جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

نگاهی به سمینار حزب توده در داوری پژوهندگان تاریخ – سرور علی محمدی

نکته ی آخر آبراهامیان بر این باور است که دفاع حزب توده از جمهوری اسلامی صرفا براساس مواضع ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی بود. آیا دفاع از جمهوری اسلامی پس از کشتارها خصوصا در سال 1360 و پس از آن هم قابل توجیه است؟ فاجعه بارتر...

آبراهامیان بر این باور است که دفاع حزب توده از جمهوری اسلامی صرفا براساس مواضع ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی بود. آیا دفاع از جمهوری اسلامی پس از کشتارها خصوصا در سال ۱۳۶۰ و پس از آن هم قابل توجیه است؟ فاجعه بارتر رهنمود تو بخوان دستور تشکیلاتی حزب به اعضا و هواداران که خود را به کمیته های امام معرفی کنند در صورت تخطی با آن ها به مثابه ضد انقلاب  برخورد خواهد شد را چگونه می بیند

“حزب توده در داوری پژوهندگان تاریخ در هشتاد سالگی این حزب، عنوان کنفرانسی است که به همت انیستو ایران شناسی دانشگاه سنت اندروز در روزهای ۲۹ مارس تا اول آوریل ۲۰۲۱  به شکل مجازی برگزار شد».

آن چه که خواننده یا شنونده ی این کنفرانس را به حیرت وا میدارد تضاد عنوان کنفرانس با  سخنان سخنران اصلی سمینار، محقق والاقدر تاریخ ایران، پروفسور  یرواند آبراهامیان که  به بررسی عملکرد حزب در دهه ی ۱۳۲۰ برابر با ۱۹۴۰ میلادی پرداخته است آبراهامیان نگاهش به  حزب توده  به مانند چارتیست ها در قرن ۱۹ است که سریع رشد کرده و تبدیل به یک جنبش توده ای فراگیر شدند . بر من نیست که به محققی که آثارش از صدها فزون است بگویم که: بیداری ایرانیان با جنش مشروطه وفعالیت های  گروه ۵۳ نفر بخصوص آثار و نوشته های تقی ارانی پیش زمینه ی مساعدی بود برای رشد حزب توده که چارتیست ها در انگلستان از آن بی بهره بودند و تنها با توان خود جنبشی فراگیر را سازمان دادند. بر بستر تجارب چارتیست ها، سوسیالیست ها توانستند تشکل های فراگیر  طبقه ی کارگر را در انگلستان سامان دهند. حزب توده چه کرد؟ توشه ای که حزب توده از خود به جا گذاشت چه بود؟ کدام سازمان یا حزب سیاسی در بستر تجارب حزب توده شکل گرفت؟  

یرواند آبراهامیان از اوج حزب توده می گوید: حزب در سال های ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲ در  بیشتر کارخانجات ایران و مخصوصا در صنعت نفت در تشکل اتحادیه های کارگری پیشگام بوده و باور طبقه ی کارگر به حزب و آرمان هایش تا بدان حد بود که  دیگر تشکل ها با این  که از سوی حکومت حمایت می شدند تا از نفوذ حزب بکاهند، فرصت فعالیت نمی یافتند و منحل می شدند. ایشان همچنین فهرست بلندبالایی از نویسندگان و شاعران و هنرمندانی که از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ عضو حزب بوده و یا با حزب همگرایی داشتند  نام می برد و از شخصیت بزرگ و فراموش نشدنی مرتضی کیوان در دور هم جمع کردن هنرمندان به نیکی یاد می کند.

مهمترین نکته ای که در این بخش به آن توجه نشد علت رویگردانی هنرمندان و روشنفکران از حزب  توده بود که جا داشت به آن پرداخته شود.

آبراهامیان شش عامل را دلیل گسترش نفوذ حزب توده در میان کارگران و روشنفکران می داند.

 ۱. دلیل موفقیت حزب توده که به نظر من از همه مهم‌تر است، آن است که حزب توده در مجادلات خود قویاً بر اهمیت مبارزه‌ی طبقاتی تأکید می‌کرد و در این زمان در ایران در دهه‌ی ۱۳۲۰ و دهه‌ی ۱۳۳۰ مردم جامعه را در قالب اختلافات طبقاتی و مبارزات طبقاتی می‌دیدند، بنابراین این تأکید حزب توده بسیار خوب با گفتمان عصر، یعنی تحلیل طبقاتی همخوانی داشت.

شواهد تاریخی حاکی از آن است که گفتمان غالب در میان توده های مردم در دهه ی ۱۳۲۰ اختلافات طبقاتی بوده که حزب توده خود را با گفتمان عمومی تطبیق داده بود. من نفهمیدم که در این مورد چرا باید به حزب مدال داد؟ وظیفه ی حزب انقلابی باید حداقل یک مرحله  از افکار موجود در جامعه بالاتر باشد نه این که خود را با شرایط موجود وفق دهد.

۲. اگر به ادبیات حزب توده نگاه کنید به ویژه در اوایل دهه ۱۳۲۰ می بینید که حزب توده خود را اساسا تداوم و حامی انقلاب مشروطیت اعلام می کند. تعجب  برانگیز است اما اگر به مردم ماهنامه نگاه کنید که مجله ی تئوریک اصلی آن زمان چپ بود، می بینید که خیلی مقالات درباره مشروطیت و اساسا روشنگری و سنن دوره ی آغاز قرن بیستم هستند.

 باید پرسید که چه انگیزه ای یک حزب چپ را وا می دارد که  در نشریه ی تئوریک از انقلاب مشروطه بنویسد؟ نگاه و طمع در بدست آوردن قدرت به هر قیمتی؟ آیا ما این نگاه را به تداوم در حزب توده نمی بینیم؟راه دور نرویم  نشریه ی تئوریک و روزنامه مردم، از فردای به قدرت رسیدن خمینی زبان گویای رژیم جمهوری اسلامی شد. از رفراندم ۱۲ فروردین ۵۸ با رای آری، دفاع از رهنمود داهیانه ی خمینی از انقلاب فرهنگی !!!!!، حمایت از سرکوب های بی امان همه ی نیروها تا..، آیا یک حزب چپ می بایست  تا حد تدارکاتچی  جمهوری اسلامی خود را تنزل می داد؟

 ۳. حزب مفهوم تشکیلات حزب سیاسی را وارد ایران کرد. احزاب سیاسی قبل از آن و حتی در طول آن دوران و من می‌گویم که حتی امروز، احزاب فرد محور یا شخصیت محور هستند. یعنی شما فردی را مشاهده می‌کنید  که محفلی را گرد خود ایجاد می‌کند و به آن نام حزب می‌دهد و آن سازمان تا هنگامی که آن رهبر همچنان فعال یا علاقه‌مند است به حیات خود ادامه می‌دهد. اما حزب توده نخستین نیرویی بود که سازمانی ماندنی ایجاد کرد که برگرد یک شخصیت ایجاد نشده بود و در واقع بیشتر به صورت یک رهبری جمعی شروع به کار کرد با افراد رهبری  متساوی‌الحقوق  در  رأس که همیشه با یکدیگر توافق نداشتند اما قادر بودند در کل به عنوان یک سازمان با یکدیگر کار کنند. نکته‌ی‌ دیگری که در ارتباط با این تشکیلات متوجه می‌شوید ایجاد چیزی بود که اغلب سانترالیزم دمکراتیک نامیده می‌شد، که البته این روزها آن را به صورت منفی به  استالینیسم و لنینیسم پیوند می‌دهند، اما هدف واقعی از به کار بستن آن در آن زمان، که اهمیت زیادی برای سازمان‌های سیاسی داشت، این بود که فرد می‌تواند عضو یک حزب شود، حق رأی دارد و عملاً قدرت و اختیارات دارد که از پایین به بالا می‌رود. او می‌تواند اعضای کنگره و کمیته‌های محلی حزب را انتخاب کند که کنگره‌ی حزب و کمیته‌ی مرکزی را انتخاب می‌کنند و آن‌ها به نوبه‌ی خود کمیته‌های مختلف را انتخاب یا منصوب می‌کنند. بنابراین، چنین حزبی سازمانی بود که به دموکراسی شباهت داشت.

 نمی دانم چه بگویم اگر این استدلال ها را ۵۰ سال پیش می شنیدیم بی تردید زبان و قلم به تحسین می گفت و می نوشت. از شما می پرسم استاد گرامی این چه حزبی است که به حیات خود ادامه داده، بی آن که نقشی در حساس ترین دوران تاریخ ایفا کند؟ زنده ماندن یک انسان به کمک دستگاه های مدرن پزشکی، نمردن است، زندگی کردن نیست. بر من روشن نیست حزبی که همه اصول دموکراسی در آن رعایت می شد چرا در مقاطعی که کادرها و حتی اعضای ساده ی حزب در اعتراض به آن چه که دیده و شنیده اند از حزب کنار می رفتند و یا  تشکیلاتی را سامان می دادند، طرد می شدند؟ و  رفیق چندین ساله ، یک ساعته خائن و مزدور امپریالیسم می شد؟ کم نبودند کادرها و هنرمندانی که آماج حمله های زهرآگین رهبری حزب امانشان را بریده بود  و این در حالی است که آن ها همواره در اشعار یا نوشته ها هایشان  انقلابیون کمونیست را ستوده  از عدالت اجتماعی  و آزادی دست نشسته اند برای نمونه شاعر گرانقدرمان احمد شاملو که تا آخرین دم از آرمان هایش نوشت و باقر مومنی که خود را کمونیست می داند. نمایی که آبراهامیان از دموکراسی حاکم بر ارگان های حزب توده ترسیم  می کند در انگشت شمار احزاب کشورهای اروپایی می توان دید. آبراهامیان خیلی راحت انگار که طرف صحبتش  بچه های دبستانی است در مورد وابستگی حزب توده به شوروی هم به تمسخر می گوید که تصور نمی کند که شوروی ها، هر روز به حزب می گفتند که چه بکن و چه نکن !!!!!!!! جان کلام را ناصر مهاجر به خوبی بیان می کند.

۴. اجازه دهید به ترکیب بنیان‌گذاران حزب تودۀ [ایران] نگاه کنیم. نخست گروه ارانی را داریم (۵۳ نفر) که از تبعیت کورکورانه از اتحاد شوروی گریزان بودند. آن‌ها بر استقلال خود از شوروی‌ها پا می‌فشردند و آن را پاس می‌داشتند. آن‌ها به‌هیچ روی، ضد شوروی نبودند. بهتر از من می‌دانید که یک گروه مارکسیستی به راستی مستقل بودند. پس ما این گروه را داریم که نقش بسیار مهمی در پیدایش حزب توده داشت. سپس بقایای حزب کمونیست ایران را داریم: عبدالصمد کامبخش، آرداشس آوانسیان و دیگران که پشتیبان بی چون و چرای شوروی بودند. سپس برخی از مبارزان جنبش جنگل، برخی از سوسیالیست‌های قدیمی، برخی چهره‌های ضدفاشیست و دموکرات را داریم  که دنباله روی شوروی نبودند. با انشعاب خلیل ملکی که از اعضای ۵۳ نفر بود، شمار زیادی از کادرهای حزب توده، و از آن میان احسان طبری، به انتقاد از خط حاکم بر حزب روی آوردند. اگر موضع شوروی‌ها علیه گروه خلیل ملکی نبود، بسیاری از کسانی که با خلیل ملکی همراه شده بودند، جانب حزب توده را نمی‌گرفتند.

