یکی از با سابقهترین فعالان جنبش دموکراسیخواهی و عدالتطلبی خاطرات هفتاد ساله خود را منتشر کرده است. در این اثر که فشردهی تاریخ هفتاد ساله میهن ما نیز است شما با تحول جامعه ایران با نگاه تیزبین بابک امیرخسروی آشنا میشوید و همراه او با بسیاری از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ایران را دیدار میکنید، بسیاری از جنبشهای سرنوشت ساز دوران معاصر میهن ما و جهان را مرور میکنید و با زندگی و آرمان مبارزان آشنا میشوید.
اهمیت خاطره نویسی به دو دلیل در ایران برجسته است:
الف) تاریخ مبارزات مردم ایران، تاریخ قطع ارتباط نسلهای مبارز است. به خاطر سرکوب و اختناق، ارتباط مبارزان جنبش مشروطیت، جنبش ملی کردن نفت، جنبش مبارزه با دیکتاتوری شاه، جنبش مبارزه با حکومت تمامیتخواه اسلامی با نسل بعد از خود ارتباط تاریخی نداشته است و نتوانسته تجارب خود را به نسل بعد انتقال دهد. این سرکوب و قطع ارتباط نسلهای مبارز یکی از عدم پایگیری احزاب سیاسی قهرپرهیز با پایگاه وسیع مردمی هم است.
ب) شوربختانه، ما هنوز تاریخ دقیق، بیطرف، مستند، عینی و تحلیلی جنبشهای معاصر را ننوشتیم. خاطرات مستند، چون خاطرات بابک امیرخسروی، هم میتواند یکی از منابع این تاریخنگاری علمی تاریخ معاصر ایران و هم با گسترش رسانههای اجتماعی و بیاثر شدن سانسورها، انتقال تجربه به نسلهای آینده باشد.
یکی از ویژگیهای برجسته خاطرات بابک امیرخسروی، مستند بودن آن است. تقریبن همهی مدارک مربوط به بیشتر اظهارت یا در کتاب آمده و یا در سایتی اینترنتی که در واقع پیوست کتاب است دستهبندی و ارائه شده است. (نگاه کنید صص ۲۳-۲۰ کتاب)
ویژگی برجسته دیگر، حافظه قوی و بازگوئی جزئیات حوادث است که ما را در بطن حوادث و روند حوادث تاریخی و تلاش کوشندگان گوناگون قرار میدهد.
جامعهی آن دوران
خاطرات بابک زندگی اجتماعی مردم در آذربایجان و تهران را به دقت شرح میدهد که شاهدی بر حافظه قوی آقای امیرخسروی است از چگونگی برگزاری عید نوروز تا قورمه کردن گوشت در دورانی که یخچال نبود. از زندگی کشاورزان روستاها تا گذران در دوران نوجوانی و جوانی نویسنده.
وقایع سرنوشت ساز
بابک امیرخسروی سیاستمداری تیزبین و با تفکر مستقل از نوجوانی به سیاست روی آورد همراه او گذاری داشته باشید با زندگی دهقانان آذربایجان به ویژه برخورد مالکان با آنها، وقایع سرنوشتساز تاریخ معاصر ایران به ویژه جنبشهای بزرگ اجتماعی چون وقایع آذربایجان، دانشگاه تهران و فضای سیاسی-اجتماعی آن در ده هزار و سیصد و بیست، حادثه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، مبارزه در راه ملی شدن نفت، کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب کوبا، بهار پراگ و حوادث مهم تاریخ چپ ایران، انقلاب بهمن،…..
دیدار با شخصیتهای هنری و ادبی
بابک امیرخسروی هنرمند و هنردوست است و در عشق به موسیقی میسوزد و در سختیها از موسیقی کمک میگیرد، همراه او با هنرمندان بزرگ معاصر چون صبا، شهنازی، کسمایی، حسین تهرانی، شاهرخ مسکوب، سیمین بهبهانی، آشورپور، …. آشنا میشوید.
دیدار با شخصیتهای سیاسی
یکی از ویژگی زندگی سیاسی بابک برخورد گسترده و پر گفتد و شنود با سیاستمداران فعال ایران است. همراه او شخصیتهای تاثیرگذار و فعال تاریخ معاصر ایران چون دکتر مصدق، ایرج اسکندری، جلال آل احمد، رحمت الله جزنی، احسان طبری، فرج الله میزانی (جوانشیر)، محمد علی خنجی، احسان نراقی، داوود نوروزی، کیانوری، رادمنش، بهآذین، داریوش فروهر، محمد مکری، عبدالرحمان قاسلمو، شاپور بختیار، دریادار احمد مدنی، حسن نزیه، دلریوش همایون و … دیدار کنید و با فعالیتها و نظرات آنها آشنا شوید.
