سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

هنوز زمان آن فرا نرسیده است… (علیه وضع موجود) – عابد توانچه

مدتی است که دعوای فعالان دانشجویی و سیاسی با گرایشهای چپ و راست در دانشگاه بالا گرفته است.این «دعوا» عملا به خاطر «جنگی» است که میان بزرگترهای این دو جریان سیاسی وجود دارد و خواسته یا ناخواسته به جوانتر ها انتقال پیدا می کند.گروهی در میان هر دو جریان سعی می کنند با حفظ مسائل ظاهری و مواردی رفتاری که خود از آن با نام «اخلاق» یاد می کنند، حداقل هزینه ی ممکن را در این تعارض بپردازند.کوچکترین شکی ندارم که اگر روند موجود به همین شکل ادامه داشته باشد به زودی حتی کسانی که هوشمندانه از حضور علنی در این منازعه امتناع می کنند مجبور خواهند شد مستقیما در این کارزار وارد شوند.
همه ی این جبهه گیریهای زود هنگام بین چپ و راست در «دانشگاه» از استیضاح سعید حبیبی در جلسه ی شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت شروع شد.
سعید حبیبی فعال دانشجویی بازمانده از دهه ی هفتاد است.دانشجویی که به دلیل اخراج از دانشگاه به دلیل توهین به رهبر و تلاش دوباره اش برای شرکت در کنکور و تحصیل در دانشگاه و حضور فعلیش در مقطع کارشناسی ارشد، بیش ار یک دهه است که مهره ای سنگین در مبارزات دانشجویی است.او اولین دانشجویی بود که خطاب مستقیم به شخص خامنه ای را در تریبونها و اعتراضات دانشجویی باب کرد.همه از تفکرات کاملا چپ او مطلع بودند و مطابق دیگر فعالان سیاسی که انگهای ساختگی را در پروندهای خود دارند وی نیز اتهام دروغین «حمایت لفظی از مجاهدین خلق» را در یکی از پروندهای «خاک گرفته» اما همچنان «مفتوح» خود دارد.سعید حبیبی در دوره ی فعلی به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در آمد و به دلیل تجربه ی بالا،سابقه ی کار سیاسی طولانی مدت،وجهه ی شخصی و شناخته شده بودن در محافل سیاسی به سمت دبیر تشکیلات برگزیده شد.مدتی گذشت و افکار سیاسی حبیبی چنان مخل برنامه های پدر خواندگان تحکیم شد که با تلاش مستقیم سه عضو دوره ی قبل این شوری ] که یکی در کشور دیگری اقامت داشت [ سعید حبیبی به غیر اخلاقی ترین شیوه ی ممکن مجبور به استعفا از سمت دبیر تشکیلات شد.
در اینجا قصد من صحبت از ساختارهای غیر دموکراتیک دفتر تحکیم،دخالتهای همیشگی پیر دانشجویان در این شورای و مشکلات امنیتی ای که به منظور زیر فشار قرار گرفتن سعید حبیبی برای استعفا صورت گرفت، نیست. هدفی که از ذکر دوباره این ماجرا داشتم بیان دلیل اصلی استعفای استیضاح گونه سعید حبیبی از زیان طیف راست بود.بارها و بارها طرفداران دو آتشه ی استیضاح سعید حبیبی، علنا «چپ بودن» را اتهام اصلی او مطرح کردند و این آغازی بود بر زیر فشار قرار گرفتن فعالان چپ انجمنهای اسلامی دانشجویی و شروع یک «دعوای جدی و واقعی» در فضای سیاسی دانشگاه.
