شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

درباره ی دو ادعای پهلوی طلبان – ف. تابان

این روزها انتشار بیانیه ی چهار سازمان سیاسی، بار دیگر بحث قدیمی سلطنت و جمهوری را داغ کرده است.
برای ورود به آن چه می خواهم بگویم دو تاکید ضروری است.
نخست آن که این یادداشت به معنای موافقت با آن چه بیانیه ی چهار جریان سیاسی گفته است، نیست. انتقاد، بیشتر به نگفته های آن است. در این اطلاعیه موضع این گروه های سیاسی – به ویژه با توجه به تاریخچه ی سیاست های آن ها – نسبت به اصلاح طلبان حکومتی به درستی روشن نشده است. نکته ی مهم تر این است که محتوای جمهوری مورد نظر آن ها – حتی در خطوط کلی اش – ناروشن مانده است. تاکید بر جمهوری خواهی در برابر پهلوی خواهی کار درستی است. اما ماندن در این دو گانه ای که از سوی مشروطه خواهان بر جنبش تحمیل می شود، می تواند یک اشتباه بزرگ دست کم برای چپ ها باشد. هدف چپ مبارزه برای یک جمهوری دموکراتیک و با سمت گیری عدالت خواهانه و سوسیالیستی در برابر انواع جمهوری خواهی ها با گرایش های راست طبقاتی است.

نکته دوم. در کشور ما «سلطنت طلبی» و «مشروطه خواهی» به صورتی کلی وجود ندارد. سلطنت در هر شکلش، مفهومی جز تلاش برای به قدرت رساندن دوباره ی خاندان پهلوی نیست. زیرا ما با طایفه دیگر و مدعی دیگری روبرو نیستم و قرار نیست که انتخابی هم صورت بگیرد. اگر قرار باشد سلطنت به ایران برگردد یعنی این که رضا پهلوی بر تخت بنشیند. حالت دیگری متصور نیست. بنابر این «حق انتخابی» که از آن صحبت می شود، حق انتخاب «شاه» هم نیست، مهر تایید زدن بر کسی است که از پیش تنها کاندید این مقام است.


۱. یک نمونه از یک بیانیه ی جمعی می آورم. اسم نویسندگان این بیانیه را هم نمی آورم که بحث به انحراف نرود. آن ها می نویسند:
«گویی نویسندگان بیانیه مشترک خود را تافته جدا بافته میدانند و هنوز که نه به دار است و نه به بار خود را وارث آینده ایران میدانند. … باید از چهار گروه موتلفه پرسید شما که امروز حتی حاضر نیستید با طرفداران پادشاهی پارلمانی بر سر براندازی نظام فاسد حاکم ائتلاف کنید، اگر فردا رای مردم بر نوع نظام دموکراسی پادشاهی بود چه می کنید؟»
و «اگرشما به دموکراسی و از این طریق به رای نهائی مردم پایبند هستید چگونه برای طرفداران پادشاهی پارلمانی خط قرمز کشیده اید؟»
این یک «استدلال» بسیار فراگیر در میان مشروطه خواهان و حامیان ائتلاف با آن هاست. تقریبا همه شان این را تکرار می کنند. برخی از رفقای چپ هم در «دراماتیزه» کردن موضوع سنگ تمام گذاشته اند و چنان تند رفته اند که کل تاریخ چپ را به خاطر امتناع از «ائتلاف با مشروطه خواهان» زیر سوال برده و حتی نفی می کنند.
اما این «خط قرمز»ی که کشیده شده، چیست؟ من در جای دیگری هم به اشاره گفته ام. چنان هیاهو و هوچی گری به راه انداخته اند و از جمهوری خواهان مخالف ائتلاف با رضا پهلوی، چنان چهره ای مستبدانه ای تصویر می کنند که گویی آن ها خواهان زندان و شکنجه و اعدام سلطنت طلب ها شده و رای به سلب حق حیات آن ها در امروز و فردای ایران داده اند و دارند برایشان چوبه های دار برپا می کنند.
امتناع از همکاری با یک نیروی سیاسی دیگر به هر دلیل – از جمله به دلیل گرایشات فاشیستی، دعوت دولت های خارجی به دخالت در کار اپوزیسیون، اعتقاد به حکومت مذهبی و حکومت موروثی و… – یک موضوع کاملا عادی در سیاست و جزو وظایف همیشگی احزاب سیاسی است، همان طور که ائتلاف با گروه دیگری از احزاب جزو وظایف امروز و فردای آن هاست. متهم کردن حزبی به عدم باور به رای و انتخاب مردم به دلیل آن که با حزب دیگری همکاری نمی کند، نشانه ی آن است که متهم کننده از دموکراسی هیچ نمی فهمد هر چند دوست دارد ادای آن را در بیاورد. همین اروپا را با ده ها مثال می توان شاهد آورد که خیلی از احزاب سیاسی حاضر به همکاری با احزاب سیاسی دیگر نیستند، آن ها همدیگر را به نقض و نفی دموکراسی متهم نمی کنند و رقبای خود را متهم به «میرات داری» کشورشان نمی کنند. در دموکراسی های پارلمانی که مورد تاکید این آقایان و خانم هاست، هر حزبی به تبع منافع و سیاست های خود با بعضی حزب های دیگر متحد می شود و با بعضی از آن ها متحد نمی شود.