و اما در مورد ادامه حیات حزب توده این چه حیاتی است که در شرایط خفقان می میرد و فضا که باز می شود جان می گیرد. 

۵.  اما از آن‌ مهم‌تر این‌که این حزب برای سازمان‌دادن کارگران کادری داشت که به دهه‌ی ۱۳۰۰ و ۱۳۱۰ مربوط می‌شدند، که مردم را در اتحادیه‌ها و در طبقه‌ی کارگر کارخانه‌ها می‌شناختند و می‌توانستند به آن‌جاها برگردند و به تجدید سازمان آن‌ها بپردازند، زیرا سازمان‌دادن کارگران کار ساده‌ای نیست که شما  صرفاً به کارخانه بروید و به کارگران بگویید که می‌دانید، ما حزب تازه‌ای داریم (خنده) بیایید به عضویت آن درآیید. شما به اعتماد، شهرت و سنت و تجربه‌ی انجام این کار نیاز دارید و حزب توده می‌توانست این کار را در ۱۳۲۰ انجام بدهد، زیرا سنن و ریشه‌های انجام این کار را از حزب کمونیست قدیمی در سازمان‌های کارخانه‌ها و نیز در صنعت نفت در اختیار داشت.

همه ی این استدلال های شما متین و درست من نه با خنده که با گریه می پرسم حزب با این همه امکانات و محبوبیت چرا در برابر کودتا خاموش ماند؟ آبراهامیان در بخش پنل گویا فراموش کرده بود که از نفوذ حزب در بزرگترین صنعت ایران گرفته تا کارخانجات و مدارس و دانشگاهها و شاعران و نویسندگان و روشنفکران بسیار گفته که بی تردید و باید پذیرفت که چنین بوده و اسناد به جا مانده از آن دوران هم بی کم و کاست آن را تایید می کنند، اما به  استدلال ایشان در مورد عملکرد حزب توده  در برابر کودتا توجه کنیم که:

۶. به جای آن‌که به ۱۳۳۲ نگاه کنند که چرا کودتا صورت گرفت و توازن قوا در آن زمان چه بود، ساده بود که بگویند خب، رهبری همه‌ی این اشتباهات را مرتکب شد، زیرا دست به مبارزه‌ی مسلحانه نزد و اگر دست به مبارزه‌ی مسلحانه زده بود، شاه هرگز به قدرت بر نمی گشت؟ استدلال اساسا ساده ای بود.

من که نفهمیدم چرا به هنگام بررسی تاریخی اشتباهات حزب توده در مقطع کودتا یا باید دنبال کیمیا باشیم و یا توازن قوا را در جهان در نظر بگیریم؟ هرچند که ایشان دلایل دیگری را هم بر می شمرند:

۷. شاه‌بیتی که اغلب به کار می‌برند آن است که ایران شبیه به چکسلواکی بوده است و ایران قرار بود که به راه چکسلواکی برود و حتی امروز نیز سلطنت‌طلبان این استدلال را به کار می‌برند. این کاملاً بی‌تناسب است. مقایسه‌ی چکسلواکی با ایران قیاس مع‌الفارق است. در چکسلواکی، حزب کمونیست و متحدانش بیش از ۵۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند. در ایران حزب توده ۲.۳ درصد از آراء انتخاباتی را به دست آورد.

من به دنبال کیمیا نمی کردم اما هر چه که فکر کردم نتوانستم بفهمم که این حزب بزرگ و فراگیر پس از آن که ۲/۳ درصد آرا را بدست آورد از خود نپرسید که کجای کار اشکال داشته؟

مورخ گرامی تلاش دارد بسیار چیزها را بداند که قابل نقدیر است. اما وقتی می خواهد بداند که:

 ۸. برای مثال، من بسیار علاقه‌مندم بدانم بحث‌های درون رهبری حزب هنگامی که شوروی‌ها به طور ناگهانی درخواست امتیاز نفت شمال را مطرح کردند چه بوده است. این موضوع طبیعتاً به مسئله‌ای بسیار سیاسی تبدیل شده است، زیرا افرادی در غرب ادعا می‌کنند که این موضوع، که اتحاد شوروی خواستار امتیاز نفت شمال شده بود، آغازگر جنگ سرد بوده است. این موضوع همچنین حزب توده را نیز غافلگیر کرد، بنابراین دوست دارم بدانم که چه بحث‌هایی در درون حزب در این رابطه درگیر شد و افراد چه واکنشی نسبت به آن داشتند و چه کسی چه گفت و چه کسی در کدام جانب قرار داشت. تصادفاً من معتقدم تفسیر غربی از جنگ سرد در این مورد اشتباه است که تقاضای شوروی برای امتیاز نفت شمال آغازگر جنگ سرد بوده است، زیرا این آمریکایی‌ها و انگلیس‌ها بودند که برای کسب امتیاز نفت در آذربایجان پیشقدم شدند. درز کردن مذاکرات محرمانه در این باره موجب شد که شوروی‌ها خواستار امتیاز نفت شمال شوند کنان که به هیچ وجه دوست شوروی نبود در یکی از گزارش‌هایش از مسکو گفت که در واقع رفتار کمپانی‌های غربی بود که استالین را برانگیخت تقاضای امتیاز نفت شمال را مطرح کند..

این بخش از صحبت های ایشان برای من جالب بود در دو مقطع حساس تاریخی  دو بار حزبی که این همه نفوذ در کارخانجات و در میان روشنفکران و …..دارد از درک این مهم عاجز است که دفاع از اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی نه تنها عاقلانه نیست که خیانت محض است  فرض را براین بگذاریم که سیاست غلط کمپانی های غربی عاملی بود تا استالین امتیاز نفت شمال را مطرح کند چرا باید حزب توده غافلگیر شود و به دفاع از امتیاز نفت شمال برای شوروی برخیزد؟ این که چه کسی چه گفت و در کدام طرف قرار داشت چه باری را از دوش مسئولین حزب برمی دارد اگر حتی در بین اعضای رهبری  مخالفت این طرح هم بود، سرانجام  رهبری حزب نه تنها سر تعظیم در برابر تقاضای نابجای استالین فرود آورد، غیر قابل بخشش تر این که از آن دفاع کردند. فاجعه بارتر از همه ما تا به امروز حتی انتقادی از این موضع گیری رهبران حزب توده نشنیدیم. اتخاذ چنین مواضع زیانباری نشان از غافلکیری حزب نیست. دلیل آشکار وابستگی است.

۹. دومین مسئله‌ای که ارزش تحقیق و بررسی را دارد که البته به مسئله‌ی آذربایجان مربوط است ایجاد فرقه‌ی دمکرات آذربایجان است. ما اشارات مبهمی در این مورد در نوشته‌ها در اختیار داریم  بویژه در نوشته های آوانسیان که این موضوع نیز حزب توده را غافلگیر کرد و از این اقدام عصبانی شدند. این‌که کمیته‌ی‌ مرکزی چه واکنشی نشان داد و در این باره به مسکو چه نوشتند برای تاریخ حزب توده بسیار جالب خواهد بود.

در مورد مساله آذربایجان مطالب بسیاری از هر دو جناح موافق و مخالف در دسترس است. استدلال آوانسیان در مورد غافلگیری حزب توده از این نظر قابل تعمق است که حزب صرفا بخاطر این که برادر بزرگتر، از پیشه وری که از مخالفین حزب توده بود حمایت کرده و حزب حاضر نبود که سرش را جدا کنند!!!! از داوری های خصمانه ی آوانسیان که بگذریم از این یقین نمی توان در گذشت که حزب توده از بدو تاسیس هیچ جمعی را به رسمیت نمی شناخت.

آبراهامیان در پاسخ به این پرسش که چرا حزب توده از جمهوری اسلامی دفاع کرد می گوید:

۱۰. دلیل اعلام شده‌اش این بود که جمهوری اسلامی ضدامپریالیست و ضدآمریکایی است و تا هنگامی که ضدامپریالیست است می‌بایست از آن حمایت کرد. استدلال اصلی این بود. اما من فکر می‌کنم بر اساس تصوری که کیانوری و رهبری حزب توده داشت، کشور در آستانه‌ی یک جنگ داخلی قرار داشت و جنگ داخلی محتمل بود و در چنین جنگ داخلی، جبهه‌های موجود یا علیه آمریکا یا طرفدار آمریکا بودند و بنابراین بهترین کار این بود که نوعی پیوند با آیت‌الله خمینی حفظ شود. زیرا در جنگی داخلی که می‌توانست شبیه به جنگ داخلی اسپانیا باشد، باید چنین نقشی ایفا می‌شد.

ناصر مهاجر برداشتی متفاوت دارد، که می توان گفت  با شناختی دقیق از حزب توده و شخص کیانوری همخوان است:

۱۱. این پیشینه را باید به یاد داشته باشیم. درست چند ماه پیش از انقلاب ایران، ایرج اسکندری در مجلۀ «صلح جهانی و سوسیالیسم» ارگان احزاب کمونیست برادر، به نقد آیت‌الله خمینی پرداخت و اعلام داشت که ما، یعنی حزب تودۀ ایران، به‌هیچ‌وجه وارد ائتلاف با آیت‌الله خمینی نخواهیم شد و از او حمایت نخواهیم کرد. این خطی بود که اسکندری و رادمنش سخنگویانش بودند. خط دیگری هم بود که با درک خاص خودش از مبارزۀ ضدامپریالیستی، حمایت از آیت‌الله خمینی را درست می‌دانست. هواداران این خط سرانجام اسکندری را از دبیرکلی حزب توده کنار می‌گذارند و کیانوری با حمایت روشن شوروی‌ها به قدرت می‌رسد.

بگذارید با دلی پر درد از مورخ گرانقدرمان بپرسم که چرا ایشان در پرداختن به مواضع  زیانبار حزب در مقاطع مختلف از کمبود مدارک می گویند و از اظهارنظر سرباز میزنند اما اتهام قتل محمد مسعود را  بدست خسرو روزبه، بدون مدرک به صراحت می گوید: “من این امکان را که روزبه مرتکب این قتل شده باشد را رد نمی کنم”.!!!!!!

۱۲. او ممکن است یک قهرمان بوده باشد، اما در عین حال تاحدی رفتارهای عجیب‌ و غریب داشته و در آن زمان سرخود با چند تن از همکارانش به این رفتارها جامه‌ی عمل می‌پوشیده است. او همچنین بعداً قتل‌هایی را مرتکب شد که نشان می‌دهد او از قتل کسانی که فکر می کرد سزاوار آن هستند بدش نمی آمده است. من این امکان را که روزبه مرتکب این قتل شده باشد را رد نمی کنم.