یکی از ویژگی زندگی سیاسی بابک تماس وسیع با فعالان سیاسی است. او نه تنها با صدها سیاستمدار ایرانی دیدار کرد بلکه با ده ها سیاستمدار سایر کشورها چون بالخوجه، کوبلا، چهگوارا، ژرژ حبش، … دیدار و همکاری کرده است و شرح دقیق این دیدارها و همکاریها در خاطرات آمده است که فضای سیاسی آن دوران به روشنی تصویر میکند.
شرح فعالیتها
بابک امیرخسروی با دقت بینظیری جزئیات عملی و نظری فعالیتهایش را در حزب توده ایران، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران، اتحادیهی بینالمللی دانشجویان، پلنومهای کمیته مرکزی حزب توده ایران، کار حزبی در ایران بعد از انقلاب در اصفهان و آذربایجان، تشکیل حزب دموکراتیک مردم ایران، اتحاد جمهوریخواهان و … با ارائه سندهای مربوطه شرح میدهد.
وصیتنامه سیاسی
در نهایت بابک امیرخسروی جمعبندی تجربیات مبارزه هفتاد ساله خود را به شکل وصیتنامه سیاسی با ما در میان می گذارد که جمعبندی هفتاد سال مبارزه سیاسی پیگیر اوست:
۱ – در داوری، حتی نسبت به خصم خود، عادل و حقیقتگو باشید. ….
۲ – از دروغ در گفتار و کردار، تا میتوانید بپرهیزید. ….
۳ – تواضع پیشه کنید. هرگز از خویشتن، و از کاری که میکنید، یا از مطلبی که مینویسید، کاملاً راضی نباشید. ….
۴ – تا میتوانید به دوستان و اطرافیان، بدون چشمداشت، یاری کنید. ….
۵ – در تلاش برای تحقق آزادی و دموکراسی و بر قراری عدالت اجتماعی، برای دستیابی به خواستهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، پیگیرانه راه و روشهای اصلاحطلبانه و تغییرات و تحولات تدریجی و آرام را پیشه کنید. ….
۶ – در برابر مشکلات زندگی و مصیبتها که برای همه پیش میآید، نومید نشوید. ….
۷ – با پدیدهی «عقل منفصل» مرزبندی کنید. …. منظورم از «عقل منفصل» چیست؟ … منظورم پرهیز از تقلید و نسخهبرداری کورکورانه از دیگران و گفتهها و نوشتههای آنها، و دعوت خوانندهی زندگینامه، به تفکر و رویکرد مستقل است. ….
۸ – آخرین، ولی نه کمترین توصیهام، وارد کردن اخلاق در سیاست است، تا سیاست انسانی شود. ….
معرفی نویسنده
بابک امیرخسروی (متولد ۱۳۰۶ خورشیدی در تبریز)، دانشآموخته مهندسی راه و ساختمان از دانشکده فنی دانشگاه تهران، و دارای مدرک دکترا در اقتصاد سیاسی از دانشگاه هومبولت برلین در آلمان، فعال دانشجویی سابق است که در پاریس زندگی میکند. او در سال ۱۳۲۴ به حزب توده ایران پیوست و از کادرهای برجستۀ آن شد.
بابک امیرخسروی ازسال ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۹ دردبیرخانۀ اتحادیّۀ بین المللی دانشجویان درپراگ به فعالیّت پرداخت. طی این سالها به سراسر اروپا، قاطبۀ کشورهای آمریکای لاتین، آسیا و آفریقای شمالی، سفرکرد. ازجمله دراولین کنفرانس دانشجویان آسیا وآفریقا درباندونگ و اولین کنفرانس مردم آسیا وآفریقا درقاهره شرکت داشت.
بابک درسال ۱۳۴۸، برای پایان دادن به پروندۀ ساختگی ساواک برای دستگیری و تحویل او به دولت ایران ازطریق انترپول (پلیس بین المللی)، به فرانسه مهاجرت کرد. بلافاصله پس ازانقلاب بهمن به ایران برگشت و در سازماندهی تشکیلات حزب درشهرستانها نقش برجستهای داشت.