موضوع در کشور ما اما یک قدم از این فراتر می رود. جمهوری خواهان در اینجا اساسا با حزبی مواجه نیستند که بخواهند با آن گفتگو و ائتلاف بکنند یا نکنند. آقای رضا پهلوی حاضر نیست در قامت یک حزب فرو رود و با سایر احزاب از موضعی برابر به مذاکره و گفتگو بنشیند. اگر آن جلسه ی معروف تلویزیونی را دیده باشید، او در نقش رهبر فرهمندی است که عده ای مداح به دورش حلقه زده اند. او نقش خود را از همین حالا که هیچ رایی هم به نفع او به صندوق ها ریخته نشده، بالاتر از دیگر انسان ها، احزاب و گروه های سیآسی می داند، خود را «هماهنگ کننده»ی می شناسد. سلطنت خود را شروع کرده و حاضر نیست در موقعیتی برابر با دیگر رهبران سیاسی قرار گیرد. جمهوری خواهان باید با چه کسی مذاکره و ائتلاف کنند؟ با کسی که پیشاپیش مدعی پادشاهی است و شان خود را به دلیل خونی که در رگ هایش جاری است، بالاتر از احزاب سیاسی می داند؟


۲. وقتی پهلوی طلبان، جمهوری خواهان را ملامت می کنند که به حق رای و نظر مردم معتقد نیستند و می خواهند «حق انتخاب» مردم را سلب کنند، موضوع بیشتر خنده دار می شود.
در کشور ما هیچ چیز بر سر جای خود قرار ندارد و یکی از این چیزهایی که در سر جای خود قرار ندارد این است که پهلوی طلبان مدعی «حق انتخاب» مردم شده اند و این موضوع را به رخ جمهوری خواهان می کشند. کمی ریز شدن در این ادعا شاید خالی از فایده نباشد.
این «حق انتخاب» که امروزه سلطنت طلبان مدعی آن شده اند قرار است یک بار در تاریخ صورت بگیرد، یا آن که مستمر باشد؟ جمهوری های پارلمانی می گویند، چهار سال، پنج سال یا هفت سال یک بار، دموکراسی های مستقیم از حق همیشگی مردم برای «انتخاب کردن» و «انتخاب نکردن» دفاع می کنند. سلطنت طلبان چه می گویند؟ آن ها «حق انتخاب» مردم را یک بار به رسمیت می شناسند که رضا پهلوی را – بدون هیچ رقیبی – به شاهی در ایران برگزینند و تمام؟ «شاه بعدی» قرار است «انتخابی» باشد یا «موروثی»؟ اگر قرار باشد این «حق انتخاب» مستمر باشد و مثلا هر پنج سال، یا ده سال تکرار شود، و نظام حکومتی را به رای بگذارد، آن وقت از سلطنت چه می ماند، جز یک جمهوری شرمگین؟ آیا آن ها فکر می کنند انتخاب بین «سلطنت و جمهوری» همین یک بار که آن ها دوست دارند صورت می گیرد و یا هر چند سال یک بار – مثلا برای هر نسل – باید تکرار شود، پس دیگر سلطنت موروثی جه مفهومی می تواند در نظام سیاسی کشور داشته باشد؟ از این پرسش ها فراوان می توان مطرح کرد…

این ها ظاهرا موضوع هایی بسیار بدیهی و پیش پا افتاده است. اما چه می توان کرد وقتی در کشور ما باید برای هر موضوع بدیهی و پیش پا افتاده ای از جمله این که سلطنت نفی حق حاکمیت مردم است، جنگید؟


٣. جمهوری خواهان چپ نباید شریک پروژه ای شوند که می خواهد مردم را به انتخاب بین جمهوری و سلطنت مجبور کند، زیرا چنین پروژه ای می تواند به یک نتیجه ی ارتجاعی بیانجامد. چپ ها باید برای پایان دادن به حکومت جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان برای تاسیس نظام سیاسی آینده ی کشور بجنگند. اگر آن ها در مجلس موسسان شکست خوردند و این مجلس رای به نظام سلطنت داد، آن ها دیگر مشارکت و مسئولیتی در این انتخاب نداشته اند. همین جا بگویم که به نظر من چنین احتمالی تقریبا وجود ندارد. به دنیا که نگاه کنیم هیچ جا سلطنتی که سرنگون شده باشد، دوباره باز نگشته است. مبارزه ی چپ در ایران مبارزه بر سر انتخاب جمهوری یا سلطنت نیست، مبارزه برای ایجاد یک جمهوری با سمت گیری عدالت خواهانه و سوسیالیستی است. اگر قرار باشد جمهوری آینده، از نظر طبقاتی یک سیاست راست روانه و پیرو نئولیبرالیسم را پیشه کند، آنگاه وظیفه ی نیروهای چپ به گمان من باز هم مبارزه ی بی امان علیه چنین جمهوری ای خواهد بود.

دیدگاه ها

     از : فریبرز ستاری

عنوان : جایگاه چپ سوسیالیستی در ایران فراموش شده است
آقای تابان دقیقا انگشت بر نقطه حساس گذاشته است. زیرا می خواهد جایگاه چپ سوسیالیستی را به بخش های دیگر چپ یادآور شود و آنان را به جهتی سوق دهد تا جایگاه چپ سوسیالیستی را فراموش نکنند. وی با تاکید براینکه جمهوری خواهی در برابر پهلوی خواهی را عمل سیاسی منطقی ارزیابی می کند ولی مانع سازی جمهوریخواهان بر سر راه احیا سلطنت فروپاشیده پهلوی تنها رسالت تاریخی چپ نیست. مطلب آقای تابان تلنگری بر بخشهایی از جریان چپ می باشد که مدتهاست صف مستقل چپ سیوسیالیستی را به دست فراموشی سپرده است . اصول و اموزه های علوم اجتماعی مدرن اذعان می دارند که هدف چپ – البته پارادایم سوسیالیستی آن – مبارزه در راه ایجاد جمهوری دموکراتیک و با سمت گیری عدالت خواهانه و سوسیالیستی است. بنابراین در بازه زمانی کنونی چپ سوسیالیستی ایران می کوشد از هرگونه تلاش برای ایجاد صف مستقل دریغ نورزیده تا قادر شود در برابر انواع جمهوری خواهی ها با گرایش های راست طبقاتی مقابله موثر و مفید بنماید. بنابراین بخش دمکرات و جمهوریخواه چپ ایران باید بر خودمحوری و خودنماینده پنداری فاصله بگیرد و حرکت های همگرایانه به تعویق افکنده را به مسیر منطقی بازگرداند.
٨٨۱۵۲ – تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۷       

