سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

نقشه‌ای هوشمندانه منطبق بر انتخابی آگاهانه! – بهزاد کریمی

آنچه فرخ نگهدار پی می‌جوید بسیج عمومی حول مبارزه با تحریم‌ها در خدمت وضع موجود است به جای شکل گیری جبهه‌ای فراگیر علیه جمهوری اسلامی بمنظور گذر از آن! او در عمل برآنست که مخالفت برحق مردم و بیشترینه نیروهای سیاسی...

پیرامون نوشته فرخ نگهدار با عنوان “مبارزه علیه تحریم‌ها: هم استراتژی و هم تاکتیک

“مبارزه علیه تحریم‌ها: هم استراتژی و هم تاکتیک” عنوان آخرین نوشته فرخ نگهدار است که در سایت شخصی او آمده است. پیامی از جنس ظاهراً تاکتیک – نقشه پیشنهادی به راس حکومت و همزمان دادن خط به اصلاح طلبان که مبادا “در شرایط فشار حداکثری” از سیاست “تغییر در حکومت” دست شسته و تسلیم وسوسه سیاست “تغییر حکومت” شوند. نوشته‌ای که باید مصداق آب در هاون کوبیدن فهم شود. زیرا مطابق افزوده‌ خود او در زیر نوشته‌اش، مقاله “برای چند روزنامه و هفته نامه در ایران ارسال” شد ولی هیچکدام‌ نشر ندادند چون به گزارش خود فرخ  “هیچ کس آن را در کادر خط قرمزهای ابلاغ شده تشخیص نداد و نه به خاطر نام نویسنده، که به خاطر محتوای کلام”. روزنامه و هفته نامه‌هایی که گرچه چراغ سبز مصاحبه با  “نویسنده” و درج مقاله از وی را از مرکز غیبی دارند ولی مجاز به درج هر “کلام” هم نیستند مبادا جنبه توصیه به “رهبر” برای “تغییر رفتار” ولو در نرم ترین بیان را داشته باشد و به تریج قبای “آقا” بر بخورد! ولی گوش نگهدار مگر بدهکار چنین پالس‌هایی هم هست؟! او در برآورده کردن آرزوی “پرکردن شکاف میان حکومت و مردم” آن اندازه مصر است تا در پایان همان زیرنویس به تکرار بنویسد: “افزون خواهم کرد تلاش [خودم] برای بسط گفتگو میان شهروندان و حاکمان را”!

چیستی حرف این نوشته

همه تلاش وی در نوشته‌اش مصروف جاانداختن این فکر است که چون علت العلل مشکلات کشور اعمال تحریم‌ها از خارج است و مشی “تحریم حداکثری” ترامپ را باید یک “جنگ خاموش” بر ضد ایران و “توسعه اقتصادی” آن شناخت، پس سمت اصلی مبارزه هم باید تماماً علیه آن باشد و همسویی‌ها و اتحادها حول مبارزه‌ای کانونی بشود که “نقشی محوری و اهمیتی بی جایگزین دارد”. مطابق این تز، “اگر در سال های ٢٩ تا٣٢ ملی شدن صنعت نفت مهم ترین چالش پیش روی کشور بود…؛ اگر در سال های آخر حکومت شاه، مبارزه علیه دیکتاتوری فردی شاه … نقش محوری داشت؛ اگر دفع تجاوز صدام و استقرار صلح میان دو کشور مساله مرکزی کشور [در دوره جنگ] بود…؛ در شرایط کنونی[،] مبارزه علیه تحریم ها محور همسویی و همبستگی گسترده ترین طیف نیروهای سیاسی کشور است.” بنا به این تبیین، همه آنانی اعم از کل حکومت و منتقدان نرم رفتار وی که مسئله اصلی کشور را وجود تحریم‌ها بدانند، در یک جبهه ایستاده‌اند. در عوض ولی، همه آنانی که مسئله کشور را هم در وجه اصلی و هم  بطورعمده خود جمهوری اسلامی تلقی می‌کنند اعم از اینکه با تحریم ها مخالف باشند یا موافق و حتی “در استقبال از آن”، در جبهه مقابل واحد قرار می‌گیرند چه خود بخواهند و چه نخواهند!

سوراخ‌های تحلیلی در قیاس تاریخی وضع امروز کشور با آنچه نگهدار آنها را موارد “محوری” سیاست در ایران معرفی می‌کند، بقدری زیادند که تبیین او را شبیه آبکش پر از سوراخ می‌نماید. فقط بر یکی انگشت بگذاریم و از او بپرسیم در فاصله سه دهه پایان جنگ تا خروج ترامپ از برجام، آیا هیچ شکاف “محوری” در ایران نداشتیم که او چنین به یک نوک قلم از سر این سی سال ‌پریده است؟! و اگر چنین تضادی عمل می‌کرده که منطقاً هم وجود داشت، آیا او حاضر است بگوید شکاف مربوطه حول چه “محور”ی بوده، با کدامین صف بستن در دو سوی آن و خود وی در کجای این صف بندی جا می‌گرفته است؟ مگر می‌شود فقط با خروج ترامپ از برجام، شکاف “محوری” ظاهراً ناموجود در کشور بیکباره در موضوع تحریم‌ها آنهم در شکل “محوری” سربرآورد؟!

در نگاه او تحریم‌ها نه معلول که علت به شمار می‌روند آنهم علت اصلی و عمده! به زعم وی تحریم‌ها نه واکنش زورگویان جهانی و فزون خواهان منطقه‌ای به ماجراجویی‌های جمهوری اسلامی – البته واکنشی بسیار دل آزار و ضد انسانی با لزوم مخالفت قاطع با آنها – بلکه به مصداق “نیش عقرب نه از ره کین / اقتضای طبیعتش این” و همچنین به گفته خود خامنه‌ای، لابد ناشی از “طینت پلید” خارجی‌هاست و بس! در چنین نگاهی که منشاء مسئله کشور را همواره در بیرون از جمهوری اسلامی می‌جوید، اگر هم رفتارهای تحریک‌آمیز حکومت در قبال کشورهای منطقه نبود که تاکنون بوده است باز پمپئوها، نتان یاهوها و بن سلمان‌هایی پیدا می‌شدند که به گفته فرخ چنین بگویند: “شما این ١٢ بند [ مطرح از سوی پمپئو] را اجرا کنید، ما هم تحریم ها را تشدید خواهیم کرد”! نمی‌دانم این اندازه اغتشاش در تحلیل، چشم بستن‌ بر حقایق و وارونه جلوه دادن واقعیت‌ها  را جز برخاسته از تعلق خاطرهای سیاسی معین با چه چیز دیگری می‌توان توضیح داد؟

