جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

رویای بامداد – خسرو باقرپور


 
این جا،
همین جا که دهانِ گشاده ی کوه،
خروشان و پرشکوه،
با مه- دودی از رنگ های تیره،
و ماهیان مرده ی اندوه،
طغیانی از خاکستر و کف را
به آغاز رود می ریزد،
مادرم را دیدم
ماه از فراز شانه هاش می تابید
و من گونه هایش را می دیدم
که به ناخن (انگار) خراشیده بود.
آسمان پُر از صدای تنفس من بود
و سینه ام چه سنگین بود؛
از سایه ی سُربین مادرم
و ماه
خاموش شد ناگاه
و مادرم دیگر نبود.

عطر قهوه در هوا بود
و هوا روشن بود
که آبشارِ گیسوانِ نمناکش
با رایحه ی آرام نارنج
بر صورتم ریخت
و لبهایش به بوسه ای طولانی
بر گونه ام نشست

باران می بارید در اتاق.



* تصویر متن: Wassily Kandinsky, Rapallo, Boot im Meer, ۱۹۰۶

https://akhbar-rooz.com/?p=33373 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x