سراغِ محبوب گمشدهام را
از بادهای سرگردان گرفتم؛
زمزمه کردند: “آوازهای بند*”ش را
در زاریِ نیزارها
سلولهای تاریک وُ نمور را دیدم
و ردِّ تازیانهها را در شرمِ آبگینههای زلال
به دنبال محبوبِ گمشدهام بر قللِ کوهها ایستادم؛
به حسرت نشانم دادند
جادههای منتهی به گورستان را
نامش را در چارگوشۀ جهان خواندم؛
ستاره رخشانی، آن سوی کهکشان ها علامت خورد
و صدها گیاه الوان
در جامهی تهی از پیکرش سبز شد.
تا شفای جنونِ جلادّان
و برچیدنِ پُلِ سراب
هر سپیده دَم با شبنمِ گیاهانِ سبز
جلا میدهم آوازهای محبوب گمشدهام را
و کمرنگ میکنم اندوه وُ خشمام را
با پلکهای باز
و دستهای کار
که نشاء میکنند دانۀ زندگانی را
در شورهزار مرگ.
* “آوازهای بند”، نام مجموعه شعری از زنده یاد سعید سلطانپور
برگرفته از مجموعه شعر “از دار تا بهار”، انتشارات سندباد، چاپ نخست، ۱۳۸۹
در سال ۱۳۴۶ با سعید سلطانپور و گروه تئاتریاش در دانشکده هنرهای زیبا، در دو نمایشنامه همکاری داشتم که هر دوی آنها در دوران تمرین از طرف ساواک توقیف شدند. پ. ن.
چرا امکان امتیاز دان نیست؟
این دومین بار است که سعی کرده ام به دو نوشته متفاوت امتیاز بدهم اما موفق نشده ام. آیا علت مشکل فنی است؟
برای امتیاز دادن مشکلی وجود ندارد. می توانید این کار را انجام بدهید!