سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

درباره ی یاداشت اخبار روز پیرامون «پروژه رسانه های باز» – فرخ نگهدار

در میان هزاران ژورنالیستی که در صدها رسانه کشور فعالند چند نفر پیدا می کنید که برای تولیدات شان گوششان به فرمان نهادهای امنیتی باشند. اکثریت بزرگ آنها به درجه ای از شعور و شناخت رسیده اند که تشخیص خودشان را بر تشخیص مقامات امنیتی قابل قبول تر...

در میان هزاران ژورنالیستی که در صدها رسانه کشور فعالند چند نفر پیدا می کنید که برای تولیدات شان گوششان به فرمان نهادهای امنیتی باشند. اکثریت بزرگ آنها به درجه ای از شعور و شناخت رسیده اند که تشخیص خودشان را بر تشخیص مقامات امنیتی قابل قبول تر می دانند. آنها در ضمن یاد گرفته اند که در کدام جهات می توان خط قرمزهای تحمیلی حکومتی را جا به جا کرد و چگونه جا به جا کرد

اخبار روز در خبر اول سه شنبه ۲۸ بهمن یادداشتی با عنوان «پروژه رسانه های باز» آنچه می بینیم سراب است یا واقعیت؟» به امضای دوست گرامی علی مختاری درج کرد که گمانه زنی هایی است در پاسخ به پرسشی که مقاله مطرح کرده است. نظر به اهمیت این پرسش و نظر به این که من یکی از کسانی هستم که رسانه های داخل کشور طی یک ساله اخیر برای انعکاس نظر من چندین مراجعه داشته ام بر آن شدم که نکاتی را تصور می رود توجه به آنها کمک کننده است طی یادداشتی تنظیم و آن را برای درج در اخبار روز ارسال نمایم. 

در این مورد که چرا در دوره های اخیر حکومت از بازتاب صدای برخی مخالفان و منتقدان در برخی زمینه ها در برخی رسانه ها جلوگیری نمی کند، مثل بسیاری موارد، یک پاسخ قطعی و روشن وجود ندارد. نه حکومت یک قانون خاص یا سیاست خاص در این زمینه تدوین کرده و نه هیچ کدام از مقامات رسمی در این مورد اظهار نظر کرده اند. هرچه هست گمانه زنی است. و علی مختاری گرامی هم مثل بقیه گمانه زنی کرده و سپس پیامد هر گمانه را هم تخمین زده است. من هم نظر و برداشت خود را میگویم:

من هم نمی توانم نوعی سمتگیری معین پشت این گشایش ها را مشاهده نکنم. اکنون مسلم است که دیگر تریبون نگرفتن از مخالفان و معترضان شامل همه طیف ها نمی شود. تا آنجا که من دنبال کرده ام به عناصر نامدار وابسته به سلطنت و مجاهدین خلق و عمده ترین احزاب قومی هم چنان اجازه هیچ اظهار نظری از هیچ تریبونی داده نمی شود. اگر رسانه ای کسی از این گروه ها را مخاطب قرار دهد مطمئنا مورد پرسش و یا پیگرد قرار می گیرد. از میان نیروهایی که با سلطنت و مجاهد و گروه های قومی نسبت ندارند هم خیلی ها امکان حضور ندارند. تا حالا یک ضابطه کلی پیدا نکرده ام که روشن کند چه کسی دقیقا این امکان را دارد و چه کسی ندارد. اما بنا براساس پرس و جوها، یا به تجربه دیده ام که خط مشی شما و زبانی که به کار می برید تا حد معین تعیین کننده است. بیش از سه دهه است که من فعالیت سیاسی خود را در چارچوب قانون اساسی قرار داده و از حکومت هم مکرر خواسته ام که به تعهدات قانونی خود عمل کند. معتقد بوده و هستم که این خط مشی چنانچه پیگیرانه پیگیری شود در طول زمان راهگشایی خواهد کرد. 

در طول همین سه دهه جمهوری اسلامی نیز با چالش های بزرگ، در راستای تامین و تضمین حقوق مخالفینی که عمل سیاسی را در چارچوب نظام سیاسی پی می گیرند، مواجه بوده است. نیروی بسیار گسترده ای در این دهه ها برای بسط عناصر جمهوریت و مردم سالاری در کشور مبارزه کرده است. این مبارزه گرچه تا این جا هنوز موفق نشده است ساختارهای حقوقی به جا مانده از انقلاب را ترمیم کند، اما موفق شده است در عمل فضای اجتماعی و معیارها و ارزش های مورد عمل شهروندان را به وسعت دگرگون کند. ساختار اداری رسانه های دیجیتال و مناسبات آنها با قدرت حاکم، و نیز طرز فکر و معیارهای ارزشی حاکم بر ذهن روزنامه نگاران و گردانندگان این رسانه ها در جمهوری اسلامی، از بنیان دگرگون شده است. 

شما نگاه کنید در میان هزاران ژورنالیستی که در صدها رسانه کشور فعالند چند نفر پیدا می کنید که برای تولیدات شان گوششان به فرمان نهادهای امنیتی باشند. اکثریت بزرگ آنها به درجه ای از شعور و شناخت رسیده اند که تشخیص خودشان را بر تشخیص مقامات امنیتی قابل قبول تر می دانند. آنها در ضمن یاد گرفته اند که در کدام جهات می توان خط قرمزهای تحمیلی حکومتی را جا به جا کرد و چگونه جا به جا کرد. 

اگر یادتان باشد در سفت و سخت ترین رژیم های کنترل افکار عمومی در زمان شاه هم مطبوعات و رسانه ها «حلقه ضعیف» در سیستم کنترل از بالا بود. «نفوذی ها» در مطبوعات و رادیو تلویزیون کم نبودند. تو گویی همانطور که حکومتیان و مردم دور زدن تحریم های اقتصادی مهارت و خبرویت پیدا کرده اند، نسل تازه روزنامه نگاران نسل انقلاب هم با مهارتی کم نظیر راه های دور زدن راه بندان ها و نبایدهای نظام را پیدا می کنند. حکومت واقعا توان فرمایشی کردن رسانه ها را ندارد. تازه این با وجود سیستم های اتوماتیک کنترل زنده رسانه ها است که مدت هاست بر رسانه ها اعمال می شود. از سوی دیگر بخش مهمی از نظام تصمیم سازی کشور خود امروز به این نتیجه رسیده است که جنگ رسانه ای را به طور کامل به رسانه های قَدَر خارجی باخته اند چون عطش بازار برای خبر، تحلیل، تفریح، و اطلاعات را خود رفع نکرده اند. البته کم نیستند کسانی که در همین حکومت هنوز فکر می کنند با سخت گیری بیشتر بر رسانه ها می توان افکار عمومی را کنترل کرد. اما حاملان این طرز فکر در شبکه های ایرانی واقعا جزو اسقاطی ها هستند. هزاران روزنامه نگار حرفه ای در ایران کار می کنند که سن متوسط شان حوالی ۳۰ سال است.

در خارج کشور اکثر فعالان سیاسی که اخبار روز را دنبال می کنند هنوز با همان عینک دهه شصتی به صحنه نگاه می کنند. آنها عموما قدرت حکومت برای کنترل مرزهای مطبوعات و اعمال خط قرمزها را بسیار بیش از حد واقع تصور می کنند. توان دستگاه های حکومت برای جلوگیری از نشر اطلاعات خیلی خیلی کمتر از آن حدی است که ما تصور می کنیم. 

اکنون شواهد کافی وجود دارد که یک فکر در حکومت هست که می گوید ما نباید هیچ رسانه مستقلی به اپوزیسیون بدهیم. اما رسانه های تحت نظارت حکومت هم باید توان جذب نارضایتی ها و جذب مخاطب را داشته باشند. آنها بر این اساس معتقدند که اگر صدای اپوزیسیون غیربرانداز در رسانه های تحت نظارت حکومت بازتاب یابد اولا طیف گسترده تری به رسانه های داخل کشور جلب خواهد شد و از انحصار کنترل افکار عمومی توسط رسانه های وابسته به دولت های خارجی، شکسته خواهد شد؛ ثانیا شکاف میان اپوزیسیون برانداز و غیربرانداز هم عمیق تر و عبورناپذیر خواهد شد. 
قابل انتظار است که «نیروهای خواهان یکپارچگی اپوزیسیون» و «نیروهای خواهان یکپارچگی حکومت» در هر دو طرف بیشترین حساسیت را نسبت به حضور افراد منسوب به نظام و منسوب به اپوزیسیون نظام در رسانه های طرف مقابل از خود نشان می دهند. اما بنا به تجربه یک دهه گذشته نمی توان باور کرد که عمر این «واکنش تند» به درازا می کشد. هر چند عمر این حساسیت ها در خارج کشور طبعا بیشتر از داخل کشور است.

خوانش من از رفتار حکومت این است که در انتخابات ۱۴۰۰ بسیار بعید است که اجازه دهند مثل ۷۶ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ نارضایتی های جامعه از راه صندوق رای به حکومت منتقل شود. آنها در ساختن «حکومت یک دست» و تحت کنترل سپاه به نظرم مصمم هستند. در عین حال دستجات حکومتی متوجه هستند که تضعیف و براندازی نقش صندوق رای چه پیامدهایی برای نظام دارد. تاریخ به همه آموخته است که مهمترین اثر یک دست سازی حکومت تحت کنترل نیروهای مسلح یک کاسه شدن اپوزیسیون حول براندازی است. 

حکومت شاه از سال ۵۵ به بعد به این فکر افتاد که با گرایش های مختلف در طیف اپوزیسیون رفتارهای متفاوت داشته باشد و این خیلی دیر بود. طیف گسترده ای از پایوران این نظام از دو سه دهه پیش تا کنون مدام تلاش کرده اند که وضعیت به نقطه ای نرسد که این نظام هم به سرنوشت نظام قبلی نزدیک شود. آنها اکیدا معتقد بوده اند که باید اپوزیسیون متعهد به قانون در کشور حق حضور و فعالیت داشته باشد.

