جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

نگاهی به صحنه و بازیگران – مارال سعید

آنها این روزها برکناری جان بولتون را چنان درشتنمائی کرده و می کنند که تو گوئی اساساً عمو سام همان جان بولتون بوده است و اینک که رفته، سیاست ایالات متحده چه در رابطه با اروپا، چه در رابطه با چین، چه در رابطه با خاورمیانه یا حتی سازمان ملل متحده و در پله های پائینتر یونیسف، تغییرات اقلیمی کره زمین و همینطور بگیر برو جلو تا حتا کنوانسیون حقوق کودکان تغییر بنیانی خواهد کرد

ساده دلان نشسته اند تا حسن بره حسین بیاد، سوت بکشند. نه آنکه آدمها با هم فرق نمی کنند، نه! اما با تغییر مهره، ماهوی سیاست تغییر نخواهد کرد. چرا که این مهره ها مجری به اجرا درآوردن سیاستهای کلان سیستم هستند.

همانها که درشتنما بدست در لایه های مختلف جمهوری اسلامی میگردند در جاهای دیگر نیز چنین می کنند. برای آنها این یک روش یا بهتر گفته باشم؛ یک مَنش است. و متأسفانه کار یومیه ی آنها آبشخوری مناسب است برای مردمانی که به دنبال پاسخهای ساده برای سوآلات سخت هستند.   

آنها این روزها برکناری جان بولتون را چنان درشتنمائی کرده و می کنند که تو گوئی اساساً عمو سام همان جان بولتون بوده است و اینک که رفته، سیاست ایالات متحده چه در رابطه با اروپا، چه در رابطه با چین، چه در رابطه با خاورمیانه یا حتی سازمان ملل متحده و در پله های پائینتر یونیسف، تغییرات اقلیمی کره زمین و همینطور بگیر برو جلو تا حتا کنوانسیون حقوق کودکان تغییر بنیانی خواهد کرد.

آنچه از ایالات متحده توسط بازیگران بر روی صحنه بنمایش در میآید نشان از یک درد مُزمن  لاعلاج دارد. دردی که “پزشکان” با فرو ریختن دیوار برلین بر تشخیص آن صحه گذاردند. “اداره-ی سیستم دو قطبی جهان به پایان رسید و جهان به سمت اداره-ی چند قطبی گام نهاده است”. و در این نظام چند قطبی بر اساس توازن قوا در عرصه های مختلف، جهان اداره خواهد شد و برتری را تنها و تنها “بازار”  تعیین خواهد نمود.

دولت ایالات متحده آمریکا یعنی مغروض ترین دولت جهان، خود را بازنده-ی اصلی این میدان احساس می کند. چرا که صندلی سروری جهان مکرراً می لرزد. او نیک دریافته است تنها میدانی که همچنان بی رقیب برای او باقیمانده “بازار سلاح” است. و این بازار نیازمند هیولاهایی از جنس جمهوری اسلامیست تا بتواند مشتریان را ترغیب به خرید بیشتر نماید. البته اینجا و آنجا نیز نیروهای پیدا و پنهان در تلاش آماده سازی میدانهای آزمایش این سلاحها هستند. که با توجه به استخوانهای باقیمانده در لابلای زخمهای ملتها و دولتها در طی سالها و قرون گذشته در اینجا و آنجا، و همچنین رشد بنیادگرائی و ملی گرائی، این نیروها کار چندان دشواری در پیش ندارند.

گاه گرد و غبار صحنه چنان بالا میرود که هر مشتاقی را به تشابهات با دوران انقلاب صنعتی میکشاند. همان دورانی که نیروی مولد دشمن خویش را ماشینهای تولیدی می دیدند. و اینک عمو سام دشمن خویش را رفقای پار و پیرار!  

موضوع ربط چندانی به ظهور ترامپ ندارد. اگرچه ظهور او خود بدلیل همین شرایط است. خروج ایالات متحده از پیمانهای متعدد و عدم پیوسط او به پیمانهای دیگر، همگی نشان از آن دارد که او از روند رو به رشد نظام چند قطبی جهان خرسند نیست و سعی بلیغ دارد یا به چنگ و دندان و یا لطایف الحیل بازی را برهم زند. البته که در این بازی، دیگر بازیگران ساکت نمانده و نخواهند ماند و با کارتهای خود بازی خواهند کرد. در این بازی علیرغم میل ایالات متحده، دیگران علاقه-ی چندانی به رودرروئی نظامی ندارند و به روشهای مدرن و به روز، سعی در تفهیم شرایط جدید به سرور قدیم  دارند.