پس از سالها و در پی فراز و نشیبهای فراوان از حزب توده ایران جدا شد. او یکی از بنیادگزاران حزب دموکراتیک مردم ایران و اتحاد جمهوریخواهان است.
من خواندن این زندگینامه سیاسی مستند را به همه دوستان توصیه می کنم.
جناب سرشار,
“[چه قسمت از] نقد خانم تهامی و دیگران مربوط به [دروغگویی و فرصت طلبی ] خسروی و [کدام قسمت مربوط به] داسنان سرایی های ایشان است.”؟ پس از این همه زد و خورد “ایسم” ها در دوران شکوفایی کمونیسم, و واگذاری “خر” به ترامپ ها و بولسونارو ها و پوتین ها, این همه چوب زدن و حملات و تهمت ها برای فتح کجاست؟
من هرگز فرد حزبی نبوده و نیستم. علاقه من به این گونه بحث ها نه به خاطر حب علی بلکه از بغض معاویه است. ظاهرا جناب امیر خسروی که “همواره بر موج سوار بوده اند و خود را به وزش و جهت باد سپرده اند”, عمری را سوار بر قالیچه سلیمان, پنج قاره خاک خدا را در نوردیده و با تغییر نظرات خود و تحمیق دیگران لابد مال فراوانی نیز اندوخته اند!
در تقلای مهار “نئو لیبرالیسم” – با عرض معذرت که در مثل مناقشه نیست – این مرا به یاد دو نفر دزد می اندازد که خری دزدیدند و سر تقسیم به هم جنگیدند. ان دو بودند چو گرم زد و خورد, دزد سوم خرشان را زد و برد. پس از شکست های مکرر مارکسیسم و لنینیسم و ایسم های دیگر در نقاط مختلف دنیا, امروزه در آمریکا و برزیل و هند و فیلیپین و ده ها کشور دیگر, دزد ترین شیادان بر خر مراد سوار و “ایسمی” ها به مکیدن سماق مشغولند. امیر خسروی مرتد به چه حقی در هفتاد و چند سال از عمر خود بارها در ایمان خود شک کرده و دیگران را نیز فریب داده است؟ نمیدانم.
خانم تهامی با فاکت های روشن مشخص کرده اند که آقای امیرخسروی بیش از آن که در جریان حوادث و زندگی صیقل بخورند و مانند بسیاری از فرهیختگان روزگار ارتقا یابند همواره بر موج سوار بوده اند و خود را به وزش و جهت باد سپرده اند. وقتی لنینیسم رمز جذب نیروها بود ایشان لنینیست دوآتشه می شد و وقتی دیگر رنگی دیگر.
خانم تهامی با همین چند فاکت زیکزاک خسروی را نشان داده اند و درک نوشته ایشان کار دشواری نیست.
آقای خسروی تصور می کنند همه کسانی که ایشان را خوب می شناختند یا جانباخته اند یا فوت کرده اند. چنین نیست و شاهدان شخصیت دنباله رو و ترسوی ایشان هنوز بسیارند.
این که جناب خسروی در گذر زمان تغییر دیدگاه دهد و پا در راهی نو بنهد به خودی خود هیچ اشکالی ندارد. انسان مختار است . نقد خانم تهامی و دیگران به خسروی دروغگویی و فرصت طلبی و داسنان سرایی های ایشان است.
سر کار خانم میترا تهامی,
آیا باید “حرف مرد همیشه یکی باشد”؟ چگونه؟ آنهم در عرض ۷۵ سال تحصیلات متعدد
عالیه و فعالیت های دائمی حزبی و مرامی و سفر تقریبا به تمام نقاط دنیا و آموختن تجربه های فراوان؟ معرفی نسبتا کامل تری از خاطرات جناب امیر خسروی را میتوان در مقاله زیر مشاهده کرد. مطالعه این مختصر نشان میدهد که چگونه در چنین زنگی پر تلاطمی, شخص میتواند نظرهای گوناگون داشته باشد. مقاله مربوط به نظرات ایشان نیست. مربوط به شرح حوادث است.
http://bonyadhomayoun.com/?p=12213
میترا خانم، حالا که چی؟ کتاب را نخوانده می خواهید آن را رد و تخطئه کنید؟ می خواهید از اعتبار آقای امیر خسروی بکاهید؟ بس کنید با ای فرهنگ عقب افتاده روشنفکران وطنی که از قبل، همه چیز را بهتر از همه کس می دانند.
