پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

فرود چکش های حزبی بر قلم نویسنده تابوت زندگان – هما کلهری

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت  (صادق سرمد)

اخیرا کمیته مرکزی سازمان راه کارگر طی بیانیه رسمی مشترکی با منشعبین خود بدون ارایه هیچ دلیل و مدرکی به شیوه ای چکشی مرا پادوی جمهوری اسلامی خطاب کرده و با آوردن نام من در کنار همسر سابقم –بیش از ۲۰ سال است که از او جدا شده و هیچ اطلاعی از او نداشته و ندارم – بدون هیچ توضیحی مرا به دستگاه های اطلاعاتی رژیم منتسب کرده. سپس در انتهای بیانیه مرا در ذهنیت خود محاکمه و دستانم را خون آلود نشان داده  سپس پیوندم را با آدمکشان جمهوری اسلامی چنان روشن دیده که طی اطلاعیه ای با کلامی پیجیده حکم مفسد فی الارض  را برایم صادر کرده اند.

 برای خوانندگان کتاب خود لازم به  توضیح می دانم که منظورم از نگارش تابوت زندگان و تحریر خاطراتم هرگز رودررویی وتقابل با گروه های مختلف انشعابی و غیر انشعابی-  راه کارگر و هیچ حزب و جناحی  نبوده و نیست. هدف من از نگارش این کتاب تنها و تنها ذکر گوشه ای از جنایاتی بود که رژیم جنایتکار اسلامی بر زندانیان روا داشته و می دارد. هدفم تنها عریان کردن حقایق زندان و پس از آن بود، اما متاسفانه این مقوله مهم که شاید برای نخستین بار در تاریخ زندان های دهه ۶۰ ایران از نگاه یک تواب مطرح شده در غبار ناشی از هیاهوی تصفیه حساب های تشکیلاتی گم شد. تلاش بسیار کرده ام که هر مقطع  کتاب را فقط و فقط با دیدگاه های آن برهه زمانی و نه دیدگاه امروزم به تصویر کشم. متاسفانه این شیوه ادبی در نگارش اگر چه خواننده را به عمق آن دوران می برد اما برای برخی به اشتباه یا به عمد تداعی مواضع امروز مرا کرده سعی دارند با دیدگاه امروز خود بر حوادث ۳۸ سال پیش قضاوت کنند.

گروهی آگاهانه یا نا آگاهانه به شدت سعی دارند با طرح نظرات نادرست و خشمگینانه و بعضا توهین آمیز خود توجه من و جنبش آزادیخواهی را از همصدایی با مردم تحت فشار و سلطه دیکتاتوری خامنه ای منحرف و به سمت و سوی درگیری های تشکیلاتی بکشانند. من البته بر خلاف راه کارگر و انواع شعبه هایش به احترام خون رفیق و دختر خاله عریزم که کتابم را به او هدیه کرده ام، به احترام خون علی رضاها و شهره ها و دوستان عزیز دیگری  که در این سازمان از دست داده ام و به حرمت جوانی از دست رفته خود در هزارتوهای سازمانی در دام انتقام و  تله ای که شما با بیانیه خود برایم تدارک دیده اید، نخواهم افتاد.

خوانندگان کتاب من که کم هم نیستند بیانیه شما را نسبت به دردها و رنج های پوست اندازی یک نویسنده به داوری خواهند نشست. کتاب من با اقبال عمومی روبرو شده، من خود را در معرض  قضاوت شما و خوانندگانی اندیشمند اگر چه خاموش و خسته از هیاهو گذاشته ام.

شهریور ۱۳۹۹- اگوست ۲۰۲۰-  یادنوشته های زندانم تحت عنوان کتاب تابوت زندگان را به چاپ رساندم. در این کتاب ضمن اشاره به موضوع شستشوی مغزی در تابوت های ساخته شده در زندان های جمهوری اسلامی و پروژه تواب سازی و سپس تاثیرات آن بر سراسر زندگیم پرداختم.  همه ناگفته هایم را از دوران زندان، بازجویی و دوران  مبارزه و چه پس از آن که به عنوان تواب در زندان و بعد از ان را به رشته تحریر کشیده ام. این کتاب همچون داستان فیل و تاریکی  مولانا از سوی هر کسی به  شکلی تفسیر شد. هر کس آنچه  را  که دوست داشت حقیقت  و هر آنچه دوست نداشت دروغ نامیده در جهت کوبیدن من از آن استفاده کرد. در طول مدت کوتاهی تعداد زیادی نسخه های قانونی و غیرقانونی آن خوانده شد. نظرات بسیار متفاوتی درباره آن منتشر یا در کامنت های فیس بوکی نوشته شد.

ظاهرا سازمان راه کارگر به جای توضیح برخی  سؤال ها که درمقاله قبلیم منتشر شد و به واسطه ایمیل برایشان ارسال کردم تصمیم به پاک کردن صورت مساله گرفته و با منتسب کردن من به دستگاه های اطلاعاتی رژیم و آوردن نامم کنار همسر سابق خیانت کارم  خود را از شر این موضوع غامض رها سازد.

