سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

نقدی که نسیه هم گران است – بهمن پارسا

بدون صغری و کبری بروم سر اصلِ مطلب.  نقد یا انتقاد در هر زمینه از علوم انسانی و بخصوص در ادبیات تابع سلیقه ی شخصی است  و هرگز نخواهد توانست جایگاهی متعّین یابد و تابعی است از متغیّر سلیقه های فردی.  درست است که جوامع مختلف به هر روی  پاره یی از اشخاص ارجمند را با جایگاه های برجسته در علوم انسانی و بخصوص هنر و ادب به عنوان ” منتقد ”  پذیرفته اند و بعد از این نیز پدیده خواهند آمد و پذیرفته نیز خواهند شد ، این همه ، سبب نخواهد بود تا چنین امری در کار ِ علومِ انسانی معیار و محک غیر قابل انکار و بسا معتنابهی باشد!

در علوم به معنای خاصّ آن اساس کار تجربیاتی  است که ریشه در طبیعت کار دارد و فارغ از نظرِ شخصی و فردی است و در طی قرون به آن حدّ از قبول عام رسیده اند که بر اساس قرارداد های مبتنی بر خاستگاه علمی شان در همه جای جهان به عنوان اصول بدیهی و انکار ناپذیر در جایگاهی تعیین کننده قرار گرفته اند.  از این قبیل است اصول موضوعه ی ریاضی ، فیزیک ، شیمی و علومی در این زمینه ها. در چنین بستر  یا بستر هایی  نظر فرد و یا نظریه شخصی فقط آنقدر اعتبار دارد که تجربیات علمی پیشین زیر بنای آنرا برای رهیافتن به واقعیات تازه تایید بنمایند. جرح و تعدیل و یا ردّ نظریات و اصول ِ علمی تابعی از متغیّر  برداشتهای اجتماعی افراد  ِ جوامع گوناگون نیست.  در این زمینه لطف و زیبایی و خیال انگیزی  نظریه یی مطمح نظر نیست و اساسا کار  از خیال و الهام و عوالمی  از این قبیل هم فراتر است و هم بطور اصولی  متفاوت و غیر قابل قیاس.

در کار  ادب و هنر از هر قبیل ِ آن که در نظر آید در همه جهان هستند آثاری که بی گمان مقبولیت بین المللی دارند و در زبان  مردم  از آنها به ” شاهکار ” یاد میشود ، ولی  همین عنوان فقط در نزد مردمی که با آثاری از این قبیل مانوس  ومایلند نیز سخن آخر و ختم کلام نیست . بسیارند آنان که در کارِ  بر خورد با اثری مثل ” بینوایان ” آنرا به جهات عدیده و مطلقن  مردود میدانند و هستند  بسیار کسان که آنرا یکی از برجسته ترین آثار ادبی و فرهنگی جهان میشمارند. اینکه  آراء کدام گروه درست است دقیقن  بستگی  تام با سلیقه ی اشخاص دارد. این امری است کلّی در زمینه ی هنر و ادب .

پس ” نقد ” ادبی یا هنری چیست و ” منتقد ” کیست و آیا زچه  رو  وجوب اولی  و حضور دیگری  از لوازم ِ رشد و تصحیح یا بهتر شدن جهت گیری و یا به عبارتی دیگر  جهت یابی آثار ِ نویسندگان و پدید آورندگان  ادب و هنر میگردد. اینطور بنظر میرسد که توده ی مردم  درهر  جا که هستند بطور عام فارغ از رهنمود ها ونظریات مثلا Roland Barthes  و Yacouba Konate فرانسوی و یا Clive Bell ، Adrian Searle انگلیسی  و بسا کسان ِ دیگر در همین رده بی خیال ِ ظرایف و لطایف و یا ریزه کاریهای هنری بخواندن ِ آثار ِ نویسندگان مختلف می پردازند. در ادبیات سرزمین ما نیز مردم فارغ از آنچه محمد علی کاتوزیان و یا محمد آزرم در باره ی فلان اثر از فلان  رمان نویس و یا شاعر گفته و یا نوشته اند از  قصّه های  حسین کرد شبستری گرفته  تا آثار بعضن پیچیده و تو در توی  مثلا صادق هدایت را میخوانند ، طبیعی است که بتوانند در این کار به حظّی برسند و یا که نه!  امّا فصل مشترک همه این است که بخواندن متنی  علاقه نشان داده اند  و در این کار  نیازی به رهنمود هیچ  منتقد  و نقدی نیز نداشته اند. در واقع مردم در همه جای جهان فارغ از این که “فقه” شریعتشان چه میگوید  به کار  عبادت خویش آنگونه که خیال میکنند خوبست و رضایت خاطری دست میدهد می پردازند  و جنگ  در خصوص  اصول و فروع را واگذارده اند به ملایان مکتبهای  مربوطه شان.

