چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

مسئولیت مشترک – ف. تابان

اول
هیچ کس حق ندارد در برابر تلاش مردم برای بهبود حتی اندکی در زندگی خود بایستد و با آن مخالفت کند. منطق «یک قدم به پیش» و کاستن از فشارها در هر زمینه ای، منظق روزانه ی زندگی مردم است که به دنبال آسان کردن این زندگی و بهبود آن هستند. در برابر این منطق نه باید، و نه می توان ایستاد. این منطق، بسیار نیرومند است، زندگی جاری است و مخالفت با آن، ممکن نیست. مردمی را که بر اساس این منطق به پای صندوق های رای می روند، نه می توان محکوم کرد و نه عامل حکومت و این یا آن جناح آن خواند.
«نه» به انتخابات ضددموکراتیک جمهوری اسلامی به معنی مخالفت با نصمیم مردم به منظور بهبود نسبی و حتی – توهم بهبود نسبی – در زندگی روزمره ی خود نباید باشد. حکومت می کوشد مخالفت با انتخابات ضددموکراتیک را مخالفت با بهبود زندگی مردم معنی کند و چنین تصویری از معترضان به خود به وجود بیاورد.

دوم
وظیفه ی احزاب و گروه ها و نیروهای سیاسی دموکرات و به ویژه چپ نباید این باشد که دنبال چنین منطقی بیفتند. آن ها ضمن این که از هر قدم بهبود زندگی مردم دفاع می کنند اما رسالت های دیگری دارند. آن ها باید بتوانند چشم انداز بهتری برای انتخاب مردم بگشایند و سطح خواسته های مردم را یک قدم جلوتر ببرند. در برابر منطق «کاچی به از هیچی» – و در انتخابات بد بهتر از بدتر – وظیفه ی اپوزیسیون چپ و دموکرات نه همراهی با این منطق که ترسیم وضعیت خوب و بهتر است. دشواری کار اما اینجاست که اپوزیسیون که باید جزیی از راه حل باشد، خود به مشکل تبدیل شود. مردم حق دارند بپرسند: در برابر دعوت به رای ندادن به کاندیداهای حکومت چه راه حلی جلوی ما می گذارید، اما اپوزیسون نباید خود را به این سوال محدود کند، او باید در صدد پاسخ باشد. متاسفانه، این پرسش، به پرسش بخشی از اپوزیسیون (رای دهنده) از بخش دیگر آن (تحریم کننده)، تبدیل شده است. این بخش از اپوزیسیون نمی تواند شانه ی خود را از پاسخ به این پرسش خالی کند و آن را بر دوش بخش دیگر اپوزیسیون بیاندازد. پاسخ به این پرسش باید مشترکا داده شود.
این بخش از اپوزسیون (رای دهنده) نباید وظیفه ی خود را که ترسیم چشم انداز مناسب تر و انتخاب بهتر برای جامعه است کنار بگذارد و مشغول اثبات آن که این مهره ی حکومت بهتر از آن یکی مهره ی حکومت است، به خودش، به مردم و به بخش دیگر اپوزیسیون بشود. وظیفه ی او این است که نشان دهد، او راه حل ها و برنامه های بهتری دارد و کمک کند که این راه حل ها و برنامه های بهتر در برابر آلترناتیوهای موجود حکومتی هر چه بیشتر جا بیفتند. وظیفه ی او این است که افق های پیش روی جامعه را فراخ تر کند.

سوم
اساس مخالفت دموکراتیک با انتخابات جمهوری اسلامی چیست؟
«ما» – این «ما» می تواند هر گروه و حزب یا فعال سیاسی باشد – برای جامعه ی ایران برنامه های بهتری از آن چه حکومت عرضه می کند داریم. ما، می خواهیم که این برنامه های خود را به رای مردم بگذاریم، ما می خواهیم که در انتخابات کاندیدا داشته باشیم، ما نمی خواهیم به کاندیدایی که حکومت تعیین می کند رای دهیم. این کاندیداها، نمایندگان ما نیستند. ما آن ها را قبول نداریم، آن ها ما را سرکوب کرده اند و به زندان انداخته اند و اعدام کرده اند. حق ماست به کسانی که از ما نیستند و بالاتر از آن دشمن ما هستند، رای ندهیم، ما با صندوق های رای قهر نیستیم، ما منفعل نیستیم، حق ماست که نمایندگان خود را داشته باشیم و به آن ها رای بدهیم. ما به این دلیل که حکومت اجازه نمی دهند نمایندگان ما در انتخابات کاندید بشوند، نمی توانیم در این انتخابات شرکت کنیم و به کسی رای بدهیم. ما از همه – از جمله ی آن هایی که به هر دلیل قصد دارند در انتخابات شرکت کنند- می خواهیم که از این خواست و حق بدیهی ما پشتیبانی کنند.

همه ی این موضوعات بدیهی به نظر می رسند. اما واقعیت این است که آن هایی که به اعتراض در انتخابات شرکت نمی کنند، نتوانسته اند چنین موضوعات بدیهی را در جامعه ی ایران جا بیاندازند که چه می خواهند و برای چه با انتخابات جمهوری اسلامی مخالفند. بسیاری از رای دهندگان آن ها را دشمن خود می پندارند و با آن ها برخورد خصمانه ای دارند. در ایجاد این برخورد، طبیعی است جمهوری اسلامی نقش مهم و اول را دارد. حکومت نه تنها با سرکوب و زندان، بلکه با تحریف و دروغگویی و قطع ارتباط مخالفین با مردم – می کوشد چهره ی نیروهای چپ، دموکرات و مخالف را به گونه ای ترسیم کند که نه به فکر مردم هستند و نه دلسوز آن ها.
واقعیت تلخ این است که بخشی از خود «ما» در این تلاش ها با حکومت همداستان شده ایم. می خواهیم «برج و باروی تحریم» را در هم شکنیم و به طور پیگیرانه ای در پی این هستیم که مشت محکم ملت را بر دهان آن ها که به انتخابات ضددموکراتیک معترض هستند فرود آوریم و آن ها را هر چه بیشتر در میان مردم منزوی کنیم. از احزاب و گروه ها و سازمان های چپ و دموکرات می خواهیم که تسلیم منطق روزانه ی زندگی بشوند و دنبال آن بیفتند و به «ممکن»های امروز تن بدهند، و چون به این تن ندهند، آن ها را خارج از کشوری و جداافتاده از جامعه و مردم می نامیم. آن ها را به مخاطبان خود آدم هایی معرفی می کنیم که انگار از مریخ آمده اند و هیچ از جامعه ی ایران نمی دانند و خواست ها و انتظاراتشان با جامعه ی ایران و خواست ها و انتظارات مردم ایران غریبه است. آری، همه ی این ها را بخشی از اپوزیسیون علیه بخش دیگر اپوزیسیون – بخشی از یک سازمان و حزب، علیه بخش دیگری از یک سازمان و حزب – انجام می دهد.

