جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

پیرامون دو موضوع راهبردی چپ در ایران – احمد هاشمی

مقدمه:
کشور ما ایران در شرایط بسیار حساسی به سر می برد. بحران های متعدد داخلی و خارجی، انسداد کامل سیاسی، بی کفایتی مطلق حکومتگران، در کنار شکاف های درونی مداوم و نارضایتی عامه مردم، ویژگی های فعلی اوضاع سیاسی در ایران است. برآمد متشکل و با برنامه چپ در ایران، ضرورت حیاتی لحظه کنونی است.
آنتونیو کرامشی راستای برنامه ای چپ را در سه مولفه خلاصه می کند: اولا باید ناقل یک جهان بینی باشد، دوما سیاست ائتلاف را در پیش گیرد تا به تواند اکثریت جامعه را برای تغییر بسیج کند و ثانیا در پیرامون خویش یک مجموعه ارگانیک روشنفکری برپا سازد که سازمان یافته به ترویج تغییر به پردازند.
نقاظ ضعف چپ در ایران، پراکندگی در درون و فاقد برنامه ریزی های استراتزیک نظری- سیاسی مناسب برای برپایی ائتلاف با احزاب و گروه های سیاسی دیگر و نیروهای جامعه مدنی است. تاثیر سیاسی چپ در ایران زمانی موثر خواهد بود که سه فاکتور زیر مهیا باشند:
۱ – یک حزب متحد و کثرت گرا ۲- آلترناتیو برنامه ای که مورد حمایت بخشی از لایه های اجتماعی باشد . ٣- رهبری سیاسی با کفایت.
چپ ایران، در کنار پذیرش مولفه های ارزشی مانند حقوق بشر، همبستگی، برابری بدون قید وشرط زنان با مردان، پایبندی به قواعد دموکراتیک در نظر و عمل، حفظ و پاسداری از محیط زیست دو موضوع اساسی را باید مورد توجه جدی قرار دهد:

الف- کدام آلترناتیو؟

سال های طولانی است که از زبان روزنامه نگاران حرفه ای و محققین وابسته به سیستم نئولیبرال می شنویم که دوره “مدرن” دیگر سپری شده است و اکنون ما بدون هیچ پیشینه تاریخی در دوره “پست مدرن” زندگی می کنیم و دیگر چپ و راست معنی ندارد و در رسانه های همگانی نیز این موضوع تبلیغ می گردد که دیگر “آلترناتیوی موجود نیست” و این اصطلاح معروف خانم تاچر مدام تکرار می شود. There is no alternative
انکار عدم وجود یک آلترناتیو، نه تنها بی پایه است، بلکه ضددموکراتیک است. اگر قرار باشد که در جهان فعلی که ما در آن زندگی می کنیم، و به هر گوشه از آن می توان با دیدی انتقادی نگریست، آلترناتیوی موجود نباشد بهتر است که همگی ما راهی قبرستان گردیم و به اضافه، دیگر انتخابات به چه معنی خواهد بود.
با این وجود بخش بزرگی از چپ جهانی در شرایط کنونی، از یکسو در آستانه نقد و بررسی اصلی ترین ترند ها و نقش نیروهای موثر در آن، در عصر جدید است و ازسوی دیگر در تکاپو و تلاش برای یافتن آلترناتیو ممکن می باشد.
بدیهی است که این موضوع باید مورد پژوهش و پرسشگری در چپ ایران نیز قرار گیرد. چشم انداز یک آلترناتیو، در مقابل سیستم سرمایداری نئولیبرال در زمان بحران، به چپ ایران توان عملی- سیاسی می دهد، بدون چشم انداز آرمانی و تصویری از مدلی از جامعه ای دیگر، در ایران خلائی ایجاد خواهد شد که، فقط اسلامیست ها و راست اجتماعی از آن بهره خواهند برد. اما این چشم انداز آرمانی و یا این مدل را می توان با دونگاه متفاوت توضیح داد.

نگاه اول: مدل برنامه ای چپ ایران باید برمبنای “جنبش واقعی” که “برخاسته از موقعیت کنونی” و مشروط به “پیش شرط های ناشی از این جنبش”، آنطور که مارکس گفته است، باشد. این بدان معنی است که آرمان کنونی چپ باید بازتابی از پراتیک کنونی جامعه امروز چه در ایران و چه در جهان باشد. این دیدگاه واقف است که تئوری عموما از بهترین و مناسب ترین موردها حرکت می کند، اما در عمل، دست حوادث، کنشکران چپ را در مقابل واقعیاتی قرار میدهد که فرار از آن ممکن نیست.