     از : باقر شیخ الاسلامی

عنوان : چرا مردم نسبت به سازمانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی ، بی تفاوتند ؟
آقای تابان به نکته درستی اشاره کرده اند که من وسیعترش میکنم . گروه های چپ و جمهوری خواه متکثرند و چه بسا درجاهایی در مقابل هم، در صورتی که ما چیزی بنام طرفداران سلطنت ( مطابق قانون اساسی انقلاب مشروطیت ) نداریم که که اگر بودند آنها هم قاعدتآ میبایستی متکثر بودند . طرفداران مشروطه سلطنتی فعلی ، همه پهلوی طلب و خواستار سلطنت رضا پهلوی هستند و آنرا حق آقای رضا پهلوی میدانند و به گمانم آقای رضا پهلوی هم همین عقیده را دارند .
اما نکته گنگی هم در گفتار بیشتر سیاسیون ایران هست : براندازی حکومت جمهوری اسلامی و بعد مجلس موسسان و نظرخواهی از مردم .
آن نیرو و یا نیرهایی که جمهوری اسلامی را برمیاندازند ، حکومتگران آینده ایران هستند و همانها هستند که میدانند چطور خودیها را سوار قطار انقلاب کنند و چطور مردم را بسوی صندوقهای رآی بکشانند . اینکه یکی میشویم و این حکومت ارتجاعی را برمیاندازیم و بعد از مردم میخواهیم که مارا به قدرت بخوانند یا نه ، دروغ و یا خواب و خیالی بیش نیست و مردم عادی خیلی خوب این حرفها را می فهمند و از سازمان و یا سازمانهایی استقبال میکنند و یا آنها را نشنیده میگیرند .
قدرت حکومتی چیزی نیست که از کسی بگیری و با تواضع و متانت تقدیم دیگری کنی . تعارفات جان من و شما نیست . آن کس که در نابودی این حکومت مردم را فرا میخواند ، خود را جانشین بلامنازع او معرفی میکند .
اگر به نابودی این رژیم فکر میکنید و اگر دل به حمایت مردم داخل بسته اید ، بی رودرواسی جانشین آنرا هم معرفی کنید . بعد از مجلس موسسان ، حرف پوچی است .
٨٨۱۲۹ – تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣۹۷       

     از : باران اذرمینا

عنوان : اقای تابان گرامی
۱ـ از اشتباهی که در نقل سخن شما پیش امد پوزش می طلبم
۲ـشما دچار سو تفاهم شده اید . از من دور باد که شما را به هواداری از دیکتاتوری متهم کنم. منظور من این بود که در شرایطی که الیگارشی حاکم بر کشور راه هر گونه فعالیت مدنی را بسته است و کشور بسوی از هم پاشیدگی می رود و نهادهای مدنی ازاد وجود ندارند یا زیر فشارند و امکان هیج گونه تشکل سdاسی و مدنی و سندیکایی نا وابسته نیست مسئله برقراری ازادی ها برجیدگی نظام حقوقی عیر سکولار ودینی باز سازی و پاکسازی دستگاه های دولتی و بویژه نظام قضایی اموزشی و بهداشتی …… از الویت برخوردار است. تادر چارجوب ان بتوان تولید صنعتی و کشاورزی را سامان داد کار افرینی و فقر زدایی کرد عدالت اجتماعی را گام به گام به تحقق رساند.
فرمودید بردریای فقر نمی توان دمکراسی و ازادی برپا داشت هندوستان بر اقیانوس فقر یکی از استوار ترین دمکراسی های دنیا را بر پاکرده است ودر ایالت کرالا سالهاست چپ در قدرت است و گام های اساسی در راه بهبود زندگی محرومان برداشته است. از چپ های امریکای لاتین بیاموزیم که در بلیوی ، برزیل و…در چارچوب نظام دمکراتیک اقدامات بنیادی در راه بهبود وضع زحمتکشان متحقق کردند.سربلند باشید
٨٨۱۲۶ – تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣۹۷       

