سیستم قدرت جهانی در حال تغییر است. صرفنظر از پیروزی جو بایدن، بشریت در راه ورود به دنیای «پست-وسترن» (پساغربی) پس از پانصدسال سلطه غرب است. هنوز نه یک سلطه آسیایی ، بلکه بیشتر یک دنیای دو قطبی-اسیایی و شمال امریکایی- در تیر رس است
هیچ رئیسجمهور آمریکایی نمیتواند مانع ورود ما به دوران پساغربی گردد
ایالات متحده آمریکا باید پیرو توصیههای خود به دولتهای متزلزل آفریقایی و دیگر کشورهای جهان باشد،
روبن بریگتی، معاون وزیر امور خارجه پیشین آمریکا قبل از انتخابات خواهان احترام به قانون و اجتناب از خشونت گشت. اما فروشگاههای بزرگ مسدود شده، افزایش زیاد تقاضا برای اسلحه و مهمات، تظاهرات در کنار مراکز رایدهی و بیانیه خود ترامپ به عنوان فاتح انتخابات و تقاضای جلوگیری از شمارش ارا نشان میدهند که چقدر دموکراسی در ایالات متحده شکننده گشته است. اینها اثر مثبتی بر بازرگانان آفریقایی نداشته است، یک مدیر معدن در گینه نو میگوید، «در حد یک جمهوری موزی» (جمهوری که از نظر سیاسی متزلزل و از نظر اقتصادی متکی بر یک محصول است.م). یک مدیر فروش در تانزانیا اظهار میکند «دیدن این مسأله در آمریکا ترسناک است» (رویترز، ۴ نوامبر)
صرفنظر از پیروزی جو بایدن، بشریت در راه ورود به دنیای «پست-وسترن» (پساغربی) پس از پانصدسال سلطه غرب است. هنوز نه یک سلطه آسیایی ، بلکه بیشتر یک دنیای دو قطبی-اسیایی و شمال امریکایی- در تیر رس است. تغییر و تحول در راه است و صندون بینالمللی پول قبلاً چین را بر پایه قدرت خرید به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان به رسمیت شناخته است. سازمانهای اقتصادی بینالمللی پیشبینی میکنند که در طی یک دهه، چین بر اساس مبادلات ارزی نیز به بزرگترین اقتصاد دنیا بدل گردد. مدیریت کووید-۱۹ به تغییر مرکز ثقل جهان شتاب بیشتری داده است. کشورهای اسیای شرقی و چین نشان دادند که قادر به مهار این بیماری کشنده بودهاند. تعداد مرگ و میر بنا بر بارومتر جهانی کرونا در ۴ نوامبر در چین (۳) نفر در یک میلیون و در ایالات متحده ۲۴۱ برابر (۷۲۲) و در سوئد ۱۹۳ برابر (۵۹۳) نسبت به چین بوده است. چین تنها کشوری است که تاکنون توانسته است شاهد بهبود اقتصادی و اجتماعی باشد. این در حالی است که بنا بر پیشبینی صندوق بینالمللی پول، انتظار میرود در سال ۲۰۲۰ ، اقتصاد ایالات متحده آمریکا ۵-۴ درصد، اروپای غربی ۹-۸ درصد کاهش، در حالی که چین ۳-۲ درصد افزایش را نشان دهد.
نتیجه انتخابات در ایالات متحده منجر به تقسیم دو مجلس – اکثریت دموکراتها در مجلس نمایندگان، و اکثریت جمهوریخواه در مجلس سنا- شده و احتمالاً در عرض چهار سال آینده سیاست داخلی آمریکا را فلج خواهد نمود. و درست پیش از انتخابات، این کشور شاهد شکلگیری محافظهکارترین و سیاسیترین دیوان عالی پس از جنگ دوم جهانی گشت. میزان مشارکت بالای تاریخی و نتیجه متعادل آن نشان از انجماد عمیق ایدئولوژیکی دارد که ترامپ آفریده است. آن حتی موجب شکست ازدواجهای قدیمی و قطع ارتباط مادران و بچههای بزرگسال شده است (رویترز، ۲ نوامبر).
