پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

مبارزه مسلحانه، آلترناتیو پساکرونا – جمشید عبدی

شکلِ مبارزه ما به تَلی از خاکسترِ نزاع های آبکی، بی تفاوتی ها و بهانه جویی های درونی استحاله یافته و این سرنوشتِ دردناکِ امیدی است، که روزی در میان مردم جان گرفت و بالید و اینک با دور شدن از نقطه کانونی خود، سرگردانِ چرخش های ناموزن خود شده است.  آنزمان که هیبتِ فاجعه چنان سنگین بود که یأس از ترس به خود می پیچید و هر اراده ای را که مشت می شد به مقتل می بردنند، ما خم نشدیم، مبارزه دشوار تر شد، ما سخت تر شدیم، همه فضا را خفقانِ سرد گرفت و ما آغوش گرمِ همدلی و همرزمی را آنچنان سفت چسپیدم که “دورترین انسان زمین را” رفیق و همچراغ می پنداشتیم. این پنداشتهای ما اکنون کجاست و این زمان که باید سرود خوان رهایی و رستگاری باشیم، چرا خونی به رگ هایمان نمی گردد، کجاست آن گردشِ خشم و رقص با مرگی که یک پیشمرگ می طلبید؟!  چه هنگام  و در های و هوی کدام مفهومِ مجرد در سیاست پوک و بی مغز کنونی اقامت گزیدیم؟ 

اگر هنوز فرصتی برای بحران سراسری و بی افقی چپ وجود داشته باشد، تنها تشکیل هسته های مسلحانه و عملیات های انتخابی است. اگر منتظرِ امکانی برای توسعه دیدگاهای سوسیالیستی، تبلیغ و ترویج باورهای انقلاب اجتماعی هستیم، تنها مجرای آن از سرگیری مبارزه مسلحانه ی سراسری و همه جانبه بعد از بحران اخیر است. مگر مردم ما قرار است چه چیزی را به جز  لئامت یارانه های گرسنگی و تحقیرهای هر لحظه در فرصت های خونبار و فرسایشی انتظار نان و آزادی از دست دهند؟

با بحران کرونا، جامعه به گونه ای ملموس تر در جریان زیست روزانه با ناکارآمدی سیستم  آشنا شده و به گونه ای خودانگیخته به یک آگاهی اعتراضی رسیده است. فضای ایجاد شده به بی اعتمادی کامل به سیاست مداران منجر شده و زمینه بروز اعتراضات جدی را هموارتر کرده است. بحران کرونا سومین رویداد ۲۰ سال اخیر بود که نشان داد، هرگونه تغییر مثبت در قالب رفرم و  اصلاحِ سیاسی و تدریجی قابل بازپس گیری سریع از جانب دولت هاست. اگر دولت ها مایل باشند، تلاش چندین دهه مبارزات مردم را به بهانه امنیت(۱۱ سپتامبر) به بهانه رکود اقتصادی(۲۰۰۸) یا به بهانه سلامت(کرونا) محدود می کنند و یا این حقوق را به کلی نادیده می گیرند. از هم اکنون نشانه های اعتراضات وسیع در کوشه و کنار جهان همچون پیش نمایشی از آنچه می خواهد نظم موجود را به چالش بکشد رخ می نماید. برای ما اوضاع در ایران شکننده تر و دشوار تر خواهد بود. شکننده تر به این دلیل که بستر دگرگونی نظم موجود هموارتر است و دشوارتر چون رژیم چهره ی سرکوبگرانه تر و عریان تری از خشونت را سازمان داده است.  در انتخابات آتی و با نشانه هایی که رژیم از خود بروز می دهد، اجازه همان حداقل فعالیت های سیاسی و مدنی هم که در جامعه وجود داشت با خیز به سوی اقتدار گرایی و تمامیت خواهی هر چه بیشتر از میان می رود و به وجود آمدن هر امکانی برای شکستن خفقان سیاسی تنها از مجرای لوله اسلحه ممکن خواهد بود. و ما باید تصمیم بگیریم که به هیچ چیز جز قهر و مبارزه مسلحانه اطمینان نکنیم. مبارزات صوری جریانات چپ فضای سیاسی را متعفن تر کرده و بی تفاوتی را به منتهای خود رسانده است. اگر زمانی مردم از ناآگاهی و بازی های انشعابی لیدرهای خودگماشته چپ بی اطلاع بودند، اکنون حماقت های سیاسی اینان روزانه در دسترس مردم است و این به گونه ای مضاعف بر رنج مردم افزوده، چرا که لیدرهایشان چون طبل غازی بودند، بلند آواز و میان تهی، نجات دهنده ها را یا شیادِ منفعت طلب و یا احمقِی نابینا یافتند. و با گوشتِ جان خود درک کردند که ” دوردست امیدی نمی آموزد” و بشارتی هم در کار نیست.

