پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

وداع با آخرین پارتیزان اروپا – روبن مارکاریان

“مانولیس گله زوس”( (Manolis Glezos قهرمان ملی یونان، یکی از سرشناس ترین شخصیت های  جنبش مقاومت علیه اشغال نازی ها در جنگ جهانی دوم، دوره جنگ با قوای اشغالگرانگلیس، جنگ داخلی یونان و از آن پس دوره دیکتاتوری سرهنگ ها، از رهبران دوره های گوناگون بازسازی جنبش کمونیستی پس از برقراری دمکراسی پارلمانی در یونان، کمونیست خستگی ناپذیر در تمام دوره های زندگی، در۳۰ مارس امسال در سن نودوهفت سالگی چشم از جهان فرو بست. او نزدیک به هشتاد سال به طور فعال در جنبش کمونیستی یونان شرکت داشت و از این نظر زندگی سیاسی او نموداری از تاریخ معاصر یونان و به ویژه جنبش کمونیستی آن است. از همین رو برای روشن شدن جایگاه “گله زوس” در این یادنامه، با اختصار و اشاره به برخی از تحولات تاریخ معاصر یونان    پرداخته ام.

“گله زوس” درنهم سپتامبر۱۹۲۲در روستای(Apeiranthos) واقع درجزیره ناکسوس(Naxos) متولد شد.همراه خانواده اش در سال ۱۹۳۵ درآتن سکنی گزید. پس از پایان دبیرستان وارد “مدرسه عالی اقتصادی و تجاری” آتن شد. این دوره ای بود که “یانیس متاکساس”(Ioannis Metaxas) دیکتاتوریونان با حمایت پادشاه “گریگور دوم” با پنجه آهنین بر یونان حکومت می کرد. حزب کمونیست یونان علیرغم پیگرد و سرکوب شدید کمونیست ها توسط “متاکساس” توانسته بود در مناطق روستائی و نیز در میان اتحادیه های کارگری در آتن و سالونیکی نفوذ خود را گسترش دهد. تاسیس آن در سال ۱۹۲۴ هم زمان بود با تاسیس” کنفدراسیون عمومی اتحادیه های کارگری یونان”(GSEE) و تلاش فعالین حزب در شکل دادن اولین اتحادیه های کارگری در کشور.

یونان در دوره اشغال 

 و اولین مقاومت علیه اشغال گران

یونان در جنگ جهانی دوم توسط ایتالیا، بلغارستان و آلمان (در ژوئن ۱۹۴۱) اشغال می شود. پادشاه همراه با دارو دسته اش به مصر فرار کرده و دولت در تبعید تحت الحمایه انگلیسی ها را در آن جا تشکیل می دهد.

هنگامی که نازی ها پرچم صلیب شکسته را برفرازاکروپلیس نصب می کنند “گله زوس” که درآن زمان دانشجوی سوسیالیست ۱۹ساله ای بود، به همکلاسی اش”آپوستولس سانتاس” (Apostolos Santas) پیشنهاد می کند که پرچم نازی ها را باهم پائین بکشند.آن ها به کتابخانه می روند  و پس از مطالعه پژوهش های باستان شناسی درباره اکروپلیس به وجود غاری پی می برند که از قسمت پشت راهی به سوی بالای مجموعه بازمی کند. در۳۰ ماه مه۱۹۴۱ در حالی که گروه نگهبانان نازی در بخش بیرونی آکروپلیس مشغول مشروب خواری و جشن گرفتن فتوحات آلمان نازی بودند „گله زوس“ و “سانتاس” خود را از پشت به بالای اکروپلیس می رسانند و پرچم صلیب شکسته را پایئن کشیده و پاره پاره می کنند.

پس ازانجام عملیات، آن ها در دل شب از گشت های حکومت نظامی نازی ها عبور کرده و به سلامت خود را به خانه می رسانند. “گله زوس“ هنگام ورود به خانه با مادر بیدار و دل نگرانش مواجه می شود که با عصبانیت از او می پرسد درآن وقت شب در زیر چکمه حکومت نظامی نازی ها  چه می کرده است؟ او تکه ای از پرچم صلیب شکسته را که در جیبش پنهان کرده بود، به مادرش نشان می دهد. مادرش ازخوشحالی و با افتخاراو را درآغوش کشیده وصورتش را غرق بوسه می کند. فردا صبح ناپدری اش از مادرش می پرسد: ” پسرت در آن دیر وقت شب  چه می کرده است؟” مادرش به او می گوید به اکروپلیس نگاه کن.! این اولین عملیات مقاومت علیه نازی ها در یونان تحت اشغال نیروهای محوربود.

اقدام “گله زوس” و “سانتاس” انعکاس جهانی وسیعی یافته و الهام بخش مقاومت نه تنها یونانی ها بلکه همه ملل تحت اشغال نازی ها می شود. آن ها به قهرمانان بین المللی مقاومت علیه نازی ها مبدل  می شوند.

 گله زوس  و  سانتاس

نازی ها آن ها را به شکل غیابی محاکمه وبه مرگ محکوم می کنند.”گله زوس” در ۲۴ مارس ۱۹۴۲ دستگیر وبه شدت شکنجه می شود. نازی ها او را که در زندان دچار بیماری شدید سل شده بود رها می کنند تا از بیماری بمیرد(او یکی از شش هایش را برای همیشه از این بیماری از دست  داد). اما برادر نوزده ساله او،”نیکوس” که از پارتیزان های کمونیست بود، یک ماه قبل از خروج آلمان ها از یونان، توسط دولت دست نشانده وهمکار نازی ها،اعدام می شود.”گله زوس” بار دیگردر۲۱آوریل ۱۹۴۳ توسط نیروهای اشغالگر ایتالیائی دستگیر و سه ماه درزندان آن ها به سر برد. پس ازآن، دولت دست نشانده و همکار نازی ها “گله زوس”را بار دیگر در۲۱ سپتامبر ۱۹۴۴ دستگیرمی کند و در حالی که قبر او را برای دفن در پس از اعدام کنده بودند از زندان فرار می کند.

جنگ مقاومت علیه نازی ها

 1944-1941

درجریان اشغال یونان، حزب کمونیست یونان”جبهه رهائی ملی”(EAM) را همراه با اتحادیه های کارگری و احزاب کوچک چپ تاسیس می کند که بعداً احزاب چپ میانه و بسیاری ازفعالان غیرحزبی به آن می پیوندند. در۱۶فوریه۱۹۴۱حزب کمونیست شاخه نظامی جبهه، به نام”ارتش رهائی بخش مردم یونان”(ELAS) را با فرماندهی”آریس ولوچیوتیس”(Aris Velouchiotis)پایه گذاری می کند.

یک ژنرال سابق ارتش یونان نیز”اتحادیه جمهوی خواهان ملی یونان”(EDES) راتشکیل می دهد که نیروی های ملی غیر کمونیست به آن پیوسته و به لحاظ نظامی و نفوذ به نیروی پس از(ELAS)، اما غیرقابل مقایسه از نظر قدرت با آن، مبدل می شود.

 تا آستانه شکست نازی ها در پائیز۱۹۴۴(ELAS) به یکی از بزرگترین نیروهای پارتیزانی اروپا مبدل می شود که ارتش های سه گانه آلمان، ایتالیا و بلغارستان را درگیر جنگ های فرسایشی پارتیزانی کرده بود. اکثرمناطق روستائی و شهرهای یونان به جز آتن درتسلط “جبهه” و شاخه نظامی آن(ELAS) قرارداشتند. ارتش نازی به خشن ترین شیوه ممکن و به کارگیری تاکتیک سرزمین سوخته وارد جنگ با پارتیزان های”جبهه” می شود. نازی ها یک نیروی ضربتی وابسته به خود از یونانی ها را به نام “گردان های امنیتی”(Security Battalions) متشکل از فاشیست های یونانی، جنایتکاران و تبهکاران زندانی و اسرای جنگی تشکیل می دهند که در سرکوب، شکنجه، قتلعام ها و اعدام دسته جمعی کمونیست ها و فعالین مقاومت به سبک آلمان نازی به طور فعال با ارتش، گشتاپو و اس.اس همکاری می کنند.

 اما زنان و جوانان درمقیاس وسیع به پارتیزان ها می پیوندند. مناطق تحت تسلط جبهه ۲ میلیون ازهفت ونیم میلیون جمعیت یونان را در بر می گیرد.تشکل های توده ای و شوراها درهمه مناطق امورمحلی را اداره می کنند. زنان برای اولین بار در یونان دراین مناطق به طور فعال دراداره امور شرکت می کنند و در صفوف پارتیزان ها علیه نازی ها و اشغال گران می جنگند. اگر چه  استالین تلاش کرده بود یک رهبری وفادار به خود در رهبری حزب کمونیست یونان نصب کند اما با شروع حمله ارتش نازی به اتحاد شوروی و آغاز جنگ پارتیزانی در یونان، رابطه میان دو حزب قطع شده بود. حزب کمونیست یونان در این دوره با کنار گذاشتن دستورالعمل ایجاد جبهه ضدفاشیستی با بورژوازی مخالف نازی ها، توانسته بود با اقدامات رادیکال پایه توده ای خود را بویژه در مناطق روستائی یونان گسترش دهد.

دردهم مارس ۱۹۴۴″کمیته سیاسی برای رهائی ملی” (PEEA)به مثابه نهاد حکومتی با انتخابات آزاد در مناطق تحت نفوذ EAM-ELAS تشکیل می شود. این اولین انتخابات واقعاً آزاد دریونان است که زنان با حق رای برابر با مردان در آن شرکت می کنند. حکومت تشکیل شده به “حکومت کوهستان ها” معروف می شود و در ترکیب وزرای آن نمایندگان همه احزاب شرکت کننده در جبهه وارد می شوند. این درحالی است که شمارش معکوس برای حکومت همکار نازی ها درآتن  شروع شده و حکومت درتبعید مقیم قاهره(وابسته به انگلیس)فاقد نفوذ درکشوراست.

 دراین دوره”گله زوس”و”سانتاس”به مثابه نمادهای اولین اقدام مقاومت علیه اشغالگران، از فعالین و رهبران سرشناس EAM-ELAS هستند. نفوذ “کمیته سیاسی برای رهائی ملی” (PEEA)چنان گسترش می یابد که نیروهای نظامی یونانی مستقر در مصر که بازوی نظامی دولت در تبعید را تشکیل می داد خواهان انحلال “دولت در تبعید” و پیوستن به  (PEEA)می شود. این شورش نظامیان، خشم انگلیسی ها و آمریکائی ها را برانگیخته و نیروهای انگلیسی پنج هزار نظامی یونانی را دستگیر و به سودان و لیبی تبعید می کنند.

درماه اکتبر ۱۹۴۴ارتش سرخ بلغارستان را آزاد می کند و در یوگسلاوی و آلبانی پارتیزان ها نیروهای محوررا شکست می دهند. تیتو از کمونیست های یونانی برای به دست گرفتن قدرت حمایت می کند. این در حالی است که طبق توافق چرچیل- استالین در مورد “تقسیم درصدی اروپای شرقی”، یونان باید تحت نفوذ انگلیسی ها قرار می گرفت. این توافق نام رمز”کنفراس تولستوی” را داشت که در ۹ اکتبر ۱۹۴۴ درمورد تقسیم درصدی مناطق تحت نفوذ، میان انگلیس و شوروی در مسکو منعقد شده بود. بر مبنای این توافق سری، در اروپای شرقی، بلغارستان و رومانی تحت نفوذ شوروی در می آمد و یونان تحت نفوذ انگلیس قرارمی گرفت. بدین ترتیب اولین اختلاف نظر میان استالین و تیتو در مورد آینده یونان سرباز می کند.

 در این دوره  دوباره رابطه حزب کمونیست یونان با رهبری حزب کمونیست شوروی برقرار می شود. در اروپای شرقی با پیشروی ارتش سرخ حکومت های جدید تحت اداره مستقیم شوروی قرار می گرفتند اما در سه کشور یوگسلاوی، آلبانی و یونان که شکست نازی ها توسط ارتش های پارتیزانی به رهبری کمونیست ها صورت گرفته بود، دیکته کردن سیاست های استالین به کمونیست های این کشورها با دشواری مواجه بود. درهمین دوره است که هیئتی از سوی حزب کمونیست شوروی از طریق بلغارستان به یونان رفته و حزب کمونیست یونان را برای ایجاد یک دولت وحدت ملی تحت فشار قرار می دهد.

