اخبار روز: فریبرز رئیس دانا، سوسیالیست و اقتصادان چپ در ۲۶ اسفند سال گذشته به طور ناگهانی درگذشت و اکنون به آستانه ی یک سالگی مرگ او رسیده ایم. رئیس دانا پیش از مرگ در یکی از آخرین سخنرانی های خود در یک میزگرد سیاسی در خبرگزاری ایلنا شرکت کرد که چندی است متن آن انتشار یافته اس. متن گفته های رئیس دانا همراه با دو پرسشی که از او شده است را در زیر می خوانید:
آقای رئیس دانا دولتهای پس از آقای هاشمی رفسنجانی سیاستهای تعدیل ساختاری را به نحو دیگری و در پوشش پوپولیسم پیگیری و اجرا کردند. چرا جریانهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب تا این اندازه به سیاستهای تعدیل ساختاری چسبندگی دارند؟ چه جذابیتی در آن دیدهاند که دستبردار نیستند؟
رئیس دانا: اگر من بر بعضی بحثها و نقاط جاری سازمان سیاسی کشور دست میگذارم انتظار ندارم پاسخی به من بدهند؛ چرا که من نظر شخصیام را بیان میکنم. از دهه ۷۰ و آغاز سیاستهای تعدیل ساختاری دیدیم که آقای هاشمی رفنسجانی از این سیاستها حمایت کردند و به خبرنگارانی که ایشان را نقد میکردند، خرده میگرفتند؛ البته در اواخر عمر مهربانتر شده بودند. (با خنده). سیاستهای تعدیل ساختاری محصول «نولیبرالیسم» و «اجماع واشنگتن» است! این سیاستها را در پیش گرفتند و در فاصلهای کوتاه ایران را به یکی از بدهکارترین کشورهای جهان تبدیل کردند. در نتیجه به یکباره برای کشور معادل ۸۰ درصد از تولید ناخالص ملی، بدهی ایجاد شد. همین حالا ایالت متحده آمریکا از درون ورشکسته است؛ چرا که ۲۶ تریلیون دلار بدهی دارد؛ اما کسی باورش نمیشود که آمریکا به این وضعیت افتاده است؟ به این خاطر که خود را حامی لیبرالیسم در سراسر دنیا نشان میدهد و بعد هم یک نظامی عالی رتبه ایران (سردار شهید قاسم سلیمانی) را در فرودگاه بغداد با موشک رهگیری میکند و به شهادت میرساند؛ بدون اینکه عواقب جنگ افروزانه آن را در منطقه پیش بینی کند. به ظاهر آمریکا نگاه نکنیم. هر آمریکایی امروز ۶۰ هزار دلار بدهی دارد. دلارهایی که در سطح جهان توزیع میکند، کاغذی است که تنها ارزش اسمی دارند. آمریکا با دیکتاتوری پول و دیکتاتوری دلار جهان را اداره میکند. به هر جهت آقای رفسنجانی سیاست تعدیل ساختاری را پذیرفت. جنبههای مختلف این سیاست که یکشبه اتفاق نمیافتند؛ طولانی مدت است. بیش از ۲۵۰ هزار میلیارد تومان خصوصیسازی در کشور صورت گرفته است؛ اما باز اقتصاددانهای دست راستی میگویند، اقتصاد ایران دولتی است؛ در حالی که تمام اینها سرمایهدارانی هستند که به نوعی از خصوصیسازی و آزادسازی بهره مند شدهاند.
