شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

رنجنامه خانواده ارسلان یاسینی که در ۱۷ سالگی بازداشت و به تازگی اعدام شد

خانواده ارسلان یاسینی، کودک_مجرم زندانی که سحرگاه روز دوشنبه ۲۷ مرداد با خواست عمه و عمویش در زندان ارومیه اعدام شد، با نوشتن رنجنامه‌ای که در ادامه می‌آید از شکنجه این کودک-مجرم در زمان بازداشت، به قصد اخذ اعتراف از وی نوشته‌اند. این کودک_مجرم که در سن ۱۷ سالگی به اتهام “قتل” بازداشت و به اعدام محکوم شده بود پیش از اجرای حکم اعدام از ملاقات حضوری با خانواده خود محروم ماند و در ملاقات کابینی آخر به مادرش گفته بود «مامان دلم می‌خواد بغلتون کنم».

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سحرگاه روز دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، حکم اعدام ارسلان یاسینی، کودک-مجرم زندانی که در سن ۱۷ سالگی به اتهام “قتل” بازداشت و به اعدام محکوم شده بود، در زندان ارومیه به اجرا درآمد.

آقای یاسینی متولد سال ۱۳۶۹، در سال ۱۳۸۶ (۱۳ سال و ۲ ماه پیش) زمانی که ۱۷ سال سن داشت، از بابت اتهام “قتل” پدربزرگ و مادربزرگ خود بازداشت و به اعدام محکوم شد. آقای یاسینی پس از بازداشت در ابتدا مدتی را در کانون اصلاح و تربیت که متعلق به افراد زیر ۱۸ سال است، نگهداری شد و پس از رسیدن به سن قانونی به زندان ارومیه منتقل شد. از میان چهار شاکی پرونده به عنوان اولیای دم دو نفر رضایت دادند اما عمه و عموی وی حاضر به دادند رضایت نشدند. با وجود خواهش‌های اعضای خانواده، در آخرین ملاقات به بهانه بیماری کرونا، ملاقات حضوری به آنها ندادند، ارسلان در زمان ملاقات کابینی به مادرش گفته بود «مامان دلم می‌خواد بغلتون کنم»؛ اما از دیدار حضوری خانواده ممانعت کردند. او نهایتا روز دوشنبه پس از آنکه اولیای دم (عمه و عمویش) علیرغم پیگیری‌های فراوان و دریافت چک سفید امضا حاضر به دادن رضایت نشدند در زندان ارومیه اعدام شد.

اکنون خانواده آقای یاسینی با نوشتن رنجنامه‌ای از شکنجه این کودک-مجرم در زمان بازداشت، به قصد اخذ اعتراف از وی نوشته‌اند. متن کامل این رنجنامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته است در ادامه می‌آید:

یک سال بعد از فوت پدر، ارسلان برای دیدار پدربزرگ و صحبت درباره تعویض شناسنامه‌اش به خانه پدربزرگ به روستا رفت. چند روز بعد اعلام شد که پدربزرگ و مادربزرگ به قتل رسیده‌اند، ارسلان همچون تعداد زیادی از روستاییان یا فامیل برای بازجویی به آگاهی رفتند، بعد از چند روز همه به خانه برگشتند اما ارسلان اعتراف کرد. بعدها خودش می‌گفت بعد از چند روز شکنجه جسمی و روحی، بازپرس شجاعی (چند سال بعد بازپرس شجاعی در شهر میاندوآب خلع لباس شد) به او گفته که همه چیز را گردن بگیر، اینها عمو و عمه تو هستند و رضایت می‌دهند و به این ترتیب ارسلان هفده ساله ما قتل دو نفر را گردن گرفت.

پرونده فرزند ما ضد و نقیض فراوانی داشت، از جمله اینکه هیچ اثر انگشتی از او بر روی آلات قتاله باقی نمانده بود، مقتولین در دو مکان جدا، یکی داخل خانه و دیگری در انباری و با چند وسیله متفاوت، مانند گاز پیک‌نیکی و چاقو کشته شده بودند، به غیر از ارسلان یک فرد دیگر با قد بلندتر و صورت سرخ هم در همان روز در آن خانه دیده شده بود، ضمن اینکه شاکی ادعا می‌کرد مقداری طلا و پول از خانه آنها کم شده است که هرگز چیزی از ارسلان بدست نیامد، تنها موردی که علیه ارسلان بود این بود که آن روز ظهر به خانه آنها رفته بود، او در آگاهی اعتراف کرد اما در همه جلسات دادگاه گفت که او را فریب داده‌اند، با همه این اوصاف ارسلان ما بعد چند سال به قصاص نفس محکوم شد.

