پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

سوسیال دموکراسی، منهای سوسیالیسم! – ف. تابان

دشواری های تولد «سوسیال دموکراسی» ایرانی

هدف این نوشتار بحث در مورد اصول حاکم بر سوسیال دموکراسی جهانی و درستی و نادرستی این اصول نیست، بلکه می کوشد امکانات و دشواری های تولد سوسیال دموکراسی ایرانی را – که چندی است از آن سخن می رود – مورد بررسی قرار دهد.

بخشی از چپ ایران بعد از شکست های سنگین دهه گذشته، در جستجوی هویت تازه ی خود، به سوسیال دموکراسی روی آورده است. این انتخاب، علیرغم آن که انتخابی «مطمئن» و «آزمایش شده» اعلام می شود، اما در باطن خویش، ساده ترین و کم دردسرترین انتخاب برای چپی است که شکست های سنگین ملی و بین المللی آن را دچار سردرگمی و بی هویتی ساخته است. این بخش از چپ در برابر سوالات متعددی که بعد از این شکست ها در برابر آن قرار گرفت، آسان ترین روش را برگزید: حالا که این اردوگاه نشد، پس آن یکی اردوگاه!
این انتخاب، در نزد انتخاب کنندگانش، هر چند دستاورد مهمی قلمداد می شود و حاصل «تفکر» جناح متحول، در برابر «کله سخت ها» و «تکان نخورده های» چپ وانمود می گردد، اما در ماهیت خود، دارای هیچ نوآوری نیست و نباید آن را به جناح تحول طلب چپ نسبت داد. یک جابجایی از یک گرایش تاریخی به یک گرایش تاریخی دیگر و در محتوا و مضمون خود، ساده ترین راه برای «چپ ماندن» و «راست زدن» است.

نوشدارو بعد از مرگ سهراب
ظاهرا سرنوشت تلخ و دردناک بخشی از چپ ایرانی است که انتخاب های تاریخی خود را بسیار دیرهنگام انجام دهد و زمانی به نوشداروی مورد انتظار خود دست یابد که سهراب مرده است!
پیوستن سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) به «جنبش جهانی کمونیستی» و مصوبات و قطعنامه های آن درست وقتی اتفاق افتاد که این «جنبش» آخرین سال های عمر نه چندان طولانی خود را طی می کرد. ما وقتی به «کمونیسم جهانی» پیوستیم که این کمونیسم جهانی ظاهرا در اوج اقتدار بود، اما در واقع نقس های آخر را می کشید.
حالا اعلام پیوستگی به «سوسیال دموکراسی جهانی» از سوی بخشی از چپ ایرانی، تکرار همان حکایت در وجهی غم انگیزتر است. بخشی از دوستان من در زمانی به «سوسیال دموکراسی جهانی» روی آورده اند و می کوشند پرچم آن را در ایران برافراشته سازند، که این سوسیال دموکراسی بیشتر از هر وقت دیگر تکه پاره شده، در بحران فرو رفته است و هم از سوی سرمایه داری جهانی و هم از سوی جنبش های نوین اجتماعی چپ در زیر فشار است و تئوری ها و سیاست های آن در برابر روند جهانی سازی و بحرانی که جوامع سرمایه داری با آن مواجه شده اند، بیش از پیش ناکارآمد شده و به زیر سوال می رود.

تشابه ها و تفاوت ها!
سوسیال دموکراسی ایرانی، بیش از آن که برای هواداران تازه ی آن، هویتی معین به ارمغان آورد، نوعی مرزبندی با سوسیالیسم است. هواداران متنوع سوسیال دموکراسی وقتی از مکتب تازه ی خود سخن می گویند، به درستی معلوم نیست کدام سوسیال – دموکراسی را مد نظر دارند. برخی از سوسیال دموکرات های ایران، سوسیال دموکراسی را مارکسیسم قبل از لنین می دانند، برخی آن را برابر با احزاب سوسیال دموکرات اروپائی فرض می کنند و برخی دیگر آن را در جدایی از سوسیالیسم و تبدیل آن به یک «آرمان» غیرقابل اجرا و «ارزش» های تعریف نشده می شناسند. از نظر تاریخی، اما سوسیال دموکراسی نشانه های مشخص تری دارد و باید تجسم واقعی آن را در احزاب سوسیال دموکرات (عمدتا اروپایی) موجود بازخوانی کرد. همان گونه که مارکسیسم و لنینیسم غالبا در بستر تاریخی آن و نتایجی که به بار آورده است، مورد بررسی قرار می گیرد، سوسیال دموکراسی را نیز نباید از این قاعده مستثنی ساخت و از بررسی آن در بستر تاریخی اش امتناع کرد.
سوسیال دموکراسی ایرانی اگر می خواهد به هویتی دست یابد، این هویت را باید در رابطه با تاریخ جنبش سوسیال دموکراسی (عمدتا در اروپا)، از زمان انشعاب بزرگ در جنبش سوسیال دموکراتیک آغازین قرن بیستم – پیوستن پدران سوسیال دموکراسی فعلی به دولت های خودی در جنگ جهانی اول و تحولات آن تا به امروز – بیابد. اما سوسیال دموکرات های ایرانی، معمولا این کار را نمی کنند. آن ها هر کدام «تعریف خود» را از سوسیال دموکراسی و اصول آن دارند و در مواقعی سوسیال دموکراسی آن ها شاید شباهتی به جریان های واقعی سوسیال دموکرات جهانی هم نداشته باشد. این دشواری تئوریک امروز به طور جدی و بارزی در مورد نحله های فکری مختلفی که خود را سوسیال دموکرات ایرانی می خوانند، وجود دارد و آن ها در تعیین شناسنامه ی تاریخی خود با دشواری های فعلا لاینحلی روبرو هستند.
اما در میان این نیروها اشتراکات معینی نیز جود دارد. برای برخی از آن ها «سوسیال دموکراسی» اسم رمزی برای – فعلا – پنهان نگاه داشتن مواضع لیبرالی و حتی نئولیبرالی و کم رنگ کردن مداوم عدالت خواهی به زیان دموکراسی سیاسی است. این بخش از سوسیال دموکرات های ایرانی، اساسا در مقوله ی لیبرالیسم قابل تعریف هستند و به دلایلی نمی خواهند در شرایط فعلی جامعه ی ما رسما به آن اردوگاه بپیوندند و به فعالیت های خود تحت پرچم سوسیال دموکراسی ادامه می دهند. وجه مشترک دیگر این سوسیال دموکراسی، انتقال نظری پایگاه اجتماعی خود از اقشار فرودست و زحمتکش جامعه، به «طبقه ی متوسط»، که مفهومی کشدار و قابل مناقشه است، می باشد. این جابجآیی نظری در برخی موارد، با بدبینی و تحقیر نسبت به اقشار فرو دست جامعه همراه است. اما شاید بتوان اساسی ترین وجه مشترک کسانی که خود را سوسیال دموکرات ایرانی می خوانند را در مخالفت با سوسیالیسم به عنوان نظام سیاسی – اجتماعی مابعد سرمایه داری و پذیرش سرمایه داری و مبارزه برای اصلاح آن توصیف کرد.
به این ترتیب اگر بخواهیم عمده ترین مشخصات مشترک سوسیال دموکرات های ایرانی را جمع بندی کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید: کم رنگ شدن مستمر مرزهای آن با لیبرالیسم، اتکا بر اقشار متوسط جامعه، مخالفت با سوسیالیسم به عنوان نظام سیاسی و اجتماعی ِ آلترناتیو نظام سرمایه داری و بالاخره پذیرش نظام سرمایه داری و تلاش برای اصلاح آن.
این مواضع، به سوسیال دموکراسی ایران، گوناگونی طبقاتی و اجتماعی متنوعی می بخشد. در جریان های سیاسی ایرانی می توان از اصلاح طلبان مذهبی، گروهی از چپ ها، برخی از ملی گرایان و حتی عده ای از سلطنت طلبان را یافت که خود را طرفدار سوسیال دموکراسی معرفی می کنند.
این گوناگونی، در تبدیل سوسیال دموکراسی ایرانی به یک جریان اجتماعی معین، به عنوان یک عامل منفی بزرگ عمل می کند و علاوه بر آن، سوسیال دموکراسی ایرانی را از حیطه ی جنبش های اجتماعی چپ خارج می سازد. در این سوسیال دموکراسی، بخشی از چپ ها، بخشی از ملی گراها، بخشی از مذهبی ها و بخشی از سلطنت طلبان گرد آمده اند و هنوز روشن نیست که چگونه می خواهند با یکدیگر در رابطه قرار گرفته و هدف های اساسی خود را هماهنگ کنند.

سردرگمی در سیاست
اغتشاش در عرصه ی سیاسی به صورت چشمگیرتری خودنمایی می کند. آرمان ها، ارزش ها و اصولی که می کوشد سیمای سوسیال دموکراسی ایرانی را شکل دهد برای سیاست در ایران، نسخه ی تازه و واحدی ندارد. «آرمان ها» و «ارزش هایی» که قرار است بخشا از دل تاریخ استخراج شوند و بخش دیگری از کنگره ها و قطعنامه های احزاب سوسیال دموکرات اروپایی برای هویت بخشیدن به این جریان وام گرفته شوند، یا وام گرفته شده اند، نمی توانند به ایجاد یک سیاست سوسیال – دموکرات در ایران یاری رسانند. این آرمان ها در زمینی شدن خود در جامعه ی ایرانی به طور غیرمنتظره ای ناسازگاری نشان می دهند. مدت هاست تلاش می شود که این انتخاب و سمت گیری تازه، در عرصه ی سیاسی کشور به ثمر بنشیند و «آرمان های سوسیال دموکراسی» به «سیاست سوسیال دموکراتیک» منجر شده و حزب سوسیال دموکرات ایرانی پا به عرصه ی وجود بگذارد.
مهم ترین دشواری سوسیال دموکراسی ایرانی برای تبدیل شدن به یک سیاست و حزب سوسیال دموکراتیک، شاید آن باشد که ایده ها و ایده آل های مشترک آن ها، به هیچ وجه برای اتخاذ یک سیاست مشترک کفایت نمی کنند. در بین آن ها که خود را سوسیال – دموکرات های ایرانی معرفی می کنند، از همان نخست، شکاف های بزرگ سیاسی رخ نموده است. این شکاف ها تا آن اندازه است که تولد یک سیاست سوسیال دموکراتیک را در چشم انداز فعلی ناممکن کرده است. پیوستن به ایده های سوسیال دموکراسی باعث نشده است که این بخش از فعالین سیاسی بتوانند اختلافات سیاسی خود را حل کنند. آن ها شامل همان اختلافاتی هستند و از همان پراکندگی رنج می برند که نیروهای سیاسی ایران در کلیت خود اسیر آن هستند.
حتی آن نحله ی سوسیال دموکراسی ایرانی که خواستگاه چپ دارد، در این تتاقض گرفتار است. نگاهی به چهره های مشهور چپ که در سال های اخیر به جریان سوسیال دموکراسی پیوسته اند، نشان می دهد که آن ها به همان سه شاخه ای تقسیم می شوند، که امروز تمام اپوزیسیون ایران، بر اساس آن تقسیم شده است.
بخشی از چپ های سوسیال دموکرات ایرانی پیشبرد سیاست خود را در مسکوت گذاشتن ایده های مقدم جمهوری خواهی و نزدیکی به مشروطه طلبی مذهبی (اصلاح طلبی دوم خردادی)، جستجو می کنند، بخشی از آن ها هدف خود را نزدیکی و همکاری با مشروطه طلبی لائیک (هواداران مشروطه پادشاهی) قرار داده اند و بخشی از آن ها در صفوف جمهوری خواهانی دیده می شوند که از یک مشی مستقل برای سازماندهی یک آلترناتیو جمهوری خواهی پیروی می کنند. اما این تقسیم بندی همان گونه که در بالا اشاره رفت، به همینجا خاتمه نمی یابد. بخشی از مذهبی ها (مثلا در جبهه ی مشارکت اسلامی) و بخشی از سلطنت طلب ها هم خود را سوسیال دموکرات می خوانند. اختلاف ها در سیاست که در هدف های کوتاه و دراز مدت صفوف سوسیال دموکرات های ایرانی را کاملا از هم جدا می کنند، امکان تشکیل یک حزب فراگیر سوسیال دموکراسی را ناممکن می سازد. به نظر نمی رسد با اتکا به ایده های سوسیال – دموکراتیک بتوان بر این اختلاف ها در سیاست غلبه کرد. از این روست که سوسیال – دموکراسی ایرانی، نمی تواند به کیفیت جدیدی در صحنه ی سیاسی ایران و حتی در صفوف نیروهای چپ منجر شود و آرزوی تشکیل یک حزب سوسیال – دموکراتیک فراگیر فعلا به عرصه ی عمل نخواهد رسید.

