جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

عارف؛ شاعر و آوازه خوان ملی – محمود طوقی

عارف قزوینی در سال ۱۲۵۹ هجری خورشیدی در قزوین به دنیا آمد. پدرش «ملاهادی وکیل» بود. صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فراگرفت. خط شکسته و نستعلیق راکه بسیار خوب می‌نوشت در همین زمان آموخت. موسیقی را نزد میرزا صادق خرازی فراگرفت. مدتی هم به اصرار پدر درپای منبر میرزا حسن واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه‌خوانی پرداخت و عمامه می‌بست؛ ولی پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترک روضه‌خوانی کرد.

در ۱۷ سالگی به دختری به نام «خانم‌بالا» علاقه پیدا کرد و پنهانی با او ازدواج کرد. پس از این که خانواده دختر مطلع شدند فشارها زیاد شد و عارف به ناچار با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد. تصنیف دیدم صنمی را در وصف خانم بالا سرود.۱

در سال ۱۲۷۷ به تهران آمد و چون صدای خوشی داشت مظفرالدین شاه خواست او را در ردیف فراش خلوت ها درآورد. اما عارف تن نداد و به قزوین بازگشت.

۲۳ ساله بودکه باد انقلاب مشروطه وزیدن گرفت وعارف غزل سرا به اردوگاه انقلاب ملحق شد.

انقلاب مشروطه

برای آن که بدانیم چگونه پسر ملا هادی وکیل و پا منبری خوان میرزا حسن واعظ به شاعر و خواننده ای درکالیبری ملی رسید باید نگاهی بکنیم به بر آمدن انقلاب مشروطه.

زمینه ها و کاتالیزرور های انقلاب

ترور ناصرالدین شاه

گلوله ای که در شاه عبدالعظیم بر مغز استبداد شلیک شد خواب را از چشم ملتی که در اغما بود پراند.مدت دهسال تا شروع انقلاب فاصله بود تا افکار نوین سیاسی در زمینه توسعه مدارس و اعزام دانشجو به خارج،تاسیس روزنامه و تلاش کسانی چون ملکم خان ،مستشار الدوله و طالبوف آجر به آجر جامعه سنتی را بکشند وفکر اصلاح در جامعه نضج بگیرد.۲

هسته های نخستین یک حزب سیاسی در اطراف رجال ملی شکل گرفت اما تا رسیدن به حزب  فراگیر راه درازی در پیش بود .هسته ها و انجمن ها و شورا ها نخستین تلاش در این زمینه بود.

روزنامه ها

شکل گیری گفتمان سیاسی در این دوران؛ انتقاد بر علیه نا کارآمدی استبداد و نشر افکار آزادیخواهانه بر عهده روزنامه هابود.۳

کاغذ اخبار نخستین روزنامه ایرانی بودو بعد روزنامه وقایع اتفاقیه امیرکبیر اولین بنای گفتمان سیاسی را شکل دادند. ادامه کار را روزنامه صور اسرافیل ،اختر وقانون و حبل المتین دنبال کردند.۴

سفرنامه ها،نمایش نامه ها ورمان های تاریخی در نشان دادن وضعیت زندگی و رشد و ترقی دراروپا ویاد آوری گذشته این مرز وبوم در بیداری مردم نقش بسزایی داشتند.

تاثیر انقلاب برادبیات

انقلاب در ادبیات نیز تاثیر شگرفی داشت .بیان مطالب سیاسی و اجتماعی باید بیان خودرا در دگرگونی زبان می یافت.زبان در این دوره آمیزه ای از کلمات کهن وجدید بود.۵

ادبیاتی آرمانخواه ،اصلاح طلب و تجدید خواه که درپی بسیج توده هابود راهی نداشت جز آن که از زیر نفوذ دربار واشراف بیرون بیاید و توده ای شود. 

