جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

دستگیری ضرب در دستگیری – هادی خرسندی

عزیز خسرو! در خدمتم عزیز. گیرم هروقت کار تازه ای دارم که قابل خوانندگان شما بدانمش مزاحم میشوم. ضمن اینکه در این زندگی بی نظم و نثری که دارم، هرگاه میخواهم سروده ای را به ماندگاری در جای مطمئنی ضبط کنم که بدانم در کجا هست و، دسترسی به آن برایم آسان خواهد بود، میآیم سراغت. آرشیو «اخبارروز» صندوقچه اشعار من است. (کامپیوترم، از خودم پریشان تر است و از روز اول فایل بندی درستی ترتیب نداده ام. بایگانی شبانی!)

دوست میدارم این سروده تازه را – که ربطی هم با خودت دارد – و با یادی از اسماعیل خوئی عزیز –  ضمن پیشکش به خوانندگان شما، در این کاملترین و آخرین پیرایش و ویرایشش، (فصل الخطاب – هاهاها!) نهایتاً به آرشیو اخبار روز بسپارم. نسخه های پیشتر ملاک نیست. خوشحالم که در این گنجینه آثار دیگران، من هم جائی برای خودم دارم.

دستگیری ضرب در دستگیری!

دستگیری، دستگیری، دستگیری، دستگیری
دستگیری میکنی با هر بهانه، ای بمیری

تا بیابی بهر زندان کردن مردم بهانه
از جماران میروی تا کهکشان راه شیری

هرکه را خواهی بکُش، حالا که داری در کنارت
خیل مداحان لُمپَن، واعظان هفت تیری

هرچه میخواهی بکن وقتی فرستادی به خارج
ناطقان روزمزدی، ماله کش های اجیری

پاچه خاران را به پاس پاچه خاری، پاچه مالی
یا رییس قوه ای کن یا بده پست وزیری

دستگیری را بکن مدلول قانون اساسی
لحظه ای غافل نشو از دستگیری، دستگیری

دستگیری، دستگیری: جرم این بابا چه بوده؟
روی خط رادیو، این شکوه کرده از فقیری

این یکی، هم دستبندش هست و  هم پابند؟ -بعله
این دوتا آفتابه دزدیده، دو نعلین حصیری

این محیط زیستی اینجا چرا در انفرادی؟
چونکه او جاسوس بوده توی شن های کویری

این چرا شلاق خورده اینچنین با چشم بسته؟
این شعاری خوانده بر دیوار، در  کوی امیری

این دو تا اهل قلم اینجا چرا هستند زندان؟
این به تقصیر نوشتن، آن به جرم سردبیری

دستگیری: این چرا شش مرتبه شلاق خورده؟
چون ته انبار خانه، داشته یک «پنج سیری۱»

دستگیری: این چرا افتاده اینجا مثل میّت؟
این میان سفره اش نان مرده است از بی پنیری!

دستگیری: این چرا زیر شکنجه گشته ناقص؟
این حقوق کارگرها را بخواهد با دلیری

این معلم پس چرا افتاده در بخش روانی؟
چون بخواهد اجرت آموزگاری و دبیری

دستگیری: این چرا خون از سر و رویش بریزد؟
این پدرسگ گفته صد رحمت به ساواک نصیری!

 دستگیری، دستگیری: جرم این خانم چه باشد؟
گفته پستانم ندارد شیر بهر طفل شیری

دستگیری: از کجا معلوم این جاسوس بوده؟
این ز لبنان آمده دارد رفاقت با «حریری»

 این زده طعنه به رهبر، گفته حجاج ابن یوسف 
یک کمی خونخوارتر از قبل شد هنگام پیری!

دستگیری: این جوانک موقع تدریس قرآن
گوش میداده به اشعار فریدون مشیری

(-شعر اسماعیل۲ میگفتی اگر، بهتر نمیشد؟
-قافیه فرمود! خسرو جان۳، نفرما خرده گیری)

هرکه اینجا از دهانش آی آزادی درآمد
زیر دال دستگیری رفت و بردندش اسیری

بد نشد که گند زد بر هرچه دین و هرچه مذهب
بی نظیر است این نظام مذهبی در بی نظیری

دستگیری، دستگیری، دستگیری، دستگیری
مملک اینقدر تخمی، مملکت اینقدر ……

دستگیری، دستگیری، دستگیری، دستگیری
هموطن تا کی مدارا؟  بردباری؟ سر به زیری؟

شد اقلّیت پریشان از سکوت اکثریّت
چاره ای باید برای این مزاج خاکشیری

دستگیری، دستگیری، دستگیری، دستگیری
اینهمه تکرار، گویای زیادی و کثیری ……

 هادیا یاد «خویی» خرُم که در وصفت نوشته:
«طنز تو تالی ندارد، در حلاوت، دلپذیری»!!

۱ -«پنج سیری» نام آشنای میگساران سابق، نیم بطری عرق.

۲ – زنده یاد اسماعیل خوئی.

۳- خسروی همیشه باقرپور!

https://akhbar-rooz.com/?p=115500 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x