در اقتصاد امروز ایران، بیش از ۶۰ درصد از تولید ناخالص داخلی و بیش از ۶۰ درصد از نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در اختیار بخش خصوصی است؛ آنگاه دولت هم سر و شکل خصوصی میگیرد و مدافع خصوصیسازی میشود و طبقهای از سرمایهداران وابسته به حوزههای مختلف شکل میگیرد. بعد یک چیز ساده انگارانه یاد گرفتهاند و میگویند: «سیاستهای پولی اصلاحطلبان با اصولگرایان تفاوت دارند»؛ خوب چه تفاوتی دارند؟ مگر در پیگیری تعدیل ساختاری تفاوتی داشتند؟! خصوصیسازی که اینها از سال ۸۴ به جدیت بیشتر پیگریاش کردند و بیش از ۲۵۰ هزار میلیارد تومان خصوصیسازی انجام دادند، امروز معادل بیش از ۶۰۰ هزار میلیارد تومان ارزش دارد. دلم میخواهد یکی از سیاستمدران عاشق و سینه چاک سرمایهداری توضیح دهد، که حاصل این کار چه بوده است؛ آیا اشتغال ایجاد کردهاند؟ آیا صادرات ایجاد کردهاند؟ دستهای پلید و مفسدانه را از اقتصاد کوتاه کردهاند؟ امنیت برای اقتصاد ایجاد کردهاند؟ یک نفر که وزیر مسکن بود، قیمت خانهاش را حساب کردم؛ ۲ هزار برابر قیمت خانه یک کارگر است که تازه اگر شانس داشته باشد بتواند یک خانه ۵۰ متری در جنوبیترین نقاط تهران بخرد. ۲ هزار برابر را چگونه تحمل میکنید؟ اینها به کنار چرا واقعیت اقتصاد ایران را جور دیگری جلوه دادید؟ همین وزیر راه شهرسازی سابق گفته بود که دوران مدرن در ایران با وقوع انقلاب مشروطه و آشنایی ایرانیان با اندیشههای غرب، به وجود آمد اما زمانی که به تحلیل جنگهای ایران و روسیه و شکست ایران که میرسند، میگویند از همان زمان تفکرات روس محور وارد ایران شد و بعدها همین امر زمینه گسترش سوسیالیسم را در ایران فراهم کرد. با همین خط تحلیلی هم گفتند که اندیشههای سوسیالیستی و چپ، اقتصاد ایران را سرگردان کرده است؛ اما نمیگویند که پولیسازی افراطی همه چیز که دسترسی به مسکن را به رویا تبدیل کرده است محصول چیست؟
بیش از ۳ میلیون خانه خالی که صاحبان آنها مالیات هم نمیدهند، محصول سوسیالیسم است؟ نه آقای ساری؛ نه نماینده محترم؛ پزشکان نباید این ثروت را داشته باشند؛ آن هم در سرزمینی که شهرستانیها پشت در بیمارستانهای دولتی پایتخت شب را تا صبح روی موکت میگذارنند تا صبح که نوبتشان شود او نباید آن ثروت را جمع کند. باید از این پزشک مالیات گرفت. باید به فرزندان این کشور اجازه داد درس بخوانند و پزشک پولکی شوند. شعار «ایجاد فرصت برابر برای همه» شعار نظام کاپیتالیستی است اما همین هم در ایران وجود ندارد؛ با اینکه ایران بیبروبرگرد جامعه سرمایهداری است.
جریانهای سیاسی گردِ سرمایهداری میچرخند و از برابری و برادری سخن میگویند! طبق آخرین بررسیهایِ من دهک اول ۲۳۰ برابر دهک آخر غذاهای دریایی مصرف میکند. بعد میگویند مردم باید غذاهای دریایی مصرف کنند تا دچار بیماریهای قلبی نشوند. من نمیگویم ایدئولوژی حاکم باعث چنین اختلافی شده است؛ اما قرار نبود که اختلاف طبقاتی به این اندازه برسد. در دوران مشروطه یک میرزا تقی بقال بود که در مجلس دوم دست بالا میکند و میگوید: من یک بقال بیسوادم، آنچه پسرم برای آن کشته شد، آنچه در دوران مشروطه علیه شاه ظالم از آن دفاع کردم آخرش «ط» داشت، «اِ» نداشت. البته انصاف داشته باشیم که در دوران آقای هاشمی رفسنجانی ۴ یا ۵ گام بزرگ برای افزایش حداقل دستمزد برداشته شد، به جبران زمان جنگ و به جبران تورمی که خود حضرتش ایجاد کرد اما قرار بود همین حداقل دستمزد، بیشتر از ۵ میلیون تومان باشد. اساس این سیاستها باید عوض شود؛ اما با چه ظرفیتی؟ من افتخار میکنم که یک راننده شرکت واحد وارد مجلس شود یا رئیس جمهور شود؛ اتفاقی که در ونزوئلا رخ داده است. ونزوئلا را مسخره نکنید! ونزوئلا دموکراتیک است. در ایران ساختِ گزینش افراد در مقام نماینده مجلس غیردمکراتیک است. همین میشود که سیاستها به نفع ثروتمندان اتخاذ میشوند. اینها مورد سوء استفاده غرب قرار میگیرد و جامعه را از دورن دچار بیپشتوانگی میکند. وقتی ملتی آینده ندارد مرتب به گذشتهاش نگاه میکند و افسانه میبافد. افسانه میبافد که «زمان شاه» ایران بهشت روی زمین بود اما من که در آن دوره زندگی کردهام. (باخنده). میپرسم چه بهشتی؟! من باید بگویم که برای دیدن درد مردم کراواتم را در می آوردم و به زاغه ها میرفتم و برخی شبها را میان ساکنان این مناطق به صبح میرساندم.
آقای رئیس دانا نوع واکنش جریانهای سیاسی به مطالبات معیشتی فرودستان شهر چگونه است؟
رئیس دانا: اکثرا و غریب به اتفاق، ظاهرسازانه و سالوسی است.
