پایههای لرزان حکومت اسلامی
نظام اسلامی ایران به یورش جدیدی علیه جنبش تودهای دست یازیده است. با کنار گذاشتن لاریجانی و سر کار آمدن ابراهمیم رئیسی در رأس قوه قضاییه به نظر میرسید که رژیم بی آبرو و بیسرنوشت اسلامی از ترس جنبشهای رو به رشد مدنی – در برابر خواستههای مطالباتی و اعتراضات همگانی حداقل با تشبث به مبارزه غلیه فسادهای درونیاش عقب نشینی نماید- اما معکوسا این رژیم میان تهی، پوسیده، و در سراشیب سقوط که هم به لحاظ داخلی و هم بینالمللی رفتاری غیرعادی و بیمارگونه از خود بروز می دهد، این بار نیز بر آنست تا با چهرهای وحشت آفرین- که بیشتر ترس درونی آن از ادامه حیاتش را نشان میدهد- بر بی اقبالی خود سرپوش گذارد.
واقعیت آن است که رژیم اسلامی طی چهل سال حکومت خود همانسان مردم که در تعامل، تضاد و درگیری با این رژیم به تجاربی رسیده و مبارزات خود را پیش بردهاند درسهای جدیدی از سرکوب و خاموش کردن خیزشها و مبارزات مردمی فرا گرفته است. لیکن تاریخ این دوره یک چیز را به طور برجسته و آشکارا به نمایش میگذارد، که حکومت اسلامی از ابتدای قدرتگیری به پشتوانه حمایت و توهمات مذهبی-مردمی اولیه به جای کوتاه آمدن، سازش و مدارا با خواستههای مردمی دائم به سیاست چماق و ارعاب روی آورده است. از تهدید، تعقیب، تجسس و سرکوبهای نخستین در زمان خمینی، تا ایجاد اختناق، تعقیب و دستگیری مبارزین در زمان جنگ ایران و عراق، از تداوم اعدامها و سرکوب مطالبات اعتراضی جنگزدگان در اقصاء نقاط کشور، و ادامه ترورهای داخلی و خارجی(میکونوس و…) در دوره ریاست رفسنجانی، تا قتلهای زنجیرهای روشنفکران و مخالفین سیاسی(فروهرها) و سرکوب جنبش هجده تیر در دوره خاتمی، از تخطئه مخالفت سیاسی و بستن روزنامهها و مطبوعات تا سرکوب خونین و گسترده جنبش سبز در دوره احمدی نژاد، همه و همه استفاده مستمر از تاکتیک سرکوب و جنایت را توسط رژیم اسلامی به عنوان تنها ابزار زیست و بقاء آن نمایان میسازند.
در خلال چهل سال حکومت جهل، سرکوب و جنایت، تودههای مردم مراحل مختلفی از مقاومت و مبارزه را پشت سرگذاشته و تجارب تاریخی ارزندهای در راستای برکناری این نظام سیاه، آلوده و ضد مردمی اندوختهاند. از سکوت و پنهانکاری تا بر انگیختگی در جنبش اصلاحاتی ۲ خرداد و شورش دانشجویی ۱۸ تیر، از حرکت اعتراضی توده گیر، و اصلاح طلبانه جنبش سبز تا شورش سراسری فرودستان در دیماه ۹۶ جنبش عمومی مردم مرحله به مرحله به کیفیت دیگری ارتقاء یافته و دستاوردها و تجارب گرانبهایی را بجا گذاشته است. لازم به یادآوری است که جنبش سراسری فرودستان در دیماه ۹۶ در شرایطی خاص از بحران سیاسی داخلی، منطقهای و بینالمللی، جامعه ایران را به طور ویژه از لحاظ سطح، مفهوم و کیفیت مبارزه وارد فاز نوینی کرد.
فاز نوین مبارزات پس از دیماه ۹۶ از طریق مطرح ساختن و فراگیر نمودن شعار اصلاح ناپذیری رژیم حاکم ویژگی خود را با افزایش آگاهی، رشد، و عمق هشیاری تودههای محروم و زحمتکش به نمایش گذاشت تا به عنوان نقطهای عطف از یک تهاجم رادیکال علیه ستم و استثمار، شتاب مبارزه طبقاتی را دو چندان کند. این بدان معناست که علیرغم سرکوب شدید و احساس خطر جدی از طرف رژیم، آثار و عوارض این رادیکالیسم برای عبور از تمامیت نظام حاکم و گذاشتن نقطه پایانی بر هستی آن همچون کابوسی لرزه بر اندام آن انداخت، آتش زیر خاکستری که دوباره با گسترهای وسیعتر شعلهور خواهد شد. از اینروست که امروز یورش دیوانه وار رژیم و دستگاه قضایی با صدور احکام ناروا و غیرمعقول به شیوه دیگری زندگی فعالین جنبش گارگری هفت تپه و حامیان آن را مورد هدف قرار داده است تا بار دیگر ابراهیم رئیسی از اعضای اصلی هیات مرگ در قتل عام زندانیان سیاسی سال ۶۷ این بار در مقام عالی ریاست قوه قضاییه از طریق اعمال مرگ تدریجی با احکام حبس طولانی فاجعه دیگری را برای بقاء رژیم تدارک ببیند، زهی خیال باطل.