چهارم
اپوزسیون تا در چنین وضعیت پراکنده ای و تقسیم شده ای قرار دارد نمی تواند تغییری در شرایط پدید آورد و مردم به دنبال همان منطق روزمره ی زندگی خواهند رفت. جدایی نیروها و احزابی که در بسیاری از وجوه برنامه ی سیاسی – کوتاه مدت خود – اشتراکات فراوان دارند و حملات مداوم آن ها به هم، قابل قبول نیست، نباید ادامه یابد. وظیفه ی اپوزیسیون است که به تلاش و هم فکری با یکدیگر به پرسش بزرگ جامعه در مورد «آلترناتیو» پاسخ دهد. برای این کار بیشتر از هر چیز لازم است طیف های مختلف اپوزیسیون که به برگزاری انتخابات ضددموکراتیک در ایران معترض هستند، با تجمع هر چه بیشتری از نیروهای خود به خصوص در فرایندهای انتخاباتی که موسم سیاست در سطح توده ای در ایران است، وارد عمل و میدان سیاست شوند.

دو سال دیگر ما باز در برابر این وضعیت قرار خواهیم گرفت: اولین قدم این است که ما باید بتوانیم کارزاری ایحاد کنیم و مردم را به دفاع از حق نیروهای مخالف برای شرکت در انتخابات فرا بخوانیم. ما باید با هم این کار را بکنیم. نباید بخشی از اپوزیسیون علیه بخش دیگری از اپوزیسیون که از حق انتخابات آزاد و داشتن نماینده دفاع می کند، موضع بگیرد و برج و بارو بشکند و سعی کند آن را منزوی کند. ما باید حتی بدون توجه به مخالفت حکومت و شورای نگهبان اگر توانستیم، کاندیداهای خودمان را به جامعه معرفی کنیم؛ ما اگر بتوانیم کاندیداهایی به جامعه معرفی کنیم آن وقت می توانیم فعالیت خود را حول این کاندیداها متمرکز کنیم و وقتی شورای نگهبان آن ها را رد می کند، مردم را به اعتراض فرا بخوانیم، از سازمان های بین المللی حقوق بشر و ناظر بر انتخابات کمک بخواهیم، به مطبوعات آزاد در اروپا و آمریکا مراجعه کنیم، فعالیت هایمان را هدفمند و متمرکز کنیم. کارهای دیگری شاید بتوان انجام داد. این وظیفه را باید پیگیرانه پیش برد.
مبارزه برای انتخابات آزاد وظیفه ی همین امروز نیروهای چپ، دموکراتیک و همه ی مخالفین انتخابات ضددموکراتیک در ایران است. آن ها با هر موضع و سیاستی که نسبت به حکومت دارند در این زمینه می توانند همراه شوند. در این مبارزه به نیروی تک تک آزادی خواهان نیاز است و آن چه مسلم است این که ما باید با هم بایستیم و حق خود را یعنی حق شرکت در انتخابات و داشتن کاندیدا را بخواهیم.



     از : همایون

عنوان : آقای حامد صابری حالتان خوب است؟!
حرف های آقای حامد صابری آدم را به شک می اندازد که نکند در ایران دموکراسی برقرار شده و خارج از کشوری های خبر ندارند. مردم که آگاهند، سانسور که وجود ندارد… پس درد این مملکت چیست؟ در کره جنوبی رفیق رئیس جمهور اختلاس کرد، مردم آن قدر تظاهرات کردند تا رئیس جمهور مجبور به استعفا شد. در ایران آقای رئیس جمهور می آید در تلویزیون زد و بند و همدستی خود با مفسدان را «مردانگی» اعلام می کند و آقای حامد صابری و امثالهم به او رای می دهند و خیلی هم به رایی که داده اند افتخار می کنند. من نمی خواهم به مردم ایرانی توهینی روا کنم، اما در مورد کسانی مثل آقای حامد صابری باید گفت: خلایق هر چه لایق!
۷۹٨۴۰ – تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۶       