 ناصر مهاجر داده های دیگری دارد که بیشتر با شخصیت خسرو روزبه همخوانی دارد:

۱۳. در آخر، دلم می‌خواهد شما را به جلسۀ گفت‌وگویی که دربارۀ خسرو روزبه برگزار می‌شود، دعوت کنم. مایلم با یافته‌های تازه‌ای آشنا شوید که واقعیت‌ها را دربارۀ روزبه نشان می‌دهد. چهره‌ای که از خسرو روزبه می‌‌‌‌‌شناسیم، برپایۀ سناریویی طراحی شده که ساواک و بختیار از روزبه ساخته‌اند. اینکه روزبه طراح قتل محمد مسعود بوده، کار ساواک است و لاغیر موضوع آن دستگاه اطلاعاتی است و بسیار محل تردید است که روزبه مغز متفکر دیگر قتل‌ها باشد. ابوالحسن عباسی بود که در این میان رل بازی کرد. هیچ منبع دیگری این قتل‌ها را به روزبه نسبت نداده‌ است. شما کارکرد بازجویی‌ها را می‌شناسید و می‌دانید که چگونه از بازجویی،‌ پرونده می‌سازند. خود حزب توده در پلنوم چهارم و همچنین پس از پلنوم چهارم موضع گرفت که این ماجرا ارتباطی با حزب توده یا خسرو روزبه ندارد. این ماجرا مربوط به سال ۱۳۳۶ و پیش از انتشار کتاب زیبایی‌ست که به نام «سیر کمونیسم در ایران» چاپ شده است.

اما آبراهامیان فقط به آنچه که خود رسیده، باور دارد چرا که  در پاسخ به سخنان ناصر مهاجر از تشکیلات زنان می گوید اما از آنچه که درباره  خسرو روزبه بیان شد به آسانی در می گذرد. روزنامه مردم در باره ی بزرگداشت بیست سومین سالگرد شهادت خسرو روزبه  از او به عنوان  قهرمان ملی و عضو کمیته مرکزی حزب توده یاد می کند پرسش این است که: اگر خسرو روزبه  بنا به استدلال آبراهامیان  حتی عضو حزب هم نبوده و گویا فقط با یکی از اعضای رهبری مثل کیانوری در ارتباط بوده  بر چه اساسی ارگان رسمی حزب به مناسبت های گوناگون روزبه را قهرمان ملی و عضو کمیته ی مرکزی حزب توده معرفی می کند؟ واقعیت یا فرصت طلبی؟ این پرسشی است که آبراهامیان باید به آن بیندیشد.  

دیدگاه یرواند آبراهامیان درباره نسل جدید جنبش چپ و انتقاد حزب توده از استالین هم  حیرت آور است. اگر عدم آلودگی حزب توده به استالین را کشته شدن بستگان بزرگ علوی توسط استالین بدانیم  چرا حزب حتی پس از مرگ استالین سکوت کرد و تنها زمانی مطالبی در باره قربانیان ایرانی زمان استالین نوشت که خروشچف استالین را محکوم کرد؟ آیا این مورد را هم  به حساب موازنه ی قدرت در سطح بین الملل باید گذاشت؟!!!!! و اما در مورد جنبش جدبد چپ، فداییان به تبعیت از احزاب اروپایی یا  آن گونه که شما می گویید غیرارادی از نسل قدیم فاصله نگرفتند دلیل اصلی این بود که حزب توده آب پاکی  گذاشته بود تا نسل جدید چپ  بتواند جرعه ای از آن بنوشد؟

۱۴. در دهه‌ی ۱۳۴۰ شما با نسل تازه‌ای از چپ‌گرایان در اروپای غربی روبه‌رو می‌شوید و آن‌ها معمولاً پدران‌شان را شکست‌خورده می‌دانند، درست همان‌طور که در ایران آن‌چه را که چپ جدید در اروپا عمل می‌کرد تکرار کردند و حزب توده به عنوان نسل پدران یا نسل قدیمی برای شکست سرزنش می‌شد، بدون این‌که چپ‌گرایان جدید واقعاً بدانند که در گذشته در ایران چه روی داده بود. در واقع نوعی واکنش غیرارادی بود که انتقادهای مشابه با غربی‌ها را درباره‌ی نسل قدیمی به کار بگیرند.

مسئله‌ی استالینیسم نیز البته همیشه وجود داشته است و تعجب‌آور نیست که به محض این‌که خروشچف استالین را محکوم کرد، حزب توده نیز مطالب زیادی در آن زمان در دنیا درباره‌ی قربانیان ایرانی استالین نوشت. آن‌ها از پرداختن به این موضوع سر باز نزدند. برخی از  رهبران حزب توده نظیر بزرگ علوی بستگانی داشتند که توسط استالین کشته شده بودند، بنابراین آن‌ها به قدر احزاب کمونیست غربی به گذشته‌ی استالینیستی آلوده نشدند. بنابراین گفتمان این دو تاحدی متفاوت بود.

نکته ی آخر  آبراهامیان بر این باور است که دفاع حزب توده از جمهوری اسلامی صرفا براساس مواضع ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی بود. آیا دفاع از جمهوری اسلامی پس از کشتارها خصوصا در سال ۱۳۶۰ و پس از آن هم قابل توجیه است؟ فاجعه بارتر رهنمود تو بخوان دستور تشکیلاتی حزب به اعضا و هواداران که خود را به کمیته های امام معرفی کنند در صورت تخطی با آن ها به مثابه ضد انقلاب  برخورد خواهد شد را چگونه می بیند. آیا صدور این اعلامیه و تمام میزگردهای تلویزیونی کیانوری و عمویی و… را باید به حساب شکنجه گذاشت؟ پرسش این است که چرا حزب توده از سرکوب های وحشیانه ی حکومت دفاع می کرد؟ و این استدلال  کیانوری در پرسش و پاسخ شهریور ۱۳۶۰ پس  از اعدام سعید سلطانپور در خرداد ۱۳۶۰ و هزاران دستگیری و اعدام  که به صراحت گفت:

“توده ای هستم به همراه امام ماندگارم که زمان است به کام”!!!!!  را چه سان می توان توجیه کرد. بازهم موازنه ی قدرت های جهانی؟

«امید برگزارکنندگان بر این  است که این نشست بتواند گام نخستینی باشد در پژوهش اندیشه و عمل دیگر جریانات چپ ایران». این آرزوی برگزار کنندگان را باید به فال نیک گرفت به شرط آنکه ابتدا در کنفرانسی دیگر پژوهندگان تاریخ، عملکرد حزب توده را در هشتاد سال گذشته بررسی کنند و با این کار آینه ای در برابر دیدگان نسل جوان قرار دهند تا بار دیگری جنبشی نو پا در باتلاق کژاندیشی ها حزب توده گرفتار نشود.

۱/  یرواند آبراهامیان سخنرانی در سمینار  حزب توده در داوری پژوهندگان تاریخ درهشتاد سالگی حزب توده ایران ۲۹ مارس تا اول  آوریل۲۰۲۱                    

۲/  منبع پیشین                                                                             

۳/  منبع بالا                                                                                

۴/  ناصر مهاجر پنل سمینار                                                              

 5/ یرواند آبراهامیان                                                                       

۶/ ۷/ ۸/ ۹/ ۱۰/ یرواند آبراهامیان                                                      

۱۱ / ناصر مهاجر پنل سمینار                                                              

۱۲/ یرواند آبراهامیان                                                                        

۱۳/  ناصر مهاجر پنل سمینار

۱۴ / برواند آبراهامی

https://akhbar-rooz.com/?p=111103 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

35 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

روی کره زمین واحد جغرافیایی به نام ایران ثبت شده است که در این سرزمین جامعه ایرانیان شکل می گیرد در این جامعه مانند جوامع دیگر بشری نیاز به ادبیاتی به نام ادبیات چپ دارد، حزبی به نام توده در این سرزمین نمود پیدا می کند که این حزب مروج ادبیات چپی در این سرزمین می شود با توجه به تجربیات تاریخی پرسش هایی پیش می آید:
۱- آیا این حزب بدون سرزمین ایران می توانست موجودیت داشته باشد؟
۲- حزبی که موجودیتش وابسته به سرزمین ایران بود و هست آیا خود را در خدمت شکوفایی این سرزمین می دانست یا این سرزمین را ابزاری می دانست برای اهداف خاص حزب؟
۳- آیا این حزب ادبیات چپی را که در این سرزمین ایران رواج داد ادبیات متناسب با تحولخواهی جامعه ایران بود یا ادبیاتی بود که هرز برنده نیرو های فعال بود؟
۴- با توجه به روند تحولخواهی جامعه ایران که از استبداد و بی قانونی رنج می برد و اهداف تحولخواهی آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی بود آیا این حزب در خدمت آزادی و دمکراسی بود؟
۵- جامعه ایران به چه ادبیات چپی نیاز داشته و دارد؟
هرکس می تواند متناسب با دانشش و داده های داشته اش و… پاسخی را مطرح کند که پاسخ یا بر اساس واقعیت است یا با توجه به نگرش آرمانیش است ( که گاهی باید به اینها گفت خواب دیدی خیر باشد)یا یک حرافی برای اظهار وجودی باشد
اما نکته اصلی در اینست که هر پاسخ قابل قبول باید در خدمت اهداف سرزمینی و جامعه موجود سرزمینی باشد.

آرمان
آرمان
2 سال قبل

تعجب آور هست که عده ای نمی دانند که “سرور” اسم دختران و خانمها می باشد. با اینکه فکر می کنم حزب توده اشتباه مرگباری کرد که حمایت از خمینی کرد اما تحلیل های آبراهامیان را باورکردنی است و انتظار اینکه او بی جهت موارد تاریخی را کنار بگذارد و به حزب توده حمله کند قابل فهم نیست. حزب توده اشتباهات بزرگی کرد اما بسباری از آنها در جهت سیاست های تمام احزاب کمونیستی آن زمان بود که رژیم فاشیستی خمینی را به اشتباه ضد امپریالیستی ارزیابی می کردند و مانند آن است که داعش را به خاطر مواضع مرتجعانه ضد غربی نیز ضد امپریالیستی بدانیم. حزب توده به بقیه نیروهای مخالف رژیم نیز صدمات جدی زد و عملا به آتش بیار معرکه جنایتکاران اسلامی تبدیل شد. اما این عکس کیانوری فوق العاده ناراحت کننده است که او در محاصره کفتارهای خمینی می باشد و شاید برای آنهای که هنوز به این امامزاده های شیاد امید دارند آموزنده باشد اما بعید هست فردی مانند نگهدار از آن چیزی آموخته باشد. بیشتر این کفتارها از همان خط امامی های هستند که کیانوری و نگهدار برای آنها یقه پاره می کرد!

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
2 سال قبل
پاسخ به  آرمان

تعجب ندارد که بعضی واژه های فارسی و عربی مشابه وقتی بدون زیر و زبر و اُ نوشته شود . ممکن ست باعث سوء تفاهم شود.
۱- سَروَر ( نام مرد ـ با صدای بالای سین و و )
۲ـ سُرور ( نام زن ـ با صدای سین و اُ )

اما این که شما نوشتید « حزب توده که اشتباهات بزرگی کرد اما بسیاری از آنها در جهت سیاست های تمام احزاب کمونیستی آن زمان بود »
باید توجه داشته باشیم که فقط هم به این قسمت «رژیم فاشیستی خمینی را به اشتباه ضد امپریالیستی ارزیابی می کردند » محدود نبود.
موضوع از این حرفها خیلی بیشتر ست و در این سمینار وارد مواضع احزاب برادر که رقیب سرمایه داری را خیلی دست کم گرفت حرفی زده نشده ست.
هنوز هم رسوبات آن تفکر رمانتیسم در تمام نیروها با پیشینه ی حزب توده و اکثریت در مواضع آنها علیه امپریالیسم دیده میشود.
البته منظور این نیست که در مقابل امپرالیسم و سرمایه داری باید کوتاه آمد .
بلکه باید با تحلیل درست و برنامه ی منسجم شعار های مناسب زمان و شرائط مشخص امروز را داد.