فرخ نگهدار در واقع خط تقسیم سیاسی عمومی در کشور را از تحریم و ضد تحریم عبور می‌دهد تا خط فاصل در صف آرایی ملی از میان جمهوری اسلامی و مخالفانش نگذرد. او به این ترتیب، جمهوری اسلامی را نه عامل عمده معضلات کشور که شریک اصلی در راه حل مشکلی می‌داند که خود این رژیم آنها را پدید آورده است! این اصلاً تصادفی نیست که قلم وی به سهولت تا آنجا می‌چرخد که مخالفان رژیم حاکم را تعمداً یکپارچه ‌می‌نمایاند و با نشاندن همه آنان بطور ضمنی در طیف حامیان خاندان رجوی و پهلوی و نیروهای حواشی ایشان و البته در “هماهنگی با دولت ترامپ”(!) تا چنین القاء ‌کند که: “طرفداران «تغییر رژیم» می گویند: از دیماه ٩۶ حکومت در سراشیب سقوط قرار گرفته … و هماهنگی با دولت ترامپ، گذار را تسهیل می کند”! او نه از بخشی از “تغییر رژیم”ها که از کلیت آن صحبت می‌کند و کاری هم به این ندارد که طیف گسترده‌ای از مخالفان جمهوری اسلامی در عین حال مخالفان قاطع و پیگیر هرگونه جنگ و تحریم بوده و همچنان هم مخالف آنهایند! او حتی لازم نمی‌داند در اثبات داعیه خود مبنی بر دخیل بستن ولو ناخواسته هر مخالف تحریم به جناب ترامپ، کمترین مدرک رو کند زیرا که به پیشگویی سیاسی خود ایمان لدونی دارد!

ملاک و حساسیت او فقط و فقط به اینست که عمده مخالفت‌ پیش جریانات و افراد متوجه حکومت نشود و تماماً به طرف تحریم خارجی سمت بگیرد! او مطابق مشی خود در قبال جمهوری اسلامی نیاز می‌بیند تا با تحریف تضاد عمده و “محوری” واقعی در کشور که همانا وجود و سیاست‌های جمهوری اسلامی است، توجیهات نظری و مبانی تحلیلی برای هم جبهه بودن خود با جمهوری اسلامی فراهم آورد. بهمین دلیل هم چون همیشه، مستعد و آماده این می‌شود که هر مخالف سیاسی خود را در بدترین چهره‌اش ترسیم کند که در اینجا جنبه انگ همسویی با ترامپیسم می‌یابد! افترا بستن‌ها تا این حد به مخالفان سیاسی خود نیز، از سوی کسی که بارها گفته است شرط دمکرات بودن، تعریف مخالف سیاسی خود در همانی است که خود آن بگوید!

از نظر او دلیل افتادن کشور به فلاکت کنونی، خروج ترامپ بود از برجام. هم از اینرو او اصلاً سراغ تحریم‌هایی نمی‌رود که پیش از برجام اعمال شد تا بخواهد از چیستی آنها هم بپرسد. به این هم نمی‌پردازد که چطور خامنه‌ای با حبس کردن برجام فقط در جام اتم، نگذاشت این توافقنامه مقدمه‌ای باشد برای کوتاه شدن برد موشک‌ها و دست برداشتن‌های جمهوری اسلامی از سیاست تنش آفرین منطقه‌ای و متقابلاً  “همکاری‌های اقتصادی” با منطقه و جهان‌‌. او طول این چهار دهه سیاه را فقط در شر وجود ترامپ و پمپئو کانالیزه می‌کند و طی توصیه‌ دوستانه‌‌ خود‌‌‌ به حکومت ضمن تایید اینکه ” «اقتصاد مقاومتی»، هرچند مفید و الزامی بود، اما نه جایگزین همکاری اقتصادی با ایالات متحده” بر این تاکید می‌نهد که او نیز شرط مقدم ورود به مذاکره با آمریکا را این می‌داند که “سیاست خارجی امریکا به مسیر عادی و شناخته شده خود بازگردد”. او با چنین برخوردهایی که چیزی جز تشجیع جمهوری اسلامی در مواضع ماجراجویانه‌ آن نیست، دلسوزی‌ خود به حکومتی را نشان می‌دهد که هر روز از حیات آن، به بهای نیستی کشور و سوزاندن هر فرصت ممکن گذشته است و می‌گذرد.

او با انگشت گذاشتن بر واقعیتی مورد تایید بسیاران، یعنی قدرت گیری “طبقه حاکمه” کنونی کشور متشکل از “نوکیسه”هایی تسبیح به دست که در همین جمهوری اسلامی به مال و منال رسیده و اکنون حرص بازار فراملی دارند، سیاست خارجی نظام را در گرو پاسخ به نیاز همین منافع اقتصادی ارزیابی می‌کند و لذا “ولع این حکومت برای صدور انقلاب شیعی به منطقه علت اصلی پایان ناپذیری ستیز میان ایران و امریکاسترا فرع دانسته و عملاً رد می‌کند! باید از او پرسید که اگر این سیاست خارجی از کارکرد ایدئولوژی ولایی نیست پس نیروی محرکه‌اش را از کجا می‌گیرد؟ آیا رفتار نظام دفاع از منافع “بورژوازی خودی” در برابر امپریالیسم است یا مثلاً  پاسداری از استقلال ملی در برابر استعمار نو؟! نگاه و داوری او نسبت به ماهیت حکومت، تنها به درد توجیه “ظرفیت تغییر سیاست” در رهبری جمهوری اسلامی می‌خورد!

پرسیدنی است که آیا عامل عمده و نافذ سیاست خارجی نظام برای تولید “هلال شیعی”، بازتولید مکرر “عمق استراتژیک” در منطقه از طریق دخالت نظامی، و “آمریکا ستیزی” نهادینه و “نابودی اسرائیل” را، می‌توان جز با  “ولع ایدئولوژیک” ولایی در چیز دیگری هم به تبیین برخاست؟! آیا این همان نوع نگاه دراماتیک چهل سال پیش نیست که اکنون در شکل “مضحک” دارد تکرار می‌شود؟! همانی که اگر زمانی با عینک ایدئولوژیک بر چشم پنداشتیم دگم‌های خرده ‌بورژوازی بر بستر مبارزه با “امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا” به ناگزیر خواهد ‌سائید در عمل اما سابیدگی هستی ملت در این چهل سال را تحویل گرفتیم؟! همان متدی که حالا دارد در زرورق تحلیل طبقاتی دیگری در خدمت همان جنس از سیاست پیچیده می‌شود؟! این تبیین از موضوع، در واقع سیاست خارجی نظام را در وجه غالب ولو پوشیده، سیاستی ملی ارزیابی می‌کند و هیچ هم تصادفی نیست که قاسم سلیمانی را در قامت “سردار ملی” بر می‌کشد!   