نگاه دوم: نگاهی است آغشته به دترمینیسم تاریخی و اراده گرایی است، بدان معنا که آرمان چپ ایران یک وظیفه تاریخی، یعنی برپایی سوسیالیسم است، که معمولا در قالب برنامه ای که یا تجریدی است و مملو از فانتزی است و یا یک پروژه تکنوکراتیکی خواهد بود، که از بالا توسط یک گروه کوچک دیکته شده است. با این دید وظیفه چپ امروزه، یافتن راه حل برای مبرمترین مشکلات مبتلابه داخلی و خارجی نیست، راه حل ها را می توان تا زمان پیروزی سوسیالیسم به عقب انداخت. آن روی سکه اراده گرایی تسلیم طلبی است که با شعار دوری از قدرت خود را توجیه می کند.
این نگاه غافل از آن است که جهت یابی های توسعه اجتماعی باز است. هر آلترناتیوی، حتی سوسیالیسم را نیز باید، یک سیستم باز در نظر گرفت و تنها با تفسیرهای باز، که برآیندی از دانش های کلاسیک و مدرن و متکی بر تجربیات گذشته و حال همه نیرو های ذینفع اجتماعی در راستای دگرگونی های بزرگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تاکنون است، با آن روبرو شد و از سوی دیگر آلترناتیوی که از همان ابتدا مشخص است که که پایان آن کجاست، فاقد اعتبار است، این مسئله را باید از گذشته تاریخی چپ یاد گرفته باشیم و همچنین باید پذیرفت که هدف هر آلترناتیوی، تامین زندگی بهتر برای نسل امروز و آینده می باشد.
واقعیت این است که ما در آستانه سوسیالسم قرار نداریم. و اگر چنین است نمی توانیم منتظر بمانیم و از همین امروز باید برای تحقق حداقل استاندارد های مدنی در جهت تامین “زندگی بهتر برای همه” مبارزه کنیم.

ب- آینده قدرت سیاسی ایران

در لحظه فعلی وظیفه اساسی چپ در ایران پایان بخشدن به سیاست های حاکمیت کنونی و تغییر جهت سیاسی در ایران است. برای تغییر جهت سیاسی در ایران موضوع دموکراسی، عدالت اجتماعی، مقابله با تهدیدات جدی اکولوژیک و همچنین حل مسالمت آمیز منازعه در رابطه با دموکراتیزاسیون اقتصادی با نئولیبرال ها، باید در دستور فعالیت های سیاسی چپ در ایران قرار گیرد.
امکان مطلوب برای سلب قدرت از حاکمیت کنونی و تغییر جهت سیاسی در ایران، ائتلافی رنگین کمان از همه نیروهایی که از وضع موجود ناراضی هستند (دستیابی به اکثریت)، با شیوه های مسالمت آمیز است.
بهترین و مناسب ترین مسیر تغییر قدرت سیاسی در ایران پروسه ای از سه فاز: “گشایش فضای باز سیاسی”، “انتقال قدرت از طریق انتخابات آزاد به نیرو های مدافع حداقل های دموکراتیک” و “تثبیت و اسقرار دموکراسی (دموکراسی نهادینه شده)” است. اما همانطور که واقف هستیم تئوری خاکستری است و یکی از واقعیت های سبز پیش بینی ناپذیری مسیرهای آینده است. هیچ نیروی نمی تواند جامعه را از انقلاب و شورش و نافرمانی منع کند و جلوی آن را بگیرد. تجربه موید این است که بروز تضادها و نابرابری ها باعث مبارزه طبقات و لایه های اجتماعی متعدد خواهد شد و شهروندان در مقابل پیامدهای منفی سیاست حاکمان اقتدارگرا، قیام خواهند نمود و جریانات سیاسی با برنامه های گوناگون به صحنه خواهند آمد و در این مبارزه شرکت خواهند کرد.
چپ در ایران باید از جدل های فرساینده بر سر اینکه تغییر فرم قدرت سیاسی درجامعه ایران از طریق انقلاب و یا تغییرات بنیادی تدریجی حاصل می شود، پرهیز نماید، زیرا که تحولات اجتماعی با این ابعاد بی سابقه را، نمی توان ایجاد و پیش بینی نمود، لذا در این رابطه چپ نیز، مانند سایر نیروهای ناراضی قادر به تصمیم گیری عملی در لحظه فعلی نیست
موضعی که، شرایط فعلی را مبنا قرار می دهد و در صدد است که با اصلاحات جزئی وضع را بهتر نماید، بدون در نظر گرفتن این مسئله که چه سیاستی باعث بروز چنین وضعی در ایران شده است، قادر نخواهد بود که بحران استراتژیک جامعه را حل نماید.
موضع چپ در لحظه کنونی باید درچارچوب رفرم های رادیکال باشد، رادیکال است زیرا ضدسیستم سیاسی موجود است و هسته مرکزی قدرت سیاسی در ایران را به مبارزه می طلبد و در جهت سلب قدرت از این هسته مرکزی مبارزه می کند، اما این مبارزه تنها به سلب قدرت از حاکمین فعلی محدود نمی شود، زیرا که اقتدارگرایی جدید یکی از مولفه های سرمایداری نئولیبرال در عرصه جهانی می باشد و چپ در ایران اپوزیسیون سرمایه داری نئولیبرال است و برای برپایی هژمونی دیگری مبارزه می کند.
رفرم به این اعتبار، زیرا پروسه ای طولانی و تدریجی و پیچیده ای است که نتیجه نهایی آن پیش بینی ناپذیر است.

