چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

«خلق قهرمان» و اپوزیسیون کر و کور! – ف. تابان

اگر ان ها که روحانی را «خوب» و یک کاندیدای «مطلوب» می دانند، نظیر نهضت آزادی و اصلاح طلبان و… را در این بحث کنار بگذاریم، آن گاه در طیف نیروهای چپ و آزادی خواه – چه آن ها که رای داده اند و چه آن ها که رای نداده اند، داشته های – و در واقع نداشته های – مشترکی وجود دارد. کاندیدای «ما» اجازه ی شرکت در انتخابات را ندارد، روزنامه ی «ما» اجازه ی انتشار ندارد، حزب «ما» اجازه ی فعالیت در کشور ندارد، نماینده ی «ما» اجازه ی حضور در تلویزیون و حرف زدن با مردم را ندارد، «ما» اجازه ی تبلیغ نظر خود را در کشور نداریم… این وضعیت «ما» یعنی بخش سکولار، دموکرات، چپ در کشور است.
علیرغم این، «ما» تصمیمات متفاوتی در این موقعیت می گیریم، عده ای رای می دهیم و عده ای رای نمی دهیم. مهم اما این است که موقعیت را درست بشناسیم. من پیشتر اسم این موقعیت را «موقعیت استیصال» گذاشته بودم. این موقعیت یعنی این که بخش بزرگی از جامعه را در وضعیتی قرار داده اند که به ناچار یا از انتخابات کنار می کشد و یا رای خود را به سود کسی که بیشتر از آن که او را نماینده ی خود بداند، دشمن خود می شناسد، به صندوق می اندازد.
شاید نام دیگر این موقعیت «موقعیت ناتوانی» باشد. «ما» می دانیم که هیچ کدام از آن شش نفر نماینده ی ما نبوده اند، «ما» می دانیم که انتخابات در جمهوری اسلامی آزاد نیست و ضددموکراتیک است… اما «ما» توان دگرگون کردن این وضعیت را – در لحظه و حال حاضر – نداریم. توان آن که روزنامه ی خود، حزب خود، نماینده ی خود را به حکومت (و شاید هم جامعه) تحمیل کنیم نداریم. در نتیجه عده ای از روی ناتوانی به یکی از آن شش تا رای می دهیم و عده ی دیگری رای نمی دهیم.
مشکل این جاست که این «ناتوانی»، به یک فضلیت تبدیل شود. از «انقلاب دموکراتیک»، از «رفراندم»، از «کارستان نسل جوان» و غیره صحبت شود و موقعیت ناتوانی، به توانایی «خلق» ارتقا داده شود. در این صورت ما نخواهیم توانست ریشه ی مشکل را به درستی بشناسیم.
عده ای، در روزهای اخیر آن ها را که رای نداده اند بی وقفه به «نشناختن جامعه»، «ندیدن نسل جوان»، «عدم ارتباط با جامعه» و… متهم کرده اند. تحقیر اپوزیسیون و نشاندن «نسل جوان» بر فرق سر – شاید دیدن عکس آن در ماه – این روزها رواج گرفته و برای ما که از «توده پرستی» و «خلق قهرمان» – به زحمت زیاد – فاصله گرفته ایم و دانسته ایم که «توده» و «خلق» را هم باید به دیده انتقاد نگریست، تازگی ندارد، اما شاید این بار این «توده پرستی» در شکل کمدی خود در حال ظهور است.
جالب اینجاست، دوستانی که به تازگی به ضرورت «رای دادن» رسیده اند آتشی بسیار تندتر از «قدیمی»های این سیاست در تاختن به همراهان دیروز خود دارند و آن قدیمی ترها را به عقب صف رانده اند.
این «نسل جوان» اگر در پرتو واقعیتی که من در ابتدای این نوشته به آن اشاره کردم، دیده شود، آن وقت رفتارش بیشتر قابل توضیح است. در غیر این صورت ما با پرسش های زیادی مواجه هستیم. چرا این «نسل جوان» که چنین خرد و دانایی و توانایی اش مورد ستایش قرار می گیرد، فقط در زمان انتخابات ظهور می کند، چرا این نسل جوان که چندین بار بنا بوده است «قیامت» کند، و هر دو سال چنان سیلی آبداری بیخ گوش مرتجعین می زند که صدای آن در همه ی دنیا می پیچد، از رهانیدن رهبران خود ناتوان است؟ چرا این نسل جوان نمی تواند حتی حضور خود در استادیوم ها را تامین کند؟ چرا این نسل جوان که فخر می فروشد «زحمتکشان» گول یارانه ی رئیسی را نخورده اند، خود فریب وعده های روحانی مبنی بر «رفع حصر» را خورده است؟ چرا این نسل جوان به حضور «پورمحمدی»ها در کابینه ای که محصول رای اوست اعتراض نمی کند؟ چرا این نسل جوان را در برابر زندان ها و در پشتیبانی از زندانیان سیاسی نمی بینیم؟ چرا این نسل جوان نگران سفره های خالی کارگران نیست؟

شاید همه ی این ها به این معناست که او در آن مسیری می تواند به راه بیفتد و ظهور کند که از پیش برایش تعیین کرده اند؟
«نسل جوان» کشورمان را همان طور که هست بینیم. این نسل هر چند خواست های مشترکی دارد، اما یک پارچه نیست، راه های مختلفی را می رود. ستایش بی محتوا، کمکی به او نمی کند، شاید فقط خود ما را مجاب می کند که راه درستی رفته ایم!