میم حجری
2 سال قبل
پاسخ به  آرمان

نه.
سیاست حزب توده ربطی به تحلیل احزاب کمونیستی از فوندامنتالیسم نداشته است.
حزب کمونیست شوروی
بارها به حزب توده هشدار داده بود.

احزاب کمونیست برای همدیگر تعیین تکلیف نمی کنند.
شکست حزب توده دلایل تئوریکی داشته است
به قول لنین
بدون تئوری انقلابی
جنبش انقلابی وجود ندارد.
بدون نظر علمی و انقلابی
عمل انقلابی محال است.
دیالک تیک تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل)

غلام سفيدكوهى
غلام سفيدكوهى
2 سال قبل

هر انقلابِ اجتماعى که نتواند آزادىِ مخالفانش را بیمه کند، ضدِ انقلابِ جدید است. میخواهد

لنینیستى/مائوییستى/کاستروایستى/هوشى مینیستى/دین ایسمى … باشد

محسن پرورش
محسن پرورش
2 سال قبل

«انقلاب سفید» را یادت رفت که چنان بلائی بر سر کشور آورد که مردم را به سوی حکومت مشروعه ولایت وقیح روانه کرد.

خسرو
خسرو
2 سال قبل

ما باید در کشف و تحلیل واقعیت های تاریخی به دور از هرگونه حُب و بُغض و قدیس سازی و اِبلیس سازی عمل کنیم و هدف مان انتقام گرفتن از گذشته نباشد بلکه پند و تجربه آموختن از آن برای رویارویی با اکنون و فرداهای پیچیده و پُر تلاطم به قصد مبارزه با ارتجاع و برقراری آزادی و عدالت باشد.
باید عمیقا به این باور برسیم که هیچ کس و هیچ جریان سیاسی ای قدیس و مبرا از خطا نیست.
به قول رابیندرانات تاگور: رود حقیقت از میان بستر خطا ها روان است و اگر در به روی همه ی خطا ها فرو بندی، حقیقت پشت در خواهد ماند!
اتحاد و ائتلاف عمل کوتاه مدت یا میان مدت و بلند مدت نیرو های چپ و عدالت خواه و مردم سالار و آزادی خواه نیاز مبرم زمانه ی ما است.
هر گونه تشتت و پراکندگی و تخالف و درگیری در اردوگاه چپ فقط مرتجعان و دشمنان مردم را شادمان تر و نیرومندتر می کند.
احزاب و سازمان های چپ همه برادر و اعضای یک خانواده هستند و برادر کُشی و نفی و طرد یکدیگر از آرزوها و اهداف و طرح ها و برنامه های هوشمندانه ی اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی ارتجاع حاکم است!
آرزو می کنم همه ی کنش گران شریف و آرمان خواه با اتحاد حداقلی خود شادمانی دشمنان زحمت کشان را به اندوه و نا امیدی بدل کنند.
هر مُشت از اتحاد پنج انگشت متفاوت تشکیل می شود. بیاییم با احترام به تفاوت ها و تاکید بر تشابه ها مشت آهنین اردوگاه رنج و کار را گره زنیم و بر دهان غارتگران خود خواه و مرتجع بکوبیم. دست از خود برتر بینی و خود قدیس پنداری و خود حقیقت پنداری و انتقام گرفتن از دیروزها و اثبات خود از طریق نفیِ دیگران برداریم.
این آرزوی بسیاری از کوشندگان چپ در ایران است و امید و انتظار دارند که همه ی ساز های متفاوت حاضر در ارکستر آرمان خواهان چپ به صورت همنوا و متحد و یکپارچه سمفونی و سرود صلح و آزادی و سوسیالیزم را در کوچه های تنگ و تاریک و حقارت بار سرمایه داری و ارتجاع هرچه با شکوه تر بنوازند و بسرایند.
اینچنین باد.
با احترام و ادب

میم حجری
2 سال قبل
پاسخ به  خسرو

ما باید در کشف و تحلیل واقعیت های تاریخی به دور از هرگونه حُب و بُغض و قدیس سازی و اِبلیس سازی عمل کنیم

کسی که فاقد حب و بغض و غیره باشد
یعین فاقد منافع طبقاتی باشد
شاید از سکنه کره مریخ است.
در سیاره زمین
بی طرف وجود ندارد.
جانبداری یکی از مفاهیم مهم ماتریالیسم تاریخی است.
معنی واژه های حزب و تحزب یعنی طرفداری
یعین حب و بغض و آماج و غرض

خسرو
خسرو
2 سال قبل
پاسخ به  میم حجری

درود بر شما
هر واقعیتی در طول و عرض و ارتفاع، نا محدود و بی پایان است. بنابراین، جستجو و تلاش انسان برای شناخت دقیق و عمیق واقعیت به منظور دستیابی به حقیقت نیز بسیار پیچیده و پُر حوصله و نسبی و انباشتی و تراکُمی و در نهایت، بی پایان است!
این یک گزاره ی دقیق و مشهور فلسفی(هستی شناسانه و شناخت شناسانه) است که با رویکردهای جزم اندیشانه و ارتودکسی شبیه به آیات و سوره های کتاب های ادیان ابراهیمی، فرسنگ ها فاصله دارد!

پیشِ چَشمَت داشتی شیشه ی کبود/زآن سَبَب عالَم کبودَت می نمود!/
(مولوی)

خامی و ساده دلی، شیوه یِ جانبازان نیست!
(حافظ)

با احترام و ادب

میم حجری
2 سال قبل
پاسخ به  خسرو

درود
بحث بر سر این جمله شما ست:
ما باید در کشف و تحلیل واقعیت های تاریخی به دور از هرگونه حُب و بُغض و قدیس سازی و اِبلیس سازی عمل کنیم

بحث بر سر مفاهیم حب و بغض شما ست.
ضمنا مولوی و عرفان و دشمن هردو حافظ
همگی
خردستیزند.
مولوی پای استدلالیان را (راسیونالیست ها را) چوبین و بی تمکین می داند.
حافظ بدترین دشمن عقل است.
کسب و کار حافظ تمسخر و تحقیر و تخریب عقل است
حافظ خانه عقل را به اتش میخانه (می) می بندد

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل
پاسخ به  میم حجری

وقتی ایده لوژی بر اساس حب و بغض باشد این ایده لوژی چماقداران خاصش را می آفریند و چماقدارانش قرب الله آدم خواهند کشت
مثل برادران داعش و امثال داعشیان
در حکومت های چپو شده مانند دادگاه های رفیق استالینی یا کامبوجیان
یا حکومت فاشیستی مثل برادر هیتلر با کوره های آدم سوزیش و نمونه های دیگر از برادران و رفقا و …
این مم حجری مثل اینکه از اصحاب کهف است تازه از …. با این اندیشکده جدیدش

میم حجری
2 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

ممنون
بحث بر سر این است که اعضای جامعه طبقاتی دارای منافع طبقاتی اند.
حنثی و بی طرف نیستند.
از بحث لطفا خارج نشوید.
راجع به ایده ئولوژی و داعشیسم و استالینیسم و غیره می توان مستقلا بحث کرد

علی سلیمانی
علی سلیمانی
2 سال قبل

من وقتی نظر اقای سرور علیمحمدی را خواندم ، در طول مقاله نا خواسته برایم تداعی می شد که با یک شخصیت جوشی و عصبانی و نه اکادمیک مواجه ام ،که ذهنش به کینه و دشمنی بی پایه و اساس نسبت به حزب توده ایران اغشته است ، که سوژه مورد بحث خودش را فقط بر مبنای یک احساس غلط که در طول زمان تبدیل به شخصیت فکری او شده است مورد خطاب قرار داده است.در ادامه این احساس نا خوشایند ایشان به دنبال موضوعات مناقشه بر انگیز می گردد.البته بدون اسناد و مدارک.اقای سرور …از میان انبوه کار های حیرت اور حزب توده ایران ،موضوعاتی را واگویه میکند که طی سال ها از طریق محافل شناخته شده جهت اهداف حاض مطرح شده است و بر حسب استعمال بیش از حد مندرس و کهنه شده است.عباراتی مثل ،نفت شمال ،ترور محمد مسعود،داستان تطهیر خلیل ملکی، استالینسم،عدم مقاومت مسلحانه در مقابل کودتای بیست هشت مرداد…………او حزب توده ایران را محکوم می کند که وارث به حق شوسیال دمکراسی انقلابی ایران و حزب کمو نیست ایرا ن است و ان را ضعف حزب توده ایران می شمارد و از موارد اتهام به حساب می اورد.لازم است به اقای علیمحمدی یاد اوری شود که این دانشمند گرامی اقای ابراهیمیان نیست که مطرح میکند حزب توده ایران مروج حزب سازی در ایران بوده است ، بلکه مرحوم بازرگان این واقعیت را مطرح کرده است.جنابعالی به خودتان زحمت داده بروید در کتاب بسیار ارزشمند پرو فسور ابراهیمیان /ایران بین دو انقلاب /جویا شوید که در همان زمان حزب توده ایران توده ایران پایه گذاری شد ، ده ها حزب که اسمشان است و همه با فراکسون های مجلس چهاردهم در ارتباط بودند مثل قارچ روییدند . سپس اندکی نا پدید شدند. وحزب توده ایران تا اکنون باقیست و حار چشمان دشمنان زحمتکشان ایران است .شما چگونه محققی هستید که یک مورد از کار های حیرت اور حزب را در مورد تشکلات جوانان،زنان،روشنفکران،روزنامه نگاران،جبهه ضد استعماری ، جبهه ضد فاشست،اتحادیه های سندیکا های کارگری، اتحادیه دهقانی نام نمی برید اقای دکتر این بررسی اکادمیک نیست غرض ورزی است

سرور علی محمدی
سرور علی محمدی
2 سال قبل

(هموطنان ارجمند من آرمان شیرازی و ب دیدار انگار که زیاد خود را با جامعه ای که در آن زندگی می کنند وفق داده اند که نمی دانند سرور اسم مونث است .خطاب به این عزیزان باید بگویم که از ابتدای خلقتم تا به امروز به زن بودن خود افتخار می کنم)

