چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

قهرِ تاریخ – اسماعیل خویی

۱

تاریخ چو با جامعه ای قهر کند،

هر نوشی را به کامِ او زهر کند:

زیر و زبرش کند چنان از بنیاد،

کآخوندِ دهی حکومتِ شهر کند!

۲

شیخان همه کارِ خویش از سر گیرند؛

وَ کامِ دل از مسجد و منبر گیرند؛

وَ سُنتِ تقلید شود بیمه ی دین:

مردُم همه خُلق و خوی انتر گیرند!

۳

باید  که خدا کمی خداتر گردد:

تا طاعتِ مطلق به جهان برگردد!

این معجزه، امّا، دو «اگر» هم دارد:

گر شیخ بشر وآدمی انتر گردد!

۴

باید که خدا مطلقِ بد را ببرد:

از هر بد، نَوَد نه، صد را ببرد!

تا تک تک ِ دشمنانِ خود را ببرد،

باید ز سرِ بشر خِرَد را ببرد!

۵

زآن پیش که عالم این همه آدم داشت،

کم هیچ نبودش، فقط آدم کم داشت!

امّا، چو خدا به عالم افزود آدم،

دریافت که پیش از آن بهین عالم داشت!

۶

در بسترِ مرگ، عرشِ والای اش را

بخشید به شیخ و، در جهان، جای اش را!

ای کاش که می گذاشت، در غیبتِ خویش،

بر عُهده ی اهلِ علم دنیای اش را!

۷

شادا که چُنو کرگدنی خودسر نیست:

کز بهرِ بشر، بودنِ او جُز شر نیست!

پاسخ ز تو جویم، خِرَدا! راهبرا!

انبانه ی شر نبودن اش بهتر نیست؟!

۸

گر میر بخوانیم اش، میری ست که نیست!

ور پیر بدانیم اش، پیری ست که نیست!

از خویش نداند ار خدا هیچ گُناه،

عُذرش بپذیریم ، که دیری ست که نیست!

نهم فروردین ۱۴۰۰،

بیدرکجای لندن

https://akhbar-rooz.com/?p=116471 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x