بعد از آنکه طی دهه های چهل،پنجاه و شصت، نیروهای چپ توسط حاکمیتها سلاخی شدند و طی انقلاب فرهنگی ننگینی که بر دانشگاه تحمیل شد و ریشه ی اندیشه را در دانشگاه خشکاند و تسویه گسترده تمامی اساتید و دانشجویان صاحب اندیشه های غیر ارتجاعی در دانشگاه که بخش بسیار بزرگی از آن را نیروهای چپ شامل می شدند عملا تا جوانه زدن مجد چپ از پس یک کشتار بزرگ، بیش از یک دهه گذشت و پس از آنکه در سالهای ۷٨ و ۷۹ زمزمه هایی از حضور مجدد چپ در قالب نشریاتی با محتوای اجتماعی و ادبی رسید، روندی طی شد که در سالهای ٨۱ و ٨۲ گروهای دانشجویی چپ با هدف آشکار حضور در عرصه سیاسی وارد میدان شدند.برگزاری مراسم ۱۶ آذر مستقل، نقد گروه های سیاسی،طرح مبانی فلسفی،تاریخی و سیاسی چپ مسائلی بود که پس ار گذشت سه سال به شکل حضور در مراسم سیاسی ، حمایت از اعتصابات و اعتراضات کارگری ، ورود هماهنگ به عرصه فعالیت های اینترنتی و … منجر گردید.مسائلی که موجب به وجود آمدن اختلافاتی در بین گروه های مختلف چپ دانشجویی شد که این اختلافات بیش از آنکه به دلیل تضادهای فکری باشد به دلیل ملاحضات امنیتی بود. گروهی که اغلب از بیش از سه دهه کشتار چپ داغدار بودند فعالانی را که صرفا با مطالعات خود به چپ گرایش پیدا کرده بودند را به تند روی،بی تجربه گی و اشتباهات عملی متهم می کردند.
خوشبختانه اکنون بیش از نود درصد از نیروهای چپ در دانشگاه ناخواسته و به دلیل رو به رو شدن با فضای عینی ای که در آن قرار دارند به یک اتحاد عمل و همگرایی فکری رسیده اند. نماد بارز این مسئله همکاری این گروه ها در سه برنامه اخیر چپ در دانشگاه است.
به هر حال چپ در دانشگاه امروز همزمان با قرار گیری در یکی از نقاط عطف خود ناخواسته به میدان مبارزه ای کشیده می شود که گرچه توان و نیروی لازم را برای درگیر شدن در این میدان در اختیار دارد اما به عقیده من باید از ورود به آن پرهیز کند.
اولین دلیل من توجه به برنده ی واقعی این کارزار است.در میدان دانشگاه دو تفکر چپ و راست به جنگ یکدیگر می روند ولی برنده ی واقعی این مبارزه هیچ یک از طرفین درگیر نیست.برنده ی واقعی این نبرد طراحان ساختارهای امنیتی حاکمیت هستند که به مدد بهره گیری از امکانات مادی گسترده خود شاید پیشاپیش این تضاد را پیش بینی کرده و مطمئنا تمام تلاش خود را برای دامن زدن به تضاد انجام می دهند.اگر حتی فرض کنیم که تمامی نیروهای موجود در جبهه ی راست و چپ به ماهیت و واقعیت اندیشه ی خود آگاه و مسلط هستند و بنابراین جنگ بین آنها جنگ حاصل از تضادهای فکری،زیر بنایی و تاریخی است باز هم دشمنان بزرگتری در دانشگاه در جلوی هر دو اندیشه حضور دارد.نهادهای غیر دانشجویی تحمیل شده به دانشگاه. نهادهای شبهه نظامی مستقر در دانشگاه و از همه مهمتر سیستمی که با اعمال محدودیتهای بسیار زیاد اساتید و دانشجویان را برای ورود به دانشگاه دستچین می کند ، متونی را که کوچکترین ارتباطی با تخصص و حوزه ی تحصیلی آنان ندارد را با اجبار به خورد آنان می دهد و عملا تقسیم بندی بین «خودیها و غیر خودیها» را به صریحترین حالت ممکن پیاده می کند.به نظر من دشمن اصلی در دانشگاه برای گروههای دانشجویی که گرایش به حاکمیت ندارند اکنون سیستمی است که دانشجویان منتقد و مخالف را از ادامه تحصیل محروم می کند و با گستاخی تمام به دانشجویانی که از سلولهای انفرادی آزاد شده اند و به دلایل سیاسی از تحصیل آنان ممانعت می کرده اند انگهای مسخره و ابلهانه ای چون «تجاور به عنف، دزدی و … » می زند.دشمن اصلی اکنون گروه های شبهه نظامی مستقر در دانشگاه هستند که به صورت سازماندهی شده با چوب، چماق، زنجیر ، چاقو ،گاز اشک آور و حتی اسلحه به کوچکترین اعتراضات دانشجویی حمله ور می شوند. اکنون به هیچ وجه زمان آن نیست که مرز بندی چپ و راست ، چه در دانشگاه و چه در جامعه تا این حد پر رنگ شود. چه راست موفق شود و احمدی نژاد را به عنوان یک چپ جا بزند و چه چپ موفق شود جریان احمدی نژاد را زاده ی قدرت اقتصادی راست در ایران معرفی کند این واقعیت پابرجا خواهد ماند که ما در ایران تحت سیطره ی یک دیکتاتوری عرض و طویل قرار داریم و حاکمیت در حال پوزخند زدن به اختلافات ماست.
