جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

ضرورت تاسیس رهبری سیاسی – اپوزیسیون جمهوری خواه و انتخابات نهم ریاست جمهوری

انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی مانند تمامی انتخابات در حکومت اسلامی، فاقد حداقل های مشروعیت و آزادی انتخاب است. رهبر حکومت اسلامی در حالی مردم را به «مشارکت عمومی» و «همبستگی ملی» دعوت می کند که حکومت تحت فرمانش، همبستگی ملی در ایران را به شدیدترین وجهی تخریب کرده و امکان مشارکت در امور سیاسی کشور را با حذف و سرکوب مخالفین و دگراندیشان به حداقل رسانده است. این انتظار، که چنین انتخاباتی، منشاء تحول مثبتی در جامعه بشود، نسبت به انتخاباتی که در هشت ساله گذشته برگزار شد، به حداقل رسیده و اکثریت بزرگی به این نتیجه رسیده که ساختار سیاسی موجود، اجازه هیچ تحول واقعی را نمی دهد. حتی بازیگران انتخابات نهم ریاست جمهوری نیز تلاش زیادی برای آن نشان نمی دهند که مردم را متقاعد سازند با این انتخابات می توان تحول تازه ای را در کشور رقم زد. جناح اصلاح طلب حکومت، برنامه ی انتخاباتی خود را بر این پایه قرار نداد که چنین امیدی را در اقشار فعال از نظر سیاسی به وجود آورد، بلکه استراتژی انتخاباتی خود را حضور در انتخابات و گذشتن از تور نظارت استصوابی به بهای عقب نشینی از شعارهای خود قرار داد. چهره هایی مانند کروبی و معین بیش از آن که سمبل تحول و آینده تازه ای در جامعه ی ایران باشند، نشانه ی گذشته جمهوری اسلامی ایران هستند. هیچ کدام نه از این موقعیت برخوردار بوده اند و نه حتی در فعالیت های انتخاباتی خود تلاشی کرده اند که امیدواری به یک تحول اساسی به سوی دموکراسی را به وجود آورند. وجود کاندیداهای مختلفی که هر لحظه بر تعداد آن ها اضافه می شود، نشانه تنوع و تلون در این انتخابات به حساب نمی آید. انتخابات خرداد ماه سال ٨۴ یک انتخابات خاکستری و سرد است که هیچ سخن، نشانه یا امید تازه ای در آن به چشم نمی خورد.