رهبری حزب کمونیست یونان، علیرغم نارضائی های گسترده صفوف حزب، تحت فشاراستالین، درماه مه ۱۹۴۴، با دولت در تبعید وابسته به انگلیسی ها وارد پیمان برای ایجاد یک”دولت وحدت ملی”(قرار داد لبنان) به رهبری “گئورگیوس پاپاندرو” می شود و شش وزیر( اکثراً کمونیست) ازاعضای رهبری”جبهه رهائی ملی”(EAM)، را وارد کابینه ۲۴ نفره دولت در تبعید یونان می کند.

 در۲۶ سپتامبر۱۹۴۴در منطقه “کاسرتای” ایتالیا قراردادی میان حکومت در تبعید “پاپاندرو”، EAM-ELA  و جریان ملی گرای(EDES) منعقد می شود. براساس “قرارداد کاسرتا” (Caserta Agreement)  همه نیروهای مسلح مقاومت باید تحت رهبری دولت در تبعید یونان و فرماندهی نظامی ژنرال انگلیسی، اسکوبی قرارمی گرفتند.این توافق در حالی که EAM-ELAS درآستانه کسب قدرت سیاسی قرارداشت با نارضائی شدید صفوف حزب کمونیست و بویژه رهبران و فرماندهان EAM-ELAS  مواجه می شود. “آریس ولوچیوتیس”، فرماندهان نظامی ELAS را، به یک گردهمائی فرا خوانده و خواهان سرپیچی از قرارداد و انتقال قدرت به “کمیته سیاسی برای رهائی ملی”( (PEEAمی شود. اما به خاطر آن که بخشی از فرماندهان از احتمال شروع یک جنگ با انگلیس و بهم خوردن ائتلاف انگلیس،  آمریکا و شوروی علیه آلمان نازی بیم داشتند اتفاق نظر میان فرماندهان نظامی حاصل نمی شود.

در ۱۲ماه اکتبرنازی ها یونان را تخلیه می کنند و درکشور یک خلاء قدرت ایجاد می شود.”ارتش رهائی بخش مردم یونان”(ELAS) که در آن زمان چهارپنجم کشوررا درکنترل خود داشت پنجاه هزار نیروی مسلح در اطراف آتن مستقر می کند اما وارد شهر نمی شود. رهبر شاخه آتن حزب کمونیست و فرماندهان نظامی خواهان وارد شدنELAS  به آتن و استقرار”کمیته سیاسی برای رهائی ملی” (PEEA)به عنوان حکومت موقت در کشور می شوند. این در حالی است که حزب کمونیست با اجرای تعهد به شرکت در “دولت وحدت ملی” سیاست مدارا با انگلیسی ها و دولت دست نشانده آن ها را درپیش می گیرد. ارتش انگلیس در ۱۸ اکتبر، شش روز پس از آزاد ساختن یونان توسط نیروهای مقاومت، وارد آتن می شود. شش روزی که یونان تحت تسلط کامل جنبش مقاومت بود.”گله زوس” در باره این روز ها می گوید:” انگلیسی ها تا امروز هم مدعی هستند که آن ها یونان را از اشغال نازی ها آزاد و از دست کمونیسم نجات دادند. ولی مسئله آصلی این است که آن ها هرگز یونان را آزاد نکردند. یونان در روز ۱۲ اکتبر بوسیله طیف وسیع نیروهای جنبش مقاومت، که فقط محدود به “جبهه رهائی ملی”(EAM) نبود، آزاد شد. من آن جا بودم، درخیابان ها، مردم همه جا فریاد می زدند: آزادی،(Laokratia) همه قدرت به مردم!”.

  پارتیزان های “ارتش رهائی بخش مردم یونان”(ELAS)

جنگ با قوای نظامی انگلیس و متحدان داخلی آن ها

۱۹۴۶-۱۹۴۴

انگلیسی ها درهجدهم اکتبر ۱۹۴۴ وارد آتن شده و با انتصاب دولت موقت تحت ریاست “گئورگیوس پاپاندرو” تلاش می کنند پادشاه دیکتاتور و ضدکمونیست یونان، “گریگور دوم” را به قدرت برگرداننده و حاکمیت سلطنت را برقرارسازند. “گله زوس” می گوید:”از لحظه ای که آن ها وارد شدند، مردم و جنبش مقاومت از آن ها به عنوان متحد استقبال کردند.در مورد انگلیسی ها چیزی نبود مگر احترام و حس دوستی. ما نمی دانستیم که بدین ترتیب کشور و حقوق مان را تسلیم آن ها می کنیم”. انگلیسی ها تلاش می کنند تا گارد ملی و ارتش دولت جدید را بدون شرکت نیروهایEAM-ELA، که نقش اصلی را در شکست نیروهای محورایفاء کرده بودند، تشکیل دهند. آن ها برای تقویت قوای خود یونانی های همکار نازی را از زندان آزاد ساخته و وارد دستگاه های انتظامی، امنیتی و نظامی جدید می کنند. دراول دسامبر، درحالی که طبق “توافق لبنان”همچنان “دولت وحدت ملی” برسرکاربود، فرماندارنظامی انگلیس درآتن، ژنرال”رونالد اسکوبی” ، خواهان خلع سلاح یک جانبه”جبهه رهائی ملی” و”ارتش رهائی بخش مردم یونان” EAM-ELAمی شود. شش وزیر EAMبه عنوان اعتراض به این اقدام از کابینه استعفاء  میدهند  وتظاهراتی را دربرابرمجلس در میدان مرکزی آتن فرامی خوانند. در صبح سوم دسامبرطیف های مختلف جمهوری خواهان، سوسیالیست ها و کمونیست ها در یک  تظاهرات مسالمت آمیز با شعارهای”زنده باد چرچیل، زنده باد استالین، زنده باد روزولت” و پرچم های یونان و سه کشور متحد، به سوی میدان مرکزی شهر(Syntagma Square) حرکت می کنند. با ورود صفوف تظاهرکنندگان مسالمت آمیز به میدان مقابل مجلس، تک تیراندازان انگلیسی و میلیشای نازی ساخته در لباس پلیس، جمعیت غیرمسلح را به گلوله بسته و تظاهرات را غرق خون می کنند.

شلیک ارتش انگلیس و همکاران نازی آن ها به تظاهرات مسالمت آمیز سوم دسامبر۱۹۴۴

 اتحاد قوای نظامی انگلیس با میلیشای همکار نازی ها، فاشیست های سرشناس یونانی و راست افراطی ضد کمونیست، علیه یکی از بزرگترین نیروهای مقاومت ضدفاشیستی در اروپا، شلیک تیر آغاز جنگ سرد، قبل از پایان جنگ جهانی دوم بود. درعصر همان روز بار دیگر شصت هزارنفر، بدون ترس از کشتاری که صبح آن روز رخ داده بود، به عنوان اعتراض در میدان مرکزی گرد هم آمده  و شعار اخراج انگلیسی ها را سر می دهند. این اعتراض بسرعت به یک طغیان علیه انگلیسی ها در آتن و سایر نقاط  یونان مبدل می شود. “جبهه” EAM اکثر بخش های آتن، به جز بخش مرکزی را، زیر تسلط خود در می آورد.

انگلیسی ها به سرعت از طریق نیروی هوائی از ایتالیا قوای کمکی وارد آتن ساخته، و۱۲ هزار نفر از اعضای “گردان های امنیتی” همکار نازی ها را از زندان آزاد و آن ها را به شکل ضربتی وارد قوای انتظامی و ارتش می کنند و با نیروی زرهی و هوائی با واحدهای “جبهه…” و”ارتش…” وارد جنگ می شوند. محلات کارگری آتن که پایگاه های نفوذ حزب کمونیست بودند، توسط نیروهای هوائی و زرهی انگلیس بی وقفه بمباران و ویران می شوند  و شمار عظیمی از غیرنظامیان به خاک می افتند.

محل استقرار ژنرال “اسکوبی” و ستاد ارتش انگلیسی درهتل “گراند بروتاین” درمرکز آتن قرار داشت. “گله زوس”  به کمک ۳۰ پارتیزان کمونیست  از هم رزمان  خود از کانال فاضل آب شهری به زیر هتل رفته و یک تن دینامیت را با دستان خود در زیر ساختمان هتل جا سازی می کند. پس از آن، او سیمی را که قرار بود فیوز چاشنی انفجاری را به کار اندازد از محل خروج کانال  بیرون آورده و منتظر دستور انفجار از سوی فرماندهی می ماند. این درست زمانی است که در انگلستان چرچیل، به خاطر رسوائی به گلوله بستن تظاهرات کنندگان مسالمت آمیز در میدان مرکزی آتن، که ازمتحدان انگلیس در جنگ علیه نازی ها و یکی از قوی ترین نیروهای مقاومت علیه آلمان هیتلری در اروپا بودند، ازطرف اپوزیسیون زیر انتقاد شدید قرار می گیرد. کشتاری که یکی از شرم آورترین جنایت های امپریالیزم انگلیس درهمکاری با میلیشای نازی ساخته بود. چرچیل ناگزیر می شود برای کاهش انتقادات با اعلام ابتکاریک طرح صلح میان دولت دست نشانده شان در آتن و  EAM- ELAS، به طور سرزده وارد یونان شود و در آتن درهمان هتل اقامت کند. بعداً چرچیل در تلگراف به همسرش می گوید که از یک سوء قصد حتمی در آتن در روز کریسمس ۱۹۴۴  جان بدر برده است. “گله زوس” سال ها بعد در مصاحبه با روزنامه گاردین برای اولین بار پرده از این واقعه  بر می دارد. او دراین مصاحبه می گوید درحالی که سیم را در دستش نگه داشته بود برای مدت طولانی منتظر دریافت دستور از بالا بود اما عملیات به خاطر آن که می توانست یکی از سه متحد بزرگ جنگ جهانی دوم علیه نازی ها( چرچیل، استالین، روزولت) را از بین ببرد ملغی می شود. زیرا به گفته او آن ها نمی خواستند این مسئولیت را به عهده بگیرند. او می گوید ” ژنرال اسکوبی از این هتل عملیات جنگی را رهبری می کرد برای آن که کمونیست ها نتوانند پس از خروج قوای آلمان نازی قدرت را به دست آورند” و به همین خاطر “ما می خواستیم هتل را به هوا بفرستیم”.  

این جنایت که در یونان به “روی دادهای دسامبر”(Dekemvriana)  یا “قتلعام دسامبر”معروف است ۲۵ هزار قربانی بر جای گذاشت که عموماً از نیروهای مقاومت و مردم غیرنظامی بودند که توسط ارتش انگلیس و میلیشای نازی ساخته  قتلعام شدند. اما علیرغم کشتار و قتلعام بیرحمانه انگلیسی ها و متحدان آن ها، نیروی های نظامی جبهه ELAS موفق می شوند گارد ملی را خلع سلاح کنند. استالین ژنرال پوپوف را به یونان می فرستد تا فرماندهان “ارتش رهائی بخش مردم یونان”(ELAS) را قانع کند اسلحه را پائین بگذارند و تن به خلع سلاح  و توافق با دولت وحدت ملی  بدهند.

این فشارها موجب تحمیل توافق نامه”وارکیزا”(Varkiza) در۱۲فوریه ۱۹۴۵می شود. بر اساس این توافق نامه، “جبهه رهائی ملی” و “ارتش رهائی بخش مردم یونان”(EAM-ELA) باید خلع سلاح می شدند و متقابلاً دولت تحت الحمایه انگلیس نیز متعهد می شد که آزادی فعالیت حزب کمونیست و احزاب متحد را تضمین کرده و در طی یک سال با برگزاری رفراندوم بر سر سلطنت راه انتخابات و برگزاری مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی جدید راهموار سازد. چونEAM، حزب کمونیست و سایر احزاب چپ متحد آن ها از سوی دولت قبلی یونان و نیز دولت دست نشانده نازی ها به عنوان تروریست و مجرمین خطرناک سیاسی تحت تعقیب بودند رهبران EAM تلاش می کنند ماده ای درباره عفو عمومی کامل و بی ابهام در قرارداد گنجانده شود. اما انگلیسی ها که با استالین وارد قرارداد “تقسیم درصدی چرچیل-استالین” شده بودند این پیشنهاد را نمی پذیرند. در قرار داد عفو عمومی تنها شامل مجرمان سیاسی پس از سوم دسامبرمی شود.