“برنامه برای اقدام مشترک” در جمهوری اسلامی!

او از بطن تحلیل و تبیین خود، یک “برنامه برای اقدام مشترک” بیرون می‌کشد تا آن را نه فقط به جناح اصلاح طلبان حکومت که به کل حکومت پیشنهاد ‌دهد: “هرگاه رئیس جمهور منتخب ایالات متحده امریکا از ایران دعوت کند [که] برای تحقق شرایط پایان دادن به تحریم ها، وارد مذاکره [با آن] شود… : جمهوری اسلامی ایران نیز …[لزوماً] استقبال و تلاش خواهد کرد [تا] … همکاری های متقابلا سودمند اقتصادی جایگزینِ حضور نظامی، و مقابله جویی های امنیتی، در کشورهای منطقه گردد…/ برنامه دفاعی کشور به گونه ای پی گرفته خواهد شد که تمام نگرانی های بین المللی برای گسترش سلاح های استراتژیک و هسته ای را منتفی کند…/ و هیچ برنامه ای برای نابودی یا تعرض به هیچ از کشورهای منطقه نداشته و نخواهد داشت….”

پیش از همه باید پرسید نام این آیا  “برنامه”است؟! این چگونه برنامه‌ حکومتی است که موجودیتش به “هرگاه رئیس جمهور منتخب ایالات متحده آمریکا از ایران دعوت کند” مشروط می‌شود؟! “برنامه”ارائه شده فرخ برای حکومت چه چیز فعال قایم به خود در خود دارد و مگر چیست جز یک دستور العمل نوع واکنشی؟! آیا پرسیدنی نیست که بنا به این “برنامه” اگر رئیس جمهور آمریکا نخواست به چنین صرافتی بیفتد و در نتیجه این “برنامه” را دود هوا کرد در آن صورت چه باید کرد؟ در چنین حالتی جمهوری اسلامی مخاطب این “برنامه” باز بر متن سیاست انتظار هل من مبارز بطلبد و هستی کشور بر باد دهد؟ نگهدار برای این حالت، هیچ برنامه‌ای ندارد که اگر ‌می‌داشت، بعد خروج ترامپ از برجام به اینسو ولو برای یکبار هم که بود جمهوری اسلامی را تشویق به رفتن پای میز مذاکره می‌کرد. او اما برعکس، در همه این دو سال و اند گذشته نه فقط در قبال موضوع مذاکره بی هیچ قید و شرط سکوت اختیار کرد حتی اینجا و آنجا با مشی فشار بخش‌هایی از اپوزیسیون به جمهوری اسلامی بمنظور پیشقدمی جهت مذاکره با ترامپ به مخالفت برخاست و آن را همانگونه که در همین نوشته‌اش آورده به سود ترامپ – پومپئو ‌دانست: رفع تحریم ها … قبل از همه مستلزم تغییر دیدگاه های حاکم بر سیاست فعلی دولت امریکا است.”و با تغییر یک جانبه رفتار ایران، تحریم ها برچیده نخواهند شد.” یعنی، حتی کمترین ابتکار برای “تغییر یک جانبه رفتار ایران” از سوی جمهوری اسلامی نه! و در واقع، همان همسویی با خامنه‌ای که مدام گفته است اول امریکا پیشقدم شود و حسن نیت خود را ثابت کند تا ما ببینیم چه باید کرد! معنی عملی این همسویی در سیاست جز این نمی‌تواند باشد که او طی این مدت با مقاومت خامنه‌ای در نرفتن پای مذاکره کاملاً با ترامپ همدلی داشته است!

اما این سئوال پیش می‌آید که فرخ با ارایه چنین “برنامه” تهی از خصلت برنامه‌ای، واقعاً در پی چه چیزی است؟ خوشبختانه در این مورد به خواندن لای سطور نیاز نیست  چون خود وی در شکل پیام به حکومت آن را به دقت توضیح داده است:  “در وضعیت تازه که… سیاست راهبردی تعامل در حکومت … جای خود را به گفتگوی انتقادی داده… هدف از نقد رفتار حکومت… طرد و انزوای دستگاه رهبری نیست… ترویج سیاست ها و مواضعی است که شرایط، امکانات و آرایش نیروها در کشور و در عرصه بین المللی را برای الغای تحریم ها مساعد می سازند.”! به دیگر سخن، اطمینان دادن به “دستگاه رهبری” که نقد و توصیه او را از جنس “گفتگوی انتقادی” ناظر بر “سیاست راهبردی تعامل در حکومت” بداند و نه به نیت “طرد و انزوا”! سوگند خوردنی دیگربار که همه حرف بر سر “تغییر رفتار” است و “تغییر در حکومت” به جای “تغییر حکومت” و نه ذره‌ای فراتر از این! مصادره به مطلوب او هم از هر چیز تازه‌ به سود مشی کهنه  “تغییر رفتار”، ابداً تازگی ندارد و قبلاً در مسخ “تحول طلبی” به “تحول در رفتار” نیز به نمایش در آمده بود!

و حرف او در چه چیزی پایان می‌گیرد؟

او بحث در این نوشته‌ را سرانجام با موضوع اصلاح جمهوری اسلامی و اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی مورد علاقه خود پایان می‌برد. مخاطب در اینجا گرچه اصلاح طلبان هستند در مسیر به پیشواز شتافتن انتخابات ریاست جمهوری ١۴٠٠، اما کل حکومت و همه سپهر سیاسی کشور را در بر می‌گیرد!