ادبیات متعهد

در نبود احزاب قدرتمند بار اصلی سیاست بر دوش ادبیات نهاده شد . ادبیات در این دروان بغایت سیاسی بود و چاره ای نداشت.مفاهیم سیاسی در شعر و ترانه راه پیدا کرد.۶

شعرای انقلاب

بار انقلاب بر دوش ادبیات نهاده شد و عاملان این امانت کسی نبود جز شاعرانی که خودرا در پیش برد امر تجدد در ایران متعهد می دانستند.

میرزاده عشقی، ایرج میرزا، عارف قزوینی، فرخی یزدی، وحید دستگردی،نسیم شمال، ملک الشعرای بهار،نظام وفا از جمله این شاعران بودند که ما از آن ها بنام شاعران انقلاب نام می بریم.۷

تحول موسیقی

گسترش پیام مشروطیت نیازمند ابزاری پر مخاطب بود .موسیقی در جامعه کم سواد و کم کتاب خوان آن روز گار ابزار قدرتمندی برای انقلاب بود گفتمان ناسیونالیسم ،لیبرالیسم پارلمانتاریسم دموکراتیسم وسوسیالیسم مولفه هایی بودند که می توانستند فضای موسیقی را شکل دهند.

 پس باید این عرصه چون عرصه های دیگر دگرگون می شد .این تغییرات از سال های میانی دوران ناصرالدین شاه آغاز شده بود .

شکل گیری شعبه موزیک نظام دارالفنون نقطه عطفی در تاریخ موسیقی بود  وآمدن ژان باتیست لُمربه ایران ونگارش کتاب تئوری موسیقی آغاز اصلاحات درموسیقی بود.۸

لمر ۱۷ سال در ایران ماند وموسیقی نظامی بستری برای ترویج و آموزش موسیقی غربی شد     

وبدنبال آن تاسیس مدرسه عالی موسیقی وکلوپ موزیکال کلنل وزیری را داریم.۹

موسیقی در دوره قاجار محدود می شد به کار مطرب ها که در محافل خصوصی و جشن ها کاربرد داشت .

انقلاب مخاطبین موسیقی را تغییر داد و موسیقی از محافل خاص به میان مردم کشیده شد .تا آن روز گاررسم نبود موسیقی برای توده مردم عرضه شود وتنها در مجالس خلوت وانس و اهل فن مطرح می شد .ظهیر الدله موسس انجمن اخوت واز طرفداران مشروطه یکی از نخستین بانیان کنسرت درایران بود.این کنسرت ها سیاسی  بودند ودر آمدش صرف امور خیریه می شد.۱۰

جایگاه عارف

مضامین سیاسی و انتقادی نخستین بارتوسط عارف لباس ترانه و موسیقی به تن کرد .البته نمی توان ارشدیت زمانی شیدا بر عارف را در نظر نداشت.

ترانه و قالبش برای عارف راهی برای بیان عقاید خود بود.روحیه انقلابی عارف و مضامین وطنی او در قالب غزل  ترانه خودرا نشان می داد.

تحلیل تصانیف عارف

تصانیف عارف قزوینی در نسبت با قدرت و نظام سلطه موضوعیت پیدا می کند و در تثبیت انقلاب مشروطه موثر بود .موسیقی در نزد عارف کارکردی اجتماعی داشت.موسیقی باید ازحرمسرا ها خارج می شد و به اجتماع وارد می شد.

تصانیف عارف تحت تاثیر اپیستمه انقلاب مشروطه بود .اپیستمه ای که مولفه های آن ناسیونالیسم ،لیبرالیسم ،سکولاریسم، سوسیالیسم ودموکراتیسم و پارلمنتاریسم بود.

قالب های معرفتی بنیادینی که بقول فوکو دوره های تاریخی با آن شناخته می شوند.

ترانه های عارف هر کدام تاریخ و بهانه ای واقعی دارد از اخراج شوستر گرفته تا دخالت روسیه و یاد شهدای راه آزادی .

خوانش تصانیف

محتوی تصانیف عارف همان اپیستمه دوران مشروطیت است با همان مولفه ها.

متن تصانیف عارف  مقوم گفتمانی است که اپیستمه انقلاب مشروطه را شکل می دهد

اپیستمه ای که  برساخته معنایی جهان مشروطه بود.