بلافاصله پس از خلع سلاح (EAM-ELA) فشاربرکمونیست ها و نیروهای چپ و فعالین جنبش مقاومت ضدفاشیستی با گسترش ترور سفید توسط باندهای نازی و راست افراطی در سراسر یونان اوج می گیرد.”چرچیل” مسئولیت سازماندهی و نظارت دستگاه های امنیتی و انتظامی  یونان را به ” سر چارلز ویکهایم” می سپارد. او کسی است که در جنگ بوئرها برای اولین باراردوگاه های کار اجباری به سبک جدید را ایجاد می کند و درسال ۱۹۱۸ از اعضای قوای اعزامی انگلیس برای کمک به نیروهای تزاری علیه بلشویک ها در جنگ داخلی روسیه پس از انقلاب اکتبر بود. 

انگلیسی ها  دست به تغییر دستگاه قضائی که نازی ها برپا کرده بودند نمی زنند و دادستان ها و قضات اکثراً فاشیست و راست افراطی با تفسیر توافق نامه “وارکیزا” اعضای (EAM-ELA) را به عنوان مجرم مسلح محاکمه و محکوم می کنند. هزاران نفر در این دادگاها محکوم به مرگ شده و پس ازاعدام درمیدان های عمومی سرقطع شده و یا اجساد آن ها برای مدت ها به نمایش علنی نهاده می شود.سفارت انگلیس در آتن در تفسیری در این باره می گوید که آویختن سرهای بریده یک رسم در یونان است و نباید آن را با معیارهای اروپائی غربی قضاوت کرد.

“ویکهایم” مجموعه ای ازاردوگاه های کاراجباری نظیر”مارکونیسس”(Makronissos) و یا “جیاروس” (Giaros) برای زندانیان سیاسی برپا می کند که در آن ها علاوه برکارهای سخت و سنگین اجباری، زندانیان به طور روزمره شکنجه شده و دسته دسته به قتل می رسند در حالی که نیروی پلیس انگلیس از جمله نیروهای حفاظت این اردوگاه ها بودند. دوازده هزار نفر از نیروهای مقاومت نیز به خاورمیانه و یا به جزایر خالی ازسکنه یونان تبعید می شوند. رهبری حزب کمونیست این وضعیت را همچنان با سیاست “حمایت انتقادی” از جبهه واحد ضد فاشیستی(ائتلاف کمونیست ها با بورژازی ضد فاشیست و ملی و مترقی؟!) دیکته شده از سوی استالین توجیه می کند. برخلاف فرانسه، ایتالیا و بلژیک که اعضای جنبش مقاومت علیه فاشیسم، با هر ایدئولوژی، از احترام بسیار زیاد در جامعه برخوردار بودند، در یونان هر عضو جنبش مقاومت به عنوان مجرم، جنایتکار مسلح تحت پیگرد، شکنجه، زندان و تبعید قرارداشت و یا به جوخه های اعدام سپرده می شد.   

 دولت انگلیس در یونان برای اولین بار الگوی یک دولت نواستعماری به سبک جدید در پس از جنگ جهانی دوم را  طراحی می کند که به الگوی دولت های نواستعماری پس از جنگ جهانی دوم مبدل می شود. بر اساس طرح “هارولد مک میلان” نخست وزیر انگلیس در آن دوره، رهبری سیاسی یونان باید توسط  دولت انگلیس تعیین و هدایت می شد. در کنار هر وزیر دولت یونان یک مشاور انگلیسی قرار می گرفت که تصمیم های او برای وزیر لازم الاجرا بود. نمایندگی نظامی انگلیس نیز همه مقام های ارتش، پلیس و امنیتی یونان را از پائین ترین سطوح تا فرماندهی کل تعیین می کرد. این نقشه که تلاش شد در سال ۱۹۴۵ به اجراء گذاشته شود، به دلائل متعدد از جمله آن که کمتر سیاست مدار یونانی حاضر می شد آن را به پذیرد، به کنار گذاشته شد و به جای آن سفیر انگلیس در آتن در همه سطوح بالای قدرت، نقش فرماندار عالی  کشور را به عهده گرفت.

در چنین فضای سرکوب و به شدت ضدکمونیستی مسئولیت ارگان  مرکزی حزب کمونیست یونان “ریزوس پاستیس”( Rizospastis) در سال ۱۹۴۵  به “گله زوس”سپرده می شود. پذیرش این مسئولیت درآن جو ضد کمونیستی یک اقدام جسورانه ودر حقیقت رفتن تا پای مرگ برای “گله زوس” بیست و سه ساله بود. بدین ترتیب  فصل پرحادثه و پر درد و رنج دیگری درزندگی او آغاز شد.

جنگ داخلی : ۱۹۴۹-۱۹۴۶

گریدی سفیرآمریکا: “گله زوس” باید اعدام شود!

فضای شدید سرکوب و شکست آن هم در یک قدمی پیروزی، نارضائی عظیمی را در صفوف حزب کمونیست دامن می زند.”آریس ولوچیوتیس” پایه گذار و  فرمانده “ارتش رهائی بخش مردم یونان” که درجریان جنگ با نازی ها به یک چهره اسطوره ای مبدل شده بود با تعدادی از پارتیزان ها به کوه ها رفته و جنگ مسلحانه علیه دولت را آغاز می کند. حزب او را به عنوان” عنصرماجراجو و مرتد” اخراج کرده و پاکسازی تشکیلاتی با اخراج ۲۵هزارعضو مخالف سازش توافق نامه”وارکیزا” شروع می شود. انگلیسی ها به سرعت نیروهای نظامی خود را دریونان تقویت می کنند و در شرایط سردرگمی و بهم ریختگی صفوف حزب کمونیست، نیروی کوچک پارتیزانی “آریس ولوچیوتیس” را در یک محاصره نابود می کنند( او و معاونش قبل از دستگیری خودکشی کنند).

 آریس ولوچیوتیس فرمانده “ارتش رهائی بخش مردم یونان”

 سرکوب همه جانبه نیروهای کمونیست و اپوزیسیون هر روز اوج تازه ای می گیرد.بسیاری از فعالان(EAM-ELA) برای فرار از خطردستگیری، شکنجه، زندان و تبعید به کوهستان ها و پایگاه های سابق جنگ پارتیزانی پناه می برند.  توجیه این سرکوب ها توسط  رهبری حزب کمونیست با الزامات “جبهه واحد ضدفاشیستی” با “بورژازی مترقی” صفوف حزب را بار دیگر به مرز عصیان و فروپاشی کامل می کشاند.  

 در همین دوره است که اولین نشانه های جنگ سرد میان اتحاد شوروی و انگلیس و آمریکا ظاهر می شود و استالین از مخالفت با شروع جنگ مسلحانه کمونیست های یونان علیه دولت مرکزی دست بر می دارد بدون آن که از مبارزه آن ها حمایت کند. درچنین شرایطی است که حزب کمونیست تحت فشار صفوف خود ناچار می شود دوباره مبارزه مسلحانه را در شرایط فوق العاده نامساعد شروع کند. شرایطی که از یک طرف دولت انگلیس تلاش می کرد آمریکا را برای دفاع از دولت دست نشانده اش به طور فعال وارد تحولات داخلی یونان کند  و از طرف دیگر متحدان سیاسی حزب کمونیست در دوره جنگ با نازی ها در نتیجه  نوسانات حزب و فضای سرکوب حاکم  از ائتلاف خارج شده و بسیاری از فرماندهان پارتیزانی مجرب و آبدیده در جنگ با  نازی ها نیز توسط دولت دستگیر و یا توسط میلیشای نازی ساخته، ترور شده  بودند.

 “مارکوس وافیادیس”(Markos Vafiadis) معروف به ژنرال مارکوس، از رهبران حزب کمونیست، “ارتش دمکراتیک یونان”(DSE) را درمارس ۱۹۴۶ پایه گذاری می کند واعضاء و فرماندهان پارتیزانی باقی مانده از”ارتش رهائی بخش مردم یونان”(ELAS) به نیروی نظامی تازه تاسیس می پیوندند. عملیات پارتیزانی درطول مرزهای یونان با یوگسلاوی و آلبانی آغاز شود و به مناطق داخلی کشور گسترش می یابد. تا پایان سال۱۹۴۶(DSE) حدود شانزده هزار نیروی مسلح را در داخل یونان در مناطق روستائی متشکل ساخته  و جنگ پارتیزانی در مقیاسی وسیع گسترش می یابد. 

مارکوس وافیادیس فرمانده “ارتش دمکراتیک یونان”

در فوریه ۱۹۴۷ دولت حزب کارگر در انگلیس با ارسال اولتیماتوم به دولت آمریکا اعلام می کند که در صورت عدم ورود آمریکا در جنگ داخلی و برداشتن بار جنگ، انگلیس از یونان خارج خواهد شد. بعداً روشن می شود که این بلوف سیاسی برای کشاندن دولت آمریکا به جنگ داخلی یونان بود و با ورود دولت آمریکا، انگلیس از نظر نظامی و سایر عرصه ها به حضور خود در یونان ادامه می دهد. مشاوران آمریکائی با ورود به یونان اعلام می کنند که کشوردرهم شکسته، دستخوش جنگ داخلی و فروپاشی اقتصادی باید امید به کمک خارجی، گرفتن غرامت از آلمان،  وسرازیر شدن دلار به این کشوررا کنار بگذارد و خود را با امکانات داخلی انطباق دهد. با به اجراء گذاشته شدن سیاست ریاضت اقتصادی توسط مشاوران آمریکائی، ۲۵ هزار کارمند دولت اخراج می شوند و افزایش حقوق و دستمزد ها متوقف می شود.

یکی از مسائل مهمی که در برابر آینده یونانی ها قرار داشت این بود که آیا پس از پیروزی بر آلمان نازی  یونان خواهد توانست به  آزادی های سیاسی دست یابد  و یا کشور به دوره دیکتاتوری  مشابه حکومت “متاکساس” باز خواهد گشت. پاسخ آمریکا یک دیکتاتوری با پنجه آهنین برای سرکوب جنبش کارگری و کمونیستی یونان بود. طرح جامع برای این پاسخ، شامل سه عرصه بود.اول، پایان دادن به جنبش اتحادیه ای نیرومند یونان؛ دوم، محدود ساختن آزادی های سیاسی و مدنی و سرکوب هر گونه حضور سیاسی کمونیست ها ونیروهای چپ؛ سوم، رهبری جنگ داخلی با بازسازی ارتش یونان برای شکست نیروی شورشی کوهستان ها.

اول، پایان دادن به جنبش اتحادیه ای:امحاء جنبش اتحادیه ای با ممنوعیت اعتصاب و تعیین مجازات اعدام برای اعتصاب کنندگان آغاز می شود. حزب کمونیست درطول چند دهه موجودیت خود در اتحادیه های کارگری صنایع تنباکو و دریانوردی که مهم ترین اتحادیه های کارگری یونان بودند حضور و نفوذ بسیار موثری داشت. دستگیری و اخراج، اعدام و تبعید رهبران کمونیست، چپ  و حتی لیبرال اتحادیه های کارگری تحت هدایت مستقیم سفیر آمریکا شروع و گسترش می یابد. ده نفراز رهبران اصلی و کمونیست اتحادیه دریا نوردان، یکی از قوی ترین اتحادیه های کارگری یونان، به جوخه های اعدام سپرده می شوند و بدین ترتیب آخرین سنگرحضور نیروهای چپ و مترقی در جنبش اتحادیه ای نابود می شود.

دوم، بر چیدن کامل آزادی های سیاسی و مدنی: هنگام ورود آمریکائی ها شانزده هزار کمونیست به اتهام شرکت در جنبش مقاومت علیه نازی ها و شرکت در جنبش مقاومت در زندان های یونان بسرمی بردند. در ژوئیه ۱۹۴۷ با فشار مشاوران آمریکائی موج دیگری از دستگیری ها آغاز می شود و ۱۴ هزار نفر از کادرها و فعالین کمونیست و چپ دریک عملیات ضربتی دستگیر می شوند. اعدام کمونیست که از دوره قبل شروع شده بود در اوائل سال ۱۹۴۸ به اوج خود می رسد. “لاداس” (Ladas) وزیر دادگستری طرحی سری برای دستچین و اعدام ۲۹۶۱ نفر(اکثراً کادرها و اعضای حزب کمونیست) آماده می کند. آن ها کسانی بودند که از زمان پایان جنگ جهانی دوم، به خاطر شرکت در جنبش مقاومت دستگیر و در زندان بسر می بردند. براساس طرح”لاداس”، برای اجتناب از فشارها و کارزارهای بین المللی، زندانیان کمونیست باید  در یک عملیات پنهان اعدام می شدند  و خبر اعدام ها تنها پس از پایان عملیات انتشار می یافت. اما “لاداس” قبل از اجرای طرح خود  ترورمی شود وطرح سری او برای اعدام گروهی زندانیان افشاء می شود. با افشای طرح “لاداس”، اعدام ها نمی تواند با طرح  قبلی اجراء شود اما به انتقام ترور”لاداس” اعدام ها در گروه های کوچک تر شروع می شود.  