اندیشه ی ی نرم، واقعیت سخت
دشواری های سیاسی و تئوریک تنها مانع تشکیل حزب سوسیال – دموکراتیک ایرانی نیست. دشواری های اجتماعی و طبقاتی را هم باید بر این مشکلات افزود. سوسیال – دموکراسی در شرایطی می خواهد در ایران تولد خود را اعلام کند، که جامعه ی ایران از هر زمان برای پذیرش ایده های سوسیال – دموکراتیک ناآماده تر است.
سال هاست که بسیاری از صاحب نظران، «کمونیسم روسی» و آن چه را که به نام «سوسیالیسم واقعا موجود»، چندین دهه بر جنبش چپ حکمروایی می کرد، نظریه ای منطبق با جوامع عقب مانده و «سوسیالیسم آسیایی» خوانده اند که سرشت و خصلت و نظریات آن در جوامع پیشرفته و متکی بر دموکراسی نه جذابیت و نه امکان تحقق دارد. با یادآوری همین نکته که حقیقت های بسیاری در آن است، می توان خاطر نشان ساخت که سوسیال – دموکراسی نظریه ای است اروپایی و متعلق به جوامع پیشرفته تر بشری. نگاهی به مناطق پیشرفت سوسیال دموکراسی نشان می دهد که این نظریه در اساس اروپایی در این منطقه متولد شده و گسترش و تکامل یافته است.
این اصلا اتفاقی نیست که سوسیال دموکراسی نتوانسته خارج از «جهان متمدن» گسترش یابد. سوسیال – دموکراسی از سال های ۲۰ میلادی به این سو، یک نظریه «معتدل» سابقا سوسیالیستی و امروزه بدون چشم انداز بوده است که عصاره ی آن بر تفاهم و سازش دو طبقه ی اصلی جامعه ی سرمایه داری یعنی طبقه ی سرمایه دار و طبقه ی کارگر متکی است. تمام این نظریه که صراحتا تاکید می کند، انقلابی نیست و رفرمیستی است، بر پایه ی این سازش و تفاهم و پذیرش اصول ابتدایی همزیستی «کار و سرمایه» استوار است.
در ایران اما وضع به چه قرار است؟
طبقه ی کارگر در ایران در وضعیت فعلی در حال فروپاشی است و برای بقای موجودیت خود تلاش می کند. هیچ کدام از قواعد سرمایه داری متمدن در جامعه ی ایران حاکم نیست. کارگران ایران در وضعیت ماقبل سرمایه داری زندگی می کنند. بخش های وسیعی از طبقه ی کارگر ایران ماهها حقوق نمیگیرند. شرایط کار در ایران حتی در وضعیت سرمایه داری بدوی هم نیست. قراردادهای موقت کار طبقه ی کارگر ایران را به برده تبدیل کرده است. کارگران ایران از حق تشکل های ابتدایی خود برخوردار نیستند. حتی سرمایه داران ایران در ایجاد تشکل های خود از آزادی کامل برخوردار نیستند.
چنین وضعیتی پیش از این که مستعد پذیرش ایده های متکی بر سازش و همزیستی روابط کار و سرمایه در یک سرمایه داری «پیشرفته و متمدن» باشد، مستعد تئوری های رادیکال است. کارگران در ایران در بسیاری از مواقع هنوز شامل این حکم مارکس هستند که چیزی جز زنجیرهای خود را ندارند که از دست بدهند. آن ها درگیر یک مبارزه ی مرگ و زندگی هستند. هیچ چشم اندازی وجود ندارد که در آینده ای نه چندان دور، در این وضعیت تغییر اساسی به دست بیاید و حقوق ابتدایی طبقه ی کارگر در ایران به رسمیت شناخته شود تا این طبقه بتواند یک مبارزه ی گام به گام را به سرانجام برساند.
در این وضعیت، گسترش چپ در ایران، عمیقا تحت تاثیر این وضعیت و مناسبات خواهد بود و به اشکال رادیکال تجلی می یابد.

سوسیالیسم، یک انتخاب اجتماعی است
منتقدین به نظریه ی سوسیال دموکراسی و یا کمونیسم روسی، البته بلافاصله در برابر این پرسش هلاک کننده قرار خواهند گرفت که: آلترناتیو شما چیست؟
آلترناتیو همیشه چیز حاضر و آماده ای نیست. برای چپی که می خواهد از تجارب تلخ و شیرین گذشته ی خود درس بگیرد، هیچ اجباری وجود ندارد خود را به انتخابی مجبور ببیند که نزدیک به یک قرن پیش در جنبش سوسیالیستی جهان روی داده است. از آن زمان تا به حال بسیاری چیزها تغییری کرده است. نه سوسیال دموکرات ها توانسته اند از سوسیالیسم آن طور که شایسته است پاسداری کنند و نه کمونیست ها توانستند نخستین تجربه ی بشری برای رهایی از ستم سرمایه داری را با موفقیت به انجام برسانند. دو تجربه بزرگ برای دستیبابی به سوسیالیسم شکست خورده است. تجربه ی سوسیال دموکراسی اروپائی و تجربه ی اتحاد جماهیر شوروی نتوانسته است، بشریت را به سوسیالیسم برساند. سوسیالیسم آینده، امروز در جنبش های نوین ضدسرمایه داری و چپ در حال شناسایی و تعریف خود می باشد.
با توجه به شکست های سنگین فوق، کاملا بدیهی و قابل انتظار است که عده ای در اساس سوسیالیسم شک کنند و آن را در گام اول محترمانه به یک سری «ارزش» ها تنزل دهند و در گام بعدی با لیبرالیسم تعویضش کنند.
اما شرط جستجوی صحیح راه های آینده، قبل از هر چیز نقد منصفانه است. منتقدین سوسیالیسم، سوسیالیسم را منصفانه نقد نمی کنند.
نظام های اجتماعی در جهان، هیچ وقت نه مطابق تعریف معینی تولد یافته اند و نه انکشاف آسان و قابل پیشی بینی داشته اند. برای نظام اقتصادی – اجتماعی سوسیالیستی – چنان چه بخواهد موجودیت یابد – به دلایل مختلف و از آن جا که بر عملکرد آگاهانه ی جوامع بشری متکی است، این انکشاف دشوار و غیرقابل پیش بینی از پیچیدگی باز هم بیشتری برخوردار است. برای مبارزینی که هدف از بین بردن اختلافات طبقاتی و ظلم و ستم در همه ی اشکالش را دارند، پذیرفتنی نیست که تجربه ی هفتاد ساله ی «سوسیالیسم» در اتحاد شوروی به عنوان یگانه تجربه و ختم اندیشه ی سوسیالیسم تلقی گردد.
تنها نگاهی گذرا به تجربه ی استقرار و انکشاف سرمایه داری در سطح جهانی نشان می دهد که این نظام، از چه فراز و نشیب ها و دشواری های پیش بینی ناشده ای عبور کرده و در این پیشروی طولانی خود به امروزه روز خود رسیده است. اندیشمندانی که یک صد یا دویست سال پیش با توجه به سطح آن زمانی جوامع سرمایه داری پایان آن را پیش بینی می کرده اند، نمی توانستند هرگز تصوری از وضعیت امروزی آن داشته باشند.
در موج مارکس زدایی که در سال های اخیر به راه افتاده است، یکی از گناهان کبیره ی مارکس آن قلمداد می شود که نتوانست مراحل انکشاف سرمایه داری و تطابق آن با زمان را دریابد و یک صد و چهل سال پیش حکم پایان تاریخی سرمایه داری را در آینده ی ای نزدیک صادر کرد. حال غالبا همین منتقدین دو آتشه ی مارکس هستند که یک تجربه ی هفتاد ساله در اتحاد شوروی را که در شرایط بسیار نامناسبی هم روی داد، برای اعلام «پایان سوسیالیسم» کافی می دانند! سرمایه داری برای رشد و انکشاف خود و رسیدن به نقطه ی فعلی نزدیک به پانصد سال زمان احتیاج داشته است – زمانی که با خون و رنج و جان های بسیاری که ستانده است – طی شده و حالا طیف گسترده ی مخالفین سوسیالیسم، مدعی اند که سوسیالیسم یا در ظرف بیست – سی سال می بایست ساخته می شد یا باید آن را به مثابه آتوپیایی غیرقابل دسترس به دور انداخت!
شاید هواداران سوسیالیسم، در برابر موج انبوه مخالفین خود، امروز دلایل «علمی» کافی برای اثبات درستی نظراتشان نداشته باشند. اما من پیش از این هم همواره تاکید کرده ام، انتخاب های تاریخی، انتخاب های اجتماعی و طبقاتی هستند. انتخاب سوسیالیسم یک انتخاب اجتماعی و طبقاتی است و آن چه که در جهان واقعی اتفاق می افتد تعیین کننده تصمیم های تاریخی است که بشریت می گیرد. اگر سرمایه داری امروز، در اوج پیشرفت خویش، از حل ساده ترین معضلات و مشکلات بشری ناتوان است، اگر هنوز فقر، بیسوادی، گرسنگی و انواع بیماری ها در جهان ما بیداد می کند. اگر جنگ ها آینده ی کره ی زمین را به خطر انداخته اند، اگر نابرابری ها اجتماعی و بی عدالتی ها هر روزه باز تولید می شوند، اگر هنوز بر بخش بزرگی از کره ی خاکی ما نظام های استبدادی و خون ریز حاکم هستند، اندیشه های عدالت طلبانه و آزادی خواهانه و سوسیالیسم نیز هر روز بازتولید خواهند شد. حتی اگر همه ی توان و قدرت سرمایه داری برای متقاعد کردن بشریت به این خیال که دوران سوسیالیسم نیامده به پایان رسیده است، نیز به کار افتد، اما باز «شبح سوسیالیسم» بر فراز دنیای خاکی ما در اهتزاز خواهد ماند و جنبش سوسیالیستی سپاه انبوه خود را خواهد داشت.



     از : بابک ساده

عنوان : بالا رفتن فرهنگ سیاسی
دوست ارجمند Arvan Kiani من هم از شما و تمام یاران و بخصوص عزیزان اخبار روز نیرو می گیرم
تا علیرغم پرا کندگی عظیم نیروها به وسعت کره ی زمین برای تحقق آرمانهای انسانی و عدالت خواهانه از پای ننشینم.

با پذیرش نکته ی ای که اشاره کردید خواستم بار دیگر به نقش مخرب ” فشار ” تاکید کنم. در یک جامعه ی بسته هیچکس نمی تواند با حدس و گمان به میزان طرفداران اندیشه های مختلف بپردازد. به محض گشایشی در شراپط سیاسی امکان پیدا میشود که تمام اندیشه ها علنا به فعالیت بپردازند. تجسم کنید که چگونه میلیونها انسان تشنه آزادی عمل خواهند کرد.

در تجربه ی انقلاب ۵۷ تمام ماشین دولتی و تمام مکانات ارتباطات را نیروهای حزب الهی تصاحب کرده بودند و تعداد سازمانهای و گروه های سیاسی از جمله چپ هم بیشمار بود.

اندیشه هاپی از “چپ ” مطرح بود که هرگز در اختناق شاهنشاهی امکان ابراز وجود نداشتند.
بنی صدر ازاقتصاد اسلامی سخن میگفت و با بابک زهراپی به عنوان “چپ “در تلویزیون مناظره می کرد. اگر رژیم اسلامی معقول می بود و با یک مقدار تحمل دنبال مشروعه نمی رفت و برای اسلام عزیر نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر به بسیج چماقداران و سازماندهی محکومان جنحه و جناپی برای حفظ قدرت نمی پرداخت که منجر به جنایات عظیم و خوفناک بعداز انقلاب شد . جوانان مدرسه ی راهنماعی و دبیرستان را به خاطر هواداری از این یا آن اندیشه پر پر کردند. تمام آن تعدد اندیشه ها پس از مدتی مانند تمام کشورهای آزاد جهان به حدی از تعادل و همدلی و همفکری برای شرکت در کارهای اجتماعی میرسیدند. شاید ما هم دارای چند حزب راست و میانه و چپ مدرن میشدیم.

ولی مثل شاه که همه را میخواست در قطار رستاخیز سوار کند یا صدام که حزب بعث را علم کرده بود خمینی هم اول حزب جمهوری اسلامی را راه انداخت که همه حزب الهی شوند و الله اکبر گویان انداخت به بهشت برین بروند. امروز می بینیم که خودیها یعنی نیروهای مذهبی ده ها تشکل دارند که خودشان را مسخره کردند اقتدارگرا – راست سنتی – محافظه کار – چپ سنتی – چپ مدرن و .. و.. و و.. و مثل خزب ایران نوین – حزب مردم – حزب پان ایرانیست و نظاپر آن همه چاکر شاه بودند

با این تفصیل بیم این میرود تا به محض رفع فشارهای جانسوز کنونی تمام انسانهای سرکوب شده دوباره امکان نفس کشیدن پیدا کنند و متاسفانه فرهنگ کذاپی شاهانه و قیم مابانه ای مذهبی تحمل گفتمان را ندارد و به بهانه های مختلف به شیطنت و آزار دگراندیشان می پردازد تا قدرت را در دست خود داشته باشد این دونیرو بیش از هزار سال فعال ما یشا بودند و با پلورالیسم میانه ای نداشته و ندارند.

دوست من ! بالا رفتن فرهنگ سیاسی ما می تواند نقشه های دشمنان مردم را خنثی کند.
مردم باید با مبانی حقوق بشر و احترام به اندیشه های متفاوت بیش از پیش آشنا شوند
تا سدی برای توطپه ی بد اندیشان شوند. اندیشه ها خطرناک نیستند سرکوب آن وحشتناک ست

تاریخ تکرار فصول نیست توالی چشم اندازهای بی برگشت ست.
۲۹۰۱ – تاریخ انتشار : ۱۲ شهریور ۱٣٨۷       

     از : arvan kiani

عنوان : چپ داخل ایران تاکنون فقط از روشهای مسالمت امیز برای مبارزه در راه ازادی وبرابری پیروی کرده است
دوست عزیز اقای بابک ساده
با تشکر از توجه جنابعالی به نوشته اینجانب. از توضیحات شما کمال استفاده را بردم.فقط نکته کوچکی را باید شفافتر بیان کنم که غرض از اشاره به اندیشه های غیر مدون از جمله تروتسکیستی ولنینیستی و استالینیستی ویا سوسیال دمکراسی در جنبش چپ به علت توضیح اینکه خشونت در افکار چپ معاصر در ایران نه یک تئوری جاه افتاده بلکه تحت تاثیر افکار خاصی میباشد وبسیاری از افراد حامل اندیشه های نامبرده بالا حتا خودشان به ان واقف نیستندودر عین حال که روش و منش بعضی اندیشه ها رادر رفتار خودشان نمایان میکنند ولی اغلب خودشان را مثلا تروتسکیست و یا استالینیست نمیدانند.از جمله دوست عزیز هادی توانچه هرگز خودرا یک استالینیست ویا مائوئیست وتروتسکیست نمیداند وشاید در صحبتهای عادی و در عمل هرگز از خشونت طرفداری نمیکند.چپ جوان داخل با حذف مخالفین نظری بشدت مخالف است وکسانی که با حذف مخالفین نمیخواهند راه خود را هموار کنند نمیتوانند از خشونت طرفداری کنند.گرچه رژیم اسلامی با خشونت با چپ برخورد میکند ولی تا کنون چپ بویژه در داخل دانشگاهها به شکل مسالمت امیز به اعتراضات خودشان برای ازادی و برابری ادامه میدهند. برای شما روزهای خوشی ارزو میکنم
۲٨٨۱ – تاریخ انتشار : ۱۱ شهریور ۱٣٨۷       

     از : بابک ساده

عنوان : نقطه عزیمت مارکسیسم ست
با سلام خدمت Arvan Kiani
نوشته ی جنابعالی مرا به دهه ی ۴۰ برد که حکومت کودتائی شاه مسلط بر اوضاع بود و جریانات روشنفکری پراکنده و متشتت بودند امکانات سیاسی حداقل و هنوز پس لرزه های ۲۸ مرداد وجود داشت که با سرکوب مجدد جبهه ملی ، قبل از تصویب لوایح “انقلاب سفید” شاه هیچ امیدی برای منقدین باقی نگذاشت ، محافل روشنفکری در سخت ترین شرائط دنبال پیدا کردن راه های جدید مبارزاتی بودند. یکی از بحث های حول سرکوب خونین ۱۵ خرداد بعداز اعتراضات خمینی دور میزد، یکی هم موضوع جبهه ی ملی و حزب توده در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد و اصلاحات شاه بود.
چپ خودش در سطح جهانی وایران درگیر گرایش های مختلفی شده بود که تشتت را تشدید میکرد. در شرائط اختناق ایران امکان بررسی آن گرایشها به صورت علنی امکان پذیر نبود لذا هر گرایش در نهایت مخفی کاری به فعالیت خود ادامه میداد و خود را محق هم میدانست.
در خارج از کشور هم علیرغم آزادیهای موجود در کشورهای غربی نیروها نتوانستند در انتخاب خط ومشی درست مبارزاتی برای همکاری و اتحاد علیه دیکتاتوری موفق گردند. چپ عمدتا بین گرایش های طرفدار شوروی ، چپن ،آلبانی و کوبا تقسیم شده بود.
نتیجه : نه حزب توده و نه نیروی سوم و بعد ها مائوئیست ها و طرفداران مشی مسلحانه از مارکسیسم شروع نکردند بلکه هر کدام با برداشت از تجربیات چپ ها ی موجود جهان در روسیه ، یوگوسلاوی ، چین ، آلبانی ، ویتنام و کوبا تلاش نمودند تا مانند الگوهای آنها امر انقلاب را درایران سازمان دهند.

