شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

ما «خانواده ی جان باختگان» خواهیم ماند! – ف. تابان

پاسخی به آقای تقی رحمانی

این روزها مصادف است با مرگ مادر من. مرگ او به طور غیرمنتظره ای با اعدام برادر کوچکترم در جریان قتل عام دسته جمعی سال ۱٣۶۷ گره خورد. اصلا نشد این دو را از هم جدا کنیم. مادرم قبل از آن هم فرزند از دست داده بود، به مرگ طبیعی، اما مرگش، درد فرزند کوچکتر را از نو زنده کرد. دوباره ما را به دوران سیاه سال ۶۷ برد. گریزی هم نبود. زیرا مرگ مادر یادآور یک درد عمیق بیست و یک ساله بود، تلخی آرزوی دست نیافته تحقق عدالتی که بیست و یک سال پیش از او دزدیده شده بود را زنده می کرد. و من در این روزها بسیار به این موضوع فکر کردم که آیا هر آن چه از دست من – و ما – بر می آمد که او – و مادران بیشمار مثل او – بدون این زخم، بدون این درد، دست کم با قلب هایی التیام یافته به زیر خاک بروند، انجام داده بودیم؟
در این روزها من به پدرم هم بارها فکر کردم. او هیجده سال پیش درگذشت. وقتی برادر کوچکم اعدام می شد، من از آن جا صدها کیلومتر دور بودم. اولین بار آن ها را تقریبا بعد از یک سال دیدم. هر دو شکسته و خمیده. آن ها از دردهایی که بر ان ها رفته بود سخنی با ما نمی گفتند. پدرم تنها یک بار، به اشارتی، در این مورد با من سخنی گفت. مدتی پیش از مرگش بود. به گلوی خود اشاره کرد و گفت: مثل ذغال گداخته ای چسبیده است به اینجا و می سوزاند و می سوزاند و می سوزاند و سرد و خاموش هم نمی شود. شاید هم همان سوزاندش، کسی چه می داند؟
این ها را نوشتم تا در یک مقیاس کوچک بگویم، اعدام ها فقط آن ها را که رفتند به خاک نیفکند، آن ها را که ماندند هم در هم شکست و ویران کرد.

در همین روزهای جدایی، مقاله ی آقای تقی رحمانی از فعالین ملی – مذهبی را خواندم، تحت عنوان: «مادران درد و انتظار» که سخنی است با مادران خاوران که مادر من هم می توانست خطاب آن باشد و حالا که نیست، شاید بتوانم به نیابت او، پاسخی کوتاه به این سخنان بگویم.
آقای رحمانی با تجلیل و همدردی شروع می کند و آن گاه منظور اصلی خود را به میان می آورد: فراموش کنید! تحمل کنید! مدارا کنید! قاتلان فرزندان خود را به آشتی و تفاهم و تعامل دعوت کنید! او حتی از این فراتر می رود و در یک پیشنهاد رنج آور به ما می گوید: «به جای خانواده های جانباختگان، مادران صلح شوید». و من از این پیشنهاد این طور می فهم که تنها شمعی را که بیست و یک سال است در دریای ظلمات کوشیده است بر این فاجعه نور بیفکند و نگذارد فراموش شود، آن را هم خاموش کنید!
چنین سخنانی را بیست و یک سال است شنیده ایم و می شنویم. هنوز فراموش نمی کنم سخن یکی از روزنامه نگاران به نام اصلاح طلب را که چشم در چشمم دوخت و گفت: مساله ی قتل های سال ۶۷ دیگر مساله ی جامعه ی ما نیست، آن را فراموش کنید! و او این سخن را در وقتی گفت که اصلاح طلبان هنوز بر و بیایی داشتند و من هم مانند خیلی های دیگر بیهوده می کوشیدم امیدوار بمانم که آن ها در این مورد اقدامی خواهند کرد. در پاسخ او گفتم: مساله ی این قتل ها، کی مساله ی جامعه ی ما بوده است که حالا نباشد؟ اما من اطمینان دارم که روزی فرا خواهد رسید که مساله ی جامعه ما خواهد شد.

و حالا آن روز دارد فرا می رسد و سختی سخن آقای رحمانی در این است که این دعوت به فراموشی را در این روزها تکرار می کند و کسی نیز این را می گوید که سابقه ی مبارزاتش بر همگان روشن و قابل احترام است. و من باز به این می اندیشم که وقتی چنین کسی از مادران ما می خواهد که دیگر «خانواده ی جان باختگان» و مادران فرزندان جانباخته ی خود نباشند، ما هنوز کار بسیاری در پیش داریم.

