هنگامیکه بهنظر میرسید نئولیبرالیسم به دست ایالات متحده و صندوق بینالمللی پول دوباره امریکای لاتین را تسخیر میکند، قیام مجدد خلقها در برابر این سیستم سرمایهداری بار دیگر این امید را داد که دنیایی بهتر نه تنها ممکن است، بلکه کاملاً ضروری است
اعتراضها و تظاهراتهای متعددی که در چند وقت اخیر در چندین کشور امریکای لاتین اتفاق افتاده است به روشنی نشان میدهند که مردم این منطقه از رنج عواقب برنامه های نئولیبرالی اعمالشده توسط رژیمهایی که طبق دستورالعملهای صادرشده از ایالات متحده امریکا عمل میکنند، خسته شدهاند.
اجرای سیاستهای نئولیبرالی در نیمۀ دوم قرن بیستم افزایش یافتند و براساس آنها خصوصیسازی شرکتها و خدمات دولتی، فروش زمینهای عمومی، سقوط قدرت خرید اکثریت مردم و مشارکت کمتر دولت در تامین خدمات بهداشتی و آموزشی حاکم شد و نابرابری، گرسنگی و فقر در منطقه گسترش یافت.
در آغاز قرن بیستویکم دولتهای ملیگرا و مترقی ظهور کردند که برای ارائۀ مزایای اجتماعی به مردم و مشارکت بیشتر آنان در تصمیمهای دولتی تلاش میکردند. اما برخی از این دولتهای مترقی با یک حملۀ راستگرایانۀ قوی که از ایالات متحده آمریکا سازماندهی و هدایت شده بود، شکست خوردند.
کودتا در پاراگوئه علیه فرناندو لوگو؛ در هندوراس علیه مانوئل زلایا؛ در برزیل علیه دیلما روسف و در بولیوی علیه اوو مورالس؛ شکست در پای صندوقهای رأی پس از محاصرۀ اقتصادی- مالی و کارزار افتراآمیز رسانهای علیه دولتهای عدالتخواه نستور و کریستینا کیشنر در آرژانتین یا خیانت لنین مورنو در اکوادور علیه حزب آلیانزا پائیس که رافائل کورآ رئیس جمهور سابق آن را ایجاد کرده بود، مهمترین شکستها ی ناشی از ضربات بر دولتهای ملیگرا و مترقی بودند.
اما هنگامیکه بهنظر میرسید نئولیبرالیسم به دست ایالات متحده و صندوق بینالمللی پول دوباره امریکای لاتین را تسخیر میکند، قیام مجدد خلقها در برابر این سیستم سرمایهداری بار دیگر این امید را داد که دنیایی بهتر نه تنها ممکن است، بلکه کاملاً ضروری است.
در مکزیک دولت آندرس لوپز اوبرادور دری را در جستوجوی مطالبات قدیمی مردم باز میکند که طی چندین دهه رژیمهای نئولیبرال تقریباً بر نیمی از جمعیت این کشور آثار عظیمی از بدبختی و گرسنگی بهجا نهادهاند.
پیروزی آلبرتو و کریستینا فرناندز در آرژانتین به نابسامانی و مدیریت غلط ماریسیو ماکری که کشور را با وامهای میلیونی از صندوق بینالمللی پول برای صد سال بدهکار کرد و در فقر فرو برد، پایان داد.
بسیار مهم و آموزنده است پیروزی “جنبش بهسوی سوسیالیسم” در صندوقهای رأی در بولیوی که موفق شد یک رژیم راست افراطی را که پس از کودتا علیه رئیس جمهور اوو مورالس در نوامبر ۲۰۱۹ پدیدار شده بود، از سلطنت برکنار کند. در آن انتخابات مورالس با اکثریت آراء پیروز شده بود، اما سازمان شوم کشورهای قارۀ امریکا اعلام کرد که تقلب صورت گرفته است.
پس از برقراری رژیم دیکتاتوری و اعلام ینینه آنیس درواقع بهعنوان رئیس جمهور، سرکوب بیش از ۳۰ کشته و بسیاری مجروح برجای گذاشت، درحالیکه رهبران و هواداران جنبش بهسوی سوسیالیسم زندانی شدند، مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و مجبور به ترک کشور شدند.
موج خشم بهشدت رشد کرد و کلاهبرداران مجبور به تعیین انتخابات جدید شدند که در آن برنامۀ لوئیس آرسه- داوید چوکهئوآنکا با بیش از ۵۵درصد آراء پیروز شد. مردم در آن برنامه کارهای عظیمی را که بهنفع خود طی ۱۳ سال نخستین رئیس جمهور بومی تاریخ بولیوی، اوو مورالس انجام داده بود، تشخیص دادند.
در شیلی دانشجویان، جوانان، کارگران و حتی طبقات متوسط که از یورش دولتهای نئولیبرالی جانشین آگوستو پینوشه رنج بردهاند، یکی از بزرگترین اقدامات اخیر کشور را انجام دادند و بهرغم سرکوبهای خشونتآمیز رژیم سباستین پینیهرا میلیاردر به خیابانها آمدند و او را مجبور به برگزاری یک همهپرسی برای پایان دادن به قانون اساسی سال ۱۹۸۰ پینوشه کردند. با تأیید بیش از ۷۰درصد از رأیدهندگان که اکثریت آنان جوان هستند، یک قانون اساسی جدید باید تهیه شود و آنان تلاش میکنند که این قانون اساسی جدید به منافع الیگارشی ملی خدمت نکند.
