سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

زندانیانِ پشت میله‌های فرقه‌ها – رهام یگانه


جریانات و اشخاصی به دنبال بهانه هستند تا با کارگران نیشکر هفت تپه و متحدینشان تسویه حساب کنند. تمام این جریانات و اشخاص هر چند در سیاست‌ با هم اختلاف داشته باشند اما در هجوم به هفت تپه و جنبش شوراییِ آزادی‌خواه، همه‌ی اختلافات را گوشه‌ای انداخته و دست در گردن هم می‌اندازند. همین جا لازم است تأکید کنم که انتقاد بی‌پرده به فعالین کارگری واجب است اما بهانه‌تراشی برای تخریب و تحقیر رهبران کارگری جایز نیست. نکته‌ی بعد این است که خطایی که منجر به ویرانی دستاوردهای طبقه‌ کارگر بشود قطعاً مستحق تندترین نقد‌ها خواهد بود. اما از کاه کوه ساختن و تعمیم یک خطا از طرف یک سازمانده کارگری به کلیت یک جنبش و همه‌ی فعالین آن مصداق سؤاستفاده و تخریب کورکورانه است.تمام این جریانات و اشخاص به بهانه‌های مختلفی هجوم می‌آوردند و گرد و خاک به پا می‌کنند، و در اوج بی‌مسئولیتی مدعی می شوند که کارگران هفت تپه و نمایندگانشان همگی در زمینِ بسیج و نیروهای حکومتی بازی می کنند و پس از این همه سرکوب، قمه کشی، شکنجه و پرونده‌سازی علیه نمایندگان و سخنگویانشان، به ناگه از مطالبات مترقی‌شان غافل شده و به جای اداره شورایی به آغوش و عبای گرم و نرم جنابان رئیسی و روحانی پناه برده‌اند و یا زیادی به وعده‌های آنان دلخوش کرده‌ و از فرط نفرت از مافیای اسدبیگی به مالکیت دولتی دل خوش کرده‌اند! این طیف “رهبران”، “پیشکسوتان”، “دلسوزان” و “معلمان” کارگران هفت تپه، البته کارنامه درخشانی در درایت و هوشیاری نسبت به سیاست‌های قوه قضائیه و وزارت اطلاعات ندارند. از اتحادیه آزادی‌ها و رفقای کانون مدافعانی‌شان می‌توان نام برد که از مجمع عمومی امنیتی سندیکای جعلی شرکت واحد (با نظارت کیفی پرووکاتورهایی چون رضا رخشان و سعید ترابیان) حمایت کردند یا افرادی که از اسماعیل بخشی دل‌خور هستند ولی همچنان برای سفر توریستی و گرفتن عکس یادگاری با کارگران سر و دست می‌شکنند، تا دانشجویان و روشنفکران قوم پرست و پوپولیستی که بعد از تجمع حمایتی بر سر خلع ید مالک هفت تپه روبروی وزارت دادگستری، شاکی می‌شوند و تصمیم می‌گیرند که از آن روز به بعد فقط کارگران هفت تپه را “نقد” کنند! همان‌هایی که حضور و حمایت فعالین رادیکال را عامل سرکوبِ کارگران دانستند و بازداشتی‌های پرونده هفت تپه را عملاً بایکوت کردند، همگی در این جبهه ضد کارگری می‌گنجند.در چند روز گذشته محمود صالحی و عثمان اسماعیلی، دو نفر از فعالین مطرح در کردستان، مجدداً مخالفت خود را نسبت به کارگران هفت تپه و نمایندگان آنها و همه سنگرهایی که فتح شده ابراز کردند. این بار ابراز مخالفت از پشت میله‌های زندان مرکزی سقز انتشار یافت که به بهانه حضور دو تن از نمایندگان کارگران هفت تپه در جلسه‌ای با نمایندگان مجلس به کارگران هفت تپه حمله کردند. پیامی نامربوط و نامستدل که به وضوح  بهانه تراشی کردند و با زبانی پر از طعنه و نیش و کنایه، نمایندگان کارگران هفت تپه، خرد جمعی و شورای مستقل کارگری در  هفت تپه و سازماندهی آنان را به سخره گرفتند. اما واقعیت چه بود؟