پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

روبات، مقصّر ایده آل – فلوریان بوتولو و فیلیپ اِشتاب،
ترجمه: شهبازنخعی

بیکاری ناشی از فناوری ای که «کینز» مطرح می کرد، و تا حدی زیاد فراتر از واقع بود، در واقع ناشی از ویرانگری ذاتی سرمایه داری است. تحقیق ها، خلاف آن را نشان می دهد که رسانه ها درباره جایگزینی روبات ها با کارگران می گویند. این تحقیق ها حتی نشان می دهد که امکان افزایش اشتغال نیز وجود دارد. آنچه باقی می ماند تعیین میزان حقوق، شرایط کاری و نوع تولید است که موضوع هایی سیاسی است که بسیاری می خواهند از آنها اجنتاب کنند

از سال های آغاز دهه ٢٠١٠، رشته ای از گزارش های هشدار دهنده پیشگویانه حاکی از حذف یک سوم و حتی نیمی از شغل هایی که انسان تصدی آنها را برعهده دارد، توسط ماشین ها است. با باور به این گزارش ها، روبات دشمن شماره یک کارگر است. اما، آیا باید فناوری های نو را سرزنش کرد، یا سیاست های اقتصادی ای که موجب کاهش دستمزد و جابجایی شغل ها می شود؟

از زمانی که جان مینارد کینز، در اثری پژوهشی در سال ١٩٣٠ آینده کاربرد دستگاههایی را به تصویر کشید که دراثر آن «هر فردی ٣ ساعت در روز یا ١۵ ساعت در هفته» کار کند و امکان یابد که «باقی مانده نیروی خود را صرف هدف های غیر اقتصادی نماید» (١)، مسئله اتوماتیک شدن کار همواره در عرصه بحث عمومی وجود داشته است. از چند سال پیش، این موضوع با عنوان پرسروصدای «رقومی شدن دنیای کار» مطرح می شود.

مجموعه ای از فناوری ها موجب جایگزینی ماشین به جای انسان شده است. در کارخانه ها، روبات های سبک آخرین اشکال های کار را برطرف می کند، نظام شبکه ای «اینترنت اشیاء» روند تولید و رابطه با مشتریان را عقلانی می کند؛ هوش مصنوعی در بخش خدمات جای کارکنان را می گیرد . همه اینها چشم اندازی از ارتشی از بیکاران دیگر را می گشاید که پیش بینی «کینز» آنها را «بیکاران فناوری، به خاطر این واقعیت که ما می خواهیم در هزینه نیروی انسانی و وقت صرفه جویی کنیم و نمی توانیم برای کار انسان استفاده های تازه ای پیدا کنیم» نامیده بود.

با این حال، یک آزمون موقعیتی از منظر صنعتی واقعا موجود نشان می دهد که این فناوری های اتوماتیک کننده موفقیتی محدود کسب کرده اند. بنابراین، دلیل این وحشت از مسئله فرضی رستاخیز اجتماعی به وجود آمده توسط روبات ها چیست ؟

دلیل عمده کاربرد یک شگرد فوق العاده بازاریابی کارفرمایان درباره «چهارمین انقلاب صنعتی» است که پس از انقلاب های ماشین بخار، برق و انفورماتیک، توسط کشورهای مختلف انجام می شود: عصر ماشین های هوشمند شبکه ای قادر به تولید کالاهایی یکتا و فردی و شخصی. این مفهوم عمدتا توسط آقای کلاوس شوآب، رئیس «همایش اقتصادی جهانی» (WEF) داووس (٢) به مردم شناسانده شد. روایت آلمانی آن، موسوم به «صنعت ۴.٠» برای نخستین بار در نمایشگاه فناوری های صنعتی هانوور در سال ٢٠١١، به صورتی نمایشی تضاد بین ادعاهای پیروزمندانه و واقعیت را نشان داد.

