پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

نئولیبرالیسم (۴): دوره ریگان، نمایشی از چهره واقعی نئولیبرالیسم- رضا فانی یزدی

فریدمن که او را پدر نئولیبرالیسم می توان نامید نقش مشاور اقتصادی ریگان را بر عهده داشت. ريگان از همان ابتدای انتخاب خود با کاهش نرخ مالیات ها به نفع سرمایه داران و حذف مقررات در زمینه های مختلف اقتصادی به بهانه حمایت از رشد اقتصادی و نیز با مخالفت با اتحادیه های کارگری فصل جدیدی را در تاریخ امریکا گشود که به نئولیبرالیسم معروف شد

در بخش اول این مطلب با عنوان «بن بست نئولیبرالیسم (۱): پایان تاریخ یا آغازی دیگر» به زمینه این گفتگو در میان دوستان ایرانی اشاره رفت و بیشتر به پیامدهای این اندیشه در عرصه بهداشت و درمان در آمریکا توجه شد.*

در بخش دوم با عنوان«نئولیبرالیسم (۲): عصرطلایی لیبرال دمکراسی » و برای شناخت نئولیبرالیسم دوران جدید و پروژه آنها در آمریکا نگاهی به دوران ریاست جمهوری روزولت انداختم که دوران طلایی لیبرال دمکراسی در آمریکاست و بدون درک آن دوران نمی توان تغیرات بعدی را به ویژه در دوران ریگان درک کرد. **

در بخش سوم با عنوان«نئولیبرالیسم (۳): وحشت سرخ، سرکوب کمونیست ها و اتحادیه های کارگری» به دوران پس از روزولت تا روی کار آمدن ریگان پرداخته شد که لازمه فهم دوران ریگان و چیره شدن نئولیبرالیسم بر امریکا و جهان سرمایه داری است.***

Bildergebnis für ‫عکس رضا فانی یزدی‬‎

در این بخش به دوران ریگان و تغییرات در این دوران و تحولات پس از آن می پردازم.

نئولیبرالیسم دوران جدید

نئولیبرالیسم امروزه بیشتر به مدلی از مدیریت و رشد در کشورهای سرمایه داری اطلاق می شود که به دنبال از بین بردن کنترل قیمت ها، مقررات زدایی از مناسبات بازار و کاهش موانع تجارت و کمتر کردن نفوذ دولت در اقتصاد از طریق خصوصی سازی هر چه بیشترمی باشد. هدف این مدل بازگذاشتن دست سرمایه داران در افزایش سودآوری است و حذف دخالت های دولتی در مناسبات حاکم بر بازار و به کار گرفتن دولت در خدمت بیشتر سرمایه و سودآوری بیشتر برای سرمایه داران.

بعضی ها سعی کرده اند با تعاریف دیگر و گاه من درآوردی، از جمله اینکه نئولیبرالیسم همان سرمایه داری در دوران گلوبالیزاسیون و یا سرمایه داری عصر دیجیتال است، موضوع گفتگو را عوض کرده و کل صحبت در مورد نئولیبرالیسم را به بیراهه بکشانند.