می توان حدس زد که دست کم بخشی از مدافعان یک دست سازی حکومت نیز قبول کرده اند که اگر حضور رسانه ای آن گروه از مخالفان نظام که در چارچوب قانون اساسی عمل می کنند به شکاف اندازی در میان مخالفان نظام کمک کند به صلاح نظام است که از این تاکتیک تا جایی استفاده شود که خطر نفوذ در نظام یا کسب قدرت توسط آنان را تقویت نکند.

به این ترتیب به نظر می رسد توپ در زمین بازیکنانی است که معتقد به فعالیت علنی و قانونی در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی هستند. بر عهده ایشان است که تصمیم بگیرند این وضعیت را یک «تهدید» تلقی کنند یا یک «فرصت». اگر شرایط تازه یک تهدید است با این تهدید چگونه باید مقابله کرد؟ اگر این وضعیت تازه یک «فرصت» است از این فرصت تازه به شکل و با کدام انضباط باید بهره گرفت؟ و این ها پرسش هایی بسیار حساس و بسیار پیچیده اند که اینجا جای واکاوی کامل آن نیست. به علاوه در ذهن من هم هنوز یک تصویر کاملا روشنی از این «تهدید ها و فرصت ها» وجود ندارد. اما چنانچه وقت و علاقه اجازه دهد خوبست ماهیت تهدیدها و فرصتها با جزئیات بیشتر مورد بحث قرار گیرد.

https://akhbar-rooz.com/?p=104384 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

35 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 سال قبل

آیا ایستادن در پَستگاهی با چنین ژرفا. دیدنِ سوسوی شرم را ناممکن نمیسازد؟

پاسخ آقای نگهدار به پرسشها و موضوعات جدی چیست؟ بگفته ی “امام” خمینی: “هچ”! 
از نگرگاه خِرَد انتظار میرفت که آقای نگهدار به پرسشهای جدی که در دو یادداشت یکم و سوم اسفند نگارنده آمده است پاسخ دهد. اما شوربختانه او, با “هچ” انگاری آن پرسشها و سکوت در برابر آنها, از پاسخ دادن طفره میرود تا نوشتارش به بایگانی رفته و از نگاه بیشینه خوانندگان پنهان بماند.

آنگونه که خود میگوید: “بیش از سه دهه است که فعالیت سیاسی خود را در چارچوب قانون اساسی(حکومت تبهکارِ اسلامی) قرار داده” است. ازینرو گفتگو با “براندازان” را مفید نمیداند و, فراتر از آن, مردمان معترض و حق خواه ایران را بگفته همفکر خود, خانم ملیحه محمدی, و همخوان با گفته ی خامنه ای جنایتکار, “اغتشاشگر” میداند! 
آیا ایستادن در پَستگاهی با چنین ژرفا. دیدنِ سوسوی شرم را ناممکن نمیسازد؟

جا دارد به آنانی که در این پَستگاه ایستاده اند بگویم:

در پایانه های این شبِ کشتار و درد و رنج برپا خیز, 
تا ببینی اخترِ زیبای شرم, 
پیش از آنی که در تابشِ پر رخششِ خورشید, 
از چشمِ تو پنهان مانَد!

امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل

هموطن گرامی آقای احمد صلاحی،یافتن مصادیق در برشمارده های اپوزیسیون ها ساده است. اما می ماند خودمان و هر کس دیگر، که می تواند خودش را مصداق کدام یک از برشمارده های اپوزیسیونی بداند.
البته ممکن است کسی خود را مصداق هیچ کدام نداند.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل

با درود به هموطن گرامی آقای نگهدار که تا کنون تلاشگری خاصی در روند تحولخواهی از خود به نمایش گذاشتند و به نمایش خواهند گذاشت.
هموطن گرامی از اینکه قاطعانه هرنوع حمایت از بقدرت رسیدن نظامیان را رد کرده اید باعث خوشحالی و دلگرمی است.
می دانیم در کشورمان نه آخوندیسم آزادی و‌دمکراسی را می خواهد و می فهمد و نه نظامیان ؛ تجربه تاریخی به ما گفته است رضا خانی وقتی شد رضا شاه چگونه هم آزادی نیم بند را کُشت و هم دمکراسی نیم بند را.
جالبست : نظامیان خاص حکومت فعلی در درون کشور مرید رضا خان شدند و هر روز خواب رضا شاه شدن را می بینند و یا آرزوی رضا شاه شدن را دارند.
نمی دانم چطور شد به نوشته خودم منفی دادم! البته بعدن منفی خودم که به خودم دادم پاک کردم.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 سال قبل

اگر این و اگر آن میشد, شاید ایران, بجای ویرانی, پیشرفت و آبادانی را تجربه میکرد…

آقای نگهدار یادداشت یکم اسفند من را (که زیر همین نوشتار آمده) سزاوار پاسخ ندانسته و آن را نادیده گرفته اند. پاسخ ندادن آقای نگهدار اشکالی ندارد چرا که نگارنده یادداشت های خود را نه برای برخورد به یک تن, که برای گفتگو میان هم میهنان و یابش حقیقت می نویسم. از سوی دیگر بسیار ارزشمند و توجه برانگیز بود که آقای نگهدار در پاسخی به یکی از هم میهنانمان (بهرام سینا) بگونه ای پرسش مهم زیر را در میان نهاده اند: 

آیا خط مشی اتحاد و انتقاد در برابر حکومت اسلامی, که از سوی حزب توده ایران و سازمان فداییان اکثریت در نیمه ی نخست دهه ۱۳۶۰ بکار گرفته شد, ممکن بود ایران را نجات دهد؟ 

پاسخ سنجیده به این پرسش به چند “اگر” وابسته است:
اگر رهبری انقلاب در دست آخوند های واپسگرا نبود و نیروهای ملی و دمکرات سکاندار آن بودند, 
اگر امپریالیست ها بگونه ای پنهانی در رابطه و پشتیبانی واپسگرایان بر ضد نیروهای چپ و دمکرات نبودند,
اگر حکومت بجای رفراندم “جمهوری اسلامی, آری, نه” و تشکیل “مجلس خبرگان”, مجلس موسسان را برقرار میکرد, 
اگر حکومت, بجای بستن روزنامه ها و تحمیل معیارهای شیعی, از رسانه های مستقل و دیگر آزادیها حمایت میکرد,
اگر حکومت اراذل, اوباش و چاقو کشان خود را برای سرکوب به هر تجمع ترقی خواه گسیل نمیکرد,
اگر حکومت گماشته های کم شعور خود را به هر سوراخ سنبه نزدیک و دور زندگی اجتماعی کشور نمی چپاند,
اگر حکومت نیمی از ایرانیان, یعنی زنان دلاور کشورمان, را با محدودیت های فزاینده از پهنه ی زندگی اجتماعی نمی راند و خانه نشین نمیکرد,
اگر حکومت نزدیک به پنج میلیون از ایرانیان را, که بیشینه آنان (به شمول آقای نگهدار) دانش آموخته و کارشناس بودند, ناگزیر به مهاجرت نمیکرد,
اگر نیروهای ملی, بویژه مجاهدین, با ارزیابی غیر واقع بینانه, به جنگ حکومت نمی رفتند,
اگر حزب توده ایران و سازمان فداییان اکثریت بجای توهین و تمسخر میکوشیدند نیروهای ملی و دمکرات را به تشکیل جبهه ی حفظ و ژرفش انقلاب ترغیب کنند,
اگر حکومت کاکل انقلاب را به مقراض نمی چید… و چندین “اگر” دیگر…

آنگاه شاید ایران, بجای ویرانی, پیشرفت و آبادانی را تجربه میکرد! آقای نگهدار “اگر”ها و “شاید”های شما کدامند؟ 

جواد رضایی میرقاید
جواد رضایی میرقاید
3 سال قبل

قرار شد سایت اخبار روز، سایت سیاسی خبری چپ باشد. چرا باید پای این عناصر راست و مبلغ حکومت جنایتکار و غارتگر اسلامی، مدافع بازار آزاد بدان باز شود تا اعتبار سایت زیر سئوال رود و این توهم ایجاد شود که این فرد چپ است!

امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل

پرسشی است :
چرا در عصر دنیای مجازی،
گروهی در تلاش هستند محفل خصوصی ایجاد کنند با بولتن خوانی و با خود گویی و خود خندی روشنگری پنداری و ژست آگاهی یابی و آگاهی دهی را به نمایش بگذارند!؟
اینکه آقای رضایی میرکائد با شیوه سر سانسورچی ها خاص از گردانندگان سایت می خواهد چه بکنند و چه نکنند از عجایب روزگار است!

امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل

اگر ازدفاع ناشیانه آقای نگهدار در دفاع از نظامیان برای رسیدن به قدرت اجرایی قوه مجریه بگذریم و اگر از بعضی نظرات نظر دهندگان که رنگ و بوی تسویه حساب فردی و گروهی با آقای نگهدار دارند نیز بگذریم؛
پرسشی مطرح است:
آیا از بازشدن فضای تحرک آفرین در کشور ،اگرچه اندک،باید استقبال کرد؟
باید گفت هرکس با توجه به نگرشش و موضوعات میدانی و پتانسیل تحولخواهی در جامعه نظری را خواهد دادو یا خواهد داشت.
اما می توان به مواردی اشاره کرد شاید مفید واقع شود.
حکومتی به نام جمهوری اسلامی که بر کشور چیرگی یافته است بخاطر ساختار وجودیش یکی از هنرهایش و تولیداتش اپوزیسیون سازی بوده و هست و در هر مرحله از مراحل وجودیش گروهی را اپوزیسیون خودش کرده ومی کند و تجربه به ما می گوید گروهی از اپوزیسیون شدگان توسط خود حکومت هدفمند ساخته شدند و یا اگر هم نقشی در ساختنشان ندارد هدفمند آنها را پررنگ می کند.
بقیه گروه های اپوزیسیونی بصورت طبیعی آنهم با توجه به وجود جهموری اسلامی با روش های مخربش بوجود آمده اند و به وجود می آمدند و بوجود خواهند آمد.
اگر بخواهیم یک تقسیم بندی در مورد اپوزیسیون شدگان داشنه باشیم
می توان آورد:
۱-تعدادی از اپوزیسیون شدگان ،شغلشان اپوزیسیون شدن است اگر هم جمهوری اسلامی برود این تعداد بی کار می شوند نمی دانند بعدن چه کنند.
۲-تعدادی از این اپوزیسیون شدگان فقط اپوزیسیون جمهوری اسلامی اند و در روش اپوزیسیونی اشان چه بر سرزمین ایران می آید مهم نیست هرچه می خواهد بر موجودیت این سرزمین بیاید، بیاید مهم نیست.
۳- تعدادی از اپوزیسیون شدگان فقط نگران موجودیت سر زمین هستند رفتار ضد انسانی حکومت برایشان مهم نیست اما از اینکه این جمهوری اسلامی باروش مخربش موجودیت این سرزمین را بخطر انداخته نگران هستند و اقداماتی اپوزیسیونی انجام می دهند.
۴- تعدادی از اپوزیسیون شدگان نگران موجودیت سرزمین و فرهنگ جامعه هستند گرایش های انسانمدارانه را کمتر توجه دارند و پلیدی های ضد بشری حکومت برایشان مهم نیست
اقدامات اپوزیسیونی اشان در راستای حفظ کشور و فرهنگ جامعه است که خود را وارث آن می دانند.
۵- گروهی از اپوزیسیون شدگان چند مولفه را در کارهای اپوزیسیونی اشان تعریف کرده اند و می کنند و در اقدامات اپوزیسیونی اشان پی گیری می شوند:
الف) نگران موجودیت سر زمین و کشور هستند؛ب) نگران فرهنگ جامعه هستند؛ج) نگرش انسانمدارانه دارند و نگران از دست رفتن حقوق مردم کشور هستند؛ اما این گروه با توجه به شرایط زمانی و استقرار حکومت فعلی و توانایی های سرکوبگرایانه اش از هر نوع تعدیل در روش حکومت گری حکومت استقبال می کنند و این تعدیل ها را مقدمه کارهای مبارزاتی بعدی می دانند و…

احمد صلاحی
احمد صلاحی
3 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

آقای ایرانی
شما متاسفانه این موضوع مهم را بطور کلی و نا مشخص نوشتید .
البته شما در موقع نوشتن می دانستی راجع به کی می نویسی.
ولی ما که می خوانیم از کجا بدانیم شما راجع به کی نوشتی؟
لطفا اپوزیسیون های تعریف شده را «رونمائی » کنید
با تشکر
احمد صلاحی

فرخ
فرخ
3 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

امیر ایرانی گرامی
با سلام
نوشته اید: «دفاع ناشیانه آقای نگهدار در دفاع از نظامیان برای رسیدن به قدرت اجرایی قوه مجریه»
من هرگز چنین دفاعی نکرده ام. استناد شما به چیست؟ لطفا آدرس (لینک) مدعای خود را این جا بگذارید. ممنون.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 سال قبل

آقای نگهدار, راستی, در کدامین بخش ازین مرداب دیرین تا کنون پی جوی مروارید رخشان بوده اید؟!

اصلاح طلبی در چهارچوب حکومت قانون ناشناس و تبهکار اسلامی, مردم-فریبی ست. شرکت در انتخابات (یعنی گزینش از میان انتصاب شدگان) حکومت ویرانگر اسلامی, که بیگمان نه نمایندگان مردم که گماشتگان حکومت اند, خود-فریبی و ضد دمکراسی ست.

حکومت اسلامی که از آغاز و آگاهانه خود را ایرانی ننامید و اکنون نیز نمی داند, در فریب و دزدی و کشتار دست همه تازندگان به ایران و ربایشگران منابع کشورمان را از پشت بسته ست. این حکومت در کدامین روز از هستی ننگین خود یک گام, و تنها یک گام, در راه بهروزی مردم (و نه جیره خواران و مزدوران خود) برداشته ست؟ 
چرا نزدیک به پنج میلیون از کارشناسان و آزادیخواهان و دگراندیشان ایرانی (به شمول آقای نگهدار و پیروانش), مستقیم و غیر مستقیم, ناگزیر از ترک میهن شده اند؟

با سپاسگزاری از آقا یا خانم “مهاجر” برای پیوستی که با دیگران در میان نهاده اند, به سه گفته ی اصلاح طلبان که تنها در همین روزنامه پیشخوان شماره ۱۰۰۱ آمده است توجه کنیم:
محسن آرمین میگوید: “در دنیا دوران حکومت ژنرال ها (به شمول ژنرال اسلامی, علی خامنه ای) به سر آمده است.”
زیبا کلام میگوید: “۴۲ سال است که (گردانندگان حکومت اسلامی) نفهمیدند مردم چه میخواهند.”
عرب سرخی میگوید: “شکایت های (رئیس جمهور مانع التنفس) خاتمی در هیچ دادگاهی به نتیجه نرسیده است.”
با توجه به این گفته ها شما اما در همین شماره گفته اید: “انتخابات ۱۴۰۰ نباید بی رونق برگزار شود.” راستی, تفاوت این گفته شما با آنچه خلیفه خامنه ای در باره انتخابات ۱۴۰۰ میتواند بگوید در چیست؟!
آیا هرگز اندیشیده اید که در راستای روش اصلاح طلبانه و گام به گام خود برای ببار نشستن تغییرات میلیمتری, آنهم در حکومت اسلامی که ۴۲ سال است وضع کارگران و زحمتکشان را بگونه ای روزافزون بدتر کرده است, از کنار درد و رنج هر روزه ی مردم بی تفاوت میگذرید؟ آیا بهمین دلیل نیست که از اعتراضات مردم, بجای همراه شدن با خواسته های آنان, لولویی میسازید و از آن برای چانه زدن با حکومت بهره میگیرید؟
اگر خاتمی هنوز امیدوارست که زمانی معجزه ای از “امام زاده” این خلافت پدید آید از آنروست که شیعیان “حسنی” و “حسینی” ناگزیر از ماندن با یکدگر در برابر امویان اند.
مردمان ایران اما که انقلاب “شکوهمند ضد امپریالیستی” خود را به آخوندهای شیعی “خدعه گر” و همدست امپریالیست ها باختند, اکنون حساب خود را, بگواه جنبشهای صد-شهری دیماه ۹۶ و آبان ۹۸, از حکومت شیعه جدا کرده اند. شما و همفکرانتان (مانند خانم ملیحه محمدی) که این جنبشها را برآمد “اغتشاشگران” میدانید, اگر حسنی یا حسینی نیستید, در نبرد میان مردم و حکومت, با “که بر که” می جنگید؟

بگفته خودتان, “بیش از سه دهه است که فعالیت سیاسی خود را در چارچوب قانون اساسی (تنگ و ترش ولایت فقیهی) قرار داده و از حکومت هم مکرر خواسته (اید) که به تعهدات قانونی خود عمل کند.” اما شما خود نیز دیده اید که تا کنون هیچ سبزینه ای در شوره زار این “چهارچوب” پدیدار نگشته است. برعکس, حکومت همچنان به ویرانگریها و تبهکاریهایش ادامه داده و در نتیجه وضع بیشینه مردم بد و بدتر شده و چند نسل زندگی را در محرومیت و بی آیندگی پررنج به سر برده اند. شگفت اورست که شما هنوز “ایمان” دارید که حرکت در چهارچوب ولایت فقیه “چنانچه پیگیرانه پیگیری شود در طول زمان راهگشایی خواهد کرد”! یعنی, بیش از سی سال گذشت و باران نرسید, سی سال دگر “دعا کنیم” شاید برسد… می بینید که چگونه به درد و رنج مردمان بی اعتنا بوده اید و هنوز هم مانده اید؟

شما با گزیش پروسواس, مفاهیم متضادی را سرهم نهاده اید بدین ترتیب که “در طول همین سه دهه جمهوری اسلامی نیز با چالش های بزرگ، در راستای تامین و تضمین حقوق مخالفینی که عمل سیاسی را در چارچوب نظام سیاسی پی می گیرند، مواجه بوده است. نیروی بسیار گسترده ای در این دهه ها برای بسط عناصر جمهوریت و مردم سالاری در کشور مبارزه کرده است.” کدامند این چالش های بزرگ برای مخالفت در چهارچوب نظام؟! اصلاح طلبان که, بی تفاوت به همه تبهکاریها, تنها چانه زنی برای قدرت را پیگیر بوده اند! آیا این “نیروی بسیار گسترده که در کشور مبارزه کرده است” همان اصلاح طلبانند یا “اغتشاشگران” صد-شهری ۹۶ و ۹۸ را هم شامل میشود؟!

شما به مردم اندرز می دهید که آشتی جویانه با حکومتی که دشمن آنهاست کنار آیند. از همین رو اپوزیسیون را به برانداز (نا محرم/غیر خودی) و غیربرانداز (محرم/خودی) تقسیم میکنید. پرسیدنی ست که اگر حکومتیان اجازه ندهند “نارضایتی های جامعه مانند ۷۶ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ از راه صندوق رای به حکومت منتقل شود” آیا کار به دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و خیزشهای آینده نخواهد کشید؟ جان کلام اینجاست که رادیکالیزاسیون جنبش مردم مستقل از اراده ی شما و دیگر خودیها راه می جوید و سیر تکوین آن همان “اجازه دادن یا ندادن” حکومتیان به انتقال خواسته های مردم از راه صندوق رای به حکومت است! آیا شما از دمکراسی استنباط دگری جز این دارید؟ آیا ضدیت بنیادین با دمکراسی نیست که حکومت اسلامی از پیش, با چینش انتصابیون, انتخابات را از معنا تهی میسازد؟

چکیده ای دیگر از یک گفته شما با چینشی متفاوت اینست که “به بسیاری از نیروهایی که با سلطنت و مجاهد و گروه های قومی نسبت دارند و ندارند … اجازه هیچ اظهار نظری از هیچ تریبونی داده نمی شود (اما) مسلم است که دیگر تریبون نگرفتن از مخالفان و معترضان شامل همه طیف ها نمی شود.” همه طیف ها؟! آیا دشوارست دیدن اینکه در ایران کنونی تریبون و اظهار نظر تنها برای خودیهاست؟ چگونه است که به شما اجازه اظهار نظر داده شده است؟ آیا بگفته خودتان “خط مشی شما و زبانی که به کار می برید (یعنی نازکتر از گل نمیگویید) تعیین کننده (بوده) است”؟ همراهی با بیشینه ی مردم کجاست و تن سپاری به خواسته ی حاکمان ضد مردم تا کجاست؟

اینکه تا کنون, برخلاف بیشینه مردم ایران, حکومت شیعه ی قرن پنجمی را به چالش نکشیده اید, چشمتان سوی کجاست؟ 
راستی, در کدامین بخش ازین مرداب دیرین تا کنون پی جوی مروارید رخشان بوده اید؟!