مسلم چشمه خاور و محمد خنیفر به دعوت از نمایندگان تهران و با تهیه بلیط از طرف آنان راهی جلسه شدند و بعد از این که به مقصد رسیدند با عکس‌های ابراهیم رئیسی دم ساختمان مواجه شدند و فهمیدند که آن جلسه مرتبط با ستاد انتخابات رئیسی است! یعنی تا لحظه‌ای که رسیدند نمی‌دانستند که در حقیقت به ستاد انتخاباتی هم دعوت شدند. فهم این حقیقت آنقدر ها هم کار سختی نیست. کارگران هفت تپه بارها تاکید کردند که ابزار تبلیغاتی جناح‌های حاکمیت نخواهند شد. کارگران در آن جلسه فقط در رابطه با مسائل صنفی محیط کارشان و موانع پیش رویشان صحبت کردند و اتفاقاً برای این که حدس می‌زدند که سؤاستفاده از طرف بدخواهان صورت بگیرد، صدای جلسه را به صورت تمام و کمال ضبط و منتشر کرده‌اند. آیا این حقیقت برای کسانی که تنها به دنبال بهانه برای تخریب مبارزات پیگیرانه کارگران هفت تپه هستند اهمیتی دارد؟!میگویم بهانه، چون اگر این “پیشکسوتان” نقدی هم از حضور مسلم چشمه خاور و محمد خنیفر داشتند میتوانستند از آنان سؤال کنند که ماجرا چیست. اما پوستر مربوط به ستاد انتخابات رٸیسی را بهانه و مستمسکی برای تخطئه و تمسخر دستاوردهای ارزشمند طبقه کارگر کردند. ظاهر چپ میگیرند اما در اصل پیشروی طبقه کارگر و کارگران رادیکال را هدف حمله خود قرار داده‌اند. این حمله هزار بار هم به اسم عضو جنبش کارگری و از پشت میله‌های زندان هم باشد، علیه طبقه کارگر و بخصوص علیه سنگرهایی است که کارگران پیشرو در هفت تپه و به نفع کل طبقه فتح کرده‌اند. این فعالین در مناسبات سنتی، غیر اجتماعی و غیراصولی خود اسیراند. حقیقت این است که مجمع عمومی، شورا و اداره شورایی به آن‌ها و هوادارانشان تحمیل شد.میگویند به دلیل شرکت دو سخنگوی کارگران هفت تپه در آن جلسه، همه‌ی رهبران کارگری در هفت تپه کل طبقه کارگر را به بیراهه میبرند و جنبش شورایی در هفت تپه صرفاً در حد حرف و شعار باقی مانده است! گویا قرار بود در شورای مستقل کارگری همه افراد هم عقیده باشند و نماینده یک گرایش سیاسی مشخص! گویا اعضای این تشکل مستقل قرار بود گرایشات مختلف سیاسی در شورای کارگری را به رسمیت نشناسند. اتکا به خرد و حضور جمعی و شورای مستقل کارگری بهترین ابزار کارگر برای متحد شدن، متحد ماندن، دخالت کردن در مسائل محیط کار و بالاخره بهترین ابزار برای مقابله با کارفرما و … است. مبنای شورای مستقل کارگری وحدت عقیده نیست بلکه وحدت اراده بر سر مبارزه و بهبود زندگی است؛ اراده‌ای جمعی که در درجه‌ی اول محدود به امور محیط کار، مانند شرایط کار، دستمزد و … می‌شود و در قدم‌های بعدی می‌تواند از مرزهای صنفی‌اش عبور کند و پوست بیاندازد.توقع بی‌اساسی است که شورای مستقل کارگری در هفت تپه به جای پیشبرد مبارزات روزمره کارگران برای بهبود شرایط‌شان، ابزاری برای مبارزه سیاسی علیه سرمایه‌داری یا رژیم آن‌هم به روش آکسیونیستی باشد. هر آکسیونی برای حمایت از مطالبات آزادی‌خواهانه‌ی طبقه کارگر در شرایط اختناق حاکم قابل احترام است اما حدود و ثغور اثرگذاری اجتماعی آن بحث دیگری است! هفت تپه با اتکا به تشکل مستقل و خرد جمعی هیچوقت وارد سنت حاشیه‌ای و سیکل بسته و بی‌تأثیر نشد. حملات مدام به هفت تپه و نمایندگانشان دقیقاً ناشی از فاصله‌شان با این سنت رادیکال و اجتماعی در طبقه کارگر است. به هر حال بیان آرزو با پیشبرد یک مبارزه واقعی، زمین تا آسمان فرق دارد.