     از : سیامک رهگذر

عنوان : جواب به آقای حامد صابری
نوشته شما خطاب به من را اگر فکاهی یا جوک ندانیم محتویاتش را جدی هم نمیشود گرفت! نوشتید:” جوری صحبت می کنید که انگار ما در قرن هیجدهم زندگی می کنیم” شما در ایران وقتیکه زیر سلطه حکومت اسلامی و با قوانین ارتجاعی عصر حجری عربهای صدر اسلام زندگی میکنید و رهبر شما هم یک آخوند ابله یا خلیفه مسلمین است چه ادعائی و چه روئی دارید که بگوئید در قرن هیجده زندگی نمیکنید؟ جناب میبخشید شما حتی برگشتید به قرون ۱۰۰۰ سال پیش! نبینید که مردم بجای قاطر و خر و الاغ سوار ماشین در ایران هستند. تا زمانیکه در ایران قوانین اسلامی حاکمند شما نه میتوانید از تمدن و ترقی حرفی بزنید و نه از جامعه انسانی با معنویت! کجاست حقوق بشری که در ایران رعایت میشود؟ کجاست حقوق زنان و کودکان و کارگران و اقلیتها در ایران؟ مدعی هستید که در ایران اینترنت و رسانه ها همه جورش هست. پس سطح آگاهی و دانائی مردم درون ایران کجاست؟ البته برای روشنفکران ایرانی که مخالف رژیم ملاها و مخالف دخالت دین در سیاست هستند و با نظام به نحوه های مختلف مبارزه میکنند احترام میگذاریم و از دور دستشان را میفشاریم و امیدواریم که در آینده نزدیک بر ستمگران حاکم در ایران پیروز شوند و افتخار و آزادی و غرور ایرانی به ایران منهای اسلام برگردد. شما هم جوری صحبت میکنید که انگار ما خارج نشسته ها از اوضاع ایران خبر نداریم و گویا در کره مریخ زندگی میکنیم؟ اتفاقاً وقتیکه ما گزارشات و خبرهای ایران را میبینیم خون آدم بجوش میاید از این همه ناآگاهی و نادانی مردم درون ایران! نوشتید:” مشکل اصلی این است که حرف شما خریدار ندارد و گرنه ملت خیلی هم آگاه هستند و خیلی هم بهتر از شما از حقایق مطلع اند.” خب اگر مردم ایران شرکت کننده در رای گیری اخیر آگاه بودند و یا باشند پس چرا اوضاع ایران اینقدر درب و داغان است؟ عمه من رئیس دولت بوده یا هست؟ شما لطف کنید فقط یک زمینه در امورات کشور را نام ببرید که این رژیم در طول ۳۸ سال حکومتش درست عمل کرده باشد؟ ناگفته نماند که در این ۳۸ سال رژیم ملاها ثروتمندترین دوران در تاریخ ایران را داشته با میلیاردها دلار ثروت افسانه ای نفت!! شما خودتان را یا به بیخبری میزنید یا ما را نادان گیر آوردید؟ خبر دارید چند میلیون ایرانی زیر خط فقر زندگی میکنند؟ چند میلیون بیکار؟ چند هزار زندانی سیاسی؟ چند صد خبرنگار زندانی یا ممنوع الکار؟ کجاست آزادی بیان در رسانه های عمومی کشور؟ حزبی مخالف واقعی بر علیه نظام حق تشکیل شدن دارد؟ یک کتابی که بر علیه اسلام اجازه نشر داشته باشد؟ خب اگر مردم درون ایران حقایق را بهتر از ما میدانند پس چه مرگشان است که برای سعادت و خوشبختی و رفاه خودشان قدمی برنمیدارند و سران حکومت را زیر فشار قرار نمیدهند؟ گیریم که مشکل این نیست که مردم درون ایران حقایق را نمیدانند ولی صرف دانستن حقیقت ها کافی نیست تا زمانیکه در عمل اقدامی نمیکنند چونکه مبارزه را برای رسیدن به حقوق خود فراموش کردند و پاک ترسو شدند و صدای جیکشان هم درنمیآید علیرغم این همه افشاگریها از دزدیها و فساد که خود سران رژیم در دوران انتخابات انجام دادند! ونزوئلا یا برزیل را ببینید که مردم چطور به خیابانها میریزند تا از حق خود دفاع کنند ولی میبینم که مردم ایران دنیا را آب ببرد آنها را خواب میبرد! شما در طول سیرک انتخابات اخیر دیدید که حتی یکبار یک “تخم مرغ گندیده” یا یک “گوجه فرنگی پوسیده” به سمت آخوند رئیسی قاتل پرتاب شود با اینکه همه “حقایق” قاتل بودن او را میدانند که بیش از چند هزار نفر بهترین فرزندان ایرانی را به جوخه اعدام سپرد؟ تازه ۱۵ میلیون رای هم میآورد! پس کجا هستند آن دانشجویان مبارز سیاسی که قدمی جلو بگذارند اگر که همگی از ترسشان اخته سیاسی نشده باشند؟ از مردم عامی و عادی انتظار جلو افتادن را نباید داشت ولی آیا نسل تحصیل کرده و نسبتاً روشنفکر ایرانی نباید احساس مسئولیت بکند و قدمی پیش بگذارد تا قدرت را از چنگ یک مشت اسلامگرای ابله و مرتجع بیرون بیاورد که ۳۸ کارنامه شان ننگین و سیاه است؟ گیریم که مردمی که شما مدعی هستید آگاه هستند و حقایق را هم میدانند ولی رژیم به آنها حق اعتراض نمیدهد که اجازه تظاهرات بر علیه نظام در خیابانها را داشته باشند پس فایده دانستن “حقایق” چیست؟ آیا این نشان از آگاهی این مردم است که میلیونها نفر به پای صندوق رای میروند تا بین این ملا یا آن ملا که دشمنان منافع مردم هستند انتخابی کرده باشند؟ مردمی که هنوز درک نکردند که حکومت اسلامی با ساختار سیاسی غلطش تنها دشمن کشور و عامل اصلی بدبختی مردم است آنهم بعد از ۳۸ سال گذشت رژیم ننگین اسلامی، آیا میتوانند مایه شرم و ننگ ایرانیهای مخالف رژیم نباشند؟ نوشتید:”گذشت دوران سانسور و خفقان و اختناق.” عجب حرف خنده داری میزنید؟ شما سعی کردید تا حالا در رسانه های حتی اصلاح طلب در درون ایران یک کامنت دو سطری ارسال کنید و در باره قدرت مافیائی سپاه و بیت رهبری سوالی بکنید؟ مگر اینکه خوابش را ببینید که کامنت شما منتشر شود! آقای صابری گویا شما هم از ذوب شدگان در ولایت باشید یا اصلاح طلب مردم فریب؟ جناب میبخشید این ما نیستیم که “از جامعه دور افتادیم” بلکه امثال شما هستند که سرشان را مثل کبک زیر برف کردند تا “حقایق” را نبینند و ترسشان را در مبارزه با رژیم خونخوار آخوندی توجیه میکنند و میگویند همه چیز بر وفق مراد است و مردم ایران در بهشت اسلامی ملاها زندگی میکنند! آیا برای ایرانی نباید شرم باشد که یک آخوند بیسواد دوزاری رهبر کشورش است و با سلطنتش دیکتاتوری اسلامی راه انداخته؟ من بجای شما هم شرم میکنم و سرم را بعنوان ایرانی نمیتوانم در اروپا بلند کنم! مشکل این نیست بگفته شما که “حرف ما خریدار ندارد” بلکه این مردم در برابر زور رژیم ملاها سر تسلیم فرود آوردند و منتظر نشستند که حلوا بیا به دهان ما بجای همت کردن و آستین برای مبارزه بالا زدن! ما مخالفین رژیم تا حالا دیگر باید فهمیده باشیم که چرا گفته شد دین افیون توده هاست! تنها راه نجات ایران و مردمش براندازی رژیم اسلامی است و آنهم از طریق اتحاد عمل ممکن میشود، چیزیکه برای مردم ناآگاه ایرانی مفهومی بیگانه است!
۷۹٨٣۲ – تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۶       