فرخ
فرخ
3 سال قبل

آرمان شیرازی گرامی
نوشته اید که من گفته ام: “انتخابات ۱۴۰۰ نباید بی رونق برگزار شود.”
سپس پرسیده اید؟
 راستی, تفاوت این گفته شما با آنچه خلیفه خامنه ای در باره انتخابات ۱۴۰۰ میتواند بگوید در چیست؟
دو نکته:
اولا من چنین حرفی نزده ام. این تیتر روزنامه مستقل است. جعلی است. من به ایشان اعتراض کرده و در هر جا توانستم تکذیبیه را منتشر کردم.
دوما معیار سیاست نباید مخالفت با حرف خامنه ای باشد. ما باید خودمان مستقلا فکر کنیم که سیاستی که اتخاذ می کنیم در جهت اهداف ما هست یا نیست.
نمونه: خامنه ای در بهار پارسال در مقابل فشار ترامپ برای مذاکره گفت «مذاکره نمی کنیم». ما امضا جمع کردیم که مذاکره تسلیم نیست. بی قید و شرط مذاکره کنید. ۲۲۵ فعال سیاسی سرشناس کشور هم امضا کردند آن را. حالا بایدن انتخاب شده و پهلوی چی ها و مجاهدین دارند به او فشار می آورند که با ایران مذاکره نکن. در ایران هم دو دستگی شده، ظاهری و باطنی اش بماند. عده ای می گویند برویم مذاکره کنیم تحریم ها برداشته شود. عده ای می گویند این خیانت به خون شهداست. ۳۸ نفر هم از داخل نامه نوشته اند به بایدن که مذاکره نکن و اگر هم می کنی تحریم ها را برندار. ظاهرا خامنه ای موافق مذاکره در جارچوب برجام است. من بحث داشتم با یکی از عزیزان. به او پیشنهاد می کنم بیائید دوباره یک نامه بنویسم، مثل همان که در بهار ۹۸ نوشتیم، که بی قید و شرط مذاکره کنید. گفت نه. این کار در حال حاضر غلط است. گفتم چرا؟ گفت «راستی این حرف شما با آنچه خلیفه خامنه ای در باره مذاکره با امریکا می گوید در چیست؟» گفتم سرنوشت مجاهدین یادت باشد. مباد ان روزی که مخالفت با حرف حکومت مبنای سیاست گذاری ما بشود. وای به حال ما اگر چنین بلایی سر خود بیاوریم.
کسانی که مخالفت و مقابله با خامنه ای را مبنای سیاست می گیرند معیارهای ارزشی و آرمانی و اخلاقی ممکن است در ذهنشان فرو ریزد. عزیزی می گفت: من مبارزه ضد امپریالیستی را قبول دارم. اما مبارزه ضدامپریالیستی باید از کانال مبارزه با خامنه ای بگذرد. و من به او دوباره گفتم راهی که مجاهدین رفتند یادت باشد.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 سال قبل
پاسخ به  فرخ

آقای نگهدار درود بر شما! 
هر دو نکته ی شما را میتوان شرطی پذیرفت:

۱- روزنامه مستقل پیشخوان بگونه ای جعلی از سوی شما نوشته که “انتخابات ۱۴۰۰ نباید بی رونق برگزار شود.” 
معیاری که برای من و بسیاری دیگر درین میان مطرح میشود اینست که آیا شما با رای خود در این رونق سهم خواهید داشت یا آنکه سرانجام به این نتیجه رسیده اید که رای دادن به از-پیش-گماردگان حکومت, ضد دمکراسی ست؟

۲- شما گفته اید درست نیست که “مخالفت با حرف حکومت مبنای سیاست گذاری ما بشود… ما باید خودمان مستقلا فکر کنیم که سیاستی که اتخاذ می کنیم در جهت اهداف ما باشد.”
در شرایط مشخص کنونی ایران اما که 
۱) طناب دار اسلام گلوی قانون اساسی کشور را سخت میفشارد, 
۲) حکومت در بیشینه سالهای بودنش تبهکار و ویرانگر بوده, 
۳) شرایط زیستی کارگران و زحمتکشان بدلیل عملکرد حکومت هر روز بدتر شده و اکنون وحشت آور گشته, 
۴) کنترل پلیسی, سرکوب, زندان, شکنجه و کشتار از سوی حکومت تمامی جامعه را گروگان گرفته, 
۵) مجموعه عوامل برشمرده به همراه فقر همه گیر و عوامل ناگفته دیگر کشور را در آستانه انفجار نگهداشته,  
چگونه سیاست مستقل ما, جدا از اهداف سنجیده و دوربرد, نباید رویارویی با حرف و عمل حکومت را شامل بشود؟

در پایان, چرا شما پرسشهای دیگر را, که از سوی من برای گسترش گفتگو و داد و ستد فکری در میان نهاده شده, از نگر دور داشته اید؟

فرخ
فرخ
3 سال قبل

سلام بر آرمان عزیز
راستش خود را موظف می دانم به همه مسایلی که اظهار نظر کنندگان طرح می کنند بپردازم. اما این کار عملی نیست. به علت تعدد موارد. توجه داشته باشید که گفتگو فقط محدود به این وبسایت نیست. بحث در فضای مجازی در پلاتفرم های متعدد جریان دارد و باید به همه آنها پرداخت. سعی می کنم همه را بخوانم. اما پاسخ نوشتن عملا نیاز به فرصتی بیش از چند ساعت دارد.
به ۵ مورد در این کامنت خود اشاره کرده اید که همه آنها برمی گردد به ماهیت حکومت جاری، ساختار حقوقی آن و رفتارش با دگراندیشان و تا حدی هم اعتراض به سطح پیشرفت عمومی جامعه.
من و شما در این که چنین واقعیت هایی کشور وجود دارند و مردم ما را در خود گرفته، در این مورد که ما کشوری داریم با حد توسعه یافتگی ناکافی، اتفاق نظر داریم. اما آیا من و شما می توانیم از قبول این واقعیت ها نتیجه بگیریم که پس ما باید در تمام موارد با حرف و عمل حکومت رویارویی کنیم؟ حتی در مواردی که عقب می نشیند و حرف معترضان را قبول می کند؟
بله ما می باید سیاست مستقل خود را داشته باشیم. و این سیاست در وجه غالب رویارویی با سیاست های حاکم است. اما نه در تمام موارد.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل

هموطن آقای آرمان شیرازی
بد طوری جوگیر تحرکات ۹۶ و ۹۸ شده است و آنرا کارپایه مطالب خودش قرار داده است؛
باید گفت
آن دو حرکت را باید در محدوده خودش و اندازه خودش در نظر گرفت و…
اگر بخش چپاولگر حاکمیت این حرکات را برای به حاشیه بردن جنبش سبز و دو خرداد طراحی کرده بوداما در اجرا دید کار از دستش در رفته و خواهد رفت آنگاه وارد شدگان به این حرکات را سریع سرکوب کرد و…
آنگاه این کارپایه های مورد نظر شما برای تحلیل هایتان، در خدمت همان چپاولگران خاص حاکمیت جنایکار فعلی نیست؟

بابک مهرانی
بابک مهرانی
3 سال قبل

نگهدار متخصص تفرقه افکنی
نگارنده نمی تواند در یک کامنت به ریز تفرقه افکنی ها آقای نگهدار و همفکرانش به پردازد. ولی
می توان در چند محور کلی آنها را مرور کرد.

۱ـ جنبش فدائی
تحمیل وابستگی به سازمان چپ مستقل چریکهای فدائی خلق ایران، بزرگترین جریان سیاسی چپ در بعداز انقلاب ۵۷ که منجر به انشعابات مختلف گردید.

