رویکردهای اپوزیسیونی در برابر این آفت شوم
فاجعه یورش ویروس کرونا، امر سیاست گذاری اپوزیسیون در قبال آن را پیش کشیده و رویکردهای زاویه دار و گاه بکلی متعارض با هم در این رابطه را رو آورده است. واکاوی اینها خود نوعی از مشارکت در مبارزه علیه این بیماری کشنده برای رهایی از پیامدهای آنست. چرا که این ویروس مرگ زا، بیرون از هر ارادهای، ورودی فعال در سیاست دارد و در پهنه جامعهای به این وسعت، به ناگزیر سیاست را هم مبتلا کرده است. این ویروس، گرچه در هر جایی از جهان محملی برای کشاکش برنامهای است، در ایران اما به دلیل تعارض جدی حکومت و جامعه، بیش از هر جای دیگر.
تمرکز این نوشته بر سه برآمد نمونهوار است که در زیر اشارهوار به درونمایه آنها خواهم پرداخت. رویکردهایی که هر سه، هم از جایگاه اپوزیسیون عمل میکنند و هم در مواضع خود از شفافیت و استحکام برخوردارند؛ در فکر چارهجویی برای نجات مردم هستند و نیز دور از هرگونه توهم نسبت به حکومت. رویکردهایی که گرچه از جهت نگرش برنامهای به موضوع و اولویتبندی در تنظیم نسبت بین مولفههای موضعگیری، در تفاوت با همند ولی در تحلیل نهایی تعلق به سمتگیری دمکراتیک مشترک دارند و آیندهشان، همراهی و همکاری ناگزیر سیاسی است با همدیگر.
این نوشته اما کاری با دو برخورد دیگری در سطح اپوزیسیون ندارد، چون آن را اتلاف وقت میداند. یکی، صرفاً فحاش و مچ گیر نسبت به حکومت و دیگری در نقطه مقابل آن، دست اندرکار تولید حس همدردی با حکومت “مستاصل”! اولی فارغ از دغدغه اصلی برای دستکم تعدیل این خطر مهلک، واکسن این ویروس را صرفاً در سرنگونی حکومت آدرس میدهد؛ دیگری اما زیر تابلوی دلسوزی به حال میلیونها ایرانی گرفتار فاجعه، عملاً برآمده به توجیه ناکارآمدیهای حکومت. اولی، اپوزیسیونی با نگاهی ابزارنگر به مردم و دیگری بیرون افتاده از صفوف اپوزیسیون.
تاکید فقط بر نابکاریهای حکومت؟
شاخص اصلی رویکرد نخست از سه رویکرد مورد بحث، دادن وزن سنگین از سوی آن در موضعگیریهایش است به نقش منفی و مخرب جمهوری اسلامی در این فاجعه. گرچه نقطه عزیمت در این رویکرد، نوعی از تدبیربینی است جهت رهایی مردم از تاثیرات کشنده کرونا و لذا توسل جستنی دلسوزانه به نهادهای مسئول جهانی برای به یاری شتافتن آنان به مردم ایران، اما چون مرکز ثقل تحقق کمکها درگرو اعمال حق نظارت مستقیم این نهادها قرار میگیرد لذا نظر به خصوصیت دگرستیز جمهوری اسلامی تقاضای انسانیاش در عمل بی محتوی میشود. تاکید بر اصل نظارت از زاویه عدم اعتماد به این حکومت، البته به خودی خود برخوردی بجا و موجه است، مطلق کردنش اما در مقام اجرا، عملاً موجبی برای نقض مبنای مردمی این موضعگیری. در این تاکتیک، تناسب منطقی میان برشماری بحق تبهکاریها و ناکارآمدیهای فاجعهبار حکومت با تکیه بر حضور مدنی مردم در مقابله با این فاجعه و تشویق جامعه به تاکید بر مطالبات برنامهای عاجل از حکومت برقرار نیست. افشاگری ولو درست حکومت در آن، بر امر تشویق جامعه به حرکات مردم نهاد چربشی بیش از حد یافته است. یک چنین موضعگیری، بر خشم بر حق مردم از اوضاع تکیه دارد تا روانشناسی چارهجوییهای عاجل برای مقابله با بحرانی که نباید هم آن را تماماً سیاسی کرد. فراخوان این رویکرد برای امضای مشترک، علیرغم نیت نیک آن چه بسا با نگاه منفی مردمانی مواجه شود که مسئله مقدم و محوریشان، رهایی از مرگی است ایستاده در آستانه خانهشان. این فراخوان، با تنظیمی برنامه محورانه بر متن روشنگری علیه حکومت، میتوانست جنبه فراگیری به خود گیرد و با استقبال بیشتری روبرو شود.
