جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

همچون پروانه ای در مشت – فرشین کاظمی نیا

فریبرز رئیس دانا انسانی بود که با تمامی قوای انسانی و شناختی خود ستایشگر آرمان زندگی بود. اگر که به فرودستان و ضعفا دل سپرده بود به این دلیل بود که عناصر اخلاقی و انسانی را نزد کارگران و زارعان و تهیدستان شهری و مهاجران واقلیت های اجتماعی نسبت به بالادستی ها و ثروتمندان بیشتر و قوی تر می دید
فریبرز رئیس دانا

فریبرز رئیس دانا، بهار ۱۳۸۱، در جاده ی لاهیجان- تهران – عکس از فرشین کاظمی نیا

آدم های مرزی کسانی هستند که برتارک جامعه گام می زنند. امکان مکالمه و نقد طرفینی با آن ها وجود دارد. آماده ی پذیرش نگره های متفاوت با ایده های خود هستند و در چالش همیشگی به سر می برند. تغییرات از آن ها شروع می شود و در جامعه ی مخاطب خود اثر می گذارند.

فریبرز رئیس دانا شخصیتی مرزی داشت، ولی تکلیفش با خودش معلوم بود. او ساختار فکری و ایدئولوژیک منسجمی داشت و بر پرنسیپ های نظری خود محکم می ایستاد و از مواجهه با دیگراندیشان نمی هراسید. دقیقا به همین دلیل است که در صورت بندی سیاسی معاصر طیف دوستان او بسیار وسیع است. از این روست که مثلا اولتراچپ ها او را به راست و راست های مهاجم او را به چپ نسبت می دهند. واقعیت این است که او می کوشید در میان دو اکستریم به کانونی از منافع ملی معطوف به عقل مدرن و سوسیالیسم برسد. در مواجهه با منتقدین ابتدا وجه مشترک و اتفاق نظرها را پررنگ می کرد و بعد به اختلافات می رسید. وجه مهم و بارز او ستیهندگی آمیخته با نیروی درونی بسیار و دانش گسترده بود که در برخی موارد کم نظیر می نمایاند.

من شانس این را داشته ام که علیرغم تفاوت رشته ی اصلی  دانشگاهی در موارد متعددی از پروژه های کارشناسی همراه او باشم و شاهد بوده ام که در جلسات کاری چگونه با فرمولیزه کردن بحث های دشوار چندین پارامتری در نهایت به اعداد و نسبت های دقیق می رسد. رئیس دانا متخصص اقتصادسنجی برای توسعه بود. روش شناسی او درمواجهه با آمارنامه ها و اعداد، موردی و مستقل از کیفیت های اجتماعی و مناسبات توزیع نبود. رئیس دانا معتقد بود که “علم اقتصاد” درمعنای اخص کلمه نداریم یا به عبارت دقیق تر”اقتصاد محض” ریاضی است. او معتقد بود در اصل، اقتصاد یعنی “اقتصاد سیاسی.”  به دیگر سخن او مولفه های اجتماعی و توزیع ثروت را نه تنها در زمره ی دانش اقتصادی می دید بلکه آن را مهم تر از مبانی تولید ثروت و بهره وری می دانست. او همیشه می گفت که اقتصاددان های سرمایه داری علاقه مندند تا همه چیز را اتمیزه کنند، به این دلیل طوری از زیر شاخه های اقتصاد سخن می گویند که گویی با اجزای غیراندامواره مواجه اند.

 در جریان های شوک اقتصادی سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ می گفت: مگر آقایان- منظور راست گرایان- نمی گفتند دولت ها نباید در امور اقتصادی دخالت کنند و “دست پنهان”[۱]  معادلات را خواهد گشود؟ پس چرا صاحبان صنایع و سرمایه  با هواپیماهای اختصاصی خود به پایتخت ها می روند و می خواهند که دولت ها از حساب درآمدهای مالیاتی که می باید خرج رفاه و آموزش و درمان شود، کسری بودجه ی کلان آن ها را بپردازند؟ او معتقد بود همان اصطلاح ادام اسمیت هم معطوف به ماهیت عرضه و تقاضا و گستره ی انتخاب ها بوده است، نه آنارشی بازار حول محور سودانگاری که بعدتر مفهومش را عوض کرده اند.

