جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

مازیار سیدنژاد فعال کارگری به ۳ سال زندان محکوم شد

مازیار سیدنژاد، فعال کارگری فولاد اهواز، توسط شعبه ۴ دادگاه انقلاب اهواز به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم روز شنبه در دادگاه انقلاب اهواز به وی ابلاغ شده است. جلسه نخست دادگاه این فعال کارگری پیشتر در اردیبهشت ۹۸ و جلسه دوم در مردادماه امسال برگزار شده بود.

بر اساس این حکم که مازیار سیدنژاد سیدنژاد از بابت عضویت در گروه های مارکسیستی و چپ به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

به گزارش هرانا، جلسه نخست و دوم دادگاه این فعال کارگری در اردیبهشت ۹۸ و مردا دماه امسال برگزار شده بود. قاضی با استناد به آنکه ۳ اتهام برای یک فعل واحد به وی منتسب شده، تنها یک اتهام را برای صدور حکم در نظر گرفته است.

مازیار سیدنژاد در تاریخ ۱۰ آذر ۹۷ توسط نیروهای امنیتی در اهواز بازداشت و پس از پایان مراحل بازجویی به زندان شیبان اهواز منتقل شد.

وی نهایتا در تاریخ ۲۷ اسفند ۹۷ با تودیع قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان شیبان اهواز آزاد شد.

صدا و سیمای جمهوری اسلامی شب شنبه ۲۹ دی ۹۷ با پخش گزارشی با عنوان “طراحی سوخته” به انتشار اوراق بازجویی تعدادی از دستگیرشدگان اعتراضات کارگری خوزستان و اعترافات تلویزیونی مازیار سیدنژاد، سپیده قلیان، اسماعیل بخشی، علی نجاتی و چند تن دیگر علیه خودشان پرداخت که در آن گفته بودند با گروه‌های مارکسیستی و برانداز در خارج از ایران ارتباط دارند.

به گفته منابع نزدیک به این فعال کارگری، چهره مازیار سیدنژاد، به دلیل فشارها و شرایط بد بازداشت در این فیلم به سادگی قابل شناسایی نبوده است.

https://akhbar-rooz.com/?p=97894 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیثی حبیبی - م. تلنگر

اگر حکومتی، هر حکومتی در هرجای جهان بخواهد دوام داشته باشد، راه این است که ناراهِ دزدی و غارت و سهمبَری و رشوه و ریا، و در یک کلام فساد و تباهی را ببندد و سیستم های فساد را بطور کامل در هم بکوبد. وگرنه زود یا دیر به وسیله ی همان لباس حکومت پوشیده ها به کلی فاسد شده، فرو می ریزد. بی هیچ تردیدی، حتمن فرو می ریزد. این انشا نیست؛ این علم و رسم تاریخ است. پس بگیر و ببند در بلند مدت نه فقط راهِ چاره نیست، بلکه مشکلات عظیمی را از اعماق به سطح می آوَرَد و گلوگیر حکومت ها می سازد. بخش بزرگی از فاسدان و غارتگران با امکاناتی که دارند تلاش می کنند به حکومت ها خط بدهند که راهِ چاره ادامه ی غارت و سرکوب است، که نیست.
غارت و سرکوب بی هیچ تردیدی به بن بست می رسد؛ فقط زود و دیر دارد. ولی نیرو های سیاه نفوذ کرده در اعماق حکومت به این راحتی ها ولکن نیستند. اول آمدند یواشکی و با حقه بازی اصل مردمی ۴۴ قانون اساسی را عوض کردند؛ به سود جنایتکاران غارتگر عوض کردند. بعد سرمایه های مردمی را مفت دادند دست غارتگران. برای غارت دادند و نه هدف دیگری. ولی به مردم گفتند برای نجات اقتصاد کشور است. و بعضی انسان های شریف حکومتی را نیز گول زده با خود همراه کردند(این هایی که من می نویسم انشا نیست؛ رخ داده). پس آن حقه بازی شکست خورد. گفتند آن خصوصی سازی نا اصل بود و حالا اصل اش را می خواهیم پیاده کنیم؛ باز شکست خوردند زیرا غارت نتیجه اش شکست است. ولی چون آن ها برای ویرانی ایران کار می کنند همچنان می گویند دفعه ی بعد اصل را اجرا می کنیم!