واقعیت پشت پرده آن است که در محافل امنیتی رژیم مبارزات مدنی به عنوان یکی از عمدهترین مخاطرات در برهم زدن ثبات رژیم ارزیابی شده است. یورش اخیر رژیم از طریق صدور احکام حبس طویلالمدت و دستگیریهای روز افزون و گسترده علیه مطالبات صنفی- حقوقی کارگران و سایر اقشار و طبقات اجتماعی مثل خواستههای برحق جنبش اجتماعی زنان ایران از همین زاویه صورت میگیرد.
در شرایطی که تنها شیوه عمل حکومت کنترل و سرکوب جنبشهاست، تودههای مردم نمیتوانند همواره تنها به یک شکل از مبارزه اکتفا کنند، آنان در تجربه عملی خود میآموزند که به فراخور سطح رشد، درسهای گذشته و مبارزات سایر کشورها دست به ابتکارات زنده و واقعی بزنند. هیچ شکل عام و از پیش تعیین شدهای قادر به صورتبندی مراحل مبارزات مردم نیست و میتواند شکستهای جبران ناپذیری ببار آورد، لذا تنها با تدبیر و استفاده از ابزارهای امروزی است که مبارزه میتواند به دور از هرگونه تقلید و تصنعی، در پراتیک مشخص خود از مرحلهای به مرحله دیگر ارتقاء یابد.
هنگامی که رژیم سراپا مسلح و متشکل سعی دارد جنبشی غیر متشکل و غیر آماده را به نبردی نابرابر بکشاند تا بر آن چیرگی یابد، هشیاری لازم آن است که از طریق تلفیق مبارزه مخفی-علنی و ایجاد هستههای کوچک و محلی تدوام مبارزه را تضمین نموده و در عمق گسترش دهند.
حفظ و تداوم مبارزات تودهای و علنی در شرایطی که رژیم به شدت از آن هراس دارد، به صورت طرح خواستها و دامن زدن به تظاهرات، اعتصابات و اعتراضات علنی که به امری روزمره تبدیل گشته است ضروری به نظر میآید و جنبش حتیالمقدور باید از خاموشی صدای رسا و علنی خود دوری جوید تا روحیه مبارزاتی و بستر جاری آن پا بر جا بماند.
تدارک تشکیلاتی- عملی برای سطوح عالیتر مبارزه باید همواره در دستور کار باشد چرا که در صورت گسترش مبارزه سراسری نیاز به همبستگی، هماهنگی و ادامه کاری افزون میگردد. تجربه دیماه ۹۶ در این مورد درس خوبی بما میآموزد. همبستگی و تشکل طبیعی و تولیدی طبقه کارگر و مبارزات عمومی زنان و دانشجویان در سراسر کشور بستر و پتانسیل واقعی و در خور توجه این نوع تشکل و همبستگی طبیعی را در دسترس میگذارد.
تدوین برنامه و تقویت نظری هستههای مبارزاتی در همه سطوح مبارزات اجتماعی و پیوند آنها با یکدیگر برای گذر از یک مرحله به مرحله بالاتر امری شدیدا ضروری برای تداوم جنبش است. شتاب مبارزه طبقاتی در شرایط بسیار متحول روزمره میتواند به طور مضاعف ما را دچار گیجی، برخورد لحظهای و بدون تصمیم درازمدت برنامهای نماید. در مرحله خیزش و خروش مبارزات تودهای بایستی از هرگونه تبعیت خودبخودی و مستحیل شدن در شعارهای عام و بی هدف، اشکال عملی غیرمدبرانه و شیوههای غیرضروری و واکنشی مبارزه پرهیز کرد تا رهبری منطقی و هدفمند آن را تضمین نمود. این خود روشی برای ارتقاء سطح و کیفیت مبارزات تودهای است.
زمانی که شتاب مبارزه طبقاتی و اجتماعی به طرزی دگرگون کننده و دایمی ما را در شرایط بی سامانی و ناآمادگی به سمت تقابل و تعیین تکلیف نهایی با رژیمی از لحاظ تشکیلاتی- عملی قذرتمند ولی به لحاظ روحیه، و پذیرش اجتماعی شدیدا ضعیف، منحط، فرسوده و کاملا بیآینده میراند، فرصت تشکل یابی سریع، مبتکرانه و خلاق در جانب جنبش تودهای است. بیدار باشیم.
سپتامبر ۲۰۱۹، سامان- هلند