نئولیبرالیسم که مورد نقد و گفتگو در این مطلب است پدیده ایست که از همان ابتدای پیدایش آن در قرن بیستم توسط ایدئولوگ های آن مثل فردریک هایک Friedrich August von Hayek و میلتون فریدمن Milton Friedman اساس دیدگاهش تحلیل متفاوت از ظهور بحران های سرمایه داری و چگونگی پاسخگویی و عبور از آن بوده است. صاحبان این اندیشه معتقد بودند که بحران های سرمایه داری حاصل سیاست های نادرست پولی است و به همین دلیل با نظرات دیگر اقتصاددان ها از جمله کینز در این مورد مخالف بوده و برای پیشگیری از بحران های سرمایه داری و برون رفت از آنها نظریه دیگری را تولید کردند. به نظر آنها با ایجاد مشاغل توسط دولت برای رفع مشکل بیکاری که یکی از پیامدهای اولیه بحران ها بود و یا سرمایه گذاری های کلان در زمینه های زیربنایی اقتصادی و افزایش حضور و قدرت و کنترل دولت نمی توان بر این بحران ها فائق آمد و این راه را که بخشی از مدیریت اقتصاد و بازار را به دولت می سپارد، شیوه مناسبی نمی دانستند چرا که آنها علت بحران را در جای دیگری می دیدند. به نظر آنها بحران را نه از طریق افزایش مشاغل توسط دولت و یا سرمایه گذاری های دولتی و دخالت بیشتر دولت که از طریق دیگری می باید حل کرد، و آن سیاست پولی بود. به نظر فریدمن که او را پدر نئولیبرالیسم می توان نامید، علت اصلی بحران اقتصادی ۱۹۲۹ و فرو رفتن آن به رکود بزرگ اقتصادی Great Depression  بسته شدن بانک ها و مسدود شدن شبکه اعتباری و پولی بود و نیز بی توجهی دولت به بهره های بین بانکی توسط بانک فدرال که موفق نشد با سرعت لازم وارد عمل شده و به اندازه لازم بهره ها را کم کرده و جریان حرکت پول را ممکن کند. او و دیگر همفکرانش معتقد بودند که با تزریق پول بیشتر، امکان مبادله اعتباری  از طریق کاهش بهره های میان بانکی کوتاه مدت فراهم می شود و این اقدام به حفظ بانک ها به عنوان شریان کنترل و حرکت پول کمک می کند و این آن چیزی است که اقتصاد بازار بنیاد را می تواند از بحران در آورده و حتی مانع از ورود آن به بحران گردد.

در آمریکا در اوایل دهه ۷۰ اطاق های فکری و گروه هایی که با محافل بزرگ سرمایه داری در ارتباط بودند از جمله بنیاد هریتاج Heritage Foundation، موسسه هوور Hoover Institution، موسسه تشکیلات اقتصادی آمریکا American Enterprise Institute، اتاق بازرگانی آمریکا Chamber of Commerce of the United States و سازمان تولیدکنندگان امریکا National Organization of Manufacturers دور هم جمع شده و به این نتیجه رسیدند که پدیده اقتصادی رکود-تورم stagflation  که وضیعتی است همزمان از وجود تورم Inflation و رکود  اقتصادی Stagnation در نتیجه اعمال شیوه های مرسوم به اقتصاد کینزی بوجود می آید. به همین دلیل آنها پیشنهاد کردند که این شیوه برخورد کنار گذاشته شده و به جای تصمیم گیری و دخالت و سرمایه گذاری از طرف دستگاه بوروکراتیک و سیاسی دولت برای برون رفت از این وضیعت، باید به مکانیسم بازار متوسل شده و از دخالت در بازار پرهیز کرد.

رونالد ریگان  Ronald Wilson Reagan که از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ ریاست جمهوری امریکا را در اختیار داشت همین رویه را پیش گرفت.

در آمریکا واژه نئولیبرالیسم بیشتر یادآور دوران روی کار آمدن رونالد ریگان در مقام ریاست جمهوری است که همزمان است با نخست وزیری مارگارت تاچر در انگلستان که تقریبا هر دوی آنها بطور همزمان به رفرم هایی در این زمینه دست زدند که پیامدهای مهمی در حوزه اقتصاد و در نتیجه بر زندگی مردم در این کشورها گذاشت و از آن پس به روند اصلی و حاکم بر اقتصاد و سیاست در کشورهای سرمایه داری تبدیل شده است.

از کارکردهای اصلی نئولیبرالیسم می توان به خصوصی سازی هر چه بیشتر بخش های اقتصاد دولتی، از میان بردن مقررات به نفع سرمایه داران و مقررات زدایی برای گسترش بخش های خصوصی و کاهش بودجه دولتی برای خدمات عمومی و کوچک تر کردن دستگاه دولتی به نفع حضور هر چه بیشتر موسسات خصوصی نام برد.