در پاسخ به آقای عباس
با سلام
اگر توجه کرده باشید، من در مورد کتابی که به تازگی منتشر شده است، نظری نداده بودم. من اشاره داشتم به مواضع آقای بابک امیرخسروی در مقاطع مختلف زمانی.
مواضع ایشان را بهطور مستند نقل کرده بودم، بدون کم و کاست.
بهروشنی میبینیم که آقای امیرخسروی در دهه پنجاه به نفی لنینیسم رسیدهاند، اما در سال ۱۳۶۵، با هدف جذب نیروهای پراکنده حزبی چنین هدفی را در پیشِ روی قرار میدهند:
«مبارزه خستگیناپذیر برای سالمسازی و احیای حزب توده ایران براساس رعایت دقیق و بیخدشه نرمهای واقعاً لنینی و شیوههای کار و عمل لنینی»
این تناقض آشکار را چگونه توضیح میدهید؟
مگر تنها راه آشنایی با مواضع ایشان، مطالعه این کتاب است؟
آقای بابک امیرخسروی در گذشته نیز مطالب بسیاری نوشتهاند و مصاحبههای متعددی نیز انجام دادهاند.
بنابراین بر خلاف گفته شما، قضاوت من مبتنی بر اسناد و فاکتهای موجود است.
فکر میکنم اگر شما نیز بهجای قضاوت در مورد شخص من، به محتوای آنچه نوشتهام بپردازید، جنبه روشنگرانه بیشتری خواهد داشت.
کتاب اخیر آقای بابک امیرخسروی را نخواندهام. اما با مروری بر نوشتههای ایشان در مقاطع مختلف زمانی متوجه شدم که آقای بابک امیرخسروی در دهه پنجاه خورشیدی، به این نتیجه رسیده بودند که «سرچشمه نارساییها در همان انقلاب اکتبر و خود لنینیسم است»، اما به تعبیر خودشان، «با احتیاط گام برداشتهاند» و در اردیبهشت سال ۱۳۶۵، بهمنظور جذب نیروهای پراکنده حزبی اعلام میکنند که لنینیست دوآتشه هستند. در سال ۱۳۹۳، مارکسیست بودن خودشان را «قاطعانه» نفی میکنند.
مستندات را در زیر اضافه میکنم:
۱ــ «مبارزه خستگیناپذیر برای سالمسازی و احیای حزب توده ایران براساس رعایت دقیق و بیخدشه نرمهای واقعاً لنینی و شیوههای کار و عمل لنینی»
(به نقل از : بابک امیرخسروی، بررسی و ریشهیابی اشتباهات حزب توده ایران در چهار سال اول انقلاب، اردیبهشت ۱۳۶۵)
۲ــ «در دهه ۱۳۵۰ و پس از استقرار در فرانسه و مطالعه آثار تحلیلی بیشمار در نقد لنینیسم بود که به سرشت «سوسیالیسم روسی» پی بردم. متوجه شدم که سرچشمه نارساییها در همان انقلاب اکتبر و خود لنینیسم است. با این حال، همچنان به اصلاح از درون نظام امید بسته بودم.»
(به نقل از : زندگینامه سیاسی ـ شخصی بابک امیرخسروی برای کتاب «فرهنگ ناموران ایران»، پاریس، مهرماه ۱۳۸۵)
۳ــ در خرداد سال ۱۳۹۳، ویژهنامهای بهمنظور بزرگداشت آقای بابک امیرخسروی توسط نشر تلاش انتشار یافت. متنی نیز به این مناسبت توسط آقای مهدی ممکن نوشته شده است.
آقای ممکن در این متن اشارهای دارد به طرح پرسشی از آقای امیرخسروی.
«هفته گذشته در رابطه با نگارش این سطور، تلفنی از بابک پرسیدم که آیا میتوان از شما بهعنوان یک مارکسیست اسم برد؟ قاطعانه جواب منفی داد و توضیح داد؛ از اینکه مارکس جامعه را طبقهبندی و طبقه کارگر را عمده کرده است منتقد است وانگهی اگر طبقهای در سرنوشت اجتماع تأثیر داشته باشد طبقه متوسط است که غالباً بخش اعظم جوامع را دربرمیگیرد و نقش تعیینکننده دارد.»