     از : حامد صابری

عنوان : پاسخی به آقای رهگذر
“ملت ایرانی درون ایران با کدام آگاهی باید به فکرشان خطور کند که ممکن است آلترناتیو دیگری غیر از حکومت آخوندی باید باشد؟ رژیم ۳۸ سال است که میلیاردها دلار برای شستشوی مغزی این مردم دارد خرج میکند و کنترل روی همه چیز دارد و نخواهد گذاشت که به این راحتی خطری برای قدرتش یا برای براندازی نظام در موازاتش شکل بگیرد و برای همین است که دیکتاتوری و استبداد مذهبی راه انداخته تا پایه قدرتش را محکم کند” دوست عزیز جوری صحبت می کنید که انگار ما در قرن هیجدهم زندگی می کنیم . نه خبری از اینترنت هست ، نه خبری از ماهواره ، از شبکه های اجتماعی هم همینطور ، و مردم از هیچی خبر ندارند از جمله برنامه های عالی و کارگشای شما . نه دوست عزیز از این خبرها نیست مشکل اصلی این است که حرف شما خریدار ندارد و گرنه ملت خیلی هم آگاه هستند و خیلی هم بهتر از شما از حقایق مطلع اند . حکومت هم دیگر قادر نیست خفقان و سانسور رو در جامعه حاکم کنه . به قول معروف آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت . گذشت دوران سانسور و خفقان و اختناق . متاسفانه دوستانی چون شما آنچنان از جامعه دور افتاده اید که اصلا انگار ما و شما با دو زبان مختلف سخن می گوییم.
۷۹٨۲۹ – تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۶       

     از : حامد صابری

عنوان : با چه متر و معیاری خودتان رو دموکرات می نامید .
آقای تابان عزیز ، شما بدرستی از دوستانی که منطق شما رو دارند و با آن منطق از تحریم انتخابات دفاع می کنند میخواهید که متحد شوند و برنامه خود را برای بهبود اوضاع مملکت تدوین کنند و از این دوستان به عنوان نیروهای چپ و دموکرات نام می برید . اما پرسش این است که اگر این نیروها واقعا دموکرات هستند چرا قادر نیستند که بجای تکیه بر اختلافات، بر مشترکات خود تکیه کنند و با هم متحد شوند ؟ چرا هزار فرقه شده اند و قادر نیستند با هم کار بکنند ؟ یک دموکرات یکی از مشخصه های اصلی اش رواداری و تساهل و درک دیگری است . این را قبول دارم که شاید بخشی از دوستانی که به مشارکت در انتخابات اعتقاد دارند شاید اینجا و اونجا برای درهم شکستن شما تلاش هایی بکنند اما آن چیزی که به شما آسیب میزنه ندیدن و نپذیرفتن یکسری حقایق و نوعی لجبازی در پذیرش واقعیات است . همانطور که بدرستی تاکید کرده اید مردم میخواهند زندگی کنند و منطق عملی زندگی وادارشون میکنه در انتخاباتی که تاثیر عملی بر زندگی شون داره مشارکت بکنند .مردم در زندگی واقعی و روزمره شان تفاوت بین امثال علم الهدی با امثال خاتمی رو درک می کنند .
۷۹٨۲٨ – تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۶       

     از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : تلاش گران واقعی حاکمیت مردم کیانند؟
اگر تمام مخالفان حکومت مشروغه مطلقه ولایت فقیه در داخل و خارج از کشور از چپ ِ
چپ تا راست ِ راست ، ملی و مذهبی ، ملی ـ مذهبی ، قومی و شاهدوست بطور دقیق و پرده پوشی می گفتند که حق حاکمیت مردم را از طریق دموکراسی غیر مستقیم و پارلمانی قبول دارند و برای تشکیل مجلسی از نمایندگان احاد مردم و تدوین قانون اساسی جدید تلاش می کنند. بدیلی داشتیم در برابر ۲۵ سال حکومت دیکتاتوری انحصار طلب “آریامهری ” مشروطه ستیز و ۳۹ سال حکومت دینی تمامیت گرای مشروعه خواه….
۱ ـ تکلیف حکومت کشتار و حامیان درون و بیرونی آن با هر توجیه و ترفندی روشن است.

۲ ـ متاسفانه متاسفانه در بین مخالفان حکومت کشتار اسلامی نیز جریاناتی وجود دارد که جز خود به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنند و برای رسیدن به قدرت و حکومتی تمامیت خواه تلاش می کنند .
این مهمترین علت تشتت نیروهای مخالف حکومت می باشد که هر کس هدف خود رذا دنبال می کند مردم می دانند ، حکومت هم می داند. چرا ما از کنار این موضوع می گذریم؟
۷۹٨۲۲ – تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۶       