با روی کار آمدن ریگان چرخش به نیولیبرالیسم یا  Reaganomics در اقتصاد و سیاست در آمریکا انجام گرفت. ریگان که خود در گذشته از رهبران یکی از بزرگترین اتحادیه های هنرمندان Screen Actors Guild بود و در دوران جوانی اش فرانکلین روزولت دمکرات را که نقش موثری در بسیاری از برنامه های عمومی به نفع مردم ایفا کرده بود را به عنوان قهرمانی می ستود کم کم در دهه ۵۰ به محافل راست افراطی گرایش پیدا کرد. گفته می شود او در آن دوران برای پلیس امنیت آمریکا FBI  خبر چینی می کرده و اسامی هنرمندان هالیوود را که مظنون به هواداری از کمونیسم بوده اند را به FBI  گزارش می داده است. او در دوران کندی و جانسون از مخالفین طرح بیمه های درمانی برای سالمندان تحت نام Medicare بود و آن را در زمره اقدامات سوسیالیستی خطرناک می دانست و همچنین مخالف کمک های غذایی به کم درآمد ها Food Stamp Program   و افزایش حداقل دستمزد برای کارگران بود. او در ۱۹۶۴ به عنوان سخنگوی کاندیدای دست راستی و محافظه کار جمهوریخواه گلدواترBarry Goldwater  وارد کارزار انتخاباتی او شد. سابقه آشنایی ریگان با فریدمن نیز به همین دوران بر می گردد.

فریدمن مشاور اقتصادی و نویسنده سخنرانی های گلد واتر بود و ریگان نقش سخنگو و تبلیغات چی را برای گلد واتر بازی می کرد.  ریگان در همان دوران به عنوان یک چهره محافظه کار دست راستی شناخته شد و بدین ترتیب موفق شد که راه خود را در سیاست باز کند. ریگان در مخالفت با طرح بیمه های درمانی Medicare  در سال ۱۹۶۱ در سخنرانی به مردم هشدار می دهد که اگر من و شما دست به اقدامی نزنیم وقتی از خواب بیدار شویم می بینیم که سوسیالیسم پیروز شده است و فردا برای بچه ها و نوه های خود باید از روزهایی بگوییم که مردان و زنان در امریکا آزاد بودند.(۱)

ریگان موفق شد که دو دوره به فرمانداری کالیفرنیا انتخاب شود. در دوره فرمانداری او در کالیفرنیا، فریدمن نقش مشاور اقتصادی ریگان را بر عهده داشت و به او در چگونگی مواجهه با بحران اقتصادی در آن دوران مشورت داد. ریگان پس از دو دوره فرمانداری ایالت کالیفرنیا در ۱۹۸۰ با پیروزی بر جیمی کارتر Jimmy Carter  رئیس جمهور دمکرات آن زمان به مقام ریاست جمهوری دست پیدا کرد و برای دو دوره متوالی از ژانویه سال ۱۹۸۱ تا ژانویه  ۱۹۸۹ در این مقام باقی ماند.

پس از انتخاب ریگان به ریاست جمهوری، فریدمن بار دیگر در مقام کارشناس اقتصادی او به حلقه نزدیکان وی ملحق شد. ریگان با مشورت های اقتصادی فریدمن توانست بحران اقتصادی در امریکا  را این بار نه به شیوه مرسوم کینزی که به مدلی که فریدمن به آن باور داشت مدیریت کند. ریگان کمترین توجهی به بیکار شدن میلیونها نفر نداشت و حاضر نشد که برای رفع مشکل بیکاری از طریق سرمایه گذاری های کلان در پروژه های زیربنایی عمل نماید.

او از همان ابتدای انتخاب خود با کاهش نرخ مالیات ها به نفع سرمایه داران  و حذف مقررات در زمینه های مختلف اقتصادی به بهانه حمایت از رشد اقتصادی و نیز با مخالفت با اتحادیه های کارگری فصل جدیدی را در تاریخ امریکا گشود که به نئولیبرالیسم معروف شد. ریگان تصمیم گرفته بود که آنچه را که جمهوریخواهان پیش از او نتوانسته بودند انجام دهند عملی کند. هدف او بازگشت به دوران پیش از روزولت و حذف همه اشکال کنترل دولتی بر اقتصاد و هر چه کوچک تر کردن حوزه عمل دولت در اقتصاد کشور بود. او تصمیم گرفته بود که به مدل اقتصاد کینزی پایان داده و تا آنجا که ممکن است دستاوردهای گذشته را که از دوران روزولت به جای مانده بود از مردم بازپس ستاند.