تمرکز بر صرفاً توصیه به امریکا؟
رویکرد مردمی دیگری هم است که مرکز توجه خود را بر تاثیرات مشدده تحریمهای امریکا در مرگ و میر هر روزه مردم قرار میدهد و عمدتاً بر آن میماند. اینجا نیز نقطه عزیمت، عموماً درد کشیدن بخاطر رنجی است که مردم میبرند. اما انتقاد بجا به امریکای ترامپ در این رابطه و نیز در وجه اثباتیاش درخواست از این رئیس جمهور حداقل برای لغو آن دسته از تحریمهایی که در اوضاع مرگبار کنونی گلوی مبتلایان به این بیماری را بگونه مضاعف میفشرد، نه در مخاطب موثر خواهد افتاد و نه با نگاه چندان مساعدی در فضای سیاسی ایران روبرو خواهد شد اگر نتواند که بر متن انتقاد و اعتراض جدی و روشن علیه جمهوری اسلامی – این زمینهساز اصلی بحران در مناسبات ایران با جهان خارج – همراه شود. در ایران کنونی، هر سیاست مردمی در ابراز موضعگیریها و چارهجوییهای برنامهای و سیاسی خود میباید که توازن مسئولیتهای هر دو سوی شر موجود – حکومت ولایی و ترامپیسم – را به دقت و مداومت رعایت کند. معضل دوسویه برای برون رفت از خود، نیاز به راه حل مرکب دارد. حتی در شرایط سهمگین واگیری ویروس کرونا هم نباید یک لحظه و گام از خط و سیاست سوم مسئولانه اپوزیسیون دمکرات جمهوری اسلامی دور افتاد. درخواست از امریکا برای برداشتن تحریمهایی که مردم را گرفتار کلافگی فزونتر دارد، اقدامی درست و بجا بر زمینه بحران کروناست، هر آیینه اگر در متن اعتراضی صریح به جمهوری اسلامی بخاطر تاخیرهای مرگبار ناشی از سودجوییهای سیاسی آن در مقابله با این آفت شوم عرضه شود. فراخوان برای درخواستی درست از ایندست لازم است همه جانبه تنظیم و تحریر شود تا بتواند فراگیری درخور به خود بگیرد.
هم حالا و هم فردا!
در این روزها متن دیگری نیز برای امضای جمعی انتشار یافته که تبلور و تجسم رویکرد سوم در زمینه بحران کروناست (*). رویکردی که مخاطب خود را مردم قرار میدهد برای طرح مطالبات مشخص برنامهای در برابر حکومت. فراخوانی بر متن انتقاد و اعتراض صریح علیه تبهکاریها و ناکارآمدیهای حکومتیها و همزمان ابراز خشم نسبت به تحریمهای امریکا که این وضع بحرانی را بحرانیتر میکند. نقطه عزیمت این رویکرد همانند آن دو دیگری رعایت مصالح مردم است تنها با این تفاوت و تفاوتی البته مهم که بر خود مردم تکیه دارد و اصل را بر فعال بودن خود مردم در مقابله با این بحران قرار میدهد. هم دعوت به مشارکت مردم برای غلبه بر یورش این ویروس کشنده در لحظه و هم ارتقای توانمندیها در جامعه برای مبارزه با این حکومت ویروسی و بالابردن حس اعتماد به نفس در مردم. این متن برنامهمحورانه را جامعه با همه وجود درک میکند و خود را در کالبد آن مییابد. این متن، تقابل برنامهای جامعه است با حکومتی که ارمغانی جز تباهی برای مردمان این سرزمین ندارد. آن را جا دارد نوعی از مانیفست مقطعی مردم در قبال این بحران نامید که با چشمی بینا در واقعیت به زبانی گویا بیان شده است. این رویکرد هم توجه در اکنون دارد و هم فردای پسا کرونا برای تداوم مبارزه با جمهوری اسلامی ویرانگر و هستیسوز را تدارک میبیند. تربیت سیاسی در بر دارد و کادر برنامهای بار میآورد. هم از رنج و خشم مایه میگیرد و هم قفل در پرخاشگری نمیشود. سیاست ورزانه، جامعه را از موضع منتقد و مخالف حکومت پیشنهاد میدهد، بی آنکه خطر ویروس را تحت الشعاع سیاست صرف قرار دهد. این فراخوان، نه در تقابل با مضامین آن دو فراخوان دیگر، بلکه صورت برنامهای مشخص آنهاست. این فراخوانها در لحظه متفاوتاند اما بهمدیگر خواهند رسید.