همین فعالین در چندماه گذشته ادعا کردند که فراخوان حمایت مجازی از “خلع ید، یک کلام، والسلام” نشان از محدودنگری کارگران و متحدین حقیقی‌شان است. آن‌ها مدعی شدند که هفت تپه‌ای‌ها خود را در دنیای مجازی گرفتار کرده‌اند! اما وقتی خلع ید از بخش خصوصی به بخش دولتی با نظارت کارگران در دنیای حقیقی محقق شد بار دیگر پیروزی‌ کارگران را ناچیز شمردند. کسانی که برای حمله به هفت تپه مو را از ماست بیرون میکشند در قبال اشتباهات و خطاهای خود غیرمسئولانه و بدون حساسیت کافی برخورد می‌کنند و مدام درباره خطرات دولتی شدن و مصادره جنبش هشدار دادند. بدیهی است که مجمع عمومی با فرقه ایدئولوژیک تفاوت دارد. رهبران کارگری در هفت تپه، قدرت کارگر در مجمع عمومی و شورای خود را درک کرده و جریانات فرقه‌ای همچنان نتوانسته‌اند حتی چند ده کارگر را برای چند روز علیه کارفرما و دولتِ حامی‌اش، متحد و هوشیار در میدان مبارزه نگاه دارند.کارگران هفت تپه و ما گفتیم که دولتی شدن نخستین قدم برای رسیدن به سایر مطالبات کارگران هفت تپه است. گفتیم به این معنی نیست که بعدش کارخانه گلستان خواهد شد! نمایندگان هفت تپه در سخنرانی‌های خود تاکید کردند که جشن و شادی کارگران از خلع ید اسدبیگی فاسد نشانه توهم داشتن به بخش دولتی و پاکدستی دولت نسبت به بخش خصوصی نیست، بلکه به این خاطر است که کارگران اولین سنگر را فتح کردند و بعد در طرح خواسته‌هایشان باید دولت سرمایه‌داری را مخاطب قرار دهند و دولت نیز نمیتواند از مسئولیت خود شانه خالی کند. گویا کارگران از سر نادانی و ناآگاهی‌شان است که یک راست به سمت اداره شورایی نمی‌روند!اما آقایانِ همیشه “منتقد” با سماجت، پنبه در گوش‌هایشان کردند و سخنرانی نمایندگان کارگران هفت تپه که “ما تازه به نقطه صفر رسیده‌ایم” و “اینکه ما بر شرکت نظارت میکنیم” و …. را نشنیدند و در دنیای کوچک و محفل هوادارانشان دوباره علیه بی‌درایتی کارگران هفت تپه “نقد”های ملال آور خود را تکرار کردند و البته همواره جواب خود را از نمایندگان هفت تپه و حامیانشان گرفتند.این به اصطلاح منتقدین اگر کمی سرشان را از دنیای فرقه‌ای خود بیرون میکشیدند متوجه میشدند که کارگران هفت تپه در سنگرهای روزمره خود به مبارزه طبقاتی ادامه می‌دهند و با حفظ اتحاد، قدم به قدم به مطالبات خود دست پیدا میکنند. متوجه میشدند کارگران علی‌رغم سرکوب‌هایی که شدند، توانستند مافیای اسدبیگی را به پای میز محاکمه ببرند و پس از سه ماه اعتصاب متحدانه در شرایط کرونایی توانستند مطالبه خلع ید از بخش خصوصی به بخش دولتی با نظارت کارگران را علیرغم تمام موانعی که پیش رویشان بود، روی میز هیأت داوری بگذارند و نهایتاً آن را متحقق کنند.