 او مخالف اتحادیه ها و فدراسیون های کارگری بود و در اولین برخورد با اعتصاب کارمندان کنترل ترافیک هوایی در فرودگاه ها که توسط اتحادیه آنها The Professional Air Traffic Controllers Organization or PATCO در سال اول ریاست جمهوری اش در آگوست ۱۹۸۱ سازماندهی شد با شدت تمام برخورد کرد. اتحادیه کارمندان با فرارسیدن زمان تمدید قرارداد کاری جمعی، در هنگام مذاکره بر سر قرارداد جدید خواهان کاهش ساعات کار و افزایش دستمزد کارمندان بود و از آنجا که به توافقی دست پیدا نکردند، اتحادیه تصمیم به اعتصاب سراسری گرفت و بیشتراز ۱۲۰۰۰ نفر از اعضای اتحادیه دست از کار کشیدند.

ریگان با تعیین ۴۸ ساعت ضرب الاجل از همه آنها خواست که به کارهای خود بازگردند وگرنه همه آنها را اخراج خواهد کرد. کارمندان از بازگشت به کار خودداری کردند و ریگان با آوردن نظامیان به محل های کار و جایگزین کردن نظامیان به جای کارمندان نه تنها به مطالبات اتحادیه پاسخ نداد که همگی کارمندان اعتصابی را از کار اخراج کرد. او نه فقط بیش از ۱۲۰۰۰ نفر از اعضای اتحادیه را از کار اخراج کرد که برعلیه اتحادیه نیز به دادگاه شکایت کرده و خواستار خسارت شد و بدین ترتیب اتحادیه سراسری کارمندان کنترل ترافیک هوایی را به انحلال کشاند. این اتحادیه بزرگترین اتحادیه کارمندان کنترل ترافیک هوایی بود که در سال ۱۹۶۸ تاسیس شده بود و حالا پس از ۱۳ سال با شدت عمل رئیس جمهور نئولیبرال سرکوب می شد. این اعتصاب و شیوه برخورد ریگان سرمشقی شد برای دیگر کارفرمایان و تهدیدی بود برای اتحادیه های کارگری که فصل جدیدی در مناسبات دولت با آنها آغاز شده بود.

در این دوران و تمام سالهای پس از آن ما شاهد کاهش چشمگیر تعداد کارگران و کارمندان در اتحادیه ها هستیم. سرکوب اتحادیه کنترل ترافیک هوایی و مخالفت با استخدام مجدد کارمندان اعتصابی ضرب شصتی بود که نشان از دوران جدیدی در مناسبات کار و سرمایه در آمریکا می داد. در مدت ۸ سال ریاست جمهوری ریگان تعداد اعضای اتحادیه ها از ۲۰ درصد نیروی کار به ۱۶ درصد کاهش پیدا کرد و این روند نزولی همچنان تا به امروز ادامه دارد.

در دوران ریگان اعتصابات کارگری به شدت سرکوب می شدند و کارگرانی که در صدد سازماندهی دیگر کارگران در واحدهای صنفی برمی آمدند بدون دلیل از کار اخراج می شدند. کارفرماها در این دوران از مذاکره با اتحادیه ها سر باز زده  و از بستن قراردادهای جمعی با آنها خودداری می کردند و تا آنجا که برایشان ممکن بود با استخدام کارگران موقتی از استخدام کارگران دائمی سر باز میزدند. دوران ریگان از این نظر نقطه عطفی در تاریخ آمریکاست.

نمودار زیر نشاندهنده تغییرات در تعداد اعضای اتحادیه ها در بخش های دولتی و خصوصی است و نشان می دهد که تعداد اعضای اتحادیه ها در بخش خصوصی و بویژه در دوران ریگان در دهه ۸۰ با چه سرعتی رو به کاهش گذاشته است.