پی نوشت:
۱. اگر تهران را معیار بررسی بگیریم، زیرا نمونه ی اصلی و قابل دسترس تر است، در انتخابات دو سال پیش، آن ها که رای دادند در اقلیت قرار گرفتند – و امسال بدون محاسبه ی آن هشت میلیون رایی که گفته می شود از «ما» بی صداها و بی کاندیداها دزدیده شده و بر روی رای های ابراهیم رئیسی گذاشته شده است – ۵۵ درصد بودند. بعضی از رای دهندگان اما خیال می کنند همه ی صددرصد این «نسل جوان» را همراه خود داشته اند!

۲. اصلا فکر کنیم ما و دیگران نیز، به دوستان خود بپیوندیم و این «صد درصد» کاملا تامین شود، آن وقت آیا کشور بهتری خواهیم داشت؟ ایرانی را تصور کنید که همه ی مردمانش یا طرفدار رئیسی هستند و یا روحانی، مخالفی وجود ندارد، چنین ایرانی ترسناک تر از این ایرانی خواهد بود که الان هست. اگر نوری هنوز در ظلمت شب آن می تابد، این نور از ان نیرویی است که ایستاده و به سیاهی شب «نه» می گوید!



     از : سیامک رهگذر

عنوان : در جواب به آقای روزبه صالحی
جنابعالی مینویسید:” واقعیت این است که “جامعه ایران، جامعه پیش بینی ناپذیری است.” بعد در سطر بعدی میگوئید: ” تحلیلگری قادر نشده و نه می شود به طور قطعی درست یا غلط بودن این فرضیه را ثابت کند.” خلاصه چه شد این “پیش بینی
ناپذیری جامعه ایرانی” یک “واقعیت” است یا “فرضیه”؟ تفاوتشان را میدانید یا نه؟ اشتباه است که بگوئیم رژیم مردم را خوب نشناخته و نمیتواند پیش بینی بکند که
مثلاً چه اتفاقی در رای گیری خواهد افتاد. هدف از آوردن ملا رئیسی برای تقابلش با ملا روحانی دو قطبی کردن فضای سیاسی بود تا مردم از لولو خورخوره عمامه سیاه بنام رئیسی بترسند و به دامان آخوند عمامه سفید روحانی بریزند. همان نمایش مسخره ای که چهار سال پیش با کاندیداتوری سعید جلیلی راستگرای افراطی دیگر از بین اصولگرایان هم انجام داد که حتی یکسری چپهای برای من آشنا در داخل ایران برای ممانعت جلیلی به روحانی رای داده بودند. و اینبار باز بازی دادن مردم با همان ترفند همیشگی! نوشتید:”باید علت شناسی شود. از سویی تاکنون هر دو نگاه
اپوزسیون خارج کشوری – مشارکتی و تحریمی – برای پیش بینی رفتار مردم اقدامی
نکرده تا برای مهندسی انتخابات سیاست خنثی سازی تدارک ببینند.” تدارکات برای خنثی سازی مهندسی انتخابات زمانی ممکن است که اپوزیسیون از حداقل امکانات بهره مند باشد یا غیر از این است؟ خب خودتان ببینید که با میلیاردها دلار ثروت عمومی نفت سران رژیم فقط برای خودیها امکانات درست کردند و میکنند تا روی رفتار رای دهی مردم تاثیر دلخواه خودشان را بگذارند یا غیر از این است؟ جنابعالی فکر میکنید چرا وقتیکه چپهای واقعی ( نه بدلهای چپ نما! ) میگویند تا زمانیکه شرایط ماقبل از انتخابات غیردموکراتیک و ناعادلانه و نابرابر باشد و حضور اپوزیسیون واقعی از صحنه سیاسی حذف میشود نباید در این در حقیقت انتصابات شرکت کرد چونکه باعث مسخره شدن خود فرد رای دهنده میشود که فقط حق انتخاب بین رنگ دو عمامه سفید یا سیاه را دارد. آقای محترم چطور میشود چیزی را تدارک دید اولاً که سرمایه مالی میخواهد ولی مهمتر باید در کشور آزادی بیانی باشد تا صدای اپوزیسیون به گوش مردم اکثراً کم آگاه و بیخبر از دنیا برسد یا نه؟ ولی میبیند علاوه بر حذف نیروهای مترقی مثل چپها پیش از انتخابات نه رسانه ای مخالفی هست نه احزابی مخالف و هرچه هست فقط در چارچوب همین نظام اسلامی اجازه فعالیت دارد یا غیر از این است؟ سرزنش شما به اپوزیسیون کاملاً بی اساس و ناعاقلانه و
ناعادلانه است! میگوئید:”باید علت شناسی شود.” حرف شما کاملاً درست! ولی مشکل اینجاست که علتها هم شناسائی شدند ( مثل دیاگنوزه یک بیماری ) و راه تراپی برای درمان بیماری بنام حکومت اسلامی هم ارائه شد ولی مردم ایران متاسفانه ترجیح میدهند هنوز چند صباحی دیگر با بیماری خود در جامعه بیمارتر خود کنار بیایند و بدنبال تراپی شدن نیستند آنهم بعد از ۳۸ سال که مبتلا به غده سرطانی بنام اسلام سیاسی هستند! گویا هنو کارد به استخوان مردم نرسیده وگرنه مثل مردم ونزوئلا به خیابانها میریختند و سران نظام را به زیر میکشیدند با این همه جنایتها و قتل و غارتها و فساد اقتصادی هم که هر روز در این رژیم رخ داده و میدهد. نوشتید:”سیامک خان در فاز عصبیت سیاسی بخش دیگر اپوزسیون را مورد تحقیر قرار می دهد..” آن بخش دیگری که دنباله رو سیاستهای رژیم ملاها باشد دیگر اپوزیسیون نیست پس باید هم تحقیر بشود چونکه میشود همان خودیهای رژیم ملاها با نام و رنگی دیگر ولی با همان محتوا! اضافه میکنید:” ولی سیامک این عقاب هشیار نمی گوید که چه اثری بر روند مبارزاتی مردم گذاشته است.” زمانی میشود بر روند مبارزاتی مردم اثر گذاشت که بشود برنامه سیاسی خود را در زیر سقف یک حزب یا سازمانی رسانه ای و به مردم عرضه کرد چیزیکه در داخل ایران میسر نیست یا شاید شما حزب مخالف واقعی نظام در ایران سراغ دارید؟ میگوئید: “این هتک حرمت نتیجه اش افتراق و جدائی است.” مگر ما با هم هستیم که بین ما جدائی هم بیافتد؟ این طرفداران شرکت در انتخابات بودند و هستند که همیشه افتراق و جدائی را باعث میشوند اگر چه دلایل قانع کننده ای هم ندارند! تاخیر روند دمکراتیک در ایران را همین آدمهای ناآگاه سیاسی باعث میشوند که نمونه اش را در کامنت قبلی آوردم و پیش بینی میکردم که خامنه ای ملعون بعد از انتخابات چه خواهد گفت و دیدیم که عین حرف مرا هم زد! پس امثال من روی رژیم و مردم ایران شناخت نسبتا خوبی داشته و
داریم! تغییر و تحولات مثبت در جامعه پیش شرطش شناخت خوب و درست داشتن از شرایط عینی جامعه میباشد. در نبرد حق با رژیم ضد مردمی ملاها پیروز باشیم!
۷۹٨۹۱ – تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۶       