هم زمان با این کشتارها، زیر فشار مشاوران آمریکائی  حمله به مطبوعات چپ نیز به یک یورش همه جانبه مبدل می گردد تا آن جا که  نخست وزیر”سوفولیس” از اعمال “سیاست های فاشیستی” علیه مطبوعات گله می کند و مدعی می شود که برای مقابله با این یورش ها از دست او کاری ساخته نیست. درچنین فضائی است که “گله زوس” درماه مارس ۱۹۴۸ دستگیر و به اتهام ۲۸ مورد تخلف مطبوعاتی به چند بار اعدام محکوم می شود.

“گریدی” (Grady) سفیر آمریکا علناً از ادامه اعدام ها و از جمله اعدام “گله زوس” علیرغم نقش برجسته او در مقاومت علیه نازی ها دفاع می کند. اما اعدام های گروهی رهبران و کادرهای کمونیست اعتراضات گسترده بین المللی را برمی انگیزد. اعتراض شخصیت هائی مانند آلبر کامو، ژان پل سارتر و ژنرال دوگل که “گله زوس” را “اولین پارتیزان اروپا” نامیده بود موجب می شود که حکم اعدام “گله زوس” به حبس ابد کاهش یابد. با این وصف رهبران برجسته حزب کمونیست نظیر”نیکوس بلویانیس”(Nikos Beloyannis) کمیسر اصلی سیاسی،”ارتش دمکراتیک یونان”(DSE) ومسئول تشکیلات داخلی مخفی حزب پس از پایان جنگ داخلی، که دردادگاه نظامی به دفاع آتشین از جنبش مقاومت و آرمان های کمونیستی پرداخته بود، علیرغم تلاش های گسترده بین المللی واعتراض شخصیت هائی مانند چارلی چاپلین، سارتر، پیکاسو، پل الوار و ناظم حکمت( که شعری به نام “مردی با میخک” برای او سروده است) و …. به همراه  صدها کادر کمونیست برجسته و قهرمانان  جنبش  مقاومت علیه نازی ها، به جوخه های اعدام سپرده می شوند.

بلویانیس با گل میخک در دادگاه و طرح پیکاسو به یاد او

سوم، سازماندهی ارتش یونان برای شکست کمونیست ها درجنگ داخلی :  درمورد جنگ داخلی یونان این سئوال مطرح بود که آیا امکان توافق میان طرفین برای الگوئی نظیر فرانسه و ایتالیا که برمبنای آن کمونیست ها بتوانند در شرایط آزادی های کامل سیاسی فعالیت داشته باشند وجود داشت ؟ ویا نه جنگ داخلی باید با شکست قطعی یکی از طرفین به پایان می رسید. “مارکوس وافیادیس” فرمانده”ارتش دمکراتیک یونان”(DSE) بارها پیشنهاد یک سازش برروی راه حل مشابه فرانسه و ایتالیا، مشروط به تضمین آزادی کامل فعالیت احزاب را ارائه کرده بود.آمریکائی ها اما راه دوم را انتخاب کرده بودند.

بازسازی ارتش یونان مهم ترین  دستور کاری بود که در برابر مشاوران آمریکائی قرار داشت. این روند با جذب “گردان های امنیتی” نازی ساخته، ارسال اسلحه که با پایان جنگ جهانی دوم آمریکائی ها به فراوانی دراختیار داشتند، اختصاص بودجه برای تقویت بنیه مالی ارتش و نیروهای نظامی واستقرار مشاوران نظامی آمریکائی برای آموزش و سازماندهی ارتش شروع می شود. مجموعه این اقدامات ارتش یونان را به یک نیروی نظامی ۱۲۰ هزار نفره افرایش می دهد درحالی که تعداد ارتش شورشی در کوهستان ها چند هزار نفربود. با این حال، درصحنه جنگ داخلی، توازن قوا هم چنان به ضرر دولت یونان و پیشروی ارتش شورشی باقی می ماند. در سال ۱۹۴۸ آمریکائی ها  بار دیگرارتش یونان را با افزایش تعداد نفرات به ۲۵۰ هزار نفر، مدرنیزه کردن تسلیحات و به کارگیری ناپالم در بمباران مناطق تحت نفود ارتش شورشی، تجدیدسازماندهی می کنند. اما همه این اقدامات تغییری درتوازن قوای نظامی به وجود نمی آورد به طوری که دولت آمریکا به بررسی طرح  مداخله مستقیم نظامی ارتش آمریکا دریونان می پردازد .

اما درنیمه دوم ۱۹۴۸، ناگهان ورق بر می گردد و جنگ داخلی به ضرر”ارتش دمکراتیک یونان”(DSE) دچار یک تحول مهم می شود. اختلاف استالین و تیتو به یک شکاف جدی میان اتحاد شوروی و یوگسلاوی فرا روئیده و در رهبری حزب کمونیست نیز تنش ها پیرامون این اختلاف، به بحرانی جدی تبدیل می شود. “مارکوس وافیادیس” فرمانده “ارتش دمکراتیک یونان” خواهان ادامه مناسبات با تیتو برای تضمین ادامه جنگ داخلی می شود.اما “نیکوس زاخاریادیس”­­­­(Nikos Zachariadis) دبیر اول حزب، که از جناح استالینیست حزب بود با تائید کمینفرم (Cominform) و طرفداری از استالین موجب می شود تا تیتو  حمایت خود از کمونیست های یونان را قطع کند. در ادامه فشارهای استالین برای به خط کردن آلبانی و بلغارستان،”ارتش دمکراتیک یونان”(DSE) پشت جبهه خود را برای ادامه نبرد مسلحانه از دست می دهد. هدف استالین ساقط کردن تیتو بود و برای او جنگ داخلی یونان و نقش تیتو در تقویت آن یک مانع شمرده می شد. در ۱۶ اکتبر ۱۹۴۹ “نیکوس زاخاریادیس” با اعلام آتش بس یک طرفه عملاً شکست در جنگ داخلی را می پذیرد. برای دولت آمریکا تاکتیک ها  و شیوه هدایت جنگ داخلی در یونان به الگوئی برای کاربست در جنگ های بعدی در کره و ویتنام مبدل شد.  

بعد ها “گله زوس” همواره از این دوره با تاسف یاد می کند. او می گوید کمونیست ها ومتحدان آن ها در حالی که درآستانه کسب قدرت بودند، قربانی دخالت های خارجی شدند و یونان از دست رفت. و البته اکثر همفکران و نیروهای چپ یونان نیز در این نگاه با “گله زوس” هم نظر بودند. تجربه جنگ داخلی یونان در زندگی سیاسی بعدی “گله زوس” و بسیاری از کادرها و فعالان کمونیست تاثیر عمیقی برجای می گذارد.  . 

علاوه بر اعدام های گسترده، صدهزار نفر از مبارزان و هواداران کمونیست ها که در صفوف DSE جنگیده بودند به زندان افکنده شده و نزدیک به ۱۵۰ هزار نفر دیگر از کشور تبعید می شوند. چرچیل که اصطلاح پرده آهنین را برای  مناطق تحت نفوذ شوروی در اروپای شرقی رایج کرد، خود برای شکنجه، سرکوب، اعدام و ایجاد سرزمین سوخته یک گنبد آهنین بر فراز یونان بر افراشت. دامنه و شدت سرکوب بیرحمانه و فاجعه آفرین انگلیس و آمریکا در یونان با محدودیت های داخلی ایجاد شده در اروپای شرقی تحت تسلط استالین، که در آن ها ارتش سرخ به عنوان ناجی برای پایان دادن به حاکمیت فاشیسم وارد شده بود، قابل مقایسه نبود.

حزب” اتحاد چپ دمکراتیک “

۱۹۷۴-۱۹۵۱

با شکست کمونیست ها در جنگ داخلی، ممنوعیت فعالیت حزب کمونیست  و غلبه جو ضد کمونیستی فعالیت نیروهای کمونیست، چپ و مترقی تحت پیگرد، دستگیری، شکنجه، زندان و اعدام  قرارگرفته و به شدت محدود می شود. در سال ۱۹۵۱″یانیس پاسالیدیس” ازچهره های سرشناس چپ یونان تشکلی علنی به نام حزب ” اتحاد چپ دمکراتیک ” را تشکیل می دهد که “گله زوس” و”میکیس تئودورراکیس” و تعداد دیگری ازچهره های سرشناس جنبش مقاومت یونان ازجمله موسسان آن بودند. حزب” اتحاد چپ دمکراتیک ” ائتلافی بود از کمونیست ها، سوسیالیست ها و دمکرات های چپ که بر روی اصل حاکمیت اکثریت و شیوه های دمکراتیک حکومت داری توافق داشته و خواهان دگرگونی دمکراتیک یونان بودند. حضور بسیار قوی نیروهای کمونیست و سوسیالیست درحزب نشان از سمت گیری مارکسیستی و سوسیالیستی حزب داشت اما به خاطردوره خروج از جنگ داخلی و فضای ضدکمونیستی جنگ سرد بویژه در یونان، “اتحاد چپ دمکراتیک” در اسناد و مجامع حزبی اهداف سوسیالیستی خود را به طور غیرمستقیم فرموله و بیان می کرد .”نیکولائوس کریستوفیس” مورخ یونانی در پژوهش خود درباره تاریخ حزب” اتحاد چپ دمکراتیک” می گوید این تشکل ائتلاف باز و گسترده ای بود از نیروهای طرفدار”سوسیالیسم دمکراتیک”.

حزب” اتحاد چپ دمکراتیک” درهمه انتخابات های سالیان۱۹۵۱تا ۱۹۶۴ شرکت می کند و درسال ۱۹۵۸علیرغم فضای ضدکمونیستی بسیار شدید در یونان به شکل غافلگیرکننده ای به بزرگترین حزب اپوزیسیون مبدل می شود. “گله زوس” در حالی که در زندان بود درفهرست نامزدهای “اتحاد چپ دمکراتیک” قرار گرفته و به نمایندگی پارلمان انتخاب می شود و برای رهائی هفت نماینده دیگر پارلمان که مانند او عضو حزب ” اتحاد چپ دمکراتیک ” بوده و درزندان یا تبعید به سر می بردند دست به اعتصاب غذا می زند و اعتصاب خود را تا آزادی آن ها ادامه می دهد. حزب “اتحاد چپ دمکراتیک” اگر چه مورد حمایت حزب کمونیست یونان قرار داشت اما شاخه علنی آن نبود بلکه یک تشکل حزبی موازی با حزب کمونیست بود که به قول “کریستوفیس” رابطه حزب کمونیست با آن مصداق عشق و نفرت بود.

تمبر یادگاری شوروی برای “گله زوس”

در ۱۶ ژوئیه  1954 بالاخره “گله زوس” از زندان آزاد می شود. اما او بار دیگر در ۵ دسامبر ۱۹۵۸ در فضای ضدکمونیستی جنگ سرد، به اتهام واهی جاسوسی دستگیر و به زندان بر می گردد. طرح پیکاسو برای دفاع از او در صفحه اول “اومانیته” ارگان حزب کمونیست فرانسه انتشار می یابد، اتحاد شوروی در سال  1959 یک تمبر یادبود با عکس او منتشر می کند، اعتراضات بین المللی بسیار گسترده برای آزادی او صورت می گیرد، با این وصف او، تا ۱۵ دسامبر۱۹۶۲، یعنی چهارسال تمام، در زندان می ماند.

پیکاسو برای گله زوس

“گله زوس” پس از رهائی از زندان درسال ۱۹۶۳به دعوت حزب کمونیست اتحاد شوروی برای دریافت مدال لنین به  شوروی می رود.

پس از مراسم دریافت مدال، و استقبال بسیار گرم ازاو، به کاخ کرملین دعوت می شود و چهارساعت تمام با خروشچف دبیر اول حزب کمونیست اتحاد شوروی برسرمسائل مختلف جنبش کمونیستی به بحث می پردازد. “گله زوس” می گوید:«من می خواستم از خروشچف بشنوم که چرا ارتش سرخ که وارد بلغارستان و سپس رومانی شده بود در مرزهای یونان توقف کرد.” خروشچف از من پرسید چرا؟  من گفتم به خاطر آن که استالین به مثابه یک کمونیست عمل نکرد.او جهان را با دیگران تقسیم کرد و ما را به انگلیسی ها داد.” از آن پس آن چه را که واقعاً فکر می کردم به او گفتم : “استالین باعث سقوط ما شد و او ریشه همه مصائب است. آن چه که ما می خواستیم دولتی بود که در آن مردم حاکمیت را در دست داشته باشند، مانند حکومت کوهستان های ما، که هنوز شعارهای آن بر روی تپه ها بر جای مانده است “همه قدرت ناشی از مردم است و باید بوسیله مردم اِعمال شود”. چیزی که آن ها می خواستند و به وجود آوردند حاکمیت حزب بود.” خروشچف ساکت نشسته و گوش می داد و حرفی نمی زند. پس از پایان صحبت ها خروشچف مرا به مهمانی شامی دعوت کرد که در آن برژنف نیز شرکت داشت و چهار ساعت و نیم دیگر به سخنان من گوش داد.”