وظیفه ای که رئیس دانا برای خود تعریف کرده بود محدود به تحلیل رگرسون و آزمون های آماری و مدل سازی برای همبستگی های اقتصادی نمی شد، گرچه در همه ی این موارد تبحری شگفت انگیز داشت، بلکه نگره های اجتماعی و نمودهای انسانی و پارامترهای توسعه ای را مقدم برانبوه مدل های بهینه سازی و معادلات موهومی می دانست و همین نقطه او را به کنش های سیاسی زمانه ی خود و کوشش های بسیار گره زده بود.

نظام برنامه ریزی رسمی اقتصادی و آموزش دانشگاهی او را برنمی تافت. او حکم اخراج دائمی و انفصال کار از دانشگاه ملی (شهید بهشتی) را داشت و بارها به سعایت افراد یا زینهار بالادستی ها، حتی از مشاغل پژوهشی و محدود شهری- رشته ای که درآن تبحر ویژه ای داشت- نیز کنار گذاشته شده بود. او ترجیح می داد مشاور مراکز اقتصادی مستقل مانند مهندسان مشاور برای پروژه های اقتصاد شهری یا سندیکای کارخانجات چای شمال یا واحدهای صنعتی تولیدی باشد تا این که برای گرفتن کار دانشگاهی، جامه و قیافه عوض کند و منش و صراحت نقادانه و بی باک خود را فرو بگذارد.

دوستان رئیس دانا خصایص صمیمانه و به قول معروف طبع رفاقتی او را حتما به یاد دارند. علیرغم چپ گرایی آشکار، او به دایره ی تفریط های غیرتاریخی نمی غلطید و ابایی نداشت که دستاوردهای تمدنی بورژوازی را ارج بگذارد، ضمن این که از مقدس سازی انواع مالکیت و توجیه نظریه های تجمیع ارزش اضافی برحذر بود. یک بار از او پرسیدم که در رشته ی تخصصی اش چه کسی را قبول دارد و توقع داشتم مثلا از تینبرگن [۲]  نام ببرد که  او پاسخ داد، پروفسورهاشم پسران و افزود که مدل سازی او بی نظیر و به تعبر خودش قیامت است!

انبوه کتاب هایی که رئیس دانا  نوشته یا ترجمه کرده است، مشخصه ی چهره ی پرکاراوست. ۴۵ عنوان کتاب و دست کم سیصد عنوان مقاله و پژوهش کاربردی کارنامه ی پرباری است که درذیل اسم هر کسی نیست.

امید وارم نوع نگاه و رویکرد او به حوزه های اقتصادی و اجتماعی توسط اقتصاددانان دیگر و البته رفقای او ادامه یابد. نقطه ی عزیمت رئیس دانا به جامعه همیشه ترجیح توسعه ای داشت. توسعه نه به مثابه ی رشد اقتصادی بلکه به مثابه ی گسترده تر شدن انتخاب های فردی و جمعی و به تعبیر آمارتیاسن- که استاد محبوب او در دوره ی دکتری بود – به مثابه و هم ارز “آزادی.”

رفتارو منش او با نوعی شوریدگی و عرفان شخصی همراه بود و گرچه گاه به تعجیل ها و برخی عصبیت ها و لجاجت ها می کشید، اما وجه غالب شخصیت او حس عمیق رفیقانه و صمیمیتی آشکار بود. رئیس دانا به طورجدی در ادبیات و فرهنگ دست داشت. کتاب های او در حوزه ی ادبیات، هنر و شعر به هیچ جه تفننی نیستند. کتاب “گفت و آمدهایی در شعر معاصر ایران” که “نشر دیگر” در سال ۱۳۸۵منتشر کرده بود و نیز کتاب شعر خودش با عنوان “یادی از خیالی” که همین اواخر منتشر شده بود، از سوی شاعران و اهل ادب استقبال شد و بحث های جدی ای حول آن رخ داد. [۳]  این موارد جدا از پژوهش هایی بود که درباره ی  اقتصاد هنر در سال های قبل انجام داده بود و مضایق و مشخصه های  اهل  هنر به عنوان کسب و کار را می نمایاند.