در جدول زیر سعی کرده ام نشان دهم که چگونه با اینکه تعداد کارگران هر ساله میلیونها نفر افزایش می یابد اما درست در همان زمان از تعداد اعضای اتحادیه های کارگری به شدت کاسته می شود. این تفاوت را در دوران ریگان به آشکارترین شکل آن می توان دید.

توجه کنید که در این جدول تعداد کارگران عضو اتحادیه ها به میلیون نفر است.

به عنوان مثال مقایسه کنید دو دهه مختلف را که دهه اول دوران پیش از ریگان و دهه دوم دوران ریگان است. در دهه اول بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ تعداد کل کارگران به بیش از ۲۲ میلیون نفر افزایش پیدا می کند ولی در این دوره حدود ۲۴۰ هزار نفر از تعداد اعضای اتحادیه ها کم می شود. در دهه دوم که دهه ریگان است – او در ژانویه ۱۹۸۱ سر کار آمده و تا ۱۹۸۹ در ریاست جمهوری است – به تعداد کارگران ۲۴ میلیون نفر اضافه می شود ولی از تعداد اعضای اتحادیه ها یک میلیون نفر کم می شود. حالا اگر به دهه بعد از آن باز نگاه کنید می بینید که در این دهه نیز تعداد کارگران از ۱۳۸ میلیون به ۱۶۵ میلیون افزایش یافته است، یعنی ۲۷ میلیون رشد داشته، اما تعداد اعضای اتحادیه ها از ۱۶.۷ میلیون نفر به ۱۶.۲ میلیون نفر کاهش پیدا کرده است. مقایسه این سه دهه نشان می دهد که بدترین دوران برای اتحادیه های کارگری دوران ریگان بوده که بیشترین تعداد از اعضای خود را از دست داده اند و آسیب آن تا به امروز نیز باقی است.

 در دوران ۸ ساله ریگان نه تنها اتحادیه ها با از دست دادن اعضای خود قدرت مبارزاتی خود را از دست دادند که بخش بزرگی از توان مالی آنها نیز از دست رفت. توانایی مالی اتحادیه ها نقش مهمی در ادامه فعالیت آنها داشته و مهمتر از آن نقش مهمی در حمایت از کارگران در دوران اعتصاب ها دارد.

پس از اعتصاب بزرگ ۱۳۰۰۰ نفری کارمندان کنترل ترافیک هوایی که به شدت سرکوب شد، ما تقریبا دیگر شاهد اعتصابات بزرگ کارگری که در آن بیش از هزار نفر شرکت داشته باشند نیستیم. نمودارزیر نشاندهنده تعداد اعتصابات در آمریکا در طول سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۹ است. محور چپ نشاندهنده تعداد اعتصابات بزرگ است که بیش از ۱۰۰۰ نفر در آن شرکت داشته اند و محور سمت راست نشاندهنده تعداد اعتصابات کوچک تر است که زیر ۱۰۰۰ نفر در آن شرکت کرده اند. دوره ریاست ریگان که از سال ۱۹۸۱ شروع می شود و تا ۱۹۸۹ ادامه دارد چنانکه می بینید بدترین دوران از این نظر است. در این دوره تعداد اعتصاب ها به شدت کاهش یافته که در تاریخ اعتصابات کارگری در آمریکا تا پیش از آن هرگز دیده نشده است.

برای اینکه بهتر ببینید که چگونه سیاست های ضد اتحادیه ای ریگان به کاهش شدید نرخ عضویت کارگران در اتحادیه ها در سراسر امریکا و در همه ایالت ها عمل کرده است، می توانید دو نمودار زیر را باهم مقایسه کنید.

نمودار بالا نشاندهنده درصد عضویت در اتحادیه ها در ایالت های مختلف یک سال قبل از روی کار آمدن ریگان است.

نمودار بالا نشاندهنده درصد عضویت در اتحادیه ها در ایالت های مختلف یک سال بعد از رفتن ریگان است.