اکنون، زمانی که کشورهای پر جمعیت آسیا، چین، هند، اندونزی، ویتنام و کشورهای مشابه دیگر پا به دوران رشد اقتصادی و تکنولوژیکی خود گذاشتهاند، نمیتوان مانع ورود آنها به صحنه بزرگ جهانی گشت. کشورهای غربی باید بیاموزند که با بقیه دنیا مانند همتایان خود برخورد کنند. آخرین ایده دولت لوون(نخستوزیر کنونی سوئد. م) مبنی بر اینکه مانع ورود شرکتهای پیشرفته چینی به بازار ۵G شود، بزودی همانقدر غیرقابل تحمل خواهد گشت که تابلوی پارک قدیمی انگلیسی در شانگهای، «ورود سگ و چینی ممنوع است». اکنون، تسلیم صلحامیز قدرت خود به یک قدرت مشروع دیگر که در طی یک قرن به یک هنجار دموکراتیک داخلی بدل شد، ناگهان در ایالات متحده آمریکا به زیر سؤال رفته است. پذیرش تغییر رادیکال قدرت در خارج از کشور هرگز وارد کتاب قواعد دیپلماسی آمریکا نگشت، بلکه پذیرش، منوط به اتخاذ موضع کشور مربوطه در مقابل ایالات متحده شد.
جدا از تعادل وحشت هستهای هیچ نشان دیگری از آمادگی ایالات متحده آمریکا و متحدانش برای انطباق خود با جهان پساغربی وجود ندارد. و تعادل وحشت سوراخهای زیادی را برای محرکهای جنگی منطقهای باز میگذارد. کارشناسان سیاست خارجی ایالات متحده از هم اکنون درگیر بحث خطر جنگ در صورت به چالش کشیده شدن یک قدرت هژمون، از اتن-اسپارت و جنگ پلوپونز در دوران یونان باستان گرفته تا المان-انگلیس در جنگ جهانی اول، هستند.
سیستم قدرت جهانی در حال تغییر است. یک تحلیلگر تیزبین و دیپلمات سابق سنگاپوری به این نتیجه رسیده است که رفتار ایالات متحده پس از جنگ سرد، مشابه رفتار شوروی در پایان جنگ است، «دکترین سفت و انعطافناپذیر» و درگیری در «اختلافات غیرضروری و دردناک». احتمالا طرح و تفسیر شعار «اول امریکا»-شعاری که در صحنه جهانی از تحلیلگران و فیلسوفان شرق اسیا گرفته تا زیردستان محتاط اروپایی، ان را بسیار تحقیر کردهاند – توسط دلقک و احمقی چون ترامپ، برکناری امریکا از تخت شاهی را بسیار تسریع کرده است. اما تغییر هژمونی قریبالوقوع، تحت فرمان بایدن که در مبارزه انتخاباتی خود با ترامپ در مورد اینکه چه کسی پرخاشگری بیشتری به چین میکند رقابت میکرد، ریسک بزرگی برای جنگ در بر دارد.
پیروزی ترامپ برای گرمایش جهانی یک فاجعه میبود. بایدن یک سیاستمدار متعارف آمریکایی است که از جنگ ایالات متحده در خاورمیانه دفاع کرده است، «دوست اسرائیل»، ضد روس و اخیراً ضدچینی محسوب میشود. او به کمک -منهای پول والاستریت-«دولت عمیق» ایالات متحده متشکل از جاسوسان و مؤسسات سیاسی امنیتی متکی بر سنتهای جنگ سرد، صاحب قدرت میگردد. وی همچون یک سیاستمدار متعارفِ مطلع، نسبت به جنبش اقلیمی ناآگاه و بیاحساس نیست. اما جلوگیری از یک فاجعه آب و هوایی در سطح کره زمین نیازمند یک تلاش مشترک بین قدرتهای جهانی است. ولی چنین چیزی را نمیتوان نه در نزد بایدن و نه سنای ایالات متحده ردیابی کرد.