     از : امیر ایرانی

عنوان : مجلس موسسان
باید گفت وقتی مشاهده می شود بحث های اقناعی بسمتی می روند که برجسته کردن مفاهیم آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی هدف است این رخ داد را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد چون بحث کردن روی این مفاهیم در تاریخ مبارزاتی مبارزان کشور مغفول بوده است.
چنانچه می نماید در پذیرش این سه مفهوم اکثریتی اتفاق نظر دارند اگر اختلافی است در تقدم و تأخر آنهاست. چون قبلا در مورد اولویت بندی صحبت هایی شده از پرداختن به آن خوداری می شود اما به بهانه آورده های آقای تابان گرامی می توان مواردی را مطرح کرد.
صحبت از مجلس موسسان شد.
اگر برای مجلس موسسانی -که قرار است بعد از عبور از جمهوری اسلامی قانون اساسی بنویسد- چارچوب اولیه ای مشخص نشود چه بسا ولایت فقیه کرواتی و شیک وپیکی از آن زائیده شود که حاصل کار فقط تعویض یک پشمالو و با یک غیر پشمالو و صاف و صوف کرده اما با همان تفکرات فردی و استبدادی.
بخاطر تجربه تلخ تاریخی مان حتما در نزد بسیارانی نگرانی از تکرار استبدادوجود خواهد داشت
در انقلاب ۵۷ آقای خمینی اگر چه خود یک تئوری حکومتی خطرناکی را در زیر عبا داشت اما در روند تحولات آن دوره او ظاهراً اعتقاد داشت که همان قانون اساسی که بگونه ای تهیه شده بود و در آن ولایت فقیه وجود نداشت باید توسط مجلسی به تصویب برسد و به رای گذاشته شود و کار تمام شود اما آن نشد چیز دیگری شد که چهل سال داریم آنرا تجربه می کنیم.
ممکن است گفته شود هر مجلسی خودش هم می تواند چارچوبی برای خودش تعریف کند و کارها را به پیش ببرد که باید گفت تجربه تاریخی چیز دیگری می گوید.
ممکن است گفته شود چه چارچوبی باید در نظرگرفته شود باید گفت
اگر در همه آنانی که دل در گرو سرزمین و مردمان سرزمین خویش دارند یک هم رأیی و هم اندیشی حادث شود که سه مفهوم اساسی آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی سر لوحه هر تصمیمی برای نوشتن قانون و اصول اصلی قرار گیرد
بیگمان هیچ نگرانی از مجلس موسسان پیش نخواهد آمد.
اما اگر این هم رأیی و هم اندیشی نباشد چه بسا از چراغ جادوی موسسان غول بد ترکیبی بیرون بجهد..
این سه مفهوم چگونه می توانند سرلوحه همه تصمیمات نمایندگان قرار گیرند؟ باید گفت:
آزادی: اگر پذیرفته شود که هیچ قانونی و هیچ اصلی نمی تواند وجود آزادی را نفی و یا تضعیف کند آنگاه تمام آنانی که نماینده مجلس موسسان می شوند نخواهند توانست روحیه استبداد خواهی و استبداد پذیری خودشان را به وسیله اصول قانونی به مردم وجامعه تحمیل کنند.
دمکراسی: اگر پذیرفته شود تمام مردم بصورت مساوی در هر مرحله فقط از یک رای برخوردارند که بوسیله آن رای برای مدت محدود چندساله می توانند اختیاراتی را به دیگران واگذار کنند که امورجامعه به پیش برده شود و مردم هم حق ندارند برای همیشه حق خودشان را به دیگری واگذار کنند آنگاه آنانی که نماینده مجلس موسسان هستند متوجه می شوند
که دیگر نمی توانند پای خدا و نماینده خدا و یا …را در اصول قانون اساسی به میان آورند.
عدالت اجتماعی: اگر پذیرفته شود تمام شهروندان ایرانی از یک حق مساوی درآموزش و بهداشت و دستیابی به شغل برخودارند آنگاه نمایندگان مجلس موسسان هیج اصل تبغض آمیزی را نمی توانند تصویب کنند.
پس هر مبارزی چنانچه موارد بالا را بپذیرد، دو وظیفه برای خودش تعریف می کند:
۱) تبلیغ و پافشاری برای همه گیر کردن پذیرش سه مفهوم آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی
۲) عکس العمل نشان دادن به آنهایی که در پی نفی آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی هستند.
٨٨۱۱۴ – تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

     از : ف. تابان

عنوان : برای خانم آذر مینا
من اصرار ندارم شما و یا کس دیگری را قانع کنم، پرسشی کرده اید که به احترام شما یک بار دیگر – هر چند در خود مقاله به آن پاسخ داده ام، نظرم را درباره ی ان می نویسم: از قول من نوشته اید: «پیکار با سرمایه داری به اندازه پیکار برای ازادی اهمیت دارد. از شما می پرسم کارگران و دیگر فرو دستان در نظامی دمکراتیک بهتر می توانند به خواست ها و حقوق خود برسند یا در دیکتاتوری های سرکوبگر که حتا اجازه تشکل ازاد به کارگران و کارمندان نمی دهند؟»
من در جایی نگفته ام پیکار با سرمایه داری به اندازه پیکار برای آزادی اهمیت دارد. گفته ام عدالت اجتماعی به اندازه ی آزادی اهمیت دارد. اما توضیحات شما حقیقتا تعجب برانگیز است. آیا من در این مطلب از «دیکتاتوری» دفاع کرده ام که می پرسید کارگران در نظامی دموکراتیک بهتر می توانند به خواست های خود برسند یا در دیکتاتوری های سرکوبگر؟ بحث را تا به این حد تنزل دادن یا نشانه ی بی دقتی و ولنگاری است و یا نشان دهنده ی آن است که در ذهن نویسنده ی آن پیکار در راه عدالت برابر با دیکتاتوری است.
خانم آذرمینا! معلوم است که در حکومت های دموکراتیک بهتر می شود برای عدالت مبارزه کرد. شما چرا در این بحث می خواهید ثابت کنید که دیکتاتوی بد است، با که دارید می جنگید؟ من در این زمینه کاملا با شما موافقم که دیکتاتوری بد است! مقاله ای هم که نوشته ام اساسش انتقاد به نظریاتی است که می خواهند تحت پوشش «دموکراسی» حق حاکمیت مردم یعنی دموکراسی را نفی کنند. بنابر این خوب است در نقد و بحث دقیقا به نظرات ارایه شده توجه کنیم.
بحث من به طور روشن این است: دموکراسی و عدالت اجتماعی دو مفهوم در هم تنیده هستند. بدون یکی دیگری وجود ندارد. یعنی شما نمی توانید مثلا داشتن حق رای را معیار قرار بدهید، اما چشمتان را بر سفره های خالی ببندید. کسی که گرسنه است، کسی که از صبح ساعت شش تا دوازه شب در چند شیفت دنبال نان می دود دیگر چطور می تواند در سرنوشت خود و جامعه اش دخالت کند، اصلا چطور می تواند فکر کند، چطور می تواند فکر کند که او هم انسان است و حقوقی دارد و برای حقوقش مبارزه کند، او تبدیل می شود به برده ی شکم. حرف من روشن است: دموکراسی و عدالت اجتماعی دو مفهوم مرتبط با هم هستند. نه می توان دموکراسی را بر دریای فقر برپا کرد و نه می توان عدالت را در حکومتی دیکتاتوری جاری ساخت.
٨٨۱۰۴ – تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