اگر کسی گوش شنوایی داشته باشد، باید بداند که خانواده های جان باختگان اعدام های سیاسی در ایران، به دنبال انتقام و قصاص و انداختن طناب به گردن کسی نیوده اند که عزیزانشان خود در مبارزه با این توحش ها جان باخته اند. درک خواسته های ابتدایی و عادلانه ای نظیر دانستن حقیقت مرگ عزیزان، داشتن وصیتنامه ای – اگر وجود داشته باشد – گذاشتن سنگی بر گوری – اگر وجود داشته باشد – و بالاخره اجرای عدالت در این جامعه بیست و یک سال و بیشتر از آن، سی سال است انکار شده است. حالا که جامعه ی بیدار شده ی ما تازه دارد چشم بر روی این همه جنایت می گشاید و حق دادخواهی را مطالبه می کند، چرا عده ای سعی می کنند با شیپور «پرهیز از خشونت و انتقام» این رستاخیز باشکوه عدالت خواهی را به تاخیر اندازند؟ دانستن این حقیقت که اجرای خواست های ابتدایی و انسانی کسانی که در این حکومت قربانی استبداد حاکم شده اند، چرخه ی خشونت را در جامعه ی ما دامن نمی زند، آن را مهار می کند، کار دشواری نیست اگر با ملاحظات سیاسی و حسابگری های گروهی توام نشود. هدف این مبارزه، تنها التیام بخشیدن به قلب های داغدار کسان بیشماری که عزیرانشان در این حکومت قربانی شدند نیست، بلکه همچنین ایجاد وضعیتی است که هر جنایتکاری بداند عاقبت جنایت، نشانده شدن در برابر دادگاه عادلانه ای خواهد بود. کاش زودتر به این هدف رسیده بودیم، کاش قاتلان ندا و سهراب هم در زمان کشتن فرزندان آزادی خواه ایران می دانستند که حساب و کتابی در کار خواهد بود، کاش فرماندهان کهریزک هم می دانستند…

به سهم خود مایلم تاکید کنم ما «خانواده های جانباختگان و قربانیان اعدام های سیاسی» باقی خواهیم ماند. ما در حال بالیدن هستیم آقای رحمانی، مادرانمان را که در خاک می گذاریم، فرزندانمان به پا می خیزند و همراه با آن ها، نسل جوانی که جویای حقیقت و عدالت است و دریافته است «اعدام های ۶۷» و اعدام های قبل و بعد از آن، یک معیار است. معیار عدالت و آزادی خواهی و یا سرپیچی از آن. و من آرزو می کنم کاش آقای تقی رحمانی در متن پر از هشداری که ما را به پرهیز از خشونت و تحمل و مدارا دعوت کرده است، لااقل چند کلامی هم با خواست های ما همراهی می کرد و می نوشت که با ما دست کم در باره ی حق دانستن دلایل و چگونگی مرگ عزیزانمان، محل دفن آن ها و حق عزاداری بر خاک آن ها همراه است.

لینک مقاله ی آقای رحمانی:



     از : hoshang .

عنوان : ……….
پدر کشتی و بذر کین کاشتی / پدر کشته را کی بود آشتی!
۱٨۱۹٨ – تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨٨       

     از : بهرام شایق از میدان شاه تهران

عنوان : زنده باد یاد جوانان وطن که با گلوله ی روحانیت و امام زمان به خون غلطیدند!
من اما هم با با تابان موافقم و هم با سامان! چکنم! دلم در هوای آن جوانانی ست که قربانی حماقت پدران و مادرانی عقیدتی شدند که آنان را با استالین و لنین و خمینی و روحانیت در کل و فیدل کاسترو آشنا کردند، خواهران و برادران کمونیست ما حتا حاظر نبوده و نیستند که بقول مخلباف در آن دوران که هنوز حزب الهی بود در یک لانگ شات هم با ملی های لامذهب چای بخورند! آنها هر آزاده ای را بجرم لیبرالی از خود راندند و متفرعنانه همه را به برژوازی کمپرادور متهم کردند! برای همین گسل بود که روحانیت توانست یکی از دورانهای طلایی خونآشامیش را پشت سر بگذارد! چپ ایران هرگز حاظر نشد و حتا امروز هم حاظر نیست قبول کند که دشمن اصلی ایران اسلام است! بسیاری از چپ ها در اسلام هنوز هم نوعی عدالت می بینند و این فاجعه است، فاجعه ی بیماری ای که لاعلاج می نماید! من آما چنانکه سامان نیز نوشته در برابر درد ف تابان و دیگران سر تعظیم فرود می آورم ! اگر چه خود دردی جانکاه دارم!
جانم فدای ایران
مرگ بر جمهوری اسلامی
مرگ بر روحانیت
مرگ بر خامنه ای خونخوار
مرگ بر سپاه پاسداران و بسیج اسلام ناب محمد
زنده باد جمهوری ایرانی
زنده باد یاد جوانان وطن که با گلوله ی روحانیت و امام زمان به خون غلطیدند!
۱٨۱٨۹ – تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣٨٨       