انگیزه کاربرد این راهبرد بیش از آن که قدرت صنعتی آلمان باشد، مسابقه ای موقعیتی است. براثر بحران مالی سال ٢٠٠٨، سیاست پولی درپیش گرفته شده توسط بانک های مرکزی، همراه با سلب اعتماد از بازارهای مالی شد و نیاز به زمینه های تاره ای برای سرمایه گذاری را پدیدآورد. مفهوم بازاریابی «چهارمین انقلاب صنعتی» پاسخگوی این نیاز بود و به مدد فناوری های جدید، تالارهای قدیمی دستگاه های تولیدی تبدیل به چشمه اکسیر جوانی سرمایه داری جهانی شد. این دستور کار، که در آغاز تحت نظر «همایش اقتصاد جهانی» (WEF) در آلمان تحقق یافت، به خصوص از تسهیلاتی که ساختار صنعتی ملی آلمان در اختیارش می گذاشت برخوردار بود.

از آن پس، ارتشی از مشاوران کوشیدند این مفهوم را جا انداخته و به شکل مشاوره های راهبردی دراختیار موسسه ها بگذارند یا با کارزارهای حساس سازی پرهزینه به خورد مردم بدهند. دفتر مشاوره مک کینزی و کنسرسیوم درحدی زیاد از این امر بهره مند شد. جایگزینی ماشین به جای کار انسان، که برخی از آن انتقاد می کنند، روی دیگر سکه کارآمدی ای است که آنها به آن نیاز بزرگ و فوری دارند. در این مفهوم، «بد برای جامعه»،(بیکاری) مترادف «خوب برای تجارت»(سود)است.

«اسپید فاکتوری»، ابداع آدیداس

هرنوآوری، نوآوری دیگری را از میدان به در می کند. در دنیای مشاوره شتابی تند در بحث دیده می شود. با آن که در روایت تعریف آمیز «صنعت ۴.٠» ٣ انقلاب پیشین صنعتی هریک چندین دهه دوام داشته، درمورد میراث خوار رقومی آنها وضع متفاوت است و شتاب بیشتری دارد. در سال ٢٠١٧، ژاپن که میزبان «نمایشگاه هانوور» بود، دیدگاه خود از «صنعت ۵.٠» را عرضه کرد. دوسال بعد، این اقدام جسورانه معمولی به نظر می آمد: دفتر مشاوره «اکسنتور» دستور کار را «صنعت ١٠.٠» اعلام کرد که حاکی از جهش ۶ مرحله ای انقلاب صنعتی بین ۴.٠ و ١٠.٠ است و ظاهرا کسی را نگران نکرده است.

این توالی انقلاب های ادعایی، شاید ترجمان واکنشی وحشت آمیز دربرابر یک آزمون واقعی باشد. درواقع، مهندسان آلمانی کمتر از آنچه که ارتش مشاوران مدعی است، نوآوری های درخشان تولید می کنند. و در استفاده آزمایشی ، جهت گیری اساسی «صنعت ۴.٠» به هیچ وجه چیز نویی دربر ندارد. این صنعت به سادگی گرایش به معقول سازی ای که از ۴٠ سال پیش بر دنیای کارخانه ها حاکم است را طولانی تر می کند: اتوماتیک سازی رشدیابنده تولید، همراه با ازدیاد فردی سازی محصول . نقطه هدف این تخیل، تولیدی کاملا اتوماتیک شده است که محصول هایی یکتا را با هزینه تولید انبوه بسازد. (در گویش صنعتی آلمان «سری اندازه ١»). تا رسیدن به این مرحله فاصله بسیار است.

بیشتر موسسه های آلمانی نسبت به ایده پرخطر و پرهزینه بهم زدن روند جاری تولید رفتاری احتیاط آمیز دارند. بسیاری از این بیم دارند که هزینه ها نسبت به درآمدها متعادل نباشد (٣). مورد شرکت «مونش- شیمی- پمپن» گواه این امر است. این تولید کننده پمپ های صنعتی «رنانی- دو- نورد- وستفالی» – یکی از «قهرمان های گمنام» آلمان در بازار جهانی -، همه تخم مرغ های خود را در یک سبد گذاشت و همه کاربردهای «صنعت ۴.٠» ممکن را به کار گرفت. اینترنت اشیاء (دستگاه های بهم متصلی که با هم ارتباط دارند)، جریانی دایمی از داده ها، نظام های کمک رقومی در خدمت همکارانی می گذارند که پاسخی قابل انعطاف و سریع برای نیازهای خریدار تهیه می کنند. از جهت نظری، امروز کارگران این شرکت می توانند ٢ میلیون نوع پمپ در ٢٠٠ رنگ تولید کنند.

