احیای روزنامهنگاری مستلزم حرکت در کنار جنبشهای اعتراضی است. جایی که صداهایی که ما در رساندن آن غافل بودیم یا مشمول سانسور شدیم، به فریاد تبدیل شده است. خیلی از این فریادها، خون شدند و خیابانها را سرخ کردند. امیدواریم سال جدید بتوانیم قدرت و توان جمعی خود را افزایش دهیم و هرچه بیشتر از منافع خودمان و جامعه دفاع کنیم
ایده راهاندازی کانالروزنامهنگارانمستقلایران، آبانماه ۹۸ بعد از کشتار و دستگیریهای گسترده و سرکوب شدید آزادی بیان در مطبوعات ایران همپای سرکوب معیشت و جنبشهای اعتراضی شکل گرفت. این کانال هدف خود را نه فقط مبارزه با سانسور، بلکه پیگیری مطالبات صنفی روزنامهنگاران میداند و امیدواریم در سالجدید بتواند اتحاد و همبستگی روزنامه نگاران را به عنوان عامل مقاومت در برابر سرکوب، برای دفاع از همه مزدبگیران و سرکوبشدگان تقویت کند. در این راه از همه شما یاری میطلبیم.
ما در زمانهای زیست میکنیم که مصیبتهای صنفی خبرنگاران، جدا از آلامی که نهاد رسانه به عنوان مهرهی سرکوب جنبشهای اعتراضی و کارگری در ایجادِ آن همدستی میکند، نیست.
از مشکلات مطبوعات کاغذی در دستیابی به کاغذ تا احتمال تعطیلی جراید در ایام شیوع کرونا، همگی تهدیدِ بیکاری و اخراج دستهجمعی روزنامهنویسان را در پی دارد. پر واضح است که در غالب موارد درمییابیم این تهدید به اخراج گسترده، در واقع یک وزنه برای لابی رسانهداران بوده و هست. درد اینجاست که تشکلهایی که عنوان صنفی را یدک میکشند، در چنین کشمکشهایی، به عنوان کاتالیزور لابیهای کارفرمایی عمل میکنند؛ گویی که حل معیشت و امنیت شغلی خبرنگار به رانت بیشتر رسانهدار وابسته است!!
دردا که این «تشکلهای غیرمستقل» و این «پیشکسوتان روزنامهنگاری» یک صفت عام دارند؛ صنفی، سیاسی نیست!
غیرسیاسی و غیر طبقاتی دیدن، ویژگی محرز آنهایی است که ارتباط در همتنیده سرکوب معیشت و آزادی جامعه و ایضاً خبرنگاران از طریق نهاد رسانه را انکار یا کتمان میکنند؛ آنهایی که عامدانه یا غیرعامدانه(و به عقیده ما از سَر منفعت طبقاتی) رفتارها و واکنشهای خبرنگاران به وضعیت را از طریق پروپاگاندهای چندین ساله از شکل جمعی خارج میکنند.
وضعیت بغرنج آنجاست که سالهای سال برای فتح عرصه خبر به نفع طبقه حاکم و حاکمان ایدئولوژیک، رسانه را از نیروهای مستقل خالی کردند و مهرههایی دستنشانده دستگاههای امنیتی را جایگزین کردند تا رسانه نه به عنوان عنصر فعال اجتماعی بلکه به عنوان روابط عمومی قدرت عمل کنند. بیش از آن پاشیدن خاک ناامیدی از اتحاد و عمل موثر بود که ما خبرنگاران را به اینجا رساند؛ رسالتی که امروز، نهادهایی چون «انجمن صنفی روزنامه نگاران تهران» آن را به دوش می کشد.
یونس شکرخواه، پیر روزنامهنگاری ایران در برخورد با بحران کرونا اخیراً نوشته است: «روزنامهنگاران حرفهای در کوران پوشش یک بحران، انرژی خود را صرف دو گروه نمیکنند: مدافعان آزادی بیان و مدافعان سانسور. این دوگروه دنبال حل بحران نیستند، دنبال تغذیه از بحران هستند.» نکته عجیب آنجاست که این قبیل اظهارنظرهای به اصطلاح اساتید ارتباطات، هرچه هست، نسبتی با مفاهیمی که در کلاسهای روزنامهنگاری به دانشجویان خود تحت عنوان اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری آموزش میدانند، ندارد.
انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران نیز طرف دیگر بر همزدن اتحاد خبرنگاران است؛ نشان به آن نشان که همواره در بیانیهها لیستی از توصیههای فردی و به اصطلاح حرفهای برای خبرنگاران ردیف میکند. درحالیکه ما امروز عمیقاً به ابراز وجود جمعی، جلسات و شوراهای تصمیمگیری جمعی و متحد نیاز داریم. به ما ثابت شده که بدون فشار جمعی چقدر بیسلاح هستیم.
دوران پسا آبان بارقههای امیدی مضاعف برای ما دارد؛ ما نیز میدانیم که بعد از کشتار تلخ شکافی بزرگ بین همراهان جنبش اعتراضی و سرکوبگران ایجاد شده است. تمایزها پر رنگتر شده و تمایزها را باید پررنگتر کنیم. باید در برابر رفرمیستها بایستیم؛ باید بر ناامیدی غلبه کنیم و اهداف و توطئههای ترویج ناامیدی از اتحاد و همبستگی را رسواتر کنیم. در این بین زاویه ما با انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران به جهت عملکرد و تاریخچه آن باید روشنتر شود.