در پاسخی کوتاه به هموطنانی که نوشته ی مرا مقرضانه دریافتند باید بگویم که متاسفم .از دو حال خارج نیست: یا قلم من رسا نیست ، یا هموطنان گرامی فکر می کنند چون حزب توده هشتاد سال از عمرش می گذرد ، فقط باید از او تعریف کرد.. فرهنگ ما شرقیان است که از کودکی شنیده ایم هرچه بزرگتر ها می گویند درست است به هر حال سنی را پشت شر گذشته و نجربه دارند و تو یه الف بچه را چه به این غلط ها !!!!!!
اولا من پرفسور یرواند آبراهامیان را محققی می دانم که از بسیاری از آثارش چه در دوران تحصیل . چه پس از آن بهره های فراوان برده ام . اگر در نوشته ام مدام عنوان ایشان را ننوشتم چون لزومی نمی دیدم .هربار بنویسم پرفسور اگر شما به نوشته هایی که در نشریات منتشر می شود هم دقت کنید . عنوان یک بار نوشته می شود در آلمان چنین است.مهمتر از همه بر این باورم که قدر و منزلت یک محقق با تکرار مدام عنوانش بالا نمی رود که عدم تکرار شان او را بکاهد. در نقل قول ازناصر مهاجر نویسنده و محقق تاریخ حتی یک بار هم ننوشتم . مطمئن بودم که ناصر مهاجر با ننوشتن عنوانش دلگیر نخواهد شد. همان گونه که یرواند آبراهامیان خود را بی نیاز می بیند. اگر دقت کنید می بینید که در پنل از این که او را یرواند خطاب می کنند رگ گردنش بلند نمی شود که من پرفسور هستم اگر من نوشتم که برمن نیست که به ایشان بگویم از فروتنی نبود اعتقاد عمیق و قلبی ام بود.
در مورد جنایات استالین و موضع حزب توده سخنان یرواند ابراهامیان را من آوردم . انتقاد من این بود که چرا حزب توده پس از خروشچف از استالین گفت در حالی که بسیاری از ایرانیان به فرمان او به قتل رسیده بودند تاکیدم بر وابستگی حزب توده بود. هموطن ب دیدار عنوان نوشته ی من “نگاهی است به سمینار” و هرجا که نقل قولی آوردم شماره گذاری کرده و رفرانس دادم و اما در مورد کسانی که از حزب بیرون آمدند مطمئن باشید اگر باور خود انسان نباشد هیج حزب و سازمانی نمی تواند انسان طراز نوین تربیت کند. این که فرمودید در” شرایط خفقان هیچ حزب و جریانی فعالیت نمی کند و این مختص ایران نیست بلکه در همه جهان چنین است “.حیرت آور است در اوج خفقان پهلوی ، چریک های فدایی با اعتقاد به کمونیسم آتشی برافروختند که دل های مرده ی نسل مرا زنذه کرد . انقلابی به کسی نمی گویند که در فصای باز سیاسی فعالیت کند . نگاه کنید به ایران جوانانی که امروز سینه هایشان را سپر گلوله های مزدوران جمهوری اسلامی می کنند خاطره ی جانیازی و فداکاری فداییان را در ذهن خود دارند.اشاره کردید که همه ی احزاب دوران مثبت و منفی دارند در این مورد با شما هم عقیده ام اما اشکال کار این سمینار و مخصوصا سخنران این بود که در بررسی کارنامه ی حزب فقط نکات مثبت را دیده . که به نظر من درست نیست . داوری های این چنینی آدم را یبه یاد این ضرب المثل می اندازد که:سوسکه وقتی بچه اش از دیوار بالا می رفت گفت قریان پاهای بلورین تو بروم.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

“رود حقیقت از میان بستر خطا ها روان است…”
 
هم میهن گرامی, خانم سُرور علی محمدی درود بر شما!
سپاسگزارم از اینکه گفتگو را پی گرفته اید تا که همراهی برای دستیابی به حقیقت را ممکن سازید.
جای سُرورِ بیشتر بود اگر در پاسخ خود پیش انگاشته های کمتری میداشتید… مانند آنکه من نمیدانم “سرور اسم مونث است”؛ یا که فکر می کنم “چون حزب توده هشتاد سال از عمرش می گذرد، فقط باید از او تعریف کرد”؛ و یا اینکه من با “فرهنگ شرقی” باور به آن دارم که “هرچه بزرگتر ها می گویند درست است”. 
جدا از پیش انگاشته ها, من چون شما را نمی شناختم نامتان را به دو دلیل در “گیومه” گذاشته بودم: ۱) پیدا نبود که “سرور” سُرور (نام زن) یا سَروَر (نام مرد) است و ۲) میتوانست نام قلمی شما برای رعایت امنیت باشد. بنابراین, در نوشتار خود شما را خانم یا آقا نیز نخواندم.
درین گفتگوها, از اینگونه جزییات باید چشم پوشید چون ما را به کژراه میبرند. ازینرو, من همچنان چشم در راه پاسخ شما به پرسشهایی هستم که در میان گذاشته بودم. میدانم که دادن یا ندادنِ پاسخ انتخاب شماست. اما, با وامگیری و سپاس از هم میهن دیگرمان “خسرو”, شایسته است که این گفته ی رابیندرانات تاگور را همواره در نگر داشته باشیم: 
“رود حقیقت از میان بستر خطا ها روان است و اگر در به روی همه ی خطا ها فرو بندی، حقیقت پشت در خواهد ماند!”
 
بی آلایش تر از این نمیتوان گفت! این روند, خودِ خودِ زندگیست که می باید چون نقشه ی راهی در بررسی عملکرد توده ایها, فداییان و دیگران بکار گرفته شود. تنها درین راستاست که جویباران یکی میگردند, تنها درین گذار ست که “دیدار می‌کنیم, حقیقت را, آزادی را, خود را…”

میم حجری
2 سال قبل

سازمان چریک های فدایی خلق
نه
جریانی کمونیستی
بلکه
جریانی آنارشیستی ـ تروریستی، فئودالی و ضد کمونیستی بوده است.
در این سازمان
گروهی تمایلات کمونیستی داشته اند و به حزب توده پیوسته اند
مثلا بیگوند و یاران

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل
پاسخ به  میم حجری

این جریان چپ که عنوان چریک های فدائی نام گرفتند بعد از بازی های حزب توده که
این حزب تعریف درستی از اهداف خودشان نداشتند…
نسل بعدی چپ تلاش داشت چپی با گرایش ملی را سازمان دهی کند.
اینکه اینها با معیار و ادبیات چپ میم حجری نمی خواند ایشان بخواهد موجودیتشانرا بی اعتبار کند این روش ایشان پرسش برانگیز است
جامعه ایران سیستم و یا دوره فئودالیش کجا بود که کسانی را بخاطر به گرایش فئودالی
مورد هجوم قرار دهیم

میم حجری
2 سال قبل

هموطنان گرامی فکر می کنند چون حزب توده هشتاد سال از عمرش می گذرد ، فقط باید از او تعریف کرد

کسی چنین فکر نمی کند.
چون حزب توده تنها سازمان سیاسی در ایران است که از خود انتقاد کرده است.
مراجعه کنید به آثار جوانشیر و مهرگان و غیره
و
کماکان هم از خود انتقاد می کند.
اگر خواستید خبر کنید تا برای تان لینک دهیم.
انتقاد مغز پسته عشق است.
سرسخت ترین منتقدان هر کس مادر و پدر او هستند که هم منتقدان عملی اند (پاک کردن آب دماغ، بستن دکمه پیراهن و کت و شلوار) و هم منتقدان فکری و نظری و رفتاری و گفتاری اند

میم حجری
2 سال قبل

نگاه کنید به ایران جوانانی که امروز سینه هایشان را سپر گلوله های مزدوران جمهوری اسلامی می کنند خاطره ی جانیازی و فداکاری فداییان را در ذهن خود دارند.

سرور فریفته ظواهر امور است
شیفته جنجال ها و های و هو ها ست.
برای شناخت جامعه ایران
باید به تویتستان رفت و شاهد سطح توسعه فکری جوانان بود.
ما با این جوانان «انقلابی» مورد نظر سرور بیش ۵۰۰۰ هماندیشی داشته ایم و در سلسله مقالاتی تحت عنوان کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی
منتشر کرده ایم.
به جرئت می توان گفت که در ج. ا. نه زندانی سیاسی به معنی حقیقی کلمه هست و نه جنبش انقلابی.
جای حزب توده به طرز تراژیکی خالی است.
فوندامنتالیسم بسان فاشیسم
سکنه جامعه را مغز زدایی می کند
به قول فروغ فیلسوف
«دیگر کسی به هیچ چیز نمی اندیشد»
(به جز حوایج نفسانی بسان بهایم)

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

زندگی, از یک دیدگاه, داستان فرصت های از کف رفته است!

چگونه میتوان پذیرفت که چند تن از “پژوهندگان تاریخ” از برون به داوری علمکرد هشتاد ساله حزب توده ایران بنشینند بدون آنکه شرکت دست کم یک تن از اعضای آن حزب را لازم ببینند؟!
هیچ دادگاه “بورژوایی” حتی بگونه ای غیابی “حساب متهم را نمیرسد”. اما پیدا نیست چرا “همت” بنیاد ایران شناسی دانشگاه سنت اندروز آنقدر بلند نبود که از حزب توده ایران برای شرکت در جلسه داوری عملکرد هشتاد ساله اش دعوت کند! فراتر از آن, چرا هیچیک از پژوهندگان به این کمبود اعتراض یا اشاره ای نکرد؟ 
از اینها گذشته, کنفرانس دانشگاه سنت اندروز پایان کار نبود… هم میهن ما “سرور علی محمدی” گفته های داد و ستد شده در کنفرانس سه روزه میان پژوهندگان را نادرست و ناکافی دانسته و با یاری گرفتن از یک تن از داوران, یعنی آقای ناصر مهاجر, “داوریهای جامانده” را در این نوشتار آورده است! تنها چند نمونه:
۱ – او از “محقق والاقدر تاریخ ایران، پروفسور یرواند آبراهامیان” حیرت زده شده است که سخنانش در “تضاد (با) عنوان کنفرانس” بوده است! خواننده به این پنداشت سوق داده میشود که شاید این “محقق والاقدر” نیز به کهولت دچار شده باشد(؟!)
۲ – او بسیار فروتنانه میگوید: “بر من نیست که به محققی که آثارش از صدها فزون است بگویم که (چنین است و چنان)” اما میگوید… سپس میپرسد:
الف – “حزب توده چه کرد؟” و پیداست در ذهن خود دارد که هیچ! 
ب – “توشه ای که حزب توده از خود به جا گذاشت چه بود؟” و بکلی ادبیات, تجربه (مثبت و منفی), تاریخ نویسی و پرورش یک نسل از هوادران سوسیالیسم را از یاد میبرد!  
پ – “کدام سازمان یا حزب سیاسی در بستر تجارب حزب توده شکل گرفت؟” آیا پیدایش گروهها به سبب یا به رغم عملکرد حزب توده “در بستر تجارب حزب توده” نبوده است؟
۳ – چند خط پایینتر, او یکباره “محقق والاقدر تاریخ ایران، پروفسور یرواند آبراهامیان” را به “آبراهامیان” فرو میکاهد و دلایل ششگانه او برای گسترش نفوذ حزب توده در میان کارگران و روشنفکران را یکایک بر شمرده و نادرستی آنانرا به “اثبات” میرساند! خود بخوانید و داوری کنید…
ناگفته نماند که آقای ناصر مهاجر, دست کم در میزگرد, نگاه دیگری ارائه میکند و “تضاد(ی میان) عنوان کنفرانس با سخنان پروفسور یرواند آبراهامیان” نمی بیند. آقای مهاجر در همان میزگرد اینچنین آغاز میکند: “از یرواند برای صحبت‌های بسیار جالب و نکته‌های بسیار هوشمندانه‌اش سپاسگزارم” و سپس نکته های مثبتی در باره عملکرد حزب توده, که بگمانش پروفسور آبراهامیان به سبب کمبود وقت به آنها نپرداخته است, برمیشمرد.
شگفت زدگی من از اینست که چرا بنیاد ایران شناسی دانشگاه سنت اندروز در برنامه ریزی خود آنقدر بی کفایت بود که هم میهن گرامی و دقیق ما “سرور علی محمدی” را به جمع داوران نیفزود و ازین رهگذر نتیجه گیریهای کنفرانس را دچار کاستی جبران ناپذیری کرد… هرچند که زندگی, از یک دیدگاه, داستان فرصت های از کف رفته است!

