جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

«لَا فَتى إلَّا علی لَا سیفْ إِلَّا ذوُالفقار»(*) – احمد مجد

روز چهارشنبه گذشته (دیروز) مقاله یی در فضای مجازی انتشار یافته با عنوان «تروریسم، تروریسم است؛ خواه نوع اسلامی وخواه نوع ترامپی»؛ به قلم اکبر سیف که تاکنون دهها مقاله سیاسی از وی در فضای مجازی منتشر شده است. مقاله مورد بحث یا نقد و سوال، ازجمله در سایت اخبار روز هم انتشار یافته است.

من شناختی از آقای اکبر سیف بیش تر از راه خواندن چندین مقاله او ندارم. نگاه وی به نمایش انتخاباتی رژیم و نیز مقولاتی مثل وحدت چپ را به میزان زیادی متفاوت از سطح عمومی، مثبت یافته ام.

 اما گاهی تداعی معانی دست از سرمان بر نمی دارد. از قدیم هم گفته اند، در مثل مناقشه نیست. بعضی چیزها هم در سیاست هست که نقش ضرب المثل یافته اند.

 زمانی که خانم کاندولیزا رایس(**)، مشاور امنیت ملی و بعد وزیر خارجه کابینه جرج دبلیو بوش (پسر) بود. در برابر این که چرا مخالفان ایرانی را در لیست تروریستی نگه داشته اید، در پیروی از امر خطیر استمالت از رژیم آخوندی گفت: تروریسم، تروریسم است، تروریسم خوب و تروریسم بد نداریم!

این جمله علیامخدره رایس را رژیم آخوندها و به ویژه علی لاریجانی که آن وقتها دبیر شورای عالی امنیت رژیم بود بسیار مورد استفاده قرار دادند. در نوشته های وزارت اطلاعات رژیم و ارگان های خارج کشوری آن که سخت درگیر حفظ برچسب تروریستی به مقاومت عادلانه پس از ۳۰خرداد۶۰ با رژیم بودند، یک خط درمیان از این تعبیر استفاده شد.

****

از این یادآوری که بگذریم، در نوشته آقای اکبر سیف با برخی مقدمات درست، به ویژه درباره سیاست ویرانگر رژیم «ولایت مطلقه فقیه» و به قول او «رژیم فقها» روبه رو هستیم؛ که البته تفاوت قابل ملاحظه یی با هم دارند: یکی نوعی سلطنت یک فقیه مشخص است و دیگری می تواند تا شورایی از فقیهان امتداد یابد. که طبعا تأثیرهای سیاسی داخلی و خارجی این هر دو متفاوت اند.

 یک شورای فقیهان یقینا بر بنیاد سیاست صدور ترور و بحران به خارج مرزهای ایران به توافق نمی رسند. چنان که اینک سران فقیهان شیعه از مشهد و اصفهان و شیراز گرفته تا نجف و لبنان نقطه نظرهای ویرانگری درباره ولایت فقیه دارند و برخی زندانی همین رژیم «ولایت مطلقه فقیه» اند.

****

 از یادآوری ضروری دومی هم که بگذریم، در نوشته آقای سیف با منطق و سیاستی شگفت آور روبه رو هستیم!

چون قصد  شرح و تفصیل ندارم و بازگشودن همه جنبه های درست یا نادرست این نوشته در میان نیست و تنها پرداختن به قلب سیاسی آن را وافی مقصود می دانم. در برابر این نوشته تنها می توانم به چند سوال ساده بسنده کرد:

۱٫ آیا با همه آن چه این نوشته درباره نیروی قدس و سلیمانی و سیاست رژیم فقها و ماجراجویی در منطقه گفته که طی ۴۰سال تمام سرمایه «ملی» ایران را به پای آن ریخته، می توان گفت در ایران یک «حاکمیت ملی» هست؟ و ایا پرسیدنی نیست که «حاکمیت ملی ایران» چگونه به شیوه مشابه در خاک عراق نقض شده است؟ آیا موشک پرانی «رژیم فقها» به پایگاه آمریکاییها در عراق نقض چیزی به نام «حاکمیت ملی عراق یا آمریکا» نیست؟ گو این که نفس بر سر کار آوردن سلسله یی از دولتهای دست نشانده مثل نوری المالکی و حیدرالعبادی و عادل عبدالمهدی، با ترکیبی از شانتاژ و شامورتی و تقلب و در نهایت سازش و قول و قرار با آمریکاییها، که با کمک های خانم رایس جمهوریخواه و خانم  نانسی پیلوسی دموکرات در سال ۲۰۰۹، آغاز شد (بنگرید به مقاله دیوید اینگشس یا اینیاتوس در واشینگتن پست همان سال).

۲٫ آیا در جهان خارجی می توان امری را یافت که به زعم نویسنده «نه جای خوشحالی دارد و نه تاسف»؟ اصلا هیچ پدیده بی تأثیری در جهان هست؟ یا کسی هست که بتواند خود را در برابر هر امر واقع در جهان خارجی «تأثیر ناپذیر» بنامد؟

۳٫ اگر آن چه در همین نوشته «شکستی سخت برای نظام ولائی» نامیده شده، جای خوشحالی ندارد، نویسنده در کجا و در کنار کدام طرف ایستاده است؟ در کنار مردم ایران، یا رژیم ستمگر و خونریز حاکم بر مردم ایران. دست کم می دانیم که به طور فیزیکی در صف سوگواران قاسم سلیمانی هم که بر سر و سینه نمی کوبیده. ولی پرسیدنی است که با این اوصاف در مقاله اش، دلش هم نزد آنها نبوده؟ از این نوشته چه پیداست؟!

۴٫  آیا کسانی که خودشان را بی طرف یا در مقابل هر دو طرف جلوه می دهند، واقعا در یکی از دو طرف جا نمی گیرند؟ حتی اگر تلاش کنند در نقش سازمان ملل متحد جلوه گر شوند؟

۵٫ اگر «نوک تیز حمله اپوزیسیون دموکرات باید متوجه رژِیم اسلامی» باشد. پس کجای حمله باید «ذره ای از لزوم نقد همزمان سیاست های اکیپ ترامپ» نکاهد؟ کدام بخش حمله را برای «اکیپ ترامپ» نگهداریم؟ با یک تیر دو نشان بزنیم؟ آن هم با توجه به این که زمین گرد است و اگر چنان زوری داشته باشیم، که پرتاب نیزه «نوک تیز» ما بتواند تمام پیرامون این سیاره را دور بزند، تیری که از روبه رو به سوی قلب رژیم شلیک می کنیم، عاقبت از پشت در کمر «اکیپ ترامپ» خواهد نشست؟

۶٫  چرا نویسنده فراموش کرده حمله اوباما برای ترور بن لادن را به فهرست «نقض حاکمیت ملی» خود بیفزاید؟ واقعا از نظر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، سیاست اوباما که برای رژیم و در درون رژیم «دوره طلایی» توصیف شده، از نظر نویسنده چه تفاوتی با سیاست ترامپ دارد (نظر و تفسیر خامنه ای را می دانیم).

۷٫ چرا نویسنده از سران «شیطان بزرگ» نخواسته به جای این که بر حسب سرشت سراپا دگرگون شان در برابر «شیطان اسلامی» حاکم بر ایران می ایستند و به او فشارهای اقتصادی کمرشکن وارد می کنند و ضربه نظامی-استراتژیک و «شکستی سخت»، نثارش می سازند؛ در کنار او قطار شوند، تا نویسنده بتواند با یک «نوک تیز» حمله هر دو را «همزمان» نقش زمین کند؟

۸٫  آیا آقای نویسنده چنان که در افسانه ها و دعاهای شیعی آمده، بر آن است که «لافتی الا علی، لاسیف الا ذوالفقار»؟ راستی منطق اکبر سیف را چنین «سیف» و هماوردی چنین «ذوالاکتاف» سزاوار نیست؟

در «فتوت علی گونه» اش که تلاش کرده بین «نظام مقدس جمهوری اسلامی» و «نظام پلید سرمایه داری جهانی»، عدالت شایسته را بر قرار کند و «جوانمردانه» حکم داده، شبهه یی نیست.