فاصله طبقاتی و رابطه آن با اتحادیه های کارگری

تحقیقات در طول یک صد سال گذشته نشان داده است که در امریکا بین سهم گروه های مختلف اجتماعی از کل درآمد و سازماندهی کارگران و کارمندان در اتحادیه ها رابطه مستقیم وجود دارد. تقریبا در تمام یک صد سال گذشته هرگاه درصد عضویت کارگران و کارمندان در اتحادیه ها کم شده، میزان درآمد دهک بالا – و بخصوص یک درصد بالا – افزایش پیدا کرده است. بهترین دوره ها برای این مقایسه در دوران روزولت و ریگان است. در دوران روزولت با افزایش تشکل کارگران در اتحادیه ها می بینیم که چگونه سهم آنها از کل درآمد افزایش یافته و سهم یک درصد بالا از کل درآمد کاهش پیدا می کند در حالیکه در دوران ریگان کاملا در جهت عکس است. منحنی آبی نشان دهنده درآمد یک درصد بالاست و منحنی قرمز نشاندهنده تعداد اعضای اتحادیه ها می باشد.

در نمودار زیر باز می بینیم که چگونه با تغییر در تعداد اعضای اتحادیه ها و قدرت آنها تعادل درآمد به نفع دهک بالا نیز تغییر می کند. با افزایش تعداد و قدرت گرفتن اتحادیه ها درآمد دهک بالا کاهش پیدا کرده و با کم شدن تعداد و قدرت اتحادیه ها درآمد دهک بالا افزایش پیدا می کند و این را در دو دوره از همه بهتر می توان دید. از ابتدای دوران روزولت تا ۱۹۴۹ که دوران رشد و قدرت گیری اتحادیه های کارگری است و در دوران ریگان و پس از آن که دوران افول قدرت اتحادیه های کارگری و آغاز دوره نئولیبرالیسم در آمریکاست.

منحنی آبی نشاندهنده تعداد اعضای اتحادیه ها و منحنی قرمز نشاندهنده سهم درآمد دهک بالاست (۱۰ درصد بالا از نظر سهم بری از درآمد در امریکا )

در همین رابطه باید توجه کنید که چگونه سهم درآمد طبقه متوسط نیز ارتباط تنگاتنگی با میزان تشکل کارگران و کارمندان در اتحادیه ها دارد. نمودار زیر این تغییرات را در یک دوره ۴۵ ساله از سال ۱۹۶۷ تا ۲۰۱۲ به خوبی نشان می دهد.

دوران ریگان تنها دورانی است که در دو دوره ریاست جمهوری او حداقل دستمزد ثابت ماند و هیچ تغییری نکرد. او در تمام آن دوران مخالف بالا بردن حداقل دستمزد بود و حتی تلاش کرد که حداقل دستمزد را برای جوانان و افراد زیر ۱۸ سال کاهش دهد.

ریگان و سیستم خدمات اجتماعی در امریکا

یکی دیگر از عرصه هایی که در دوره ریگان مورد تعرض قرار گرفت عرصه خدمات اجتماعی و درمانی بود که مهمترین دستاورد دوران گذشته در تاریخ آمریکا بوده و کمتر کسی تا آن زمان جرات کرده بود که به آن نزدیک شود. در بخش قبلی همین مطلب اشاره کردم که چگونه در دوره ترومن و حتی آیزنهاور تلاشهایی در جهت گسترش بیشتر حوزه خدمات اجتمایی انجام گرفت و کندی و جانسون نیز در این زمینه به اقدامت مهمی در زمینه خدمات درمانی و کمک های غذایی دست زدند و دیگر روسای جمهور پس از آنها اگر کمکی در گسترش آن نکردند حداقل عملی در جهت محدود کردن این خدمات انجام ندادند. البته ریگان همواره در تمام دوره های گذشته تلاش فراوانی در جهت بی اعتبار کردن این پروژه ها نموده و آنها را با برچسب سوسیالیستی محکوم می کرد ولی تا پیش از ریاست جمهوری وی هنوز اقدامی عملی در این زمینه انجام نگرفته بود.