اینکه شعر نیما ناب است و یا شاملو شاعر تر است ، دغدغه ی  خواننده ی  این آثار نیست . منتقددین  امّا هر آنچه به نظرشان میرسد میگویند و خواهند گفت ولی    اثر اینگونه گفتار ها و نوشتار ها در بستر  مباحث اختصاصی مردمی که در کارشان ” حرفه یی ” شده اند قابل بحث بررسی است،  بازهم با تاکید به شخصی بودن نظریات ِ صاحبنظران و این هیچ ربطی  به توده ی خواننده ندارد.   بحث های منتقدین در حوزه های خاص خودشان در خصوص آثار دیگران فقط در محدوده ی مردمی از آندست محل اعتنا است و آنها که دارای علایقی از این قبیل هستند از همین روست که آوردن بحث انتقاد و ارزیابی  آثار ِ هنرمندان ونویسندگان به میان بازار  توده از یک جهت نوعی نامجویی است و سری در میان سر ها بیرون کردن و عرضِ وجودی و از جهتی دیگر  از باب اینکه ” ما ” هم هستیم .  اگر غیر از این میبود  برای سخن حافظ  ظرف ِ مدّت هشتصدسال گذشته خروار ها خروار کتاب نوشته نمی شد دالّ  بر اینکه ”  من دریافتم و شما نمیداستید ، حالا بدانید و یاد بگیرید”  .  برخوردی از این قبیل با آثار همه کس دیده نمیشود و بسته باینکه  اقبال ِ عمومی  از اثری در چه حد وحدودی است میتواند انگیزه ی اینگونه مباحث و مقالات و کتاب ها باشد  آنهم  به عنوان منتقد و یا مصصح ِ اثر!  در همین اواخر  شاهد بودیم که احمد شاملو با دیوان و شعر حافظ چه کرد! چرا شد و چرا هنوز میشود دست به چنین شعبده ها زد ؟  ظاهرا پاسخ در همه ی سطور پیشین مکرر شده ، این قبیل امور تابعی هستند از متغیّر  باور ها  و سلایق  جماعات.  در صدها کتاب  نقد و تصحیحی حافظ  هنوز میان علما نقّاد  اجماعی  در امر ” نشستگان ” و “شکستگان ” نیست ، هنوز معلوم و مشخص نشده ” قصّه ” بوده دنباله ی زلف یار و یا که “وصله” بوده .  در همین جا بخوبی و روشنی پیداست که توده ی مردم بیخیال این حرّافی ها و استدلالات میان علما حافظ  را  لسان الغیب میدانند  و  دیوانش اگرنه  چند تایش ، یک جلد آن در هر خانه یی حتمن هست.  پیدا کردن واژه های ناب دور از ذهن و پیچیدن آنها در لباس جملات و عبارات  ناظر به جایی غیر حیطه ی دستیافتنی  ذهن ِ نا سیال و شکل پذیر  خواننده ی اثر در انتها نمودن راه است در پس زمینه خیالی  که سبب فرود به سلامت پرنده دستساز بر روی باند واقعیات موجود نیست. قرار نیست  هیچکس از ترس اینکه ممکن است کسی در گوشه یی  نشسته و کارش  راندن قلم بر کاغذ است تا موافق برداشت و سلیقه ی شخصی خود متنی بنویسد ، دست به قلم نبرد و خیال خودرا  آنطور که در میابد به جملات ره ندهد، خیر ابدا چنین  قاعده و یا اصلی  وجود ندارد ، اگر کسی توانست و نوشت و احتمالن در معرض دید همگان نیز قرار گرفت، حالا یا بخت و اقبال و شانس ، یا پارتی و رفیق بازی و یا واقعن از سر ِ سزاواری ، از این لحظه به بعد جامعه است که میباید مُهر رد یا قبول بر اثر بزند، مگر اینکه بپذیریم  بدون ولایت مطلقه ی  منتقدین ، اثر پدیده آمده  ردّ خرداد است. منتقدین  هستند و کار خود را انجام میدهند و به هر حال مخاطبین خود را نیز دارند ولی  هنوز به ثبوت نرسیده آیا به حضور ایشان نیاز هست یا نه، و به فرضِ ثبوت ِ لزوم حضور  بر خورد با نظریات و آرا ایشان  در چارچوبی   بیش از یک سلیقه ی شخصی   کار  را به همانجا میکشاند که بدون فتوای  آخوندی در فلان حجره ی فلان نمیدانم کجا ،هیچ عمل امّت بیچاره درست نباشد و  خردمندان میدانند که درکار ِ ادب و هنر اگر بال های خیال باز نباشند پرنده را غیر از سقوط چاره نیست . بارها دیده ایم  خلاف همه ی اصول، میگویم ” اصول ”  یعنی  سخن و امر مبتنی بر علم  یک بابایی  گفته امروز  هنوز روز آخر ماه نیست و جماعت “بَرِه” نیز گفته اند حقّ با آقاست!  اگر قرار باشد  برای گروهی از  اعضا اجتماع که دارای سلایق خاصّ خود در زمینه های هنری و ادبی و فرهنگی هستند و خوشبختانه نیز میتوانند آنرا از تریبون عام به دید و شنید همگان هم بگذارند چنان جایگاهی  قایل شویم  که قلم بی تایید ایشان نباید بر کاغذ سُریده شود ، آنوقت است  که برای فرهنگ و ادب باید به فکر مدفنی در خور باشیم.

***

۴ شنبه سوّم مارس کُرُنایی ۲۰۲۱

https://akhbar-rooz.com/?p=106199 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x