     از : روزبه صالحی

عنوان : اپوزسیون و رفتار انتخاباتی غیرقابل پیش بینی مردم ایران
من با اینکه در برخی مواقع و بعضی رویدادها با رفیق ف. تابان زاویه دارم. اما نسبت به نقش ایشان در تاباندن نور به زوایای تاریک رویدادها و مواضعی کوچکترین شک ندارم. اما نقد و انتقاد منش ی است که وی نیز به استقبال آن می نشیند. امید که تابان و رفقای اخبار روز تابان تر باشند. به کامنت بپردازم. بهر جهت جاکمیت جمهوری اسلامی توانست با پازل انتخاباتی تنور انتخابات را داغ کند و میوه مطلوب را بچیند شک و تردیدی نیست. بهر حال انتخابات ایران تمام شد و حاکمیت ایران و جریانات سیاسی به بررسی تاثیر تبلیغات خود مشغول گردیدند. سردمداران و رهبر حاکمیت جمهوری اسلامی از مشارکت مردم در حد ۷۲ برخود بالیدند که چگونه با مهندسی نامزدهای انتخاباتی مردم را به پای صندوق رای کشاندند. حالا روحانی برنده و رئیسی بازنده نیز راهی اداره امور خاص خود شده اند. احتمال می دهم اینک کنشگران جمهوری خواه چپ و غیره اعم از رویکرد مشارکت در انتخابات و تحریم کنندگان جامعه ایران در یک نقطه بهم رسیدند که اذعان کنند مردم ایران را نشناخته اند. واقعیت این است که “جامعه ایران، جامعه پیش بینی ناپذیری است.” دهه هاست، تحلیلگران اجتماعی بر سر این گزاره با هم در کشمکش هستند و تابحال هیچ نظریه ای، قادر نشده و نه می شود به طور قطعی درست یا غلط بودن این فرضیه را ثابت کند. علیرغم مولفه غیرقابل پیش بینی بودن اما حاکمیت جمهوری اسلامی به طرفه العینی این جماعت پیش بینی ناپذیر را بسیج می کند. باید علت شناسی شود. از سویی تاکنون هر دو نگاه اپوزسیون خارج کشوری – مشارکتی و تحریمی – برای پیش بینی رفتار مردم اقدامی نکرده تا برای مهندسی انتخابات سیاست خنثی سازی تدارک ببینند. اما اینکه سیامک رهگذر می نویسد ” ما چند میلیون ایرانی که در خارج از کشور زندگی میکنیم هم ایرانی هستیم و اکثراً مخالف رژیم اسلامی ملاها.” من این گزاره ایشان را به چالش می کشانم و از ایشان می پرسم شما برای شناخت مردم ایران چکار کردید؟ برای شناخت مردم میهن ت قرار نیست که حتما در ایران باشید یا به ایران بروید. شناخت عرصه کارزار سیاسی، دست اندرکاران اعم از مردم و حاکمیت اساسی ترین امر می باشد. سیامک می نویسد ” ولی ما ایرانیهای خارج نشین برای تراوشات مغزی امثال شماها فقط سر حیران و تعجب تکان میدهید که چطور افرادی با جریانات فکری مشابه شما سرشان را زیر برف کردند و نمیخواهند وقایع و اوضاع فاجعه بار در ایران اسلامی را ببینند؟” سیامک خان در فاز عصبیت سیاسی بخش دیگر اپوزسیون را مورد تحقیر قرار می دهد و ایشان را به کبک سر زیر برف کرده تشبیه می کند. ولی سیامک این عقاب هشیار نمی گوید که چه اثری بر روند مبارزاتی مردم گذاشته است. فراموش نکنیم، هیچکس وضعیت موجود جامعه ایران به طور کامل تائید نمی کند و انتقادات بسیار دارند. در فراز دیگر نوشته سیامک هست” شما هم تشریف بیاورید به خارج از کشور تا با هم چنگر بخوریم و لنگر بیاندازیم! ۳۸ سال امثال شما در دل رژیم ملاها دارید زندگی میکنید کجاست حزب مخالف شما که اجازه شرکت در انتخابات را داشته باشد؟ ” آمریت و صدور دستور به همتای خود در داخل، زیبنده عنصر اپوزسیون خارج کشوری نمی باشد این هتک حرمت نتیجه اش افتراق و جدائی است. همچنین گزاره ” ما چند میلیون ایرانی که در خارج از کشور زندگی میکنیم هم ایرانی هستیم و اکثراً مخالف رژیم اسلامی ملاها. وقتیکه چنین رژیمی با سیاست غلطش آبرو و حیثیتی برای ایرانیها نگذاشته و نمیگذارد”. جان رفیق، ما جمعیت میلیونی مقیم خارج کشور ایرانی شامل جریانات گوناگون سیاسی هستیم که در قالب دهها سازمان و گروههای سیاسی رخ نموده ایم. شما پاسخ دهید وجود مخالفت و واگرایی دیرینه این جمعیت با جمهوری اسلامی چه دستاوردی برای جنبش دمکراتیک ایران ببار آورده است. اما عمل بخش های گوناگون اپوزسیون چپ و جمهوریخواه و فدائی چه مشارکت و حتی تحریم انتخابات جمهوری اسلامی یک نتیجه را به جا می گذارد که روند دمکراتیسم ایران را به تاخیر می اندازیم. دیگر اینکه من با موضع رفیق تابان همگرایی دارم که من و ایشان و دیگران در جرگه ای هستیم که به توصیف تابان” بخش هایی در این جامعه هستند که حذف شده اند و این حذف شده ها هم از انتخابات سهم خود را می خواهند.” اما باید سریعا در جهت چکونگی راهیابی به عرصه تلاش حرکت نمود تا برای احقاق سهم، راه را باید کشف کرد”.
۷۹٨۷٣ – تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۶       