در مصاحبه با مطبوعات شوروی “گله زوس” بی نتیجه بودن ملاقات با خروشچف را به زبان دیپلماتیک این گونه بیان می کند:” در موردخیلی چیزها توافق داشتیم و در مورد خیلی از چیزهای دیگرنیز نظرمان متفاوت بود”. خروشچف به او پیشنهاد می کند که در راس کمیسیون همکاری کشورهای سوسیالیست قرار گیرد اما او این پیشنهاد را که مستلزم اقامت در شوروی بود نمی پذیرد و دیگر به شوروی بر نمی گردد.”گله زوس” سال ها بود که همراه همفکران خود در حزب”اتحاد چپ دمکراتیک” به سیاست های حزب کمونیست شوروی  انتقاد داشت و اتقافاً گفتگو با خروشچف نظرات او را تقویت کرد. 

دیکتاتوری سرهنگ ها 

 1974-1967

در ۲۱ آوریل ۱۹۶۷ یک گروه از سرهنگ های راست افراطی درارتش یونان، ازطریق کودتا قدرت را در دست گرفتند. نظرسنجی ها نشان می داد در انتخاباتی که قرار بود یک ماه بعد برگزار شود حزب” اتحاد مرکز” به رهبری”گئورگی پاپاندرو” به پیروزی دست خواهد یافت و فضای سیاسی یونان براساس وعده های انتخاباتی او بازتر خواهد شد. سرهنگ ها مدعی بودند که برای نجات یونان از خطر به قدرت رسیدن کمونیست ها دست به کودتا زده اند. کودتای سرهنگ ها مورد پشتیبانی الیگارشی حاکم، دربار و راست افراطی و ضد کمونیست یونان بود که نگران از دست دادن موقعیت خود در شرایط گشایش سیاسی بودند.

 رهبراصلی کودتا، سرهنگ “گئورگیس پاپادوپولوس”(Georgios Papadopoulos) بود که در جریان جنگ دوم جهانی به عنوان عضو”گردان های امنیتی” نازی ساخته به طور فعال با دستگاه های نظامی و امنیتی آلمان، ایتالیا و بلغارستان در شکار، شکنجه و قتل پارتیزان های کمونیست و فعالین و اعضای جنبش مقاومت شرکت داشت.

“گله زوس” می گوید :”همه همکاران نازی ها، در دوره جنگ داخلی و دوره های بعدی، وارد نظام سیاسی شدند و نوادگان آن ها هم به “شورای نظامی سرهنگ ها” پیوستند. تخم و ترکه آن ها مانند سلول های آلوده در درون نظام سیاسی باقی مانده اند.اگر چه ما یونان را آزاد کردیم، اما از برکت انگلیسی ها همکاران یونانی نازی ها، جنگ را بردند. و بقایای  آن ها همچون میکرب  در درون نظام سیاسی حضور دارند.”

“گئورگیس پاپادوپولوس”سازمانده اصلی کودتای سرهنگ ها و رهبر”شورای نظامی” نمونه ای از همکاران نازی است که “گله زوس” به آن ها اشاره می کند. او در جریان جنگ داخلی با حمایت انگلیسی ها و آمریکائی ها مدارج ترقی را در ارتش یونان طی کرد. در سال ۱۹۵۳ در آمریکا در دوره کارآموزی سازمان اطلاعات آمریکا(سی. ای .اِ) آموزش دیده  و پس از آن در سال های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴رابط “سازمان امنیت یونان” با واحد اصلی عملیاتی (سی. ای .اِ) در یونان بود. با پیروزی کودتای سرهنگ ها که دستور کار اصلی آن پاکسازی یونان از خطر کمونیسم بود بلافاصله دستگیری های گسترده کمونیست ها، فعالین جنبش دانشجوئی، نیروهای چپ و مترقی شروع می شود.   

“گله زوس” که نامش در اولین فهرست دستگیری ها قرار داشت در روز کودتا، ۲۱ آوریل ۱۹۶۷، دستگیر و تا ۱۹۷۱ در زندان سرهنگ ها بسر می برد و پس از آن به جزیره ای دردریای اژه، که تبعید گاه زندانیان سیاسی بود، فرستاده می شود.

“میکیس تئودورراکیس” نیز در شمار اولین دستگیرشدگان حکومت نظامی بود که پس از محاکمه  و تبعید با دخالت دولت فرانسه از یونان خارج شده و در ساختن موسیقی فیلم هائی نظیر “زد” و  “حکومت نظامی” با کارگردان یونانی الاصل “گوستاو گاوراس” همکاری کرده و با استفاده از آوازه بی همتای جهانی خود، کارزار های مداوم و موثر جهانی برای دفاع از زندانیان سیاسی در رژیم سرهنگ ها، سازمان می دهد.

گله زوس  و میکیس تئودورراکیس

در سال ۱۹۶۸ با وارد شدن قوای نظامی شوروی به چکوسلواکی و برچیدن بهار پراک تضادهائی که در حزب کمونیست یونان میان دو جناح اصلی آن، که در طی چند دهه شکل گرفته و دو جناح حزب را در برابرهم قرارداده بود، به انشعاب می انجامد.بخشی ازحزب دیگرحاضرنبود بدون قیدوشرط از سیاست های حزب کمونیست اتحاد شوروی  به ویژه سرکوب بهار پراگ حمایت کند. آن ها از حزب جدا شده و با نام حزب کمونیست یونان( شاخه داخلی) به فعالیت می پردازند. اکثر فعالین “اتحاد  چپ دمکراتیک” به انشعاب کنندگان می پیوندند. کسانی که در “شاخه داخلی” گرد آمده بودند جسارت آن را داشتند که با چالش کشیدن بن بست “سوسیالیسم واقعاً موجود”، که رهبری حزب در خارج ازیونان گروگان آن بود، جستجو برای ” سوسیالیسمی با دمکراسی و آزادی” را آغاز کنند.

حزب کمونیست یونان( شاخه داخلی) و سازمان جوانان آن “ریگاس فرایوس”( EKON Rigas Feraios) از فعال ترین نیروهای پیکارعلیه دیکتاتوری سرهنگ ها در داخل یونان بودند. درطول سالیان مبارزه علیه دیکتاتوری سرهنگ ها “ریگاس فرایوس” توانست هفدهزار جوان مبارز را به صفوف خود جلب کند. بخش دانشجوئی آن نیزیکی ازپرنفوذترین و فعال ترین شاخه های جنبش دانشجوئی در دوره مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری سرهنگ ها بود.

با سقوط دیکتاتوری سرهنگ ها “گله زوس” بالاخره آزادی خود را  باز می یابد. بدین ترتیب تا پایان حکومت سرهنگ ها،  او ۲۸  بار به خاطر فعالیت های سیاسی دستگیر، محاکمه و محکوم می شود ؛ سه بار محکوم به اعدام می شود ؛ و۱۱سال و ۴ ماه در زندان و ۴ سال و شش ماه را در تبعید به سر می برد.

 در سال ۱۹۷۴تلاش می کند “اتحاد چپ دمکراتیک” را احیاء کند اما آزادی فعالیت احزاب سیاسی علت وجودی”اتحاد چپ دمکراتیک” را منتفی ساخته و آن را به یک جریان حاشیه ای در سیاست یونان مبدل کرده بود.

تجربه جدید: این جا همه حاکم هستند!

۱۹۹۰- ۱۹۷۴

در انتخابات سال های ۱۹۸۱ و ۱۹۸۵″گله زوس” به عنوان سرشناس ترین رهبر حزب “متحد چپ دمکراتیک” در ائتلاف با حزب پاسوک(حزب سوسیال دمکرات یونان به رهبری آندریاس  پاپاندرو) به نمایندگی پارلمان یونان انتخاب می شود. اما از سال۱۹۸۶ در تلاش برای عملی کردن تجربه دمکراسی مردم نهاد و برخاسته ازپائین، ازنمایندگی پارلمان استعفاء می دهد. از نظر “گله زوس” سوسیالیسم اندیشه ای بسیار کهن و ریشه دار است که می توان در این گفتگوی اساطیری یونان  شاهد آن بود :” روزی نماینده”تبان”(Theban)-ازسلسله پادشاهان اساطیری یونان- وارد آتن می شود و از تسئوس(Theseus)- چهره آساطیری حافظ آتن- می پرسد حاکم(Tyrant ) این جا کیست؟ “تسئوس”  جواب می دهد در این جا حاکم وجود ندارد، حاکم مردم(Demos) هستند، شهروندان”.

برای عملی کردن حاکمیت مردم “گله زوس” در زادگاه خود “آپراتو” (Aperathu) مبتکرتشکیل شورای شهروندان می شود و در انتخابات با کسب اکثریت قاطع آراء در راس شورا قرار می گیرد. شورای “آپراتو” همه امتیازات ویژه اعضای خود را ملغی ساخته و شبکه ای از مجامع محلی ایجاد  می کند که همه امور منطقه را تحت نظارت خود قرار می دهند. شورای “آپراتو”چند سال ادامه یافته اما بتدریج با از دست رفتن علاقه اهالی، تجربه رها می شود.

نسل من قادر نشد جهان را تغییر دهد اما لااقل من اجازه ندادم که جهان مرا تغییر دهد!

اما بار دیگر دوره های سخت با فروپاشی بلوک شرق و تعرض سرمایه داری شروع می شود. نویسنده ، دوست و هم رزم نزدیک او کمونیست سرشناش یونانی “کرونیس میسیوس”(Chronis Missios) که اکثرسالیان زندگی اش در زندان و شکنجه سپری شده بود کتاب خاطراتش را با عنوان ” شانس آوردی که در جوانی جان باختی” منتشرمی کند. این عنوان “میزیوس” اشاره ای بود به خوش شانسی  رفقای کمونیست او که  در جوانی جان باخته و شاهد شکست های جنبش کمونیستی نبودند. “میزیوس” می گفت “نسل من قادر نشد جهان را تغییر دهد اما لااقل من اجازه ندادم که جهان مرا تغییر دهد”!

کرونیس میسیوس

سخن “میسیوس” در واقع زبان حال “گله زوس” هم بود. البته “گله زوس” خود را خوش شانس می دانست زیرا بارهای بار از مرگ قطعی جان برده بود و وظیفه خود را ادامه راه رفقایش در تلاش برای تغییرجهان می دانست: “چرا من همچنان ادامه می دهم در حالی که ۹۲ سال و دو ماه از عمرم گذشته است ؟…شما فکر می کنید که کسی که در مقابل شما نشسته “مانولیس” است ولی اشتباه می کنید، من او نیستم زیرا فراموش نکرده ام رفقائی که درانتظار اعدام بودند، می گفتند:

“اگر زنده ماندی مرا فراموش نکن. اگر آتش گلوله دشمن ترا از پای در نیاورد هنگامی که در خیابان قدم می زنی از طرف من به رهگذران صبح بخیر بگو. هنگامی که جام شرابت را بلند می کنی برای من هم بنوش. هنگامی که صدای امواج دریا را می شنوی از سوی من نیز بشنو. زمانی که به ترنم باد در میان برگ های درختان گوش می سپاری، برای من و به جای من هم  گوش بده. هنگامی که می رقصی برای من هم برقص. ” و این همان چیزی است که من انجام می دهم. کسی را که تو در مقابل خودت می بینی همه  آن کسان هستند. و همه آن چه من انجام می دهم برای این است که آن ها فراموش نشوند.”