اگر نیروهای چپ ایران از حداقل دموکراسی بورژوائی در ایران برخوردار میشدند تردیدی ندارم که آنها میتوانستند با شناخت درست از مارکسیسم مانند از احزاب چپ اروپائی به انتقاد از لنینسیم و استالینیسم بلند شوند و حزب توده نمی توانست
سیاست دنباله روی از حزب کمونیست شوروی را در بعداز جنگ دوم جهانی دوم در ایران پیش ببرد.

امپریالیسم و حکومت های دست نشانده آن آگاهانه از تبلیغ و ترویج مارکسیسم در کشورهای زیر سلطه بشدت جلوگیری میکردند و از تشتت چپ بشدت سوءاستفاده میکردند.

متاسفانه منقدین حزب توده هم با انتقاد از آن و شوروی به مائوئیسم و چپن، یا دیگر چپ های جهان منتهی میشدند.

دوست ارجمند Arvan Kiani وقتی شما نوشته اید :”با کمال تاسف چپهای نسل گذشته هنوز گرفتار دعواهای دهه ۶۰ هستند و این نیز بر نسل ما تاثیر منفی میگذارد و در این بین در بین ما دیگر بحث شوروی و چین وکوبا نیست بلکه ما دارای اندیشه های گوناگون غیر مدون از تروتسکیستی تا لنینیستی واستالینیستی وسوسیال دمکراسی در صفوف خودمان هستیم و به این خاطر چیز غیر عادی نیست”

دوست من ، چگونه امروز روز با تمام امکانات نسبی ارتباطی جنابعالی حضور این همه اندیشه های گوناگون را غیر عادی نمی شناسید؟

اگر به مارکسیسم برگردیم و از آن حرکت کنیم بهتر با انقلاب اکتبر برخورد خواهیم
کرد کاری که چندان مشکل نیست . من فکر نمی کنم مارکسیست ـ لنینیست ها یا مائوئیست ها مارکسیسم را نمی شناسند.

در دهه ۴۰ و ۵۰ امکان فعالیت سیاسی مطلقا وجود نداشت .پس مطالعه درست مارکسیسم منتفی بود ، آنهائی که مارکسیسم را می شناختند امکان علنی برخورد با حزب توده و مائوئیست ها و تروتسکیست ها و چریکها را نداشتتند .ساواک بدون استثناء تمام منقدین را هم شکار میکرد. داشتن هر جزوه و کتابی حداقل یک سال و عضویت در هر دسته و گروه ۳ سال حبس داشت .پس هر کس که به نحوی طرفدار یک جریانی شده بود امکانی برای بررسی دقیق اندیشه ی سازمانش را نداشت . بعداز انقلاب شاهد جنب وجوش فعالان سیاسی بودیم که چند صباحی از شر ساواک راحت شده بودند و حکومت فعلی هم هنوز “ساواک” خود را سازمان نداده بود . طرفداران مبارزه مسلحانه که بزرگترین سازمان چپ وقت بود فرصت یافتند که از آن فاصله بگیرند.
متاسفانه بخشی از آنها با درکی نادرست از مارکسیسم به نزدیکی با حزب توده و اردوگاه “سوسیالیسم واقعا موجود” روی آورند. که موضوع مورد بحث اصلی این پست ست . که ف.تابان بروشنی تشریح فرموده ست.

در کامنت قبلی خود عرض کردم :

به نظر من چپ خیلی بلند پروازانه آرزو می کند. باید فروتنانه از حداقل ها شروع کرد . به چپ های جوامع میزبان نگاه کنیم که با ۵تا ۳۰ درصد هوادار رسمی چقدر باحوصله به عدالت و صلح توجه می کنند.

آری دوست من اگر نقطه ی عزیمت مارکسیسم باشد برای ایران میشود مبارزات معینی را با حوصله پیش برد. دیگر نباید پای بند به آن گرایش ها که نام بردید بود
چپ از تمام شکست ها و انحراف ها می تواند بیاموزد اگر از مارکسیسم شروع کند.
۲٨۶۰ – تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱٣٨۷       

     از : جیج غانی

عنوان : چند ملاحظه برای لیبرال
لیبرال محترم در بارهء آخرین یادداشت شما چند ملاحظه دارم که تیتیر وار حضورتان عرض می کنم.

یکم از خواندن یادداشت آخر شما بسیار خوشوفتم. بویژه از اشارهء شما به این موضوع که در مقطع کنونی رشد جوامع بشری “دولت” به مثابه یک ارگان اجرائی و مستخدم “مردم” بایستی نهادی غیر ایدئولوژیک (خنثی بلحاظ اعتقادی) باشد. بقول شما کاری نداشته باشد که شهروندان (حقیقی و حقوقی) برابر در این جامعه به چه می اندیشند. حقوق مساوی همهء آن ها را رعایت کند. به همهء اندیشه ها احترام بگذارد و معیارش برای حفظ امنیت و رفاه جامعه رعایت “قانون” باشد. قانونی که بشری است. به وسیلهء تمایندکان مردم تدوین می شود و در هر دوره ای بوسیلهء نمایندگان مردم؛ با توجه به زمان؛ تصحیح و تکمیل می گردد.

برای نمونهء تحقق چنین شکلی از “دوران انتقالی” و رابطهء تنگاتنگ و “چند هفته یکبار” مردم با حاکمیت منتخب؛ قوای مجریه، قضائیه و مقننه؛ از نظر من کنفدراسیون حلوتیک (منظور سوئیس خودمان است! من از این روش “حلوتیک” که آنرا با “ح” جیمی هم می نویسم که در اثر شباهت با “حلوا” بیشتر شیرینی خود را می نمایاند! را برای ایران آینده بسیار دوست می دارم) نمونه ای تاریخی، پایدار، دائم و ممکن می باشد.

من معتقدم که با وجود الترنانس، دموکراسی و لائیسیته در سطح هر جامعهء بشری قادر خواهیم گردید تا این دوران انتقالی نسبتا طولانی به سمت آگاهی، رفاه و عدالت پایدار را بدون “زد و خورد” (آنتاگونیسم طبقاتی) طی نمائیم.

فکر می کنم تا اینجای قضیه؛ در کلیات؛ با شما هیچ اختلاف اساسی نداشته باشم مگر آنجائی که شما می گوئید:

” البته نهایتا بشر از این مرحله گذر خواهد کرد و روزی خواهد رسید که تک تک افراد جامعه بشری انقدر به خوداگاهی خواهند رسید که نیازی به مرز ها و دولت ها و ۰۰۰ نخواهد داشت ولی هم من و هم همه ارمانگرایان می دانند که ما میلیونها سال از ان زمان دور هستیم ۰”

در اینجا اختلاف اساسی من با تخمین شما در “میلیون ها سال” دوران انتقالی جهت ورود به تاریخ بشر می باشد. امری که در حال حاضر جای “بحثی” را باقی نمی گذارد. عمل شما، من و آیندگان ماست که “طول” این مسیر را رقم خواهد زد.

با تشکر از شما و امید به این آیندهء روشن و ناگزیر.
۲٨۵۹ – تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱٣٨۷       

     از : Arvan Kiani

عنوان : چپ جوان داخل ایران به ازادی اندیشه و پلورالیسم معتقد است
با سلام به دوستان عزیز
در ایران نیروهای چپ به شدت زیر فشار هستند. بعد از کشتار چپها در دهه ۶۰ سالهای سال سکوت گورستانی در ایران حکفرما بود. چپهائی که از اعدام وشکنجه و زندان جان سالم بدر برده بودند و دیگر چپهائی که ممکن بود دستگیر نشذه باشند سعی میکردند موضوعات سیاسی را دور بزنند وبا کسی از جمله حتا بچه هایشان در این باره صحتی نکنند.سانسور شدید نامهای احزاب و افراد چپ ما نسل بعد از سال ۶۰ را در نااگاهی کامل نگهداشت. تا سالهای سال ما نمیدانستیم که هزاران هزار نیروهای چپ در ایران به جوخه اعدام سپرده شده اند. تبلیغات منفی بر علیه چپها در نسل جوان با انکه در حال حاضر بشدت با جمهوری اسلامی مخالف است کاملا پیداست. حال بعد از سالها اندیشه چپ طی ۱۰ سال گذشته در ایران پا گرفت و ما به مرور خودمان را از زیر سایه دفتر تحکیم وحدت و اصلاح طلبان دولتی بیرون کشیدیم.انترنت نیز کمک شایانی به ما میکند که با تجربیات نسل چپ قبل از خود اشنا شویم.با کمال تاسف چپهای نسل گذشته هنوز گرفتار دعواهای دهه ۶۰ هستند و این نیز بر نسل ما تاثیر منفی میگذارد و در این بین در بین ما دیگر بحث شوروی و چین وکوبا نیست بلکه ما دارای اندیشه های گوناگون غیر مدون از تروتسکیستی تا لنینیستی واستالینیستی وسوسیال دمکراسی در صفوف خودمان هستیم و به این خاطر چیز غیر عادی نیست که اگر دوست عزیز هادی توانچه شعری میگوید که بقول خانم مانلی طاهری در ان خشونت را ترویج میکند. ما در جامعه ای زندگی میکنیم که حکومت در مقابله با دگر اندیشان بشدت خشن است . در جامعه ای که من جوان میشنوم که فلان عمو و یا فلان خاله که عکسش همچنان در خانه مادر بزرگها و پدر بزرگها و سایر دائی ها و عموها بر دیوار هستند بست جمهوری اسلامی و فقط به جرم دفاع از عقیده شان اعدام شدند و خشونت در ادبیات نسل جدید چپ ان عقده سرکوفته ندیدن این افراد است که مادر بزرگ میگوید که اگر او بود نه وضع او این بود و نه وضع من.دوستان عزیز چپ و دمکرات, چپ جوان ایران که اکنون از پس غبار دو دهه تبلیغ رذیلانه و کشتار سر براورده است به شدت به تجربه نسل قبل از خود نیاز دارد.بجای سر زنش این نسل به کمکشان بشتابید که برخورد از بالا همیشه نتیجه عکس میدهد.ما چگونه میتوانیم همه تجربه های شما را یکجا بکار ببریم خوب این غیرممکن است ,ما هرروز چیز جدیدی میاموزیم و حتا خشونت در اندیشه های ما هنوز به معنی دوام و قوام خشونتی نیست که شاید بعضی از چپها قبل از ما انرا در عمل بکار بردند. چپ جوان ایران بشدت به ازادی اندیشه و پلورالیسم اعتقاد داردولی هنوز سخن اخر را در برنامه مبارزاتی اش نگفته است و بدین دلیل نمیتوانید اکنون قاطعانه در رابطه با خشونت در اندیشه هایش حکم دهید
۲٨۵۷ – تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱٣٨۷       

     از : لیبرال

عنوان : روی سخنم با کمونیست های سنتی بود نه چپ ارمانگرا
بنده از اینکه گفتارم که متوجه کمونیست های سنتی و اندسته از کمونیست هایی است که خواهان به دست گرفتن قدرت و اعمال ان با زور به جامعه هستند موجب کدورت خاطر کمونیست های عدالت خواه گردیده معذرت می خواهم۰ البته بنده بین این دو گروه تفاوت ماهوی قائلم اگر چه انها خیلی کمتر سعی می کنند مرزشان را با گروه دیگر که طرفدار دیکتاتوری پرولتاریا (نظام تک حزبی )و تشکیل ان در شرایط فعلی جهان به هر شکلی که هست و گاه تا لجنزار دفاع از استالین و پوتینیسم پیش میرود روشن کنند.