     از :

عنوان : چوبه های دار برای جنایتکاران خمینی حتمی است
مطمن باشید که چوبه های دار برای جنایتکاران خمینی صفت آماده خواهد بود و هرگز آنها را از مرگ فراری نخواهد بود. مردم ما دمار این دیو صفتان خمینی پرست را در خواهند آورد. این را خواهید دید.
۱٨۱٨۲ – تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣٨٨       

     از : سهراب دره‌شوری

عنوان : پیگرد قانونی جلادان عین عدالت است.
جنایات این رژیم پلید حتما حسایرسی خواهد شد. والدین تو و بسیاری دیگر که جگر گوشه شان قربانی این حکومت ضد انسان شدند، مانند شمع سوختند و تا پایان عمر رنج عظیمی کشیدند.
من متوجه دلیل این موضع تقی رحمانی نشدم ولی او قطعا در موقع مقتضی شکنجه ‌گرانش را به دادگاه خواهد کشید. شاید موضع او در جهت تسریع ریزش نیروهای رژیم در شرایط فعلی است. پیگرد قانونی جلادان و آمرین جنایات این رژیم ضد بشر، عین عدالت است.
۱٨۱۶۷ – تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣٨٨       

     از : سامان

عنوان : حق با شماست، اما!!!!
آقای تابان، دشمنی هیستریک شما و طیف شما با میهن پرستان همواره باعث شده است که فقط و فقط نگاهتان به طیف اسلامی باشد؛ شما و طیف شما یک موی ملی مذهبی ها و دنبالیچه های انقلاب شکوهمند را به ملیون ها ایرانی که جز خوبی ایران و همه ی شهروندان اش را نمی خواهند، نمی دهید؛ تا به امروز حتا یکبار جنایات انقلابیون را که بر دیگراندیشان، دیگر اندیش از منظر شما، رفته است محکوم نکرده اید؛
هم میهن عزیز، اعدام برادر شما نتیجه ی منطقی این انقلاب بود، انقلاب آمده بود که درود کند، و درو هم کرد؛ اعدام بردار شما نتیجه ی منطقی کشتارهای مدرسه ی علوی بود، و البته، نتیجه ی منطقی هورا کشیدن های شما و امثال شما؛

متاسفانه امروز هم به نظر می رسد هیچ درسی از تاریخ نگرفته اید؛ هنوز نیز یک انسان مرتجع و وامانده از قرن نوین را یک مبارز نستوه می دانید و کوچکترین نقدی بر طیف ملی مذهبی، که یکی از بی قواره ترین طیف های سیاسی است، وارد نمی کنید؛ کجای این جماعت مبارز است؟ مگر هر کس که خواست سهم خود را از یک قربانی بزرگ به نام ایران بگیرد و دو تا سیلی از آخوند خورد، مبارز است؟

از صمیم قلب در مرگ برادر و مادر گرامی تان اندوهناکم، غمی را که در لابه لای جمله هاتان هست می توان حس اش کرد، به ویژه غم توصیف پدرتان را