     از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : خطاب به کاربران گرامی زیر!
کاربر گرامی باران اذرمینا- ممنون از توضیحات تاریخی تکمیلی درست شما تا سردبیر محترم سایت اخبار روز آقای ف. تابان کمی بیشتر به تاریخ حکومتها در نوشته بعدی اش توجه بکند و فاکتها درست آورده شوند. از شما چه پنهان من هم یکسری توضیحاتی در کامنتهایم دو بار برای سایت ارسال کردم ولی تا این موقع منتشر نشدند! خوب است که کاربران گرامی بیداری مثل شما در اینجا حضور دارند تا برخی خطا ها تصحیح شوند! با تشکر از زحمات روشنگری شما!
– به کاربر گرامی سیامک: اشاره ای خوبی کردید که جناب ف. تابان تاکیدی روی دمکراسی و آزادی در نوشته هایش نمیکند در حالیکه بدون دمکراسی و آزادی خصوصا آزادی بیان محال است به عدالتی که ایشان دنبالش است رسید چونکه اگر آزادی باشد میتوانی فریاد بزنی که عدالت نیست! برای رسیدن به عدالت بایستی ابزارهای آزادی در چارچوب ساختار یک حکومت مبنی بر دمکراسی موجود باشند تا به عدالت رسید! مثال کشور سوسیالیستی ( شاید ایده ال طبق فرمایشات جناب ف. تابان؟) کوبا را مشاهده کنید که تا حدودی عدالت شاید باشد ولی چند هزار زندانی سیاسی دارد و چقدر از نظر اقتصادی عقب مانده نگه داشته شد توسط رفقای کمونیست یا سوسیالیستهای کوبا که در آن نه از حقوق بشر خبری هست و نه آزادی سفر و نه انتخابات آزاد و نه فعالیت احزاب آزاد ممکن است و بعبارتی نوعی دیکتاتوری سوسیالیستی است. یا در همسایگی کوبا کشور سوسیالیستی ونزوئلا را ببینید که رفقای سوسیالیست ما چه فاجعه ای درست کردند با اینکه یکی از ثروتمندترین کشورهای نفتی دنیاست! جمهوریت یا سلطنت و یا سوسیالیسم بخودی خود تضمینی برای دمکراسی و آزادی و عدالت نیستند تا زمانیکه ساختارشان با مکانیسم کنترل قواها مانع از دیکتاتوری نشوند وگرنه فیدل کاسترو سوسیالیست هم پنجاه سال خودش را بر مردم کوبا تحمیل کرد بدون اینکه مردم کوبا حق انتخاب داشتند! یا جمهوری اسلامی ایران که بدترین نوع دیکتاتوری و حتی فاشیستی است. سلطنت هم در گذشته ایران نشان داد که همیشه دیکتاتوری بوده و در آینده هم اتوماتیکوار به دیکتاتوری شاه ختم خواهد شد با همه وعده های توخالی که ولیعهد سابق میدهد. نمیدانم چه مرضی ما ایرانیها داریم همیشه دنبال سیستمهائی باشیم که بجای آزاد کردنمان زنجیر به پایمان میبندند. خیلی شاهکار و هنر بکنیم یک سکولار سوسیال دمکراسی در ایران راه بیافتد بجای رژیم ملائی باز جلوی ضررهای بیشتر حکومتهای شاهی و اسلامی را به موقع گرفتیم!
جامعه ایرانی نیازمند جمهوری واقعی با ساختار دمکراسی واقعی است و بقیه وعده های یکسری چپها نه قابل باور است و نه عملی و شدنی! خصوصا یکسری چپها ( سنتی!) را ابتدا بایستی کلاس آموزش دمکراسی فرستاد تا دیگر نسبت به واژه های مثل آزادی آلرژی نداشته باشند! هر کسی یک کشور نمونه سوسیالیستی حتی با عدالت نسبی سراغ دارد لطفا آدرس بدهد! سابقه ندارد که با دیکتاتوری از هرنوعش ( سلطنتی ، اسلامی، کمونیستی یا سوسیالیستی و نظامی و …) به عدالت اجتماعی رسید چونکه اولین قربانی این سیستمها ” آزادی” است. آزادی هم نباشد هیچ چیز سر جای درستش قرار نمیگیرد و میشود همان سیستم خودیهای رژیم و غیر خودی ها!
چپ سوسیال دمکراسی که در کشورهای اروپائی غربی برای رفاه کارگران و زحمتکشان و غیره دستآوردهای درخشانی داشته که در هیچ کشور کمونیستی یا سوسیالیستی نبوده و نیست یقینا برای ایران آینده هم بهترین نسخه درمانی میتواند باشد! آلترناتیو سازی بایستی با شرایط واقعا موجود ایران هم تطبیق داشته باشد!
٨٨۱۰۲ – تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

     از : کیا

عنوان : چرا اینهمه اسرار برای سلطنت!؟
آقای رضا پهلوی یک بار در مصاحبه‌ای عنوان کردند که ایشان جمهوری خواه مانند پدر بزرگشان هستند.
جا بجایی ولایت فقیه و سلطنت کم کم به یک توطئه نزدیک می شود وبو میدهد، اطاق برنامه ریزی اش هم در ضد اطلاعات حکومت قرار دارد!
٨٨۰۹۵ – تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