بنده معتقدم کمونیست ها و مذهبیون و سایر ارمانگرایان بایستی در هر جامعه زنده و پویایی وجود داشته باشند و به زیاده خواهی های سرمایه داران و زورمداران لجام بزنند۰ از حقوق بشر دفاع کنند و ۰۰۰ اما فعلا هیچ دولت ارمانگرایی در هیچ نقطه ای از جهان نمی تواند تشکیل شود که به دیکتاتوری منتهی نشود۰
دولت مادامی که برای رتق و فتق امور لازم است باید سکولار باشد۰ البته نهایتا بشر از این مرحله گذر خواهد کرد و روزی خواهد رسید که تک تک افراد جامعه بشری انقدر به خوداگاهی خواهند رسید که نیازی به مرز ها و دولت ها و ۰۰۰ نخواهد داشت ولی هم من و هم همه ارمانگرایان می دانند که ما میلیونها سال از ان زمان دور هستیم ۰ بنابر این برای روشن کردن منظور خودم لازم می دانم که تاکید کنم که روی سخنم با انهاست که می خواهند از افغانستان طالبانی جامعه اید ه ال کمونیستی بسازند با لشگر کشی امپراطوری وحشی روسی تحت نام کمونیسم۰ این ممکن نبود و نیست و نخواهد بود۰ روی سخنم با انهاست که هنوز فکر می کنند جنایت خوب و بد دارد ۰ استالین جنایت کار خوب است و هیتلر بد۰ انهایی که فکر میکنند یخه گیری و انتقام جویی و تهدید و توطئه و ۰۰۰ به ازادی و رفاه منتهی میشود۰ انهایی که ساده لوحانه فکر می کنند اگر انها قدرت را به دست بگیرند به جای ازادیخواهان تبهکاران به داغ و درفش سپرده می شوند۰
انهایی که فکر می کنند صاحب تمام حقیقت هستند و خود را بی نیاز از هرعیبی و انتقادی می دانند۰
انهایی که چون خمینی انقدر به مقدس بودن فقیه(خودشان) و عدالت جویی او (یعنی خودشان) ایمان دارند که می گویند اگر فقیه دیکتاتوری کند از فقاهت ساقط می شود پس شما افسارتان را با خیال راحت بدهید به دست فقیه ۰ دادیم و کرد و ساقط هم نشد۰
حالا بسیار خامی است اگر بار دیگر کشور و سرنوشت خودمان را بدهیم دست فقیهی یا مجاهد اولی یا کمونیستی یا شاه ظل السلطانی و منتظر باشیم که او با ما مروت کند۰
دولت باید سکولار باشد و همه گروهها و احزاب و افراد در برابر ان یکسان باشند۰
خوب و بد و قانونی و غیرقانونی را فقط قانون مشخص کند که توسط نمایندگان منتخب ملت از میان همه مردم با سلیقه ها و ارمانها و عقاید و مذاهب مختلف انتخاب شده اند۰
همه در برابر این قانون که ابدا ازلی و مقدس نیست و با رای مردم عوض می شود یکسان هستند۰
هیچکس را نمی توان تعقیب و دستگیر و زندانی کرد مگر جرمش دردادگاه صالحه ثابت شده باشد۰
همه کس حق دسترسی به وکیل را دارد و کسی را نمی شود بازداشت کرد مگر به حکم قاضی ۰
دولت موظف نیست عقایدو نظرات و مذهب مردم را چک کند ببیند اسلامی یا غیر اسلامی است ۰ بورژوازی یا پرولتاریایی است ۰ توطئه فرهنگی است یا نه ۰ هر نوع سوالی در مورد مذهب و جنسیت و نژاد افراد غیر قانونی است خصوصا در موقع استخدام فرد و مواردی که ممکن است ازادیهای اجتماعی او را محدود کند۰
این چنین دولت هایی هم اکنون در دنیای ما و به صورت واقعی وجود دارند با درجه نسبی و صد البته کامل نیستند۰ اما فرسنگها از ان چه ما و کمونیست های نوع اول و مذهبیون در دام ان گرفتار شده ایم به دورند۰
بنده با کمونیسم ایده ال هیچ مشکلی ندارم و معتقدم پس از یک مسیر طولانی و دشوار بالاخره از لیبرالیسم یا سوسیال دموکراسی به انچه که شما تصویر می کنید و مذهبیون وعده می دهند خواهیم رسید۰
۲٨۵۴ – تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱٣٨۷       

     از : جیج غانی

عنوان : تشکر از توجه مانلی طاهری.
با بحث شما موافقم. در رابطه با آنچه شما ذکر کرده اید و بسیاری دیگر مصائب قرن گذشته و همین امروز، که در یک مختصر نمی توان به آنها پرداخت، با شما موافقم. تنها کوشش من تا امروز بر این بوده است تا نشان دهم که بسیاری از این مصائب از “بدبختی”؛ بعبارتی پائین بودن رشد آگاهی توده ها!؛ نبوده است.

بلکه از بد فهمی بوده است. بد فهمی از اصول کمونیسم و بد بکار بستن این اصول. درک غیر ماتریالیستی (عدم تحلیل مشخص از شرایط ِپدیدهء مشخص) و منطق غیر دیالکتیکی (عدم در نظر گرفتن عنصر زمان در “روند” تطور واحد و درونی پدیده ها). در همهء زمینه ها. فلسفه، سیاست و اقتصاد. در همهء اعصار تا همین امروز، کمونیست های ایرانی همچون پیروان ادیان ابراهیمی عمل کرده اند. هر یک آخرین ِراه است و فرهء ایزدی تنها در دست اوست! و بتبع پیروانشان از خودشان صد ها برابر بدتر عمل کرده اند. ببینید اساسا “رهبران” با جهان مدرن چه کرده اند. روشن است که وقتی “قهرمان”رهبران ِاین “ادیان” چنین فاجعه هائی در سراسر جهان ببار می آورند، “مقلدین” این ادیان قادر به خلق هیچ بجز “کمدی” هائی در همان امتداد نخواهند بود.

برای اینکه مشی کمونیستی، اخلاق، منش و ارادهء کمونیستی مادی شود احتیاج به “وسایل” (کمونیست ها) و ظروف (تشکل های) ِمناسب، جهت تولید آن داریم. آیا ما ایرانیان صاحب یک حزب کمونیست سراسری هستیم تا بدنبال مشی کمونیستی بگردیم، تا از مشی این حزب هر کجا که هستیم دفاع کنیم و به تبلیغ و ترویج نظریات این حزب در شش وجهش بپردازیم.

بحث من در دو کلام اینست:

در کلام اول، این درست است که با آنچه تا امروز بر ما رفته است در زمینه های فلسفه، سیاست و اقتصاد از مشی کمونیستی گاه فرسنگ ها دور شده ایم اما در کلام دوم، بجز کوشش روزمره در تدوین این مشی و تشکیل این حزب یگانه و سراسری برای ایران چه چاره ای داریم؟

خسته نباشید.
۲٨۴۹ – تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱٣٨۷       

     از : مانلی طاهری

عنوان : شعری دیگر از عابد توانچه
بخشی از شعر “اسماعیل …”

روزی نه چندان دور/ به جای سابش دندان بر دندان/ نفیر گلوله در شب تاریک/ طعم خشم خواهد بود/ روزی نه چندان دور/ خشم و اعتراض/ به جای چشمان گرم/ از درون لوله های سرد بیرون خواهد جست/ روزی نه چندان دور/ بدن پاره پاره ی استبداد/ بر سنگفرش خیابان کشیده خواهد شد/ و آن روز ما/ _ همه ی بی کسان این خاک سرد _ / خون خواهان زمانیم/ و حساب تک تک زخمها را/ از زخم زنندگان بازخواهیم خواست/ تک تک مشت و کشیده ها را/ که به امانت به نزد ماست/ به صاحبانشان پس می دهیم/ و آن روز وای بر دیکتاتور/ ….
۲٨۴٨ – تاریخ انتشار : ۱۰ شهریور ۱٣٨۷       

     از : مانلی طاهری

عنوان : خشونت در آثار چپ معاصر ایرانی! به این شعر عابد توانچه توجه کنید!
به بخشهایی از این شعر عابد توانچه که در اینجا نقل میکنم، توجه کنید تا ببینید که چپ ایرانی مروج چه خشونتی ست. این شعر مشتی ست نمونه خروار:

ما برای ساختن دنیایی نو/ برای تبیین و تبلیغش/ حتی از کلمات زیبای ادبیات سرمایه هم استفاده نمی کنیم/ چه رسد به عبارات/ آنوقت شما/ مغزهایتان را پر کرده اید از رسوب ارزشهایی/ که سرمایه خالق و محتاج آن است
زندگی و افکار شما/ کپی ناقصی است از روشنفکران خورده بورژوا/ پس برای وقتی که خشم طبقه ی ما / همچون سرب داغ/ از لوله های اسلحه هامان بر دنیای شما ببارد/ و خیابانها لبالب باشد از زحمتکشان/ و کرکره ی مغازه ها پائین باشد / گنجه هاتان را پر کنید از قهوه ی فرانسوی و ترک/ قهرمانان کافه نشین.

(بخشی از شعر “بیایید همدیگر را لو ندهیم رفقا”)
۲٨۴۷ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : سعید ابراهیمی

عنوان : مامور معذور
لیبرال دروغین ادعا می کند که :

کمونیسم مثل مذهب و هر ایدئولوژی دیگری می خواهد تنها با ارمانهای خودش و جاری کردن تام و تمام ارزشهایی که به انها معتقد است جامعه را به ان سو هدایت کند ۰ اما چون بعضی از مردم عقاید و نظرات و ارزشهای دیگری دارند طبعا با ان به مخالفت و نهایتا مقابله بر می خیزند ۰
(پایان نقل قول)

لیبرال دروغین می داند یا نمی داند که در ایران خودمان سیطریه شاه و آخوند هزاران ساله ست و با این خوش رقصی ها فقط مجیز خوان ارتجاع ست . در فرهنگ ما ترکیبی از عقب مانده ترین و پویاترین میراث مادی و معنوی وجود دارد که عاقلان دانند که مروجین و مصرف کنندگان عقب مانده ترین کدام بخش از نیروهای اجتماعی و مردم می باشند.اگر مردم از فرهنگ مبتذل که هزاران سال تروج یافته مصرف می کنند باید شاهان و روحانیون شرمند باشند و لیبرال که سنگ آنها را به سینه میزند.

لابد لیبرال دروغین فجایع هزاران ساله را میخواهد به حساب مزدکیان بگزارد. بهترست لیبرال دروغین در باره ی سرمایه داری جهانی از قبل از جنگ اول بین الملل صحبت کند که برای غارت جهان به جان هم افتادند ، چه میگوئی ؟ اگر آن فضاحت ها نبود لنین نمی توانست به قدرت برسد. این را یادبگیر که سرمایه داری و استعمار علت تمام نابسامانی های جهان بودند و گرنه مارکسیسم ، سوسیالیسم و کمونیسم زمینه ای برای رشد و مبارزه نمی یافتند. اگر سرمایه داری جهانی در آلمان نازی “تجلی” نمی کرد و اروپا ، آسیا و آفریقا را در آتش فاشیسم نابود نمی کرد شاید بمب اتمی در هیروشیما بکار نمی رفت ، اروپای شرقی بوجود نمی آمد و ژاپن در چین بزانو در نمی آمد . لیبرال دروغین در باره جنگ جهانی دوم چه میگوید؟ هیتلر که بود ؟ زائده ی سرمایه داری یا ناجی آن ؟ جنگ جهانی دوم علت بوجود آمدن اردوگاه سوسیالیسم و اروپای شرقی و چین کمونیست بود یا توطئه ی استالین

لیبرال دروغین اگر بخواهد فجایع سرمایه داری و فاشیسم هیتلری را به حساب جنایت های وحشتناک استالین بگذارد که کارش زار میشود همین امروز بچه های من را برای سفر ۱۲ روزه به لهستان بردند که کوره های آدم سوزی و بقیه ی ماجرا های
اشغال لهستان در جنگ دوم را بینند نه وقایع بعداز جنگ دوم و سیاست های نادرست کمونیست های روسی لهستان را ! تفاوت جنایت ها از مین تا آسمان ست
بدون اینکه یک ذره به عملکرد های کمونیست ها بعداز انقلاب اکتیر تخفیف داده شود.

لیبرال دروغین و شاه اللهی ها ، تمام هواداران مناسبات سرمایه داری در سطح ایران و جهان می دانند که رقبای کمونیست و سوسیالیست آنها تا زمانیکه سرمایه داری جهانی با وقیحترین شکلی به غارت جهان ادامه میدهند مبارزات علیه آنها به اشکال مختلف ادامه پیدا خواهد کرد و آنها با تمام وسائل ارتباط جمعی و زرادخانه های مرگبار خود نمی توانند جلوی این میارزات را بگیرند. جنبش عدالت خواهانه ی کمونیستی در برابر فرهنگ هزاران ساله ی ارتجاع که اکنون در دست نئولیبرالیسم جهانی قرار دارد بسیار جوان ست .عجیب اینست که امپریالیسم جهانی با تمام سرکوب های خود و تبلیغات وسیع خواب ارامی ندارد اگر سوسیالسم اینقدر درب و داغون ست که لیبرال دروغین مدعی ست چرا این همه سرباز در سراسر جهان از کیان سرمایه داری حراست می کند. تا استثمار وجود دارد مبارزه ی عدالتخواهی وجود خواهد داشت . لیبرال درکی از علت و معلول ندارد. چون ماموری ، معذور ست.
۲٨۴۶ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : مانلی طاهری

عنوان : ایثار و از خودگذشتگی کافی نیست
“جیج غانی” گرامی، خطاب به “لیبرال” فرموده اید: ” آیا شما منکر این هستید که اگر کمونیست بیسوادی؛ که از شدت بیسوادی چون من و سایر کمونیست های ایرانی رگ گردنشان را در طول تاریخ بخاطر آزادی داده اند، می دهند و خواهند داد؛ بجای آن “نوابغ” ِشما در راس سوسیالیسم های واقعا ناموجود قرار می گرفتند! وضع بنوع دیگری پیش می رفت؟”
متاسفانه باید گفت که کمونیستهای ایرانی، و در کل چپهای ایرانی، درک درستی از دمکراسی و آزادی نداشتند. اینکه بسیاری از آنان شهید شده اند یا زندگی خود را وقف رسیدن به آرمانهایشان کرده اند، دلیل بر این نیست که اگر آنها به قدرت میرسیدند، وضع از کشورهای سابقا سوسیالیستی بهتر میشد. فراموش نکنید که چپها معتقد به “دیکتاتوری پرولتاریا” بودند. یعنی دیکتاتوری از نظر آنان پدیده ای منفی نبود، اگر که خودشان در راس قدرت بودند. چپ تا همین ۱۰-۱۵ سال پیش در زمینه حقوق بشر نیز کارنامه درخشانی نداشت. در سالهای اولیه انقلاب نه تنها بخش قابل توجهی از چپ در مقابل سرکوب سایر نیروهای سیاسی (از سلطنت طلب بگیر تا مجاهد) هیچگونه عکس العملی نشان نمیداد، بلکه خواسته های بر حق جنبش زنان را نیز به سخره میگرفت و آن را به انقلاب کارگری موکول میکرد. در تشکیلاتهای نیروهای چپ هم میدیدیم که چه سیستم دیکتاتوری یی بر پا بود. ما باید بسیار خوشحال باشیم که نیروهای چپ در ایران به قدرت نرسیدند، که اگر میرسیدند با نظام دیکتاتوری خود آنچنان چپ را نزد مردم منفور میکردند که دهه ها طول میکشید تا بتوان چهره جدیدی از چپ ارائه داد.
۲٨۴۵ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : جیج غانی

عنوان : هر روزی که می گذرد
به جواب های جدیدی می رسم اما متاسفانه از سئوالاتم کم نمی شود. در رابطه با بخش اول، جواب های جدید، تشکر از ر مظاهری. اما در رابطه با سئوالات جدید. لیبرال گرامی آیا شما منکر این هستید که اگر کمونیست بیسوادی؛ که از شدت بیسوادی چون من و سایر کمونیست های ایرانی رگ گردنشان را در طول تاریخ بخاطر آزادی داده اند، می دهند و خواهند داد؛ بجای آن “نوابغ” ِشما در راس سوسیالیسم های واقعا ناموجود قرار می گرفتند! وضع بنوع دیگری پیش می رفت؟

آقای لیبرال آیا آزادی خواهی و مبارزهء نامشروط در راه آزادی در انحصار “غیر ایدئولوژیک” ها است؟

آیا “باورمندان”، به شهادت تمامی ما قبل تاریخ بشر؛ بطور نامشروط؛ به دفاع آزادی تا همین امروز نپرداخته اند؟

آیا کمونیست ها چون باورمندان به ادیان الهی، بر این باورند که اعتقاد هر یک از ما برترین و “آخرین” راه نجات بشر است وهمهء بشریت “بایستی” به آن بگرود؟

آیا کمونیست ها انسان مدار ترین فلاسفه، در جهت خود مداری انسان از راه پیشرفت و تعالی اجتماعی و بهره وری از انواع علوم و تکنولوژی ها و نهایتا استقرار کمون های جهانی از طریق عدم تمرکز سیاسی، اقتصادی و اداری نمی باشند؟

آیا حتی کمونیست های قرن های گذشته، تصویری را که از غایت ناگزیر بشر ارائه می دهند، همانا شکفتن میلیاردها انسان با باورهائی متنوع، در وحدت با کار خویش و از این طریق در وحدت با کل جامعهء بشری و در راستای ِ”تکاملی” گوناگون و به تعداد ابوالبشر نمی باشد؟

لیبرال عزیز، سایر هم میهنان گرامی همنظر با ایشان؛

عمر طولانی این عیب را دارد که من انسان فراموش می کنم که من در ماقبل تاریخ بشر می زیم. فراموش می کنم که راه تکامل بشر راهی بس دشوار و طولانی که بناگزیر زایمانی نوین خواهد بود. فراموش می کنم که برای ورود به تاریخ بشر و رشد و اعتلای “انسان” از “دوران” بهره کشی انسان از انسان حتما بایستی عبور کرده باشم.