او حرف را بر چالش دیرینه میان دو مشی  “تغییر در حکومت” و “تغییر حکومت” متمرکز کرده و حکم می‌دهد که:  “شرایط حاضر به هیچ وجه از اهمیت و قابلیت راهبردهای اصلاح طلبانه نمی کاهد… در شرایط تازه باز هم کم هزینه ترین، ممکن ترین و امن ترین راه ها برای بازگردانیدن ثبات به اقتصاد کشور، کاهش شکاف میان حکومت و مردم است.” او نگران از نفوذ راهبرد “تغییر حکومت” بر آنانی که اصلاح جمهوری اسلامی را مبتنی بر تجربه خود زیسته‌شان بی نتیجه یافته‌اند، دعوت به حفظ امید نسبت به مفیدیت اصلاح طلبی نظام کرده و آنان را هشدار می‌دهد از خطر مواردی چون تمرکز حمله روی هر نوع اصلاح طلبی … و تلاش برای برکشیدن هر مبارزه حقوقی، مطالباتی، اعتراضی و موضعی به حرکتی در جهت براندازی…” غافل نمانند! البته این دومی از تولیدی‌های جدید اوست که باید روشن کند شامل چه مواردی است و منسوب به چه کسانی؟ جدا از اینها او با توسل به تاکتیک نعل وارونه، تمایل “در راس نظام به گشایش فضای سیاسی” در انتخابات ٧۶ و ٨٨ را نتیجه  “تمایل به گشایش با ایران” در طرف غربی معرفی می‌کند تا بتواند در ذیل آن واقعیت‌های “نوشیدن جام زهر” و “مقاومت قهرمانانه” نوع امام حسنی نظام بر اثر استیصال را پوشیده بدارد. حرفش اینست که:  “انتخابات بهار آتی” معلوم نیست در “تصمیم قطعی حکومتگران” همانی باشد که در انتخابات مبتنی بر حذف مجلس بود!

فقط باید دریافت کرد که اینهمه برای کدامین نتیجه‌گیری طرح می‌شوند؟ هدف، دعوت از اصلاح طلبان، اهل اعتدال و حتی بخشی از اقتدار گرایان است که جملگی در تلاشی همسو با  “گشایش خواهی دستگاه رهبری” بر زمینه‌ مخالفت عمومی با تحریم‌ها، بکوشند به شکل جبهه‌ای حول محور  “مبارزه با تحریم ها هم استراتژی و هم تاکتیک” وارد کارزار “انتخابات ١۴٠٠ شوند. او در این زمینه از خود اصلاح طلبان هم سبقت می‌گیرد و می‌نویسد: ” امروز این تعیین کننده نیست که شما اصلاح طلب هستید یا اصول گرا/ … موافق حکومت اسلامی هستید یا مخالف آن، سکولار هستید یا اسلام گرا/ … چپ هستید، لیبرال هستید یا نئو لیبرال/  رژیم سابق را بر رژیم فعلی ترجیح می دهید، برعکس فکر می کنید، و یا با هردو مخالفید/ آنچه امروز تعیین کننده است این است که شما مخالف تحریم ها هستید یا مدافع آن؟… و درست همین مخالفت را هم می‌باید  “به موضوع مرکزی انتخابات ١۴٠٠ تبدیل” کرد. در واقع، آن چنان آرایش سیاسی در متن نمایش درون سیستمی دیگری که بتواند مبارزه محوری جامعه با جمهوری اسلامی را تحت الشعاع خود قرار دهد!

در یک کلام، آنچه فرخ نگهدار پی می‌جوید بسیج عمومی حول مبارزه با تحریم‌ها در خدمت وضع موجود است به جای شکل گیری جبهه‌ای فراگیر علیه جمهوری اسلامی بمنظور گذر از آن! او در عمل برآنست که مخالفت برحق مردم و بیشترینه نیروهای سیاسی کشور با تحریم‌ها و از جمله و به ویژه علیه تحریم حداکثری ترامپ نه فقط در سمت مبارزه با جمهوری اسلامی در مقام زمینه ساز این تحریم‌ها قرار نگیرد بلکه بتوان از آن همچون وسیله‌ سیاسی برای پرکردن شکافی پرناشدنی و هر روز عمق یابنده میان مردم و حکومت استفاده کرد. شکافی که به تمامی ناشی از رفتارهای خود جمهوری اسلامی است و تنها با از میان برخاستن این نظام است که علت وجودی خود را از دست خواهد داد. گمان ندارم مقاله  “مبارزه علیه تحریم‌ها: هم استراتژی و هم تاکتیک”هیچگاه از یادها برود؛ این نیز در کارنامه سیاسی فرخ نگهدار ثبت شد!

بهزاد کریمی
١٢ آبان ماه ١٣۹۹ برابر با نوامبر ٢٠٢٠

https://akhbar-rooz.com/?p=90538 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

16 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نسیم
نسیم
3 سال قبل

جناب آ. بزرگمهر!

در یک سطر نام نویسنده را “آقای کرمی” و درست یک سطر پایین تر “آقای بهزاد کریم” نوشته اید. نه اولی درست است نه دومی.
همین یک مورد، فارغ از همه موضعگیری نامفهوم و تهمت آمیز شما، نشانگر دانش، جدیت و ارزش گذاری شما برای یک بحث سیاسی عمومی است. واقعا” مجبور که نیستید؟
بزرگمهری کنید، عنوان تنها لطفی ندارد.

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
3 سال قبل
پاسخ به  نسیم

از توجه شما سپاسگزار و بابت این اشتباه تایپی از دوستان مخصوصا مجید پوزش می خواهم.
امیدوارم به اصل مطلب هم توجه کرده باشید:
ً علاوه بر کسانی که مورد نظر شما ( majid ) هستند و به امامزاده «رضا» دخیل بسته اند . چندین نفر که آقای کریمی بهتر می داند از رهبران اکثریت هم در این ماجرا ها حضور فعال داشتند که البته آقای بهزاد کریمی جرات نخواهد کرد در این باره قلم بزند.
اصولا دو گروه در ااکثریت بیش از دیگر جریانات فدائی تو ذق می خورند:
اول ـ آنها که برای استمرار حکومت ولایت فقیه «زحمت» می کشند. ( مشابه این جریان اکثریتی ، مهدی سامع و شرکاء از ولایت فقیه رجوی حمایت می کند)
دوم ـ آنها که به تمامیت خواهان راست حکومت گذشته و دیگر جریانات خواهان دخالت نظامی در ایران هستند ملحق شده اند..ً

امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل

تحریم و مبارزه با حاکمیت
————
پرسشی مطرح است:
آیا تحریم کردن یک سرزمین به بهانه یک حاکمیت، به روند مبارزاتی مردم آن سرزمین کمکی می کند؟
باید گفت
حاکمیت هایی که بر یک سرزمین چیره می شوند و وجودشان بهانه ای برای تحریم می شود از نظر ساختار حکومتی و ایجاد ساختار های اجتماعی و گروه ها و طبقات اجتماعی خود به چند گروه تقسیم می شوند:
۱- حاکمیت هایی که عنوان کمونیستی را با خود دارند:
اینها یک طبقه اجتماعی را تعریف می کنند و سطح نیازها را در یک حد خاصی برایشان تعریف می کنند و یک یکنواختی معیشتی برای اکثریت جامعه بوجود می آورند.
هر نوعی تحریمی فقط سطح زندگی را در این طبقه اجتماعی یا گروه اجتماعی پایین می آورد؛چون حاکمیت برای بقای خود از سطح زندگی مدافعان خودش نمی کاهد و از برنامه خاص نظامی و دفاعیش که به بقای خودش مربوط است نمی کاهد و هزینه های آنها را تامین می کند.
۲- حاکمیت هایی که مبنای کارشان بگونه ایست که سه گروه اجتماعی را می سازنند و یا ساخته می شوند که این سه گروه هم چنین هستند:
الف) گروه یا طبقه وابستگان به حاکمیت
ب) گروه فرودستان
ج) گروه یا طبقه متوسط

حاکمیت نوع برخوردش با سه گروه بالا، هنگامی که دچار تحریم می شود
چنین خواهد بود و با چنین خواهد شد؛
حاکمیت از توجه به این گروه و تامین هزینه های آنها کم نخواهد کرد و از برنامه های دفاعی خودش نخواهد کاست چون بقای خودش را در نگهداشت این گروه و برنامه نظامی دفاعی می بیند و چه بسا وابستگان به حاکمیت از نظر مالی فربه تر شوند.
اما گروه فرودستان:
این گروه در پی تامین حداقل نیازهای اولیه است و حاکمیت ها با توجه به توانایی های داخل و پتانسیل سرزمینی
سعی می کنند این حداقل را فراهم کنند و این گروه اجتماعی می تواند محل جذب نیروهای حاکمیت باشد و از آنها برای کارهای دیگرش و سرکوب دیگران استفاده کند.
اما گروه یا طبقه متوسط اجتماعی که در حاکمیت ها شکل می گیرد:
باید گفت این گروه وقتی از تامین نیازهای اولیه عبور می کند آنگاه در این عبور، ذهنیت آزادی خواهی و دمکراسی خواهیشان تقویت می شود و به مرور زمان پررنگتر می شود و و اعضای این گروه محرک تحولات درونزای یک جامعه برای رسیدن به آزادی و دمکراسی هستند و خواهند بود وحاکمیت های بی مسئولیت را به چالش می گیرند.
تحریم ها روی این طبقه و گروه اثر می گذارد کم کم این طبقه را بسمت تامین نیاز ها اولیه می برد
که ایجاد شرایط جدید بر این طبقه آنها را از آزادی خواهی و دمکراسی خواهی دور می کند وآنها دنبال حداقل نیازی اولیه می رود و خواهند رفت
چنانچه بعدن این گروه حرکت اعتراضی داشته باشد شورشی و عکس العملی برای حداقل نیازهاست
که حاکمیت ها در سرکوب شورش ها برای خود مشروعیتی قائل هستند و با داشتن نیرو های لازم
شورش ها را سرکوب می کنند و آنرا برقراری نظم اجتماعی تعریف می کنند.
پس تحریم ها قابل دفاع نیستند.

دیلمان
دیلمان
3 سال قبل

اولا حتی بادعای سر دمداران بخشی از حاکمیت همه مشکلات ناشی از تحریم نبوده وبعلت حکمرانی نادرست است که البته منظور دولت روحانی است امادر دوره های قبل که تحریم این چنین سنگین نبود چه گلی برسر ملت زده شد مثلا دوره احمدی نژادکه نمونه روشنش است ایا فساد افسار گسیخته افزایش بیرویه نقدینگی و تورم عدم انتقال ارز صادراتی و کارت های بازرگانی تقلبی خویشاوند سالاری و مالیات ندادن نهاد های خاص و صد ها مورد دیگر ربطی به تحریم دارد؟
دوما اصلا حاکیت در قبال سیاست های منطقه ای و ارمان های ایدئواوژیکش حاضر بعقب نشینی نیست و میخواهد دنیا خودرا در قبال او تغیر دهد و نه خودش تغیر کند و از این رو که برجام بمحض اینکه دریچه هایی از توسعه بهمراه اورد بازای عقب نشینی مختصر هسته ای بحساب اینکه تقاضای مردم برای عقب نشینی های بیشتر در قالب برجام های دیگر فورا ان دریچه را با پیام های موشک ضد اسراییلی و کارشکنی های بسیار کور کرد تا اینکه ترامپ هم کار را تمام کند منظور اینست که این حاکمیت حیات وممات خود را با ایدئولوژی گره زده است و نه اینکه از تحریم خوشش بیاید اما جون خود را محق میداند تحریم را ظالمانه در برابر حق وجودی خود دانسته و باز سازی صحرای کربلا و شهادت البته نه خودشان بلکه برای ملت تجویز میکند
بنابراین جون خط فکری اصلی فریز شده و برخلاف گذشته که انتخابات را راهی برای تغیر ولو اندک دراین خط فکری میدانسته اکنون بطلان ان ثابت شده میبایست در قبال این همه فقر وفلاکت و بی آیندگی جوانان وتنگی معیشت ایده جدیدی مطرح نمود البته نه بشیوه اقای نگهدار

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 سال قبل

آنی که واژگونه جلوه میدهد, بیگمان چیزی پنهان میکند…

با درود و سپاس بر آقای کریمی برای این نوشتار بهنگام. 
 