۲ـ اتحاد جمهوریخواهان ایران
حضور نگهدار در اتحاد جمهوریخواهان ایران و اقدامات خلاف اهداف تشکیل دهنده آجا منجر به انشعابات متعدد گردید.
در تاریخ ۷ خرداد ۸۲ وقتی که دیگر ثابت شده بود «اصلاح طلبان حکومتی» قادر به اقدامی علیه حکومت ولات فقیه نیستند. بیش از هزار نفر از فعالان سیاسی با پیشینه های مختلف احتماعی بیانیه ای با ده هدف مشخص از شروع فعالیت اتحاد جمهوریخوهان نمودند که در بخشی از آن چنین آمده بود :
«حرکت اصلاح طلبانه دوم خرداد اگر چه دستاوردهایی همچون بازنمایی تناقضات قانون اساسی، گشایش فضای مطبوعاتی و کمک به انزوای جناح های اقتدارگرا با خود داشته است، اما این حرکت نتوانسته است حقوق اساسی مردم و آزادی های فردی و اجتماعی را تثبیت کند. یکی ازعلل “بن بست اصلاحات” سرسختی اقتدارگرایان در تداوم استبداد است، اما علل دیگر آنرا باید در محدودیت برنامه سیاسی اصلاح طلبان، تناقضات نظری، اتکای یک سویه بر ظرفیت های قانون اساسی و کم توجهی به سازماندهی نیروهای جامعه مدنی جستجو کرد. این تجربه نشان داد که اصلاحات تدریجی و قانونی به میانجی مجلس و قوه مجریه، بدون تکیه به نیروی سازمان یافته مردم و تغییرات بنیادی در قانون اساسی به سرانجام نخواهد رسید. ساختار سیاسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی که دین و دولت را درهم آمیخته و برپایه تبعیض میان شهروندان بناشده است، نمی تواند مبنای تدوین قوانین و تنظیم مناسبات اجتماعی به شیوه ای امروزی و مردمسالارانه باشد……»
متن کامل بیانیه و اسامی بیش از هزار نفر امضا کنندگان را در لینک زیر بخوایند.
http://www.asre-nou.net/1382/khordad/7/m-bayanie.html?fbclid=IwAR2otJuTC8aTqPFVTmMY_rfekMC70Orh_CWbjbLOEZIi6aiYh5Fl1UNa-wI+

۳ـ حزب چپ ( فدائیان خلق)
بعداز سالها انشعابات متعدد در جنبش فدائی ، بخشی از فعالا ن در سازمان اتحاد فدائیان ایران
و سازمان اکثریت برای اتحاد مجددد به گفتگو پرداختند.
سازمان اتحاد فدائیان ایران گامی بود که قبلا توسط بخشی از گروههای مختلف جنبش فدائی و سوسیالیست ها برداشته شده بودند و بر پراکندگی ها تا حدی فائق آمده بودند .
آنها متعلق به جریان های زیر بودند:
ـ سازمان اکثریت ( جناح چپ)
ـ سازمان اکثریت ( بیانیه ۱۶ آذر)
ـ سازمان اقلیت
ـ سازمان سوسیالیست ها و سوسیالیستهای منفرد.
از همان ابتدا حضور آقای نگهدار و همفکرانش در سازمان اکثریت موجب اعتراض بخشی از نیروها در جریانهای یاد شده در بالا گردید.
متاسفانه مثل همیشه در گذشته مسئولان سازمان فدائیان اکثریت نسب به این اعتراضات اهمیتی ندادند و با وعده و عید و فرصت سوزی در امر تشکیل حزب چپ( فدانیان خلق ) اخلال ایجاد کردند.
در نتیجه فقط بخشی از سازمان فدائیان اکثریت با بخشی از سازمان اتحاد فدائیان تشکیل دهنده حزب چپ ( فدائیان خلق) شدند.
باقی مانده ی سازمان اتحاد فدائیان ه فعالیت مستقل خود ادامه داده و می دهند.
سازمان فدائیان اکثریت که قرار شد بعداز تشکیل حزب چپ ( فدائیان خلق ) منحل گردد.
هنوز به فعالیت خود ادامه می دهد و اخیرا کنگره برگزار کرده و مواضع خود را دنبال می کند.

طنز تاریخ : سه جریان چپ که می خواستند متحد شوند به ۴ جریان تبدیل شدند و علت آن هم حضور نگهدار و همفکرانش ست.

۴ـ سازمان اکثریت در این لحطه
بر خلاف ادعاهای نگهدار در باره ی بازنشستگی خود ، او با اشتهای کامل و انرژی خستگی ناپذیر همه جا در رسانه های داخل و خارج از کشور حضور دارد و با سماجت غریبی در حال نفاق افکنی نیروهای مخالف حکومت اسلامی می باشد و به مقاله ی اخبار روز هم پاسخ میدهد.
نبض جهان در دستش می باشد ولی هنوز فرصت نکرده به جو بایدن نامه بنویسد.

قول و قرار های سازمان اکثریت به تشکیل دهندگان حزب چپ ( فدائیان خلق) با حضور نگهدار و همفکرانش کم لم یکن گرددیده ست و هم اکنون بحث های مورد علاقه ی نگهدار و همفکرانش در مورد حمایت از حکومت ولایت فقیه پیش میرود . که قبل از اینکه در دیگر نیروها واکنش ایجاد کند سازمان فدائیان اکثریت آبستن انشعاب جدیدی می باشد .

نتیجه : هیچ فردی در سپهر سیاسی ایران به اندازه ی فرخ نگهدار نمی توانست موجب انشعاب و انفعال بزرگترین سازمان سیاسی چپ بعداز انقلاب و انشقاق اتحاد جمهوریخواهان ایران گردد.
اعمال فرخ نگهدار بهر دلیل کمک زیادی به حکومت تمامیت خواه اسلامی ایران کرده ست و بخشی از نیروها را نیز به سمت نیروهای پهلوی خواه هدایت کرده ست .

واکنش نگهدار به اخبار روز دلیلی روشن به تمایل شخصی او در دفاع از حکومت کشتار ولایت فقیه تا آخر می بادشد.

بابک مهرانی
امضا کننده ی اولیه اتحاد جمهوریخواهان

Hadi Shahab
Hadi Shahab
3 سال قبل
پاسخ به  بابک مهرانی

آقای مهرانی محترم,

معمولا دو طرف در ایجاد چنین انشعاباتی سهم دارند. یک طرف فرخ نگهدار و یک طرف همه ان کسانی که
آگاهانه یا از نا اگاهی از وجود فرخ نگهدار در یک تشگیلات سیاسی در ان تشگیلات عضو میشوند

آنهایی که با آگاهی در یک تشگیلات با وجود فرخ نگهدار شرکت میکنند حقشان است که باز هم
در چنین تشگیلا تی عضو شوند چون اصلا برایشان پاشیده شدن تشگیلات مهم نیست.
ان دسته دیگر که از ناآگاهان هستند نیز از ۴۲ سال تجربه در عضو یت در چنین تتشگیلاتهاهی هیچ نیاموخته اند
 بیچارگان همیشه فکر میکنند اگر عضو تشگیلات جدید نشوند از قافله انشعاب عقب میمانند.

کهنسال
کهنسال
3 سال قبل

احمد زاده ؛ پویان ؛ مفتاحی؛ دهقانی و….. کجایید؟  که نگهدار- فتاپور- طاهری پور۴۰ سال پیش آرمانهایتان را کشتند.

یحیی انوری
یحیی انوری
3 سال قبل

نمیدونم چرا نظر من رو حذف کردین.جای این آقا در همان بی بی سی است.ایشان نه تنهاچپ نیستند بلکه ضد چپ هستند،کسی مثل مسعود بهنود و مهاجرانی(با ارفاق).حیف از سایت خوب شما

امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل
پاسخ به  یحیی انوری

جالبست!
باید یک کمیته چپ شناسی تشکیل داد برای کارهای سانسور گری.
چه حکایتی شده!!!

مهاجر
مهاجر
3 سال قبل

با سلام و خسته نباشید:
آقای نگهداردر مصاحبه با روزی نامه “مستقل” که در داخل کشور چاپ می شود به تاریخ سه شنبه ۱۶ دیماه ۱۳۹۹ فرموده اند : انتخابات ۱۴۰۰ نباید بی رونق برگزار شود. لینک زیر :

https://www.pishkhan.com/rooznameh/Mostaghel?date=139910#portfolioimages-12

به نظر بنده هم : اگر ابراهیم رئیسی ؛ تتلو؛  فرخ نگهدار؛ پورمحمدی؛ فائزه هاشمی و نیری برای انتخابات ۱۴۰۰ کاندید شوند حتما انتخابات پر شوری خواهیم دا شت.
فی امان آلله 

فریدون س
فریدون س
3 سال قبل

” در خارج کشور اکثر فعالان سیاسی که اخبار روز را دنبال می کنند هنوز با همان عینک دهه شصت به صحنه نگاه می کنند.” ، ابراهیم نبوی نیز همین حرف نگهدار را چند سال پیش در رابطه با کشتارهای دهه شصت به شکلی دیگر زد. تلاش بی حد و مرز فرخ نگهدار، برای بیرون کشیدن حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی، جایزه اش حضور در مطبوعات مجاز داخل کشور است. فرخ نگهدار… جنبش آزادی خواهی و عدالت طلبی در چهل سال از تاریخ اخیر ایران است. به همت جنبش های اجتماعی و همه زحمت کشان ایران، شر این رژیم و افرادی چون ایشان از سر مردم کم خواهد شدو

غلام سفیدکوهی
غلام سفیدکوهی
3 سال قبل

انواعِ ساواک/ساواخ در ایران و نحوهء برخورد آنها با مخالفِ رایکال و شبه مخالفِ در داخل و خارج کشور:

تنوع ساواک ها در مافیاى خدابازان در ایران!

این رژیمِ سیاسى-اقتصادى هزارپا از جناحهاى قدرتمند داراى بازوهاى مسلح اطلاعاتى و ارتشهاى خصوصى از بخشِ کوچک و جنایتکارى در تمام ایل ها و طوایفِ سراسر کشور به رهبرىِ آیت توله هاى آدمخوار ساخته و سازماندهى شده اند.

این سگانِ درّنده بعضى مواقع با هم مشگل پیدا میکنند.

مثل اختلاف درنده هاى وزارت اطلاعات با درّنده هاى اطلاعات پاسداران در مورد ترورِ فخرى زاده.

بخشى از به اصطلاح مخالفان داخل و خارج کشورى رژیم هم در مواردى مورد لطفِ یکى از این ساواک ها و همزمان مورد غضب ساواک جناح دیگر قرار گرفته اند.

این به اصطلاح مخالفان از نعماتِ مادىِ ساواکِ محبوشان هم بهره مند ولى گاهن اموالشان هم توسط ساواک جناح دیگر تصرف میشود.