میم حجری
2 سال قبل

تأملی در جملات اول آرمان:
۱
زندگی, از یک دیدگاه, داستان فرصت های از کف رفته است!

چرا و به چه دلیل تجربی، علمی و منطقی؟
ضمنا منظور از «یک دیدگاه» کدام دیدگاه است؟

۲
چگونه میتوان پذیرفت که چند تن از “پژوهندگان تاریخ” از برون به داوری علمکرد هشتاد ساله حزب توده ایران بنشینند بدون آنکه شرکت دست کم یک تن از اعضای آن حزب را لازم ببینند؟!

اولا
فرهاد فرجاد و امثالهم از اعضای رهبری حزب توده بوده اند و احتمالا همین پژوهش هیستوریستی (مبتنی بر ترایخگرایی بورژوایی) را سازمان داده اند.
ثانیا
یکی از احزاب حزب توده به نام مهر
مقلد و مرید پروفسور آبراهامیان است و دهها مصاحبه و مطلب از او منتشر کرده است.
ثالثا
بررسی حزبی و یا هر چیز دیگری
نیازی به نماینده و طرفدار ان حزب و آن چیز ندارد.
اگر چنین بود باید فاتحه پژوهش و بررسی و کاوش را پیشایپش خواند.

ب. دیدار
ب. دیدار
2 سال قبل

مشکل آقای علی محمدی این است که سعی کرده در رابطه با این کنفرانس مطلبی نقادانه ارایه دهد اما در نهایت کپی سخنان شرکت کنندگان در این کنفرانس را تکرار کرده است.
ایشان با نقل صحبت های سخنرانان بخصوص آبراهامیان در نتیجه گیری اولیه به رویگردانی هنرمندان و روشتفکران از حزب توده ایران اشاره می کنند. جناب علی محمدی با این نتیجه گیری رسیده که چون روشنفکران از حزب رویگرداندند پس تحلیل آبراهامیان صحیح نیست. آقای علی محمدی، اینجا موضوع رفتن یا ماندن نیست بلکه موضوع تاثیر گذاری است. این همان نکته مغفولی است که شما به عمد یا سهو از آن طفره می رود. آقای علی محمدی روشنفکرانی که از حزب بیرون رفتند و یا مجبور شدند به دلیل شرایط کودتایی از همکاری با حزب توده ایران محروم شوند، در نهایت به دلیل همین تاثیر گذاری، نقطه های درخشانی را در عرصه های گوناگون به ثبت برسانند. ما مترجمانی داشته و داریم که تحت تاثیر ادبیات حزب توده آثاری را ترجمه کردند که منشاء ثمراتی پربار برای جامعه ما شد. مرتضی راوندی پس از کودتای ۲۸ مرداد که با حزب توده در ارتباط نبود اما تاریخ اجتماعی وی از اثرات ماندگار می باشد. احمد محمود پس از کودتای ۲۸ مرداد به نویسندگی روی آورد و آثار درخشان بر جای گذاشت. محمد قاضی مترجم برجسته کشورمان نمونه دیگری است. اینها بعد از کودتای ۲۸ مرداد با حزب توده ارتباط نداشتند اما تاثیری که از این حزب گرفتند را که نمی شود منکر شد. شما بروید زندگی هنرمندان، هنرپیشه ها، نویسندگان، پژوهندگان و دیگر نام آوران تاریخ معاصر را مطالعه کنید. خیلی از آنها هم اتفاقا ضد توده ای شدند اما به دلیل همان تاثیر از حزب، در صحنه سیاسی، ادبی و فرهنگی میهن ماندگار شدند. خود تقی ارانی هم تحت تاثیر افکار مارکسیستی به افکار مترقی رسید. نقش جنبش دانشجویی در تحولات سیاسی انکار ناپذیر است. شما بروید ببینید کدام حزب حرکت های دانشجویی را نهادینه کرد. بعد از ۲۸ مرداد عملا فعالیت حزب توده ایران در دانشگاه ها تعطیل شد اما اعتراضات دانشجویی هیچ موقع متوقف نشد. آیا شما منکر این تاثیر گذاری هستید؟ ۸ مارس بیش از صد سال است برگزار می شود اما این گستردگی امروز به مانند صد سال پیش که نیست. همین تاثیرات است که این جنبش را جهانی کرده و در سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است. ماندن و رفتن این یا آن شخص و تاثیر گذاری دو مقوله جدا هستند.

برداشت من این است که آقای علی محمدی معتقد است آبراهامیان تاسیس حزب توده ایران را بدون ارتباط با جنبش مشروطه می داند. اگر این برداشت درست باشد باید توضیح داد. در مورد اینکه تاسیس حزب توده ایران ریشه در جنبش مشروطیت داشته است کاملا درست است. من که متوجه انتقاد علی محمدی در این رابطه نشدم. خود آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب به تفصیل در این باره نوشته اند. با مراجعه به اسناد حزب توده که در اینترنت موجود است متوجه می شوید که اتفاقا خود حزب توده ایران بر این مسئله تاکید و پافشاری دارد. ده ها مطلب از نقش حیدر عمواوغلی از طرف حزب توده ایران انتشار یافته است. حزب توده ایران خود را وارث فعالان سیاسی انقلاب مشروطه و حزب کمونیست ایران می داند. به نظر می آید آقای علی محمدی در این رابطه اطلاعات محدودی دارند. اینکه مثلا آبراهامیان در این کنفرانس چیزی نگفته به این معنی نیست که وی منکر این تاثیر است.

آقای علی محمدی بعد نتیجه گیری می کند که این چه حیاتی است که در خفقان می میمرد فضا که باز می شود جان می گیرد. من متوجه نیستم که ایشان چرا این نتیجه گیری را دارد. این وضعیت که محدود به حزب توده نیست و مختص ایران هم نیست. وقتی خفقان برقرار می شود این طبیعی است که فعالیت هم محدود می شود. من متوجه این استدلال نیستم.

تا آنجا که اطلاع دارم اتحاد شوروی پس از انقلاب اکتبر، تمامی قراردادهای اسارت بار روسیه تزاری را یک طرفه لغو می کند. در مورد نفت شمال موضع شوروی این بوده که چنانچه در آینده دولت ایران خواست در این زمینه عملیاتی انجام دهد باید اولویت با شوروی باشد. این هم به این دلیل بود که خطرات امنیتی حضور کشورهای امپریالیستی را در همسایگی ایران دور کند. فارغ از این مباحث تا آنجا که اطلاع دارم من تاکنون نشنیده ام که ایران نفتی در شمال استخراج کرده باشد. با اینکه در این رابطه اطمینان ندارم اما چنانچه این موضوع درست باشد مشخص نیست مجادله بر سر چیست؟ در نهایت قراردادی منعقد نشد اما من اطمینان دارم چنانچه این قرارداد منعقد می شد به مراتب از قراردادی کنسرسیوم که بعد از کودتای ۲۸ مرداد منعقد شد بهتر بود و در جهت منافع ملی نیز بود.
در مورد آذربایجان باید گفت حمایت حزب توده ایران از این جنبش یکی از درخشان ترین موضع گیری های سیاسی این حزب بوده است. عمر یکساله حکومت فرقه دمکرات در آذربایجان نشان داد در صورت تداوم این حکومت نه تنها آذربایجان بلکه کل ایران می توانست منفعت ببرد.

در رابطه با مصدق حزب توده در اوایل ارزیابی اشتباه داشت اما بعدا تصحیح شد. کودتای ۲۵ مرداد با هوشیاری حزب توده ایران شکست خورد. در ۲۸ مرداد مصدق هر گونه اجتماعی را ممنوع کرد و دستور داد همه در خانه ها بمانند. شرایط برای کودتا در غیاب نیروی اجتماعی کاملا مهیا شد. رهبری حرب توده یا مجبور شده بود به خارج از کشور برود یا مخفی بود. تصمیم گیری در این شرایط برای هر نیروی سیاسی مشکل است اما در هر حال انتقاد هم وارد است.
در مورد قربانیان استالین که در نشریه دنیا از آنها نام برده شده است لطفا منبع خود را اعلام کنید تا مشخص شود این موضوع تا چه حد صحت دارد. بنده شخصا چنین چیزی را در مجلات دنیا سراغ ندارم. لطفا مشخص کنید منبع شما چیست؟

آقای علی محمدی به سخنان آقای ناصر مهاجر اشاره می کند. اینکه رفیق اسکندری مواضع متفاوتی داشته است درست است. در اسناد حزبی هم وجود دارد و نیاز به کنکاش تاریخی هم نیست . شادروان خاوری همین چندی پیش این موضوع را گفتند و من متوجه نیستم شما در اینجا چه چیزی را می خواهید به اثبات برسانید. شما صحبت های آقای ناصر مهاجر در رابطه با خسرو روزبه و احسان طبری را هم آورده اید. آقای ناصر مهاجر طوری سخن رانده است که خواننده فکر می کند ایشان از نزدیک با این افراد بوده و شاهد اصلی وقایع هم بوده است. با تاریخ نگاری به شیوه جیمزباندی که نمی شود تاریخ را بررسی کرد.

یک نکته ای که آقای علی محمدی باید مورد توجه قرار دهند این است که رفت و آمد افراد در احزاب منحصر به حزب توده ایران نیست. شما به حزب دمکرات کردستان نگاه کنید ببینید چند بار انشعاب و درگیری داشته است. به راه کارگر نگاه کنید. به جریانات فدایی نگاه کنید. حزب کمونیست کارگری هر یکی دو سال انشعاب دارد. حزب کمونیست ایران یا کومله هم انشعاب داشته است. در احزاب دیگر کشورها هم همین رفت و آمدها وجود دارد. با این طرز استدلال که نمی شود کارنامه یک حزب را مورد سنجش قرار داد.

در رابطه با موضع گیری های حزب در بعد از انقلاب ۵۷ ذکر چند نکته لازم است. انقلاب ایران پیچیدگی های خود را داشته و دارد. حمایت از خمینی منحصر به حزب توده ایران نبود اما حزب در این زمینه اشتباه بزرگی کرد. خود اسناد حزبی هم به این موضوع اشاره کرده است. مشکلی که وجود دارد این است که ما وقایع تاریخی را در بستر زمانی که اتفاق افتاده است بررسی نمی کنیم. مثلا خیلی راحت است که بگوییم اشغال سفارت آمریکا اشتباه بود اما در آن زمان هر کس این موضع گیری را داشت حالت آدم مهدورالدم را داشت. در آن دوره همه در تمجید از خمینی گوی سبقت می ربودند. واقعیت این است که هیچ نیروی سیاسی فکر نمی کرد روحانیت قادر است حکومت را در اختیار بگیرد. حکومت با سپردن حکومت به بازرگان در اوایل انقلاب نزاع سیاسی را از خود دور کرد. این موضوع سبب گردید تا همه نیروهای سیاسی بر علیه همدیگر صف آرایی بکنند. حاکمان اسلامی دو نتیجه را کسب کردند. اول اینکه در این فاصله سازمان دهی خود را محکم و تکمیل کردند و دوم اینکه بذر کینه در بین نیروهای سیاسی را پخش کردند. این کینه پس از چهل سال هنوز دامنگیر اپوزیسیون است و مانع ازاین شده است که یک اپوزیسیون قوی شکل بگیرد. در آن مقطع حمله به حزب توده ایران و مخالفت با آن نیز به شدت ادامه داشت و شاید همین وضعیت بود که باعث شد حزب توده ایران از دشمن اصلی غافل شود.