     از : سیامک

عنوان : توجیه کشتارهای انجام شده به نام سوسیالیزم
اقای تابان ممنون از پاسختان
ضمنا من نظام جمهوری اسلامی را نظام عدالت خواهانه نخوانده ام. اگر توجه میکردید میدیدید که نظام عدالت خواهانه را در گیومه گذاشتم.
ثانیا شما ادعا کردید که:کشورهای سوسیالیستی علیرغم همه ی بد و خوبش، تقریبا همه – با یک استثنا – از قدرت کنار رفتند و به روی مردمشان اسلحه نکشیدند…..
اقای تابان برای استقرار این کشورهای سوسیالیستی میلیونها انسان کشته شدند و جای تعجب است که منکر این کشتارها هستید٬تنها نمونه های اتحاد شوروی٬ چین٬ کامبوج برای یاد اوری کافیست.البته توجیه این کشتارها به بهانه اجرای ًعدالت اجتماعیً برای چپهای خاورمیانه قابل درک است.در تمام نوشته شما دریغ از یک کلمه دموکراسی….دموکراسی از این منظر بر سایر سیستمها (با وجود معایب بسیاری) برتری دارد که
اجازه نمیدهد زندگی مردم وثیقه تئوریهای احزاب چپی باشد که به اسم عدالت مرتکب جنایات زیادی شدند وی یا بشوند.
٨٨۰۹۱ – تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

     از : باران اذرمینا

عنوان : یاد اوری به اقای تابان
در پاسخ به سیامک نوشته اید که پیکاز با سرمایه داری به اندازه پیکازر برای ازادی اهمیت دارد . از شما می پرسم کارگران و دیگر فرو دستان در نظامی دمکراتیک بهتر می توانند به خواست ها و خقوق خود برسند یا در دیکتاتوری های سرکوبگر که حتا اجازه تشکل ازاد به کارگران و کارمندان نمی دهند؟
دوم گفته اید که کشودهای اروپاس شرقی قدرت را بی سرکوب واگذار کردند اما فراموش فرموده اید که اگر شوروی در مرکز امپراتوری در وضعی بود یا می خواست تانک ها ی پیمان ورشو مداخله می کردند مانند برلین شرقی ۱۹۵۳ پزنان لهستان ۱۹۵۶مجارستان ۱۹۵۶ چکسلواکی ۱۹۶۸ ئ کودتادر لهستان علیه ستدیکای همبستگی ۱۹۸۳.
درباره یونان حزب چپی که به رهبری الکسیس پیتراس در انتخابات برنده شد هنوز در قدرت است ولی جناج چپ ان از دولت بیرون رفت بازهم فراموش نفرمایید که در دارازی بیست سال دولتهای چپ و راست یونان ۳۰۰ میلیارد یورو از بانکهای خارجی وام کرفته بودند و برای جلب مشتری انتخاباتی پول پخش کرده بودند. لطفا ادرس غلط ندهید
٨٨۰٨۵ – تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

     از : باران اذرمینا

عنوان : توجه
توجه فرمایید که سخن شما که که پادشاهی در هیچ کحا بازنگشته درست نیست. در اسپانیا نظام پادشاهی برچیده و جمهوری بر پا شد و پس از شکست ان دیکتاتوری فرانکو چندین دهه بر کشور مسلط گردید و پس از ان پادشاهی دمکراتیک با موافقت چپ و راست البته بجز فرانکیستها برقرار شد . ته جمهوری و نه پادشاهی هیچ یک به خودی خود ضامن دمکراسی نیستند .
منتسکیو بیش از دو سده پیش
طرح اصل تفکیک قوا را پیشنهد کرد تاراه حلی برای این بیابد که استبداد برقرار نشودو قوه احرایی بر قوه های دیگر مسلط نشود. کشورهایی که در انها فرهنگ دمکراتیک ،آصل برابری شهروندان ، وجود نهادهای مدنی نیرومند( احزات سیاسی ، ستدیکاها ی مستقل ،انجمن های مردم نهاد و….) انتخابات ازاد بی تقلب و دوره و…. رسمیت دارد شکل حکومت بی اهمیت می شود .
تمس جفرسون هنگام تدوین قانون اساسی امریکا نوشت باید در برابر نهاد ریاست جمهوری تهادهای باز دارنده استواری بر پاداشت تا هیچ رییس جمهوری نتواند به هوس دیکتاتوری بیفتد . بدون تهادهای باز دارنده عیسا مسیح هم اگر بفدرت برسد ممکن است به هوس دیکتاتوری بیفتد.( نقل بمعنی )
٨٨۰٨۱ – تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

