پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

سعید سلطا‌‌ن‌پور؛ شاعر شراره‌های آفتاب و پرنیان شفق

سعید سلطان‌پور اهل خطر کردن بود. او آن گونه زیست که می‌اندیشید و سرانجام بهای پابندی به عقیده و آرمانش را با جان خویش پرداخت‌. یاد او ، شاعر «شراره‌های آفتاب» و «پرنیان شفق»، ترانه‌ سرای امید و آزادی که سرود «سر اومد زمستون» او هنوز بر سر زبان‌هاست گرامی باد

سعید سلطان‌پور اهل خطر کردن بود. او آن گونه زیست که می‌اندیشید و سرانجام بهای پابندی به عقیده و آرمانش را با جان خویش پرداخت‌. یاد او ، شاعر «شراره‌های آفتاب» و «پرنیان شفق»، ترانه‌ سرای امید و آزادی که سرود «سر اومد زمستون» او هنوز بر سر زبان‌هاست گرامی باد

کانون نویسندگان ایران: امروز ۳۱ خرداد ۱۴۰۰، چهل سال از اعدام جنایتکارانه‌ی سعید سلطان‌پور، شاعر، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و عضو کانون نویسندگان ایران می گذرد. او از نخستین سال‌های تأسیس کانون تا پایان عمر کوتاهش همواره یار و همراه کانون بود. در سال ۱۳۴۹ پس از انتشار بیانیه‌ی کانون در اعتراض به بازداشت فریدون تنکابنی، به جرم جمع‌آوری امضا برای آن بیانیه بازداشت شد. در مهر ماه سال ۱۳۵۶ تازه از زندان آزاد شده بود که در برنامه‌ «شب‌های شاعران و نویسندگان ایران» در انستیتو گوته شرکت کرد.

در پنجمین شب از آن شب‌های به یاد ماندنی که پایه‌های حکومت استبدادی را به لرزه درآورد، سخنان خود را با این جملات آغاز کرد: «سلام، شکستگان سال‌های سیاه، تشنگان آزادی، خواهران، برادرانم، سلام!». شعرخوانی او در میان حاضران، که بیشترشان جوانان آزادی‌‌خواه و انقلابی بودند، چنان شور و ولوله‌ای بر پاکرد که گویی ناقوس انقلاب به صدا درآمده است. یک ماه بعد، دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف کنونی) از اعضای کانون نویسندگان ایران برای برگزاری یک برنامه‌ی فرهنگی دعوت کردند. خبر حضور سعید سلطان‌پور در آن برنامه، جمعیتی انبوه را به آن دانشگاه کشانید. مأموران رژیم که از حضور جمعیت به وحشت افتاده بودند دانشگاه را محاصره کردند و کار به زد و خورد پلیس با دانشجویان انجامید. او پس از انقلاب نیز یکی از اعضای فعال کانون بود و در انتخابات سال ۱۳۵۹ به عنوان عضو اصلی هیئت دبیران برگزیده شد. در انتخابات سال ۱۳۶۰ نیز، با آن که در زندان بود، در اقدامی نمادین با رأی قاطع شرکت‌کنندگان به عنوان عضو اصلی هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران برگزیده شد.

سعید سلطان‌پور در سال ۱۳۱۹ در سبزوار به دنیا آمد. از نوجوانی به سرودن شعر و کارهای هنری روی آورد. سال ۱۳۴۸ تحصیل در دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران را به پایان برد. او از اعضای فعال هنرکده‌ی تئاتری آناهیتا بود. در سال ۱۳۴۷ همراه با محسن یلفانی و ناصر رحمانی‌نژاد انجمن تئاتر ایران را بنیان گذاشتند‌. این انجمن مدافع تئاتر مردمی و اعتراضی بود و اعضای آن به سبب اجرای نمایشنامه‌هایی چون «آموزگاران» اثر محسن یلفانی و «دشمن مردم» اثر هنریک ایبسن بارها به زندان افتادند. آخرین کار تئاتری سلطان‌پور اجرای نمایش خیابانی «عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال»، در گرماگرم روزهای انقلاب بود. این نمایشنامه که متن آن را سلطان‌پور نوشته بود و در گوشه و کنار شهر در فضای عمومی در میان توده‌ی مردم اجرا می‌شد، بازتاب روح شورشی و ذهن خلاق و آوانگارد سعید سلطان‌پور بود.