• اپوزیسیون در دایره بسته

اما آیا اپوزیسیون دموکرات نمی تواند از چنین انتخاباتی برای خود یک فرصت بسازد و با طراحی سیاست ها و تاکتیک های فعال و تعرضی در زمینه ی ایجاد یک آلترناتیو دموکراتیک اقدامات موثری صورت دهد؟
به نظر می رسد اپوزیسیون جمهوری خواه نیز نتوانسته است از دایره انتخاباتی که همه چیز در آن تکراری است، رهایی یابد و سیاست تازه ای را طراحی کند. کمتر از سه ماه به انتخابات، هنوز تحرکی در نیروهای اپوزیسیون در این جهت به چشم نمی خورد.
شکست اصلاح طلبی اسلامی و سرنوشت انتخابات های متعدد چند ساله ی اخیر، سیاست تحریم انتخابات را کاملا تقویت کرده است و می توان انتظار داشت که اکثریت نیروهای اپوزیسیون، دیرتر یا زودتر انتخابات نهم ریاست جمهوری را تحریم کنند. تحریم انتخابات، به صورتی که اکنون در بین نیروهای اپوزیسیون به صورت یک سنت در آمده است، سیاستی ساده و در عین حال کم اثر است. تحریم انتخابات، در حالی که جنبش دموکراسی خواهی، آلترناتیوی در برابر حکومت نداشته باشد، حتی اگر با موفقیت هم انجام شود، اما به چند مساله اساسی نمی تواند پاسخ دهد:
اولا: تجربه ثابت کرده است وقتی توده ی رای دهندگان تنها بین دو انتخاب شرکت یا تحریم انتخابات قرار می گیرند، همواره بخش بزرگی از آنان که در صورت وجود یک سیاست فعال حاضر به پشتیبانی از آن هستند، به دلایل مختلفی در انتخابات شرکت می کنند. بنابر این در هیچ شرایطی – مگر شرایط استثنائی که مشی تحریم یک خصلت کاملا تعرضی می تواند داشته باشد – نمونه انتخابات شوراهای دوم – نمی توان انتظار داشت تحریم انتخابات به یک اقدام همگانی و سراسری تبدیل شود و منظور تحریم کنندگان از سلب مشروعیت از حکومت را چنان فراهم آورد که آن ها برای ادعای خود دلایل بیشتری از کارگزاران حکومت که می کوشند انتخابات را نشانه ی مشروعیت خود تلقی کنند، به دست دهد.
اپوزیسیون ایران سال ها در حال جنگ بر سر ارقام و اعداد با کارگزاران حکومتی بوده است و نتیجه ی این جنگ موفقیت قابل ملاحظه ای برای هیچ کدام از طرفین آن، به همراه نیاورده است.
اما پرسش مهم تر این است: حتی اگر تحریم سراسری شود و اپوزیسیون بر سر آن به یک توافق کامل دست یابد، آیا این سیاست – به تنهایی – قادر خواهد بود آینده ای را برای دموکراسی در ایران رقم بزند؟ آن چه امروز نیاز مبرم جنبش دموکراسی خواهی در ایران است، اثبات عدم مشروعیت حکومت نیست، این عدم مشروعیت مدت هاست حاصل شده، اما جنبش دموکراسی خواهی قادر به استفاده ی صحیح از آن نیست. هرگاه عدم مشروعیت حکومت، با وجود یک اپوزیسیون نیرومند کامل نشود، می تواند سال ها ادامه یآبد، بدون این که به حاکمیت استبداد ضربه ی جدی وارد آورد. کارایی سیاست تحریم – در صورت موفقیت – در روز انتخابات است، با پایان انتخابات جبهه ی گسترده ای که گشوده شده است، از میان می رود، مگر آن که برنامه و سیاستی درازمدت تر داشته باشد. تجربه نشان داده است اکثر احزاب و گروه های سیاسی که مردم را «فعالانه» به عدم شرکت در انتخابات دعوت می کنند، با پایان یافتن رای گیری، وظیفه ی خود را تمام شده تلقی کرده و دوران استراحت را آغاز می کنند. سیاست تحریم انتخابات به شکل فعلی، تا به امروز نتوانسته است از این فراتر رود و به یک حرکت پایدار و ماندگار تبدیل شود و مشروعیت اپوزیسیون آزادی خواه را به همراه آورد. یک دلیل مهم این وضعیت این است که سیاست تحریم بر پایه نفی انتخابات حکومتی صورت می گیرد و اپوزیسیون ایران تا به حال نتوانسته نفی حکومت و ابزارهای آن را با یک برنامه ی اثباتی همراه سازد. در ایران رهبری سیاسی قابل اعتمادی وجود ندارد که بتواند از نتایج اقدامات اعتراضی مردم – در هر شکل – بهره گیری کرده و به آن تداوم بخشد و آن را وسیله ی فشار به حکومت برای تحقق مطالبات دموکراتیک سازد.