به عبارتی دیگر، همان قواعد و صورتبندی و مولفه های که مقوم اپیستمه دوره مشروطیت بودند، به اشعار تصانیف ساخت می دادند و شرایط تشکیل گفتمان موسیقی در این تصانیف را رقم می زدند .

تحلیل گفتمان تصانیف عارف۱۱

تصانیف عارف در مجموع، بر مضامینی نظیر استبداد ستیزی، ملی گرایی، آزادی خواهی، روشنگری مذهبی، جامعه باوری، مردم سالاری و عقل مداری تکیه می کنند .

ساختار مونوفن و تک خطی در این تصانیف ، به تعبیری می تواند، معلول سیطره ی تک صدایی و استبداد در این دوره تلقی شود.

 به این ترتیب نخستین شیوه ای که برای بیان مضامین میهنی به کار گرفته شد شیوه غزل قدیم بوداما دردوران  مشروطیت ساختار شعر به تدریج از دیکتاتوری فرم رها شد و شعرهم ذات و هم بسته با سیاست ظهور کرد.

اکثریت مخاطبین آین آثار معترضانه وآزادیخواهانه را عموم مردم تشکیل می دادند و بنابر این به تدریج زبان ساده تری برای بیان مضامین تصانیف به کارگرفته شد.

 تحلیل نسبت میان اپیستمه دوران مشروطیت وگفتمان موسیقی این دوره نشانگر ارتباط مستقیم و تاثیر پذیری ابژه موسیقی از اپیستمه این دوره است .

 با نگاهی به مجموع تصانیف عارف اشعار این تصانیف به ترتیب فراوانی مقوم گفتمان ناسیونالیسم، لیبرالیسم، پارلمانتیسم، دموکراتیسم، سوسیالیسم و سکولاریسم هستند .

گفتمان ناسیونالیسم محور همه تصانیف را سامان  بخشیده است.در یکی دوجا از سکولاریسم هم صحبت می شود که نشان می دهد مشروطه هنوز به جدایی دین از سیاست نرسیده است .

اهمیت عارف

گفته می شود عارف در جا هایی خودستایی می کند .که چنین نیست .وقتی عارف می گوید:

«مادر ایران قرن ها مانند من فرزندی به وجود نخواهد آورد. زیرا طبیعت چهار پنج چیز تنها به من داده. خیلی به ندرت واقع می شود که یک نفر هم استاد موسیقی باشد، هم خواننده بی نظیر، هم اول آهنگساز یعنی مبتکر در آهنگ، هم شعر ساز و هم گذشته از این ها به قدری علاقمند به وطنش باشد که جان خود را این طور در راه آن تمام کند»۱۲

حرفی پربیراه نمی زند.نگاه کنیم وببینم آدم هایی که در آن روز گار و بعد مرجع بودند درمورد عارف چه می گویند؛

رضازاده شفق

“در دوره انقلاب مشروطه هیچ قلم و هیچ نطقی نتوانست دل مردم را مانند سخنان عارف به لرزه درآورد.”

سعید نفیسی

این مرد گویی ماموریت و رسالت آسمانی داشت. هیچ سخنی مانند سخن او در دل ها راه نیافته و این همه بر سر زبان ها نگشته است. روح مردم ایران کاملا در دستش بود…”

ویا وقتی به او می گویند؛ تو چرا از هنرت استفاده مادی نکرده ای- و نمی کنی؟

عارف می گوید ؛یک کمپانی صفحه پرکنی از مصر نماینده فرستاده بود…تا تمام تصنیف هایی را که خوانده ام ضبط نمایند و در قبالش ۱۰۰ هزار تومان به من بدهند، حاضر نشدم و به آن ها گفتم: شما علی را در تاریکی دیده اید! من یک شاعر و موسیقیدان ملی هستم نه آوازخوان قهوه خانه ها و رستوران ها!.۱۳

مگر فراموش کرده ایم که بچه با معرفت خانی آباد ؛آقا تختی؛ وقتی کارخانه تیغ صورت تراشی  ناست پیشنهاد تبلیغ سیصد هزار تومانی به او داد او نپذیرفت درحالی که حقوقش به ماهی صد تومان هم نمی رسید.