از سعید سلطان‌پور سه مجموعه شعر به یادگار مانده است: صدای میرا (۱۳۴۷)، آوازهای بند (۱۳۵۱)، از کشتارگاه (۱۳۵۶). شعر او شعر اعتراض به بی‌عدالتی، دعوت به مبارزه با استبداد، ارج‌گذاری به مبارزان راه آزادی و شعر در هم شکستن مرزهای سانسور بود. او با انتشار شعرهای دو کتاب «صدای میرا» و«آوازهای بند» در نشریات و مجلات ادواری، یا شعرهایی که به صورت شبنامه در میان جوانان دست به دست می‌گشت، در شکل‌گیری جریانی متفاوت در شعر دهه‌ی چهل که بعدها به “شعر چریکی” معروف شد نقش داشت. سلطان‌پور در کتاب «نوعی از هنر، نوعی از اندیشه» (۱۳۴۹) دیدگاه خود را نسبت به وظیفه‌ی هنر و هنرمند در برابر جامعه تشریح کرد. او در این کتاب که جزو آثار ممنوعه بود و سلطان‌پور به سبب تجدید چاپش ۴۵ روز زندانی شد، با انتقاد از هنرمندانی که به سیاست‌های فرهنگی رژیم گذشته گردن می‌نهادند، نویسندگان و هنرمندان را به مبارزه فرا می‌خواند و می‌گفت‌: «دیکتاتوری و سانسور در قلمرو هنر و اندیشه، چنان وسعت یافته که بررسی همواره‌ی آن، وظیفه‌ی هر هنرمند و ادیبی است که وجدان سیاسی خود را در جهت نجات حقیقت بیدار می‌داند‌. من می‌گویم نباید سکوت کنیم. شما نیز این را می‌گویید. اما عمل چیز دیگری می‌گوید: ما سکوت کرده‌ایم. نفس‌های جسته و گریخته هرگز کافی نیست‌. باید خطر کنیم.»

سعید سلطان‌پور اهل خطر کردن بود. او آن گونه زیست که می‌اندیشید و سرانجام بهای پابندی به عقیده و آرمانش را با جان خویش پرداخت‌. ماموران امنیتی حکومت سوار شده بر موج انقلاب بهمن و کمر بسته به نابود کردن امید مردم و دستاورده‌های آزادی‌خواهانه‌ی انقلاب، انقلابی که گویی ناقوس آن را سعید سلطان‌پور با شعرهای خود در باغ انستیتو گوته به صدا درآورده بود‌، در شب عروسی‌اش به تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ او را بازداشت کردند و دو ماه بعد در تاریخ ۳۱ خرداد در زندان اوین کشتند.

یاد سعید سلطان‌پور، شاعر «شراره‌های آفتاب» و «پرنیان شفق»، ترانه‌ سرای امید و آزادی که سرود «سر اومد زمستون» او هنوز بر سر زبان‌هاست گرامی باد.

https://akhbar-rooz.com/?p=117074 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
چنگیز عباسی
2 سال قبل

با هنر، با نوعی از هنر نوعی از اندیشه سعید سلطانپور در سالهای نوجوانی ام آشنا شدم و هرگز نتوانستم دریچه‌ای را که سلطانپور در قلب من رو به هنر، مسئولیت آدمی و دنیای ما گشود از یاد ببرم. او به من شهامت سخن گفتن در سخت ترین شرایط را چنان یاد داد که در همه عمر با من زیست و بی محابا زیست.‌ روزی که خبر اعدامش بدست رژیم خوناشام خمینی را در روزنامه‌ای بر ویترین دکه‌ای خواندم سخت ترین روز آن روزگاران من بود.
دل سیر برای این انسانی که صغارت آدمی را خوب شناخته بود و با آن درافتاده، سر بر تنه درختی در همانجا کنار خیابان گریستم.
یادش گرامی باد، یادی که هرگز یادم نمی‌رود.
چنگیز عباسی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x