از نظر شخصیتی ترامپ، موردی برای روانپزشکی و خودشیفتگی، تجسم کاریکاتوری از یک سرمایهدار محسوب میشود. تاجر ثروتمندی که تنها موفقیت تجاریاش بردن ارث از پدر و ایفای نقشی در مجموعه تلویزیونی واقعنمای «The Apprentice» بوده است. با این حال او به یکی از مهمترین سیاستمداران تاریخ مدرن آمریکا بدل گشت. وی چشمانداز و تلخیِ زندگی طبقه کارگر را وارد افکار عمومی منزهجویانه و سیاست آمریکایی چسبیده به طبقه متوسط نمود. البته او سخنی برای گفتن در مورد کارگران در محل کار تحت سلطه سرمایه و یا مبازه اتحادیهها نداشت، بلکه تودهای از افراد منفرد رها شده در کل جامعه را مد نظر داشت. وی به خوبی تشخیص داد و پته تشکیلات لیبرالِ بیاحساسِ دچارِ دگمِ تجارتِ ازاد، برندگان از خود راضی جهانی شدن، و جنگهای پایانناپذیر آنها را بر آب انداخت.
جو بایدن در حالی به عنوان یک سیاستمدار متعارف مهربان معرفی میشود، که نعشهای زیادی در پستو پنهان کرده است. او در بهترین حالت، آنتراکتی مناسب، متکی بر مصالحهای داخلی در یک کشور تقسیم شده، و در بدترین حالت یک فاجعه جنگی است. وی مطمئناً برای درگیر کردن ناتو و اتحادیه اروپا در دفاع مشترک از ارزشها و برتریهای «غربی» اقدامات بیشتری انجام خواهد داد.
دنیای پساغربی رو به رشد است. انتخابات آمریکا موجب ظهور و یا توقف آن نمیگردد، حتی اگر ترامپ با سبک دافعه و بیکفایتی خود باعث تسریع آن گشت. تغییر هژمونی تاریخی به معنای احتمال بالای جنگ و درگیریهای خشونتامیز است. بایدن از دل لیبرالیسم جنگی بیرون آمده و چنین احتمالی افزایش مییابد.روحیه جنگ صلیبی مابانه ضدچینی و ضدکمونیستی که پومپئو وزیر خارجه ترامپ پایه آن را نهاده است نیز مانند یک سکوی پرتاب موشک عمل میکند. جنبش اقلیمی، و اروپایی که در جبهه روابط بینالمللی قرار دارد، نقش مهمی نه فقط در جلوگیری از یک جنگ، بلکه در حمایت از یک جهان نو، جهان پساغربی، در همکاری برای ممانعت از تهدیدات آب و هواییِ خود ساخته ما دارد.
برگرفته از روزنامه افتن بلادت
یوران تربورن، Göran Therborn، پروفسور جامعه شناس سوئدی، در حال حاضر در دانشگاه کمبریج مشغول تدریس است. وی سالهای متمادی در دانشگاه های سراسر دنیا، از جمله کشورهای اروپای شرقی، اروپای غربی، امریکای شمالی و لاتین، استرالیا و اسیا– تهران و سئول– تدریس کرده است. تربورن نگارنده بسیاری از کتابهای تحقیقاتی می باشد. سال گذشته کتاب او به نام «فرجام سوسیالدموکراسی سوئد و دولت رفاه» توسط سیاوش جاویدی به فارسی ترجمه و در تارنمای «نقد اقتصاد سیاسی» منتشر شد. «از مارکسیسم به پست–مارکسیسم؟» ،«جهان: راهنمای یک مبتدی» از دیگر آثار شناخته شده ی یوران تربورن هستد.