پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

درد سرود نگاهی؛ به: “طرحی از هراسِ نیمه تمام” سروده ی خسرو باقرپور – آذر کیانی

می گوید، که به تصویر می کشد، ناگهانی .
تخیل و ساختار ذهنی شاعراز حس های جاری واقعیتی که با ناخودآگاه او پیوند دارد، تصویر بر میدارد. در عین روایی بودن ، موجز و شاعرانه ، هولناکیِ واقعه یی را به درون واژه ها می کشاند و باروری خبری هولناک تر را دراین سطرها اعلام میکند.

“عجب کلنگ مزخرفی است!”
می گوید گورکن پیر.
“کلنگ بدی نیست!”
پاسخ می دهدش
گورکن تازه کار.
_ “دست بجنبان! شب شد!”
_ “این ردیف را هم تمام می کنیم تا شب”


شاعر دریک ارتباط درون-تصویری که بنوعی فرا رَوی از واقعییت است، به مخاطب این اجازه را می دهد که در ابعاد گسترده تری خیال پردازی کند. خبر، نشان ازباروری تعداد جنازه هایی ست که ” دمادم ” به آنها افزوده می شود و دورنمای سردابه یی را نشان می دهد که گنجایشی بی حد و اندازه دارد.

آنسوترک
در بهت هراس آلود سردابه
صفی دراز از مردگان   
که دراز تر می شود
هر دم.


تغییر زاویه نگاه شاعر دریک واقع نمایی ، وقتی که حتی پرده ی ظریف اشک به او مجال نمی دهد ، اندیشناک وارد فضای جدیدی می شود و با سطرهای زیبا ، موجز محیط شعر را تغییر می دهد، “گورستان تا دورنمای شهر”، و در این تغییر ،میان ارتباط تصاویر شعر با یکدیگر خللی ایجاد نمی شود. چرا که اندوه عمیق و وسیع شاعر دریک ارتباط منطقی به آسمان شهر سرایت می کند.

دور ترک
سواد شهر است
(اگر این حریر گریزان   
                         فرصتم دهد که ببینم)
و خیمه ابری سیاه و زمستانی
سیاه
در بهاری که
سبزینه را و سبزی را
به ننگ سیاهی آلوده ست.


شاعر با ارائه نوعی از چیدمان واژه ها، دست مخاطب را برای خوانش مکرر باز می گذارد که البته شعر وارد فرایندی بنام سپید خوانی می شود و امکان دستیابی به لایه های زیرین شعر را فراهم و خیال پردازی های تصویریِ انواع آلات و ادوات مخرب کشتار جمعی را در ذهن شاعر احیاء میکند.
هماهنگی میان واژه ها و تکرار حروف و چیدمان و ساختار هارمونیک در دستیابی و دریافت، توسط مخاطب بی تاثیر نیست.

و صیحه و هلهله
و “دشداش” های خاک آلود
“چفیه” های خون آلود
و شورابه های حسرت
بر گونه های خون آلود
دستان خون آلود
خون
خون
خون
گروم
    گروم
          بوم
             بوم
ضجه
      صیحه
             هلهله


با توجه به ظاهر روایتی خطی و تقطیع های ظریف در روایت ، شعر شاعرخسرو باقرپور میان خیال و واقعیت و بدور ازواقع گرایی مطلق ، رابطه یی هنری با تصویرها ، موتیف ها و معنا برقرار میکند .

خدای من
و آتش بازی بی پایانی
که تمام چراغ ها را فرو کشته ست
و دستان لرزان و خون آلود زنی
که دراز کرده است
نان کهنه وحشت   را
به سوی کودک تنهای همسایه


ساختار بیانی شعر، منوط به ذهنیت دانای کل است که در یک تصویر اندوهناک، به ناچار جهانی سراسر ناشاد را به مخاطب عرضه می کند.

و جهان است
که فرو می رود
در طرحی از
هراس نیمه تمام.


آذر کیانی
مرداد ماه نود وپنج


سروده ی خسرو باقرپور؛ “طرحی از هراس نیمه تمام ” را در نشانی ی زیرین بخوانید:
www.akhbar-rooz.com

https://akhbar-rooz.com/?p=32490 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x