همزمان با عارف با شاعران ریز و درشت دیگری روبرو می شویم که بعضی هاشان حتی توانایی های شاعرانه بیشتری داشتند و جانبدار مشروطه نیز بوده اند ولی هیچ کدامشان از نظر وجاهت ملی به پای عارف نرسیده اند.چرا؟

برای این که عارف را تنها شعرش یا صدایش یا آهنگش عارف نمی کرد.هم چنان که تختی را مدال های المپیکش تختی نکرد باید دنبال عواملی دیگر گشت و دید که چگونه عارف یا تختی به دل های و افسانه های مردم راه می یابند

سرخوردگی ها

روشن است که بزرگ ترین سرخوردگی هااز آشفته بازار سیاسی دوره مشروطه نصیب عارف می شود. او که همیشه مژده دوره سعادت را می داد، همیشه ظلم را به گردش آسمان نسبت می داد، حالا می دید که ریشه ظلم ها و بدبختی ها زمینی است.

یوسف مشروطه ز چَه برکشیدیم                        آه که چون گرگ خود او را دَریدیم

سر خوردگی عارف علت داشت .اگر مالیخولیا هم آن گونه که عده ای می گویند در اواخر سراغش آمد بی دلیل نبود.

برای انقلاب بزرگی همه به میدان آمده بودند و جانفشانی ها شده وخون هاداده شده بود و ضجر ها کشیده شده بود اما پایان کار به سازش بخش بالایی و تجاری بازار با اشرافیت زمیندار قاجار کشیده شده بود و رهبرانش یا چون ستارخان در پارک سنگلج تیر خورده بودند

ودرتنهایی دق مرگ شده بودند و یا چون باقر خان سر بریده شده بودند و یا چون پسیان وخیابانی و حیدر خان و میرزا جوانمرگ شده بودند و موجوداتی چون سپهدار و قوام واسعد ویفرم خان به صدر نشسته بودند. خب معلوم است که آدم هایی چون عارف و عشقی و فرخی جای شان کجاست و سر نوشت شان چگونه رقم خواهد خورد .

ضد انقلاب پیروز انقلاب را خانه به خانه و آدم به آدم دنبال می کند تا تیر خلاص انقلاب را بزند و خیالش راحت شود .قزاق ها که الله بختکی به قدرت نرسیدند.

در این میان برپایی دو قیام تازه در دو نقطه ایران، شاعر سرخورده را دلگرم ساخت. قیام شیخ محمد خیابانی در آذربایجان و قیام محمد تقی خان پسیان در خراسان. ولی هر دوی اینان به گفته شفق، نشانه تیر کینه ورزان شدند و به قافله بزرگ شهدای راه آزادی ملحق گردیدند. نتیجه سرکوب این دو قیام و کشتار رهبران آن، عارف را بازهم بیشتر در مغاک ناامیدی فرو برد. او که به خراسان رفته و گویا به چشم خود سر بریده کلنل را دیده بودفریاد بر آورده بود :

این سر که نشانه سرپرستی است           آزاد و رها ز قید هستی است

با دیده عبرتش ببینید                           کاین عاقبت وطن پرستی است

عارف در پایان کار

عارف در سال ۱۳۰۵ به دعوت دوستی به بروجرد رفت تا شرح احوال دورهٔ آزادی‌خواهی را بنویسد. اما کار به سرانجام نرسیدو به اراک رفت.

مدتی بعد بیماریش شدت گرفت و از خواندن بازماند و از معالجه ناتوان شد:

“به که می‌شود گفت که سینهٔ من گرفت و من استطاعت معالجهٔ آن را نداشتم تا اینکه به کلی از بین رفت.۱۴

سرانجام عارف در سال ۱۳۰۷ برای درمان، نزد دکتر بدیع به همدان رفت و برای همیشه در آنجا ماند. عارف در همدان بیمار، رنج‌دیده و مأیوس بود و از همه به‌جز اندک‌دوستانی یک‌دل و صمیمی کناره گرفت.