احزاب سیاسی در دوران فعالیت خویش دوران درخشان و بدی هم دارند. تاریخ ۸۰ ساله حزب توده ایران منحصر به چند سال اول انقلاب نیست. در طول این ۸۰ سال، فعالیت علنی این حزب محدود به چندین سال بوده است. این حزب بیش از ۷۰ سال از فعالیت خود را در جو سرکوب و اعدام و شکنجه و دیکتاتوری گذرانده است. در چنین شرایطی اشتباه هم اجتناب ناپذیر است. تاریخ حزب توده ایران از تاریخ معاصر سیاسی ایران جدا نیست. نقد و بررسی این تاریخ چنانچه بدون غرض های سیاسی باشد و علمی و مستند صورت بگیرد بسیار مفید و مثبت خواهد بود. خوشبختانه ما در طول سال های گذشته شاهد افزایش بیشتر چنین رویکردهایی بوده ایم اما متاسفانه هنوز هم هستند نیروها و افرادی که این رویکرد را بر نمی تابند و با شیوه های منسوخ شده گذشته در صدد هستند تصویری مخدوش از این تاریخ را ارایه دهند. آقای علی محمدی وارث آن شیوه منسوخ شده می باشد.

میم حجری
2 سال قبل
پاسخ به  ب. دیدار

درنگی در اولین جمله دیدار:
مشکل آقای علی محمدی این است که سعی کرده در رابطه با این کنفرانس مطلبی نقادانه ارایه دهد اما در نهایت کپی سخنان شرکت کنندگان در این کنفرانس را تکرار کرده است.

اولا
سرور از کی تاحالا اسم مذکرات است که دیدار به کرات از آقای علی محمدی دم می زند؟

ثانیا
سرور را حتی اگر سرور (sawar) باشد، هرگز نباید دستکم گرفت.
سرور صاحبنظری اندیشنده است.
به همین دلیل ما هم نیشتری زدیم تا به هماندیشی برانگیزیم و ضمنا بیندیشیم.
نظرات سرور را باید تجزیه و تحلیل کرد.

دیدار
دیدار
2 سال قبل
پاسخ به  میم حجری

به نظر می رسد در مورد مونث یا مذکر بودن نویسنده من اشتباه کرده ام و از این بابت عذر خواهی می کنم. سهوا این اشتباه رخ داده است. با تشکر از این تذکر

هوشنگ فرخجسته
هوشنگ فرخجسته
2 سال قبل
پاسخ به  دیدار

شما مثل این که « تنها به قاضی رفتید و راضی بر گشتید»
نگارنده نمی خواهد با یک کامنت طولانی در مورد تمام نوشته ی بالا بلند شما اظهار نظر کند.
فقط یک نکته را به عنوان مثل عرض می کند .

نوشته اید :” یک نکته ای که آقای علی محمدی باید مورد توجه قرار دهند این است که رفت و آمد افراد در احزاب منحصر به حزب توده ایران نیست. شما به حزب دمکرات کردستان نگاه کنید ببینید چند بار انشعاب و درگیری داشته است. به راه کارگر نگاه کنید. به جریانات فدایی نگاه کنید. حزب کمونیست کارگری هر یکی دو سال انشعاب دارد. حزب کمونیست ایران یا کومله هم انشعاب داشته است. در احزاب دیگر کشورها هم همین رفت و آمدها وجود دارد. با این طرز استدلال که نمی شود کارنامه یک حزب را مورد سنجش قرار داد.
این بحث شما و مقایسه «انشعابات» در جریان های مختلف سیاسی بسیار سطحی و غیر منطقی ست.
امروز در همین سایت اخبار روز ، مطالبی از حزب توده ، راه سوم ، سازمان انقلابی حزب توده ، راه توده ، ما توده ای ها ، حزب دموکراتیک مردم ایران و اشخاص حقیقی که منسوب به همین جریانها می باشند می خوانیم.
اتهامات سنگینی به خصوص به وقایع بعداز سرکوب ۱۳۶۱ به یکدیگر وارد می کنند.
من به عنوان کسی که رفقای زیادی در تمام این جریانات می شناسم فکر نمی کنم چنین وضعیتی مثلا برای دیگر جریانات وجود داشته ست.
مواضع مختلف و انشعابات سیاسی فدائیان بعداز انقلاب و حتی امروز که سازمان اکثریت هنوز برای تغییر در همین حکومت مایه می گذارد و مورد انتقاد تمام مخالفان حکومت ولایت فقیه می باشد.
با اتهامات امنیتی که دستگیر شدگان حزب توده در سال ۱۳۶۱ راجع به یکدیگر فاش می کنند. فرق دارد.
در مورد راه کارگر ، حزب دموکرات کردستان و سایر جزیانات که نام بردید نیز مسائل امنیتی عمده نیست.
نوشته شما بحث انگیز ست و نمی توان از کنار آن گذشت.

دیدار
دیدار
2 سال قبل

دوست گرامی انشعابات در حزب توده عمدتا سیاسی بوده است. خلیل ملکی با سیاست حزب توده ایران مخالف بود و خارج شد. سازمان انقلابی بعد از اختلاف چین و اتحاد شوروی از حزب جدا شد. حزب دمکراتیک مردم ایران به سرگردگی بابک امیر خسروی به دلایل سیاسی از حزب خارج شدند. در مورد راه توده و توده ای ها باید گفت اینها جریان نیستند. دو نفر فعال سیاسی هستند که برای خودشان سایتی زده اند و مطالبی می نویسند. حزب توده ایران فقط در رابطه با جریان راه توده معتقد است ارتباطاتی با حکومت دارد. حالا شما به من بگویید مشکل امنیتی کجا بوده است. در این میان تمامی این جریانات دارای یک نقطه مشترک هستند. تمامی این جریانات بعد از مدتی به هیچ تبدیل شدند. خلیل ملکی و جریان راه سوم کجا رفت؟ سازمان انقلابی کجایند؟ همین جریان بابک امیر خسروی هر چند وقت یکبار یک اطلاعیه به نام حزب دمکراتیک مردم ایران می دهد در حالی که این جریان حتی یک حساب تلگرامی ندارد. نقطه اشتراک دیگر این جریانات و افراد این است که جریانات ضد توده ای از آنها استفاده ابزاری می کنند. جریاناتی که هیچ بودند و هیچ هم باقی ماندند.

هوشنگ فرخجسته
هوشنگ فرخجسته
2 سال قبل
پاسخ به  دیدار

از عباس شهریاری و تشکیلات تهران حزب توده تا دستگیری گروه جزنی در سال ۱۳۴۶ بعد در دام انداختن گروه فلسطین ۱۳۴۸ و سپس ماجرای هوشنگ اسدی که وقتی نامش بعداز انقلاب به عنوان ساواکی فاش شد . حزب توده تکذیب کرد که او نفو‌ذی حزب توده در ساواک بوده ست.

بعداز دستگیری اول پرتوی و وقایع بعدی و حمله به حرب توده در سال ۱۳۶۱ روایت ها و داستانهای مختلفی توسط توده ای ها ، در ایران ، افغانستان ، شوروی سابق و دیگر کشور علیه یکدیگر در ارتباط با همکاری ها با ساواک و حکومت اسلامی بعداز سرکوب سال ۶۱ در بازجوئی ها و آزادی ها و … در رسانه های مختلف منتشر شده ست.
حالا شما فرض کنید در همه سازمانهای و جریانها سیاسی همین طور بوده ست.
این فقط بی توجهی به اصل مسئله ست.

ب. دیدار
ب. دیدار
2 سال قبل

دوست گرامی
به نظر می رسد شما مسایل را با همدیگر قاطی کرده ای. بحث ما این بود که در جریان فعالیت سیاسی انشعابات چه خوب و چه بد در احزاب اتفاق می افتد و منحصر به حزب توده نیست. آن چیزی که آلان شما مطرح می کنی ربطی به انشعابات ندارد. چیزی که شما مطرح می کنی نفوذ امنیتی است و صحبت شما کاملا صحیح است. چه در رژیم شاه و چه در رژیم جمهوری اسلامی ما شاهد افراد نفوذی و یا خیانت کار بوده ایم. در مورد شهریاری اشاره شما صحیح است. رفقا حکمت جو و خاوری به دلیل نفوذ ساواک دستگیر و زندانی شدند. در مورد هوشنگ اسدی هم اشاره شما صحیح است. منتها حزب توده آن را تکذیب نکرد . در یکی از اولین شماره های نامه مردم بعد از انقلاب اعلام شد که هوشنگ اسدی نفوذی حزب در ساواک بوده است. من سعی کردم با مراجعه به آرشیو، شماره نامه مردم را پیدا کنم که تاکنون موفق نشده ام. اما حزب تکذیب نکرد و اعلام کرد که هوشنگ اسدی نفوذی حزب در ساواک بوده است. تا آنجا که اطلاع دارم هوشنگ اسدی همکار رحمان هاتفی در روزنامه کیهان بود و از انتشار نشریه نوید هم اطلاع داشت. نشریه نوید تا مقطع انقلاب بدون مشکلی انتشار یافت.این موضوع برای من هم هنوز قابل هضم نیست اما شما در این رابطه اشاره درستی کرده اید. اما در بعد از انقلاب هوشنگ اسدی دستگیر شد و در نهایت آزاد شد و مدتی در نشریات داخلی فعالیت می کرد و در این دوره سابقه ای مخدوش دارد. ایشان هم اکنون در خارج از کشور است و حزب توده ایران با وی مرزبندی مشخصی دارد. در خارج از کشور وی با همسرش گرداننده سایت روزآنلاین بودند. نوشابه امیری همسر وی هم اکنون با ایران اینترنشنال همکاری می کنند و مناسبات نزدیگی با سلطنت طلبان دارند. در مورد پرتوی هم اشاره شما صحیح است. پرتوی با سازمان نوید همکاری می کرد. بعد از انقلاب با حزب توده همکاری اش را ادامه می دهد. بعد از دستگیری کوتاه مدت به همکاری با نیروهای امنیتی رژیم فعلی آلوده می شود و در دستگیری و شناسایی اعضای حزب توده ایران هم مشارکت داشته است. وی چند سال پیش فوت کرد اما خیانت او بر همگان آشکار است. از این موارد کمابیش در رابطه با حزب توده ایران وجود داشته است ومنحصر به حزب توده ایران نبوده است. وقتی شاهپور بختیار در پاریس به قتل رسید مشخص شد قتل او با همکاری و سازمان دهی کسانی انجام گرفت که اتفاقا رابطه نزدیک با بختیار داشتند. سازمان های امنیتی در احزاب نفوذ می کنند و ضربه می زنند. این ضربه ها هم معمولا توسط کسانی به اجرا درمی آید که به نحوی برای حزب آشنا بوده اند. پرتوی و هوشنگ اسدی کارنامه مثبتی داشتند اما بعد از دستگیری ها و احتمالا شکنجه ها تسلیم می شوند و تحت اختیار نیروهای امنیتی برنامه های آنان را اجرا می کنند.
در نهایت اینکه من صحبت شما را قبول دارم اما بحث من انشعابات در احزاب سیاسی بود اما به نظر می رسد بحث شما نفوذ امنیتی است. اینها دو مقوله مجزا هستند.
با تشکر ار توجهتان

جواد احسانی
جواد احسانی
2 سال قبل

            « در نهایت قراردادی منعقد نشد اما من اطمینان دارم چنانچه این قرارداد منعقد می شد به مراتب از قراردادی کنسرسیوم که بعد از کودتای ۲۸ مرداد منعقد شد بهتر بود و در جهت منافع ملی نیز بود» «در مورد آذربایجان باید گفت حمایت حزب توده ایران از این جنبش یکی از درخشان ترین موضع گیری های سیاسی این حزب بوده است.».ایران دوستان و وطن پرستان این مواضع راوطن فروشی میدانند.
یکی دیگر از موارد عدم شناخت حزب توده و دیگر کمویست های متوهم از خمینی،نخواندن کتاب ولایت فقیه و رساله عملیه و خصوصاً مورد تفخیذ است.ضمناً لیدر حزب توده از افراد ناکام با آرزوهای برباد رفته است که منتظر گرفتن حکم نخست وزیری از خمینی و تشکیل کابینه بود.لذا دشمن سرسخت بازرگان شد که ازوی پیشی گرفته بود.جوان ناکام.