سئوال من از شما روشنفکران ایرانی که خود را لیبرال؛ آزادی مدار در همهء حوزه های زندگی بشری می دانند؛ تنها اینست که با تقدس بخشیدن بر امر مالکیت خصوصی، در مقابل مالکیت عمومی، در دوران عمومی شدن تولید، آیا چگونه می خواهید از دورانی که انسان ها با “رعایت” این امر “مقدس” (البته رعایت ِبزور تیر و تقنگ) بر کول یکدیگر سوار می شوند، عبور بفرمائید؟

آیا من نوعی بایستی بپذیرم که تا دنیا دنیاست اینچنین بوده و اینچنین خواهد ماند.دهکدهء کوچک ما جنگلی بوده است، می باشد و خواهد بود که در آن اصل تنازع بقاء (بخوانید اصل بقای قویتر) حاکم بوده است، حاکم است و حاکم خواهد بود!

هم میهنان گرامی باورمند به این دست باورها؛
این “جامعهء بقای اصلحی” که شما آن را در شرق و غرب و جنوب و شمال و بالا و پائین عالم امروز مستقر فرموده اید با جامعهء حیوانی، از نظر شما، چه تفاوت کیفی (ارزشی) دارد؟

بیائید همین امروز به هر یک از جنگل های در حال نابودی حیوانی در سطح کرهء ارض و هر یک از متروپل های انسانی ِقارچگونه در حال رشد و تولید گازهای گلخانه ای! می باشند سری بزنیم، آیا شما تفاوتی ارزشی بین قانونمندی های حاکم بر این “جنگل” ها می بینید؟

اگر نمی بینید این را می گویند “ما قبل تاریخ بشر”! یعنی دورانی که اصل تنازع بقای “اصلح” (زوردارتر) در یک قانونمندی “جنگلی” (درست بر عکس قوانین جمهوری یک میرزای جنگلی) بوسیلهء دانشمندان لیبرال تئوریزه می شود! بنام انسان مداری و “آزادی” این “لیبرال” ها وارد قلم و قدم می شوند اما بجای انسان مداری، زورمداری را تئوریزه می فرمایند و زورمدران را بر کرسی می نشانند. آنگاه این ازلیت و ابدیت “زور” و بقای “زوردارتر” را تئوریزه با بیان شیرین خود بیان می نمایند تا در ذهن من نوعی، این جنگل ازلی و ابدی بنماید.

نگارندهء متن اصلی که از او بسهم خود بسیار ممنونم بروشنی نشان داد که باورمند شدن بخشی از هم میهنان ما بنوع جدیدی از باورها بنام سوسیالیسم و دموکراسی، در دورانی که این اندیشه دوران تحول نهائی خود در پاسخ به سئوال چگونگی عبور از سرمایه داری را در دستور کار و بررسی مجدد بین المللی قرار داده است بهتر است با نهایت دقت صورت گیرد.

این هم میهن گرامی این دست اندازی به تجربیات بین المللی سوسیال دموکراسی برای درسگیری ایرانی از آن را، با سمتگیری های نامطلوب روشنفکران ایرانی “بنفع” سوسیالیسم واقعا ناموجود در قرن گذشته مقایسه می کند و این تجربهء ناموفق را به عنوان درسی از گذشته، به پرچمداران سوسیالیسم و دموکراسی امروز ایران معرفی نموده است.

این هنرمند تابان در این کار بسیار موفق بوده است که نشان دهد در “اقبال” عمومی روشنفکران ایرانی و در عقب نشینی از سوسیالیسم به سوسیال – دموکراسی، معضل عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران بطور خاص را در مد نظر داشته باشند. این هم میهنان در تدوین تئوری های نوین ِخود به این امر تاریخی نیز عنایت داشته باشند که ایران اروپا نیست، حاکمیت جمهوری اسلامی نیز یک حکومت بورژوا دموکراتیک نمی باشد و قرن بیست و یکم نیز دوران بورژوازی “دموکرات”، شیک و مصلح رقابتی نمی باشد.

اما در پایان پیامی که به رفیق ِنگارندهء متن ِاصلی دارم اینست که من فکر می کنم اگر با متد ایشان به پیش برویم و نکات و تذکرات بمورد ایشان را براستی در نظر داشته باشیم بجز در حزب کمونیست یگانه و سراسری ِناموجود ِایران، قادر به تئوریزه کردن و پیشبرد حداقل های مورد نظر ایشان؛ چه در زمینهء آزادی های فردی و اجتماعی و چه در زمینهء عدالت سیاسی و اجتماعی نخواهیم بود. مطمئنا با روند رو به گسترش کمی و کیفی مبارزات کارگران ایران و در روند تکامل ناگزیر ِاین بحث ها، به امر حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران بسیار بیشتر پرداخته خواهد شد.

با تشکر از مطبوعاتی که این فوروم آزاد بحث و گفتگو جهت آشنائی و آموختن از نظرات سایر هم میهنان حول یک بحث مشخص (یک نظر “مادر”) را فراهم می آورند و با امید به اینکه این بحث ها، حاشیه نویسی ها و درسگیری ها، هر یک به نوبهء خود به امر معرفی “کمونیسم”، در سه منبع و سه جزئش، از طرف کمونیست های ایرانی مورد استفاده قرار گیرد.

پایدار باشید.
۲٨۴۱ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : لیبرال

عنوان : مشکل نظام های ارمانی در ذات باور انها ست که انها را به دیکتاتوری سوق می دهد
بعضی از کمونیست های وطنی طوری در مورد نظام مورد نظرشان صحبت می کنند که فکر می کنند اگر مثلا اینها به جای نوابغی مثل مائو و لنین و استالین و کاسترو و ۰۰۰ بودند چیزی بهتر از ان دیکتاتوریها تحویل ملتشان می دادند۰ مشکل این نیست که مردم نمی دانند یک جامعه ایده ال باید بدون دولت باشد و همه افراد ان کاملا یکسان از همه مواهب از جمله ازادی و عدالت اجتماعی برخوردار باشند و پول و زور و مقام ابزار سوئ استفاده کسی یا گروهی از مردم نباشد۰
حتی مذهبیون هم مثل شما و همه ارمانگرایان دیگر دراین ادعاها شریکند۰
مسئله این است که مکانیزم رسیدن تدریجی به ان جامعه چیست ؟
کمونیسم مثل مذهب و هر ایدئولوژی دیگری می خواهد تنها با ارمانهای خودش و جاری کردن تام و تمام ارزشهایی که به انها معتقد است جامعه را به ان سو هدایت کند ۰ اما چون بعضی از مردم عقاید و نظرات و ارزشهای دیگری دارند طبعا با ان به مخالفت و نهایتا مقابله بر می خیزند ۰ اینجاست که شاه کلید موجود در نظام های ارمانی که پاشنه اشیل همه این نظام هاست به کمک انها می اید و در چشم بهم زدنی دیکتاتوری وحشت و خشونت و زندان و شکنجه و تبعید به اردوگاه کارسیبری را با لعاب کمونیسم عدالت خواه تحویل می دهد۰
پاشنه اشیل معتقدین به نظام های ارمانی در ذات خود این اعتقادهاست ۰ در هر نظام عقیدتی مردم به دو دسته مومنین و کافران به ان عقیده تبدیل می شوند ۰ بدیهی است که برای پیاده کردن ارمانها نمی شود از افرادی که به ان ارمان اعتقاد ندارند استفاده کرد و انها را در قدرت سهیم نمود ۰ اصل دوم این نظام ها پذیرش هر عقیده و نظری را که با مبانی اولیه ان نظام عقیدتی همسو نباشد به مثابه رویزیونیسم و نفوذ فرهنگ بیگانه در صفوف پیکارگران خودی تلقی و با شدت (انکار و تکفیر و تحت تعقیب قرار دادن و زندان و شکنجه و تبعید و اعدام انقلابی ) با ان برخورد می شود۰
در نظام های سکولار اما دولت تعهدی به هیچ ارمان و ارزش صد درصدی ندارد۰ دنباله رو نظر اکثریت است با تضمین حقوق بشر برای اقلیت ها و فراهم اوردن مکانیزم و زمینه عمل برای اقلیت جهت تبدیل شدن به اکثریت ۰
بنابر این می بینیم که همه افراد صرفنظر از رنگ پوست و مذهب و عقاید شخصی و جنسیت و تمایلات جنسی و ۰۰۰ از حقوق مساوی در مقابل قانون برخوردارند که هیچ بعضی وقتها از ترس اینکه مبادا به اقلیت ظلم شود به انها و مطالبشان بیش از وزنشان اهمیت داده می شود و همیشه چهره هایی از اقلیت ها فرصت این را داشته اند که در ساختار سیاسی به شکل فعالی حضور یابند۰ ویا دولت تشکیل دهند۰
۲٨٣۷ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : ر مظاهری

عنوان : تصحیح
ببخشید: امکان “استقرار یک نظام سوسیالیستی و یا کمونیستی دمکراتیک در حال حاضر در هیچ کجای دنیا وجود ندارد”.
۲٨٣۵ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : ر مظاهری

عنوان : دوست عزیز، جیج غانی
اگر در یک نظام کمونیستی دولت به شکل کنونی آن وجود نداشته باشد، باز هم مرکزی باید وجود داشته باشد که فعالیتها و روابط نهادها و مراکز مختلف در جامعه را تنظیم و هماهنگ کند.
به نظر من استقرار یک نظام سوسیالیستی و یا کمونیستی دمکراتیک در حال حاضر در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. ولی اعتقادم بر این است که جامعه بشری گام به گام به سمت آن پیش میرود. مسلما جریانات سوسیالیست در این راه نقش قابل توجهی بازی میکنند چرا که به عنوان اهرم فشار بر نظام سرمایه داری عمل میکنند.
هر چه بیشتر پیش میرویم، تقسیم قدرت در جامعه از طریق مشارکت گسترده تر اقشار و گروه های مختلف اجتماعی در اداره جامعه بیشتر میشود. برای نمونه تا همین صد و خرده ای سال پیش زنان و سیاهپوستان در غرب چندان حق و حقوقی نداشتند و با آنان به عنوان شهروندان دست چندم برخورد میشد، در صورتی که امروزه بسیار گسترده تر از پیش در اداره جامعه سهیم هستند. “طبقه کارگر” نیز در غرب به مراتب بیشتر از گذشته در تعیین تحولات اجتماعی و سیاسی دخالت دارد، بخصوص از طریق سندیکاها.
به نظر من تحولات اجتماعی در آینده، روابط قدرت را دگرگون خواهد کرد، از قدرت دولت و سرمایه داران هر چه بیشتر کاسته خواهد شد و آنگاه استقرار یک نظام سوسیالیستی دمکراتیک ممکن می باشد. ولی این زمان میخواهد. وقتی قدرت از پایین تقسیم شده باشد، آنگاه دولت فقط نقش هماهنگ کننده را بازی میکند. در صورتی که وقتی در یک جامعه “طبقه کارگر” با زور بر طبقه سرمایه دار حاکم میشود، مجبور است برای حفظ قدرت خود دست به سرکوب بزند. سوسیالیسم هدف والایی ست، ولی در حال حاضر نمیتوان آن را با دمکراسی و آزادی پیوند زد.
۲٨٣۴ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : بهرخ ج

عنوان : پررو
همه گفتاریهای مااز کمونیست هاست ۰ پررو وپر مدعا ۰ بیسواد و احساساتی ۰
۲٨۲٨ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : جیج غانی

عنوان : مشکل من بیشتر می شود!
ر مظاهری عزیز با تشکر از توضیخات، اما متاسفانه مشکلات من کم نمی شود.
هم میهن گرامی؛
آیا در “کمونیسم”، اساسا دولتی وجود خواهد داشت که سرمایه ها را در اختیار داشته باشد؟
آیا سرمایه داری دولتی مدل استالینی، از نظر شما همان “سوسیالیسم” بحساب می آید؟
آیا استقرار سوسیالیسم تنها در یک کشور ممکن می باشد؟
آیا ملی کردن صنایع و منابع کلان، جمعی کردن مالکیت مراکز بزرگ تولیدی و دولتی کردن خدمات عمومی از نظر شما همان “سرمایه داری دولتی” هستند؟
آیا در یک نظام سوسیالیستی مدیریت سرمایه ها و تولید از “بالا” و بوسیلهء یک حزب و یا یک دولت ِمتمرکز صورت خواهد پذیرفت؟
۲٨۲۴ – تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱٣٨۷       

     از : بابک ساده

عنوان : نیاز جنبش چیست؟
آقای ف ـ تابان از سرنوشت تلخ بخشی از چپ ایران سخن میگوید. هدفم این نیست که در باره ی این متد لوژی بحث کنم ، بلکه تلاش می کنم تا نکته ای را یاد آوری کنم و آن اینست که ما هنوز نمی دانیم کدام سیاست برای چپ در قبل و بعداز مقطع انقلاب ضروزی بود و کدام نیروها نزدیکتر و یا دورتر از آن بودند.