«می صوفی افکن کجا میفروشند که در تابم زدست زهدریایی»
انسان میخواهد به میصوفیانه از دست این رفتارهای سالوسیها پناه ببرد. ریاکارانه بود و همیشه هم ریاکارانه است. ریاکاری سیاسی در این جامعه راه افتاده است و وجود دارد، از زمان حافظ هم وجود داشت.
«ریا حلال شمارند و جام باده حرام زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش»
من یک سوسیالیست، و باورمند به این عقیده هستم. در باور ما پوپولیسم متعلق به جناح راست است. دموکراسی که تبلیغ میکنند نوعی پوپولیسم است؛ برای اینکه هیچ کدامشان جرات ندارند بگویند مردم وسیله هستند بلکه میگویند مردم شجاع و دانا هستند. من نه با پولدار مشکلی دارم و نه اینکه با احمدی نژاد دشمن هستم به هر حال در دورههای مختلف به زندان رفتم. بعضی از این دولتها تحمل نقد من را به سیاستهای یارانههای نقدی نداشتند. گلهای ندارم از گذشته. یکبار دیگر هم به دنیا بیایم، همین مسیر را میروم. هیچ دعوای شخصی ندارم. گلهایی که میرویند، فرزندان من هستند. من با کاوش در احوال پولداران راز فقر را باز میکنم. میخواهم بگویم چرا فقر وجود دارد. نه از آسمان آمده و نه خدا خواسته است، نه نوع نژاد ما اینگونه است که زاینده اختلاف طبقاتی باشد.
حال چگونه باید از این ریاکاری به یک عدالت اخلاقی و جامعهای سالم برسیم؟ من گمان میکنم دموکراتیسم راه چاره است. دموکراتیسم تنها در صندوق انتخابات نیست، عدالت اجتماعی هم لازم است. اینکه در ایران افکار کارل پوپر و دست راستیهایی مثل فون هایک و فریدمن و کسانی که از آزادی اقتصادی میگویند، را ستایش میکنند، به این خاطر است که «مال ساز» هستند. میگویند که تو در نظام سرمایهداری هرچیزی را که بخواهی میتوانی بخری؛ اما پول کجاست؟! من کجا آزادم؟! من را با آن آزادی مسخره کردید. آن ثروتی که در دست سرمایهدار تجمیع شده است، برای مردم است. من این را ثابت میکنم که شما از چنگ و بال فقرا درآوردهاید. به آقای خاتمی این را میگویید، پاسخ میدهد الان آزادی اولویت دارد! نتیجهاش را هم با سیاستهای تعدیل ساختاری در دوره اول ریاست جمهوریاش نشان داد. او بود که اولین بار گفت صادر کنندهها سربازان اقتصادی هستند.
آقای خاتمی! سرباز در این سرزمین نام مقدسی است؛ کاش این را نمیگفتی. معنای دموکراسی در اسم آن است؛ یعنی «حکومت مردم». آتن نخستین بار دموکراسی داشته است ولی زنان و بردگان حق رای نداشتند! این انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب بلشویکی بود که هر اشکالی که میخواهند برایش بگیرید، مثل اینکه استالین چکمه داشت و ماشینهایشان پت پت میکرد، به معنای واقعی انقلاب بود. این انقلاب بود که تکانههایش اروپا را لرزاند تا جایی که یک سری حقوق را برای زنان و اتحادیههای کارگری قائل شدند. البته با دموکراتیسم هم نمیتوان یک شبه جامعهی عادلانه ساخت؛ حتی اگر حکومت سوسیالیستی داشته باشید. راهش این است که از همان آغاز به فرصتهای اقتصادی برابر بیاندیشید. همان انتخابات مصلحانه هم باید آزاد، منصفانه و سالم باشد.
وجود نظارت استصوابی مانع اصلی توسعه اقتصادی و خوشبختی مردم ایران است. برای اینکه نمیگذارد لایههای پایینی بالا بیایند. باید برای آن بلوچ، برای آن عرب و… سهم بیشتری از صندلیهای تصمیمگیری در نظر بگیرند و حضورشان را محدود نکنند. چیزی حدود ۱۴ میلیون کارگر در این کشور داریم که به خانوادههایشان ۴۲ میلیون نفر از جمعیت کشور را تشکیل میدهند؛ معلمان، پرستاران، پاسبانهایی که در خیابان حضور دارند، متحد طبیعی زحتمتکشان و طبقه کارگر هستند. لایههای پایین باید رشد کنند و بالا بیایند؛ آن هم با فرصت قائل شدن برای رشدشان.