     از : سیامک رهگذر

عنوان : چه زود حرفهای ما تحریمها درست از آب درآمد!
در نوشته قبلی من در زیر خطاب به برخی حضرات موافق شرکت در انتخابات اخیر برای آقای حمید آصفی نوشتم :” شمائی که در انتخابات رژیم ملاها شرکت میکنید نشان میدهید که به این نظام اعتماد و اعتقاد دارید پس باید جوابگوی عملکردهای این رژیم هم باشید. با رای خود به تداوم رژیمی که نه تنها خودش تروریستی است بلکه بزرگترین حامی تروریستهای اسلامی در منطقه هم هست مشروعیت میبخشید. پس شما هم با این قبیل سیاستهای رژیم همصدا میشوید و جایگاه خود را نشان میدهید و دیگر نمیتوانید دستان آلوده خود را در بیگناهی بشورید!”
حالا توجه کنید به سخنرانی امروز رهبر رژیم ملاها و ببینید این خامنه ای دجال چه گفته که عین حرف چند روز پیش مرا تصدیق کرد:
گزیده مهم ترین سخنان علی خامنه ای در مقبره خمینی:
* رای مردم نشانه اعتماد به جمهوری اسلامی شد. البته برخی از روی کج فهمی انکار میکنند و میگویند رای مردم ربطی به تایید نظام اسلامی ندارد ! چرا؟ وقتی در چهارچوب نظام رای میدهد یعنی این چارچوب را قبول میکند و اعتماد میکند و آن را کارآمد میداند. این رای اعتماد به نظام اسلامی بود.”
امیدوارم که این حرف خامنه ای ملعون درس عبرتی باشد برای موافقین شرکت در انتخابات که قبل از انتخابات به تحریمها انتقاد و ناسزا میگفتند ولی حالا دیگر باید فهمیده باشند که با رای خود تنها به نظام اسلامی خامنه ای ابله کمک کردند و میکنند. سند از این معتبرتر؟ آقای آصفی وقتش رسیده حداقل از سردبیر محترم این سایت جناب تابان عذرخواهی بکنید! در ضمن انتقاد من به شما هم طبق حرف امروز خامنه ای درست از آب در آمد که به شما نوشته بودم: شمائی که در انتخابات رژیم ملاها شرکت میکنید نشان میدهید که به این نظام اعتماد و اعتقاد دارید..” رهبر شما هم این حرف مرا تایید کرد!
این آخوند بیشرف آنقدر بی چشم و روست که حتی انتخابات خود را ” آزاد ” مینامد و میگوید: ” رئیس‌جمهور آمریکا دریک نظام قبیله‌ای عقب‌مانده‌ی منحطِ محض درکنار رئیس قبیله می‌ایستد و رقص شمشیر می‌کند؛ آن‌وقت به ۴۰میلیون رأی ملت ایران دریک انتخابات آزاد ایراد میگیرند.”
انتخابات” آزاد” که حتی مرغ پخته هم از شنیدن این حرف خامنه ای تهی مغز خنده اش میگیرد! درود به همه آن تحریمیهای شریفی که در انتخابات همیشه قلابی رژیم ملاها شرکت نکردند و نخواستند بازیچه دست رهبر رژیم شوند. سیاهروئی و ننگ میماند برای شرکت کنندگان در انتخابات اخیر که در تله و دام رهبری افتادند و نقش خوبی برای بقای رژیم ملاها بازی کردند. نقش کاسه لیسان رژیم ملاها مستدام باد!
فکر کنم بزرگوار جناب تابان بعد از این سخنرانی خامنه ای مجبور است بار دیگر دست به قلم ببرد تا از حقانیت خودش و ما طرفدارانش دفاع کند! لطفاً سکوت نکنید!
در ضمن خامنه ای دیو سیرت از اعدامهای دهه شصت هم دفاع کرد! آدرس لینک:
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=۱۳۰۳۵۶
۷۹٨۵۹ – تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۶       

