شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

سقوط ژرف و خفت آور اردشیر زاهدی در مصاحبه با امید دانا – عبدالستار دوشوکی

وقتی تو می گویی وطن, من خاک بر سر می کنم

وقتی تو میگویی وطن,  بر خویش می لرزد قلم

شعری از مصطفی بادکوبه ای

متعاقب مصاحبه اردشیر زاهدی فرزند تیمسار فضل‌الله زاهدی نخست وزیر بعد از کودتای ٢٨ مرداد؛ و  داماد شاه و سفیر سابق ایران در آمریکا و بریتانیا با بی بی سی فارسی, وی مجددا در مصاحبه ای شنیع و مملو از فحاشی های بسیار زشت و سخیف و با زبان چاله میدانی با یکی از عوامل روانپریش, بیسواد و حامی پروپاقرص جمهوری اسلامی به نام امید شریفی ملقب به دانا, می گوید دفاع از جمهوری اسلامی (تحت عنوان دفاع از وطن) جزو افتخارات زندگی او است. ظاهرا جمهوری اسلامی عوامل حامی و برونمرزی خود را فعال و به یکدیگر وصل کرده است تا با حمله به اپوزیسیون خود را وطنپرست واقعی قلمداد کرده و از رژیم جمهوری اسلامی تمام قد دفاع کنند. و در این راستا از طرح هر گونه ادعای وقیحی نیز فروگذار نمی کنند.  خنده های  بیجا, کریه و گوشخراش این دو لهاش مفلوک به این مصاحبه تصنعی و ترتیب داده شده, زشتی دوچندانی می افزاید و شامل نکات قابل تاملی است که بصورت اختصار به آنها می پردازم:

ایشان در دقیقه دو مصاحبه با بی ادبی تمام به شاهزاده رضا پهلوی توهین می کند و می گوید: “شرف داشته باش”. در دقیقه ١٢ نیز نمکدان بی بی سی فارسی را می شکند و با فحاشی زشت و چاله میدانی می گوید: ” . . . . . مرتیکه تو شرف نداری . . . . “. و بارها, از جمله, در دقیقه ١١ به امید شریفی دانا که در مورد روانپریشی او سالها پیش نوشته و سخن ها گفته ام, می گوید “شما افتخارات من هستید”.  تو گویی که او نیز نادانسته  از”سندروم استکهلم”  رنج می برد, اما به آن افتخار می کند.

وی می گوید این یک افتخار است که مردم ایران نان ندارند بخورند, اما افتخار داره که مملکت درون (پهباد) و موشک می سازد؛ اینها افتخارات مملکت است (دقیقه ۴). باید به ایشان گفت ارتش پاکستان نیز که بیش از هفتاد درصد جمعیت آن در فقر و فلاکت مطلق زندگی می کنند, موشک بالستیک, پهباد پیشرفته نظامی و بمب اتم دارد. اما کشور محل زندگی ایشان یعنی سویس نه موشک دارد و نه بمب. کدام یک مایه افتخار است؟ سویس یا پاکستان؟  کره شمالی نیز که حداقل یک میلیون نفر از جمعیت آن به دلیل گرسنگی جان دادند, پهباد پیشرفته و موشک بین قاره ای و بم اتم و بمب هیدروژن دارد. اما کره جنوبی هیچکدام از اینها را ندارد؟ ایشان لابد به استقلال و وطنپرستی کره شمالی و پاکستان افتخار می کنند؟  و نه به پیشرفت و رفاه و بهروزی کره جنوبی و یا سویس.

نقش قاسم سلیمانی در ادامه جنگ در سوریه و کشتار صدها هزار انسان بی گناه از جمله دهها هزار کودک سوری بر کسی پوشیده نیست. اردشیر زاهدی دخالت ماجراجویانه, پر هزینه و مسلحانه جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه را یک افتخار برای ایران می داند, همانگونه که خود ایشان همانند پدرش,  ارتش ایران را به نیابت از قدرت های خارجی به جنگ در جنوب عمان فرستادند و تعداد بیشماری از سربازان ایران (نه در دفاع از خاک کشور) بلکه در جنگ ظفار در عمان کشته شدند. نیروی هوایی ایران نیز در ایالت بلوچستان پاکستان به بمباران مناطق مسکونی مشغول بود. باید گفت شراکت در جنگ و کشتار  دیگران امری شرافتمندانه نیست که باعث افتخار مرعوبین و “منصوبین” بشود. جالب اینجاست که در توجیه دفاع مطلق خویش از قاسم سلیمانی با قاطعیت می گوید اگر “اعلیحضرت” زنده می بود, او نیز دقیقا همینجوری از قاسم سلیمانی دفاع می کرد و به آن افتخار می کرد (دقیقه ٧). عجبا !