با احترام
۱٨۱۶۴ – تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣٨٨       

     از : کاوه ن

عنوان : سخن گفتن بعد از ۳۰ سال
آقای تابان گرامی، مسلما شما یادتان نیست ولی آن روزها، روزهای سالهای ۵۸-۵۹ را میگویم که هر دو ما همدوش با هزاران انسان آزاده میهنمان قدم در راه جاودان انسان های میگذاشتیم که در سکوت و تاریکی مطلق حان زلالشان را تفدیم مردم سرکوب شده کردند و شعله های امید و مبارزه را افروختن. اما دیری نپایید که من و شما دیگر همرزم و رفیق نبودیم. رهبران و بسیاری از فعالین بخشی که من با آنها همرزم شدم در خیابان ها و میدان ها اعدام جان شیفته اشان را در راه اهداف بس انسانی خود تقدیم کردند (رفقا سعید نظام، کاظم، منصور، مجسن، هادی، مسعود، مداین و صد های دیگر) و رهبران و کادرهای اصلی بخشی که شما با آنها رفتید، به بیعت لاشخور ها و کرکسان اسلامی (خمینی، خامنه ای، لاجوردی، موسوی تبریزیو ….) رفتند و برای کشتار همرزمان من هورا کشیدند و آنها را بداشتن سلاح های کشتار بیشتر تشویق کردند و هوادارنش را به جاسوسی و خدمت به رزیم خونخوار و بمحض سخن شدن اوضاع اولین کسانی بودند که فرار را بر قرار ترجیح دادند و هزاران هوادار را در اختیار رژیم. از کج فکری ها و کج رفتاری آنها در این ۳۰ سال نمیگوییم که اظهر من الشمس هست.
اما، مدتهاست که شما به یک شکلی راه خود را با راه آنها جدا کرده اید (تا چه عمق، نمیدانم) و این باعث خرسندی هر انسان آزاده است. اما رفیق آن روز های من، حال که از کشتار های رژیم سخن میگویید چرا مرکز ثقل کشتار را سال ۶۷ میدانید. آیا سال ۶۰ لشگریان اسلام نشان ندادند که به چه درجه خونخواری و وحشیگری و سبعیت رسیده اند؟ ایا سال ۶۰ کمتر از سال ۶۷ اعدام، تجاوز، و شکنجه کردند؟ یادنان هست که در سال ۶۰ در روز میگرفتند و در سب اعدام در میان آنها نوجوانان ۱۴-۱۶ ساله کم نبودند تنها به جرم پخش اعلامیه. از زن باردار تا پیر انسان های آزاده. این رزیم از همان فردای بقدرت رسیدنش، وقتی دادگاه های اسلامی اش به ریاست ابراهیم یزدی (این مهره منفور بیگانه) و پادوهایش خلخالی، غفاری، قطب زاده، سازگارا سران رژیم گذشته را با یک مجاکمه چند دفیفه ای اعادم کرد، نشان داد همانند پیشینیانش تا چه اندازه خونخوار و وحشی هست و ما (من و شما نوعی) بخاطر تمام زخمی ها که بر اندیشه و تن از آن رژیم داشتیم، ساکت و نطاره گر بودیم، غافل از آنکه نوبت ما بزودی فراخواهد رسید.
یاد و خاطره جان باخته گان راه آزادی و عدالت جاودان باد
۱٨۱۵۷ – تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣٨٨       

     از : Hadi shahab

عنوان : آقای تابان لطف کنید شما برای هر کسی مدرک مبارزاتی درست نکنید آنهم از فرم با احترام اش
آقای تابان،
من مقاله شما را خواندم و برایم ۲ سوال یا انتقاد بوجود آمد.
اول اینکه شما در مورد تقی رحمانی نوشته اید :
“.. و سختی سخن آقای رحمانی در این است که این دعوت به فراموشی را در این روزها تکرار می کند و کسی نیز این را می گوید که سابقه ی مبارزاتش بر همگان روشن و قابل احترام است…”

آقای تابان لطف کنید و بفرمایید آخر کجای دنیا به کسی که دعوت به فراموشی این همه جنایت میکند این همه احترام میگذارند “..سابقه ی مبارزاتش بر همگان روشن و قابل احترام است..”
شما برای این حضرات سابقه ی مبارزاتی روشن و قابل احترام مینویسید.

در جای دیگر نوشته اید :
“کاش قاتلان ندا و سهراب هم در زمان کشتن فرزندان آزادی خواه ایران می دانستند که حساب و کتابی در کار خواهد بود، کاش فرماندهان کهریزک هم می دانستند…”
قاتلان ندا و سهراب و برادر شما (که در سال ۶۷ اعدام شد) و همهه آنهای که در سال ۶۰ و قبل از آن یعنی بعد از سال ۵۷ اعدام شدند تنها
چند پاسدار یا فرمانده سپاه و امثالهم نبودند بلکه بطور مشخص رهبران رژیم جمهوری اسلامی ( خمینی ، رفسنجانی، خامنه ای ، موسوی ، کروبی ، …و احمدی نژاد ) بود و هستند.

آقای تابان لطف کنید شما برای هر کسی مدرک مبارزاتی درست نکنید آنهم از فرم با احترام اش.