این جریانات، مستقل از اینکه خودشان کارگراند اما از سنت و جنس دیگری‌اند. سنتی که مبارزه کارگر برایش نه مبارزه‌ای هر روزه و هر لحظه برای بهبود زندگی‌اش، بلکه مبارزه‌ای در خدمت مسائل “مهمتر” است. برای این سنت فرقه‌ای، متحد نگاه داشتن ۵۰۰۰ کارگر علیه کارفرما، علیه وزارت اطلاعات، قوه قضائیه، زندان، شکنجه، پرونده‌سازی، اخراج، عدم پرداخت دستمزد، توطئه کارفرما، تفرقه افکنی‌های قومی و ….. جایگاه و ارزشی ندارد. برای طبقه کارگر ایران و فعالین رادیکال، از نفت و فولاد تا هپکو اراک، تکامل مبارزه طبقاتی در نیشکر هفت تپه سرمشق یک مبارزه متحد با رهبران آگاه و هوشیار است و بر خلاف میل بسیاری از جنبش‌ها و بدخواهان در حال تکثیر شدن است. حملات پیشکسوتان، ژورنالیست‌ها و قوم‌پرست‌ها به هفت تپه دقیقاً حمله به این سنت، این اتحاد، این درایت و هوشیاری و این تکثیر شدن است. اکثر این افراد متعلق به محافلی هستند که صرفاً همدیگر را قبول دارند و  فعالیت سیاسی برایشان چیزی جز برگزاری جلسه، پخش بیانیه، نصیحت کارگران، دلسوزی برای ستم دیدگان و شرکت در آکسیون و تجمع نیست.این چپِ غیر اجتماعی به تحرکات تکراری خود راضی است اما در مواجهه با پیروزی‌های بزرگ طبقه کارگر…! این چپ برعکس ادعاهای پرطمطراق خود نه در امر اتحاد و سازمان‌یابی طبقه کارگر ذره‌ای تأثیر داشته و نه قادر است جنبش ضد سرمایه‌داری را به یک نیروی اجتماعی و هژمونیک تبدیل کند. برعکس این کارگران هفت تپه و رهبرانشان بودند که راهکار شورای مستقل کارگری بر پایه‌ی خرد جمعی را زندگی کرده و تکثیر می‌کنند. روشنفکران و مترجمان متعلق به این سنت غیراجتماعی و بی‌ربط به طبقه کارگر که جز تخطئه رادیکالیسمِ طبقه کارگر و ضدیت با انترناسیونالیسم پرولتری هویت و رسالت دیگری ندارند، بی ربطی خود به مبارزه طبقاتی کارگران را تئوریزه کرده و برای ضعف‌ها و محدودنگری‌های خود هزاران حجاب فاخر دوخته‌اند! این روشنفکران و مترجمان نیز بعنوان مبصرهای مبارزه طبقاتی در تئوریزه کردن این سنت و پشت پا گرفتن‌های به اصطلاح تئوریک برای گرایش رادیکال طبقه کارگر همیشه حاضر و آماده‌اند. این‌ها زمانی ‌که کارگران هفت تپه شعار “اداره شورایی” را سر دادند در مورد خاصیت شوراهای خلقی و قومی نوشتند، وقتی که کارگران هفت تپه علیه تفرقه قومی میان خود ایستادند، اینها در مورد ضرورت قومی کردن مبارزه کارگران هفت تپه قلم بدست گرفتند و دائماً کارگران هفت تپه را از زیاده روی، از دخالت بی‌مورد فعالین رادیکال در مسائل و مصائب‌شان سرزنش کردند و نصحیت کردند که شما باید مشغول مبارزه صنفی‌تان باشید و چرا وارد سیاست و مبارزه روزمره طبقه کارگر می‌شوید، نوشتند که شورا برای امروز نیست بلکه برای دوره قیام و انقلاب است! همین چند ماه پیش بود که ژورنالیست‌های سرخط نیوزی به فراخوان کارگران برای حضور در تجمع روبروی وزارت دادگستری دست رد زدند و صدای فعالین رادیکال و ترقی‌خواهان را سانسور کردند. این ژورنالیست‌ها چطور حقیقت را انکار کردند؟ حضور نیروهای بسیجی در تجمع و عدم بازنشر فراخوان توسط رسانه‌های مستقل و کارگری را به عنوان علت بایکوت مطرح کردند! اما واقعیت چه بود؟ همزمان با انتشار فراخوان کارگران، جریان حکومتی موسوم به “اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی” هم فراخوان تجمع دادند تا با حمایت از مسأله خلع ید بخش خصوصی هفت تپه، امید واهی مصادره‌ی جنبش ترقی‌خواهانه و ضد سرمایه داری را ممکن کنند. این در حالی است که بهترین واقعه برای عامل مصادره کننده، خالی شدن میدان توسط مبارزین آن عرصه است، یعنی دقیقاً کاری که فرقه گرایانِ مبارز انجام دادند! در ادامه اسماعیل بخشی هم در صفحات شخصی خودش فراخوان حمایتِ رسانه‌ای با هشتگ “خلع ید، یک کلام، والسلام” را منتشر کرد و سپس فراخوان تجمع از صفحه‌ی کانال مستقل کارگران هفت تپه بازنشر شد. اکثر رسانه‌های جریان اصلی، مستقل و نیروهای آزادی‌خواه و هنرمندانی مثل کیهان کلهر و جمعی از وکلا هم تا قبل از روز تجمع، فراخوان حمایتی کارگران را در فضای مجازی پوشش دادند. روز تجمع حدود بیست نفر از فعالان کارگری، بازنشستگان، معلمان و سوسیالیست‌ها و حدود چهل نفر از هواداران و اعضای اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی هم در تجمع حضور پیدا کردند. اما سرخط نیوزی‌ها همچنان معتقد بودند که کارگران هفت تپه پشتوانه نداشتند و خطر بسیجی‌های عدالتخواه را هم نمی فهمند! بعد از تجمع همین برخورد طلبکارانه را از طرف دانشجویان قوم‌پرست، پوپولیست‌ها و فرقه‌ها هم دیده‌ایم. این ژورنالیست‌های قوم‌پرست و فعالین دنیای مجازی متوجه نیستند که با متر کردن خیابان‌های اینترنت نمی توان فهم درستی از مبارزه طبقاتی که در مراکز کارگری در جریان است به دست آورد. برای چنین افرادی همواره اینترنت و فضای مجازی نه ابزار سازمان دادن، خلاقیت و تولید، بلکه فضایی است در راستای فرار دائمی از جامعه. فضایی که در آنجا خود را از انزوا در می‌آورند و با لایک و فالوور احساس اجتماعی بودن می‌کنند. فقط کافیست مدتی سری به اینستاگرام، توییتر و سایت‌هایشان نزنید تا دیگر کل لشگر مجازی و قهرمانان و ضدقهرمانانِ مبایل به دست ناپدید شوند! حال تا چه اندازه دعوای اتوریته و کین توزیِ شخصی تعیین کننده است؟ وقتی نسبت به توانایی‌های یک رهبر کارگری مثل اسماعیل بخشی احساس ضعف می‌کنند و خود را در به دست آوردن توانایی‌های آن رهبر ناتوان می‌یابند، به جای اینکه با خودشان مواجهه حقیقی داشته باشند، و به جای اینکه به دنبال ارتقای توانایی‌هایشان بروند و تغییر ایجاد کنند و بزرگ بشوند، خود را با زیر سؤال بردن توانایی‌های رهبران سرشناس کارگری فریب می‌دهند و به آنان نفرت می‌ورزند. کین توزی منجر به بی‌ارزش شماریِ موهومِ ارزش‌های مورد حسادت‌اند…به پیام دو “فعال کارگری” برگردیم. حتی اگر یک سازمانده کارگری در انتخابات شرکت می کند ارتباطی به مابقی رهبران و فعالین کارگری ندارد و ربط دادن آن به کل مبارزه طبقاتی در هفت تپه و بهانه کردن آن برای زیر سؤال بردن کل کارگران هفت تپه و دستاوردهای آنان چه معنایی دارد؟! کارگران هفت تپه و نمایندگان‌شان، کارگران رادیکال و سوسیالیست هیچ بدهی‌ای به سنت‌ها و گرایشات غیر کارگری منجمله به ناسیونالیست‌ها و پوپولیست‌ها ندارند. این جریاناتِ به اصطلاح منتقدِ هفت تپه حداقل به جاسوسان رسوایی چون رضا رخشان نقد نکردند که چرا از کاندیداتوری سعید محمد حمایت کرد یا تا چه اندازه علیه نمایندگان کارگران لجن‌پراکنیِ امنیتی کرد.