     از : مزدک زمانی

عنوان : ازعجایب
جناب اقای رهگذر.ازعجایب هزاره سوم است که منتهی الیه چپ ومنتی الیه راست به یک نقطه مشترک میرسند.
۷۹٨۱۵ – تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۶       

     از : محمد امین محمدی

عنوان : تشکر از سایت اخبار روز
تشکر آقای تابان؛ این یادداشت ها همت می خواهد. بی شمار دوستان من در ایران رای ندادند. غلام آن سخنانم که آتش انگیزد نه آب سرد زند بر سخن از آتش تیز ( حافظ )
۷۹٨۰٣ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : سیامک رهگذر

عنوان : خطاب به حضرات زیر:
به کیم : میر- میپرسید” “شماها” فکر میکید “ما ها” رضایت به این شرایط داریم ؟ و با از روی شکم سیری چنین عمل سیاسی (شرکت در انتخابات) را ضروری میدانیم ؟” شانس آوردیم که امثال شماها از شرایط گویا ناراضی هم هستید که اینچنین برای رژیم ملاها سینه میزنید. وای اگر اوضاع کمی خوب بود دیگر چه خوشرقصیهائی از شماها میدیدیم؟ آدم عاقل مگر میتواند هم مخالف نظام اسلامی باشد و هم برای مشروعیت دادن به آن در انتخابات قلابی اش شرکت بکند که به تداوم نظام کمک شود؟ آخر این چه منطق و عقلگرائی است که امثال شماها دارند؟ خواندن نوشته شما همین یکبار هم نشان میدهد که چقدر دردناک است و خمیر مایه فکری شما از کجا نشات میگیرد.

به حمید آصفی- شما از جناب ف. تابان تشکر کنید که برخی نظرهای ما را در زیر نوشته های سازشکارانه شما روی سایت نمیگذارد وگرنه با یکسری واقعیتهای تلخ در باره خودتان موجه میشدید. برای همگان آشکار است که جنابعالی بارها سعی کردید و میکنید تسلیم شده گی خودتان را در مقابل رژیم ملاها با هزار صغرا و کبرا چیدنها توجیه کنید ولی موفق نمیشوید چونکه این حرفهای شما برای آنهائی که در درون ایران با رژیم ضد ایرانی دارند سازشکاری میکنند شاید مصرف داخلی داشته باشد ولی ما ایرانیهای خارج نشین برای تراوشات مغزی امثال شماها فقط سر حیران و تعجب تکان میدهید که چطور افرادی با جریانات فکری مشابه شما سرشان را زیر برف کردند و نمیخواهند وقایع و اوضاع فاجعه بار در ایران اسلامی را ببینند؟ شمائی که در انتخابات رژیم ملاها شرکت میکنید نشان میدهید که به این نظام اعتماد و اعتقاد دارید پس باید جوابگوی عملکردهای این رژیم هم باشید. با رای خود به تداوم رژیمی که نه تنها خودش تروریستی است بلکه بزرگترین حامی تروریستهای اسلامی در منطقه هم هست مشروعیت میبخشید. پس شما هم با این قبیل سیاستهای رژیم همصدا میشوید و جایگاه خود را نشان میدهید و دیگر نمیتوانید دستان آلوده خود را در بیگناهی بشورید!
– به ن نوری زاده: شما هم تشریف بیاورید به خارج از کشور تا با هم چنگر بخوریم و لنگر بیاندازیم! ۳۸ سال امثال شما در دل رژیم ملاها دارید زندگی میکنید کجاست حزب مخالف شما که اجازه شرکت در انتخابات را داشته باشد؟ سازشکاری خود با رژیم ملاها را میخواهید به نحو دیگری توجیه کنید و به خورد ما بدهید که نمیشه چونکه ایرانیهای خارج نشین خصوصاً چپ خیلی هوشیارتر از این حرفها هستند که نتوانند سرسپردگی برخیها به رژیم ملاها را تشخیص ندهند.
– به مزدک زمانی_ ما چند میلیون ایرانی که در خارج از کشور زندگی میکنیم هم ایرانی هستیم و اکثراً مخالف رژیم اسلامی ملاها. وقتیکه چنین رژیمی با سیاست غلطش آبرو و حیثیتی برای ایرانیها نگذاشته و نمیگذارد باید هم که برای چنین مردمی که با شرکت خود در انتخابات نمایشی رژیم ملاها موافقت خود را نشان میدهند گفت که مایه شرم و ننگ میلیونها ایرانی آگاه دیگر هستند که به انتخابات و خود رژیم دیکتاتوری نه گفتند و نه میگویند! به نظرم جناب تابان برخوردش باید کمی تندتر باشد!
– به جناب ف. تابان- که این اواخر نقش خورشید تابان را برعهده گرفته تا بر تاریکی اذهان ارتجاعی مخالفین خودش و بر تاریکیهای دلهای جوانان ناآگاه و نادان درون ایران خوب بتابد و نشان دهد که خورشیدشان کجاست. بازهم بتاب استاد گرامی!
۷۹۷۹٣ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : کیم : میر

