جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

غزل – کریم سهرابی

باورَم کن، سَرم از هر که تو فکرش بکنی
در هُنر، برترم از هر که تو فکرش بکنی

من به پای تو نشستم، که تو با من باشی
ورنه، دل می بَرم از هر که تو فکرش بکنی

مِهرِصد عاشقِ یکرنگ، به دفتر دارم
پُر شده دفترم از هر که تو فکرش بکنی

باز کُن،چشمِ دل و چشمِ جهان بینِ و ببین
تا بفهمی، سَرم از هر که تو فکرش بکنی

تو پشیمان شَوی ، از کرده و خواهی دانست
در ، وفا بهترم از هر که تو فکرش بکنی

باز ، ای گوهرِ یکدانه، به هر جا برَوی
من تو را می خرم از هر که تو فکرش بکنی

جمع اضدادم و در وقت شهامت که رسد
پرده ها می درم از هر که تو فکرش بکنی

خوش تر، و بَرتر، و زیبا تر، و سر شارتری
در تَهِ باورم از هر که تو فکرش بکنی

یاغی ام، یاغی و در قوس و کَشِ دیدنِ تو
می روم ، بگذرم از هر که تو فکرش بکنی

https://akhbar-rooz.com/?p=110485 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
میم حجری
3 سال قبل

این جور اشعار دیگر اکتوئالیته ندارند.
مال قرون و سطی هستند.
شاعر معاصر بهتر است که آیینه جامعه و جهان و انسان باشد تا شاعر باشد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x