«مونش- شیمی- پمپن» توانست بر تنوع مشتریان خود بیافزاید و به ویژه، خود را از سلطه صنعت ذوب فلز و شیمی آزاد سازد. اما، درنهایت این کار درآمد بیشتری برایش ایجاد نکرد. مدیر شرکت می گوید: «مشتریان از ما محصول هایی با ویژگی های فردی بیشتر درخواست می کنند، اما حاضر نیستند بهای گرانتری بپردازند» (ویرشافت وخ، ١٨ ژانویه ٢٠١٩).

این مورد نشان دهنده مشکل کلی بحث درباره «صنعت ۴.٠» است: تعریف و تمجیدهای رسانه ای و تمرکز بر فناوری موجب می شود که سودمندی اقتصادی مشخص آن ازدید پنهان بماند. درواقع، اکنون موسسه ها گرایش به این دارند که فناوری را نه به خاطر خود آن، بلکه به خاطر دستیابی به بهترین تناسب بین هزینه و سود تغییر شیوه تولید به کار گیرند. آنها به جای آن که درپی تغییرات رادیکال باشند، به آزمون و خطاهایی در سطح کوچک می پردازند و فناوری های جدید را به تدریج در روندهای موجود تولید وارد می کنند. بیش از آن که «صنعت ۴.٠» را به عنوان راهبردی منسجم درنظر بگیرند، که باید به طور کامل به کار بسته شود، مدیران صنعتی ترجیح می دهند قسمت هایی که مناسب می بینند را برگزینند و در مجموعه ای مانند پیش بینی نگهداری یا استفاده از نظام امداد و کنترل چشمی کیفیت، از آنها استفاده کنند. درکنار برنامه های موفق، موردهایی نیز دیده می شود که سود مشخصی وجود ندارد، تاحدی که گاه کاربرد تجربی متوقف می شود.

پرسروصدا ترین نمونه «اسپید فاکتوری» نام دارد که توسط «آدیداس» به عنوان یک برنامه نمونه «صنعت ۴.٠» ساخته شد و درسال ٢٠١٧ با هیاهوی رسانه ای زیاد آغاز به کار کرد. در این کارخانه که در آنسباخ باویر و آتلانتای ایالات متحده ساخته شد، همه کارها تا حدی زیاد به صورت اتوماتیک انجام می شود. انعطاف پذیری روبات هایی که به آسانی تغییر شکل می دهند، امکان می دهد که بدون تاخیر به درخواست های گوناگون و خاص بازار، برحسب شهر (یک مدل برای پاریس، مدلی دیگر برای لندن، نیویورک و غیره) پاسخ داده شود. آدیداس غالبا از این ویترین به عنوان اعلام کننده عصری نو استفاده کرده است. مدیرکل آن درسال ٢٠١۶ توضیح می داد که: «وقتی من در سال ١٩٨٧ به آدیداس پیوستم، تولید به کشورهای آسیائی انتقال یافته بود. اکنون دایره بسته می شود و تولید به مبدأ آن بازمی گردد (۴)».

درواقع، این بازگشت به مبدأ، در بهترین حالت، تنها تولید ۵٠٠ هزار جفت کفش را دربر می گرفت که حدود نیم درصد حجم تولید سالانه آدیداس است. این موسسه نمی خواست کل ظرفیت تولید خود را بازگرداند و در عین حال بهای کفش های ساخته شده در «اسپید فاکتوری» بین ٢۵٠ و ٣٠٠ یورو در نوسان است. درواقع، تولید تاحدزیاد اتوماتیک شده برای سری های کوچک همچنان پرهزینه است و جز برای عرضه به مشتریانی مرفه، و در حاشیه آنچه که برای مردم عادی تولید می شود، به صرفه نیست. «آسپید فاکتوری» با آنچه که می تواند آینده تولید کارخانه ای خوانده شود فاصله بسیار دارد و تنها می تواند به عنوان یک استدلال بازاریابی برای بهبود تصویر یک مارک، که می خواهد به سرعت دنبال کننده، و حتی عرضه کننده مد باشد، از آن استفاده شود. در ١١ نوامبر گذشته، آدیداس اعلام کرد که در بهار آینده این دو کارخانه را خواهد بست و… تولید آنها به آسیا انتقال خواهد یافت که در آنجا دو تولید کننده خود را با روند تازه تولید تطبیق خواهند داد.