با این شارلاتان بازی های عجیب حتی کودکی را نمی توان برای دهمین بار گول زد؛ ولی چون در درون حکومت قدرت دارند؛ همچنان با پر رویی تمام می گویند دفعه ی بعد اصل را اجرا می کنیم. و هم مدعی می شوند که ما داریم اصل ۴۴ قانون اساسی را عملی می سازیم. و این خود دروغی بزرگ است، زیرا همین ها پیشتر برای آماده کردن ماشین غارت و تباهی آن اصل را یواشکی تغییر دادند.
کمی بیشتر توضیح دادم تا چگونگی عملکرد سیستم غارت را با گواه بنمایم. تا مشت گردد از خروار. حرف هم بزنی ریزه خواران شان می گویند «هرچه باشد ما مسلمانیم»
حال این سوال پیش می آید که آیا حکومت ایران توان چنان کار عظیم نجات بخشی که بتواند فساد را ریشه کند را دارد؟
به نظر من بخاطر گستردگی فساد و فساد فراگیر شده ی خودی ها حکومت آن توان را ندارد.
پس چه خواهد شد؟
هیچی مدتی یا مدت ها به نعل و میخ می زنند تا روزی که مردم به سیم آخر بزنند. مگر اتفاق عجیبی بیفتد. آیا ممکن است چنان اتفاقی بیفتد؟ آری.

در اینترنت فراوان انشا، فقط انشا نوشته می شود و انشا نویسان و اربابان فکر می کنند کارشان درست است، که نیست. زیرا مردم هوشیارند و اگر مدتی گول بخورند، بیشک به خود می آیند و بیش از پیش به حق طلبی و ضدیت با فساد می پردازند. ولی آنچه من می نویسم با تکیه به واقعیت های رخ داده است. یعنی برای هر موردی گواه دارم.

یکی از کار هایی که موجودات ضد بشر و فاسد داخل حکومت می کنند خرج تراشی برای حکومت هاست. مثلن تباهی که نتیجه غارت و بی قانونی است را بی اهمیت حتی جزء واجبات جلوه می دهند، ولی بیرون زدن یک دار موی زنی را جنایتی وحشتناک می دانند، و گاه حتی براحتی می نویسند که بخاطر آن یک تار مو، جوشیده ای از مواد و فلزات داغ را در آن دنیا بر آن ها می ریزند و آن چنان است که هیچ وقت پایان ندارد. در چنین جامعه ای غارتگر و فاسدِ خرافات پراکن، خود برانداز است و احتیاجی به نیروی خارجی یا اپوزیسیون ندارد. حکومت ها این توان که جلوی آن فاسدان غارتگر برانداز بایستند را اغلب ندارند، زیرا در طی ده ها سال فاسدان شده اند بخشی از بدنه ی اصلی حکومت.
یکی از نابکاری های موجودات فاسد، مشکلات مصنوعی آفریدن است تا مشکلات اصلی دیده نشوند. یعنی نیروی حکومتی را در جا های دیگری به عمد یا غیر عمد هدر می دهند.

تا بی گواه سخن نگفته باشم، بگذار یک مثال بزنم. تهران و اکناف آن پر است از اسامی بسیار کهن ایرانی. مثل نارمَک، درَه کَه، دربند، سنگلج، لارک و …
در طی چندین سال، چندین بار در زمان های مختلف به چند تن از جوانان فامیل و آشنا در تهران پیشنهاد کردم بیایید همه ی آن اسامی را جمع آورید. اسامی محله و کوه و دشت، دامنه و دره و چشمه و … و من آن ها را ریشه یابی کرده معنی می کنم و بعد هر سد واژه ی تفسیر شده را یک کتاب می سازیم و این کار فرهنگی بزرگ تهران را دارای شناسنامه ای غریب و زیبا می سازد. همه ی آن بچه ها در آغاز از آن پیشنهاد که برایشان منبع در آمدی دایمی نیز می شد، با خوشحالی تمام استقبال کردند.
می دانید نتیجه چه شد؟
چنان جَو وحشتی ایجاد کردند که همه ی آن افراد حتی حق نداشتند برایم بنویسند که ببخشید شدنی نیست. زیرا به آن ها دستور دادند ارتباط را قطع کنند؛ و قطع شد.
آیا آن دستور دهندگان دوستان حکومت اند؟ خیر، از دشمنان اصلی اند. ولی چون قدرت دارند، هم با مردم و هم با حکومت دشمنی می کنند. این ها برانداز اصلی اند در داخل خود حکومت. در همه جای دنیا این است؛ با این تفاوت که در میهن تسخیر شده ی ما، با پوشیدن لباس مذهب و حکومت، کارشان آسانتر است. خیلی خیلی آسانتر است.

این نوع حکومت ماندنی نیست.