انجمن صنفی روزنامهنگاران بعد از یک دوره طولانی سکوت در برابر تهدید و سرکوب و بحران سانسور در مطبوعات ایران، یکباره بعد از انهدام هواپیمای اوکراین توسط سپاه، به بیانیههای عاریتی، نمایشی و بیآزار میپردازد. بعد از انهدام هواپیما و آشکار شدن دروغ گسترده رسانههای ایران به مخاطبانشان در تطهیر سپاه، آش آنقدر شور بود که انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران هم موضعگیری کرد اما همچنان خبری از جمعی کردن صدا و عمل خبرنگاران در میان نبود. بلکه فقط صحبت از یک توصیه شد: خبرنگاران واقعیت را درج کنند!
هنوز فراموش نکردهایم که در روز خبرنگار برای علی ربیعی که در روز استیضاحش خود را برادر عباد نامیده بود، کارت عضویت افتخاری صادر کرده بود. بازجوی قدیمی که به سمت سرکوبگری سازمانیافته کارگران در وزارت کار نایل آمد و شخصیت نظام با کارویژه تحمیل تشکلهای ضد کارگری به کارگران، روزنامهنگاران و بازنشستگان بوده است.
هیچکس به روی خود نمیآورد چطور تشکلی که اعضایش در مهر ماه ۹۶ به طور دستهجمعی «در اعتراض به روند انتخابات فرمایشی» استعفا کرد، هنوز نام تشکلِ روزنامهنگاران و نهادی صنفی و دموکراتیک بر خود نهاده است و البته هیچ اقدام موثری جز صدور بیانیه و احتمالاً صحبت با رسانهداران که همگی از دوستان نزدیک خودشان هستند، نکردهاند. ما کارگران آموختهایم که هیچگاه به لابی پشت درهای بسته و وعدههای «پیگیری میکنیم» اعتماد نکنیم.
علی ربیعی در حالی کارت عضویت افتخاری گرفت که در نامه استعفای دستهجمعی اعضای هیئت مدیره در سال ۹۶ آمده است: «اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان تهران همچنان از صدور آگهی تاسیس انجمن استنکاف کرد و در روندی غیررسمی، راهکارهای فراقانونی و غیرقانونی را به عنوان پیش شرط ثبت رسمی انجمن اعلام نمود.»
خبرنگاران این روزها را فراموش نمیکنند. مطلقاً نه خبری از متحد کردن خبرنگاران برای اعتراضی جمعی نسبت به سانسور در میان است و نه نقدی رادیکال نسبت به بازداشت و تهدید خبرنگاران.
در ایام بازداشتهای اخیر، این خبرنگاران بودند که در به در دنبال هیئت مدیره انجمن میگشتند تا واکنشی از آنها بگیرند. دست آخر هم که بیانیهای جمعی برای آزادی دو نفر از خبرنگاران با ۵۰۰ امضا از سوی خبرنگاران تهیه شد، با اکراه امضای خود را پای آن نشاندند. هر بار که خبرنگاری دستگیر میشود، به گونهای مضحک «مدارک و مستندات» درباره خبرنگاری بودن علت بازداشت طلب میکنند. تو گویی اطلاعی از ویژگیهای سرکوب در ایران ندارند و در دیار دیگری سیر میکنند که حمایت از خبرنگار را منوط به همین «اسناد و مدارک» میکنند. حال آنکه خبرنگار هر روز را زیر فشار بازجویی و شکنجه سفید در بازداشت سر میکند. این انجمن حتی در برابر پروندهسازی که خبرگزاری فارس برای مرضیه امیری کرد؛ کلامی سخن نگفت.
هنوز که هنوز است موضع انجمن صنفی در برابر سانسور سیستماتیک در آبان ماه، گرانی بنزین و کشتهشدگان هیچ است. آنها نیز به تبعیت از همکیشانشان در حاکمیت، سانسور اعتراضات معیشتی آبان را که در واقع سانسور کارگران بود، بایکوت کردند.
البته تحقیقی در راستای بررسی عملکرد رسانهها در آبان منتشر شد اما نه کافی بود و نشانی از دلایل و ریشهها داشت.
شاید تنها خبرنگاران نیستند که با چنین تشکلهای بیخاصیتی روبهرو هستند. به طور کلی کارکرد تمامی تشکلهای رسمی دولتی به همینجا رسیده است. چنانکه بر کسی پوشیده نیست که چطور شوراهای اسلامی کار در کارخانجات به سوپاپ اطمینان برای اعتراضات احتمالی تبدیل شدهاند.
خبرنگاران اگر معوقات دستمزد و بیمهای داشته باشند؛ اگر طی برخوردهای سلیقهای اخراج و به عبارت دقیقتر از رسانهها «تصفیه» شوند؛ اگر رسانهشان توقیف شود؛ اگر همکاراشان تهدید و بازداشت شوند، هیچگاه ذیل انجمن برای اقدامی اعتراضی و متحدانه سازماندهی نشدهاند. این انجمن حتی سطحی از دغدغه برای این نوع سازماندهی را از خود نشان نداده است. حتی به ندرت نام وزارت ارشاد و شورای عالی امنیت ملی را که مسئولیت مستقیم سانسور را در دست دارند، به زبان میآورد؛ درحالیکه میدانند رسانهها و خبرنگاران بابت درج واقعیات از این نهادها اخطار میگیرند.
احیای روزنامهنگاری مستلزم حرکت در کنار جنبشهای اعتراضی است. جایی که صداهایی که ما در رساندن آن غافل بودیم یا مشمول سانسور شدیم، به فریاد تبدیل شده است. خیلی از این فریادها، خون شدند و خیابانها را سرخ کردند. امیدواریم سال جدید بتوانیم قدرت و توان جمعی خود را افزایش دهیم و هرچه بیشتر از منافع خودمان و جامعه دفاع کنیم.