پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

همه باختیم، اما بازنده ی اصلی ملا بود – اکبر کرمی

این انتخابات اما برای علی خامنه‌ای هم شکست بود؛ او اگر چه به ظاهر برنده ی این عملیات (کودتا) بود، اما در اصل جنگ با مردم شکست خورده است؛ اگر او این شکست‌ها ی عمیق و ویران‌گر را به حساب پیروزی خود می‌گذارد، مشکل جای دیگری است. او...

این انتخابات اما برای علی خامنه‌ای هم شکست بود؛ او اگر چه به ظاهر برنده ی این عملیات (کودتا) بود، اما در اصل جنگ با مردم شکست خورده است؛ اگر او این شکست‌ها ی عمیق و ویران‌گر را به حساب پیروزی خود می‌گذارد، مشکل جای دیگری است. او درک مناسبی از منافع خود و جمهوری اسلامی ندارد.

یک انتخابات مسخره ی دیگر هم تمام شد؛ و این‌بار انگار هیچ پیروزی نداشت. این انتخابات را با هر تعریفی باید به حساب همه ی ایرانیانی گذاشت که به منافع ملی و به آزادی و آبادی ایران می‌اندیشند؛ این انتخابات باخت باخت بود؛ یعنی همه باختیم.

برای آشکار شدن این مدعا بگذارید کمی دقیق‌تر شویم و این باخت را تا اعماق تاریک آن بکاویم.

ما در و با جمهوری اسلامی دو‌ دشواره (مشکل) داریم؛ دش‌واره ی نرم و دش‌واره ی سخت. دش‌واره ی نرم به باور و داوری من عبور از جمهوری اسلامی است (که غالب ایرانیان آن را می‌خواهند، هر چند نمی‌دانند چه‌گونه!) و دش‌واره ی سخت برساختن دمکراسی در ایران می‌باشد. (شوربختانه غالب ایرانیان درک مناسبی از آن ندارند! یعنی حتا اگر خوش‌شانس باشیم و بتوانیم از شر جمهوری اسلامی رها شویم، در جبین تاریخ ایران نشانی از برساختن دمکراسی دیده نمی‌شود.)

دش‌واره ی دوم هم سخت‌تر است، زیرا با محدویت‌ها و دش‌واری‌هایی روبه‌رو است که به تاریخ و فرهنگ و منطقه ی ما مربوط می‌گردد. این محدویت‌ها غالبن پیشاجمهوری‌ اسلامی و حتا گاهی پیشااسلامی اند؛ و طبیعی است که عبور از آن‌ها بسیار دش‌وارتر می‌نماید. اما برساختن دمکراسی در ایران به عبور از جمهوری اسلامی هم مربوط می‌شود، چه، برساختن دمکراسی در ایران هم می‌تواند با برانداختن جمهوری اسلامی رخ دهد، و هم با اصلاح آن. و از بدشانسی‌ها ی ماست که برساختن دمکراسی در ایران تا حد بسیاری به انتخاب‌ها ی جمهوری اسلامی و هسته ی سخت قدرت در آن گره خورده است.

اگر جمهوری اسلامی از دانایی لازم برای درک منافع بلند مدت و پایداریدن خود برخوردار بود، البته همه چیز بسیار آسان‌تر می‌شد؛ حتا عبور از دش‌واره ی سخت؛ اما برگذاری این انتخابات نمایشی و ننگین نشان داد که هسته ی سخت قدرت در ایران حتا درک مناسبی از منافع جمهوری اسلامی در بلندمدت ندارد. جمهوری اسلامی با سرکوب خونین و رادیکال اصلاح‌طلب‌ها نشان داد که هیچ آینده‌ای برای خود نمی‌بیند.

این که لایه‌هایی از براندازان اصلاح‌طبان را به تحقیر استمرارطلب می‌نامند، تا حدی و از جهتی درست است. زیرا اگر جمهوری اسلامی در اساس شانسی برای استمرار خود داشته باشد، آن را از طریق و به وسیله ی اصلاحات باید جست‌وجو کند. اما استبداد همیشه کور است و به درآوردن چشم فرزندان خود هم کشیده می‌شود. در نتیجه عجیب نیست اگر جمهوری اسلامی این شانس را از خود دریغ می‌کند و به براندازان پاس می‌دهد!

