شیوههای تعامل و مبارزات سیاسی همانند تولیدات آثار هنری در پروسه زمان متحول شده و به سبکهای جدیدی در عصر مدرنیته و پستمدرنیته رسیدهاند و کثرت تنوع در آنها به اندازه کافی برای طرح دیدگاه تاثیرپذیری متقابل هنر و سیاست مدرن از همدیگر در حد فراانبوه است.
طبیعی است که در زمانه ما بسیاری از مایههای هنری و رنگها و تراکیب و دستگاههای موسیقایی و ابزارها نسبت به انواع مشابه آنها در گذشته تغییرات عمده داشتهاند و این تغییرات تا آنجا پیش رفتهاند که کمتر میتوان بازماندههایی از عناصر هنری و درونمایه های دوران ساختارگرایی کلاسیک را در فراساختمندی، فرازبانی و فرامعنایی آثار هنری مدرن درعصر ما یافت. موسیقی مدرن، نقاشی مدرن، ادبیات داستانی مدرن و اصولاً زبان مدرن و ساختارگریز هنری امروز ما قرابت بسیار اندکی با همین گفتمانها در دورانی نه چندان دور دارد.
تغییرات در حوزه فعالیتهای سیاسی آدمیان و در شیوههای مبارزه سیاسی-دیپلوماتیک آنها، و چالشهای احزاب سیاسی و دستگاههای سیاستگذاری کشورها در عصر ما پا به پای تغییرات شگرف در سبک و شیوههای هنری دردنیای هنر، در سه دهه اخیر تغییرات عمیق و عریضی را در محتوای حیات مدرن برجای گذاشته است. تغییراتی که بدون آگاهی کامل از آنها و بدون کسب مهارتهای لازم برای اجرایی کردن آنها امکان امر سیاست ورزی بشدت آسیب میبیند و پیامدهای سنگینی را متوجه طرف ناشی مینماید.
سیاست را اگر تا حدودی به یک بازی شطرنج قدرت تشبیه کنیم طبیعی است که در آن امکان برد مبتدیان از استادان این بازی چیزی در حدود صفر مطلق است و هرکس در سطح و اندازه خود وارد بازی میشود. اما فرقی که در اینجا بسیار شایع است این است که در بازی شطرنج سیاست، استادان شطرنج علاقه وافری به بازی با ناشیها هم دارند و این کار نه به دلیل لذت بازی بلکه به دلیل نتایج برد و باخت در آن است که میتواند منافع عظیمی را جا به جا کند. در حوزه سیاست این دیگر یک مسابقه شطرنج نیست، بلکه دقیقا قمار شطرنج است که گاهی هستی یک ملت در آن باخت میشود. یک سیاه خالبازی تمام عیار است.
فرصتها در دوران ما نه در دل بازیهای سیاسی کلاسیک و از هر سو حساب شده بلکه در دل بحرانهای پیاپی در روابط و مناسبات و حل بحرانها در یک فضای تعلیقی سیال که به هیچ صلبیتی پایبند نیست حاصل میشوند و در کوتاه مدت در بازی دیگری ادغام و فرصت جدیدی را به زایش مینشینند. سیاست ورزی در عرصه بینالمللی قالبهای قدیمی و پایبندی به قوانین بازیهای دیروزی را بسرعت پشت سر میگذارد و عناصر و فاکتورهای جدیدی هر آن خود را بر بازیگران سیاسی تحمیل میکند. اینجا نظم سیاسی نه از همنشینی عناصر معین تراش خورده که از ترکیب عناصر ناهمگون در حرکتی دائمی و تغییر پذیرنده و بصورت کنگلومرایی ظاهر میشوند و پیش از آنکه به نتیجه معینی برسند جای خود را به فرم و رابطه ناساختمند دیگری میدهند. پیشبینی حوادث بشکل غمانگیزی غیرممکن شده و آدمها و سرنوشتشان، دولتها و ملتها بسرعت درون حادثه پرتاب میشوند.
اینهمه خو بخود حاصل نگردیده و در پس پشت این آشفتهبازاری که نامش نظم گریزان نوین است هنرمندان عرصه سیاست به طراحی فرمهای دائما نو شونده مشغولند، بطوریکه امکان اندیشیدن و دریافت معنا از ماجرا را از دیگران سلب میکنند. داستان روابط سیاسی بیش از آنکه به بازی شطرنجی که فوقا اشاره کردم بماند، به چشمبندی و سیاهخال بازی شبیه است. این گیجی دائمی در چرایابی علتها امکان هرگونه برنامهریزی بلند مدت و تحلیل منطقی بر اساس روش شناسی تجربی را از بازیگران غیر حرفهای در این عرصه بسرعت سلب میکند. اما یک چیزی در اینجا همچنان به حیات بلند خود ادامه میدهد و آن کلان روایت سیاست است. روایت دزدیدن نان از سفره دیگری و این ماجرایی دائمی است. آدمها را آنچنان دور خودشان میگردانند که یادشان میرود که همه این بازیها برای همین ماجرای اخیر است. نان سفره من و تو.
چنگیز عباسی
تروندهیم-نروژ