در جنگ آوری اش هم که همه تکنیک ها و تاکتیک های جهان امروز را کنار گذاشته و تلاش کرده شمشیر دو دم یا همان «ذوالفقار» علی ابن ابیطالب را وام بگیرد تا به هیچ کمک تسلیحاتی از هیچ جای جهان محتاج نباشد، نمی توان تردید کرد.

در نتیجه این رهنمود، همانا بی گمان شایسته است که «سیاست مستقل ملی»! شمرده شود (به پاس مرحوم مغفور حجه الاسلام و المسلمین محمدرضا پهلوی، درهم کوبنده دروازه دنیای کهن و گشاینده دروازه تمدن بزرگ!!).

۹٫ جای خوشوقتی بسیار است که نویسنده، دیگر تفسیرهای ترسان و لرزان مربوط به این که رژیم موفق شده موج کوبنده قیام آبانماه را از سر بگذراند و آن را با عربده های ضدامپریالیستی مسخره اش جایگزین کند، مردود دانسته و تصریح کرده که اگر هم چنین تأثیری داشته باشد، «موقتی» است که در واقع گواه این حقیقت است که آتش زیر خاکستر در جامعه ایران هر دم گداخته تر و انبوه تر می شود. اما پرسش آخر این است که سیاست کمر مار را گرفتن و میانه گزینی، آیا در عمل سیاسی، چیزی جز این صبر و انتظار است که ببینیم حاکم جبار داخلی جان به در می برد یا دشمن جرار خارجی او را درهم می کوبد؟ آیا پیام و رهنمود دیگری می تواند داشته باشد؟

نویسنده و همگنان او یعنی مدافعان این اندیشه سیاسی که بر دیگران از بابت خوشحالی بر هلاکت سلیمانی می تازند، در حالی که بر طبل مردم و مبارزه خودمان می نوازند، چرا در گام اول، اوضاع و شرایط یا واقعیتهای بیرون از ذهن خود را برای آن چه ما می خواهیم و باید دنبال کنیم، مفید فایده نمی یابند و به تبلیغ و گفتار و نوشتار درباره ضرورت رعایت پیمانها و پادمانهای بین المللی بسنده می کنند؟

پرسیدنی نیست که چرا خود را به کوچه بن بست می رانند؟ هر توجیهی بیابند، از نتیجه ی مقدر این منطق و سیاست گریزی ندارند.

احمد مجد

کالیفرنیای شمالی- ۱۰ژانویه۲۰۲۰

———-

 (*)- نقل از تاریخ طبری و منهج الصادقین: «در غزوه احد حضرت علی علیه السلام به تنهایی از چپ و راست شمشیر می زد و کفار را که قصد حضرت رسول صلی الله علیه وآله را داشتند به جهنم می فرستاد، فرشتگان از ثبات علی بن ابی طالب و دلاوری او تعجب نمودند تا که جبرئیل از آسمان آوازی در داد که “لاسیف الا ذوالفقار و لافتی الا علی”»(شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی نیست)[برای پرهیز از احتمال «سوسک شدن» در اثر نفرین فقها، اصرار داشتم که اصل توصیف را در گیومه نقل کنم].

(**)جرج دبلیو بوش (بوش پسر)، از کاندولیزا رایس حتی در محاورات رسمی به عنوان «کاندی» یاد می کرد و هر گاه به خصوص بر سر امر حقوق زنان در عراق اشغال شده، خبرنگاران گیرش می انداختند، می گفت: من از کاندی پرسیدم، گفت، برای زنان عراقی خوب است (مثلا درباره قانون اساسی عراق و حقوق زنان، یا تعداد زنان در پارلمان و …).

https://akhbar-rooz.com/?p=17550 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x