با روی کار آمدن ریگان و پس از هجوم او به اتحادیه های کارگری، نوبت به محدودکردن خدمات اجتماعی رسید. او با سخت کردن شرایط برای متقاضیان بیمه های از کارافتادگی، در سال اول سر کار آمدن خود دستوری صادر کرد و کاری کرد که  بیش از یک میلیون نفر مزایای از کارافتادگی را از دست دادند. نمودار زیر نشان می دهد که چگونه میزان افراد واجد شرایط با تغییر قوانین مربوط به برخورداری از خدمات دوران ازکارافتادگی در دوره ریگان به یکباره سقوط می کند. می بینید که درست پس از رفتن او دوباره تعداد افراد واجد شرایط رو به افزایش می گذارد.

نمودار زیر تعداد افرادی را نشان می دهد که مزایای ازکارفتادگی را در طول سالهای ۱۹۶۳ تا ۲۰۰۴ از دست داده اند. دلایل بیرون رفتن آنها از این برنامه چنانکه در نمودار مشاهده می کنید گوناگون است: بازنشستگی، مرگ و دلایل پزشکی. دلیل سوم واجد شرایط نبودن از نظر پزشکی است و این همان جایی است که با سختگیری های ریگان بسیاری از افراد مزایای از کارافتادگی خود را از دست دادند. اگر تا آن زمان از هر هزار نفر، ۶۰ نفر ازین مزایا برخوردار می شدند، سختگیری های دوران ریگان در زمینه دلایل پزشکی موجب شد که این تعداد به کمتر از ۱۰ نفر کاهش پیدا کند.

در دوره ریگان با سخت تر کردن هر چه بیشتر شرایط برای متقاضیان دریافت مزایای ازکارافتادگی بیش از هر زمان دیگری این درخواست ها توسط مسوولین رد می شد و این افراد با اینکه قادر به کار کردن نبودند از دریافت مزایای ازکارافتادگی  محروم می شدند یا مجبور بودند که با وجود بیماری و ناتوانی جسمانی به کار ادامه داده و این به بدتر شدن شرایط جسمانی و سلامت روحی و روانی آنها منتهی می شد. نمودار زیر نشان می دهد که چند درصد از درخواست ها برای استفاده از مزایای ازکارافتادگی در در طول سالهای ۱۹۵۷ تا ۲۰۰۵ پذیرفته و یا رد شده است و دوران ریگان در این رابطه قابل توجه است. اگر به دوره او در سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ توجه کنید می بینید که کمترین تعداد افراد از مزایا برخوردار شده و بیشترین تعداد از درخواست ها رد شده است.

تعداد افراد برخوردار از مزایای ازکارافتادگی در دوران ریگان کاهش یافت. بیشتر این افراد کسانی بودند که به  دلایل بیماریهای عضلانی و مفاصل چون کمردرد و یا بیماریهای روانی و عصبی، مشکلات تنفسی و یا صدمات حاصل از تصادفات در حین کار و یا بیماریهای مربوط به مرض قند قادر به کار کردن نبودند ولی در دوران او با درخواست آنها برای استفاده از مزایای ازکارافتادگی موافقت نمی شد. در جدول زیر می بینیم که تعداد افراد برخوردار از مزایای ازکارافتادگی پس از دوران ریگان دوباره افزایش یافته است.

ریگان در دو دوره ریاست جمهوری خود دشمن خدمات تامین اجتماعی بود و بسیاری از مزایا را قطع کرد. او بیمه بیکاری را به تمسخر”تعطیلات از پیش پرداخت شده برای مشتی مفتخور” نامیده و قوانین مترقی مالیاتی را “زاییده افکار کارل مارکس” می نامید. او تمام تلاش خود را معطوف به این کرده بود که سیستم تامین اجتماعی را که شامل همه افرادی بود که به سن بازنشستگی می رسیدند به سیستمی داوطلبانه تبدیل کرده و درصورت امکان به بخش خصوصی واگذار کند.

ریگان نه تنها به دنبال از بین بردن برنامه تامین اجتماعی بود بلکه بخش قابل توجهی از بودجه خدمات درمانی مربوط به سالمندان و بازنشستگان و بودجه کمک های غذایی برای افراد کم درآمد و خانوده های پرفرزند را قطع کرد.