از فریبرز رئیس دانا بسیار می توان گفت و یاد و خاطره اش همیشه گرامی است. این مطلب  که صرفا نمودهایی از کارکردهای فردی و کارشناسی او را در بر می گیرد و به اقتضای شرایط از مسایل سیاسی وچالش های متعدد او در این زمینه ها پرهیز شده است، را برای مجله ی “صنعت حمل ونقل” نوشته ام که فریبرز خود را همیشه متعلق به آن می دانست و بعد تر در” نقد نو” – البته در ساحتی دیگر- از تجربه های تحریریه ی آن بازگو می کرد.

و نکته ی آخر این که فریبرز رئیس دانا انسانی بود که با تمامی قوای انسانی و شناختی خود ستایشگر آرمان زندگی بود. اگر که به فرودستان و ضعفا دل سپرده بود به این دلیل بود که عناصر اخلاقی و انسانی را نزد کارگران و زارعان و تهیدستان شهری و مهاجران واقلیت های اجتماعی نسبت به بالادستی ها و ثروتمندان بیشتر و قوی تر می دید. تبیین ساز و کارهای ارزش اضافی برای او نمودگاه هایی انضمامی داشت و عین زندگی بود و به عنوان شغل یا شهرت یا نردبانی برای مقام بدان نمی نگریست. در یکی از سفرها در راه، شعری از شاعری به نام “علی اشتری”، متخلص به “فرهاد” خواند که در توضیحش هم گفت که شاعر با رهی معیری معاصر بوده است و وقتی به این بیت رسید با لختی درنگ مشت هایش را گره کرد و در حالی که سر تکان می داد مجددا آن را گویی برای خود و درباره ی خود زمزمه کرد که:

طفل زمـان فشرد چو پروانه ام به مشت
جرم دمی که بر سر گلها نشسته ایم

————–

۱۷ آوریل ۲۰۲۰پاریس

[email protected]


[۱] Invisible Hand ; Adam Smith

[۲] Jan Timbergen

[۳]  در این مورد مراجعه کنید به مقاله ی “ادبیات سنجی در کارنامه قلمی فریبرز رئیس دانا”، از حافظ موسوی که در فروردین ماه امسال منتشر شده است.

منبع ویژه ی نامه ی «ماهنامه صنعت حمل و نقل» به مناسبت بزرگداشت فریبرز رئیس دانا

https://akhbar-rooz.com/?p=33519 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نادر
نادر
3 سال قبل

جان پرور است قصهٔ ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
در سوگ استاد رئیس دانا فرهیختگان و آزادی اندیشان بسیاری از نام و‌ حیات پر ثمر ش ، یاد کرده‌اند ولی ذکر جمیل آن انسان کم نظیر از قلم خوب فرشین کاظمی نیا ، اثری مخصوص دارد شاید برای اینکه شناخت و مراوده او‌با زنده یاد بهروز رئیس دانا وجوه و جنبه های متعدد و متفاوتی داشته و نه تنها رابطه استاد و شاگردی، همکاری در مسایل علمی، کاری و تحقیقی و نیز اعتقادات سیاسی و فرهنگی مشترک و باور و نگاه کاملأ علمی و متدیک به اجتماع و اقتصاد بلکه یک دوستی عمیق و اصیل میان این هر دو منجر به شناخت، محبت و احترامی شده است دست اول و مبتنی بر تجربه سالیان که بر بسیار دل خواننده مینشیند و به حق می‌گوید که چه انسان والا و ارزشمندی از میان خیل ما رفته است.

همشهری
همشهری
3 سال قبل

ممنون از رفیق فرشین عزیز بابت باز نشر این یادداشت و عکس ارزشمند در سایت وزین اخبار روز.
یاد فریبرز عزیز گرامی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x