باران اذرمینا
باران اذرمینا
2 سال قبل
پاسخ به  ب. دیدار

چرا شما انتقاد های اصولی را نمپذیرید شما اگر توده ای هستید بدانید که با توحیه هر ان چه ان حزب کرده یا حداکثر اشاره به برخی اشتباه ها به حزب نیمه مرده تان کمک نمی کنید . در باره ی حزب توده نباید همه ی کارهای ان را نفی کرد اما حزب توده حزبی بود استالینی و پیرو سیاستهای اتحاد شوروی و دفاع حزب توده از امتیاز نفت شمال نشان از وابستگی ان حزب به شوروی دارد و این حزب در برابر شعار ملی کردن نفت در سراسر کشور شعار ملی کردن نفت در جنوب را می داد. از فرقه باقرف ساخته ی دمکرات اذربایحان که قصد جدایی این استان را با تشکیل ارتش و پول محلی و برچیدگی زبان فارسی داشت پشتیبانی کرد .با ناجوانمردانه ترین شیوه ها با منتقدان خود برخورد می کرد و تا سی تیر مصدق را عامل امریکا می دانست به ترور فیزیکی کسانی مانند محمد مسعود و حسام لنکرانی و… دست زد . پس از ۲۵ مرداد با چپ روی نیروهای میانه را به هراس انداخت- نگاه کنید به اسناد پلنوم وسیع حزب ۱۳۳۷- در انقلاب اسلامی به پیروی از جو اسلام زده در پی خمینی افتاد و سازمان فدایی را به کژراه ی کشاند و سیاست های ازادی ستیزانه و ضد زن رژیم را توجیه و ازان هاپشتیبانی کرد و سرانجام قربانی خمینی ضد امپریالیست؟؟ شد و هنوز هم به یک انتقاد از خود ریشه ای نپرداخته است . با این کارنامه ی سیاه خدماتش راهم از چشم انداخت

خسرو
خسرو
2 سال قبل
پاسخ به  ب. دیدار

سپاس و درود فراوان بر شما.
ما باید در کشف و تحلیل واقعیت های تاریخی به دور از هرگونه حُب و بُغض و قدیس سازی و اِبلیس سازی عمل کنیم و هدف مان انتقام گرفتن از گذشته نباشد بلکه پند و تجربه آموختن از آن برای رویارویی با اکنون و فرداهای پیچیده و پُر تلاطم به قصد مبارزه با ارتجاع و برقراری آزادی و عدالت باشد.
باید عمیقا به این باور برسیم که هیچ کس و هیچ جریان سیاسی ای قدیس و مبرا از خطا نیست.
به قول رابیندرانات تاگور: رود حقیقت از میان بستر خطا ها روان است و اگر در به روی همه ی خطا ها فرو بندی، حقیقت پشت در خواهد ماند!
اتحاد و ائتلاف عمل کوتاه مدت یا میان مدت و بلند مدت نیرو های چپ و عدالت خواه و مردم سالار و آزادی خواه نیاز مبرم زمانه ی ما است.
هر گونه تشتت و پراکندگی و تخالف و درگیری در اردوگاه چپ فقط مرتجعان و دشمنان مردم را شادمان تر و نیرومندتر می کند.
احزاب و سازمان های چپ همه برادر و اعضای یک خانواده هستند و برادر کُشی و نفی و طرد یکدیگر از آرزوها و اهداف و طرح ها و برنامه های هوشمندانه ی اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی ارتجاع حاکم است!
آرزو می کنم همه ی کنش گران شریف و آرمان خواه با اتحاد حداقلی خود شادمانی دشمنان زحمت کشان را به اندوه و نا امیدی بدل کنند.
هر مُشت از اتحاد پنج انگشت متفاوت تشکیل می شود. بیاییم با احترام به تفاوت ها و تاکید بر تشابه ها مشت آهنین اردوگاه رنج و کار را گره زنیم و بر دهان غارتگران خود خواه و مرتجع بکوبیم. دست از خود برتر بینی و خود قدیس پنداری و خود حقیقت پنداری و انتقام گرفتن از دیروزها و اثبات خود از طریق نفیِ دیگران برداریم.
این آرزوی بسیاری از کوشندگان چپ در ایران است و امید و انتظار دارند که همه ی ساز های متفاوت حاضر در ارکستر آرمان خواهان چپ به صورت همنوا و متحد و یکپارچه سمفونی و سرود صلح و آزادی و سوسیالیزم را در کوچه های تنگ و تاریک و حقارت بار سرمایه داری و ارتجاع هرچه با شکوه تر بنوازند و بسرایند.
اینچنین باد.
با احترام و ادب

رضاخان
رضاخان
2 سال قبل

به بقیه مسائل کاری ندارم ولی آنهایی که در سالهای ۵۸-۵۹-۶۰ شرایط بعد از سقوط نظام چندهزار ساله و جنگ و دفاع مشروع تا سال ۶۱ را را درک نکردند و با جمهوری درافتادند با عملشان ابتکار عمل را به شاخه های مرموز پدیده ای شبیه به شاخه های حزب زحمتکشان زمان مصدق و اعوان و انصار آنها دادند و شاخه های مرموز ، مولفه های نظام پیشین را در قالب جدید بازسازی کردند و هم خود و هم جمهوری و هم انقلاب دموکراتیک را به فنا بردند . درین سه سال در حالیکه توده های مردم در پی تحکیم مبانی دموکراسی از طریق مشارکت در امور در شهر و روستا بودند اپوزیسیون مشکلش این بود که عرق را با قطره چکان مجبور بود نوش کند نه با پیاله تا حد پاتیل . و همچنین در حالیکه میلیونها زن زحمتکش وارد گود سیاست شده بودند اپوزیسیون ارتجاعی همراه تعداد معدودی زنان مسئله حجاب را بولد کرده بودند در حالیکه غافل بودند که مسئله حجاب از طریق میلیونها زن زحمتکش که از پستوی خانه ها در آمده و وارد اجتماع شده بودند قابل حل بود . در آن سه سال حال آدم هم میخورد از مواضع اپوزیسیون ارتجاعی .

میم حجری
2 سال قبل
پاسخ به  رضاخان

منظور از انقلاب دموکراتیک چیست؟
انقلاب دموکراتیک یعنی انقلاب ضد فئودالی.
بنابرین انقلاب سفید را می توان انقلاب دموکراتیک از بالا تلقی کرد.
شکست انقلاب سفید
پیروزی ضد انقلاب (ارتجاع فئودالی ) بوده است.
یعنی احیای شرایط قبل از پیروزی انقلاب سفید بوده است.
یعنی رستاوراسیون بوده است.
پس از انقلاب بورژوایی فرانسه نیز رستاوراسیون صورت گرفت
و ارتجاع فئودالی روی کار امد و ۳۰ سال حکومت کرد
و
خون هگل را کثیف کرد.
طنز تاریخ طناز این است که اشرافیت فئودالی ـ روحانی مرتجع در ایران
به دلیل ناتوانی از به عقب برگرداندن چرخ تاریخ
بورژوا شده اند
و
به
وصایای انقلاب بورژوایی سفید
جامه عمل می پوشانند.
همه جا همین بوده:
جلاد هر انقلابی
به
مجری وصایای انقلاب مغلوب مبدل شده است.
(مارکس)
شاه هم جلاد حزب توده و جنبش ضد فئودالی تحت رهبری حزب توده و فرقه بوده که به حکم تاریخ به مجری بخش ضد فئودالی برنامه حزب توده و فرقه بدل شده بود.
اصلاحات ارضی شاه
اجرای بخشی از برنامه حزب توده بوده است
ج. ا. اکنون کاپیتالیستی از زمان شاه است.
اکنون دیگر فرقی ماهوی میان ولایت و سلطنت و طرفداران سرمایه داری وجود ندارد.

باران اذرمینا
باران اذرمینا
2 سال قبل
پاسخ به  رضاخان

شیفتگی و ماله کشی هم حدی دارد برای توجیه سیاست ضد دمکراتیک و اپورتونیستی حزب توده حتا نمی نویسید جمهوری اسلامی . با تکیه به سخنان فرصت طلبانه ی برخی از جپ های ان دوره پیمکر زنان برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق اولیه و انسانی شان را نکوهش می کنید و اگر توده اسلم زده و نا اگاه در پی اخوند افتاد و از حجاب اجباری دفاع کرد دلیلی بر حقانیت ارتجاع اسلامی نیست . از ارتجاع دفاع می کنید تا حزب توده را تطهیر کنید ؟ ان حزب با هوادارانی مانند شما به دشمن نیاز ندارد

میم حجری
2 سال قبل

این نوشته سرور علیمحمدی را می توان واژه به واژه و جمله به جمله تحلیل کرد.

ایراد بینشی آبراهامیان
در جهان بینی ایدئآلیستی او از سویی و تعلقات طبقاتی بورژوایی اش از سوی دیگر است.
آبراهامیان
متخص علم تاریخ از موضع بورژوایی است.
او بسان عوام الناس
به توصیف مسائل می پردازد.
یعنی
از توضیح ریشه ای و رادیکال مسائل عاجز است.
ما بخشی از مقالات او را تحلیل و منتشر کرده ایم:
نمونه ای:

سیری در سطح توسعه فکری استاد دانش کاهی و مهر و ماهی

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1689

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1690

۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1691

پایان

برای درک منافع طبقه کارگر و حزب بزرگش (حزب توده)
به شناخت افزار فلسفی نیاز مبرم است.
به ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و به تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی
حزب توده
بهترین حزب سیاسی در کشور و منطقه بوده است.
کشور ما هرچه دارد
فقط از حزب توده دارد و لاغیر.
اگر حزب توده را از تاریخ کشور حذف کنند
چیز به درد بخوری در هیچ زمینه علمی، فلسفی، هنری، اخلاقی، استه تیکی و سیاسی باقی نمی ماند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


35
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x