در این چشم‌انداز است که می‌توان گفت این انتخابات برای همه ی ایرانیانی که به منافع ملی می‌اندیشند و به آزادی و آبادی آن دل‌باخته و چشم‌دوخته‌اند باخت باخت بود؛ یعنی همه باختند!

برای مشارکت‌کننده‌گان در انتخابات این انتخابات باخت در باخت بود.

هواداران جمهوری اسلامی، یعنی مردمی که آزادی و آبادی ایران را از و در مسیر جمهوری اسلامی می‌جویند، بخشی از بازنده‌گان اصلی بودند! چه، این جماعت از کسانی که به آن‌ها اعتماد کرده‌اند، روی دست خورده‌اند! قربانی دروغ شده‌اند و شکست آن‌ها شکست در شکست بود. یعنی آن‌ها هم در دام پروپاگاندای جمهوری افتاده‌اند و هم در دام انتخابات نمایشی آن!

مشارکت‌کننده‌گانی که هم از سرناچاری و برای پرهیز از “بدتر” در این انتخابات شرکت کردند شکست سختی خوردند! چه، آن‌ها هرچند استدلال‌ها ی قابل احترام و گاهی قابل‌قبول برای مشارکت داشتند؛ اما با ندانم کاری و ناتوانی در درک خواست و اراده ی مردم هم کتک را خوردند و هم پیاز را.

با این همه ما (یعنی اهالی تحریم، قدیم و جدید) هم شکست خوردیم؛ چه، ناحقی، نامقبولی و عدم مشروعیت جمهوری اسلامی مساله ای نیست که قابل کتمان باشد، و نیازمند بالا رفتن آمار جمعیت‌ها و گروه‌ها ی ساکت و سرکوب شده؛ از این رو و به داوری من بالا و پایین رفتن آمار مشارکت‌کننده‌گان در انتخابات نمی‌تواند و نتوانست نتیجه‌ای قابل قبول و درخور فخر برای تحریم باشد و ارزش افزوده‌ای به حساب تحریم‌کننده‌گان ریخته نشد. (جمهوری اسلامی تا زمانی به رعایت حقوق بشر، حقوق شهروندی و انتخابات آزاد که بخشی از آن‌ها است، تن ندهد، نامشروع است و هیچ حقانیتی ندارد؛ چه ۹۰ درصد شهربندان در انتخابات شرکت کنند و چه ۲۰ درصد.)

این انتخابات اما برای علی خامنه‌ای هم شکست بود؛ او اگر چه به ظاهر برنده ی این عملیات (کودتا) بود، اما در اصل جنگ با مردم شکست خورده است؛ اگر او این شکست‌ها ی عمیق و ویران‌گر را به حساب پیروزی خود می‌گذارد، مشکل جای دیگری است. او درک مناسبی از منافع خود و جمهوری اسلامی ندارد. خامنه‌ای ام‌روز بخش اصلی دش‌واره ی نرم است؛ ساختار جمهوری اسلامی (قانون اساسی) و بافتار سیاسی آن از بیماری‌ها و کم‌بودها ی بسیاری رنج می‌برد، اما آن‌چه جمهوری اسلامی را ام‌روز اصلاح‌ناپذیر نشان می‌دهد علی خامنه‌ای است.

خامنه‌ای ام‌روز بخش اصلی دش‌واره ی نرم و یکی از قربانی‌ها ی شناس‌نامه دار(۱) دش‌واره ی سخت است. او همانند ایرانیانی که درک مناسبی از تعادلات دمکراتیک و هرمنوتیک صلح ندارند گرفتار جهل مرکب است.

او ملایی است که ماه چاه فلاکت تاریخی و روانی خود را بالاتر از خورشید آسمان مردم می‌بیند و گذاشته است؛ و استدلال می‌کند که خورشید دمکراسی بی‌مصرف است، زیرا در روز روشن بیرون می‌آید، حال آن‌که ماه استبداد چراغ شب‌ها ی تار است.(۲)

او برانداز بزرگ جمهوری اسلامی است و آینده‌گان او را رهبر اصلی براندازی در جمهوری اسلامی خواهند خواند. (هم چنان‌که مهدی بازرگان محمد رضا پهلوی را به درستی رهبر اصلی انقلاب اسلامی خواند.)

