پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

وعده ی ناتمام اسرائیل

آيا خلق يهود که تار و پود تاريخش از زجر و آزار ممتد تنيده شده، مي تواند به خود اجازه دهد که در مقابل حقوق پايمال شده و زجر يک خلق همسايه بي تفاوت باشد؟ آيا دولت اسرائيل حق دارد که به جاي يافتن يک راه حل عملي و انساني و بر پايه عدالت اجتماعي به دنبال يک سوداي غيرممکن ايدئولوژيک براي پايان دادن به تخاصم باشد؟
Israel Palästina Flaggen-Marsch Damaskus Tor Jerusalem

این امر که ما سرزمین های یک خلق دیگر را اشغال کرده و او را تحت سلطه گرفته ایم، آیا با اعلامیه استقلال همخوانی دارد؟ آیا دست یافتن به استقلال خود با زیر پا گذاشتن حقوق اساسی دیگری، اساسا عملی است؟ آیا خلق یهود که تار و پود تاریخش از زجر و آزار ممتد تنیده شده، می تواند به خود اجازه دهد که در مقابل حقوق پایمال شده و زجر یک خلق همسایه بی تفاوت باشد؟ آیا دولت اسرائیل حق دارد که به جای یافتن یک راه حل عملی و انسانی و بر پایه عدالت اجتماعی به دنبال یک سودای غیرممکن ایدئولوژیک برای پایان دادن به تخاصم باشد؟

اخبار روز: سرزمینی که فلسطینی ها و اسرائیلی ها بر سر آن با هم می جنگند متعلق به کیست؟ از سال ۱۹۴۸، زمان ایجاد کشور اسرائیل هر روز، طرفین بر سر همین پرسش با هم در حال جنگ هستند. دولت اسرائیل در طول بیش از هفت دهه با هر بخشی که اشغال کرده و با هر شهرک تازه ای که در مناطق اشغالی برای مهاجران ساخته، پاسخ خود را بتن ریزی کرده با این چشم انداز که روزی منطقه ی مورد مناقشه عاری از اعراب فلسطینی شود و اساسا سوال موضوعیت خود را از دست بدهد. اگر دیروز نیروهای سیاسی اسرائیل با پیشینه ی متفاوت حاضر بودند بر سر این موضوع که سرزمین متعلق به همه ی ساکنان آن است با فلسطینی ها بر سر کمیت و کیفیت سهم آنان گفتگو کنند با گذشت زمان پیوند دین و دولت در این کشور چنان شده که می گویند اگر تکه ای از “اورشلیم و اسرائیل را از ما بگیرید از یهودیت چیزی نمی ماند” و عملا با هر وجب پیش روی در مناطق فلسطینی نشین، خاک آن “متبرک”  و بخشی از هویت یهودی بودن و اسرائیل می شود. در چنین فضایی از هژمونی گفتمان راست بر صحنه ی سیاسی و اجتماعی اسرائیل، صداهای منتقد و مخالف سیاست جریان غالب اگر “خیانت به آرمان” قوم یهود خوانده نشود حداقل راه به رسانه ها و گفتگوی عمومی پیدا نمی کند.

دانیل بارن بوم رهبر ارکستر اسرائیل – آرزانتینی یکی از این منتقدان سیاست اسرائیل در قبال مسئله فلسطین است. او خود از خانواده ی یهودیان مهاجر است. خانواده او زمانی وارد اسرائیل شدند که جمعیت عرب فلسطینی در اکثریت بود ولی حالا  بیش از ۹۰ درصد از ۳ میلیون انسانی که در مناطق اشغالی زندگی می‌کنند بعد از سال ۱۹۶۷ و جنگ متولد شده‌اند و یا [در آن زمان] بچه‌های چندماه و یکی دو ساله بوده‌‌اند. اینها در زندگی چیزی به جز نوعی بندگی زیر قدرت اسرائیل ندیده‌اند.

۱۷ سال پیش در چنین روزهایی موسیقی دانان جوان فلسطینی، تحت رهبری دانیل بارن بوم، رهبر ارکستر اسرائیل – آرژانتینی، کنسرتی را در رام الله اجرا کردند. چند روز بعد، دانیل بارن بوم، هنگام دریافت جایزه صلح بنیاد ولف در پارلمان اسرائیل اعلام کرد که این حرکت نمایانگر امیدهایی است که برای دست یابی به صلح وجود دارد. صلحی که در چشم انداز اثری از آن دیده نمی شود. دانیل بارن بوم همان زمان این پرسش را با نمایندگان مردم اسرائیل در پارلمان و نیروهای سیاسی این کشور طرح کرد که: اگر راه حل غیرنظامی تنها امکان است، من از خود می پرسم: پس ما منتظر چه هستیم؟

دانیل بارن بوم گفت: «در سال ١٩۵٢، چهار سال بعد از اعلامیه استقلال اسرائیل، وقتی که من پسربچه ١٠ ساله ای بیش نبودم، همراه با خانواده ام از آرژانتین به اسرائیل آمدم. این اعلامیه هم چون مرجع اندیشه ای ما را بر آن می داشت که با اعتقاد به نظرات آن با فراغ خاطر از یهودی های معمولی به شهروندان اسرائیلی تبدیل شویم. این اعلامیه بیانگر یک تعهد بود: «دولت اسرائیل (…) کشور را در جهت منفعت همه ساکنان آن به جلو خواهد برد، این دولت بر اساس آموزش های اساسی پیامبر آن، یعنی آزادی، عدالت و صلح بنیان گذارده خواهد شد؛ او ضامن برابری کامل حقوق اجتماعی برای تمام شهروندان، مستقل از اعتقادات مذهبی آنها، نژاد و جنسیتشان خواهد بود؛ آزادی کامل اعتقادات، سنت ها، آموزش و فرهنگ توسط این دولت تضمین خواهد شد».