راست روی ها و چپ رویها ی ، نیروهای درون جنبش چپ بیش از همه باید توسط خود چپ ها به نقد کشیده شود.

به نظر من آماج های اصلی انقلاب می بایست توسط نیروهای چپ حول تاکید و تحصیل یک قانون اساسی مدرن مبتی بر تامین آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی متمرکز میشد که از طریق مجلس موسسان باید تحقق می یافت. تا خمینی و نیروهای مذهبی نتوانند به سادگی با علم کردن مجلس کذائی خبرگان دست آوردهای انقلاب مشروطه را ملا خور کنند. در این زمینه شخصا نیروئی را بخاطر نمی آورم که چنین سیاستی را اعلام کرده باشد .ولی افرادی مستقل این موضوع را طرح نمودند. در نیتچه ، تاکید بر مبارزات ضد امپریالیستی و حمایت از ردوگاه “سوسیالیسم واقعا موجود” اساسا انحرافی بود.
بقیه نیروهای چپ هم که یک سر سوزن کمتر از استقرار انواع سوسیالیسم ها را قبول نداشتند هم به نوع دیگری انحرافی عمل نمودند.( این بدان معنی نیست که نیرووهای غیر چپ درست عمل کردند)

زندگی به ما آموخت که تمام نیروهای چپ به فجیع ترین شکل ممکن سرکوب شدند و هنوز ابعاد فاجعه معلوم نیست.

ظاهرا چپ در داخل کشور و جنبش کارگری در پراکنده ترین وضع قرار دارد و جز چند تشکل و حرکت های خود بخودی فاقد جنبش منسجمی می باشد امیدوارم اطلاعات بنده غلط باشد. تا جنبش کارگری و چپ درایران نضج نگیرد . نیروهای خارج از کشور
اعم از خط و مشی درست یا نادرست نمی توانند تاثیر چندانی بر ضرورت های کشور بزرگ ایران بگذارد.

اما جنبش چپ در خارج از کشور با تمام محدوریت های مبارزاتی برای تاثیر گذار ی بر جنبش مادر و اصلی در داخل کشور می تواند با بالا بردن کیفیت میارزاتی خود نقش شایسته تری در جنبش آزادیخواهی و عدالت جویانه ی مردم ایران بعهده بگیرد.

بهمین دلیل چپ خارج از کشور می تواند با مطالعه ، کنفرانس ، سمینار و نظائر اینها برای تدوین و تنظیم برنامه و خط و مشی ضرور مبارزاتی امروز ایران پیش قدم شود . بنظر من مهم نیست که این جریان از سوسیالیسم پیروی می کند یا از سوسیال دموکراسی و یا هر انتخاب دیگر.

مهم اینست که چپ بکوشد تا به ضرورت های مبارزاتی امروز ایران پاسخ دهد .
واقعا مشکل و نیاز مبرم چپ ایران انتخاب سوسیال دموکراسی یا سوسیالیسم ست ؟

یا توصیه و نشان دادن راه های عملی مبارزاتی که مردم را برای نجات خودشان از چنگال ارتجاع مذهبی ترغیب نماید؟

اگر پروسه ی ترقی و پیشرفت جامعه مدنی در ایران با مبارزات روز مره ی مردم بسط و توسعه نیابد ، سوسیال دموکراسی و سوسیالیزم هرگز توسط زحمتکشان تحقق نخواهد یافت.

به نظر من چپ خیلی بلند پروازانه آرزو می کند. باید فروتنانه از حداقل ها شروع کرد . به چپ های جوامع میزبان نگاه کنیم که با ۵تا ۳۰ درصد هوادار رسمی چقدر باحوصله به عدالت و صلح توجه می کنند.

اگر چپ نشان دهد که چه باید کرد و برای “چه باید کرد” آموزش و فعالیت تیلیغی و ترویجی صورت بگیرد قطعا از انحرافات جنبش کاسته خواهد شد و بلائی که در انقلاب و بعد از انقلاب بر سر جنبش فرو ریخت پیشگیری خواهد شد. وگرنه هرکس یا جریانی می تواند جنبش را به انحراف بکشاند.
۲٨۲۲ – تاریخ انتشار : ٨ شهریور ۱٣٨۷       

     از : علی

عنوان : به “R یک مارکسیست”
شما علاوه بر اینکه از مارکسیسم زیاد چیزی نمیدانید، گویا حافظه تاریخی زیاد خوبی هم ندارید! فاشیستها سی سال است که در ایران به حاکمیت رسیده اند! خمینی صد بار جلاد تر و فاشیست تر از احمدی نژاد بود. و اتفاقا نیروهایی با تفکر شما بودند که باعث شدند این نظام فاشیستی روی کار بیاید و نه آنها که همواره قصدشان بر این بوده که جوهر فاشیستی اسلام و این نظام ددمنش را بر ملا سازند!
۲٨۲۰ – تاریخ انتشار : ٨ شهریور ۱٣٨۷       

     از : لیبرال

عنوان : تناقض در افکار شماست نه سوال من۰ نه می توانید رژیم های دیکتاتوری اسد و صدام و کوبا و کره و …را محکوم کنید و نه می توانید لزوم گذر از یک رژیم سرمایه داری برای رسیدن به کمونیسم ارمانیتان را انکار کنید۰
به جای چپ های خیلی با سواد و همه فن حریف که همیشه برای فرار از جواب دادن به سوالات مشخص طفره میروند و به روش پدرخوانده شان استالین فورا یک تهمت و برچسب نثار طرف می کنند به سوالات جواب می دهم تا شیرفهم شود هر که در او غش نیست۰ ضمنا درخواست من را دوباره بخوانید و ببینیدکه گفته بودم به صورت اری یا نه و صریح ۰
شما چپ های روسی که به ج ا اری گفتید و ول کن هم نیستید( و می خواهید باز مردم را پای صندوق علی خامنه ای جمع کنید و یک دیوانه دیگرمثل احمدی نژاد بیاورید تا به منافع روسیه در ایران لطمه ای وارد نشود) که نمی توانید مرا به عامل ج ا منتصب کنید.
جواب س اول فرموده اید اری ۰ یعنی به رای مردم گردن می نهید ۰ مثلا اگر مردم اشتباها رژیم سرمایه داری و یا اسلامی مثل حماس انتخاب کنند شما با دولت نمی جنگید۰ به ترکمن صحرا نمی روید و در کردستان و دانشگاه سنگر نمی بندید فقط اعلام مواضع می کنید و به مردم اگاهی می دهید تا به اشتباهشان پی ببرند و تا انروز جز سخنرانی و اظهار نظر و تبلیغ سیاسی فرهنگی کار دیگری نمی کنید ۰ پس شما یک انقلابی سوسیالیست نیستید بلکه یک حزب سیاسی لیبرال هستید۰
جواب سوال دوم طفره رفته اید می توانستید بگو ئید (نه) یعنی با رژیم های موجود که طبیعتا رژیم ایده ال شما نیستند نمی جنگید بلکه بسته به ماهیت انها و تا جایی که به نفع رژیم ایده ال شما دردراز مدت باشد با انها همکاری می کنید (ضمن حفظ مواضع و ارمانهای خودتان) و تشریح و توصیف نظام مورد نظرتان و اینکه چرا فکر می کنید نظام شما کارایی بهتری دارد۰
مثلا اگر یک رژیم لیبرال دموکرات سر کار باشد به علت اینکه متعهد به حفاظت از ازادی بیان است با او نمی جنگید چون حداقل شما هم مثل بقیه می توانید حرفتان رابزنید درست است که قدرت دستتان نیست ولی نهایتا شما هم پس از یک سلسله تغییرات سیاسی روزی به قدرت خواهید رسید۰ یااگر یک رژیم سوسیال دموکرات حکومت می کند اگرچه مالکیت خصوصی را لغو نکرده ولی بسیاری از صنایع بزرگ را ملی کرده پس با او تا همان درجه همکاری می کنید۰
جواب سوال سوم را که کاملا مشخص است عمدا ندادید چون دستتان را رو می کرد۰ می توانستید بگوئید (اری) ۰ یعنی همه انها دیکتاتوری هستند و ربطی به نظام کمونیستی ندارند بلکه صرفا نام کمونیسم را یدک می کشند۰ ولی جواب شما مثل نظامی که انرا وعده می دهید کلی و مبهم و پیچیده است ۰ هزاران اما و اگر سرهم می کنید تا دست اخر تلویحی اب پاکی بریزید سر استالین و شوروی و روسیه پوتین ۰و سقوط امپراطوری سرمایه دار دولتی را حاصل توطئه غرب و عوامل نفوذی ان قلمداد می کنید بدون انکه متهم به حمایت از استالینیسم و جنایات روسهاعلیه نیمی از بشریت بشوید۰
می توانستید مثل توده ایها بگوئید(نه) یعنی طلبکار هم می شدید که به استالین( اسپارتاکوس کمونیسم راستین روس و جهان) ظلم شده او انوشیروان دادگرست و دیوار کاخش به خاطر عدالت مارکسیستی برای برخورد نکردن به خانه پیرزنی کج گردیده ۰ و میلیونها مردمی که در کشورهای اوکراین و چک و مجارستان و لهستان و افغانستان و ۰۰۰ کشته شدند مزدوران بورژوازی بودند و توطئه گران امپریالیسم ۰ اصلا هر چه بدی و کژی بود کار امپریالیسم بود و ۱۵۰ هزار کمونیست موجود در روسیه فعلی پشتوانه بازگشت ان دوران پر افتخارند و فعلا هر چه که از شهر مقدس مسکو بیرون بیاید به احترام ان سابقه مقدس باید ستوده شود تا امدن مهدی مارکسیسم ۰ اما شما می گویید غایت دموکراسی هستید.
جواب سوال چهارم بسیار اسان است و قبلا بسیاری از چپ ها به ان یک پاسخ داده اند۰ (نه) یعنی جامعه ایران مرحله سرمایه داری را هنوز طی نکرده بنابراین نمی تواند به سوسیالیزم گذر کند۰ فقط کشورهای پیشرفته که عمدتا در اروپا هستند این مرحله را پشت سر گذاشته و یا در حال تکمیل کردن ان هستند۰ اما چرا جواب این سوال را ندادید چون باید می پذیرفتید که درحال حاضر شما بایستی برای روی کار امدن یک رژیم بورژوازی در ایران فعالیت کنید یا درحاشیه منتظر پیدایش و تکوین این مرحله بشوید که در هر دو حالت شما تبدیل به یک حزب لیبرال با حفظ ارمانهای سوسیالیستی می شوید یعنی چیزی که اقای تابان دارد تقلا می کند با کلی گویی و مبهم سخن گفتن از ان بگریزد۰

جواب به سوال پنجم با توجه به سوالهای قبلی می توانست ( نه ) باشد یعنی با توجه به اماده نبودن ایران برای یک رژیم کمونیستی اید ه ال شما در شرایط حاضر و با توجه به بهتر بودن نسبی حکومت های کره جنوبی و ترکیه و ۰۰ در مقایسه با رژیمهای صدام و اسد و کره شمالی و ۰۰ شمابا پیدایش چنین رژیمی در ایران که احتمال تشکیلش بیشتر از رژیم مورد نظر شماست به مبارزه بر نمی خیزید بلکه عاقلانه است که به تشکیل ان که جامعه را یکقدم به جامعه ارمانی شما نزدیکتر می کند کمک هم بکنید۰
اما در انصورت شما باز به راه فدائیان اکثریت رفته اید یعنی همان چیزی که منتقد ان هستید۰
جوابی که به این سوال پنجم می خواهید بدهید اری است ولی انوقت با توده ایها هم نظر می شوید پس مجبورید اتهام وارد کنید و خودتان را به نفهمی بزنید و طرفتان را به ملاها و امپریالیزم و ۰۰۰ متصل کنید تا از شر جواب صریح دادن خلاص شوید۰
تناقض در افکار شماست نه سوال من۰ نه می توانید رژیم های دیکتاتوری اسد و صدام و کوبا و کره و …را محکوم کنید و نه می توانید لزوم گذر از یک رژیم سرمایه داری برای رسیدن به کمونیسم ارمانیتان را انکار کنید۰

جواب به سوال ششم می توانست (اری) باشد یعنی فروپاشی شوروی و رفتن ناگزیر چین به طرف سرمایه داری رانتی دولتی ( همان رهبران و اعضا عالیرتبه حزب کمونیست با زد و بند صاحبان شرکتها و کارخانه جات شدند و قدرت سیاسی را هم دارند) به خاطر نا کارامد بودن نظام سرمایه داری دولتی و نبودن انگیزه برای کار بیشتر و توسعه و رواج فساد اقتصادی ناشی از سوئ استفاده از قدرت سیاسی غیر جوابگو و بدون نظارت احزاب مخالف و رقیب بود ۰ البته همیشه و در همه حال توطئه دشمنان وجود دارد ولی انچه که باعث موفق شدن توطئه ها می شود زمینه مساعد است که توسط خودیها بوجود می اید۰ رژیم باد کرده و متورم و ناکارامد روس که از خون کشورهای اقماریش تغدیه می کرد به علت پایین بودن بازده و فقیرشدن کشورهای اقماری توان پرداخت هزینه بوروکراسی عظیم و ولخرجی های طبقه نومان کلاتورا که به مثابه یک سرمایه داری انحصاری و فاسد عمل می کرد را نداشت پس با لگد هایی که از ملل چاپیده شده و تحت ستم کشور مسلط از داخل می خوردو فشارهای رقیب از خارج فرو ریخت۰ و مردم روسیه در ماتمش قطره اشکی هم نریختند بماند دارند چهار نعل به سوی یک نظام سرمایه داری رانتی دولتی دیگر پیش میروند۰

جان کلام اینکه اگر به صورتی که من جواب دادم جواب بدهید که تبدیل به یک حزب لیبرال با ارمانهای چپ گرایانه می شوید مثل حزب ان دی پی در کانادا که به نظر می اید صحیحترین شکل برای یک سازمان معتقد به سوسیالیزم باشد۰ ظاهرا چریکهای فدایی اکثریت با درایت کامل و پس از مشاهده حضوری احزابی نظیر ان دی پی و سوسیال دموکراتهای اروپایی این مسیر صحیح را برگزیده اند۰ مواضع سیاسی انها هم پخته و عقلانی است ۰
اگر مخالف انچه که من گفتم به صراحت جواب دهید که میشوید حزب توده یعنی عقب افتاده ترین و ارتجاعی ترین حزب کمونیست در منطقه و شاید جهان ۰ همه تلاشتان باید این باشد که به روسها و منافع انها در منطقه لطمه ای وارد نشود و با دروغ و نیرنگ تاریخ منطقه و جهان را دستکاری کنید .تا استالین قهرمان ازادیخواهی شود و سولژنیتسین مهره امپریالیسم ۰ پوتین و چاوز مدافع قهرمان خلق های تحت ستم گردند و هاول ها و والساها ماموران سی ای ا۰ حمله بوش به عراق توسعه طلبی امپریالیستی باشد ولی حمله روسیه به گرجستان کوتاه کردن دست امپریالیست ها۰

اگر با هر دو سنخ مخالفت کنید هفتاد من استدلال و سخنرانی و کلی گویی لازم دارید و دست اخر باید به مردم یک سرزمین خیالی پر از تناقضات جذاب وعده دهید که هرگز اتفاق نخواهد افتاد۰
۲٨۱۶ – تاریخ انتشار : ٨ شهریور ۱٣٨۷       

     از : R یک مارکسیست

عنوان : انقلاب
خانم ر مظاهری انقلاب یک علم است. یک استراتژی است. برای رسیدن به آن باید تاکتیک داشت. همینطوری کشکی نمی شود انقلاب کرد. انقلاب در خلأ اتفاق نمی افتد بلکه باید شرایط مادی آن محیا باشد.