ما میگوییم انتقال قدرت به مردم باید به معنای واقعی آن صورت گیرد. جمله معروف «دموکراسی کامل است که از روز آغاز اقلیت در آن حق داشته باشد» که «رزا لوکزامبورگ» آن را بیان کرده است، اگر محقق شود، راه توسعه را طی میکنیم. من به عنوان یک چپ گرا و سوسیالیست اینجا آمدم تا بگویم تنها راه ما دموکراتیسم است. در آن دموکراتیسم عدالت مبنا است. عدالت این نیست که بورژوازی بگوید داریم به شما فرصت برابر میدهیم. آزادی فقط آزادی منفی «آیزالیا برلین» نیست؛ آزادی مثبت هم هست. ما نمیتوانیم تنها بگوییم بروید مدرسه، باید مدرسه هم بسازیم. برای اینکه مدرسه بسازیم باید پول داشته باشیم و برای اینکه پول داشته باشیم باید مالیات بگیریم. برای اینکه مالیات بگیریم باید بگوییم که او حق ندارد که این ثروت را داشته باشد. آقای احمدی نژاد بدون اجرایی اصل ۴۳، مجوز اجرای سیاستهای خصوصیسازی را گرفت؛ امتیازی که راست اقتصادی به او داد؛ بدون اینکه از او بخواهند اصل ۴۳ را اجرا کند و او هم با مجوز راست اقتصادی اصل ۴۳ را دور شد. صحبتهایی که امروز آقای احمدی نژاد بیان میکند، آن روزها که در قدرت بود، نمیگفت. آقای خاتمی هم مرتب تکرار کرد.
راز فقر در غناست. راز غنا سلطه بر قدرت سرمایهی سیاسی است. من فکر میکنم زمانی که در این چارچوب صحبت میکنیم میتوانیم از خشونت بری باشیم. میتوانیم وقت انتخابات به تشکلهای مستقل کارگران هم فرصت بدهیم. آقای خدایی میگوید معیشت، امنیت و تشکل یابی. من تشکل را بسیار اساسی میدانم؛ چرا که دیگر نمیگذارد دولتها با مردم صادق نباشند. آقای هروآبادی درست میگویند که مردم حق انتخاب دارند و عقلانی انتخاب میکنند اما تشکل است که قدرت تودهها را به حداکثر میرساند و مطالبات آنها را سر و شکل و آنها را انحراف نجات میدهد؛ در غیر این صورت تودهی صرف به جایی نمیرسد؛ چرا که بیسر و چشم است.
انتخاباتی خوب است که سالم، آزادانه و منصفانه باشد. بگذارید ۱۴ میلیون کارگر و ۳ میلیون روستایی به میدان بیایند و احزاب جدید شکل بگیرند. بگذارید خانمها احزاب خودشان را داشته باشند. اصلا هم جای نگرانی ندارد. مردم این جامعه را بالای دست نمیگیرند و به زمین بیاندازند و تقدیم دیوانگانی مثل ترامپ کنند. من تا جان دارم حرف میزنم اما راه حل را پیدا کردم که علیه این ریاکاری، جلوه نمایی و خودنماییهای شبه دموکراتیک و سیاسی و ظاهر سازانه است.
راهش انتقال قدرت به مردم است. این انتقال هم از راه تشکلها صورت میگیرد. نه آسمان به زمین میاید نه زمین به آسمان میرود، جامعه شکوفاتر میشود. احمدی نژاد و خاتمی و روحانی میروند اما تنها با مسنجم شدن تودههای بیسر و شکل، امکان انسجام اجتماعی وجود دارد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
رهروان جدی و مصمم و صدق. و نه کسانی که یکسال تمامدر جبهه مقابل خوش رقصی می کنند و برای از دست ندادن مخاطب یادی هماز این عزیز و امثال او می کنند.
یاد و خاطره او برای همیشه در خاطر ما زنده خواهد بود!
جاوید نام دکتر رئیس دانا در این گفتگو حرف های بسیاری زده است تا آنجا که من پس از این گفتگو از ایشان شنیدم قرار بود بلافاصله این گفتگو منتشر شود ولی پس از یکسال نوار این گفتگو را به یکی از شرکت کنندگان در میز گرد به نام دکتر نجفی سپردند و ایشان هم به اصطلاح آنرا ادیت کردند. برابر اطلاع بیش از ۳۰% این گفتگو حذف شده است . متاسفانه پس از درگذشت ایشون این میز گرد منتشر شد و جز آنان که در میز گرد شرکت داشتند هیچ کس نمیداند اصل گفتگو چگونه بوده است. این سانسور ستم دیگری از سوی رسانه وابسته ایلنا بر زنده یاد دکترفریبرز رییس داناست با این همه آنچنان که از مضمون همین حد گفته های ایشون همان صداقت و شجاعت ووفاداریش به آرمان سوسیالیسم وزحمتکشان هویدااست