در مقاله ام که در۲۸ سپتامبر منتشر شده به خوبی این را پیش بینی کرده بودم و نوشتم که:

«می دانم سخن گفتن از این دست تابوهای سازمانی چه عکس العمل تندی را در پی خواهد داشت. می دانم که به جای پاسخ صادقانه در چشم برهم زدنی منسوبم می کنند به اطلاعات و امنیت رژیم دیکتاتوری خامنه ای. اما حق خود می دانم که بعد از ۳۸ سال حال که چنین مورد هجمه فرقه ای و محفلی قرار گرفته ام، بخواهم که  پرده از دریجه های آهنینش بر دارد. باور دارم ده ها انسان شریف دیگر هم داستان هایی از این دست در دل هایشان دارند که اگر لب باز کنند کاسه و کوزه خیلی ها در هم می شکند. پس ابتدا هما کلهر را در نطفه خفه کنیم تا کسی جرات سؤال کردن از ما را نکند»

این پیش بینی تنها چند روز بعد به وقوع پیوست و تشکل های  راه کارگر را به صدور بیانیه ای دشمن شکن واداشت. من آنچه کرده بودم را آگاهانه و شجاعانه در کتابم نوشته ام، می دانستم که خوراک لذیذ و مناسبی برای کسانی که مرا دشمن می انگارند، فراهم کرده ام، پیش از شما خود را در محکمه درونم محاکمه و محکوم کرده بودم که توانستم همه آنچه در ذهنم باقی بود به تصویر بکشم. به مرحله ای از آزادی روح و روانم رسیدم که علی رغم آگاهی از عکس العمل هایتان همه را در برابر دیدگان عموم گذاشتم. مگر شاهد نبودم که با ماریناها و سیباها چه کردید؟

به راستی چرا بعد از دو یا سه دهه زندگی در جهان مدرن، در عصر جریان اطلاعات ازاد و تلاش برای ازادی بیان در ایران،  چنین از چاپ یک کتاب ساده خاطرات بی پرده و عریان یک انسان شکست خورده، تواب سابق و به قول شما راه کارگری ها دروغگو که خود بر همه کرده هایش اعتراف می کند چنین بر آشفته اید که علیه او بیانیه ای چنین کوبنده صادر می کنید. من تا کنون نه تبلیغاتی برای این کتاب کرده ام نه حتی توانسته ام محلی مناسب برای عرضه اش پیدا کنم. به توصیه دوستان خوب و ارزشمندم هنگامی که ناشری برای ان نیافتم به تنهایی با استفاده از کارت اعتباری و بهره بانکی آن را چاپ کرده ام. به باور بسیاری از دوستانم  می توانست دلیلی باشد بر جنایاتی که جمهوری اسلامی بر ما کرد، و ما را از کنار هم در برابر یک دیگر قرار داد.  نوشتن را دوست داشته ام و  ان را نوعی تراپی برای خود تلقی می کردم. اما عده ای  دانسته و ندانسته  این کتاب را به پرخواننده ترین کتاب خاطرات زندان تبدیل کردند ضمن تشکر از آنان،  شاید این موضوع یکی دیگر از دلایل حملات خصمانه به نویسنده آن باشد.

می دانم کم نیستند افرادی که داستان ها و مستنداتی چنین در صندوق خانه های ذهن خود دارند، چرا با چنین رفتارهایی اجازه سخن گفتن را با ترس از سرکوب سلب می کنید؟ من هم امروز انهایی که قهرمانانه ایستادند و مقاومت کردند را می ستایم  اما آیا زندان های ایران فقط مقاومت و استواری بوده است؟  چرا از قصه پر غصه یک شکست تلخ در زندان ها می هراسید و به دروغ بر دست هایش رنگ خون می پاشید؟  

خود بر برخی نقایص کتابم  آگاهم. به زودی حاشیه ای در تصحیح شده آن منتشر خواهم کرد و در اختیار خوانندگان گرامی کتابم قرار خواهم داد. خوشحالم که این کتاب را در زمان حیات خود به چاپ رسانده ام تا شاهد چالش ها و طوفان های  برخاسته از آن باشم  که خود مضمون کتابی دیگر است. می خواستم این کتاب قبل از مرگم منتشر شود تا قضاوت خانواده،  دوستان و دشمنانم را مشاهده و در جهت رفع خطاها و کاستی های خود بکوشم.

به مدد تکنولوژی تاریخ شما را خیلی زودتر از آنچه تصور می کنید به قضاوت خواهد نشست، پیش از آن که چکش هایتان را بر قلم و روح و روان من  فرود آورده بیانیه هایی استالینیستی را یادآور می شوند، لختی بیاندیشید.

دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ – ۵ اکتبر۲۰۲۰

https://akhbar-rooz.com/?p=49272 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nabavi
Nabavi
3 سال قبل

https://www.tribunezamaneh.com/archives/2
۴۲۰۴۳

نظری بر کتاب خانم کلهری که با او زندان بوده است، سرموضعی بوده است و مشاهداتی را مطرح می کند

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x