بسوی اتحاد نیروهای چپ برای  بازسازی چپ

۲۰۱۲-۱۹۹۱

 حزب کمونیست یونان( شاخه داخلی) در۱۹۸۶ در چهارمین کنگره نام خود را به “چپ یونان” ( EAR) تغییرمی دهد. در اعتراض به این تغییر نام  که همراه با سمت گیری رفورمیستی اروکمونیست های حاکم بود، انشعاب بزرگی به وقوع می پیوندد. انشعاب کنندگان به جناح رادیکال “شاخه داخلی” تعلق داشتند که خواهان مرزبندی با الگوی حزب-دولت  با حفظ سنت های انقلابی کمونیستی بودند.  آن ها در سال ۱۹۸۷تحت نام “حزب کمونیست یونان( شاخه داخلی)- بازسازی چپ” متشکل شده  و بعداً نام خود را به “نوسازی چپ کمونیستی زیست محیطی”(AKOA) تغییر می دهند. حزب کمونیست یونان(شاخه خارجی) نیز برای رهائی از بحران های پیاپی “رویزیونیست های” داخل حزب را در سطوح رهبری(۴۵ درصد کمیته مرکزی)، منطقه ای و محلی تصفیه می کند.

 درسال ۱۹۸۹ حزب “چپ یونان” ( EAR) همراه با “حزب کمونیست یونان” که هر دو ادغام یونان در اتحادیه اروپا را تائید می کردند هسته مرکزی یک ائتلاف انتخاباتی”سینا سپیسموس” (Synaspismos) را پایه گذاری می کنند. بخش رادیکال حزب پاسوک و تعدادی از سازمان های چپ دیگر به این ائتلاف می پیوندند. “سینا سپیسموس” در مخالفت با فساد گسترده حزب پاسوک با حزب راست گرای ” دمکراسی نوین” وارد ائتلاف می شود(ژوئن ۱۹۸۹) و چند ماه بعد ائتلاف دیگری با “دمکراسی نوین” و ” پاسوک” تشکیل می دهد. این سیاست ها با مخالف بسیار گسترده  پایه های احزاب شرکت کننده در “سینا سپیسموس”  مواجه می شود. با خروج “حزب کمونیست یونان” از “سینا سپیسموس”  در سال ۱۹۹۲ و پیوستن جریانات رادیکال، “سینا سپیسموس” مسیر خود را به سوی یک “ائتلاف انتخاباتی” چپ رادیکال تغییر می دهد. در انتخابات اروپائی سال ۱۹۹۴ “سینا سپیسموس” ۶.۲۶ درصد آراء (بالاترین آراء دوره موجودیت خود را) به دست آورده و در انتخابات پارلمانی ۱۹۹۶ موفق می شود به ۵.۱۲ در صد آراء دست یابد.  

درانتخابات سال ۲۰۰۰ “سیناسپیسموس”(Synaspismos)  یک فهرست برای انتخابات پارلمان یونان ارائه می کند که “گله زوس” در راس فهرست نامزدها قرار داشت. “نوسازی چپ کمونیستی زیست محیطی” و چندین تشکل طرفدار محیط زیست از این فهرست حمایت می کنند.

در سال۲۰۰۴ برای ایجاد یک جبهه واحد انتخاباتی، ائتلافی وسیع تر ازنیروهای چپ به نام “سیریزا”  (ائتلاف چپ رادیکال)پایه گذاری می شود که “سیناسپیسموس” مهم ترین نیروی آن بود.”سیریزا” موفق میشود فعالین مستقل، روشنفکران و صاحب نظران چپ و بسیاری از جریانات کمونیستی و چپ مانند “نوسازی چپ کمونیستی زیست محیطی” را به صفوف خود جلب کند.

 با سرباز کردن بحران ۲۰۰۸ و اِعمال سیاست ریاضت اقتصادی در یونان و نارضائی عمیق توده ای ناشی از آن، جنبش اعتراضی در یونان اوج بی سابقه ای می یابد. “سیریزا” به پرچم مخالفت قاطع با این سیاست ها مبدل می شود  و موفقیت های انتخاباتی آن برای اولین بار امید به دست یابی چپ رادیکال به قدرت سیاسی در یونان را به یک احتمال واقعی مبدل  می سازد. گسترش جنبش ضد جهانی سازی،جنبش میدان ها، جنبش جوانان و دانشجوئی، اعتصاب های عمومی پیاپی به رهبری سندیکاها  بیش از پیش زمینه را برای رشد جهش وار “سیریزا” مهیا می کند .”سیریزا” با موضع قاطع علیه سیاست ریاضت اقتصادی که “الکسی سیپراس” از آن  به عنوان “هولوکاست اجتماعی” نام می برد، گام به گام “سیریزا” را در صحنه سیاسی به نماینده این اعتراضات مبدل می کند. جهش آرای “سیریزا” از ۳.۳ درصد در انتخابات ۲۰۰۴، به ۲۶.۹ درصد در انتخابات ۲۰۱۲ ، و ۳۶.۳ در انتخابات ۲۰۱۵ بازتاب این روند بود. دراین فضا „گله زوس“ با همه قوا و انرژی خستگی ناپذیر خود، با قلم و در خیابان،  در همه صحنه های پیکار طبقاتی به عنوان یک نماد مقاومت سازش ناپذیر، حضوری موثر دارد.   

در سال ۲۰۱۰ در حالی که صندلی چرخدار دوستش “میکیس تئودور راکیس” را حرکت می داد در برابر پارلمان یونان در تظاهرات علیه سیاست ریاضت اقتصادی شرکت کرده و شلیک گلوله گاز آشک آورصورت او را زخمی می کند. در سال ۲۰۱۲ در تظاهرات علیه سیاست های دست راستی دولت بوسیله پلیس ضد شورش دستگیری می شود و یکی از افسران پلیس با خشم سراسر صورت او را با گاز آشک آور می پوشاند. این خشونت علیه “گله زوس” در حالی صورت می گیرد که او از شناخته ترین و معروف ترین چهره های سیاسی – تاریخی یونان است و نام  و عکس وی همراه با “سانتاس” درکتاب های درسی یونان به عنوان اسطوره های یونانی مقاومت علیه اشغال نازی ها تدریس می شود.

تظاهرات در میدان مرکزی و پاشیدن گازآشک آور توسط افسر پلیس بر صورت گله زوس

“تئودوریس گریکاپولوس” در فوریه ۲۰۱۲ درباره او می گوید : «همه اعتراضات یونان چند چیز مشترک دارند. همه آن ها در میدان مرکزی شهر(Syntagma) برگزار می شوند. اکثر تظاهرکنندگان شهروندان صلح جو هستند، که سیاست ریاضت اقتصادی و فقدان رهبری سیاسی دریکی از فاجعه بارترین بحران های مالی، آن ها را دچار شوک کرده است.

یک چیز دیگر هم وجود دارد که همه اعتراضات در آن مشترک هستند: پیرمردی خشمگین که همیشه ظاهرمی شود، خودش را به جلوحول می دهد و در وسط قرار می گیرد. اگر چه او رهبر نیست. ولی مسلماً شخصیت سرشناسی است، ولی در اعتراضات هیچ فرقی با دیگران ندارد. واقعاٌ پیر و فرتوت است، اما مانند دیگران پرشور. و همیشه هم  دچار دردسر می شود.

در مارس  2010 در برابر در ورودی پارلمان یک پلیس به او گاز آشک آور زد به طوری که باید او را به محل امن منتقل می کردند. در همین ماه بار دیگر در همان نقطه به او گاز اشک آور زده شد، از حال رفت و ناچار به بهداری درون پارلمان منتقل شد. از نظر پلیس او یک محرک است.اسم او “مانولیس گله زوس” است  که  هفتاد سال تمام به همین شکل مبارزه می کند. اکنون ۸۹ ساله است.

چهار حادثه مهم مُهر خود را بر تاریخ معاصر یونان کوبیده اند: اشغال یونان توسط نازی ها، جنگ داخلی، دیکتاتوری نظامی و فروپاشی مالی. “گله زوس” در هر چهار رخ داد حضور داشته است. …او نماد آگاهی جمعی یونانی هاست… هنگامی که مردم به خیابان می آیند”مانولیس گله زوس” همیشه در میان آن ها است، همراه با شریک خود در خشم، “میکیس تئودورراکیس” آهنگساز اسطوره ای که اکنون ۸۷ ساله است…وجه پایدار دیگر شخصیت او اعتقاد تزلزل ناپذیرش به دمکراسی ، و به حق مردم برای خودحکومتی است… شاید کسی برخی از اندیشه های او را به مثابه توهمات یک مرد پیر نپذیرد(برخی چنین هستند) ولی هیچ کس نمی تواند قدرتی را که او نمایندگی می کند انکار کند، و یا این که او چگونه ( و به شکل شرافتمندانه) نماد بودگی(سمبولیسم) خود را در طی هفتاد سال مورد استفاده قرار داده مورد تردید قراردهد. از او می پرسم از چه چیزی الهام می گیرد، چه چیزی پس از این دهه های مبارزه به او انرژی می دهد، می گوید من ۱۱۸ نفر از رفقایم را از دست دادم، آن ها در جریان جنگ داخلی اعدام شدند. در آن دوره قبل از هر نبرد می گفتیم به چه چیزهائی می خواهیم دست پیدا کنیم، رویاها و هدف هایمان را می گفتیم، برای آن که می دانستیم همه مان زنده نخواهیم ماند. ما می خواستیم کسانی که زنده می مانند برخی از این رویا ها را عملی کنند . من آخرین آن ها هستم. ».

عروج “سیریزا”

“گله زوس”: یونان را دوباره پس خواهیم گرفت!

در سال ۲۰۱۲″سیریزا” با ادغام هفده حزب و سازمان تشکیل دهنده، ائتلاف انتخاباتی را به حزب سیاسی واحد مبدل می کند. گله زوس” مخالف تبدیل”سیریزا” ازیک بلوک ائتلافی تکثرگرا به یک تشکل حزبی و در کنگره موسس حزب، موثرترین چهره مخالف این تحول بود. „گله زوس“ هشدار می داد با این روند تحزب، “سیریزا” خصلت تکثر گرای خود را از دست داده و به حزب کف زن های رهبر والامقام حزبی(party of applauders) تنزل خواهد یافت. جواب او در برابر انتقاداتی که دراین عرصه به او وارد می شد این بود:” مانولیس گله زوس” نمی خواهد از سیریزا فاصله بگیرد.او از کسانی فاصله می گیرد که می خواهند سیریزا را به یک حزب یکدست(Monolithic)  مبدل کنند.”

درانتخابات سال ۲۰۱۲ „گله زوس“ که در فهرست انتخاباتی “سیریزا” قرار داشت به نمایندگی پارلمان یونان انتخاب می شود. او از سخن گویان پرآوازه مخالفت با سیاست های ریاضت اقتصادی، الغا بدهی های یونان و پرداخت غرامت توسط دولت آلمان به یونان  به خاطر خسارت های وحشتناکی بود که نازی ها در جریان اشغال یونان در جنگ جهانی دوم  وارد کرده بودند. “گله زوس” تصمیم می گیرد برای طرح موثر پیشنهادات خود در سطح اروپا و جلب توافق برای آن ها، خود را نامزد کرسی یونان در پارلمان اروپا کند.

“جیمز آنجلوس” خبرنگاری که از گردهمائی های انتخاباتی او در این دوره گزارش تهیه کرده است می گوید :« دریک گردهمائی „گله زوس“ در حومه آتن، با یک زن معلم بازنشسته گفتگو کردم که می گفت از کودکی با الهام از“گله زوس“ به عنوان یک چهره اسطوره ای بزرگ شده است.”این شخص حتی یک لحظه مبارزه را ترک نکرده.او ترسی از بیماری نداشته. ترسی از زندان نداشته. از آلمانی ها نترسیده .وقتی که او را می بینی که در ۹۲ سالگی به این شکل ایستاده، تلاش می کنه و در خط مقدم قرار داره، بخواهی نخواهی نمی توانی مبارزه نکنی”.

آن روز عصر برای“گله زوس“ بویژه بسیار احساس برانگیز بود زیرا هفتادمین سال روز اعدام برادرش “نیکوس” توسط نازی ها بود. هنگامی که “نیکوس” را با کامیون برای اعدام می بردند او درگوشه کلاهش نوشته بود:”مادرعزیزم، تو را می بوسم،. بدرود. امروزمن اعدام می شوم.برای مردم یونان به خاک می افتم”. در زیر نوشته آدرس خانه اشان را نوشته و کلاهش را به بیرون پرتاب کرده بود.رهگذری کلاه “نیکوس” را به دست مادرش رسانده بود.”گله زوس”  کلاه برادرش را همچنان به عنوان یادگار نگه می دارد.