این مفلوک ها در خلوتِ خود به یاد این مَثَل مى افتند و میگویند یعنى ما شدیم:
“چوپ هر دو سَر طلا”!؟؟؟؟

بابک محمدی
بابک محمدی
3 سال قبل

مدتهاست تفاوتی بین آقای نگهدار که لقب فدایی را یدک میکشد با یک مداح پر و پا قرص و توجیه کنندە جنایات حکومت اسلامی ایران نماندە است. مرز صداقت و خیانت باریکتر از مویی است و ایشان مدتهاست در حرف و عملش بدور از صداقت بودە و عملا در جبهه ارتجاع اسلامی قرار گرفته است.

majid
majid
3 سال قبل

با تشکر از آقای نگهدار برای نکات قابل تاملی که مطرح کرده اندإ
امیدوارم همه دوستان بدون حب و بغض و تعصبات حزبی و گروهی بر روی
 پیشنهاد آقای نگهداریعنی شرکت در بحث بیشتر در باره ماهیت نیت حکومت ازدعوت بعضی از شخصیتهای اپوزسییون برای مصاحبه ،شرکت کنند. آیا این یک تهدید است یا فرصت؟ 

هرمز
هرمز
3 سال قبل
پاسخ به  majid

موضوع بالا ، نه تهدید است و نه فرصت .بلکه فریب است

درود بر ضد ولایت فقیه
درود بر ضد ولایت فقیه
3 سال قبل

جناب نگهدار !
به نظر می‌رسد که خود را برای رفتن به سفارت حکومت مستبد در لندن آماده کرده ای و میخواهی بازهم در انتخابات سال ۱۴۰۰ شرکت کنی .

زهی تأسف ، زهی تأسف

دیدار
دیدار
3 سال قبل

من شخصا امیدوار بودم یک نفر هم پیدا می شد در حمایت از آقای نگهدار چند جمله ای می نوشت، ولی این مهم تاکنون مشاهده نشده است. به همین دلیل من تصمیم گرفتم در حمایت از ایشان چند جمله ای بنویسم.ایشان در آخر مطلب خودشان چنین می گویند:”به این ترتیب به نظر می رسد توپ در زمین بازیکنانی است که معتقد به فعالیت علنی و قانونی در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی هستند. بر عهده ایشان است که تصمیم بگیرند این وضعیت را یک «تهدید» تلقی کنند یا یک «فرصت».”
من فکر می کنم در این رابطه فعالین سیاسی، این قسمت از مطلب را باید عمیقا فکر کنند. آقای نگهدار دوست شما آقای علی علیزاده مدت ها پیش به ایران رفت و در آنجا امکانات خوبی هم برای ایشان فراهم شد و رسانه های داخلی هم در اختیار ایشان قرار گرفته و می گیرد. دوست دیگر شما آقای مهاجرانی هم راه برای بازگشت به ایران را فراهم کرده است و باید منتظر حضور او در ایران باشیم. من فکر می کنم برای اثبات این مطلب شما حتی اگر برای چند روز هم شده به ایران بروید و به همگان نشان دهید که تغییر و تحولات مهمی در بینش حاکمیت ایجاد شده است. آقای نگهدار این وضعیت را به یک فرصت تبدیل کنید. تصمیم بگیرید. این را یک فرصت تلقی کنید.

کیا
کیا
3 سال قبل

کار اخبار روز درست است!
بحث و تبادل نظر بدون تصویه حساب های سیاسی پروژه صحیح در اپوزیسیون رقم خورده است.

مهسا
مهسا
3 سال قبل

جناب فرخ نگهدار در بخشی از این ” توجیه نامه مینویسد:” در خارج کشور اکثر فعالان سیاسی که اخبار روز را دنبال می کنند هنوز با همان عینک دهه شصت به صحنه نگاه می کنند.”
من هر روز با یاد زنان زندانی سیاسی که فقط به جرم اعتراض، پخش گل در مترو به مناسبت روز زن و یا به اتهام دفاع از فعالین سیاسی زن در بیدادگاههای رژیم به زندانهای طویلالمدت محکوم شده اند، نفس می کشم و مبارزه می کنم.
از همان ابتدای انقلاب تا به امروز کجای این رژیم مرتجع و خونخوار دچار دگردیسی شده است؟
به غیر از کشتار مخالفین در داخل و ترور و جنگ افروزی در خارج دستاورد دیگری هم داشته است؟
فرض را بر این می گذاریم که رژیم جهل و جنایت به شما اجازه فعالیت سیاسی دهد.
شما چه کار می خواهید بکنید؟
آیا قصد دارید از اعدامهای دهه ی شصت و بویژه
کشتار زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت و اینکه خانواده هایشان از محل دفن عزیزانشان
هنوز خبری ندارند، سخن بگوئید و یا از کولبران که هر روز توسط اوباشان گمنام امام زمان خونشان به زمین ریخته میشود؟
اصلا اولویت‌های برنامه سیاسی شما چیست؟
شما می خواهید در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی فعالیت سیاسی کنید؟

حمید قربانی
حمید قربانی
3 سال قبل

کسانی مثل آقای فرخ در ایستادن علیه کارگران و زحمتکشان و همکاری با رژیم جمهوری اسلامی هیچ خط و مرزی را نمی شناسد و در سال های اولیه بنا به نوشته ی یکی از فعالان خلق ترکمن تا معامله بر سر رهبران جریان شورائی خلق ترکمن( تیر باران مختوم، جرجانی، واحدی و توماج) پیش رفت، آنها اعدام شدند و همان شب سپاه ددمنش به خانه های خلق ترکمن در کنبد و حومه حمله ور و ۷۰ نفر از جوانان را دستگیر کرد که از سرنوشت آنها کسی چیزی نمی داند و حتی تحت رهبری او سازمان شعار ” سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهر کنید” داد و آن هم وقتی جمهوری اسلامی ۳۰۰ نفر را در کردستان تنها در طول یک ماه از اواخر مرداد ۱۳۵۸ تا اواخر شهریور ماه همان سال که بیشترین آنها از هواداران و فعالان سازمان چریک های فدائی خلق ایران بودند، کودک ۱۲ ساله ای به جرم داشتن اعلامیه سازمان در جیبش تیرباران شد، دهات را به رسم صهیونیست ها به آتش کشیدند و چه ها که نکردند و نامه و برای بهبود یافتن خمینی را نوشت و… و در این سالهای اخیر یا در بی بی سی حاضر شده است و از رژیم دفاع کرده است و یا اینکه در انتصابات رژیم شرکت نموده است، چرا، باید مقالات او که در دفاع از رژیم در کلیت خویش می باشند، در روزنامه و نشریات تحت سانسور چاپ نشوند؟ خب مسلم است که وقتی که رژیم حتی تا سرحد سرنگونی خود را بوسیله جنبش هائی همچون دی ماه ۱۳۹۶ و آبانماه ۱۳۹۸ ها می بیند، به کسانی که خواهان کار در چارچوپ قانون او هستند، تودهای کارگر و زحمتکش را سعی می کنند بفریبند، با بکار بردن شلاق و بیسکویت رفتار نماید و سهم بیسکویت را هر روز افرایش دهد. آن هم رژیمی که الآن در نزد اکثریت کارگران و زحمتکشان بویژه و کل جمعیت آن جامعه هیچ مشروعیتی ندارد و فقط با زور سرنیزه خود را از گزند حملات نابود کننده در امان نگه داشته است، برایش کسانی مانند فرخ نگه دار…، یک نعمت “خدا” دادی، درست مانند جنگ ایران و عراق در سال های اولیه اش، هستند
. آقای فرخ نگه دار بدانید و آگاه باشید که شما آن قدر فرو رفته اید که نمی توانید چیزی را ببینید! و اگر نه، رژیمی که نویسندگان داخل کشور را می گیرد، زندانی می کند، شکنجه می کند، زندانهای طویل المدت برایشان تعیین میکند که به نوعی سر به نیست کردن است، کجا؟ و آزادی رسانه ای، مطبوعاتی و … کجا؟ ولی به قول این ضرب المثل فولکلوریک روسی که لنین خیلی دوست داشت: «زمانی که منافع مادی ایجاب کند، اشکال هندسی هم تغییر شکل می دهند. مثلث متوازی الاضلاع و متوازی الاضلاع بر عکس مثل می شود» و یا به گفته برشت : – آنکس که حقیقت را نمی داند بیشعور است، ولی آنکس که حقیقت را می داند و آن را دروغ می پندارد، جنایت کار است. –
براستی که آقایان و خانم هائی مثل فرخ نگهدار و دوستانش آیا جزء دسته دوم نیستند؟ به نظر من هستند! بنا بر این، فرق ماهوی ای با اعدام کنندگان ندارند، آنها عمل میکنند و اینها عمل آنها را توجیه کرده و سعی میکنند که توده های کارگر و زحمتکش را به قبول اوضاع اعدامی راغب نمایند، به قول خود خمینی آن حیوان درنده در شکل انسان، “خدعه” می کنند!
روزی که کارگران و زحمتکشان با تحرب یافتن کمونیستی انقلابی و تسلیح طبقاتی انقلاب قهری کمونیستی را با درهم کوفتن این دولت جبار و بر قراری حاکمیت مسلح خویش، به پیروزی رسانند، پرونده ها را می گشایند و به حساب همه جنایت کاران و خائنان اپورتونیست و گرا دهنده و توجیه گر، رسیدگی می کنند، بدانید که دادگاه تاریخ، دادگاهی بیرحم است!

بهرام سینا
بهرام سینا
3 سال قبل

آقای نگهدار !
شما هیچوقت نخواستی انگیزه های واقعی رای دهندگان «موقت »غیر خودی انتخابات ۷۶ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ را به بشناسی و همیشه داستان های خودت را برای حمایت از حکومت یا اصلاح طلبان حکومتی یا میر حسین موسوی و کروبی و روحانی جار زدی .
رای دهندگان «موقت » غیر خودی کسانی بودند که قبلا به دلایل مختلف در انتخابات نمایشی حکومت مشروعه رای نمی دادند. بهمین دلیل در سال ۶۸ و ۷۲ رفسنجانی با حدود ۵۰ درصد مشارکت انتخاب میشد.
ولی در دوم خرداد۷۶ جوانان و زنان بر اساس ابتکارات خود رکورد مشارکت را شکستند!
شما و اصلاح طبان حکومتی بعداز انتخابات شروع به تبلیغات وتحلیل های خاص خودتان را کردید. یادتان باشد در سال ۱۳۷۷ جبهه مشارکت ایران اسلامی تاسیس شد. تا سوار امواج دوم خرداد ۷۶ شوند.