     از : Hadi Shahab

عنوان : آقای تابان محترم با تشکر فراوان از جوابی که برای من نوشتید
آقای تابان محترم ,
با تشکر فراوان از جوابی که برای من نوشتید.
ضمن تایید مطلب شما آنجا که میگوید: “
در همه جا مرز بین پوزیسیون و اپوزیسیون طرفداری و مخالفت با حکومت مستقر است.
هر کس و هر نیرویی خودش حایگاه خودش را در این و یا آن طرف این مرز تعیین خواهد کرد…”
هدف از نوشتار من انگ زدن به کسی نبوده و نیست .
من فکر میکنم حق هر کسی است که در انتخابات شرکت کند یا نکند . من به مردمی که زیر فشار مجبور به رای دادن بین بد و بدتر شده اند احترام میگذا رم . اگر مردم هزاران با ر اینکار را بکنند من علت شرکت آنها در اینجور انتخابات را میدانم . من نیز قهرمان نیستم و همشه زیر فشار تصمیم درست نگرفته ام.
برای من مشمئز کننده است از اینکه یکی فتوا بدهد و دیگران را مشرک اعلام کند. به همین جهت از اجبار در انتخاب هیچ وقت جانبداری نکرده ام به همین جهت از سازمانی
مثل شورای نگهبان در هیچ سیستم حکومتی طرفداری نکرده ام . من طرفدار آزادی
در انتخاب هستم حتی اگر آن انتخاب منجر به حکومتی شود که من مخالفش باشم به شرط وجود حق آزادی بیان و مطبوعات مخالف حکومت .

آقای تابان محترم , من تعیین کننده نیستم که چه کسی اپوزیسیون هست و چه کسی پوزیسیون هست. اینرا شما نیز بدرستی در بالا مطرح کردید. اما بین کسی که زیر اجبار یک انتخاب میکند و کسی که آزادانه یک انتخاب میکند فرق است.
بنظر من کسی که آزادانه در خارج کشور به سفارت خانه جمهوری اسلامی میرود و رای میدهد انتخابش آزادانه بوده و نه اجباری.

شما از رنگهای متفاوت مینویسید که مورد قبول من هست در ادامه شما مطرح میکنید.
“..همه ی آن ها با جمهوری اسلامی مخالفند، اما همه ی آن ها الزاما از یک سیاست
دموکراتیک برای استقرار یک حکومت دموکراتیک پیروی نمی کنند.”
من فکر میکنم که برای رسیدن به اهداف خوب “حکومت دموکراتیک” باید وسائل و تاکتیکهای خوب “سیاست دموکراتیک” انتخاب کرد.
حمایت آگاهانه از یک جناح حکومتی مصلحت طلبی و انتخاب بین بد و بدتر را بدنبال دارد و همنجاست که حضرات پوزیسیون از حق آزادی بیان و مطبوعات مخالف حکومت صرف نظر میکنند.

با احترام
هادی شهاب
۷۹٨۱۴ – تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۶       

     از : ف. تابان

عنوان : برای آقای هادی شهاب
سلام آقای شهاب. من در این یادداشت به طور مشخص به این موضوع نپرداخته ام که اپوزیسیون که هست و مرز آن با پوزیسیون چیست؟ مرز این دو قاعدتا موافقت یا مخالفت با حکومت مستقر است. در این مورد بحث زیادی در صفحه ی فیس بوک من پای همین مقاله صورت گرفت. خلاصه ی نظر من این است که ما نمی توانیم مرکزی برای تشخیص این که چه کسی اپوزیسیون است و یا چه کسی چپ هست به وجود بیاوریم. این چیزی می شود مثل شورای نگهبان که تایید و رد صلاحیت کند. هیچ توافقی هم روی آن صورت نخواهد گرفت. در این مورد باید به تلقی هر نیرویی از خودش رجوع کرد. کسی که می گوید مخالف جمهوری اسلامی است، یعنی مخالف جمهوری اسلامی است و نمی شود به او گفت که نه خیر، تو مخالف جمهوری اسلامی نیستی! چه کسی می خواهد این را بگوید؟ شما؟ من؟ این یا آن حزب معین؟!
رای دادن به جمهوری اسلامی با برداشت ها و مقاصد کاملا مختلفی صورت می گیرد. عده ای خودشان به صدای بلند اعلام می کنند که در چهارچوب حکومت اسلامی فعالیت می کنند، نقش خود را به عنوان مشاور این یا آن جناح و فرد می دانند. تکلیف این ها روشن است. اصلاح طلب ها خودشان اعلام می کنند که مخالف حکومت اسلامی نیستند و قصد تعویض آن را ندارند و می خواهند رفرم هایی در آن ایجاد کنند. خودشان تکلیفشان را روشن کرده اند نه هیچ فرد و مرکز و هیاتی. بعضی ها اما می گویند به قصد تضعیف جمهوری اسلامی و مثلا ایجاد شکاف در آن می روند و رای می دهند. شما می توانید بگویید آن ها اشتباه می کنند، اما نمی توانید بگویید آن ها مدافع حکومت جمهوری اسلامی هستند.
بنابر این با رجوع به جمله ی پایانی شما می گویم در همه جا مرز بین پوزیسیون و اپوزیسیون طرفداری و مخالفت با حکومت مستقر است. هر کس و هر نیرویی خودش حایگاه خودش را در این و یا آن طرف این مرز تعیین خواهد کرد. اگر شما می گویید نه، آن وقت باید برای من توضیح دهید که پس چه کسی این کار را خواهد کرد؟
سخن آخر: من فکر می کنم اگر نیروهای بیشتری به اپوزیسیون جمهوری اسلامی بپیوندند، این گل آلود کردن آب نیست، تقویت بیشتر اپوزیسیون است، که البته بسیار رنگارنگ و متتوع است؛ همه ی آن ها با جمهوری اسلامی مخالفند، اما همه ی آن ها الزاما از یک سیاست دموکراتیک برای استقرار یک حکومت دموکراتیک پیروی نمی کنند.
۷۹٨۱۱ – تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۶       

     از : Hadi Shahab

عنوان : ما باید خط مرز مشخص داشته باشیم که اپوزیسیون چیست و کیست .
آقای تابان محترم ,

چند مقالهی را که شما بمناسبت انتخابات در جمهوری اسلامی نوشته اید باعث ناراحتی و عصبانیت عده ا ی شده است.