با این همه بخت با عارف یار بود که پزشک معروف همدان، بدیع الحکماء به او عشق می ورزید و نه تنها به سلامتی اش می رسید که به گونه ای که به او برنخورد، نان و آبی نیز برایش فراهم می آورد. خودش گفته است: “بدیع الحکماء ماه هاست روزانه از جیب خود یک چارک گوشت می خرد و به منزل من می فرستد. کلفتم جیران آن را بار می کند، آبش را من و او ترید می کنیم و می خوریم و گوشت و استخوانش را به سگ ها می دهیم!…”۱۵

سرانجام زمان رهایی فرا می رسد. بدیع الحکماء در گزارشی که برای محمد رضا هزار دوست نادیده عارف می فرستد می گوید:

“در معالجه اش دریغ و غفلتی نشد…اما درمان دردهای او غیر ممکن بود…بیماری، ضعف، ناتوانی، افکار پریشان و آزردگی های مادی و معنوی دست به دست هم داده او را از پای درآورد.. با تدابیر ممکنه تا دوم بهمن ماه ۱۳۱۲ از او نگهداری شد.۱۶

پایان کار

اگر عارف در پایان عمر در خانه ای اجاره ای در یک قلعه دردره مرادبیگ با یک خدمتکار و سه سگ زندگی می کرد علت داشت .

برای این که روح زمانه اپورتونیسم بود .واین روح اپورتونیستی عارف را دوست نمی داشت به یکی از نامه های عارف نگاه کنیم؛

“آخر این چه بدبختی بود که دامن گیر من شده‌است. فرمانفرما با من بد، سلیمان میرزا بد، قوام‌السلطنه بد، تقی‌زاده هم بد، نصرت‌الدوله بد، ملک‌الشعرا بد، مرتجع و آزادی‌خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تیر کینه خواهی شده ام.۱۷

عارف در سال۱۳۰۳ با یاد محمد خیابـانی و دیگر مبارزان آزادی در تبریز به روی صحنه رفت واین آخرین کنسرت او بود و دوسال بعد در خلوت تبعیـد آوازش را گم کرد.

مرگ

سرانجام عارف در روز دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۱۲ در حالی که ۵۴ سال داشت درگذشت. او پس از ۱۰ روز بیماری سخت به کمک جیران، پرستار پیرش خود را به کنار پنجره کشاند تا آفتاب و آسمان میهنش را عاشقانه ببیند و او پس از دیدن آفتاب این شعر را زمزمه کرد:

ستایش مر آن ایزد تابناک

که پاک آمدم پاک رفتم به خاک

سپس به بستر بازگشت و لحظاتی بعد جان سپرد .

**********

منابع:

ا- ویکی پدیا

۲-تبیین ریشه های اجتماعی اقتصادی انقلاب مشروطه ،علیرضا ملایی،پژوهشگاه علوم اجتماعی سال دوم،شماره دوم

۳-تاریخ سیاسی و سازمان های اجتماعی ایران در عصر قاجار،انتشارات معین ورهام

۴- موسیقی ایران از انقلاب مشروطیت آریانپور

۵-ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت،نشر علم ،عبدالرحیم ذاکر حسین

۶-جام جهان بین ،محمد علی  اسلامی ندوشن،نشر ایرانمهر

۷- سیر رمانتیسم در ایران ،مسعودجعفری،نشر مر کز

۸-ایدئولوژی نهضت مشروطه ،فریدون آدمیت؛کانون کتاب ایران

۹-نگاه به غرب محمد رضا درویشی،انشارات ماهور

۱۰-سر گذشت موسیقی ایران،روح الله خالقی،انتشارات صفی علیشاه

۱۱-تحلیل گفتمان تصانیف عارف، در دوران مشروطیت مریم دولتی فرد،شهلا اسلامی، شمس الملوک مصطفوی،

۱۶-۱۲—نامه های عارف قزوینی؛مهدی به خیال،انتشارات هرمس

۱۷-دیوان عارف

https://akhbar-rooz.com/?p=102670 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x