چند دهه است که مقاومت کردستان الهام بخش راه ما بوده است. اگر مقاومت این اندازه دستاورد دارد، حمله ی هدفمند، چه افق هایی را می تواند باز کند؟ اگر دفاعمان برحق بود، حمله ما خودِ حق خواهد شد. دوران مبارزه مسلحانه هر چند کوتاه بود، اما این پیکار همچون کوره ای آگاهی و شعور طبقاتی را به گونه ای آبدیده و آماده کرد که هنوز هم کادرها و فعالان آن عصر در مبارزه حضور دارند. و دهها سال هم نتوانست به اندازه فقط چند ماه، حتی به اندازه یک روز مقاومت به رشد آگاهی توده ای کمک کند. مبارزه مسلحانه همزمان که مکمل فعالیت سیاسی است در جامعه ما تنها بستر واقعی و تضمین کننده عینی رشد این فعالیت است. یعنی نمی توان انتظار رشد سیاسی بدون عملیات های جدی انقلابی(نه لودگی نمایشی احزابِ پوپولیست راست یا شعارهای دهن پر کن گرایشات چپ) و در راستای جبهه ی خلق داشت. تنها یک حق طبیعی وجود دارد و آن حق انقلاب و عصیان است. عصیان و قهر انقلابی هر آنچه در مسیرش قرار گیرد از میان می برد و این منشاء هر ساختن و خلاقیتی است، جامعه ما نیازمند این ویرانی خلاق است. پشت جبهه این فعالیت ها را چون پای در راه نهیم، خود راه به ما نشان خواهد داد، ” همه اش که نباید ترسید، راه که بیفتیم، ترسمان می ریزد.”

 جامعه ما از شعارهای سیاسی و امیدهای منتظر، به تنگ آمده و به راستی تشنه ی یک مبارزه نهایی برای تحقق اراده واقعی خویش است. ما یا در سکوتی فرسایشی شکست خواهیم خورد یا در رنجی دردناک دوباره متولد خواهیم شد. سیاستِ انتظار به تحلیل رفتن تمام نیرویی منجر می شود که آزمونِ مبارزه داشته و اکنون می باید این تجربیات را انتقال دهد و به کار گیرد. این اشخاص در ناامیدی و روزمرگی فراموش می شوند و هرآنچه می توانستند انجام دهند، هیچوقت به وجود نمی آید. کسانی هم که اکنون شهامتِ پای بر جادهِ ی شمشیر نهادن دارند، از ترس استهزاء و ریشخند، جسارتِ پایکوبی نخواهند داشت. پس اگر افقی قرار است باز شود، اگر نظریه ای قرار است طرح گردد، اگر امیدی قرار است متولد شود، همین اکنون هم مرده است، مگر اینکه دشمنانش را بُکشیم.

https://akhbar-rooz.com/?p=113395 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید قربانی
حمید قربانی
2 سال قبل