تلاش شما برای روشنگری در این دوره قابل احترام است.
آقای تابان من نه در نوشتارم و نه در گفتارم همیشه از توهین پرهیز کرده .
در این چهار دهه که با مسائل سیاسی سر و کار داشته ام بر این اصل
بر اساس تجربه وقوف یافته که تفکرات سیاسی و جهت گیری افراد , گروهها ,
سازمانها و احزاب پایه مادی و طبقاتی داشته.

کسانی که بیشتر از سی سال است آگاهانه دست از مبارزه برای کارگران و زحمتکشان جامعه بر داشته اند و سالیان سال است کار انزامانشان را اشتباه میدانند و از ان نوستالژی صرفا برای خود وجه درست میکنند نمیتوانند اپوزیسیون جمهوری اسلامی باشند.
فرخ نگهدار را نمیتوان اپوزیسیون جمهوری اسلامی نامید چرا که ایشان تا آنجا پیش رفت که عدم شرکت در انتخابات رییس جمهوری اسلامی را خیانت به کشور و نظام اعلام کرد.
این که خیانت چیست و خائن کیست بحثی است که آیا ما حامی نظامی جمهوری اسلامی بوده ا یم که یک باره به همه ارزشهای آن پشت کردیم؟
فرخ نگهدار از زمان انشعاب سازمان فدائی طرفدار جمهوری اسلامی بوده و مخاطبان ایشان افرادی همانند من از همان ۲۳ بهمن ۵۷ با حکومت اسلامی مخالف بوده…
بر این اساس هیچکدام از ما خائن نیستیم بلکه طرفدار یک طبقه مشخص اجتماعی حداقل در ۳۵ سال گذشته بوداه ا یم.

آقای تابان محترم , فرخ نگهدار و مهدی فتاح پور نماینده جریان فکری هستند که انحلال طلب بوده و نام یک سازمان چپ را بیش از ۳۵ سال بی هویت کردند .

بسیاری از این کامنت گذاران در سایت شما هم فکران این دو جناب هستند.
شما اگر هزاران بر برای اینها دلیل و مدرک بیاورید سخنان شما را قبول نخواهند کرد… مقالات شما و موضع گیریهای تمام جناح مقابل “یعنی این حضرا ت ” در سالهای گذشته در همین سایت بر این امر دلالت دارد.

اما در سوی دیگر نمیتوان رییسی را اپوزیسیون جمهوری اسلامی نامید اگر چه او انتخابات را باخته و یا با سیاست های روحانی موفق نیست . یا بدلالیل جنگ درون جناحها ممکن است مانند احمدی نژاد حتی از حرام قدرت به خارج از ان پرتاب شود.



آقای تابان محترم , بنظر من رساندن نظر اپوزیسیون چپ در باب انتخابات و مسائل دیگر به مردم زحمتکش ایران آن راهکاری است که ما باید بدنبال ان باشیم. بس و مجادله با با این حضرا ت بیهوده است و وقت تلف کردن .
ما باید از انرژی خود در ا ین مسیر نزدیکی به مردم زحمتکش , کارگران , دانشجویان و روشنفکران انسان دوست مانند آقایان محمد نوریزاد و دکتر ملکی استفاده کنیم.
ما باید خط مرز مشخص داشته باشیم که اپوزیسیون چیست و کیست . تا زمانی که ما مرز میان پوزیسیون و اپوزیسیون را مشخص نکنیم هر کسی میتواند خود را اپوزیسیون بنامد و آب را گل آلود کند.

با احترام
هادی شهاب
۷۹٨۱۰ – تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۶       

     از : سیامک رهگذر

عنوان : تنها آلترناتیو برای بهبودی زندگی مردم ایران در سرنگونی رژیم ملاهاست!
باز شاهکاری دیگر از جناب ف. تابان که این روزها سنگ تمام میگذارد و گویا انرژی جوانی اش برای مبارزه بازگشته. دستشان درد نکند که زحمت میکشند تا اشتباه کار موافقین شرکت در انتخابات قلابی و ناعادلانه و نابرابر رژیم ملاها را آشکار کنند. برخی جملات ادیبانه اش آدمی را یاد سخنرانیهای چون نلسون ماندلا و دیگر مبارزین بزرگ سیاسی جهان میاندازد. آفرین که بسیار معقولانه سخن میگوئید! افتخار چپها! جنابعالی بهتر میدانید که هدف اصلی چنین انتخابات مضک رژیم ملائی تنها همان بقول آلمانیها ( Schaufensterpolitik ) نمایش “سیاست برای ویترین” برای فریب عوام است. اما نکته ای بسیار مهم که در این نوشته نادیده گرفته شد و بدون آن حتی با حضور کاندیدای چپ با بهترین برنامه ها کار پیش نخواهد رفت عدم وجود “آزادی بیان” در رسانه های داخلی است. تا وقتیکه من و شمای مخالف رژیم با برنامه های بهتر برای بهبودی زندگی مردم ، عدالت و آزادی موقعیت معرفی برنامه های خود برای آلترناتیوسازی نداشته باشیم و صدای اپوزیسیون واقعی در نطفه خفه میشود به بهانه های مختلف مثل توهین به مقدسات اسلامی و غیره مگر میشود حزبی تشکیل داد و یا چهار نفر هم پشت سر کاندیدائی مخالف طیف رژیم جمع شوند؟ وقتیکه صدایشان قرار نیست به گوش مردم برسد! پس خواسته اول اپوزیسیون باید” آزادی بیان” در رسانه ها باشد تا مردم صدای آلترناتیوی ها را هم بتوانند بشنوند یا غیر از این است؟ اینهائی که بارها حتی سخنرانی خودیها مثل آخوند روحانی را در صدا و سیما قطع کردند یا سانسور آنوقت به من و شمای مخالف رژیم اجازه ابراز نظر میدهند تا نظامشان را به خطر بیاندازیم؟ با “منطق ” من جور در نمیاید جناب تابان که بدون آزادی بیان بشود قدمی برداشت! این سران بی همه چیز ج.ا. آنقدر تشنه قدرت سیاسی هستند که حتی به فرامین قرآنی که خودشان قبول دارند هم وفادار نیستند. مگر خداوند نفرموده است که «لا إِکراهَ فِی الدّین – یعنی در پذیرش دین هیچ اجباری وجود ندارد» پس چرا اولین شرط شورای نگهبان برای صلاحیت یک کاندیدا شرط دینداری اسلامی اوست نه صلاحیت علمی یا دانشی و مدیریت یک کاندیدا؟ جناب تابان این حرفهای زیبائی که شما میزنید در چارچوب این رژیم ارتجاعی ملایان نمیگنجد و محال است بگذارند که آلترناتیوی برای نظامشان درست شود مگر اینکه ایران را با ریختن خون میلیونها ایرانی و ایران ویران شده مثل سوریه تحویل اپوزیسیون بدهند. بزرگوار بهتر میدانید که دینداری با عقلگرائی فاصله کهکشانی دارد و با این جرثومه های فساد و تباهی ضد بصیرت و خرد آدمی مگر میشود بر سر میز بحث و جدل نشست بدون اینکه زبان و سرتان را از تن جدا نکنند؟ مردمی هم که بعد از گذشت ۳۸ سال کارنامه سیاه و تجارب تلخ هنوز چیزی یاد نگرفتند و ۵ ساعت صف میایستند تا رای خود را به صندوق برای فلان ملا بیاندازند یعنی اینقدر غافلند که ندانند بهبودی زندگی شان با این سیستم دزد و فاسدپرور اسلامی غیر ممکن است ولی باز آزموده غلط را دوباره می آزمایند؟ خوب است که جنابعالی هنوز امید خود را روی این ملت ایرانی مذهب زده از دست ندادید و گمان میکنید که دنبال آلترناتیو میگردند؟ ملت ایرانی درون ایران با کدام آگاهی باید به فکرشان خطور کند که ممکن است آلترناتیو دیگری غیر از حکومت آخوندی باید باشد؟ رژیم ۳۸ سال است که میلیاردها دلار برای شستشوی مغزی این مردم دارد خرج میکند و کنترل روی همه چیز دارد و نخواهد گذاشت که به این راحتی خطری برای قدرتش یا برای براندازی نظام در موازاتش شکل بگیرد و برای همین است که دیکتاتوری و استبداد مذهبی راه انداخته تا پایه قدرتش را محکم کند. وگرنه هر ایرانی عاقلی حتی با دو کلاس سواد سیاسی بهتر میداند که هیچ آلترناتیو دیگری به غیر از سرنگونی حکومت اسلامی نیست یا قدم اول جدائی دین از سیاست باید باشد. بقیه حرفها دلخوشنک و انحرافی است! ممنون از توجه شما، سلامت و پیروز باشید!
۷۹۷۹٨ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : حمید آصفی