او درسخنرانی می گوید:”یاران، رفقای هم رزمی که آن ها را درنبردها از دست داده ام بسوی من می آیند و می گویند “مانولی” اوضاع چگونه است. رویاهای ما به کجا رسیدند؟ برادرم در جلوی آن ها ایستاده و با تندی با من  صحبت می کنه: “تو”مانولی” زنده هستی، ولی من حتی قادر نشدم در سالیان جوانیم زندگی کنم. من آن سالیانی که زندگی نکردم و تو زندگی کردی را پس می خوام”. من چگونه باید به او پاسخ بدهم؟ “. اشک از چشمان حاضرین سرازیرمی شود و صدای“گله زوس“ با آهنگی که تو گوئی از آن ها تقاضای بخشش می کند بلند می شود.”من چگونه به او پاسخ بدم، چگونه؟ “نفس را در سینه اش حبس می کند و پس از یک وقفه می گوید:” من می گم، “نیکوس”، باور کن، ما تلاش می کنیم، ما می جنگیم!”».

“گله زوس” در ۲۵مه ۲۰۱۴ با ۴۳۰۰۰۰ رای به نمایندگی پارلمان اروپا انتخاب می شود که در آن زمان یک رکورد برای یونان در انتخابات پارلمان اروپا به شمار می رفت و  در ۹۱ سالگی سالمندترین عضو پارلمان اروپا می شود. در پارلمان اروپا به فراکسیون”چپ متحد اروپائی … (GUE/NGL)” می پیوندد. در فراکسیون درخواست خود را (غرامت برای جبران خسارت نازی ها به یونان در جنگ جهانی دوم) فرموله می کند و از تریبون پارلمان اروپا به تبلیغ برای آن می پردازد.”فراکسیون چپ اروپائی” باهمکاری تشکل های ضدفاشیستی و “موسسه روزا لوگزامبورگ” در آلمان برای او جلسات سخنرانی در برلین، هامبورگ، فرانکفورت برگزارمی کنند. یکی از موضوعات دیگری که او دراین سخنرانی ها مطرح می سازد متوقف شدن فشار دولت آلمان در تحمیل شوک تراپی به مردم یونان است.

گله زوس در پارلمان اروپا

پیروزی”سیریزا” درانتخابات ژانویه ۲۰۱۵ تحول مهمی در صحنه سیاسی یونان و اروپا بود.” آلکسیس سیپراس” رهبر”سیریزا” پس ازانتخاب در پارلمان یونان به  ریاست دولت بعنوان اولین اقدام به آرام گاه شهدای پارتیزان کمونیست رفته و دسته گلی بر پای مجسمه یادبود آن ها می گذارد. „گله زوس“  با انتشار بیانیه ای از اقدام “سیپراس” حمایت کرده و خواهان آن می شود که دولت “سیریزا” با الهام از سازش ناپذیری این شهدا شرایط رهائی یونان را هموار سازد.

اما ازهمان اولین روز به دست گرفتن قدرت توسط “سیریزا”، اقدامات “آلکسیس سیپراس” درمیان نیروهای چپ یونان تردیدهائی زیادی را بر می انگیزد. ائتلاف فوری او با جریان ناسیونالیست “آنل” (Anel) به خاطر تامین دو کرسی، واگذاری وزارت دفاع به رهبر آنل، انتخاب برخی از وزرای کابینه راست قبلی در کابینه و بویژه تعیین رئیس جمهوراز حزب راست گرای”دمکراسی نوین”  بحث برانگیز می شود. این درحالی بود که نیروهای چپ انتظار داشتند که لااقل رئیس جمهور جدید از چهره های چپ و معروف جهانی مانند “میکیس تئودورراکیس” یا ” گوستاو گاوراس” تعیین شوند.

 برخلاف اطمینان هائی که از سوی “آلکسیس سیپراس” در باره مقاصد دوستانه “شرکای ما  داده می شد تردیدی وجود نداشت که ترویکا(مثلث کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول) از اعمال سیاست ریاضت اقتصادی کوتاه نخواهند آمد و هدفش به عقب راندن، تحقیر، تسلیم و شکست حکومت “سیریزا” است.

 اولین مذاکرات دولت جدید یونان با وام دهندگان ترویکا در (۲۰ ماه فوریه) به یک توافق موقت می انجامد. ترویکا یک فرصت چهار ماهه به دولت یونان می دهد تا مذاکرات سرنوشت ساز در ماه ژوئن از سر گرفته شود. متقابلاً دولت “سیریزا” متعهد می شود که تمام بدهی ها یش را پرادخت کند؛ از دست زدن به هر اقدام یک جانبه خودداری کند ؛ سیاست های ضد ریاضت اقتصادی را که در جریان مبارزه انتخاباتی قول داده بود کنار بگذارد؛ و بالاخره تدابیری  اتخاذ کند که با  برنامه انتخاباتی اش در مباینت قرار داشت. این توافق بلافاصله توسط چند نماینده “سیریزا”در پارلمان اروپا و یونان که معروف ترین آن ها  “گله زوس” و “کوستاس لاپاویستاس” بودند مورد انتقاد می گیرد. 

„گله زوس“ در سایت ” شهروندان فعال” در ۲۲ فوریه ۲۰۱۵ مقاله بسیار تندی علیه این توافق منتشر می کند.«”سیریزا” قول داده بود که سیاست ریاضت اقتصادی را در فردای انتخاب خود لغو کند. اما در این توافق نام وام دهندگان به “شرکاء” و نام دیکته کردن سیاست ریاضت اقتصادی به “توافق نامه” تغییر یافته است.مثل آن است که نام گوشت را ماهی بگذاریم. تا دیر نشده است من از مردم به خاطر توهمی که در ارتباط با “سیریزا” دامن زده ام طلب بخشش می کنم. اعضای سیریزا، دوستان و حامیان آن در همه سطوح باید در گردهمائی های فوق العاده تصمیم بگیرند که آیا این وضعیت را قبول دارند یا نه ؟»

ماه های منتهی به ژوئن ماه های بیم و امید برای نیروهای چپ یونان بود. رهبری”سیریزا” زیر فشار نیروهای چپ وعده می دهد که رفراندومی با سئوال “آری یا نه به سیاست های شوک تراپی پیشنهادی ترویکا” برگزار کند. “گله زوس” نظیرهمه همفکران جناح چپ، در درون سیریزا و در بیرون از آن به تبلیغ رای “نه” (OXI ) در رفراندوم می پردازد. با این امید که اراده مردم مشوق رهبری سریزا برای نقطه پایان نهادن به سیاست ریاضت اقتصادی تحمیلی ترویکا شود.

گله زوس برای رفراندوم ! نه

نتیجه رفراندوم پیروزی قاطع رای “نه” (OXI )بود. اما هیئت نمانیدگی “سیریزا” به رهبری “آلکسیس سیپراس” در جریان مذاکره با نمایندگان کمیسیون اروپا با یک چرخش صدو هشتاد درجه و با پشت کردن به همه وعده های انتخاباتی و بویژه  به رای مردم در رفراندوم، در برابرهمه درخواست های “ترویکا” زانو می زند. و در ادامه علیرغم اعتراض شدید جناح چپ حزب، توافق نامه را در پارلمان یونان با حمایت سه حزب نئولیبرال اپوزیسیون( دمکراسی نو، پاسوک و توپوتامی) با ۲۲۹ رای از مجموعه۳۰۰ رای پارلمان به تصویب می رساند. از ۱۴۹ نماینده “سیریزا” در پارلمان، ۳۲ نماینده رای منفی، شش نماینده رای ممتنع به توافق تسلیم داده  و یک نماینده نیز در رای گیری شرکت نمی کند. پس از رای گیری پارلمان، ۱۰۹عضو از۲۴۰ عضو کمیته مرکزی”سیریزا” خواهان نشست فوق العاده کمیته مرکزی می شوند. “گله زوس” و بسیاری از شخصیت های سرشناس جناح چپ حزب و مخالف قرار داد سازش، درشمار فراخوان دهندگان برای نشست فوق العاده کمیته مرکزی بودند.مخالفت ها به یک بحران تمام عیاردر “سیریزا” مبدل می شود. اما علیرغم مخالفت اکثریت کمیته مرکزی با قرار داد سازش و توافق شان با برگزاری نشست فوق العاده، “سیپراس” از برگزاری جلسه کمیته مرکزی اجتناب می کند. در ادامه نصف اعضای کمیته مرکزی همراه با دبیر آن و هزاران عضو، از “سیریزا” استعفاء می دهند. “آلکسیس سیپراس”برای رهائی کامل از جناح چپ، پارلمان را منحل کرده و انتخابات جدید را با فاصله ای کوتاه، در تاریخ ۲۰ سپتامبر، فرا می خواند تا جناح چپ فرصت تجدید سازمان نیافته و بدین ترتیب جناح چپ به طور کامل  از “سیریزا” حذف شود.

پس از سپری شدن ۶۵ سال(از شکست در جنگ داخلی)، ۶۵ سال تلاش بی وقفه برای بازسازی جنبش چپ و در حالی که چپ نه فقط مانند اکتبر۱۹۴۴ در یک قدمی قدرت بلکه در راس قدرت قرار داشت و می توانست به قول “گله زوس” این بار “یونان را دوباره پس بگیرد” شکست دیگری در فردای پیروزی نطفه می بندد و این بار “سیپراس”، یونان را به طبقه حاکم یونان یا واسال های وابسته به اتحادیه اروپا واگذار می کند. “گله زوس” در اعتراض به تسلیم “سیریزا” از کرسی خود در پارلمان اروپا استعفاء داده و با جناح چپ حزب همراه می شود.جناح چپ درفرصت کوتاه باقی مانده  تشکلی به نام “اتحاد مردمی” متشکل از ده گرایش چپ رادیکال درون “سیریزا” به وجود می آورد. یکی از ده جریان موسس، تشکل”شهروندان فعال” است که “گله زوس” در راس آن قرار دارد. مانند دوره “سیناسپیسموس” در سال ۲۰۰۰ ، بازهم “گله زوس” در صدرنامزدهای انتخاباتی “اتحاد مردمی”  قرار می گیرد. برای” گله زوس” ۹۲ ساله پس از یک شکست سخت و سنگین دیگر مانند همه شکست هائی که تجربه کرده است، فصلی دیگر برای بازسازی چپ و “پس گرفتن یونان” آغاز شده است.    

نه مویه می کنیم و نه شیون، ما در هم نخواهیم  شکست!

عنوان بالا قطعه ای از یک شعر „گله زوس“ است.او تا آخرین لحظات زندگی خود در مصاحبه ها، میزگردها واعتراضات توده ای در درگیری با پلیس ضد شورش و از جمله  دفاع از پناهندگان خارجی در یونان شرکت فعال  داشت. هنگام شرکت در فیلم مستند ” بازگشت به اتوپیا”  کارگردان بلژیکی “فابیو وئی تاک” از او می پرسد که آیا او آخرین اتوپیست است ؟”گله زوس” پاسخ می دهد من تنها نیستم هنوز اتوپیست های دیگری مانند من هم وجود دارند.

„گله زوس“ مولف دوازده کتاب است. به زبان های انگلیسی، فرانسه و ایتالیائی تسلط داشت و زبان روسی را پیش خود در زندان یاد گرفته بود. مقالات بیشماری در دوره سردبیری روزنامه “ریزو سپاستیس”(Rizospastis) ارگان رسمی حزب کمونیست یونان و”ای.اویگی” (IAvgi) روزنامه  چپ و مطبوعات دیگر از او منتشر شده است.

  آری، „گله زوس“ تجسم زنده پیکارهای طبقاتی و کمونیستی تاریخ معاصر یونان و ازجملۀ مهم ترین نقش آفرینان آن بود.”ویکتور گروسمن” در مقاله ای که در سال گذشته نوشته بود جایگاه “گله زوس” را در رده بزرگترین چهره های انقلاب و سوسیالیسم قرار داده بود: “… من مبارزان بزرگ کشورهای دیگر، از کارل مارکس تا کارل لیبنکنشت و روزا لوگزامبورگ، فیدل و چه گوارا، امیلکار کابرال و پاتریس لومومبا، هوشی مین و مانولیس گله زوس، که پرچم صلیب شکسته برافراشته بر اکروپلیس را در ۱۹۴۱ پاره کرد، و پارتیران های شجاع جنگ جهانی دوم که اکثراً توسط کمونیست ها رهبری می شدند را تحسین می کنم”.

ما درهم نخواهیم شکست!

و بالاخره قلب آخرین پارتیزان اروپا در ۳۰ مارس امسال از حرکت باز ایستاد!

 اگرکرونا وضعیت اضطراری کنونی را به وجود نیاورده بود مسلماً صدها هزاز نفر در مراسم تدفین برای آخرین وداع  با او شرکت می کردند. مراسم قدردانی اما به گونه ای دیگر برگزار شد. در ساعت نه شب ۳۰ مارس در اکثر محلات کارگری و توده ای در بالکن ها با کف زدن و خواندن سرود پارتیزان های کمونیست در دوره مقاومت علیه نازی ها و از جمله سرود “قهرمانان”از او قدردانی شد.