متر و معیار رادیکال بودن نه هزینه دادن است و نه شرافت و دلسوز بودن و یا هر معیار اخلاقی دیگر. کمونیست‌ها نماینده منافع گروهیِ خود نیستند بلکه نماینده منافع کل طبقه کارگر در برابر کل نظام سرمایه‌داری هستند. چپ‌های رادیکال با اراده‌ترین نیروی درگیر در مبارزه روزمره کارگران هستند و نه تماشاگر و مبصر آن. فعالین کارگری واقعی اگر ضعفی در مبارزه طبقاتی کارگران ببینند به دنبال راه‌حلی برای آن می گردند، برای حل آن تلاش می کنند و حل شدن آن معضل را تضمین می کنند.کین توزی، تحقیر و تمسخرهای حقارت آمیز را نمی‌توانید به جای انتقاد جا بزنید. این جنس حملات فقط و فقط فاصله شما را با کارگران رادیکال و با جنبش مجامع عمومی بیشتر میکند. توصیه میکنم به جای مسموم کردن فضا، به جای پچ پچ کردن‌های محفلی، به انتقادات رسمی، علنی و مستدل ارتقا پیدا کنید تا در یک فضای اصولی و سالم سیاسی شرایط دیالوگ مستدل و انتقاد رو به جامعه ساخته شود.این متن فقط پاسخی به پیام پیشکسوتان و مابقی فرقه‌ها نیست؛ گرچه نکاتی در جواب به آن را شامل می شود. قاعدتاً هر فعال کارگری می داند که رهبرانِ آزادی‌خواه در هفت تپه بیش از هرکس از موقعیت سیاسی همکاران خود آگاهند و برای ارتقا و تغییر آن تلاش می‌کنند. اگر کسی خود را عضو و فعال طبقه کارگر، اگر کسی در تثبیت مجمع عمومی و شورا، در پیروزی هفت تپه علیه کارفرمای فاسد با کارگران هفت تپه شریک است و پیشروی کارگران را امر خود میداند، قاعدتاً باید قبل از هر مرزبندی و به جای تخطئه همه پیشروی‌های کارگران هفت تپه و تمسخر آن، تلاش می‌کرد در یک پروسه اقناعی و دوطرفه و در حمایت از دستاوردهای کارگران هفت تپه نقش مؤثر و کنش گرایانه خود را ایفا کند. کسانی‌که به جای این کار دست به نوشتن نامه‌های افشاگرانه و سطحی میزنند، عمق فاصله خود با این پیشروی‌ها را نشان میدهند. قاعدتاً برای هیچ فعال کارگری و رادیکال، مبارزه جاری کارگران هفت تپه فیلم سینمایی نیست که پس از اتمام آن برای دیگر تماشاگران ریویوو بنویسد و انتقادات خود را برای همفکرانش مطرح کند. نوشته شدن این متن صرفاً بار دیگر جایگاه سنت‌های مختلف در طبقه کارگر و قدرت و حد و حدود فعالیت‌های آنان را نشانه میرود. چرا که ادعاهای نیروهای مختلف همواره با آنچه در توانشان است و با سنتی که در جهان واقعی نمایندگی می‌کنند مغایرت دارد. پیشروترین‌های طبقه کارگر به دور از کین‌توزی، عطش پیشروی و پیروزی را دارند. مبارزین واقعی میادین کارگری در لحظه رهبران کارگری را شناسایی کرده و پیوندهایشان را برقرار میکنند و افشای نیروهایی که به نام کارگر و سوسیالیسم از هر فرصتی برای پشت پا گرفتن و به شکست کشاندن مبارزه کارگر تلاش می‌کنند را در دستور کار خود قرار می‌دهند.


رهام یگانه بهار ۱۴۰۰

https://akhbar-rooz.com/?p=115877 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x