برای ایالات متحده چاره ای باقی نمانده تا به هر طریق ممکن سهم بزرگتری از بودجه-ی این کشورها را درگیر مسائل نظامی نماید. تا بتواند توان مادی آنها را به تحلیل برد. اما در این زمینه نیز زمان به ضرر او پیش میرود. چرا که دیگران آگاهانه و با چشم باز و اکراه از جنگ در سدد پیمانهای منطقه ای و محدودتر هستند تا بتوانند در مقابل زورگوئیهای ایالات متحده شانه خالی کنند. ایالات متحده تا ابد نمی تواند بر اشتهای سیری ناپذیر روسیه حساب باز کند. چشم انداز اجتماعی در روسیه، نوید روسیه ای دیگر در بعد از پوتین را میدهد. روسیه ای که زندگی در دنیای مدرن چند قطبی را خواهد پذیرفت و به اندازه-ی خود در اداره-ی جهان سهم خواهد برد.

اما در این وانفسای شرایط جهانی آنچه در شرایط ملی به محاق رفته و میرود مبارزات ضد استبدادی، عدالتخواهانه و آزادیخواهانه-ی کشورهای پیرامونیست. مبارزان این عرصه ها عملاً در صحنه-ی جهانی خویش را بی پشتوان می بینند. چرا که اقطاب جهانی مشکلات و مسائل ویژه خود را دارند و چشم انداز در آینده-ی نزدیک نیز رو به تعادل و به سامان شدن نیست. از همین روست که در معادلات جهانی نمی تواند مسائل کشورهای پیرامونی جایگاه مناسب خویش را بیابد. تا شاید بتواند  در لحظه-ی مناسب (نقطه-ی عطف) پای خویش از دایره-ی استبداد و بی عدالتی بیرون بکشد و در جاده-ی رشد و رفاه و دمکراسی بیفتد.

مجموعه-ی شرایط چنین می نماید؛ اقطاب جهانی و در لحظه-ی کنونی ایالات متحده با همین هیولای موجود یعنی جمهوری اسلامی به تفاهم خواهد رسید. البته ترامپ در لابلای سیاست توئیتی خود گفته بود: ما می توانیم با جمهوری اسلامی و همین رهبران به تفاهم برسیم. اگرچه چنین بنظر می آید که جمهوری اسلامی هنوز این حرف ترامپ را جدّی تلقی نکرده است. اما اگر جمهوری اسلامی حکومتی  بماند که مردم ایران در این ۴۰ ساله شناخته اند. حکومتی که شعار بنیادینش “حفظ نظام اوجب واجبات است” بی کمترین تردید برای بقای خویش مشتاقانه آن گفته-ی ترامپ را جدّی تلقی و به دنبالش خواهد بود تا بتواند به حکومت منحوس خویش بر ایران و ایرانی ادامه دهد.

این معادله یک معادله-ی جبری و محتوم نیست! در جوامعی همچون ایران سیاست تابع پارامترهای پایدار شناخته شده-ی کلاسیک نیست. در شرایط بحرانی کنونی ایران، هر ناممکن، مقداری بار واقعی با خود حمل می کند. در این میانه نیروهای جمهوریخواه ضعیفترین حلقه-ی این بازی هستند. آنها در موقعیتی قرار دارند که علیرغم میل وافرشان به بازی در عرصه-ی سیاست، عملاً از این بازی بیرونند. به چند دلیل: ۱- ۹۰% احزاب و سازمانهای جمهوریخواه ساکن خارج کشور هستند. ۲- اکثریت بزرگی از آنها مخالف هرگونه فعالیت خشونت آمیز هستند. ۳- حکومت سعی بلیغ دارد در بر هرگونه فعالیت صنفی و مدنی ببندد. ۴-  شاکله-ی اصلی این میدان یعنی مردم، اگرچه ۸۰% شهرنشین گشته اند ولی تا شهروند شدن فاصله بسیار دارند.

مجموعه شرایط پر تناقض ایران، جا برای گسترش و رشد فرهنگ مردمان سرزمینهای بیابانی و کویری باز نموده است. آنها عدالتخواهانی صلحدوستند که چشم امید بر آسمان دوخته اند.

https://akhbar-rooz.com/?p=2941 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x