*) بیانیه “زندگی حق ماست، راه حل مقابله با کرونا، پنهان کاری و نظامیگری نیست.”
بهزاد کریمی – ۲۷ اسفند ماه ۱۳۹۸ برابر با ۱۷ مارس ۲۰۲۰
با سپاس از نویسنده محترمِ این نوشته برداشتِ مختصرم را در رابطه با خطرِ همه گیری(مرحله بسیار وسیعتر از اپیدمی)مورد اشاره شما در جهانِ کنونی این است:
در وحله نخست کار را به متخصصانِ علمِ پزشکی و در نوکِ خطِ حمله٫ به ویروس شناسان و شاخه های تحقیقی مربوطه و همکارانِ مراقبت و درمانی آنها واگذار کنیم.
دولت وقت به نسبتِ(دمکراتیک یا دیکتاتور)بودن مسؤلِ مستقیم و اجراییِ این مبارزه است.
نهادهای مردمی نباید در صفِ اولِ این مبارزه باشند. زیرا خود در نهایت عامل گسترش بلا خواهند شد. آنرا با زلزله یا سیل اشتباه نگیریم.
مخالفان سیاسی رژیمهای تمامیتخواه تقریبن کاری از دستشان بدلیل کوتاهی نمی آید که انجام دهد مگر فقط اظهار همدردی و یا رجزخوانی های تکراری.
سالیان دارازیست که ویروس شناسان گفته اند که باید منتظر ظهورِ ویروس های خطرناک باشیم٫ ولی عاشقانِ بازارِ مطلقن آزاد که مثل بسم اله از کنترل مردمی بازار آزاد میترسند تا توانسته اند حتا در جهان اول کنترلِ مردمی را رنجور کرده که نتیجه اش را در ایتالیا/فرانسه/آلمان/هلند … داریم میبینیم که سیستم پیشگیری/مراقبت/تجهیزات مربوطه اینروزها کم می آورد.
جالب اینجاست که احزاب همیشه حاکم آنها بشمول سوسیادمکرتها اصلن بروی خود نمی آورند که خودشان در قلع و قمع مراقبتهای سیستم اجتماعی سهیم بوده اند.
من امیدوارم که هدفِ چپِ مورد نظر آقای کریمی همان عاقبت سوسیال دمکرتهای کنونی نباشد.
سپاس از حوصله تان
سفید کوهی
مشکلی که در روبروی بشریت قرار دارد را نباید فقط گردن سوسیال دمکرات ها انداخت،چه بسا در پشت پرده اتفاقاتی که در آینده خواهد افتاد سوسیال دموکرات ها خود قربانی اصلی باشند!؟
نمیتوان با جرات نظری را سامان داد ولی آنچه فعلا در حال انجام است پلیسی شدن جهان است.
تمام مرزها کنترول می شود و در تما جهان از اجتماعات جلوگیری!
آیا جهان خود را برای جنگی با ابعاد بزرگ و جابجاییهای عظیم انسانها، آماده می کند؟
آیا سرمایداری به این شکل نمیتواند ادامه دهد و خود را برای یک پوست اندازی جدید و خطرناک آماده می کند؟
آیا ویروس های خطر ناکتری در راه است؟
و خیلی سوالات دیگر که کم کم به آن خواهند پرداخت.