کلمبیاییها از رنج بردن از رژیمهایی که با آنان بدرفتاری میکنند، تبعیض قائل میشوند، رهبران سیاسی و اجتماعی را به قتل میرسانند، کارگران را استثمار، فقر اجتماعی را عمیق و از سیستمهای بهداشت و آموزش غفلت و کشور را به پایگاههای نظامی ایالات متحده امریکا تبدیل میکنند، خسته میشوند. همۀ اینها تظاهراتهای زیادی را علیه سیاست رئیس جمهور ایوان دوکه برانگیخته است. اجتماع بومیان آخرین تظاهرات عظیمی بود که سایر بخشهای ملی را به خود جلب کرد.
هزاران کارگر، معلم، دانشآموز دبیرستانی، دانشجو و نمایندگان بخشهای مختلف اجتماعی در رد سیاست اقتصادی لنین مورنو و در مخالفت با امضای توافقنامهها با صندوق بینالمللی پول در شهرهای مختلف اکوادور راهپیمایی کردند. رژیم تضعیفشدۀ مورنو که فقط ۱۱درصد از مردم آن را تأیید میکنند، هر روز مورد تهاجم مردمی قرار میگیرد که آرزوی سالهای دولت رافائل کورآ را که کشور را از عقبماندگی اقتصادی- اجتماعی عظیم دولتهای راست پیشین خارج کرد، دارند.
در همین حال، کاستاریکا در نتیجۀ پیشنهاد توافقنامهای که رئیس جمهور کارلوس آلوارادو با هدف کاستن از ویرانیهای همهگیری سعی در امضای آن با صندوق بینالمللی پول داشت، در موجی از اعتصابها فرو رفته است. تظاهرات مردمی رژیم را مجبور کرد مذاکرات خود را با این نهاد بینالمللی متوقف کند، اما مردم همچنان برای جلوگیری از غرق شدن بیشتر کشور در بدهی بسیج هستند.
نمونه های مشابهای در هائیتی، جمهوری دومینیکن، السالوادور، پرو و پاراگوئه رخ میدهند. بیماری همهگیر کووید- ۱۹ فقر اجتماعی و اقتصادیای را که سیاستهای نئولیبرالی تحمیلشده از واشنگتن، سایر قدرتهای غربی و سازمانهای مالی بینالمللی برای مردم امریکای لاتین بهجا نهادهاند، به نمایش گذاشته است.
امریکای لاتین امروز در برابر این بیعدالتیها ایستاده است. نئولیبرالیسم رو به زوال است، گرچه در مقابل از بین رفتن مقاومت میکند و سعی خواهد کرد خود را با زمان جدید تطبیق دهد. خلقهای ما باید این تلاش نئولیبرالیسم را مورد توجه قرار دهند.
نویسنده: اِدلبرتو لوپز بلانچ (Hedelberto López Blanch) روزنامهنگار، نویسنده و محقق کوبایی
ترجمه: ایرج زارع
منبع: ربلیون
آری، دو باره و دوباره قهرمانان، دموکراسی خواهان جیره خوار سرمایه، مدافعان دنیای خوب را به دنیای بهتر که در واقعیت باید بدتر به بد مبدل کردن به روی صحنه پرده نمایش مضحک برمی گردند تا دو باره نمایشنامه رسوا و نفرت انگیز را تکرار کنند تا بلکه دو باره کارگران و زحمتکشان را در توهم فرو برند تا دو باره فاشیست ها، این بار در لباس دیگری بر گردند. این به زبانی دیگر، نه تراژیک بلکه کمیک تکرار عملی این گفته مارکس است : «…ولی انقلاب های پرولتری… مدام ازخود انتقاد می کنند، پی در پی حرکت خود را متوقف می سازند و به آنچه انجام یافته به نظر می رسد باز می گردند تا بار دیگر آن را از سر گیرند، خصلت نیم بند و جوانب ضعف و فقر تلاش های اولیه خود را بی رحمانه به باد استهزا می گیرند، دشمن خود را گوئی فقط برای آن بر زمین می کوبند که از زمین نیروی تازه بگیرد و بار دیگر غول آسا علیه آنها قد برافرازد … مارکس، هجدهم برومر».
این قدرنمایشنامه نفرت انگیز و خونین تکرار و حی تکرار می گردد که یا پرولتاریا با تحزب کمونیستی – مخقیانه با تحزب مسلحانه و راه اندازی یک جنگ همه جانبه طبقاتی موفق به درهم شکستن دولت طبقاتی – دولت در محتوا دیکتاتور و در شکل به رنگ های بسیار در آمده این هرزه ی با هر کس هم خوابه شده را، با همه عوامل فاشیست، نئولیبرال – لیبرال، دموکرات و سوسیال دمکرات، مدرن و مذهب زده متعفن درهم می شکند و با برقراری دولت مسلح خویش جهانی دیگرگونه و ار بنیاد متفاوت ایجاد می کند و راه رهائی خود که رهائی بشریت است را، هموار می کند و یا سرمایه داری با مزدوران رنگارنگش، با راه اندازی جنگ ها، با از بین محیط زیست، با بیماری های قابل پیشگیری و یا خیلی رُک و بدون پرده پوشی باید گفت و شهامت گفتن را داشت، ساخته دست دانشمندان جیره خوارشان، همه چیز را با خود نابود می کند.
توجه خوانندگان را به مقاله ای که در سال اولیه قرن بیست و یکم، در آن زمانی که این قهرمانان دروغین از دورن یک دوره ی دولت های نظامی داشتند، سر بلند می کردند، نوشته شده است، جلب می کنم. باز هم می نویسم که نجات جهان در گرو به میدان آمدن و تسلیح طبقاتی یافتن و تحزب کمونیستی یافتن، تنها پرولتاریاست! یا مرگ یا کمونیسم!
https://wsu-iran.com/azad/veman.pdf