از نگاه نگهدار و همفکرانش (بخوان نگهداران حکومت اسلامی) قاسم سلیمانی “سردار ملی” است اما معترضان دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ “اغتشاشگر”انند! (ن.ک. به مصاحبه مشترک ملیحه محمدی و فرخ نگهدار با بی.بی.سی پس از دیماه ۹۶). ببینید کژبینی سیاسی-اجتماعی چگونه فکر انسان را به تعفن درمان ناپذیر میکشاند!  
کژبینی نگهدار نخست در مقاله ای در روزنامه کار (بگمانم شماره ۵۶) هویدا شد که در آن (به معنی) گفت “سازمان تا کنون میکوشید یک قطب کاذب انقلابی در برابر حکومت انقلابی پدید آورد.” آری, در نگاه او حکومت تبهکار اسلامی از آغاز تا کنون نماینده بی کم و کاست انقلاب بوده است. بخش دیگر, به ادعای او, “سوسیال دمکرات” بودن است که او را بی هیچ گزشی از کنار درد و رنج هر روزه اکثریت عظیم ایرانیان که به زیر خط فقر رانده شده اند میگذراند تا همچنان “تغییر رفتار” را از جنایتکاران و دزدان (بخوان اقلیت حاکم) گدایی کرده و در پی بسط گفتگو میان دزدان سرکوبگر و سرکوب شدگان هستی از کف داده باشد!
اما آیا تنها کژبینی انگیزه این سقوط دهشتناک است؟ آیا به شعوری فرازمینی نیازست تا ویرانی و فلاکت همه سویه در کشور از یکسو و نارضایی کارگران/مزد بگیران/زحمتکشان/زنان/جوانان از سوی دیگر را, که تنها حکومت اسلامی پردازنده ی آن بوده است, دید و لزوم سرنگونی حکومت اسلامی را از آن استنتاج کرد؟ چرا در “تحلیل”های نگهدار دزدیهای میلیون/میلیارد دلاری حکومتیان, سرکوب مردمان کشور و تبهکاریهای حکومت در درون و بیرون از ایران در برابر “تغییر رفتار رهبری” اهمیتی ندارند؟ راستی, چه برنامه, ملاحظه و محاسبه ای در کارست؟
در کشورهای سرمایه داری و بویژه در آمریکا هر چیز (از تغییر قوانین و سیاستها در زمینه های گوناگون گرفته تا نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری) را با پول میتوان خرید. حکومت اسلامی نیز ازین اهرم برای چپانیدن عوامل و اراذل خود در جایگاههای گوناگون بهترین بهره را برده است. آیا این حکومت در استفاده از “رهبران اپوزیسیون” بیکار نشسته است؟ راستی, جدا از مدارک پنهان نگهداشته شده, چه چیزی بهتر از رفتار و کردار چنین “رهبران” اجیر شده شناساننده ی آنان میتواند باشد؟ 
در درون اپوزیسیون نیز نگهدار و دار و دسته اش بسان چوب لای چرخ عمل کرده و میکنند. از عضویت همزمان در چند سازمان و حزب گرفته تا عدم انحلال سازمان اکثریت (که عمده ترین نیروی تشکیل دهنده حزب چپ بود) همه اجزای یک طرح بزرگ هستند که هدف آن ربایش بخشی از جنبش “چپ” و اهداء بهنگام آن به حکومت (“دمکراتیک”؟) اسلامی ست. ارتباط فعال این دار و دسته با اصلاح طلبان حکومتی را نیز از همین پنجره باید نگریست.
زمان همواره نوآور است. آنچه دیروز نشناخته بود, امروز بخشی از بدیهیات است و آنچه امروز از چشم ما پنهان است, فردا بر همگان آشکار خواهد شد.
در همین راستا, خرد پذیر است که بیانگاریم, آنی که واژگونه جلوه میدهد, بیگمان چیزی پنهان میکند…

اسماعیل زرگریان
اسماعیل زرگریان
3 سال قبل

ببخشید لینک و عنوان بیانیه را ارسال نکردم.بیانیه ۲۲۵ نفر از فعالان سیاسی و مدنی داخل و خارج از کشور

مذاکره» تسلیم نیست؛ از میانجیگری استقبال و با آمریکا مذاکرۀ «بی قید و شرط» کنید

https://iranglobal.info/node/72629

اسماعیل زرگریان
اسماعیل زرگریان
3 سال قبل

بهزاد کریمی اگر همه انتقادش به فرخ درست باشد این اتهام به فرخ درست نبوده است. 
 بهزاد مینویسد “نگهدار برای این حالت، هیچ برنامه‌ای ندارد که اگر ‌می‌داشت، بعد خروج ترامپ از برجام به اینسو ولو برای یکبار هم که بود جمهوری اسلامی را تشویق به رفتن پای میز مذاکره می‌کرد. او اما برعکس،در همه این دو سال و اند گذشته نه فقط در قبال موضوع مذاکره بی هیچ قید و شرط سکوت اختیار کرد حتی اینجا و آنجا با مشی فشار بخش‌هایی از اپوزیسیون به جمهوری اسلامی بمنظور پیشقدمی جهت مذاکره با ترامپ به مخالفت برخاستو آن را همانگونه که در همین نوشته‌اش آورده به سود ترامپ – پومپئو ‌دانست: “ این نقد نادرست و مغرضانه میباشد. 
این سند مورد ادعای من

اسامی امضا کنندگان بیانیه به ترتیب حروف الفبا:

ابراهیم اصغرزاده – احترام حبیبی – احمد پورمندی – احمد حمیدزاده – احمد علوی – احمد کریمی حکاک – احمد مظفری – احمد هادوی – احمد منتظری – اسفندیار کریمی – اسماعیل ختائی – اسماعیل زرگریان – اشکان اشکان – اقدس کشوری – اکبر دوستدار – امیرساسان شرفی – امیر اعتدالی – امیر مهرورز – ایرج واحدی پور – آرش احدی مطلق – آرش عاشوری – آزاده کیان – آسیه امینی – آینده آزاد – بهاره هدایت – بهرام امامی – بهرام رفیعیان – بهروز بیات – بهروز خلیق – بهروز شاکرمی – بهروز کاظمی – بهزاد احمدی نیا – بیتا محمدی – بیژن افتخاری – بیژن پیرزاده – پرتو نوری علاء – پروانه آل بویه – پروانه حسینی – پروین فهیمی (اعرابی) – پروین ملک – پیمان عارف – توران همتی – جعفر قدیم خانی – جلال جلالی زاده – جلال سرفراز – جلال کیابی – جمشید خون جوش – جهانگیر محمدزاده – چهراز نیرهدا – حامد کیان – حجت سلطانی – حسن جعفری – حسن فرشتیان – حسن نیرومند – حسن یوسفی اشکوری – حسین کروبی – حسین بحیرایی – حسین کاظمیان – حمیدرضا جلایی پور – حنانه نبوی – خالد توکلی – خدیجه مقدم – خسرو بندری – داود رمضانزاده – رحمانقلی قلی زاده – رسول بوداقی – رضا جعفریان – رضا جوشنی – رضا شیرازی – رضا علوی – رضا علیجانی – رضا مسموعی – رضوان مقدم – روحی سجادی – زهرا ربانی املشی – زهره تنکابنی – زهره حری نجف آبادی – زهره مظفری – زیبا میرحسینی – ژاله گوهری – ژاله لکنر گوهری – ژانت آفاری – ژیلا سیاسی – ژیلا موحد شریعت پناهی – سروش دباغ – سعید برزین – سعید منتظری – سعیده منتظری – سکینه حبیبی – سمیرا جمشیدی – سودابه ضیایی – سولماز ایکدر – سهراب رزاقی – سهیل اعرابی – سهیل دولتشاهی – سید محمد اولیایی فرد – سیامک سلطانی – سیاوش قائنی – شمیلا زمانی – شهراد نورکجوری – شهرام فداکار – شهره سلطانپور – شیلا کلامی – صادق انشایی – صادقه شیردل – صدیقه وسمقی – طاهره غلامی نژاد – عباس صادقی – عبدالحمید معصومی تهرانی – عبدالعلی بازرگان – عبدالله ناصری – عبدالله نظری – عزیزکرملو – عصمت بهرامی – عطا محمدی – علامرضا نعمتی – علی اکبر موسوی (خوئینی) – علی تقی پور – علی حاجی قاسمی – علی شاکری – علی عراقی – علی کشتگر – علی کلائی – علی مزروعی – علی نیکجو – عماد الدین باقی – عیسی سحرخیز – غلامحسین حبیبی – فاطمه هدایت – فرحناز محمدی – فرخ نگهدار – فرود سیاوش پور – فروغ طیاری – فرهاد داودی – فرهاد فرجاد – فریدون بابائی خامنه – فریده تنکابنی – فرید اشکان – فیروز قریشی – قاسم رحمانی – کاظم علمداری – کامران امیری – کاوه داد – کبری سلیمان نژاد – کمال ارس – کورش پارسا – کیانوش راد – کیوان شکوری – گرجی مرزبان – لیدا فاضلی – لیلا ایپکچی – مازیار شکوری گیل چالان – ماندانا زندیان – مجتبی آقا محمدی – مجتبی لطفی – مجید هوشیار – مجید سیادت – مجید عبدالرحیم پور – محبوبه بهمنی – محبوبه عباسقلی زاده – محمد ابراهیم زاده – محمد برقعی – محمد تقی کروبی – محمد رحمانی – محمد صادق جوادی حصار – محمد معین – محمد منتظری – محمد نقی بیگ زاده – محمدجواد اکبرین – محمدرضا محمودی – محمدنور خرمى – محمود جعفری – محمود صادقپور – محمود کرد – محمود لطفی کمال – محموی سیدی – مختار عالمی – مرتضی صادقی – مزدک عبدی پور – مژگان رأفت – مسعود باستانی – مسعود شب افروز – مسعود فرشیدی – معصومه شاپوری – ملیحه محمدی – ملیحه زهتاب – منصور سحر خیز – منصوره امامی – منصوره شجاعی – منظر ضرابی – منوچهر رحیمی دوراهی – منوچهر مختاری – منوچهر نوروزیان – مهدی امینی – مهدی خدایی – مهدی فتاپور – مهدی ممکن – مهدی نخل احمدی – مهدی نوربخش – مهرانگیز کار – مهرانه فاتحی – مهین فهیمی – مهین محمدی – میثم قهوه چیان – میرحمید عمرانی – مینا مجدزاده – میلاد ملک – نادر تقی زاده – نادرهاشمی – ناصر آذرافروز – ناصر فهیمی – ناصرآملی – ندا بلورچی – نریمان مصطفوی – نسرین فرهادی – نور محمد امراء – نیره توحیدی – وحید فرخنده خوی – هادی سبحانی – هایده مغیثی – هژیر عطاری – هما هودفر – یاسر میردامادی – یعقوب مشرق زمینی – یوسف رشوندی 

سامان
سامان
3 سال قبل

آقای زرگریان دنبال تناقض در نوشته های پریشان آقای کریمی نگردید. به این نگاه کنید که اگر فرخ نگهداری نبود که برای هر حرکت و سخنش بهزاد کریمی عریضه ای بنویسد، چقدر زندگی به او و کسانیکه به خواندن هجو نامه عادت کرده اند، سخت میشد!

حمید
حمید
3 سال قبل

اقای کریمی فکر نمیکنید که با نوشتن این مقاله موجب مطرح شدن اقای نگهدار میشوید؟. ایا معقولتنه تر نیست که مهره های سوخته ای مثل نگهدار را به دست فراموشی تاریخ سپرد؟

Hadi Shahab
Hadi Shahab
3 سال قبل

فرخ نگهدار کسی که بیش از چهل سال است در خدمت حکومت اسلامی است.
همانطور که در نوشته بهزاد کریمی قابل رویت است در ایران هیچ جناحی از حکومت
حتی حاضر نیست مقاله ““مبارزه علیه تحریم‌ها: هم استراتژی و هم تاکتیک”
فرخ نگهدار را در تبلیغات خود درج کند.

با اندکی تامل در تیتر مقاله متوجه میشویم که اینبار دوباره نگهدار با استفاده
از کلمات هم استراتژی و هم تاکتیک تیتر معروف کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک
مسعود احمد زاده را جعل می کند.

متاسفانه از آ ن جان گذشتگان فدایی گویی کسی دیگر زنده نیست… همش فکر میکنم
اگر حمید اشرف زنده بود با این نگهدار جنایت چه میکرد ؟

آقای کریمی شما با نشر این انتقادها یک مرده سیاسی را که هیچ وزنی در اپوزیسیون رژیم ندارد
میخواهید مهم جلوه دهید .

کیا
کیا
3 سال قبل

جای تعجب است آقای نگهدار!
یک مبارز مارکسیست باید از تجربیات و وقایع درس بیاموزد و نه در تخیل خویش غرق بماند!
جمهوری اسلامی با پسوند ولایت فقیه تجربه شومی در تاریخ ایران بجا گذارده است و اصلاحات در این چهارچوب ادامه جنایت قبلی است .
آقایان اصلاحطلب وقتی به دنبال دمکرات ها بیفتند قابل تحمل هستند ولی دمکرات ها و چپ ها بدنبال آن ها بیفتند و برای ایشان هم تئوری سازی بکنند نه تنها اشتباه بزرکی است بلکه جدایی از خلق و در سصح خیانت است.

majid
majid
3 سال قبل

ای کاش آقای کریمی مقاله ای هم در نقد نظرات بعضی از اعضا سازمان متبوعشان و یا هموندان سابقشان که ضمنی ویا آشکارا در دفاع از تحریم های امریکا در سایت های رسمی (و نه شخصی )می نویسند وبا افتخار دنباله رو رضا پهلوی شده اند٬ می نوشتند!