عنوان : پیشکش دیگربه جناب تابان ونیزفشرده دغدغه های برخی ازدوستان من
هر راهکاری که توسط یک تحلیلگر سیاسی ارائه می‌شود، لزوما باید واجد دو شرط ممکن بودن و مطلوب بودن باشد. نه ممکن بودن به تنهایی یک راهکار سیاسی را موجه می‌سازد و نه مطلوب بودن به تنهایی. مطلوب بودن به معنای آن است که راهکار ارائه‌شده بتواند ما را حتی اندکی از وضعیت موجود به سوی وضعیت مطلوب رهنمون شود. راهکاری که نتواند تغییری در وضعیت موجود ایجاد نماید، مطلوب تلقی نمی‌شود. ممکن بودن نیز به معنای آن است که راهکار ارائه شد امکان وقوع داشته باشد. به عبارت دیگر، بتوان آن را اجرایی کرد. ارائه راه‌حلی که در عین مطلوب بودن امکان اجرا نداشته باشد، عملا با عدم ارائه راهکار تفاوتی ندارد.

قریب به ده میلیون نفر از واجدین شرایط در این انتخابات شرکت نکردند که با اندکی تسامح شاید بتوان کثیری از این جمعیت را “حامیان تحریم انتخابات” به شمار آورد.

مقاومت مدنی” که مدعیان تحریم انتخابات، کنش سیاسی خود را بدان ارجاع می‌دهند، ابعاد مختلفی دارد از جمله سازمانی که از پیش از انتخابات بتواند اکثریت مردم را برای تحریم انتخابات سازماندهی کند و پس از انتخابات نیز بتواند از این نیروی بالقوه برای پیشبرد پروژه خود استفاده کند. مقاومت مدنی تنها به عدم حضور در پای صندوق‌های رای خلاصه نمی‌شود.

از این زمان تا دو سال آینده که انتخابات مجلس شورای اسلامی خواهد بود، نظریه‌پردازان مقاومت مدنی فرصت دارند تا از ظرفیت بالقوه ده میلیون نفری ایجاد شده بهره برده و نشان دهند که می‌توانند نظریه خود را در مقابل نظریه اصلاحات از درون نظام، به گفتمان غالب تبدیل نمایند. توجه بدین نکته ضروری است که اولا ایشان باید بتوانند راهکارهای عملی و اجرایی خود را ارائه نمایند. به عبارت دیگر، در کنار مطلوب بودن (که امری کیفی است) بتوانند ممکن بودن نظریه خود را (که امری کمی است) نیز اثبات کنند. ثانیا عدم همراهی مردم با این نوع از کنش سیاسی، به منزله شکست این نظریه تلقی خواهد شد. چرا که عدم وجود شرایط اجتماعی مناسب برای پیشبرد یک نظریه سیاسی، به منزله ناممکن بودن آن می‌باشد و چنانچه در ابتدای سخن بیان شد، راهکار ارائه شده از سوی یک تحلیلگر سیاسی می‌بایست علاوه بر مطلوب بودن، ممکن نیز باشد. در غیر این صورت، فاقد وجاهت و اعتبار خواهد بود.