با این همه، هدف کلی «سری اندازه ١» چیزی جز رویای لطیف مهندسی – که احتمال تحقق آن کم است- خواهد بود و باید از خود پرسید: آیا موسسه های تولیدی تمایلی به عرضه محصول هایی فردی شده دارند ؟ این بازار اکنون توسط غول های بازرگانی آنلاین اشغال شده که گزینه وسیعی از محصول ها را در حداقل زمان مستقیما به خانه های مردم می فرستند. آقای جک ما، صاحب پیشین «علی بابا» اخیرا هدف را چنین توصیف کرده است: تحویل هر محصولی، به هر محلی در دنیا، درمدت ٧٢ ساعت. نسخه بدل چینی «سری اندازه ١» می تواند کارآمدتر از برنامه پیچیده کارخانه هوشمند باشد.

اجتناب از پرسش های ناراحت کننده

گزینه اتوماتیک سازی، که به عنوان یک ضرورت اقتصادی و حتی حکم تاریخ عرضه شده، بیش از هرچیز وابسته به سیاست جهان گرایی است که در سال های دهه ١٩٩٠، با تکیه بر فناوری رقومی رواج یافت. دراین چهارچوب، ملامت کردن روبات ها به معنای چشم بستن بر علت های جهت گیری های بزرگ اقتصادی است. بیکاری ناشی از فناوری ای که «کینز» مطرح می کرد، و تا حدی زیاد فراتر از واقع بود، درواقع ناشی از ویرانگری ذاتی سرمایه داری است. تحقیق هایی که علاوه بر قابلیت نظری جانشینی ماشین با انسان، به تحول محتوایی کار و ظهور شغل های جدید نیز توجه دارد، خلاف آنچه را می گوید که رسانه ها درباره جایگزینی روبات ها با کارگران می گویند. این تحقیق ها حتی نشان می دهد که امکان افزایش اشتغال نیز وجود دارد (۵). آنچه باقی می ماند تعیین میزان حقوق، شرایط کاری و نوع تولید است که موضوع هایی سیاسی است که بسیاری می خواهند از آنها اجنتاب کنند.

چنان که از چند سال پیش در ایالات متحده دیده می شود، به ویژه این توجیه گران سرمایه داری مالی و جهان گرایان هستند که امروز، در صحنه سیاسی، اتوماتیک سازی رقومی را خوار می شمارند. آقای بیل گیتس، بنیانگذار مایکروسافت و لارنس سامرز، رئیس بانک جهانی و وزیر پیشین خزانه داری از این جمله اند. با شنیدن حرف های اینها، حقوق بگیران دارای شغل های ناپایدار با حقوق اندک یا بیکار، قربانی الزام های فناوری های ناشناخته هستند. کسی که امروز روبات ها را مقصّر نشان می دهد، می خواهد توجه ها را از نتیجه اندوهبار تصمیم های خود دور کند.

١- John Maynard Keynes, « Perspectives économiques pour nos petits-enfants », dans La Pauvreté dans l’abondance, Gallimard, coll. « Tel », Paris, 2002.

٢- Klaus Schwab, La Quatrième Révolution industrielle, Dunod, Paris, 2017.

٣- این مقاله از یک تحقیق در مورد اثرات رقومی سازی بر صنایع آلمان الهام گرفته است.

۴- Cité dans Think Act. COO Insights, Roland Berger, Munich, 2016.

۵- Cf. par exemple Katharina Dengler et Britta Matthes, « Folgen der Digitalisierung für die Arbeitswelt », IAB Forschungsbericht, Nuremberg, novembre 2015, ou la contribution d’Alexander Herzog-Stein dans le rapport « Digitalisierung der Arbeitswelt ! » (PDF), Mitbestimmungs-Report, n° ۲۴, Fondation Hans-Böckler, Düsseldorf, septembre 2016.

منبع:لوموند دیپلوماتیک

https://akhbar-rooz.com/?p=14234 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x