امروز هم می نویسی :
“خوانش من از رفتار حکومت این است که در انتخابات ۱۴۰۰ بسیار بعید است که اجازه دهند مثل ۷۶ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ نارضایتی های جامعه از راه صندوق رای به حکومت منتقل شود.”

واقعا وحشتناک ست !
مگر یادتان رفته که حکومت کشتار نسبت به نتایج انتخابات به خصوص ۸۸ چه واکنش وحشیانه ای نشان داد؟
حالا می فرمائید:«..بعید است اجازه دهند….نارضایتی های مردم از راه صدوق رای به حکومت منتقل شود»
اجازه دهند؟
حکایت گربه ست که دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف !!
مگر انتخابات ۹۸ را ندیدی؟
مگر کسی جز «خودی» ها خیال داره شرکت کنه ؟

آن «انگیزه » هائی که شرکت کنندگان «موقت» غیر خودی در انتخابات دوم خرداد ۷۶ میزان مشارکت را به ۸۰ در صد رساند . «انگیزه » های شریف و بحقی بود که سالها در گلو مانده بود بود.
آن چالش گران خواهان تغییر بودند و می خواستند خامنه ای ها ، رفسنجانی ها ، ناطق نوری ها و..را بزیر بکشند ولی با تجربه خود دیدند که امکان ندارد. «انگیره » های آن ها قبل از انتخابات ۸۴ ته کشید !!!! اصلاح طلبان حکومتی موج سواراز حرکت باز ایستادند چون از امواج دوم خرداد دیگر اثری نمانده بود و بی پناه شکست خوردند !!!!
« انگیزه ی» رای دهندگان «موقت » غیر خودی در داخل و خارج از کشور در انتخابات ۸۸ از جنس دیگری بود و آن جلوگیری از انتخاب مجدد احمدی نژاد بود. اصلاح طلبان حکومتی کجا بودند؟ مهدی کروبی اصلاح طلب حکومتی بود ؟
بهر صورت آن بار هم خواسته مردم با دخالت رهبر بی خرد عملی نشد . احمدی نژاد با انتصاب رهبر به شرارت ادامه داد.
«انگیزه» های رای دهندگان «موقت» غیر خودی که در سال ۹۲ و ۹۶ در انتخابات شرکت کردند نیز به دلیل ترس از حمله نظامی و تشدید تحریم های اقتصادی بود .

بهر حال با فضاحت های رهبر حکومت مشروعه ولایت فقیه و تمام حامیان او در این ۸ سال دیگرآدم عاقلی به چنین انگیزه هائی نمیرسد . چون کیست که به جزخودی ها و « ذوب شدگان در ولایت فقیه» نداند .
خانه از پای بست ویران ست.

حالا شما هر جور دوست داری دلواپس انتخابات ۱۴۰۰ باش
تا صبح دولتت به دمد !

فرخ
فرخ
3 سال قبل
پاسخ به  بهرام سینا

بهرام سینای گرامی
تحلیل شما از علت رای مردم به خاتمی و موسوی و کروبی و روحانی درست است. وجه «نه» به حکومت در آن بسیار بالا بود. احتمالا کوتاهی یا بی توجهی از من است که نتوانستم نظر را طوری فرموله کنم که مثل سخن شما باشد.

بهرام سینا
بهرام سینا
3 سال قبل
پاسخ به  فرخ

آقای نگهدار از توجه شما به کامنت خود سپاسگزارم ،
البته من تحلیل نکردم ، اشاره ای بود به رویدادها و به خاطراتی که از بعداز دوم خرداد ۷۶ داشتم.
حالا این نکته را اضافه می کنم :
در انتخابات مجلس اول ، در سال ۵۸ ، که ۳ نفر از شخصیت های عرفی ، ملی ، دموکرات ؛ آقایان خسرو قشقائی ، دکتر احمد مدنی و دکتر قاسملو از حوزه های انتخاباتی خود به مجلس راه یافتند. حکومت دینی آنها را تحمل نکرد.
حتی آقای دکتر بنی صدر رئیس جمهور که برای دفاع از اقتصاد اسلامی و انقلاب اسلامی « کاتولیک تر از پاپ » بود را به خاطر این که مثل خودشان نبود تحمل نکردند.
من اصلا کاری ندارم که شما در آن روزهای بعداز اشغال سفارت آمریکا در چه عالمی بودید و وچه تحلیلی داشتید که البته فاجعه انگیز بود.
حرف من این ست که امروز بعد از ۴۱ سال تاخیر در اعتراض به قانون اساسی ارتجاعی حکومت ولابت فقیه ، محصول فکر ۷۲ معم و مکلا که تمام آرزوها و آمال قشری و عقب مانده ی شیعی خود را بنام نامی امام دوازدهم شیعیان ردیف کردند. تا ام القرای اسلامی را بر ویرانه ای استبداد شاهنشاهی بنا کنند نه به فکر مردم بودند و نه به فکر ایران . .
در این راه و هدف ارتجاعی برای ایجاد ساختار وحشتناک حکومت مشروعه ولایت فقیه با گرفتن جان و زخمی کردن میلیونها نفر در جنگ ( مسئول ادامه جنگ بودند) به اشکال مختلف دیگر و کشتار هزاران زندان سیاسی شمول رفقای خودمان ، تاریک ترین دوران را تاریخ معاصر را بر مردم ایران تحمیل کردند.
با زد و بند های آنها با قدرتهای جهان هم کاری ندارم.
اما ، سران این حکومت از سالها پیش متهم به جنایات بشری بوده اند و شکنجه گران و تروریست های آن تا همین امروز بارها در دادگاههای اروپا محاکمه و مجازات شده اند. این ها تازه ماموران جزء حکومت می باشند.
شما در مورد آمران و تصمیم گیرندگان حکومت کشتار چگونه فکر می کنید؟
شما خوب می دانید که از همان آغاز حکومت سر نخ تمام جنایت ها در دست رفسنجانی ها ، حسن روحانی ها ، فلاحیان ها و…. بوده و هرچه نیروهای دگراندیش و سکولار در دوره های مختلف انتخاباتی در باره این اشخاص و همدستان آنها به شما هشدار دادند به روی مبارک نیاوردید.
من در سال ۶۵ وقتی فهمیدم که حکومت مردم را سالها فربب داده و برای حفظ قدرت خود دست به هر خیانت و جنایتی میزند و برای گول زدن مردم با شعار مرگ بر آمریکا در خیابانها و آتش زدن پرچم آن فقط ژست «ضد امپریالیستی » می گیرد ولی در پشت پرده خیانت می کند ( ایران گیت ). تمامیت حکومت مشروعه را لکه ی ننگی برای جنبش آزادیخواهانه ، استقلال طلبانه و عدالت جویانه مردم ایران تشخیص دادم.
فقط برایتان بگویم بر خلاف تحلیل های بی پایه شما د رمورد اشغال سفارت آمریکا که شما برای خمینی مواضع «ضد امپریالیستی» و « مترقی » کشف کردید .
بعد ها پا فرا تر گذاشتید و خوش خیالانه برای مرتجع ترین جریان اجتماعی خواب نما شدید که مواضع ارتجاعی و زمخت و خشن نیروهای قشری بمرور سائیده می شود و این مرتجعین «استحاله » خواهند شد و به «دموکرات » های انقلابی تبدیل خواهند شد.
یادتان هست؟
نتیجه : چنین تغییراتی در جبهه مرگ آفرین و خونین ارتجاعی حکومت ولایت فقیه صورت نگرفت. ولی شما و همفکرانتان که روزی روزگاری در صف نیروهای چپ فعالیت داشتید بمرور زمان تغییر ماهیت دادید و این استحاله را در شما همه می بیننند.
علاوه بر این شما و امثال شما با هوچی گری و استفاده از تریبونهای داخلی و خارجی مجال ندادید که نیروهای عرفی ، ملی ، لیبرال ، دموکرات ، چپ ، مبارزه علیه انحصار طلبی حکومت را پیش ببرند.
۴۲ سال از انقلاب گذشته در هیچ انتخابات امکان کاندید شدن یک غیر خودی و دگر اندیش وجود ندارد.
تا کی می خوهید به این کارهای ضد دموکراتیک ادامه دهید ؟
به قول یکی از دوستان کامنت گزار در اخبار
تا حکومت مشروعه ولایت فقیه کفن نشود
این وطن وطن نشود.
با ابراز تاسف عمیق
بهرام سینا