برای تحلیل عملکرد بخشی از نیروهای سیاسی مقیم خارج از کشور که معتقد به اصلاح‌ناپذیری نظام سیاسی و لزوم براندازی آن به هر شیوه ممکن ( از جمله از طریق مقاومت مدنی) هستند، بجای دلیل باید به سراغ علت رفت. چرا که موضوعیت حضور این نیروهای سیاسی و کارکرد آنها در اثبات اولا بسته بودن نظام سیاسی ایران و ثانیا عدم امکان اصلاح آن بدون انجام فروپاشی سیاسی است. لذا در صورت اثبات اصلاح‌پذیر بودن نظام سیاسی ایران، عملا این دسته از نیروهای سیاسی کارکد و موضوعیت خود را از دست خواهند داد. مخالفت این جریان سیاسی با روش‌های اصلاح‌طلبانه را شاید از این زاویه بهتر بتوان تحلیل کرد.
۷۹۷۹۵ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : ف. تابان

عنوان : برای آقای کاشانی
دوست گرامی. چرا چپ ها نخواهند مردم قدرت را به آن ها بدهند؟ مگر قدرت ارث و میراث اسلامی هاست که باید فقط در دست آن ها بماند.؟
برنامه؟ مطمئن باشید چپ ها برنامه های خیلی بهتری از جمهوری اسلامی ایران دارند البته اگر به ما اجازه ی حرف زدن بدهند. فقط یک قلمش: ما چپ ها آن گاه خواهان خروج بلافاصله ی نیروهای نظامی ایران از سوریه و عراق و یمن و سایر جاها می شویم و با گردن افراشته اعلام می کنیم که بقیه ی کشورها هم باید همین کار را بکنند. خاورمیآنه باید به منطقه صلح تبدیل شود. حرف های زیاد دیگری هم داریم. از آزادی زندان سیاسی تا ایجاد یک قانون کار مترقی. باور کنید ما چپ ها یک دنیا حرف داریم، اگر زبانمان را نبرند و به ما اجازه ی حرف زدن بدهند و بعضی از بغل دستی های ما دائما نهیب نزنند که حالا وقتش نیست!
۷۹۷۹۴ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : کاشانی

عنوان : چیزی روشن و وسیع
جناب تابان صحبت های شما را قدم به قدم دنبال کردم. به گفته شما اپوزیسیون باید به مردم نشان دهد که برنامه های روشن تر و وسیع تری برایش دارد. بلافاصله من خواننده از خودم می پرسم آن برنامه های روشن تر و وسیع تر که جذاب هم هستند کدامند. بعلاوه از خودم می پرسم اپوزیسیون این برنامه های جالب تر و روشن تر را از کجا اخذ کرده. چون فقط وقتی ذهن من می پذیرد چنین برنامه هائی وجود داشته واقعی بوده باشند که اپوزسیون بعنوان بخشی از خود مردم در این سالها رشد کرده، روشن تر و وسیع تر شده باشد.
اما بدون پرداختن به این دغدغه خاطر می بینم که شما جواب میدهید:”
دو سال دیگر ما باز در برابر این وضعیت قرار خواهیم گرفت: اولین قدم این است که ما باید بتوانیم کارزاری ایحاد کنیم و مردم را به دفاع از حق نیروهای مخالف برای شرکت در انتخابات فرا بخوانیم”
یعنی آنچه از مردم می خواهید اینکه بخشی از قدرت را برای شما محفوظ دارند. یا بدهند دست شما. چرا باید مردم به صرف اینکه شما گفته باشید اپوزیسیون هستید، چنین کاری در حق شما بکنند؟ با معذرت خواهی شما نمی خواهید چیزی روشن و وسیع به مردم هدیه کنید، از آنها میخواهید که به شما قدرت هدیه کنند.
۷۹۷۹۲ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : پرویزی

عنوان : کدام سازمان ها؟
۱.آقای تابان می نویسند : ” واقعیت تلخ این است که بخشی از خود «ما» در این تلاش ها با حکومت همداستان شده ایم.” ومنظور ایشان هم در تمام نوشته از “ما” آنهائی هستند که از قول ایشان میگوید:” می خواهیم «برج و باروی تحریم» را در هم شکنیم و به طور پیگیرانه ای در پی این هستیم که مشت محکم ملت را بر دهان آن ها که به انتخابات ضددموکراتیک معترض هستند فرود آوریم و آن ها را هر چه بیشتر در میان مردم منزوی کنیم.” این مقداری یکطرفه دیدن داستان نیست؟ اگر صحبت از همکاری بخاطر “مسولیت مشترک” است، آقای تابان در مقابل زبان پرخاشجو، خشن و نامهربان طرفداران تحریم نسبت به موافقان شرکت در انتخابات هیچ نظری ندارند ؟ شاهد مدعا مجوعه مطالبی است که از دو طرف در همین سایت درج شده (و صد البته باضافه کمنت های زیر آنها) و مقایسه آنها با هم.
۲.یک سوال اساسی: کدامیک از سازمانهای سیاسی اپوریسیون در خارج از کشور اعلام کرده اند که در انتخابات شرکت میکنند؟ کسی میتواند نام آنها را اینجا بنویسد؟ برخی از آنها شهرت یافته که در انتخابات شرکت میکنند اما مواضع رسمی آنها کاملا عکس آن بود(مثا حزب توده ایران).صحبت فقط از افراد است؟
۷۹۷٨٣ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

     از : منصور بهمنی

عنوان : تناسب نیروها
با سلام و احترام
فرض کنید در انتخابات اخیر نامزد مورد نظر شما مثلا آقای ط در انتخاباتی کاملاً دموکراتیک و شاید به زعم شما ،مثل امریکا انتخاب شد.حال منتخب شما به عنوان اولین اقدام میخواهد یک خانم را وزیر نیرو کند،ولی عده ای بسیجی وزارت خانه اورا محاصره و اصلا اجازه داخل شدن به وزارتخانه را به او نمیدهند.حال رئیس جمهور منتخب شما چکار خواهد کرد؟
بنابر این باید نتیجه گرفت که انتخابات هم نمودی از یک واقعیت عینی ،یعنی تناسب نیروها در بیرون است که در کوتاه مدت نمیتوان به نفع مردم تغییر داد بلکه باید با اقدامات گام به گام و حتما گاهی هم عقب نشینی ،ذره ذره،از قدرت او کاست.راه سریع تری سراغ دارید؟
۷۹۷٨۱ – تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۶       

https://akhbar-rooz.com/?p=8954 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x