و آن هایی که در صدور چنان دستور های عجیبی شرکت دارند و بخشی از تنه ی واقعی یا نفوذی در حکومت را تشکیل می دهند نه فقط دشمن مردم اند، بلکه هم از دشمنان اصلی آن حکومت می باشند. ولی چون شبانه روزی شعار های همان حکومت را تکرار می کنند؛ معمولی تکرار نمی کنند، سینه چاک و فریادزن اند، در نتیجه از لیثی حبیبی، قلمزنی فرهنگی که فعالیت سیاسی گروهی نیز ندارد، دشمنی بسیار خطرناک چنان می سازند که حق ندارد برای پایتخت کشور خود شناسنامه ی فرهنگی و تاریخی درست کند.
و بعد برای اینکه بیشتر نیروی حکومت را هدر دهند و سَمت کار را هرچه بیشتر کژ سازند، می روند مادر مرا زجر کش می کنند. اهل تهمت نیستم، ثابت می کنم. خواهر زاده ی غیر سیاسی مرا که انسانی زحمتکش و شریف بود را در تهران به سبک همان قتل های زنجیره ای می کشند. و چون جانیان خود را دلسوز حکومت جلوه می دهند، از دادرسی جلوگیری می کنند؛ تا این لحظه جلوگیری کرده اند.
آن ها در واقع در حال قبر کنی هستند برای خود حکومت.
آقای صدیقی امام جمعه تهران یکبار می گفت: در کشوری که کفر حاکم است آن همه نظم و پیشرفت دیده می شود، کشور اسلامی ما چرا چنان نیست؟!
نمی دانم، شاید به چین نظر داشت.

آقای صدیقی! برای اینکه حکومت و دولت اسلامی شما برنامه ای بلند مدت برای ریشه کن کردن فساد ندارد. کارگر را با دست و پای بسته با زنجیر به دادگاه می برند. غارتگران جنایتکار(اسد بیگی ها) با ماشین شخصی خود می روند دادگاه؛ چون پول های غارتی هنگفت مفت دارند.
در نتیجه گرد تباهی بر خطه ی بخت برگشته ی ایران می بارد. تو نمی توانی هم دوست غارتگران جنایتکار باشی و هم آبادی و آرامش داشته باشی. این از نظر علم و منطق شدنی نیست.
دوستان توجه داشته باشند که سخن من جدا از تضاد های طبقاتی وحشتناک جامعه ی جهان است. این سخن فقط در باب ندانمکاری ها، قانون شکنی ها، ویرانی جنگل ها و طبیعت، فساد و غارت و رشوه و ریا و سهمبَری ست در کشور ما، که نتیجه اش تباهی است.

کوتاه: بگیر و ببند چاره ی کار نیست.

«به گزارش هرانا، جلسه نخست و دوم دادگاه این فعال کارگری در اردیبهشت ۹۸ و مردا دماه امسال برگزار شده»(برگرفته از متن خبر)

مرداد واژه ای ست مانند موردار(مردار)، مورداب(مرداب) به معنی دهنده مرگ و نیستی. مرداد(دهنده ی مرگ و نیستی) خلاصه ی اَمرداد نیست، ضد آن است. نام آن ماهِ ایرانی اَموردات(اَمرداد) است. یعنی ماهِ زندگی بخش. در فرهنگ گیلانی اَموردات حتی تاریخ طبیعی خود دارد. و آن سه شبانه روزی است که بعد گرمای شدید تابستانی، باران می بارد. نام آن باران «سِه شَو لونَه وارش» است.
چرا به آسانی در میهن ما زشت جای زیبا می نشیند؟!
زیرا خودسری و نادانی همه کاره است.
مثال: یک آدم بیکاری آمده «گفتگو»ی زیبا و جمع و جور را گفت و گو نوشته. نمی دانم، شاید خواسته آزمایش بکند و مردم را سرکار بگذارد. بعد ناگهان می بینی اپیدمی آن خرابکاری عمدی یا غیر عمدی حکم می راند و اندکی بعد به پاندمی داخل و خارج ایران بدل می شود. آیا در این دور از هر نوع هودگی هیچ سودی هست؟ خیر. بیهوده است. پس چرا مردم می پذیرند؟
زیرا از نا آگاهی مردم سو استفاده می کنند. چنانکه آن جوانانی که صادقانه می گویند بخاطر یک تار موی بیرون زده ی خانم ها خدا شکنجه گاه های وحشتناکی دارد، از روی نا آگاهی بدان جهنم فکری فرو شده اند.
پس چه باید کرد؟
بی هیاهو و آرام باید پیوسته یعنی ناگسسته آگاهی داد تا خوش نشیند و بکار آید. در رزم بزرگ زیبایی اول شرط این است که باید با خود و دیگران صادق بود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x