فرخ
فرخ
3 سال قبل
پاسخ به  بهرام سینا

سینای گرامی
مکلف به پاسخگویی هستم.
اول:
در مورد این که کدام سخن هوچیگری هست و چه کارهایی ضد دموکراتیک است و کدام کارها دموکراتیک اعتقاد من این است که آن را به قضاوت شهروندان و سویه گیری آنان محول کنم. من معمولا به افراد چنین نسبت هایی نمی دهم. نه این که نداده ام. امروز نمی دهم. چون در عمل و به تجربه دریافته ام موضوع به شعور و سمت گیری مخاطب بیشتر بستگی دارد یا تصریح من و شما. اطلاق هر صفتی برای ماهیت خود یا ماهیت طرف مقابل با نوعی جانبداری آمیخته است و جنبه کاملا سوبژکتیو دارد. از دید عده ای شما بسیار آدم دموکرات و فهمیده ای هستید و از نظر طیف دیگر یک شارلاتان دروغ گوی هفت خط. علاوه بر این گذاشتن این القاب برای قطع گفتگوست. و قطع گفتگو نخستین گام در راه حذف است. و این خلاف خواسته من است. من آررو دارم و تلاش می کنم که هیچ یک از جریان های تاریخا شکل گرفته کشورم از حق حضور و گفتگو با یکدیگر محروم نشوند. فکر کنم ما ایران بهتری خواهیم داشت اگر سطنت طلبان در کنار ولایت گرایان و در کنار گروه های اتنیک در کنار لیبرال های غرب گرا و نحله چپ مارکسیست همزیستی و گفتگو کنند.
دوم:
در مورد که فدائیان اقلیت و اکثریت و مجاهدین خلق و لیبرال ها در آن سال های اول انقلاب چه کردند و کدام مشی به تقویت استبداد کمک کرد نقطه نظرها کاملا متفاوت است. تا این جا هنوز ندیده ام که طیف هایی که مخالف مشی توده ای ها و اکثریتی ها در آن سال ها بودند، تا امروز جز تاکید مکرر بر فاجعه بار بودن آن خط مشی سخنی هم در باره خط مشی که ممکن بود ایران را نجات دهد عنوان کرده باشند. حرف اپوزیسیون سلطنت طلب و حواشی کاملا مشخص است: اشتباه کردیم انقلاب کردیم. بازگردیم به وضع سابق.
حرف مجاهدین خلق هم روشن است: پیش به سوی حاکمیت ملی تحت رهبری مریم رجوی. نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش.
هر دوی آنها هم تکلیف خود را کاملا روشن کرده اند: بدون امریکا نقشه ما پیش نمی رود. باید آنها تصمیم بگیرند.
حرف اصلاح طلبان ایران، به شمول فرخ نگهدار، هم روشن است، برای اصلاحات دموکراتیک در رژیم ولایت فقیه مبارزه کنیم به روش های علنی و قانونی.
یک قسمت از خط مشی چپ های ضد توده ای اکثریتی هم روشن است: می گویند مبارزه کنیم برای سرنگونی جمهوری اسلامی. اما بقیه حرف آنها روشن نیست. تحت کدام رهبری؟ با کمک کدام منابع قدرت؟ با هر تحولی اساس مشی آنها تلوتلو می خورد. اگر فشار امریکا زیاد شود و بخت سلطنت بالا کیرد در بین ایشان دعوا می شود که تاریخ ثابت کرده است سگ زرد بهتر از شغال است یا این کار خیانت به آرمان شهداشت. و هر زمان که روابط ایران و امریکا برجامی می شود و فضا فضای دوم خردادی میان ایشان بحث در میگیرد که از این فرصت برای بسیج مردم چطوری استفاده بکنیم یا نکنیم. اگر بکنیم با سرنگونی طلبی چه کنیم و اگر نکنیم چطوری از مردم جدا نشویم.
این که چپ های ضد اکثریت نمی توانند خط مشی روشنی در کشاکشهای ۴۲ بعد از انقلاب ارائه دهند هیچ ربطی نه کارهای حزب توده و اکثریت در سال های انقلاب دارد و نه ربطی به حرف و حدیث های اصلاح طلبان و سلطنت طلبان و مجاهدین. آنها باید تکلیف خود را با مسایل خط مشی سیاسی روشن کنند.
سوم:
انتقاد کرده اید که فدائیان خلق اکثریت در سال های اول انقلاب علیه لیبرال ها مبارزه کرده اند. بله. ما این کار را کرده ایم و اشتباه کرده ایم. این بزرگ ترین خطای دیدگاهی و سیاسی ما بوده است. اما یادمان نرود که اتفاقا اقلیتی در سال ۵۷ تا ۵۹ از ما در این زمینه خیلی تندتر بودند و این البته اقتضای زمانه بود.

بهرام سینا
بهرام سینا
3 سال قبل
پاسخ به  فرخ

آقای نگهدار باز هم از توجه و پاسخ شما سپاسگزارم.
تلاش می کنم خیلی کوتاه به همان ترتیب به سه پاسخ شما جواب دهم.

پاسخ اول :
شما می گوئید:”  من آررو دارم و تلاش می کنم که هیچ یک از جریان های تاریخا شکل گرفته کشورم از حق حضور و گفتگو با یکدیگر محروم نشوند. 

من آرزو نمی کنم ، بعداز ۵۵ سال حضور دائمی در جنبش دانشجوئی ، کارگری و مدنی عرض می کنم : حکومت های تمامیت خواه پادشاهی و مشروغه ولایت فقیه حقوق شهروندی مردم را نادیده گرفتند.
ما بر خلاف طرفداران هر دو حاکمیت تمامیت خواه و طرفدارانشان ، باید بر تحصیل این حقوق اساسی شهروندی که در سطح جهانی نیز شناخته شده ست بدون قید و شرط پافشاری کنیم.
در ایران آینده همه حق انتخاب شدن و انتخاب کردن باید داشته باشند.
(مگراحکام دادگاه های صلاحیت دار مجرمیت شهروندی را ثابت کرده باشد)
این حقوق اساسی از طریق تغییر و تبدیل قانون اساسی مشروعه به قانون اساسی جدید که توسط نمایندگان آحاد مختلف مردم نوشته شود تحصیل می شود.
شما این تغییر و تحول را می گزارید «براندازی»
زیرا التزام عملی به قانون اساسی ارتجاعی مشروعه دارید.
تغییر قانون اساسی می تواند موردی و یا کلی صورت گیرد.
امری که در بسیاری کشور ها از جمله شیلی انجام شد.
ولی ما با قانون اساسی ای که برای امام دوازدهم نوشته شده ست
چه می توانیم بکنیم؟
مردم شیلی توانستند در سال ۱۹۸۰ با تغییر قانون اساسی حکومت پینوشه را فقط ۱۰ سال دیگر قبول کنند و در سال ۱۹۸۹ در یک همه پرسی به تمدید حکومت رای «نه » دادند. البته حکومت دینی ولایت فقیه از حکومت نظامی شیلی خشن تر و سخت تر و قانون اساسی آن ارتجاعی تر ست.
ولی نیروهای خواهان گزار مسالمت آمیز از حکومت ولایت فقیه حاضرند حول پلاتفرم های مختلف برای تغییر قانون اساسی هم کاری و همراهی کنند.
متاسفانه شما و همفکرانتان منتظر معجزه در دستگاه حکومت ولایت فقیه هستید.
مردم ایران از کسانی که جرات مبارزه با حکومت تمامیت خواه و جنایتکار را ندارند انتظار ی هم ندارند. ولی وای به وقتی که به حکومت زور گو یاری برسانند.
اشاره ی همیشگی شما به نیروهائی که مثل شما فکر نمی کنند و در خارج از کشور به اشکال مختلف تلاش می کنند تا مخالفت خود را نسبت به حکومت نشان دهند. درست یا غلط ، آنها مخالفان حکومت تمامیت خواه مشروعه ولایت فقیه محسوب می شود. مگر جنابعالی ثابت کنید امکان شکل گیری آلترناتیوی مرتجع تر و خطرناک تر از حکومت ولایت فقیه وجود دارد.
شما می دانید که از این نیروها هیچوقت در ایران قشری تر و عقب مانده تر نداشتیم

پاسخ دوم :
نگارنده بر این باور ست که تا ۱۴ بهمن ۵۷ که آیت الله خمینی حکم دولت موقت آاقای مهندس مهدی بازرگان را برای تدارک مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید صادر کرد تا مردم ایران به خواسته های دیرینه ی خود برسند . با ادبیات عرفی و اغواء کننده که امید بسیاری از نیروهای ملی ، دموکرات ، لیبرال ، چپ ، قومی و….. را به آینده ای روشن تر جلب نمود.

ولی بعداز ۲۲ بهمن ورق بر گشت و موضوع همه پرسی « جمهوری اسلامی آری یا نه ؟» مطرح شد که ما بدرستی در آن شرکت نکردیم.
بعدا قرار مجلس موسسان ملاخور شد و بجای آن مجلس خبرگان تحمیل شد.
از این جا جامعه با اعمال غیر قانونی دولت موقت در خدمت مشروعه خواهان قرا گرفت.
وظیفه ی نیروهای آزادی خواه و وفادار به آرمان ها و سنت های جنبش مشروطه وپافشاری بر اجرای درست وظائف دولت موفت و پی گیری حکم ۱۴ بهمن ۵۷ آیت لله خمینی برای تشکیل مجلس موسسان بود.

همزمان تمام مبارزات جاری برای حفظ آزادی ها و علیه توقیف روزنامه ها و حجاب اجباری در چارچوب نیازهای انقلاب دموکراتیک اصالت داشت.
ترس از رفتار چماقداران و باند های سیاه در سراسر ایران نسبت به خواسته های دموکراتیک مردم بخصوص اقشار مدرن و عرفی هم آن روزها و هم امروز قابل فهم ست.

ولی این موضوع به هیچ وجه اجازه نمی دهد که نیروهای مترقی ، ملی ، دموکرات و به خصوص چپ تشکیل مجلس غیر قانونی و غیر دموکراتیک خبرگان را به نقد و چالش نکشند به دنبال حوادث بروند.
وظائف و نیازهای انقلاب دموکراتیک مردم ایران تحت الشعاع توهمات وارداتی و موهومات «ضد امپربالیستی » قرار گرفت.
که بدیهی بود نمی توانست مورد قبول تمام نیروهای شرکت کننده در انقلاب واقع شود .
ما نادرست ترین مواضع را اتخاذ کردیم اگر خواستید جزء به جرء می نویسم.

پاسخ سوم :
ما بعداز انقلاب و بعداز تشکیل مجلس خبرگان و اشغال سفارت آمریکا نسبت به همه ی نیروها بد برخورد کردیم .چه در داخل سازمان وچه بیرون از آن ، موضوع به لیبرال ها محدود نمی شود.
۴۲ سال زندگی ثابت کرد بحث هائی که بعداز اشغال سفارت راجع به «کشف» مواضع «مترقی» و «ضد امپریالیستی» آیت الله خمینی و استحاله ی قشریون به «دموکرات انقلابی»…….. و بقیه ی حمایت ها از حکومت مرتجع به بهانه ی «اتحاد و انتقاد»…. چه ضربه های ی مخرب و جبران ناپذیر به جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ، نیروهای مترقی ، چپ وفدائی وارد کرد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


35
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x