عنوان : به بادیه رفتن به از نشستن و ماندن !
احتمال اینکه این مطلب بمانند ۷۰ قبلی چاپ شود بسیار کم است ولی همان یک نفر بخواند ما را بس ! همچنان در ابتدا ودر مصاحبه آقای تابان گفتم متاسفانه اندیشه ایشان دیالکتیکی نیست و درجه اول فاقد نسبیت و ناشی از مطلق گرائی ایشان است مثل همین نوشته . مطلق موضع گیری یک عنصر سیاسی به رای دادن و یا نه بمانند “خلق و ضد خلق ” شرکت در انتخابات “یک”عمل و حرکت سیاسی ست که عنصر سیاسی باید در یزنگاه انجام دهد باید موقیعت تاریخی را شناخت باید روانشناسی توده و برهه تاریخ و صف بندی و…. شاخص ها را برسی کرد شما نمیتوانی بدون در نظر گرفتن “کام ها” که در توضیح آن استاد در دانشگاه سوئیس بر شمرد و این سایت نشر کرد و “ده ها” شاخص دیگر در موضعگیری سیاسی دخالت نداد “شماها” فکر میکید “ما ها” رضایت به این شرایط داریم ؟ و با از روی شکم سیری چنین عمل سیاسی (شرکت در انتخابات) را ضروری میدانیم ؟ ما حق نداریم “توده” را از یک “حرکت”وا بداریم که حداقل آن شادی خیابانیست . یادتان رفته شادی مسابقه فوتبال که شده سنت کارناوال شادی و یا ۸۸ را ! یا امروز اینهمه تناقضات و تضادها را عیان کرده آیا این تاثیر گذاری از پنچ تا “سیاهکل” بیشتر نیست ؟فقط به نظرات داده شده این دو موضعگیری و افرادش نگاه کنید که از “سر تپه ای” ها خبری نیست کم مایه هائیکه که “روستائی وار “منظور “فئودالی وار” ابن الوقت وشهرت طلبند .”ما هم بدوستان….”صددرصد” مطلق فاقد نسبیت =دیکتاتوری این میشود نتیجه ! و علیه “جبهه واحد ضد دیکتاتوری ” و عدم تشکیل صف واحد در سال ۵۶-۷و خود را ثقل جهان پنداشت و همچنان ادامه دارد .
۷۹۷٨۷ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : ف. تابان

عنوان : بازهم برای آقای آصفی
من باز هم آن چه را خطاب به شما نوشته ام خواندم. تصورم این بود که با کمال احترام نوشته ام. هر چند این شما بوده اید که بطور مرتب مرا به پرت بودن از وضعیت جامعه و لزوم «انلاین» شدن و…. متهم کرده اید با این حال اگر در نوشته های من توهینی به شما صورت گرفته، پوزش مرا بپذیرید
۷۹۷٨۵ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : حمید آصفی

عنوان : به جناب تابان
اگرکسی درخواب طبیعی باشد قابلیت بیدارشدن دارد،اگربخواب خودرازده باشدکه اصلانمیخواهدبیدارباشد،اگرلجاج باشدکه مصیبت دیالوگ دوچندان میباشد.شما لجاج میکنیدیابقول خودتان اصرار! ….برادر بزرگ موضوع تغییرنسل وپارادایم هاچه ربطی به جریان ملی مذهبی داردوبگونه صحبت وقضاوت نکنیندکه انگاراین جریان اینقدرقدرت داردکه ذائقه فکری،سیاسی نسل فعلی را تغییر داده است!…. درخصوص مطالبه حق انتخابات آزادوحق تحریم درمقاله پیش چندین پست چه درجواب شماوحملات دوستداران شمابه وضوح درآنجاعرض کردم بانیمه پرلیوانی که شمامیبینیدمن هم میبینم ودردوفهم مامشترک است .امادرخصوص نقشه راوهمسفری مشکل اختلاف تحلیلی داریم .اگرقصدمشترک داریم برویم مسافرت شمال باکندرفتن به سمت شهردماوندتاحدی به مقصدنزدیک شده ایم ولی اگربه سمت قم حرکت کنیم که اصلا به سمت شمال نمیروم .مشکل من وشمادرهمین نقشه راه وجاده اصلی،فرعی،سنگلاخ،بیراهه و.ٔ….هست.ماملی مذهبی تمامی مثل هندوانه درپنج اتوبوس جامیشوم وراهی زندان شویم عدورقمی نیستم بلحاظ کمی امابه لحاظ تأثیرگذاری بر جامعه به انصاف خودتان واگذارمیکنم .ازشمابعیدمیدانستم که با عصبانیت وزبان تحقیربامن صحبت کنید.من نزدیکترین دوستی،همگرایی،هم افزایی دربسیاری ازحوزه هابادوستان وطیف های چپ انتخاباتی ،غیرانتخاباتی درایران داشته ودارم وتریبون هم کم نداریم چه درداخل وچه خارج ازقبیل سایت،مجله و….دیگربه شماانتقادنمیکنم وفعلااجازه مرخصی میخواهم. اردتمندوپاینده باشید
۷۹۷٨۴ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : ایکاروس