پانویس‌ها

۱) یکم. علی خامنه‌ای گرفتار کیش شخصیت است؛ و از احساس حقارت عمیقی رنج می‌برد، که امکان برگشت از راه ناتمام و ناکام را برای او نمی‌گذارد. او می‌خواهد نشان دهد که حتا از روح‌الله خمینی هم فرزانه‌تر است. خمینی هرچه بود، از اعتماد به نفس عمیقی برخوردار بود.)

دوم. علی خامنه‌ای به سبب کیش شخصیت، سخت به تصویری که از او ساخته خواهد شد، وسواس است؛ در نتیجه مساله ی جانشینی در مخیله ی او گل دقیقه ی نود به مخالفان و منتقدان است. چه، جانشین مناسب برای خامنه‌ای تضمین ادامه ی این تصویر دروغین و حاکم است، که برای این جان شکننده بسیار ضروری است. او همانند همه ی کسانی که از احساس حقارت رنج می‌برند این احساس را به مردم و ملت و نهادهای ملی زیردست خود هم سرایت داده است و آن‌ها را فاقد رشادت خودپایی و توان انتخاب رهبر/جانشین مناسب می‌داند؛ در نتیجه انتخاب جانشین برای علی خامنه‌ای آخرین تلاش برای چیره‌گی به این احساس خفه‌کننده است.

سوم. علی خامنه‌ای با همین فرمان پیش‌خواهد رفت و دو راه بیش‌تر ندارد؛ یا باید ننگ سلطانی کردن دوباره ی قدرت را در ایران بخرد و مجتبا را جانشین خود کند تا خیالش از امتداد آن تصویر دروغین آرام‌گیرد (این منطقی‌ترین احتمال است)؛ یا باید یک آدم سفله، بی‌سواد، و شکننده ای همانند ابراهیم رییسی را به قدرت برساند تا در سایه ی او قرار نگیرد. (این احتمال کم‌تر است؛ مگر آن‌که تصور کنیم خامنه‌ای از نوعی جهل مرکب هم رنج می‌برد؛ و به آن‌چه می‌گوید، دست‌کم تا حدی ایمان دارد.) در فرهنگ آمریکایی به شخصیت‌هایی همانند علی خامنه‌ای کنترل فریک می‌گویند. او بزدلی است در پوست شیر.

In the slang of psychology, the colloquial term “control freak” describes a person with a personality disorder characterized by undermining other people, usually by way of controlling behavior manifested in the ways that they act to dictate the order of things in a social situation.

چهارم. یک لحظه فراموش کنید علی خامنه‌ای رهبر است؛ به کودک له شده‌ای خیره شوید که درون علی خامنه‌ای زندانی است؛ کودکی که از طرف اطرافیان‌اش “فرزانه” خوانده می‌شود، اما هیچ نشانی از فرزانه‌گی در خود نمی‌یابد.

به این سندرم نگاه کنید: همه ی خطاها از دیگران است؛ او کارشناس اعظم هر پهنه‌ای است؛ او از همه ی دروغ‌ها ی این نظام دروغ‌پرور بی‌خبر است؛ و در هیچ ظلمی در این نظام ظالم‌پرور دخالت نداشته است؛ تمام جهان دست به دست هم داده‌اند تا او را ناکام بگذارند؛ او که همه ی راه‌ها به او‌ختم می‌شود، در هیچ مسوولیتی مشارکت ندارد؛ او حتا در زندان‌ها، قوه ی قضاییه، پهنه ی نظامی‌گری و امنیت و هزار و یک نهاد کوچک و بزرگ دیگر که حیات‌ خلوت او هستند، هیچ مسوولیتی نمی‌پذیرد، به هیچ‌کس پاسخ‌گو نیست و از هیچ شکستی شرمنده نمی‌شود.