یک ضرب المثل ایرانی هست که می گوید « وسط دعوا حلوا خیرات نمی کنند » . وسط فحشها و ناسزاهایی که دو طرف از طریق تریبونها، نشریات، سایتها و وبلاگها حواله ی یکدیگر می کنند این کیسه ی نهادهای امنیتی رژیم است که پر می شود از کدهای امنیتی ، سر نخها، ارتباطها و …! این دلیل دیگر من برای عجولانه بودن شروع این دعوای اساسیست. آغاز این دعوا بی شک عاملی برای فربه تر شدن پروندهایی است که برای فعالان سیاسی ساخته می شود.
سومین دلیل من آمادگی فضای دانشگاه برای رواج افکار پوچ و بی محتوای در صورت بالا گرفتن این تضاد است. وقتی دو طرف درگیر آب جوی خود به یر بالایی سیاست در ایران حول می دهند، قورباغه های ابو عطا خوان هم ظاهر می شوند. منفعت طلبانی که از مشغله و حتی ملاحظات امنیتی دو طرف درگیر استفاده می کنند و چنان به موج سواری می پردازند که از موضع رهبری یک جریان به سخن گفتن می پردازند و در فضایی که کینه و کدورت غالب است، نابخردانه ترین و مشکوک ترین انحرافات فکری را در دانشگاه و فضای سیاست را رواج می دهند که در آینده عامل ضعف و چند دستگی نیروهای معتقد به تغییر وضعیت موجود – جدای آنکه منتهی به چه هدفی باشد – می شود. انواع و اقسام لیدرهای دانشجویی و سیاسی مثل قارچ از کنجهای نمور بیرون می زنند. مطالب دروغین و مناقشه بر انگیز در رسانه ها منتشر می شود. لیدرها و فعالان دانشجویی با دغدغه و سالم به بند کشیده می شوند و در شلوغی و گرد و خاک لیدرها ی خود خوانده و مترسکها و بادکنکهای باد شده به وادی فراموشی سپرده می شوند.
در کشورهای تحت سلطه ی استبداد همیشه « حداقلهای مهمی » برای کار مشترک بین گروه های منتقد و مخالف دیکتاتوری وجود دارد. اما حتی اگر تصور کنیم که حوزه ی کاری مشترکی نیز بین چپ و راست وجود ندارد، عاقلانه تر آن است که که هر گروه به کارهای مورد قبول خود بپردازد.نقدها همچنان داغ و برنده خواهند ماند و فقط باید در قبل از هر گفتار و عملی اندیشید « که آیا سخنان، نوشته ها و عمل من امنیت دیگری را که همچون من زیر تیغ مستبدان است به خطر می اندازد یا نه؟ »

منبع: سایت سلام دموکرات

https://akhbar-rooz.com/?p=9934 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x