سر نگون بعد رژیم کثیف جمهوری اسلامی
۱٨۱۵٣ – تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣٨٨       

     از : د توانا

عنوان : عرض تسلیت واظهار همدردی
دوست و سرور گرامی صمیمانه درگذشت مادر بزرگوار و مظلوم را تسلیت عرض می نمایم اگرچه به واسطه عدم امکان عرض ادب و بموقع بیان اظهار همدردی با این تالم و مصیبت بزرگ نبودبدینوسیله ضمن پوزش امیدوارم همواره سلامت و پیروز باشید
د- توانا – ایران
۱٨۱۵۲ – تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣٨٨       

     از : جیج غانی

عنوان : تسلیت و درود.
آقای تابان من مجددا از دست دادن مادر بزرگوار را تسلیت می گویم و بخاطر این مطلب خواندنی بشما درود می فرستم. دست شما درد نکند.
۱٨۱۴۶ – تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣٨٨       

     از : ش – داغدار

عنوان : هر روز داغم تازه میشود
نمی خواهم همیشه داغدار بمانم ولی هر روز داغم تازه میشود. وقتی این مطلب را خواندم حس کردم بدهکارهم شده ام .
بر چند تیکه از فرمایشات ایشان مکث می کنم .

تقی رحمانی : انتقام از عاملان اعدام تسکین می دهد اما آراممان نمی کند.
ش – داغدار : کی میخواهد از عاملان اعدام انتقام بگیرد ؟ کی گفته اصلا انتقام تسکین میدهد ؟ از کجا به این فکرها رسیدید؟


تقی رحمانی : مادران صلح در جامعه ما هم در حال شکل گیری اند.برخی از شما با آنها هستید .چرا نام فراگیر مادران و خانواده های صلح را بر نگزینیم؟
ش-داغدار : دقیق تر میشود گفت که ؛ در زمانیکه خطر جنگ و بمباران دوباره از چند طرف ایران را تهدید میکرد ، مادران صلح در ایران تشکیل شد. تا آنجا که من یادم میاید با دشواری هائی هم روبرو بودند. زیرا حتی فعالیت ها عام المنفعه نیز همیشه در ایران سیاسی محسوب شده ست و به مزاق حکمرانان خوش نمی آید. .

تقی رحمانی : تقاضای من این است که بیایید به جای خانواده های جانباختگان مادران صلح شوید
ش-داغدار: حالا شما میفرمائید که خانواده های جانباختگان و مادران شهدا در ایران بروند با نام مادران صلح فعالیت کنند ؟ چه فرقی میکند ، حکومت نه از صلح خوشش میاید نه از عدالت خواهی این برخورد آقای رحمانی بسیار منفعلانه ست .

تقی رحمانی: می دانم و می دانید که گذشت کردن بسیار سخت است.اما باور کنید که در چرخه انتقام و خشونت مرگ ظالمان محقق نمی شود بلکه بازنده درویشان و مردم هستند
ش داغدار: نمی دانم چه موضوعی باعث شده که آاقای رحمانی مرتب از مضار «انتقام» صحبت می کند. مگر کسی خواستار انتقام شده ؟

تقی رحمانی :باور کنید همانگونه که تا کنون بوده و خواهد بود در صورت اصرار بر انتقام باز فرزندان و نوه هایمان مرغان عروسی و عزا خواهند بود.
ش-داغدار : بازهم از مضرات انتقام !!!!!

تقی رحمانی: با برخی از عزیزان شما سالها زیسته و از آنها خاطره دارد.بی گمان آنان در سینه هایشان یک جنگل ستاره داشتند.رنگ این ستاره ها به اجبار سرخ بود و می شود سبزشان کرد.سبز زندگی و امید.سبز انسانی و ایرانی.

ش- داغدار : وقتی سیمای شریف فرزندان مردم ؛ سیروس سپهری ، شاهرخ هدایتی ، علینقی آرش ، مجتبی خرم آبادی ،بیژن جزنی سعید کلانتری ، شکرالله پاک نژاد ، سعید آزرنگ ، بهروز نابت ، ثقلینی ، انوشیروان لطفی ، محمد مفیدی ، محمد ضابطی ، عباس صابری ، هبت الله معینی ، سعید سلطانپور ، آصف رزم دیده و ده ها تن دیگر را با تمام تعلقات سیاسی آنها بیاد میاورم متعجب میشوم
که چگونه آقای رحمانی هنوز موضوع سرکوب در ایران را به این سادگی توجیه می کند. سرکوب گران دو رژیم حقوق هیچ دگراندیشی
رعایت نکردند اگر تردیدی دارید از بهزاد نبوی بپرسید ؟ مسئله فقط سرکوب کمونیستها نبوده ! آنهم بدون تردید محکوم ست .