اینکه من از شرکت در انتخابات حمایت کردم دقیقاً بر این مبنا می باشد. بله شرکت در انتخابات هیچ منافاتی با انقلابی بودن ندارد. لنین همیشه بر شرکت در انتخابات و رای دادن به گزینه لیبرال تر تاکید داشت. این وظیفه هر سوسیالیستی است که برای بهبود شرایط زندگی طبقه کارگر تلاش کنه. چه کسی می تواند این واقعیت را انکار کد که وضعیت کارگران در زمان احمدی نژاد به مراتب بدتر از دوران خاتمی است؟ درباره وضعیت آزادی بیان و … که دیگر اشهر من الشمس است.

این خرده برژوازی و لیبرال ها هستند که نمی دانند چه می کنند. آنقدر دچار یاس و بی برنامگی هستند که یک روز از هخا حمایت می کنند و یک روز از ارتش آزادی بخش آمریکا. به نوع استدلال خودتان بنگرید. ((بطور جانانه از شرکت در انتخابات نمایشی و فرمایشی جمهوری اسلامی دفاع کرده بودید…)) انتخابات نمایشی. واقعاً خسته نشدید انقدر این جمله بی محتوا و غیر علمی را تکرار کردید. چند سال با همین استدلال مسخره از شرکت در انتخابات خودداری کردید و باعث شدید که فاشیست ها به قدرت برسند. که چه؟ واقعاً نمی خواهید از تاریخ درس بگیرید؟

من انقلابی هستم. تمام تلاش هم در این راه است. اما چون ما سوسیالیست ها بر خلاف لیبرالها علمی کار می کنیم و ماتریالیست هستیم و نه ایده آلیست می دانیم که در شرایط حاضر شرایط مادی انقلاب وجود ندارد پس باید همزمان با تلاش برای ساخت یک حزب انقلابی از هر گروهی که ذره ای شرایط کارگران را بهتر می کند حمایت کرد. در انتخابات گذشته معین قول داد که از تشکیل سندیکاهای مستقل کارگری حمایت کند اما متاسفانه …
۲٨۱۴ – تاریخ انتشار : ٨ شهریور ۱٣٨۷       

     از : پرویز

عنوان : فقط لیبرال نیست!
خانم آزاده نمازی،
“یک مارکسیست” هم دست کمی از “لیبرال” ندارد. هر دو، دو روی یک سکه اند. یکی از موضع لیبرالی و دیگری از موضع چپ!
۲٨۱۲ – تاریخ انتشار : ٨ شهریور ۱٣٨۷       

     از : آزاده نمازی

عنوان : امان از بیسوادی !
لیبرال دوباره در نقش “بازجویان ” اوستا شده و با طرح سئوال های آبکی مچ گیری میکنه !!!!!!!!!!
فرموده اند: ” .. خلاصه اینکه برای پرهیز از کلی گویی همه چپ ها باید به این پرسش های اولیه به صورت اری یا نه و صریح پاسخ گویند تا معلوم شود منویات واقعی انها چیست “

آری “همه ی” چپ ها ، متوجه شدید “باید” به پرسش های “لیبرال” بصورت “آری ” و “نه” پاسخ دهید مثل رفراندم جمهوری اسلامی !!!!!!!! نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. اما قبل از اینکه وارد بحث جدی شویم به عرضتان میرسانم که ایشان فقط قصد شانتاژ دارد و اگر مسیر اصلی بحث را عوض کند موفق شده. من آگاهانه به شما نشان میدهم که او ماموریت دارد که اینجا و انجا مزاحمت ایجاد کند.

سئوالها ی غیر مسئولانه ی و غلط “لیبرال” از این قرار ست:

س ـ ایا به رای مردم هر چه باشد گردن می نهند یا نه
ج ـ آری ولی هرگز مثل ۱۰۰ سال شاه و شیخ گردن نمی زند ( ا گر سرمایه دارها و لیبرال ها با پول و پله و تقلب دخالت کنند افشاء می کند ! )

س ـ تا تشکیل حکومت ایده الشان با رژیمهای موجود می جنگند یا بسته به ماهیت انها با انها رقابت می کنند و یا ائتلاف می کنند و یا صرفا همکاری در زمینه های هماهنگ با نظام کمونیستی ایده الشان۰
ج ـ صورت مسئله خنده دار ست . اگر خود “لیبرال” توانست با یک آری و نه جواب دهد آنوقت می پذیرم که احتمالش هست که پاسخ داد.

س ـ ـ نظام های کمونیستی شناخته شده موجود مثل شوروی و کوبا و چین و کره را دیکتاتوری و متباین با نظام ایده الشان می دانند یا انها را با کمی تعدیل کمونیست هایی می دانند که اشتباهاتی داشتند.
ج ـ صورت مسئله بازهم غلط ست. پیشنهاد میشود که حضرت “لییرال” یک کمی معلومات ریاضی ،آمار ، منطق و فلشفه کسب نمایند تا بتواند سئوال مورد نظر را درست مطرح نماید.

س ـ جامعه ایران را در مقطع سرمایه داری و در گذار به سوسیالیزم ارزیابی می کنند یا بسیار عقب تر از سرمایه داری ۰
ج ـ بازهم سئوال غلط تنظیم شده . امان از بیسوادی !

س ـ اگر در ایران امکان تشکیل یک حکومت کمونیستی بدون دیکتاتوری شبیه روسهاو کوبا وکره و چین در حال حاضر فراهم نباشد ولی امکان رفتن به سوی حکومت های نسبتا لیبرال و دموکرات مثل ترکیه و کره جنوبی و ۰۰۰ موجود باشد ایا چپها جلوی انرا خواهند گرفت ولو اینکه یک جمهوری ظاهرا ضد امریکا متل ج ا یا صدام یا بشار اسد (که باعث عقب نگهداشته شدن جوامع خاور میانه و در اصل به نفع امریکا هستند مثل عربستان) حاصل این موضع گیری باشد؟ یا نه با علم به اینکه رژیم های لیبرال با کمونیسم متفاوت و حتی متضاد ان هستند ولی چون جامعه را یک قدم به کمونیسم ایده ال نزدیکتر می کنند از انها حمایت تاکتیکی خواهند کرد یا حداقل با انها مبارزه نمی کنند۰
ج ـ پیشنهاد میشود که “لیبرال” این باصطلاح سئوال را بخواند و ببیند که به این سئوال ” پر تناقض ” و نا مشخص با یک آری و نه میشود پاسخ داد.

س ـ ـ فروپاشی شوروی و تغییر ماهیت دولت در چین را نتیجه نارسایی های عملکرد کارگزاران و اشتباهات نظریه پردازان کمونیست این کشورها می دانند یا بر اساس تئوری همیشه پیروز توطئه انرا کار امپریالیست ها می دانند۰
ج ـ همان بیدقتی و شلختگی و سئوالات ترکیبی

به نظر من “لیبرال ” نمی داند که طرح سئوال نیاز به معلومات دارد و هر بازجوئی نمی تواند بر حسب ماموریتی که دارد هر مزخرفی را سر هم بندی کند. آدم را یاد بازجوهای “دکتر” و “مهندس ” ساواک می اندازد یا “حاج آقا ” های اوین و گوهر دشت.
۲٨۰۷ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : ر مظاهری

عنوان : ببخشید “لیبرال”
خانم یا آقای لیبرال، ببخشید. مطلبتات را دوباره با دقت بیشتر خواندم. منظورتان چندان گنگ هم نبود. فقط چون موضوعات زیاد و متفاوتی را در یادداشتی کوتاه گنجانده اید، باید با دقت بیشتری خوانده شود.
۲٨۰٣ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : ر مظاهری

عنوان : تعریف خاص شما از سوسیالیسم؟
خانم یا آقای جیج غانی، تا جایی که من میدانم بنا بر تئوریهای “سوسیالیستی” و کمونیستی، در نظام سوسیالیستی همه انواع سرمایه در جامعه در اختیار دولت قرار میگیرد و دولت موظف است آن را بطور عادلانه بین مردم تقسیم کند. برنامه ریزی اقتصادی نیز از بالا صورت میگیرد. این آن چیزی بود که من انحصار سرمایه در دست دولت نامیدم. حالا شاید این از نظر شما نامش “سرمایه داری دولتی” باشد. اگر اینگونه است، لطفا تعریف خود را از سوسیالیسم ارائه دهید.
خانم یا آقای لیبرال، عنوان بسیار جالبی برای یادداشت خود انتخاب کرده اید، ولی مطلب شما به کل گنگ و نامفهوم است و منظورتان قابل فهم نیست.
خانم یا آقای “یک مارکسیست”، تا جایی که من به یاد دارم شما در یکی از کامنتهای قبلی تان، همین یک هفته پیش، بطور جانانه از شرکت در انتخابات نمایشی و فرمایشی جمهوری اسلامی دفاع کرده بودید. این با اظهارات “انقلابی” شما در اینجا کاملا در تناقض قرار دارد. بالاخره شما رفرمیست هستید (تازه آن هم در چهارچوب نظام ضدبشری جمهوری اسلامی!!!) یا طرفدار انقلاب کارگری؟
۲٨۰۲ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : داریوش مرادی

عنوان : سوسیالیسم ادعایی آقای تابان ، متاسفانه پر بر واقعیت ها جهان معاصر ندارد و بیشتر به اتوپیا شبیه است تا واقعیت!
دوستان درود ! تجربه سوسیال ـ دمکراسی و دولت رفاه در اروپای غربی و به و یژه اسکاندیناوی علیرغم همه ضعف های آن ، اساسا قابل مقایسه با سوسیالیسم روسی و یا انواع دیگر آن نیست و یکسان سازی و شکست خورده پنداشتن آن نشان از دیدگاههای جزم گرایانه این رفقا است ! اینکه کسانی هنوز به جبر تاریخ و ماتریالیسم تاریخی باور دارند و قانونمندی های اجتماعی نه بر مبنای واقعیات ، بکله بر اساس آرمان های خود ترسیم می کنند ، نشان از مقاومت اندیشه دگم و ایدلوژیک آنان دارد !
۲٨۰۰ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : علی محمدی

عنوان : دهی که ازدور دیده میشود، راهنما لازم ندارد(مثل ترکی)
من بدون دخالت درماهیت قضیه ازاین آقایان لیبرال ( درصورتی که وجدان علمی را رعایت بکنند)، درخواست دارم به نمونه هایی ازاین دستآوردهای لیبرالیسم ومخصوصا نوع مدرن آن اشاره فرمایند. آخه ما هرچه جنگ .کشتار ودخالت و… دیده ایم ازلیبرالیزم بوده ودستآورد مردم عادی اروپا و… درزمینه ی رفاه هم دردرجه ی اول مربوط به مبارزات آنها ، دوما ناشی ازخصلت رقابتی بودن سرمایه (که لیبرالیزم آن را نمیپذیرد) وثالثا جلوگیری ازتبلیغات شو روی ( با سیستم پس سرمایه داری ونه سوسیالیزم ونه سرمایه داری دولتی وصدالبته بسیار فقیر ازنظر دموکراسی) بوده است.
۲۷۹۶ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : R یک مارکسیست

عنوان : سوسیالیزم
خانم ر مظاهری شما کوچکترین درک درستی درباره سوسیالیزم ندارید و کاملاً‌ تحت تاثیر سموم فکری لیبرالیزم قرار گرفته اید به طوریکه سوسیالیزم را با سرمایه داری دولتی نوع استالینیستی و چینی اشتباه گرفته اید. راه حل تمام مشکلات مردم ایران و جهان از بین بردن ریشه این مشکلات که همان سرمایه داری (چه نوع خصوصی آن مانند آمریکا و چه نوع دولتی آن مانند ایران) می باشد و جایگزینی آن با نظام سوسیالیزم.

خیلی جالب نوشته اید که برای رسیدن به عدالت باید در سرمایه داری رفرم صورت بگیرد. این همان سوسیال دموکراسی و دولت رفاه است که مفتضحانه دچار شکست شده است. ببینید در همه کشورهای به اصطلاح سوسیال دموکرات چطور کارگران دارند با بیکاری و فقر دست و پنجه نرم می کنند نمونه بارز آن آلمان هست که در حالیکه میلیون ها کارگر با کاهش دستمزد روبرو هستند سرمایه داران بر ثروت خود می افزایند و هر روز به حقوق کارگران حمله می کنند.

سرمایه داری بزرگترین دشمن بشریت است. دو جنگ جهانی کشتار میلیون ها انسان جنگ های هر روزه در جای جای دنیا کشتار بیش از یک میلیون عراقی فقر جهانی گشنگی استبداد و … همه نتایج نظام سرمایه داری است. افسانه وجود آزادی هم در سرمایه داری هم مدت هاست به پایان رسیده است. بروید و فیلم تظاهرات مسالمت آمیز جوانان آمریکا پیش از شروع اجلاس حزب دموکرات را ببینید که چگونه وحشیانه توسط پلیس آمریکا سرکوب شدند. در چین هم دیدیم که چگونه سرمایه داری مردم را سرکوب کرد.

