پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

راز – احمد زاهدی لنگرودی

نگاهِ تو دیر کرده
یا پاهای من
همراه نبود
که این همه عمر گذشت و هنوز
داغِ بوسه‌ات
بر لبِ من شعر می‌شود
*
هربار پشتِ نگاهت
سر بر دیوار می‌کوبم
که این‌بار
رازِ دل بگویم، اما…
نه دل راضی‌ست
نه رازی باقی
*
نگاهِ تو که می‌رسد به دیوار
چشم باز می‌کنم و می‌بینم
لب‌هایی بی‌شکوه
کلام را به بوسه‌ای می‌آمیزند
و زندگی
زود می‌شود.

https://akhbar-rooz.com/?p=20609 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x