با این نشانه‌گان عجیب نیست اگر او همیشه در تکاپو ی اثبات آن باشد که واقعن فرزانه است؛ شواهدی دال بر فرزانه‌گی خود پیدا کند؛ و به خود له‌شده‌اش ثابت کند که به‌تر از آن است که کودک زخمی‌ درون‌اش زار می‌زند. به‌ترین فرصت برای او آن است که خود را به داوری مردم بسپارد؛ اما واقعیت‌ها ی سیاسی آشکارا نشان می‌دهند که مردم نه تنها او را نمی‌خواهند؛ که از او بی‌زار هستند؛ و هر وقت فرصت کنند به او یک نه بزرگ دیگر نشان می‌دهند. و زخم علی را ناسورتر و عمیق‌تر می‌کنند. رهبر فرزانه هر چهار سال یک‌بار فیل تازه‌ای هوا می‌کند؛ یک پاپت (عروسک خیمه‌شب‌بازی) بالا می‌آورد و هزار ترفند تا شاید اقبال مردمی ناداشته‌اش را به رخ علی کوچولو بکشد. انتخاب‌ها ی دل‌خواه او بسیار لودهنده اند؛ محمود احمدی‌نژاد، ابراهیم رییسی.

جمهوری اسلامی در هر معنایی از برآمدها ی منطقی نادانی بزرگ‌تر اسلام سیاسی است؛ و تفاوت چندانی با نمونه‌ها ی دیگر (از جمله طالبان و داعش) ندارد؛ اسلام‌ها ی سیاسی چیزی بیش کودک‌رهبران و توزیع صغارت در میان مردم نیستند! صغارتی که گاهی در مفهوم شرم‌آور خلافت پیچیده می‌شود، و گاهی در مفهوم شرم‌آورتر ولایت. نکبت جمهوری اسلامی و شکست آن را نباید به ناکامی علی خامنه‌ای فروکاهید؛ اسلام سیاسی سورالیسم جمعی یک جماعت کودک‌مانده و رومانتیک  به نام خاورمیانه است؛ و علی خامنه‌ای تنها یک نمونه ی تیپیکال است..

۲) آورده‌اند کسی از ملا نصرالدین پرسید: ماه بهتر است یا خورشید؟

ملا گفت ای نادان این چه سوالی است می‌پرسی؟

معلوم است خورشید. چون خورشید روزها بیرون می‌آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!

ولی ماه شب‌ها ی تاریک را روشن می‌کند…

https://akhbar-rooz.com/?p=116863 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علی آهی
علی آهی
2 سال قبل

مشکل اساسی اکثریت ما شاید این است که حرکت های غیر تعیین کننده و جزئی جامعه خود را کارستان مینامیم و در بند نقش ایوان میمانیم. با خود فریبی کنش ها و حرکت های پیچیده ناپیوسته اجتماعی را نمیتوان پیروزی بزرگ خواند! راه مانده پر از سنگلاخ و پرتگاه است… استارت خوب و امیدوارکننده ای بود این میزان ریزش و پشت کردن به صندوق ولی تا رهائی از این بختک خیلی کار داریم… با نظر آقای کرمی کاملآ موافقم

F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل

اقای اکبر کرمی اعتراف میکند که همیشه بک بازنده بوده و ترجیح میدهد که بازنده باقی بماند !
نیرو های مخالف اسلام سیاسی و مخالف استبداد و فاشیسم ، از طریق تحریم ، عدم مشارکت و عدم رای ، نقشه های حکومت دینی را نا تمام گذاشتند !

چنین تحربم گسترده انتخاباتی توسط کارگران ، مزدبگیران ،زحمتکشان و کلا اکثریت خاموش مردم ایران از یک طرف نوعی همبستگی و مقاومت اجتماعی ایجاد خواهد نمود و از طرف دیگر مستقیما انها را مقابل طبقه سرمایه دار ، سپاه و حکومت مذهبی قرار خواهد داد

برای اکثریت مردم و طبقات فرو دست جامعه امروز راه دیگری جز مقاومت ،تشکل و مبارزه به منظور تغییر در تناسب نیرو در میان نیروهای کار و دموکراسی بر ضد سرمایه و استبداد وجود نخواهد داشت !

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x