“قهرمانان کوه های تسخیر ناپذیر، قهرمانان با دوازده زندگی، قهرمانان قلعه های المپ، و روح کوه پارناسوس، قهرمانانِ ویرانه ها… باد در قله ها، ماه تیره در قلب ما، به پیش برای جنگ  آزادی،  با سرودها، سلاح ها و شمشیرها “.

” گئورگ سولیس” در باره مرگ او می گوید:” او ما را در لحظات بسیار سختی ترک می کند. لحظاتی سخت نه فقط برای چپ بلکه برای بشریت به طور کلی- در زمانه پردرد و رنجی که ما بیش از همه به او احتیاج داشتیم. مسلماً از زندگی او آن گونه که شایسته است  قدردانی نشد  با مراسم تدفینی که رفقا و تحسین کنندگان بی شمار او باید برای آخرین بار با او وداع می کردند.

با این وصف زندگی “گله زوس” یک زندگی کامل بود. بسیاری از آرزوهای او برآورده نشدند- اما در زندگی او هم دوره های بسیار تاریک  وجود داشته اند  و هم  لحظه های غرورانگیز مقاومت. اما در همه احوال او مبارزی پایدار و سازش ناپذیر بود. همان طورکه رفیق قدیمی او “میسیوس”گفته است، زندگی سرشار از عشق به آزادی و اعتقاد درهم تنیده با هستی آدمی  با مرگ به پایان نمی رسد بلکه همان روحیه به هزاران نفر دیگر منتقل می شود.

از این نظر، ما خوشبخت هستیم که بر شانه های غولی مانند ” مانولیس گله زوس” ایستاده ایم. هنگامی که جامی را به نام او بلند می کنیم، هنگامی که نام او را بر زبان می آوریم، هنگامی که تلاش می کنیم پا در جاپای او بگذاریم، مهم ترین مسئله این است که تصمیم داریم برای آن چیزی بجنگیم که باور داریم درست است. همان طور که این مرد بزرگ می گفت ،هیچ مبارزه ای هیچ گاه بی ثمر نخواهد ماند.”  

تئودورراکیس در تظاهرات دست بر شانه گله زوس

و آخرین کلام  از قدیمی ترین رفیق درقید حیات او”میکیس تئودورراکیس:” مانولیس پرچم نازی را از هم درید و پیکر خود را در پرچم یونان پیچید. او و مردم ما یکی هستند، نماد همیشگی آزادی”!

 جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ برابر با ۵ ژوئن ۲۰۲۰

منابع مورد استفاده : همانطور که در مقدمه گفتم  در یادنامه “گله زوس” برای نشان دادن نقش او، به ناچار به رخ دادهای مهم تاریخ معاصر یونان پرداخته ام. هر چند به اختصار و ترجیحاً به روایت خود “گله زوس”. خواننده علاقمند می تواند در منابع زیر تصویری جامع تری از رخ  دادها و تحولاتی که به آن ها اشاره شده است به دست آورد.

 The Revolt in Greece

by DIMITRIS KONSTANTAKOPOULOS

The Face of Greek Resistance

Manolis, du bleibst unvergessen

https://www.transform-network.net/de/blog/article/manolis-you-will-never-be-forgotten/

 “How Could They?” Why Some Americans Were Drawn to the Communist Party in the 1940s

by VICTOR GROSSMAN

OBITUARY

Death of a magnificent figure of the Greek antifascist left, Manolis Glezos

Andreas Sartzekis

http://www.internationalviewpoint.org/spip.php?article6491

Manolis Glezos, 1922–۲۰۲۰

GEORGE SOUVLIS

https://www.jacobinmag.com/2020/04/manolis-glezos-obituary-greece-nazi-resistance

Der Mann von der Akropolis

Zum Tode des griechischen Antifaschisten Manolis Glezos

https://www.neues-deutschland.de/artikel/1134982.manolis-glezos-der-mann-von-der-akropolis.html

Manolis Glezos : “La seule chose qui ait été envoyée en Grèce par l’Ouest, c’est la police

https://www.humanite.fr/node/437858

Der letzte Partisan Europa

https://www.jungewelt.de/artikel/375916.antifaschismus-der-letzte-partisan-europas.html

Le héros grec Manolis Glezos exige la rupture de l’accord UE-FMI

https://fr.sputniknews.com/societe/20120615195058428/

Mort de Manolis Glézos, statue grecque de la Résistance

https://www.liberation.fr/planete/2020/03/30/mort-de-manolis-glezos-statue-grecque-de-la-resistance_1783610

Chronis Missios

https://www.goodreads.com/author/show/4179902.Chronis_Missios

Aggelos Skordas

https://greece.greekreporter.com/2015/02/22/syriza-mep-glezos-apologizes-to-greek-people-for-contributing-to-an-illusion/

Մանոլիս Գլեզոս

https://hy.wikipedia.org/wiki/%D5%84%D5%A1%D5%B6%D5%B8%D5%AC%D5%AB%D5%BD_%D4%B3%D5%AC%D5%A5%D5%A6%D5%B8%D5%BD#cite_ref-7

Manolis Glezos, a hero of the Greek resistance passes away

https://neoskosmos.com/en/161677/manolis-glezos-a-hero-of-the-greek-resistance-passes-away

SYRIZA MEP Glezos Apologizes to Greek People for Contributing to an Illusion

 Aggelos Skordas

https://greece.greekreporter.com/2015/02/22/syriza-mep-glezos-apologizes-to-greek-people-for-contributing-to-an-illusion/

Mikis Theodorakis: ‘In Tough Times, Greeks Become Heroes or Slaves

Philip Chrysopoulos

https://greece.greekreporter.com/2017/03/27/mikis-theodorakis-in-tough-times-greeks-become-heroes-or-slaves/’

Remembering the First Act of Resistance Against Fascism

 Ioanna Zikakou

https://greece.greekreporter.com/2014/05/30/remembering-the-first-act-of-resistance-against-fascism/

Glezos Says SYRIZA Is Clueless

By Andy Dabilis -Oct 30, 2013

https://greece.greekreporter.com/2013/10/30/glezos-says-syriza-is-clueless/

Greek People’s Liberation Army

https://en.wikipedia.org/wiki/Greek_People%27s_Liberation_Army

Manolis Glezos présent ! Toujours debout

Panagiotis Sotiris

https://www.contretemps.eu/manolis-glezos-present/

Statement by Manolis Glezos

Before it is too late

http://oreinoi.com/archives/2998

Manolis Glezos: anti-fascist and socialist

https://prruk.org/manolis-glezos-anti-fascist-and-socialist

Iroes (Ήρωες)

https://lyricstranslate.com/de/iroes-%CE%AE%CF%81%CF%89%CE%B5%CF%82-heroes.html

Manolis Glezos Dies at 97; Tore Down Nazi Flag Over Athens

https://www.nytimes.com/2020/04/01/world/europe/manolis-glezos-dead.html

Since Nazi Occupation, a Fist Raised in Resistance

https://www.nytimes.com/2014/09/06/world/europe/since-nazi-occupation-a-fist-raised-in-resistance.html

The last utopist – Asynchronous dialogue with Manolis Glezos

Giorgio Michalopoulos

https://www.kriticaeconomica.com/the-last-utopist-asynchronous-dialogue-with-manolis-glezos/

Gemeinsamer Aufruf von Mikis Theodorakis und Manolis Glezos

http://www.scharf-links.de/44.0.html?&tx_ttnews%5Btt_news%5D=22342&tx_ttnews%5BbackPid%5D=9&cHash=5ef6ca4ccb

Mikis Theodorakis blasts Tsipras’ Foreign Policy

Dimitris Georgopoulos

http://www.defenddemocracy.press/mikis-theodorakis-blasts-tsipras-foreign-policy/

Zum Tod von Widerstandskämpfer Manolis Glezos

https://www.jungewelt.de/artikel/375701.zum-tod-von-widerstandsk%C3%A4mpfer-manolis-glezos.html?sstr=Manolis%7CGlezos

Caserta Agreement

https://en.wikipedia.org/wiki/Caserta_Agreement

Nikos Beloyannis

https://en.wikipedia.org/wiki/Nikos_Beloyannis

Greek Civil War

https://en.wikipedia.org/wiki/Greek_Civil_War

The Greek Revolution and Civil War: 70 years since the Battle of Athens – Part One

https://www.marxist.com/greek-revolution-and-civil-war-part-one.htm

The Greek Revolution and Civil War: 70 years since the Battle of Athens – Part Two

https://www.marxist.com/the-greek-revolution-and-civil-war-70-years-since-the-battle-of-athens-part-two.htm

Manolis Glezos: „Was Deutschland meinem Land heute noch schuldet

https://radio-kreta.de/manolis-glezos-was-deutschland-meinem-land-heute-noch-schuldet/

Resistance hero Manolis Glezos still fighting for Greece at 93
https://www.ft.com/content/f557704e-6aa6-11e6-a0b1-d87a9fea034f

Manolis Glezos, leftwing activist and politician, 1922-2020

https://www.ft.com/content/539ce1ce-7599-11ea-95fe-fcd274e920ca

Athens 1944: Britain’s dirty secret

https://www.theguardian.com/world/2014/nov/30/athens-1944-britains-dirty-secret

Greek resistance hero tells how the Athens bomb he planted nearly killed Churchill

https://www.theguardian.com/world/2014/nov/30/greek-resistance-manolis-glezos-planted-bomb-athens-winston-churchill

British perfidy in Greece: a story worth remembering

https://www.opendemocracy.net/en/can-europe-make-it/british-perfidy-in-greece-story-worth-remembering/

Resistance 2017

https://www.youtube.com/watch?time_continue=174&v=4axbAvMcsSw&feature=emb_logo

Manolis Glezos, eternal resistance

Thodoris Georgakopoulos

https://voxeurop.eu/en/manolis-glezos-eternal-resistance

Farewell to rebel Manolis Glezos, Europe’s first partisan

Dimitri Deliolanes

https://global.ilmanifesto.it/farewell-to-rebel-manolis-glezos-europes-first-partisan/

Understanding the Greek Communists

NIKOS LOUNTOS

https://www.jacobinmag.com/2015/01/understanding-the-greek-communists/

ANTI-COMMUNISM AND AMERICAN INTERVENTION IN GREECE

Martin Eve

Socialistregister 1984 The uses of anticommunism

Edited by Ralph Miliband, John Saville and Marcel Liebman

From socialism via anti-imperialism to nationalism: EDA-TIP: socialist contest over Cyprus

Chapter 3 Greek Case

The EDA (Eniaia Dimokratiki Aristera –The United Democratic Left)

 Christofis, Nikolaos

The uneasy symbiosis. Factionalism and Radical Politics in Synaspismos

Costas Eleftheriou

Awakening  the European Left

An interview with Costas Lapavistas

Sebastian Bugdan part one & two

Der Kurze Griechische Frühling

Das Scheitern von Syriza und Seine Konsequenzen

Andreas Wehr

Papy Rossa Verlag

Griechenland auf dem Weg in den Maßnahmestaat?

Gregor Kritidis

Offizin Verlag

The Syriza Wave Surging and Crashing with the Greek Left

Helena Sheehan

Monthly Review Press

Crucible of Resistance

Greece, the Eurozone & and World Economic  Crises

Christos Laskos &Euclid Tsakalotos

Pluto Press

Crisis in the Εurozone

Costas Lapavitsas et al.

Introduction by Statis Kouvelakis

Verso 2012

From subprime farce to Greek tragedy

Elmar Altvater

Socialistregister 2012

Default and exit from eurozone: a radical  left  strategy

 Costas Lapavistas

Socialistregister 2012

Left strategy in the Greek  cauldron

Explaining   Syriza’ s success

Michalis   Sproudalakis

Socialistregister 2013

The rise of Syriza: an interview

Aristides Baltas

Socialistregister 2013

The dilemmas and potentials of the left:

Learning from Syriza

Andreas Karitzis

 Socialistregister 2016

The heritage of Eurocommunism

In the contemporary radical left

Fabian Escalona

Socialistregister 2017

The Radical Left in Europe

Rediscovering Hope

The Communist Party of Greece in 2018

The Centenary of Its Birth and Fifty Years After Its Split

Tasos Trikkas

Edited by Walter Baier, Eric Canepa and Haris Golemis

MERLIN PRESS 2019

https://akhbar-rooz.com/?p=34942 لينک کوتاه

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x