شکات دو عمه تنی مدتی بعد رضایت دادند، بنابراین سایرین برای اجرای حکم باید تفاضل دیه پرداخت می کردند.

بعد از تصویب قانون ممنوعیت اعدام برای محکومین زیر هجده سال، ارسلان تقاضای تجدید نظر و بازگشایی پرونده بر اساس این قانون نمود، با وجود نظر کارشناسی پزشکی قانونی مبنی بر اینکه ارسلان علاوه بر بیماری صرع، در آن زمان توانایی درک حرمت قتل را نداشته است، قاضی حکم قبلی را تایید کرد.

طی سیزده سال علاوه بر خانواده‌ام، تمام دوستان، آشنایان و ریش سفیدها بزرگان شهرهای ارومیه و نقده برای جلب رضایت به خانه شاکی ها رفت و آمد کردند، اما شاکی ها (خصوصا دختر شاکی ن.م) با وجود اینکه در همه جلسات دادگاه و همه جلسات جلب رضایت می گفت «ما می دانیم که کار او نیست فقط بگوید کی بود» در نهایت رضایت نداد، طی سالها و خصوصا در یک ماه آخر بارها تقاضای پول را مطرح می کردند، روز ۲۶ مرداد «ن.م» از ما چک سفید امضا گرفت و قسم خورد که روز اجرا در زندان رضایت خواهند داد اما رضایت ندادند.

این فرد در جایگاه اولیای دم با روش های مختلف سعی داشتند علاوه بر کشتن برادرم، از ما پول نیز بگیرد، هرچند ما توانستیم به کمک مسؤلین چک را پس بگیریم.

طی این سالها فرزند ما بخاطر دیپلم کامپیوتر همیشه برای مسئولین زندان بیگاری می‌کرد، اما ایشان روز آخر به بهانه کرونا با وجود التماس های فراوان ما از پشت شیشه ملاقات کردیم و نتوانستیم او را بغل کنیم در حالی که او مدام تکرار می کرد «مامان دلم می‌خواد بغلتون کنم».

او با پرونده ای متناقض در حالی که از سن ۱۷ سالگی مدت ۱۳ سال و ۲ ماه در زندان به سر برده بود نهایتا اعدام شد، اولیای دم که عمه و عموی او بودند با دست زدن و شادی کردن نمک بر زخم ما پاشیدن.»

اردیبهشت ماه امسال، میشل بچله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل با انتشار بیانیه‌ای مجددا از مقامات ایران خواست که به تعهدات بین‌المللی حقوق بشری خود احترام گذاشته، فورا اعدام کودک_مجرمین را متوقف کرده و تمامی مجازاتهای اعدام را تعدیل نمایند.

نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر بارها نسبت به اعدام نوجوانان در ایران اعتراض کرده‌اند. از جمله در یکی از بیانیه‌های سازمان دیده‌بان حقوق بشر آمده است: «مجازات مرگ برای نوجوانانی که زیر ۱۸ سال مرتکب جرم می شود طبق قوانین بین المللی ممنوع شده و این ممنوعیت مطلق است.

هم کنوانسیون حقوق کودک و هم کنوانسیون حقوق سیاسی و مدنی به صورت خاص مجازات مرگ برای افرادی که هنگام ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال دارند را منع کرده است. این قوانین منعکس کننده این حقیقت هستند که کودکان و نوجوانان با بزرگسالان متفاوت هستند چرا که فاقد تجربه، قضاوت، بلوغ و دیگر خودداری‎های بزرگسالان هستند. ایران کنوانسیون حقوق کودک را در سال ۱۹۹۴ کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی را در سال ۱۹۷۵ به تصویب رساند.

خانواده ارسلان یاسینی / شهریور ۱۳۹۹

https://akhbar-rooz.com/?p=44893 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x