بعد از کم رنگ شدن حنای گفتمان  “اسلام گرایی” جمهوری اسلامی, مدتی است که رژیم در صدد استخدام عوامل متعدد ( از چپ ها و سلطنت طلب های سابق گرفته تا کهریزکی های سابق و توابین و غیره) برای دفاع از عملکرد نظام تحت لوای گفتمان “ایرانگرایی” کاذب بر آمده است. در مورد اردشیر زاهدی دقیقا نمی توان علت حمایت ایشان از جمهوری اسلامی را زیر ذره بین کالبدشکافی عمیق قرار داد که مثلا به دلیل تزویر و تطمیع است یا تهدید؟ اگرچه ایشان به ظرافت در مصاحبه می گوید که حکم اعدام او صادر شده است. آیا واقعا از ترس جان اینگونه بی محابا به “صحرای کربلا” زده است و همراه با عوامل روانپریش مبتلا به “سندروم استکهلم”  در زیر پرچم جمهوری اسلامی به سینه زنی از نوع رقت انگیز و اندوهناک روی آورده است یا اینکه دلایل دیگری وجود دارد. یا وگرنه همه می دانند که امثال زاهدی ها نه غم وطن در سر می پرورانند و نه عشق به مردم محروم و در بند ایران در سینه چرکین خویش. یا وگرنه اینگونه از جمهوری اسلامی دفاع نمی کردند. هیچ ایرانی با تحریم دارو, لوازم و تجهیزات پزشکی و غذا و مواد کشاورزی و کمک های انسانی برای مردم ایران موافق نیست. الا جمهوری اسلامی که همه کمک های پیشنهادی را رد کرده است.

عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

اردیبهشت ١٣٩٩

https://akhbar-rooz.com/?p=27581 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علاءالدین فتح راضی

مشکل نویسنده اینست که توجهی به جنبه ناسیونالیستی مصاحبه اردشیر زاهدی ندارند و این حقیقت که جمهوری اسلامی شکلی از ناسیونالیسم ایرانی است. باید توجه داشت که مصاحیه کننده از دید خودش دو نمونه از ناسیونالیست های ایرانی را دعوت به مصاحبه کرده است: اردشیر زاهذی و امیر صوفی نیا. البته این بار اولی نیست که زاهدی چنین نظراتی را بیان میکند. چندی پیش در مصاحبه با علی لیمونادی مندرج در تلویزیون ایران فردا نیز نظرات مشابهی را مطرح کرده بود. در اصل مشکل اصلی در ناسیونالیسم ایرانی نهفته است.
من سی سال پیش در نوشته ای بنام “ملیت گرایی (ناسیونالیسم) یا مردم سالاری (دمکراسی): مسئله اینست” این را توضیح داده ام که ناسیونالیسم ایرانی تاکنون به دو شکل شاهنشاهی مشروطه و جمهوری اسلامی بر محمل طبقاتی خاص از قوه به فعل درآمده و باصطلاح بمنصه ظهور رسیده ست. شکل روشنفکرانه ای هم از ناسیونالیسم ایرانی وجود دارد که دولت مصدق نمونه آن بود و خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود چراکه محمل طبقاتی خود را نداشت و با تکیه بر کاشانی سرپا بود. زمانی هم که کاشانی عقب کشید سرنگون گردید. این ناسیونالیسم روششنفکرانه هنوز وجود دارد ولی بدلیل نداشتن حمایت طبقاتی مشخص یک روز پای منبر ملایان است و روز دیگر در کنار تخت رضا پهلوی بزانو نشسته است. همانجا توضیح داده بودم که کوبیدن اپوزیسیون برطبل ناسیونالیسم ایرانی، ناسیونالیسم های دیگری را در واکنش به آن پدید خواهد آورد و امروز میبینیم که چنین شده و ناسیونالیسم های ترک و کرد و سعرب و بلوچ ملیت گرائی ایرانی را بچالش میخوانند. از طرف دیگر جمهوری اسلامی ایرانی بزرگترین قدرت منطفه است بی آنکه مثل حکومت صعودی تکیه مستقیم به هیچ نیروی خارجی داشته باشد که این خود بهانه ای شده است برای برخی روشنفکران ناسیونالیست که زبان به ستایش”عمق استراتژیک سیاست خارجی جمهوری اسلامی ” بگشایند و آنرا به فتوحات خشایارشاه تشبیه کنند. حال آنکه جمهوری اسلامی با قدرتی که درمنطقه دارد میتواند به تخفیف تضادهای منطقه کمک کند و در جهت آرامش منطقه و رفاه مردم قدم بردارد ولی بخاطر توسعه طلبی خود با نشر ایدئولوژی شیعه، برتضاد شیعه و سنی می افزاید و کاری به عواقب آن ندارد. من با وجود نفرتی که به کشت وکشتار انسان ها دارم این را پنهان نمی کنم که از قتل قاسم سلیمانی خوشحال شدم چراکه او یکی از عمله ظلم رژیم اسلامی در منطقه بود و روز و شب کاری جز افکندن آتش نفاق در منطقه و سلب آسایش از مردم نبود. او دائم از چنگ در منطقه میگفت و از شهیدان تعریف و تمجید میکرد و تعجب آور نبود که در همان چنگ بقتل رسید. به آخرین نطق وی توجه کنید که با حالتی مجذوب و مالیخولیائی از شهید میگوید که در خون خود با ضرب آهنگ قلبش میرقصد و در همین صحبتش آمریکا را شخصا بجنگ می طلبد. گفتم وحشت، وحشت آمد. بهرحال یک نفر از شمار آدمکشان کم شد و دست جمهوری اسلامی از منطقه تا حدود زیادی کوتاه گردید.
نوشته مرا میتوانید در لینک زیر بخوانید:
http://www.hamraahaan.co.uk/Comp04.htm

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x