در سطح جهان و بویژه جوامعی همچون ایران، باید به فوریت انقلاب سرخ را سازمان داد!
در شرایط کنونی و برای غلبه بر آن، باید دست به مبارزه طبقاتی در عالی ترین شکلش مبارزه سیاسی نظامی با موجودیت دادن به کمیته های سرخ – کمیته های کمونیستی و بویژه در محل کار و محل زیست کارگران و زحمتکشان زد و اما از هم اکنون روشن کرد و روشن بود که این مبارزه در نظر دارد که زمینه ایجاد حزب مسلحانه کمونیستی کارگران را برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی آماده نماید و ارتش سرخ پرولتاریائی را موجودیت دهد و نه چیز دیگری را.
اگر در سال های اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوائل ۱۳۵۰ باید تلاش می شد که به جامعه قبولانده شود که این پرولتاریاست که بالقوه توان رساندن مبارزه را به پیروزی دارد، زیرا که اگر چه از نظر نیروی مادی هنوز در اقلیت است، ولی آینده دارد، برنامه دارد، تئوری دارد و هدف والا دارد، امروزه با رشد نیروهای مولده و با به اکثریت بالاتفاق تبدیل نمودن پرولتاریا و تحلیل رفتن و اجرای برنامه های نیروهای دیگر نه تنها در سطح ملی بلکه در سطح جهانی و برگشت باصطلاح پیروز مندان به دامن نظام پیشین و اعلام آن، همه فهمیده اند که به جز پرولتاریا و هدف پرولتاریا یعنی واژگونی کامل نظام موجود اجتماعی، یعنی نابودی مالکیت بورژوائی بر ابزار تولید، یعنی ایجاد مالکیت اجتماعی، یعنی کمونیسم، چیزی تغییر نمی کند و رهائی در کار نخواهد بود و جغد مرگ و ویرانی بر بام کارگران و زحمتکشان به آواز است که سرمایه را لغو باید نمود که پرولتاریا باید شرایط لغو خویش را مهیا ببیند!
فهم و درک این شعارها : مرگ بر سرمایه، مرگ بر امپریالیسم و سگ های زنجیری اش، پیروز باد انقلاب سرخ، مستقر باد دیکتاتوری پرولتاریا، زنده باد کمونیسم! برای اکثریت بالاتفاق جامعه خیلی ساده و آسان شده است. نیاز به دگرگونی عمیق جامعه برای همه ملموس شده است، زیرا که از یکطرف امکانات مادی و معنوی از رُشدی غیر قابل تصور حتی برای نسل پیشین برخوردار شده اند و از طرف رُشد فقر و نداری، فحشاء و اعتیاد، مرگ و میر در کمپ تولید کنندگان نعم مادی جامعه را می بینیم که از ابعادی فوق العاده و آینده تیره و تار، باید انقلاب سرخ را در چشم انداز قرار داد : «” هم برای ایجاد این آگاهی کمونیستی در مقیاسی وسیع، و هم برای موفقیت خود این امر، تغییر و دگر گونی انسانها در مقیاسی عظیم ضروری است، تغییری که تنها می تواند در جنبش عملی، انقلاب، صورت پذیرد؛ بنابراین، انقلاب نه تنها بدین خاطر ضروری است که طبقه فرمانروا نمی تواند به هیچ طریق دیگری سرنگون شود، بلکه ایضاٌ بدین خاطر ضروری است که طبقه ای که آن را ساقط می سازد، تنها با انقلاب می تواند خود را از شر کثافات قرون رهائی بخشد و برای ایجاد جامعه ای با طرحی نو، شایسته و مناسب گردد.