در امریکا میلیونها دانش آموز تنها وعده ی غذای گرم را در مدرسه می خورند. ریگان در یک گفتگوی رادیویی در اکتبر ۱۹۶۴ در پاسخ به پرسشی درباره ۱۷ میلیون گرسنه در امریکا گفته بود آنها در رژیم غذایی هستند، و پس از ریاست جمهوری هم هیچ توجهی به مسئله فقر و گرسنگی نداشت و به همین دلیل بخشی از بودجه نهار در مدارس را قطع کرد.

 در دوره ریگان با تصویب قوانین جدید مالیاتی به نفع درآمدهای بالا شکاف طبقاتی بشدت بیشتری افزایش پیدا کرد. در نمودار زیر تغییر سقف مالیات بر درآمدها توست دولت فدرال را ملاحظه می کنید. در دوره او این سقف از ۷۰% به ۵۰% کاهش پیدا می کند.

در دوره ریگان تا آنجا که امکان داشت همه چیز به بخش خصوصی انتقال یافت. او تا آنجا که در توانش بود به حذف مقررات Regulations و کاهش کنترل بر رفتار سرمایه داران و اقتصاد بازار اقدام کرد. در دوره او برای اولین بار با ادعای جنگ بر علیه مواد مخدر War Against Drug حتی اداره زندان ها به بخش خصوصی منتقل شد. این برای اولین در تاریخ آمریکا بود که اداره امور زندان ها به صورت قراردادی به بخش خصوصی واگذار می شد.

در سال ۱۹۸۰ در آمریکا ۳۲۹ هزار زندانی وجود داشت. با پایان دوره ۸ ساله ریاست جمهوری ریگان این تعداد به ۶۲۷ هزار نفر افزایش یافت که بیشتر تعداد زندانیان را سیاهان تشکیل می دادند و این وضیعت تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده است.

آنچه در این نمودار قابل توجه است افزایش ناگهانی تعداد زندانیان در دوره ریگان است. از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ یعنی در مدت ۳۰ سال تعداد زندانیان از حدود ۲۰۰ هزار نفر به حدود ۳۳۰ هزار نفر افزایش یافته و در مدت ۸ سال ریاست جمهوری ریگان به ۲ برابر افزایش پیدا می کند. افزایش تعداد زندانیان در دوران ۸ ساله او بیشتر از حداکثر تعداد کل زندانیان در تمام ۳۰ سال گذشته است.

نابرابری در میزان درآمد خانواده ها بطور چشم گیری در دوران ریگان افزایش پیدا کرد. در نمودار زیر می بینید که چگونه نابرابری در دوره های مختلف تغییر کرده است. این تغییرات در عین حال نشان دهنده دو عامل قابل توجه است که اولی وابستگی حزبی روسای جمهور است و می بینیم که در دوره هایی که دمکرات ها سر کار بوده اند میزان نابرابری به نسبت کمتر بوده است. عامل دیگر تغییر اساسی در گزینش روش نئولیبرالی در مدیریت کشور است. در اینجا می بینیم که از آغاز دوره کارتر که تمایل به روش های نئولیبرالی شروع می شود تا به امروز این نابرابری در درآمد خانواده ها به نفع درآمد های بالا به شدت تغییر کرده و دوره ریگان از این نظر از هر دوره دیگری مشهود تر است. این تحقیق توسط یکی از استادهای ارشد جامعه شناسی دانشگاه دولتی اوهایو  دیوید جیکبز David Jacobs انجام شده است.(۲)

* بن بست نئولیبرالیسم (۱): پایان تاریخ یا آغازی دیگر- رضا فانی یزدی

** نئولیبرالیسم (۲): عصرطلایی لیبرال دمکراسی- رضا فانی یزدی

*** نئولیبرالیسم (۳): وحشت سرخ، سرکوب کمونیست ها و اتحادیه های کارگری- رضا فانی یزدی

۱- www.youtube.com/watch?v=AYrlDlrLDSQ

۲-

https://sociology.osu.edu/people/jacobs.184

https://akhbar-rooz.com/?p=34085 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x