بنیانگذاران دولت اسرائیل که امضا کنندگان اعلامیه استقلال نیز می باشند، متعهد شدند که در جهت صلح و همسایگی همراه با احترام به تمام دولت ها و خلق های گرداگرد اسرائیل حرکت کنند. امروز من همراه با تاسفی عمیق از خود می پرسم که آیا ما علی رغم تمام موفقیت هایمان، می توانیم چشم بر دره عمیق و غیرقابل تحملی ببنیدیم که تعهدات اعلام شده در بیانیه استقلال را، از واقعیت آنچه انجام گرفته، جدا می کند؟ دره عمیق مابین آرمان و واقعیت. این امر که ما سرزمین های یک خلق دیگر را اشغال کرده و او را تحت سلطه گرفته ایم، آیا با اعلامیه استقلال همخوانی دارد؟ آیا دست یافتن به استقلال خود با زیر پا گذاشتن حقوق اساسی دیگری، اساسا عملی است؟ آیا خلق یهود که تار و پود تاریخش از زجر و آزار ممتد تنیده شده، می تواند به خود اجازه دهد که در مقابل حقوق پایمال شده و زجر یک خلق همسایه بی تفاوت باشد؟ آیا دولت اسرائیل حق دارد که به جای یافتن یک راه حل عملی و انسانی و بر پایه عدالت اجتماعی به دنبال یک سودای غیرممکن ایدئولوژیک برای پایان دادن به تخاصم باشد؟

علی رغم تمام مشکلات ذهنی و عینی، من بر آنم که آینده اسرائیل و جای آن در خانواده ملت های فرهیخته، بستگی به توان ما در تحقق بخشیدن به تعهداتی دارد که بنیان گذاران آن، در اعلامیه استقلال آن را مشخص کرده اند.

ارزیابی من همواره آن بوده است که نه از لحاظ استراتژیک و نه از لحاظ اخلاقی، یک راه حل نظامی برای درگیری عرب و یهود وجود ندارد ، و اگر راه حل غیرنظامی تنها امکان است، من از خود می پرسم: پس ما منتظر چه هستیم؟»

https://akhbar-rooz.com/?p=113169 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

شرم بر خیره سری… و بر نادانی!

یگانه راه حل انسانی مسئله ی فلسطین-اسرائیل گفتگوی متمدنانه همراه با رعایت حقوق یکدیگر برای داشتن دو کشور دوست و همسایه است. 
در همراهی با “آرش” باید با دو توهم ۱) ریختن یهودیان به دریا از راه ستیز و ۲) تشکیل اسرائیل “موعود” با ذهنیت مذهبی که تا کنون مستلزم تصرف پنهانی سرزمین فلسطینی ها و نابودی تدریجی آنان بوده است, مخالفت کرد. انسان ها, جدا از باور و رنگشان, حق انتخاب دارند که در کدام کشور زندگی کنند.

اگر خودپسند نباشیم و از روی تعصب سخن نرانیم 
اگر پشت خطاها و جنایات آندیگری خطاها و جنایات پر شمار خود را پنهان نکنیم 
اگر دوستی, صلح, وجدان و انسانیت را ارج بنهیم و برنامه های “تصرف و اسکان” را با گلوله, بمب و بولدوزر پیش نبریم 
آنگاه می فهمیم و باور می کنیم که: 
راه حل های یک سویه و زورگویانه, بر بنیاد هر یک از دو توهم گفته شده, ره به جنایت می برند همچنان که تا کنون بوده است…

آیا میتوان در گفتار دم از صلح و دمکراسی زد اما در کردار, در بخشهای تصرف شده از دیگران, شهر و شهرک و دیوار بنا کرد؟
آیا میتوان ادعا کرد که بهترین دمکراسی در دنیا از آن ماست اما کشور خود را بنام یک مذهب بخوانیم و شهروندان درجه دو و سه داشته باشیم؟
چه اندازه دشوار است که صادقانه پای صلح برویم, تصرفات را وابنهیم, به پشت مرزهای ۱۹۶۷ پس بنشینیم و بگذاریم که یک سپاه صلح جهانی تروریست های جهاد-باور را مهار کند؟
آیا دشواری این کار, با صداقت ما آسان نمیشود و از این رهگذر بسیاران دگر از آنسو دست دوستی بسوی ما دراز نخواهند کرد؟
بیگمان می بینیم که در پایان این راه انسانی, جنگ کاران, جنگ افزار سازان و جنگ راه اندازان از پرده برون می افتند و, با نومیدی و خشم از شکست خود, شادی مردم را نظاره گر میگردند!
براستی در برابر وحشی گری انسانها چه میتوان گفت جز شرم بر خیره سری… و بر نادانی؟

ارش
ارش
2 سال قبل

“اگر راه حل غیرنظامی تنها امکان است، من از خود می پرسم: پس ما منتظر چه هستیم؟”

جواب ساده است. ما منتظر محو شدن توهمات یا_همه_یا_هیچ فلسطینیان هستیم.توهماتی که هنوز خیالات ریختن یهودیان را به دریا در خود دارد!