عنوان : منطق رهایی
ظاهرا منطق رهایی به همان درجه که برای نسل جوان ما عجیب و غریب است برای آقای آصفی هم عجیب و غریب است. ایشان ظاهرا در ایران هستند ولی عملا در فضای اینترنت و شبکه های مجازی سیر و سیاحت می کنند و قضاوتشان در مورد جامعه و جوانان نیز همانگونه که از تابان انتظار دارند از درون همان اینترنت و فضای مجازی است. در اینجا (ایران) علی رغم اینکه بسیاری از جوانان در اینترنت و شبکه های مجازی حضور دارند ولی (بر خلاف آقای آصفی که مدعی “حضور” در ایران هستند،) به شوخی و با تمسخر یکدیگر معتقدند که ما در اینترنت و فیسبوک و شبکه های مجازی فیلسوف هستیم ولی در خارج از آن نشانی از سراشیب سقوط اخلاقی جامعه فلاکت زده خودمان. پوپولیسم فقط در دادن وعده یارانه نیست، پوپولیسم، همین اعتقاد به تقدس توده و توده گرایی و “نبوغ سیاسی” توده ها نیز می باشد. همانقدر که وعده های رئیسی و قالیباف و احمدی نژاد پوپولیستی است اعتقاد اقای آصفی به “مواج شدن در این موج مردمی” صدبار از آن پوپولیستی تر است چرا که اولی ها فقط وعده میدهند تا مردم را به سویی بکشانند ولی در “موج مردمی” خود را غرق نمیکنند ولی دومی خواهان پیوستن و “مواج شدن در موج مردمی” است و نام آن را “مسئولانه رفتار کردن” میگذارد. همین بینش و درک از مسئولیت و همین نگاه نیروهای سیاسی همچون آقای آصفی از دریچه فضای مجازی و اینترنت و فیسبوک به جامعه است که موجب انفعال نیروهای سیاسی و بیگانگی جوانان ما با منطق رهایی شده است.
۷۹۷٨۰ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : ن نوری زاده

عنوان : کنگر و لنگر
در مورد پاراگراف اول یعنی “وضیعت ما”: نویسنده محترم همان وضعیتی که بر شمرده است در واقع نهضت آزادی را نیز شامل میگردد، حزبی که مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کرد و از نظر شخصی دبیر کل آن در مورد “خوب” بودن یکی از دو کاندیدای رژیم انتقاد میکند. توجه بفرمائید “خوب بودن”نظر شخصی آقای یزدی است و نه موضع دفتر سیاسی نهضت آزادی. ۲- در مورد پاراگراف دوم و سوم یعنی “موقعیت”، باید گفت که: چپ کنگر خورده و لنگر انداخته در خارج از کشور آنهم به مدت دو یا سه دهه شایسته است کلاه خود را قاضی کند که آیا شما موقعیت داخل کشور را میشناسید و یا کسانی که در همین مدت در همین رژیم بس خفقان آمیز زیسته اند؟ ۳- چپ رادیکال معلوم است که جامعه ایران را نمیشناسد و از نسل جوان بی خبر است و گرنه برای لنگ کردن حریف در بیرون گود نشستن، فتوای “قیام” صادر نمیکرد.
اخبار روز حتی به آزادی اندیشه و تبادل فکر باور ندارد زیرا بنا بر وظیفه مطبوعاتی خود مقالاتی را که در پاسخ مقالات بی سرو ته “چپ” نسبت به نهضت منتشر میکند، از جمله ” مقاله‍ی “بی اطلاعی تاریخ نگار مارکسیست از تاریخ” حاضر نمیشود منعکس کند یعنی چپ رادیکال خود یک پا رئیسی و یا روحانی و یا … است
۷۹۷۷٨ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : همایون

عنوان : بو از طرف دیگری می آید جناب زمانی
آقای زمانی، اشتباه فهمیده اید بوی خشونت و نفرت و انزجار و البته خون از طرف دیگری می آید. همان طرفی که شما همین چند روز پیش به آن رای داده اید!
۷۹۷۷۷ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : ف. تابان

عنوان : برای آقای آصفی
جناب آصفی مشکل این جاست که شما یک دیدگاه معین را می خواهید به نام «عینیات» جامعه به من بقبولانید و مرا «آنلاین» کنید. نه جناب آصفی، این دیدگاه شما – یعنی یک دیدگاه مبتنی بر جریان ملی – مذهبی است و الزاما ربطی به عینیات جامعه ندارد. دیگرانی هم هستند که در همان ایران، مثل شما فکر نمی کنند. میلیون ها نفری هم هستند که رای نداده اند و همه هم در ایران زندگی می کنند.
دوم. جناب آصفی طلب آزادی را به اسم «انقلاب» و این که جامعه ی ایران دیگر انقلاب نمی خواهد کوبیدن متد کهنه ای است. من در این یادداشت ابدا از انقلاب حرف نزده ام. من حتی در مورد این که جوانان ایران چه می خواهند هم با کسی بحث نکرده ام. اصلا بگیریم جوان های ایران – صددرصدشان – همه همانی است که شما می گویید. آیا این نافی حق من است که بتوانم در این انتخابات کاندیدا داشته باشم و به ان رای بدهم؟
جناب آصفی. من نه از انقلاب حرف زده ام، نه دعوت به شورش کرده ام، گفته ام که بخش هایی در این جامعه هستند که حذف شده اند و این حذف شده ها هم از انتخابات سهم خود را می خواهند. شما و دوستان دیگر چه اصراری دارید که این حذف شده ها را طور دیگری جلوه بدهید؟ شما شاید در انتخابات کاندیدای خودتان را دارد. کسی را دارید که می توانید به او رای بدهید. بسیار خوب، اما انتظار است که ما را هم بفهمید تا آن مثل قدیمی پیش نیاید که «شکم سیر از گرسنه خبر ندارد»!
۷۹۷۷۶ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : حمید آصفی