     از : ف. تابان

عنوان : پاسخ به پرسش های سیامک
از دوستانی که در مورد مقاله ی من اظهارنظر کرده و نکات تکمیلی را یادآوری کرده اند متشکرم. در میان این نظرات دوست گرامی سیامک پرسش هایی را طرح کرده است که به اختصار نظرم را می گویم.
نوشته اند: «این نوع جمهوری سوسیالیستی را ما در عراق؛ سوریه و لیبی تجربه کرده ایم». هر چند با این ادعای ایشان موافقت ندارم، اما اگر هزار بار هم «جمهوری سوسیالیستی» مدل های مذکور را تجربه کنیم و شکست بخوریم، هیچ دلیلی نمی شود که بر فرض کارگران هفت تپه و فولاد گرسنگی بکشند و برای حق خود مبارزه نکنند. مبارزه برای عدالت، رهایی از فقر و رفع تبعیض خواست و نیاز کارگران و گروه های نابرخوردار در جامعه ی ما و در سطح جهان است و تا گرسنه ای در جهان هست، و سرمایه دارانی هستند که نان از سفره ی کارگران می دزدند این مبارزه ادامه خواهد داشت. برای چنین کسانی اهمیت این مبارزه کمتر از مبارزه در راه آزادی نیست.
ایشان نظام جمهوری اسلامی را نظام عدالت خواهانه خوانده اند که نشانه ی درک بسیار نادرستی از یک نظام عدالت خواهانه است و امیدوارم درکشان از آزادی مثل درک ایشان از عدالت اجتماعی نباشد.
نوشته اند: آیا حاضر میشوید در یک انتخابات ازاد بعد از ۴_۵ سال انرا (نظام سوسیالیستی) را به پیروان نئولیبرالیسم واگذار کنید؟ من کاره ای نیستم که بخواهم در این مورد تصمیم بگیریم. اما توجه شما را به دو تجربه متفاوت جلب می کنم. کشورهای سوسیالیستی علیرغم همه ی بد و خوبش، تقریبا همه – با یک استثنا – از قدرت کنار رفتند و به روی مردمشان اسلحه نکشیدند و حمام خون به راه نیانداختند. در مورد سرمایه داری ما هنوز هیچ تجربه ای نداریم که در مورد یک انتخاب واقعی سوسیالیستی چه رفتاری در پیش خواهند گرفت. یک نمونه در همین چند سال بوده است تجربه یونان. «دموکراسی اروپایی» انتخاب مردم و حق آن ها برای سرنوشت خود را تحمل نکرد. آن ها البته با تانک به سراغ این مردم نرفتند، با بانک هایشان اراده ی مردم را در هم شکستند و انتخاب آن ها را زیر پا گذاشتند. من نمی دانم که اگر بانک ها از پس این کار بر نمی آمدند، ان گاه شاهد رژه ی تانک ها در خیابان های آتن بودیم یا نه؟
٨٨۰۷۶ – تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

     از : parviz ahmadi

عنوان : شاه الاهی ها را دست کم نگیرید
ضمن موافقت با برخی نظرات جناب تابان؛ یک نکته مهم را ذکر میکنم و آن اینکه فراموش نکنیم ، بعد از انقلاب کبیر فرانسه ناپلئون کودتا کرد و به قدرت رسید. مجلس در دوران رستوراسیون دو پادشاه را ( لویی هیجدهم و شارل دهم ) سر کار آورد و بعد از بی لیاقتی دو پادشاه، رفتند سراغ دودمان اورلئان و لویی فلیپ را به سلطنت ” برگزیدند “. در نهایت او هم بی کفایت و بی لیاقت از کار در آمد و بعد از کودتای “ناپلئون کوچک ” بالاخره جمهوری برقرار شد. اگر دانش و فرهنگ دموکراسی، زاده ی روشنگران وجود نمی داشت آیا سلطنت طلبها دست از قدرت بر میداشتند؟ آری ” سلطنت نفی حق حاکمیت مردم است”.
٨٨۰۷۴ – تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

     از : کیا

عنوان : اتحاد سرور جنبش است!
من فکر میکنم به طرفداران سلطنت بعنوان یک حزب استثنائی در جمهوری میتوان شانس داد.
٨٨۰۷۲ – تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

     از : بابک مهرانی

عنوان : به بهانه ی یادداشت سیامک
دوست عزیز ! آقای تابان “آرزو” نکرده ، بلکه بدرستی تاکید کرده است :”هدف چپ مبارزه برای یک جمهوری دموکراتیک و با سمت گیری عدالت خواهانه و سوسیالیستی در برابر انواع جمهوری خواهی ها با گرایش های راست طبقاتی است.”
شما به برنامه ی احزاب چپ در جوامع پارلمانی اعم از جمهوری یا پادشاهی نظر کنید تا ببینید در چه مولفه هائی برنامه ی احزاب با احزاب راست ، میانی ، سوسیال دموکرات ، سبزها تفاوت دارند . اتفاقا درست این است که جمهوریخواهان شمول چپ ها از هم برای مرزبندی احزاب مدرن راست ، میانه و چپ تلاش کنند که بتوانند بعداز تشکیل مجلس موسسان بر اساس پایگاه واقعی اجتماعی خود ، نمایندگان واقعی اقشار مختلف جامعه باشند تا در تدوین یک قانون اساسی عادلانه و مناسب جامعه ایران موفق شوند. به همین دلیل باید مردم بعداز ۷۰ سال محرومیت از شرکت در فعالیت های سیاسی و اجتماعی خود را برای فعالیت های حزبی آماده کنند و چپ ها که همیشه پیشتاز قعالیت سیاسی بوده اند حتما باید در معرفی اهداف و آرمانهای خود از صراحت بیشتری برخوردار باشند.
٨٨۰۶٨ – تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

     از : خسرو صدری

عنوان : چپ های آلمان نمونه چپ موفق
بعد از فروپاشی شوروی، چپ هایی که شعارها و اعمال خود را مناسب با شرایط جدید جهانی تغییر ندادند، منفعل شدند. چپ های آلمان در این رابطه نمونه موفق به شمار می روند. آن ها میدانند که حتی اگررای کافی هم بیاورند، به تنهایی نمیتوانند دولت تشکیل دهند. زیراسرمایه ها یک شبه از کشور می گریزند. تاثیر آن ها در عرصه داخلی ،جانبی است ولی در صحنه جهانی بسیار فعال در جهت ایجاد جهانی چند قطبی تلاش می کنند.درچنین جهانی است که می توان بار دیگر ازسوسیالیسم سخن گفت.
در رابطه با کشورمان، به نظرمن دوخط قرمزوجود دارد:یکی تمامیت ارضی و یگری عدم وابستگی به بیگانه.
رضا پهلوی و دوستانش چون شهریارآهی، مطابق اظهارات مستند آقای احمدعلی مسعود انصاری، سالهاست که از بیگانگان پول و مشاوره می گیرند. راستی چرا این هاهربار که اختلاف آمریکا و ج.ا به نقطه اوج می رسد سر و کله شان نمایان می شود؟
چنین افرادی مانند بادکنکی هستند، که شاید ج.ا هم بدش نمی آید که در آن ها بدمد و مخالفانش را پیرامون آن ها جمع کند.زیرا در سربزنگاه با سوزن افشاگری می تواند آن ها را بترکاند.
٨٨۰۶۵ – تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