ص ۶۵– ترجمه تیرداد نیکی- کارل مارکس فردریک انگلس- ایدئولوژی آلمانی . بنا بر این باید اراده طبقاتی را به کار انداخت و برخاست، رفقا، باید برخاست! رفیق امیرپرویز پویان در اثر خود (خشمگین از امپریالیسم ، ترسان از انقلاب) که در نقد جلال آل احمد، به عنوان نمایندۀ اقشار خرده بورژوا (میانه) نوشته شده است، می نویسد: “آل احمد، به عنوان یک خرده بورژوای ناراضی- برای دشمنی که نمایندۀ امپریالیست است- در سطحی روشنفکری یک دشمن بالفعل بود، اما در رابطه با انقلاب همواره متحد بالقوۀ این دشمن بود. هر چند به سلطۀ امپریالیسم کینه می ورزید، اما وحشت فراوانش از دیکتاتوری پرولتاریا- دشمن بالقوه ای که لیبرالیسم او، از هیچ چیز به اندازۀ آن نمی ترسید- او را نسبت به دیکتاتوری بورژوازی انعطاف پذیر می ساخت و آل احمد به عنوان خرده بورژوایی که طبقه اش را قربانی این هر دو دیکتاتوری می دید، دست خود را به سوی چیزی دراز کرد که قربانیان غالباّ و به هنگام تنگنا در آن پناهی می جویند. به این ترتیب بود که نویسندۀ ما، که روزگاری ظاهرا کمونیست شده بود، از صف به هم فشردۀ خلایقی که دور خانۀ کعبه طواف می کردند، چنان به وجد آمد و صاحب خانه را چنان ملجاء آرامش بخشی شناخت که علی رغم اندویدوآلیسم، خویش را “خسی” دید که به “میقات” رفته است و نه حتا “کسی” که به “میعاد” رفته است. مذهب- به عنوان بنیان سیاسی فرهنگ ایران- برای آل احمد همچنین یک پشتوانۀ ایدئولوژیک بود. چیزی که برای خرده بورژوازی همۀ ملت های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین در جریان مبارزات انقلابی یک پشتوانه بوده است. در هند، مصر، الجزایر، کنگو و مارتینیک، همه جا خرده بورژوازی سوار بر مرکب “سنت” به میدان کارزار آمده است. زرهی که پشتش را دولا بافته اند، زیرا که در برابر کمونیسم آسیب پذیرتر است تا در برابر امپریالیسم. این سلاح که همچون خود خرده بورژوازی خاصیتی دو گانه دارد، با شعار “احیای فرهنگ بومی به شیوه های نوست” به جنگ امپریالیسم می رود ودر همان زمان دُم خود را بر فرق کمونیست ها که می خواهند فرهنگی نو بنیاد بگذارند، فرود می آورد.
یا در جای دیگری در همان اثر می نویسد:
« دیالکتیک تحول جامعۀ ما، جامعه ای که در زمرۀ حلقه های متعدد امپریالیسم قرار دارد و بورژوازی ملی آن، زیر ضربات خُردکنندۀ بورژوازی کمپرادور و بوروکراتیک نیروی لازم را برای رهبری یک جنبش انقلابی از دست داده است و این کمک می کند تا تضادهای اجتماعی ناشی از وابستگی به امپریالیسم لزوماَ با یک انقلاب سوسیالیستی از میان برداشته شوند، او را نه فقط هراسناک ساخته بود، بلکه به حق امید استقرار حاکمیت سیاسی خرده بورژوازی میانه رو را به تمامی از او گرفته بود. چنین است که او بی آن که پیلۀ سنت را بدرد، به نهیلیسم هم می رسد. هر گونه حکومتی را نفی میکند و این آخرین تیر بی رمقی است که خرده بورژوازی ناامید از دست یافتن به قدرت سیاسی از ترکش ایدئولوژی خود پرتاب می کند. این را در “نون والقلم” به روشنی می توانید پیدا کنید.»، تأکیدهای دو فاکت از من هستند.

کیا
کیا
2 سال قبل

امکانش دارد بالا می گیرد!
انقلاب ۵۷ میر فت که با عملیات نظامی به نتیجه ای برسد ، اما ترمز آن و مصادره اش بیش از چهل سال متوقف شد ،حال شاید دوباره بروی ریل خود باز گردد اگر راه اصلاح و تغییر آماده نشود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x