عنوان : جناب تابان قدری آهسته!
گیدنزجمله ای داردبه این عنوان :منطق زندگی،منطق رهایی…..نسل جوان امروز ایران ونسل انقلاب کرده که عمومأبه لحاظ کمی فوت نموده اند والباقی میانسال وپیرشده اندوبرمبنای منطق رهایی زندگی خود راتنظیم نمیکندبله برمنطق زندگی ،زندگی میکنند! ……جناب تابان منطق رهایی (بخوان رادیکال،انقلابی،) برای این نسل نامفهوم ،نامتعین،ناآشنا،غریب وعجیب مینماید.ای کاش درایران بودیدتاخودشناخت حسی پیدامیکردید.اگربخواهیدمیتوانیدازطریق همین فضای مجازی،اینترنتی،که شماراواردفضای جامعه میکندبه روز،آن لاین شوید،قادربه کسب این شناخت خواهیدشد.اماتصورمیکنم بیشترنوعی دچارترس ازاینکه تمام داشته های دوستانی که قریب به چهل دهه درخارج زندگی میکنندبه چالش کشیده میشود.گیرم که سخن من کاملا درست باشد امااین چیزی ازتلاش هاوکوشش های نسل وطیف شماکم نمیکند.نسل شماحاوی تجارب بسیارگرانسنکی است وبایددراختیارنسل جدید گذاشته شود درغیراینصورت خودغیرمسولانه رفتارکردن است……بیاییدمواج شویددراین موج مردمی که عمومأداستان پرغصه نسل راشمارااززبان شماهاحسی تر،عینی تربشنوند…..چیزی ازنسل شمادراین آب تنی وشناکردن کم نخواهدشد…..این نسل راازتجارب خودمحروم نکنید. عزت زیاد
۷۹۷۷۱ – تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۶       

     از : مزدک زمانی

عنوان : خشم
جناب اقای ف.تابان تحلیل شمابوی خشم ونفرت وانزجار میدهد.
۷۹۷۷۰ – تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۶       

     از : هادی صوفی زاده

عنوان : موضوع رفع حصر
پایان حصر به معنی پیروزی پیروان محصورین نیست بلکه بمعنی بازگشت به نقطه صفر هست. رفع حصر آقای منتظری را بیاد داریم که بطور تدریجی و مرحله به مرحله انجام گرفت و مطمئنا آقایان موسوی و کروبی بعداز پایان حصر به میدان بهارستان و سخنرانی برای مردم نخواهند رفت و مشروطه را زنده نخواهند کرد.
اگر استعفای آقای کروبی، دیدار رسول منتجب نیا معاون حزب اعتماد ملی با خامنهای و رای دادن محصورین به روحانی که بنوبه خود به معنی تمکین و عقب نشینی از مواضعشان است را ندیده گیریم و تصور کنیم هیچ موضوعات پشت پردهای در جریان نیست ،خود محصورین به بی مایه بودن طرفداران خود پی بردند و تنها ماندن خود را حس کرند.
۷۹۷۶٨ – تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۶       

     از : احمد نجاتی

عنوان : با پاک کردن صورت مسئله نمیتوان مسئله را حل کرد
با پاک کردن صورت مسئله نمیتوان مسئله را حل کرد۰
ما وظیفه داریم تا واقعیات را همانطور که هست ببینیم، واز طرح آن هم ابائی نداشته باشیم تا شاید از پس تغیر آن برائیم
چند سال پیش دکتریوسف اباذری در سخنرانی اش درباره پدیده «مرتضی پاشایی» انگشت روی این درد گذاشت وجنجال های فراوانی را برانگیخت۰
چند سوال را با خوانندگان در میان میگذارم وقضاوت را بخودشان میسپارم
درخارج ازایران ودرکشورهای دمکراتیک محل اقامت ما ایرانیان، چند
تشکل فرهنگی، حقوق بشری ویا سیاسی موجود است ؟
جوانان چند در صد آنرا تشکیل میدهند؟
اگراین طیف جوان ازایران گریخته باورمند به روش پیشینیان خود نیستند وبل اجبار میتوانند
نباشند، چند تشکل تازه تاسیس میشناسید که با همت این جوانان شکل گرفته باشد؟
آیا نمیتوان به این ابعاد از نقض حقوق بشردرایران اعتراض کرد،همانطورکه میتوان درصندوق رای ریخت؟
با چه تعداد ازایران گریختگان مواجه شده اید که همزمان که تحقیق میکند برای کیس پناهندگیش به موازات آن تحقیق میکند ازکی میتواند باز گردد به آنجا که گریخته؟
سوء تفاهم پیش نیاید ، بازگشت به میهن جزو حقوق شهروندیست همانند رای دادن ورای ندادن و ازجمله اعتراض به نقض حقوق شهروندان ۰
حقوق شهروندی در هم است لطفن سوا نکنیم
با مهر
احمد نجاتی
۷۹۷۶٣ – تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۶    


https://akhbar-rooz.com/?p=8956 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x