فعالیت سیاسی امری داوطلبانه ست و هر کسی حق دارد رنگی را که قبول دارد انتخاب نماید. این از الفبای پلورالیسم ست که در ایران هنوز در بین الیت هم جا نیفتاده ست چه رسد به عوام الناس.
۱٨۱۴٣ – تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣٨٨       

     از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : اشکال در منافع طبقاتی ملی مذهبی هاست
ملی مذهبی ها بسر عموها و دختر خاله های این رژیم هستند. اینها یک طیف هستند از انها که اخوند را از روشنفکران غرب زده بهتر می دانستند تا آنها که تشعشع موی زن را کشف کردند تا انها که خواستند بیکانی توی مملکت درست کنند که همه قطعاتش در داخل درست شده باشد. اینها همه دنبال ایجاد یک بازار داخلی بودند که بتوانند تسمه از گرده کارگر تو ایران بکشند ۶ ماه ۶ ماه حقوق ندهند و مافوق سودهای ۱۰۰ تا ۴۰۰ درصدی درست کنند. اینها نمی توانند بدون دیکتاتوری بدون اعدام بدون زندانی سیاسی چنین گورستانی را در ایران درست کنند. بیخود نیست که هر موقع سردار سازندگی یا خاتمی یا موسوی و یا این اصلاح طلبان می ایند دوباره همه اینها از توده ای و اکثریتی گرفته تا نهضت ازادی و جمهور یخواه ملی و غیره به صف می شوند. آقای تابان تا شما تصفیه حساب با افکار خودتان نکنید باز هم هر روز با این سوربرایز ها مواجه می شوید. در همین ۳۰ سال گذشته همه اش سوربرایز شده اید. ولی هیچوقت سوال از خود نکرده اید که چرا هر مساله ای میشود اینها در یک جهت به خط می شوند. چطور همان فر خ نگهداری که با لاجوردی جلسات هفتگی دارد و فرمان معدوم کردن جاسوسان امریکا را می دهد به رییس جمهور شیطان بزرک بیام می فرستد و یا از مردم می خواهد به خامنه ای حمله نکنند و با برجم جمهور ی اسلامی به تظاهرات بیاورند. مجاهد سرنگونی طلب به قبول کردن ولایت فقیه منتظری تن می دهد و … اینها منافع مشترکشان به همدیگر وصل می شوند اینها نه در تاریخ ۳۰ سال گذشته اینکاره بوده اند و نه اینکاره می شوند. اینها اهل ازادی و برابری دادن به مردم نیستند. تا با این توهمات خود تصویه حساب نکرده اید مطمین باشید باز هم مثل همین سالهای گذشته سوربرایز خواهید شد.
۱٨۱٣۲ – تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣٨٨       

     از : کریم ن

عنوان : خود اصلاح طلبان از اجزا همان ماشین سرکوب و جنایتی بودند که فجایع دهه ۶۰ را بجود اورد.
متاسفانه خیلی از شخصیت ها و سازمان های مبارز دموکرات بنا به هر علتی خود را دنباله رو جریان موسوم به اصلاح طلبی از نوع خاتمی کرده اند که در مسیر راه دیده ایم که چه خدمات شایانی برای ادامه حکومت جنایتکار اسلامی نموده اند. نظرات آقای رحمانی هم جدا از ای این پروسه دنباله روی کورکورانه از به اصطلاح اصلاح طلبان نیست.
تکلیف خود اصلاح طلبان که روشن است. اغلب اینان خود از اجزا همان ماشین سرکوب و جنایتی بودند که فجایع دهه ۶۰ را بجود اورد. فجایعی که زندانی شدن کنونی چند نفر از سران اصلاح طلب در مقابل آن فجایع به کاریکاتور شبیه است.
از به اصطلاح اصلاح طلبان جمهوری اسلامی انتظاری نمیرود که به کشتار های دهه شصت به پردازند چون اگر اینکار را به کنند به کارهای خودشان هم بایستی به پردازند اما امثال آقای رحمانی دیگر چرا؟
۱٨۱۲۹ – تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣٨٨       

https://akhbar-rooz.com/?p=9044 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x