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
3 سال قبل
پاسخ به  majid

این داستان بر میگردد به زمان داریوش همایون که هنوز «راز و نیاز » با آنها ادامه دارد و در سال ۲۰۱۲ در کنفرانس معروف پارلمان استکهلم با آهی ، خادم ، سازگارا بو…….رای حمله نظامی به ایران بعداز تشدید تحریم ها هورا کشیدند. بعد ن کنفرانس ها تبدیل به »شورار مدیریت گذار» گذار شد. علاوه بر کسانی که مورد نظر شما هستند و به امامزاده «رضا» دخیل بسته اند . چندین نفر که آقای کرمی بهتر می داند از رهبران اکثریت هم در این ماجرا ها حضور فعال داشتند که البته آقای بهزاد کریم جرات نخواهد در این باره قلم بزند.
اصولا دو گروه از اکثریت بیش از دیگر جریانات فدائی تو ذق می خورند:
اول ـ آنها که برای استمرار حکومت ولایت فقیه «زحمت» می کشند. ( مشابه این جریان اکثریتی مهدی سامع و شرکاء از ولایت فقیه رجوی حمایت می کند)
دوم ـ آنها که به تمامیت خواهان راست حکومت گذشته و دیگر جریانات خواهان دخالت نظامی در ایران هستند ملحق شده اند.

ایرج/sm
ایرج/sm
3 سال قبل

بادرود، باتوجه به ساختار وشکل گیری نیروهای درون حکومتی رژیم ولایی وعملکرد آنان طی این چهار دهه ننگین ،که تماماً چه بطور مستقیم وچه بطور غیر مستقیم ،آبریزی به آسیاب امپریالیسم جهانی بوده است و می باشد،گذار چه درتاکتیک وچه دراستراتژی ،بایست پیش روی نیروی چپ باشد،این چشم انداز بایست توسط یک آلترناتیو قدرتمند از نیروی چپ /اهداف خاص/ویک آلترناتیو قدرتمند ازتمام نیروهای ملی-مترقی ،چه مذهبی وچه غیر مذهبی /اهداف عام/، عملی گردد. که تحلیل رفیق بهزاد می تواند منطبق برشرایط خاص وعام جنبش این کنونی و مسئله پرپیچ وخم گذار باشد. دیر نیست،زود نیست.

محمود
3 سال قبل

زلزله در راه است نه میتوانیم متوقفش نماییم و نه فرصت وامکاناتی در اختیار ماست که سرپناهی مقاوم ساخته و امنیت نسبی را برقرار نماییم! انچه ما با عقل نسبی خودمان میتوانیم انجام دهیم اطلاع رسانی است ! حاکمان تهران بی توجه به وضعیت مردم کماکان بر طبل امریکا و اسرائیل ستیزی میکوبند و مشغول کوچکتر کردن سفره های کوچک مردم مخصوصآ زحمتکشان شهری و روستایی هستند ! ماشین سرکوب مانع از هر گونه اعتراض حتی مسالمت امیز میشود ‘ هر گونه تحول پارلمانی با بن بست مواجه است و اقتصاد رو به انحطاط در اختیار مشتی بی سواد ‘فاسد وناکارامد است ! چه کنیم ؟ سکوت ما مانع فروپاشی سیستم نخواهد شد ! و اصولآ ما در روند فعلی در هیچ کجای معادله قدرت جایی نداریم ! باید کازار شروع مذاکره و عادی سازی رابطه با جهان به هدف رفع تحریم و کارامد کردن اقتصاد به نفع مردم را راه اندازی کنیم ! تنها با اتحاد و یکصدایی ما ( مردم ) برای چنین خواست هایی است که امکان دارد رژیم که از خارج وداخل تحت فشار باشد تن به بخشی از تغییرات بدهد و با جایگزینی امید به جای یاس حاکم بر جامعه برای گسترش اهداف و تغییرات وسیع و دمکراتیک اماده شویم! گذار خشونت پرهیزاز استبداد دینی حکومت اسلامی تنها با کمپین های فشار برای اهداف مشخص میتواند توده های مردم را متحد نماید ! عاجل ترین وظیفه ما یا هر نتیجه ای در انتخابات امریکا حول کمپین شروع مذاکره ‘ رفع تحریم و عادی سازی رابطه با کلیه کشورهای جهان باید شکل بگیرد ! !🙏محمود زمانی

نسیم
نسیم
3 سال قبل

نه تنها یک سوسیال دموکرات بلکه یک دموکرات هم موضوع را از دید رشد آگاهی و سازمانیابی مردم بررسی می کند نه از زاویه راه حلی برای مشکلات طبقه یا دیکتاتوری حاکم.

برخلاف جعلیات ایشان نه در سال های ۲۹ تا ۳۲ ملی شدن نفت مهم ترین چالش کشور بود، نه در سالهای آخر حکومت شاه مبارزه علیه دیکتاتوری فردی، نه در دوره جنگ ارتجاعی دفع تجاوز صدام، و نه اکنون تحریم ها. تحریم ها با اشغال بربر گونه سفارت آغاز شده، یعنی جمهوری اسلامی بیش و قبل از کسی در دنیا به جنگ و تحریم نیاز دارد و برای همین امر هم امکان تصرف قدرت در اختیارش قرار گرفت.

آقای نگهدار مثل همیشه تاریخ را از دیدگاه طبقه حاکم می بیند، و طبیعی است. ایشان از کشور صحبت می کند نه از کارگران و سرمایه داران، و نه حتی از زحمتکشان و غارتگران. او بطور ماهوی خود را بخشی از طبقه حاکم می بیند که فعلا” مورد کم لطفی قرار گرفته است، انصافا” هم با خدماتی که او به جمهوری اسلامی کرده است حقوقی بیش از آنچه صاحب شده حق اش بود.

فرخ نگهدار ها آخوندهای کت و شلواری ای هستند که بجز عوامفریبی و تحمیق مردم، شراکت در جنایات جنگ و اعدام های وحشیانه رژیم را در سیاهه روسیاه خود دارد.
او اکنون از کار افتاده ای بیش نیست که فقط چشم به امید انشعاب در اکثریت و تصاحب بخشی از آن برای افزایش وزن خود دارد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x