• لزوم تاسیس رهبری سیاسی
سیاست اعلام کاندیدای مستقل در انتخابات ۲۷ خرداد ماه، که در محافل مختلفی طرح شده است، تلاش برای بیرون آمدن از دایره سنتی «شرکت یا تحریم انتخابات» و پاسخ به برخی پرسش های کلیدی پیش روی نیروهای جمهوری خواه است.
اعلام کاندیدای مستقل در انتخابات پیش رو خارج از چارچوب قوانین و نهادهای حکومت اسلامی، با برنامه برگزاری رفراندم و یا تحولات بنیادی و ساختاری مشابه، و پشتیبانی طیف های مختلف جمهوری خواهان از چنین سیاستی، می توانست (و هنوز هم می تواند) به عنوان آغاز سیاست تازه ای از سوی اپوزیسیون تلقی شود که با پایان گذاشتن بر سیاست انفعالی فعلی، مشی تعرضی و آینده داری را پایه گذاری کند که اپوزیسیون جمهوری خواه به آن نیاز مبرم دارد. چنین سیاستی آن گاه می تواند تعرضی و آینده دار باشد که نه برای مشروعیت دادن به انتخابات غیردموکراتیک، و نه برای شرکت در «بازی قدرت» صورت گرفته، بلکه برای تقویت یک اپوزیسیون دموکرات و تاسیس رهبری سیاسی برای گذار به دموکراسی در جامعه ما از طریق نفی حکومت فعلی، مورد استفاده قرار گیرد. دوران انتخابات، همواره فرصت مناسبی برای اقدام در این جهت بوده، که متاسفانه تا به امروز مورد توجه قرار نگرفته است.
تحریم پی در پی انتخابات های قبلی از سوی بخش بزرگی از اپوزیسیون و حتی اقداماتی مانند انتشار فراخوان ملی رفراندم، علیرغم همه ی استقبالی که از آن صورت گرفت، و نیز نامه ی اخیر فعالین سیاسی در کشور، نشان داد بدون وجود یک رهبری سیاسی، هر حرکتی هر چقدر هم با انگیزه و پتانسیل قوی آغاز شود، در ادامه ی خود به سکون و رکود منجر می شود. با توجه به تجاربی که تاکنون در این حرکات به دست آمده، می توان تاکید کرد تاسیس یک رهبری سیاسی مورد اعتماد برای ادامه ی حرکت دموکراتیک در ایران به شرط تعیین کننده تبدیل شده است و بدون آن نمی توان امیدوار بود پتانسیل دموکراتیک در جامعه ی ما از پراکندگی و انعفال خارج شود. چنین رهبری را نمی توان خارج از احزاب و جبهه ها و شخصیت های سیاسی و شناخته شده موجود و فرضا آن طور که گاه پیشنهاد شده است، با انتخاب از میان فعالین سیاسی امضاکننده ی رفراندم، به وجود آورد. از همین رو به نظر می رسد باید به «دور زدن» احزاب و جریانات سیاسی، که در سال های اخیر تا حدوی مد شده بود، پایان داد. تشکل و سازمان یابی جمهوری خواهان در دو ساله ی اخیر، راه را به این منظور تا حدودی هموار کرده است.
رهبری سیاسی نه فقط با برنامه ی سیاسی، بلکه همچنین با رهبران سیاسی معنی پیدا می کند. انتخابات فرصت مناسب برای معرفی این رهبران به جامعه است و هدف از «شرکت» اپوزیسیون در انتخاباتی نظیر انتخابات در ایران، نیز تنها می تواند معرفی رهبران خود به جامعه و از طریق آن ها برنامه های خود برای دگرگونی های اساسی باشد. در صورتی که جمهوری خواهان بتوانند در مدت زمان باقی مانده، با توافق و اعلام یک کاندیدای مستقل با برنامه رفراندم و تغییرات اساسی در جهت دموکراسی، و با درخواست نظارت بین الملی بر انتخابات، وارد این کارزار شوند، آن ها قادر خواهند شد:
– مشی تعرضی را به جامعه عرضه کنند که احتمال پشتیانی وسیع از آن بسیار است،
– حرکت فراخوان ملی برای رفراندم و سایر اقدامات دموکراتیکی را که در دو ساله اخیر صورت گرفته و در اساس خود یک حرکت ساختار شکنانه برای استقرار دموکراسی در ایران است، با انتخابات ریاست جمهوری پیوند بزنند، با دوام سازند و تحرک تازه ای در آن ها ایجاد کنند،
– هسته ی اصلی رهبری سیاسی برای جنبش دموکراسی در ایران را تاسیس نمایند.
برای تحقق چنین سیاستی، البته آمادگی چهره هایی از اپوزیسیون که به دلیل سوابق مبارزاتی و مشی سیاسی خود، امروز از این موقعیت برخوردار شده اند که توافق نسبتا گسترده ای از جمهوری خواهان حول آن ها ایجاد شود، می تواند یکی از اساسی ترین قدم ها باشد.
با توجه به توازن قوای فعلی، بدیهی است حکومت ایران هیچ کدام از خواست های حامیان چنین سیاستی، را نخواهد پذیرفت و اپوزیسیون نیز قادر نخواهد بود به طور مستقلانه مردم را به رای دادن به کاندیدای خود فرا خواند. از این رو پایان احتمالی چنین سیاستی نیز در سرانجام خود تحریم انتخابات خواهد بود. اما در چنین پروسه ای جمهوری خواهان چهره ها و برنامه هآیی را به جامعه معرفی کرده اند و حمایت هایی را به دست آورده اند که آن ها را قادر خواهند ساخت خود را تا مقام یک آلترناتیو بالا بکشند و در پروسه های آینده جامعه تاثیراتی بیشتری بر جای بگذارند.

• بازگشت به سیاست سنتی؟

در صورت عدم موفقیت جمهوری خواهان برای اجرای چنین برنامه ای با اهدافی که در بالا گفته شد، آن گاه باید به اجبار به سیاست سنتی تحریم بازگشت. در آن صورت راه دیگری باقی نمی ماند جز آن که جبهه تحریم کنندگان بدون آلترناتیو انتخابات را هر چه وسیع تر و گسترده تر کرد و به همه مردم ایران و به جهانیان اعلام کرد که این حکومت، شایستگی حکومت بر ایران را ندارد. اما در این حالت، نیمه ی دیگر این اعلام که چه کسی شایستگی حکومت بر ایران را دارد، البته همچنان بدون پاسخ خواهد ماند.

https://akhbar-rooz.com/?p=32958 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x