نه دوست عزیز ما کمونیست ها اصلاً قصد نداریم که در اپوزیسیون بمانیم و کاری به قدرت نداشته باشیم ما نه تنها در اپوزیسیون نخواهیم ماند بلکه قدرت نظام سرمایه داری را از طریق انقلاب کارگری در هم خواهیم شکست و کارگران قدرت را از طریق شوراها به عهده خواهند گرفت. آنروز عدالت و آزادی واقعی را خواهید دید.
۲۷۹۲ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : لیبرال

عنوان : سوالهای روبروی چپ های جدید با مواضع کلی و مبهم
با تشکر از اقای احمد ۰ اولا من بهروز م و یا هیچ فرد دیگری نیستم ۰ ثانیا بسته به موضع با بعضی نقطه نظرات همه گروهها و افراد موافق یا مخالفم ۰ این به خاطر اعتقادم به لیبرالیسم است و دموکراسی واقعی موجود یعنی دموکراسی لیبرال۰ با شما موافق هستم که کمونیسم و مارکسیسم سنتی و مارکسیسم شرمنده ولی تا حدودی هنوز متعهد به روسیه با دموکراسی اصلا سازگار نیست و کاملا ضد ان است ۰ (چون طرفدار دیکتاتوری پرولتاریاست که نهایتا و در عمل به دیکتاتوری حزب کمونیست منتهی می شود چون متعهد به ایدئولوژی است عین مذهب )۰ ولی با شما هم عقیده نیستم که سوسیال دموکراسی اروپایی مثل سوئد ناموفق بوده است ۰ البته هر سیستمی را باید نسبی ارزیابی کرد کما اینکه دموکراسی امریکایی هم نشان داد که نابسامانی هایی خطرناک دارد۰ اما به دلیل اینکه داخل دموکراسی امریکایی عناصر سازنده می توانند موجد تغییرات نسبی در دوره های کوتاهتر (نه ۷۰ سال )بشوند و از اردوگاه کار اجباری و زندانی سیاسی و خفه کردن کامل مخالف خبری نیست هنوز قابل مقایسه با سیستم های تک حزبی کمونیستی موجود نیست ۰ اشکال اقای تابان و همفکران او که معتقدندبا پیوستن به جریان سوسیال دموکراسی عملا چیزی از سوسیالیزم باقی نمی ماند این است که هیچ راه حل سوسیالیستی عملی( که بتواند توسط سوسیالیست ها دنبال شود و باعث از بین رفتن سوسیالیزم نشود و به دیکتاتوری کمونیستی روسی هم منجر نگردد )ندارند۰ عملا این افراد پس از نوساناتی در حرکتهای تاریخی فرارو به همان مارکسیسم ناب یعنی روسی بر خواهند گشت ۰ با نگاهی به موضع گیری بسیار ضعیف و غیر منطقی چپ ها از سنتی تا سوسیال دموکرات و تا چپ لیبرال در مقابل ماجراجویی های پوتین در قفقاز از یک سو و پرداختن به سولژنیتسین از سوی دیگر به خوبی به این حقیقت تلخ پی می بریم که تمام چپها ی ایران تا رسیدن به نقطه ازاد شدن از تابوهای عقیدتی بیاد مانده از دوران استالین راه درازی در پیش دارند۰ انها می توانستند یک تحلیل مستقل و مبتنی بر حقوق بشر و دموکراسی و ازادی بیان دراین موارد ارائه کنند که هم با تحلیل های امریکایی هم سو نباشد و هم اب توبه سر شخصیت سیاسی دلال صفتی مثل پوتین و دولت سرمایه داری او نریزد که یک دولت رانتی است و هیچ نسبتی با مارکسیسم ندارد و عملکردش کاملا اب به اسیاب محافظه کاران در انتخابات پیش روی امریکا ریخت و تئوری بوش (در لزوم حمله به سرزمینهای دیگر برای حفظ منافع و امنیت کشور خویش و تغییر رژیم های نا همخوان) را مباح کرد۰
خلاصه اینکه برای پرهیز از کلی گویی همه چپ ها باید به این پرسش های اولیه به صورت اری یا نه و صریح پاسخ گویند تا معلوم شود منویات واقعی انها چیست
ایا به رای مردم هر چه باشد گردن می نهند یا نه
تا تشکیل حکومت ایده الشان با رژیمهای موجود می جنگند یا بسته به ماهیت انها با انها رقابت می کنند و یا ائتلاف می کنند و یا صرفا همکاری در زمینه های هماهنگ با نظام کمونیستی ایده الشان۰
نظام های کمونیستی شناخته شده موجود مثل شوروی و کوبا و چین و کره را دیکتاتوری و متباین با نظام ایده الشان می دانند یا انها را با کمی تعدیل کمونیست هایی می دانند که اشتباهاتی داشتند.
جامعه ایران را در مقطع سرمایه داری و در گذار به سوسیالیزم ارزیابی می کنند یا بسیار عقب تر از سرمایه داری ۰
اگر در ایران امکان تشکیل یک حکومت کمونیستی بدون دیکتاتوری شبیه روسهاو کوبا وکره و چین در حال حاضر فراهم نباشد ولی امکان رفتن به سوی حکومت های نسبتا لیبرال و دموکرات مثل ترکیه و کره جنوبی و ۰۰۰ موجود باشد ایا چپها جلوی انرا خواهند گرفت ولو اینکه یک جمهوری ظاهرا ضد امریکا متل ج ا یا صدام یا بشار اسد (که باعث عقب نگهداشته شدن جوامع خاور میانه و در اصل به نفع امریکا هستند مثل عربستان) حاصل این موضع گیری باشد؟ یا نه با علم به اینکه رژیم های لیبرال با کمونیسم متفاوت و حتی متضاد ان هستند ولی چون جامعه را یک قدم به کمونیسم ایده ال نزدیکتر می کنند از انها حمایت تاکتیکی خواهند کرد یا حداقل با انها مبارزه نمی کنند۰
فروپاشی شوروی و تغییر ماهیت دولت در چین را نتیجه نارسایی های عملکرد کارگزاران و اشتباهات نظریه پردازان کمونیست این کشورها می دانند یا بر اساس تئوری همیشه پیروز توطئه انرا کار امپریالیست ها می دانند۰
جالب این است که چپ ها از روشنفکران دینی مدرن عینا انتظار همین پاسخگویی ها را دارند و انها را متهم به اسمان و ریسمان بافتن جهت فرار از واقعیت می کنند۰
۲۷۹۱ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : جیج غانی

عنوان : یک سئوال جدید!
با پوزش مجدد یک سئوال جدید در اثر بازخوانی نوشتهء ر مظاهری برایم ایجاد شد. الگو برداری از شکلگیری دموکراسی در سوئیس برای ایران آینده چه اشکالاتی در بر
خواهد داشت؟
۲۷٨٨ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : جیج غانی

عنوان : دو سئوال
خیلی ببخشید سوسیالیسم یعنی سرمایه داری دولتی؟ من از حرف های ر مظاهری اینطور فهمیدم. آیا درست فهمیده ام؟
۲۷٨۷ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : ر مظاهری

عنوان : کدام سرمایه داری؟
آقای حسن بخشنده، من “طرفدار” سرمایه داری نیستم، ولی آلترناتیو بهتری را هم نمیشناسم. فکر میکنم که اگر دولت بخش اعظم سرمایه را در اختیار داشته باشد، بیش از حد قدرتمند خواهد شد و امکان بیشتری برای سرکوب مخالفین خواهد داشت. انحصار سرمایه در دست دولت، راه را برای فساد و سواستفاده ی دولت از قدرت باز خواهد کرد.
در مورد کپی برداری که اشاره کرده اید، به نظر من هیچ اشکالی ندارد که ما از تجربیات جوامع دیگر استفاده کنیم. همانطور که خیلی ها سیستم فدرال را (که یک کپی ست) برای حل مشکلات قومی در ایران مناسب میدانند و یا دمکراسی پارلمانی را برای مشارکت مردم در سیاست لازم می بینند، در موارد دیگر نیز میتوان از الگوهای گوناگون استفاده کرد. مسلما ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که اگر دمکراسی در ایران پیاده شود، در عرض مدتی کوتاه قابل مقایسه با دمکراسی کشورهای پیشرفته غربی بشود. سرمایه داری ایرانی هم به همین ترتیب ویژگیهای خاص خود را خواهد داشت.
با توجه به تجربیات کشورهای دیگر، از نظر من بهترین راه برای رسیدن به عدالت در یک جامعه و گذار از سرمایه داری، رفرم در خود نظام سرمایه داری ست. لازمه سوسیالیسم شکل گیری فرهنگی ست که در آن اکثریت مردم به عدالت و برابری عمیقا اعتقاد داشته باشند. از نظر من در حال حاضر نمیتوان بدون زور و سرکوب در جامعه ای سوسیالیسم را برپا کرد و پابرجا نگه داشت. برای من هم سوسیالیسم یک هدف است، ولی فکر میکنم راهی نسبتا طولانی برای رسیدن به آن در پیش است. همچنین فکر میکنم اگر سوسیالیستها (یا کمونیستها) در اپوزیسیون بمانند بسیار بیشتر به جامعه خدمت خواهند کرد تا با بدست گیری قدرت.
۲۷٨۴ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : حسن بخشنده

عنوان : اقتصاد سیاسی
با بوزش از سرکار خانم مظاهری که ایشان را آقا خطاب کردم.
من از نسلی هستم که متاسفانه بدون شناخت از وضعیت ایران، باور های کلیشه ای فراوان به تئوری ها و الکو های وارداتی نظیر راه رشد غیر سرمایه داری داشت.
علت نوشتن من آن بود که به نظر می رسد علاقه مندان به لیبرالیسم دجار همان اشتباه کبی برداری کورکورانه از مدل های وارداتی هستند که ما زمانی به آن دچار بودیم. فکر می کنم آقای تابان هم در نوشته اش نکران همین موضوع هست.
به نظر نمی رسد خانم مظاهری یا دیکرانی که در دفاع از سرمایه داری می نویسند مقالات سبیده صلحجو و حمید برزکر را خوانده باشند. تأکید من به توجه به این جوانان از آن رو است که حداقل این یک اشتباه را مرتکب نمی شوند.
بدون در نظر کرفتن جدی اقتصاد سیاسی خاص ایران نمی توان ایده سیاسی مناسبی برای ایران مطرح نمود.
این سوال از جانب این جوانان مطرح شده است که در کشوری که سرمایه دار و فرهنک سرمایه داری ندایم چکونه می توان نود درصد اقتصاد که به بخش عمومی تعلق دارد را خصوصی کرد، چکونه می توان ارزش تولید انرزی که تقریبن معادل درآمد ناخالص ملی است را به عده خاصی داد؟ چکونه می توان برنامه ریزی توسعه نداشت؟ خلاصه آن که اکر کسی از آقای تابان می برسد: کدام سوسیالیسم؟ من هم از این خانم ها و آقایان می برسم: کدام سرمایه داری؟
۲۷۷۹ – تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱٣٨۷       

     از : جیج غانی

عنوان : دست مریزاد
آقای تابان عزیز خسته نباشید، بسیار استفاده کردم.
۲۷۷۵ – تاریخ انتشار : ۶ شهریور ۱٣٨۷       

     از : احمد

عنوان : سوسیالیزم تئوری شکست خورده
به آقای لیبرال، که در اینجا به نام بهروز م مینویسد، باید بگویم که در این مورد کاملن با او موافقم. کمونیزم، مارکسیسم-لنینسیم، و یا هر آنچه که بر آن نام گذارید جز بدبختی و فقر و بیچارگی چیزی برای جامعه بشری ببار نیاورده. حتی سوسیال دموکراتهای غیر کمونیست (که سرمایه داری و مالکیت خصوصی را قبول دارند) در عمل در ادارهء کشورهایشان ناتوان بوده اند و همین است که در اکثر انتخابات در کشورهای اروپایی بازی را به حریف میبازند. به نظر من لیبرالها بهترین گزینه برای اداره کشور هستند و ما نیز باید روی آنها سرمایه گذاری کنیم.
۲۷۵٨ – تاریخ انتشار : ۵ شهریور ۱٣٨۷       

     از : بهروز م

عنوان : کمونیسم با دموکراسی نمی سازد
نظریه شماهم اقای تابان به همان کمونیسم روسی منتهی خواهد شد البته بعداز موش ازمایشگاه کردن مردم ایران برای ۷۰ سال دیگر۰برادر جان اگر دموکراسی با مذهب سازگار شد با کمونیسم هم می شود۰
۲۷۵۱ – تاریخ انتشار : ۵ شهریور ۱٣٨۷       

     از : ر مظاهری

عنوان : راه رشد غیر سرمایه داری؟
آقای حسن بخشنده، اولا من مرد نیستم! دوما فکر کنم منظورتان از “این آقایان” زنان را نیز در بر گیرد!

آنطور که از حرفهای شما برمیاید، مثل اینکه شما از طرفداران تز قدیمی و شکست خورده ی “راه رشد غیر سرمایه داری” هستید! در کشوری که سرمایه داری هنوز پا نگرفته، چگونه شما میخواهید سوسیالیسم دمکراتیک پیاده کنید؟! البته اگر دمکراسی موضوع مهمی برای شما نباشد، مسلما بنا کردن و با زور بر پا نگه داشتن نظامی سوسیالیستی براحتی ممکن خواهد بود.
۲۷۴۲ – تاریخ انتشار : ۵ شهریور ۱٣٨۷       

     از : حسن بخشنده

عنوان : کدام سرمایه داری؟
از طرفداران سرمایه داری از جمله آقای مظاهری باید برسید راجع به کدام سرمایه داری در ایران می نویسند. جند مقاله از طرفداران فداییان در داخل در اخبار روز جاب شد که این آقایان را دعوت می کنم آ نها را بخوانند. سبیده صلحجو و حمید برزکر با آمار و حقایق ثبت شده ثابت می کنند که در ایران مقدمات اولیه سرمایه داری وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد. میزان مالکیت عمومی منابع درآمد، دولت نفتی، عدم وجود یک طبقه سرمایه داری با مشخصاتی که ما می شناسیم و دلایل دیکراز جمله این شواهد است.
۲۷٣۹ – تاریخ انتشار : ۵ شهریور ۱٣٨۷       

     از : ر مظاهری

عنوان : سوسیالیسم منهای دمکراسی؟
خوب بود در نوشته تان کمی پیرامون تصورتان از سوسیالیسمی که طرفدارش هستید، توضیح میدادید. چون در تجربیات تاکنونی، نظامهای سوسیالیستی با دیکتاتوری بر مردم حکم رانده اند و “عدالت” اقتصادی برایشان بسیار مهمتر از آزادیهای فردی و اجتماعی بوده است. در میان چپهای ایرانی نیز کم نیستند کسانی که فکر میکنند لغو نظام سرمایه داری تمام مشکلات جامعه را، از نابرابری بین زن و مرد گرفته تا دین سالاری و نقض حقوق بشر و نبود آزادیهای سیاسی و غیره، حل خواهد کرد.
۲۷٣٨ – تاریخ انتشار : ۴ شهریور ۱٣٨۷       

https://akhbar-rooz.com/?p=9058 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x