     از : فرهاد عاصمی

عنوان : چپ ایرانی احتیاج به یک خانه تکانی جدی در اسلوب اندیشه و عمل دارد
موضوع مقاله، و همچنین موضوع ابرازنظرها نشان می دهد که چپ ایرانی باید نظر شفاف و صریحی برای آینده ی پس از دیکتاتوری داشته باشد. باید بتواند به مبارزان بگوید، چه اقتصاد سیاسی را می خواهد جانشین نئولیبرالیسم امپریالیستی- اسلامی کند. در این زمینه نظر حزب توده ایران صریح و شفاف است. باید اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک حاکم گردد. نیاز بحث دراین زمینه میان چپ به شدت به چشم می خورد.
٨٨۰۶۱ – تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

     از : سیامک

عنوان : سمت گیری عدالت خواهانه و سوسیالیستی
اقای تابان
ارزو کرده اید برای ایجاد یک جمهوری با سمت گیری عدالت خواهانه و سوسیالیستی.این نوع جمهوری سوسیالیستی را ما در عراق ؛ سوریه و لیبی تجربه کرده ایم.اگر غیر از این است باید زحمت میکشیدید و توضیح میدادید که مثلا اگر موفق میشدید در برپایی یک جمهوری با سمت گیری عدالت خواهانه و سوسیالیستی٬ ایا حاضر میشدید در یک انتخابات ازاد بعد از ۴_۵ سال انرا به پیروان نئولیبرالیسم واگذار کنید؟
مگر اینکه نظام عدالت خواهانه و سوسیالیستی شما ابدی باشد؟
اقای تابان٬
مشکلات بسیار پیچیده کشوری مثل ایران را با واژه کس تجربه نکرده ًًعدالت خواهانه و سوسیالیستیً نمیتوان حل کرد.البته ۴۰ سال است که ًنظام عدالت خواهانهً جمهوری اسلامی را تجربه کرده ایم.چیزی که صدساال است ایران دنبالش است و به ان نرسیده است ازادی است. دموکراسی (نه جمهوری و نه سلطنت) تنها سیستمیست (که البته اگر بتوان به ان رسید) میتوان ایران را از منجللاب کنونی نجات داد.
٨٨۰۶۰ – تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

     از : سعید رضا

عنوان : باید یکی شویم اینان هراسشان ز یگانگی ماست
آقای تابان با سلام،
شما در پاسخ خود بر روی نکات صحیحی انگشت گذاشته اید. به باور من سلطنت طلبان آنطور که جو سازی میکنند به خودی خود در برابر نیروی چپ، رقیبی واقعی نیستند، بلکه این حمایت مادی و تبلیغاتی کارتل ها و تراست های بین المللی است که آنان را برای چپاول ده های آینده باد میکند و به خطری جدی تبدیل مینماید و بدا به حال ما که اپوزیسیونی اینگونه متشتت داریم.
مشکل چپ ایرانی در خود محوری،خود بزرگ بینی و سکتاریسم است، سالیان دراز خود زنی و دگر زنی در اردوی چپ ایرانی به پدیده ای نهادینه تبدیل گشته است و حرکت های همگرایی را به شدت به تعویق انداخته است.
جنبش اعتراضی در ایران در شعار و عمل جنبشی حق طلبانه، آزادی خواهانه و ضد سرمایه داری است، که فرصتی تاریخی برای چپ ایرانی را بوجود آورده است.
اگر سلطنت طلبان دلخوش و متکی به شعار یکبار مصرف برای رضا خان آنهم در رابطه با ذهنیت تاریخی مردم از مبارزه رضا خان با آخوند های مرتجع هستند و مرتب انرا تکرار میکنند، چگونه است که بعضی از چپ های ایرانی با دیدن اینهمه جانفشانی و مبارزات درخشان کارگران، دهقانان، دانشجویان، معلمان، زنان و سایر اقشار زحمتکش و تحت ستم با حکومت سرمایه داری تحت لوای دین، خود را دست کم ،میگیرند.
چپ ایرانی احتیاج به یک خانه تکانی جدی و جدایی واقعی از عناصر مشکوک دارد، چپ ایرانی بایستی تکلیف خود را با اصلاح طلبان حکومتی یکبار و برای همیشه مشخص کند، چپ ایرانی بایستی قاطعانه سرنگونی و تغییر رژیم استبدادی را در سر لوحه برنامه خود قرار دهد، چپ ایرانی بایستی با قبول حقوق دمکراتیک ملل ایرانی بتواند گروه ها و سازمان های اتنیکی را با خود متحد کند، چپ ایرانی بایستی با تشکیل یک جبهه فراگیر و ملی تمامی نیروهای آزادیخواه و برابری طلب را تحت برنامه ای دمکراتیک سازماندهی کند‌. تنها در این صورت میتوان امید به پیروزی و بهروزی توده های میلیونی مردم در فردای جمهوری جهل و جنایت داشت. وظیفه چپ ایرانی مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی است نه تعویض شیخ با شاه
٨٨۰۵۹ – تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

https://akhbar-rooz.com/?p=8604 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x