محسن کوشا
محسن کوشا
2 سال قبل
پاسخ به  ارش

صد سال از سقوط خلافت عثمانی گذشت و فلسطینی ها تحت الحمایه انگلیس شدند.
آیا ممکن ست تصدیق کنید که فلسطینی ها از چاله به چاه افتادند؟
جدی می پرسم . فکر می کنید مردم فلسطین چه در دورانی که تحت المایه انگلیس بودند و چه بعداز جنگ جهانی دوم و تشکیل کشور اسرائیل که به اشغال این مهمان بلادیده در جنگ دوم در آمدند. در ظالمانه ترین وضعیت قرار نگرفتند؟
آیا خلافت عثمانی مرتجع از انگلیس استعمارگر و اسرائیل اشغالگر قابل تحمل تر نبود؟ جهان به کجا میرود
رجب طیب اردوغان این فجایع را می بیند و به به خلافت عثمانی «مباهات» می کند.
در سال ۱۹۹۴ اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل با وزیر خارجه اش شمعون پرز در کمپ دییو( اسلو) دست یاسر عرفات را فشردند و هر سه جائزه صلح نوبل را دریافت کردند.

ولی با ترور اسحاق رابین توسط یک یهودی متعصب تمام امید های صلح و همزیستی مسالمت آمیز آسیب جبران ناپذیر خورد.
اراده ای از بعداز جنگ جهانی اول وجود داشت ۱۹۲۰ میلادی که قلمرو عثمانی به چندین کشور تجزیه شود و یکی از آنها فلسطین بود.
علاوه بر تجزیه قلمرو عثمانی در نقاط دیگر جهان هم جدائی ها صورت گرفت . بخصوص بعداز جنگ جهانی دوم و جنگ یوگسلاوی ….
تمام کشور ها ، ملیت ها ، اقلیت ها در چارچوپ مرزهای تعیین شده به استقلال رسیدند به غیراز فلسطین.
شما باید بدانید که بعداز جنگ جهانی اول یکی از پروژه های استعمار انگلیس کنفرانس آژانس یهود برای ایجاد کشوری برای یهودیان بود. در آن سالها هیچ ابوالبشری بفکرش خطور نمی کرد که هیولائی بنام هیتلر جهان را به آتش خواهد کشید و یهودیان را در کوره های آدمسوزی دود خواهد کرد.
ولی این فکر وجود داشت که برای یهودیان کشوری ایجاد شود.
پس بعداز جنگ جهانی دوم و تمام بلاهائی که بر سر یهودیان و دیگر اقلیت ها در تمام کشور ها که توسط نازی ها و فاشیست ها اشغال شده آمده بود .
هیچ انسان نرمالی با آن پیشنهاد مخالف نمی کرد.
پس طرح تقسیم فلسطین به دو بخش :

یک . فلسطین ( با پشتوانه تاریخی و انواع ملیت و اقوام و ادیان)

دو. اسرائیل ( تاکید بر دین یهود و مهاجرت یهودیان از سراسر جهان )

در سال ۱۹۴۸ از طرف سازمان ملل صادر و تصویب شد.
بر اساس قطعنامه سازمان ملل شهر تاریخی اورشلیم برای ادیان مسلمان ، مسیحی و یهودی مستقل از از دو کشور فلسطین و اسرائیل بایستی باقی می ماند ( مستر ترامپ آنرا پایتخت اسرائیل کرد)
مرزها ی تعیین شده در نقشه ی سال ۱۹۴۸ نشان می دهد که چگونه اسرائیل قلمروی خود را گسترش دادو به ده ها قطعنامه ی سازمان ملل هم توجه نکرد.
مردم فلسطین از همان سالها تا امروز ، چند نسل در کشور های همسایه که در درازنای تاریخ با هم زندگی کرده بودند در کمپ های پناهندگی و محلات پناهنده نشین «زندگی» می کنند.
ده ها کشور در این سالها ایجاد شده و به استقلال رسید.
تمام شواهد حکایت از اراده ای می کند که از قبل از جنگ جهانی دوم می خواست کشور یهودی تشکیل دهد و عمدا به سرزمین فلسطین استقلال داده نشد . در حالیکه بقیه کشور های تحت الحمایه انگلیس و فرانسه چون عراق ، سوریه ، اردن ، لبنان و…. بعداز چند سال استقلال یافتند.
این ها توهم نیست ، آنچه شما نوشتید با واقعیت ها همخوانی ندارد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x