احمد هاشمی                                                                                                                  
[email protected]

     از : امیر ایرانی

عنوان : چپ و دمکراسی
اگرچه جناب هاشمی ارجمند در نوشتارش نگرانی خویش را از بی مسئولیتی گروهی که هویت چپ را برای خود تعریف کرده اند، نشان می دهد. که می توان نگرانی ایشان را از نگرانیِ عمیق تری دید؛ که آنهم وضعیت نگران کننده جامعه ایران می باشد. که عمل ایشان می تواند گویای احساس مسئولیت پذیری ایشان در قبال سرنوشت مردم ایران دید. اما در رابطه با مطالب ایشان نکاتی را می توان آورد: ایشان به موضوع مهمی بنام دمکراسی اشاره کرده، که می توان گفت: اکثر آنانی که خود را چپ میدانند در همین مسئله دمکراسی مانده اند؛ اگر آنرا بپذیرند آنان دیگر حق اینکه خود را آلترناتیو حکومت بدانند را نخواهند داشت بلکه خود را دیگر، یک بازیگری خواهند دید در کنار سایر بازیگران عرصه سیاست که با توجه به میزان پذیرش آنان در جامعه می توانند قدرت مانور داشته باشند و در صورت بدست آوردن قدرت با توجه به مدت زمان حضورشان در قدرت توان اجرای بعضی از برنامه ها را خواهند داشت. پذیرش روش دمکراسی هر نوع التر ناتیو سازیِ آرزومندانه ای را سد خواهد کرد و دمکراسی گوش زد می کند که واقعیات جامعه فعلی را باید لحاظ کرد. اما نیرو های چپ و هر نیرو ی مبارزِ تحولخواه ،قطعاً برای نوع حکومتگریِ فعلی برایران که با بودن نهادی بنام ولایت فقیه که خود مانع اصلی تحقق دمکراسی در این کشور شده، یک الترناتیو حکومتگری بنام دمکراسی را خواهد داشت! که نیروهای فعال سیاسی با بودن آن دمکراسی بتوانند با توجه به ظرفیتشان عکی العمل های لازم را برای پیشبرد امور کشور داشته باشند.
۷۴۹۹۰ – تاریخ انتشار : ٣ تیر ۱٣۹۵       

     از : علیخانی

عنوان : قاچ زین و سواری
جناب هاشمی؛ چپ پیش از همه ی این تئوریها باید تعریفی از خود و پایگاه اجتماعی خود ارائه دهد! آنگاه سعی نماید بندناف خویش به پایگاه اجتماعی که لاجرم باید در داخل خاک ایران باشد، وصل نماید. باور بفرمائید در غیر اینصورت این احزاب تک نفره و اکثرا ً موجود در دنیای مجازی علت وجودی نداشته و نخواهند داشت.
لطفا ً یکی از بینهایت چپهای ایرانی موجود در خارج از کشور را انتخاب کنید و به خوانندگان با آمار و ارقام علت وجودی و پایگاه اجتماعی آنرا نشان دهید و به خوانندگان بگوئید که در سی سال گذشته این پایگاه اجتماعی مشخصا ً در کدام زمینه خط و ربط و برنامه ی این جریان سیاسی را سرمشق رفتار و کردار سیاسی خود قرار داده؟ آنگاه بیائید برنامه برای دگرگونیهای بزرگ اجتماعی بدهید.
در بررسی، شما به حق نقطه قوتی ندیده بودید و تنها به نقاط ضعف اشاره داشتید “نقاظ ضعف چپ در ایران، پراکندگی در درون و فاقد برنامه ریزی های استراتزیک نظری- سیاسی مناسب برای برپایی ائتلاف با احزاب و گروه های سیاسی دیگر و نیروهای جامعه مدنی است.” البته شما بهتر از من میدانید پیش از همه ی اینها که شما بر شمرده اید باید گفت از کلیه ی احزاب و سازمانهای مدعی چپ حی و حاضر در خارج کشور به واقع چیزی باقی نمانده است و جملگی درمانده ی بازتولید خویشند. برشما بعنوان تئوریسین یکی از این جریانها وظیفه است ابتدا یک تئوری راهبردی برای پیشگیری از اضمحلال بدهید وانگاه که بر این عارضه فایق آمدید به سراغ آن بروید که چرا پراکنده اید و الا آخر.
۷۴۹۷۶ – تاریخ انتشار : ۲ تیر ۱٣۹۵   

https://akhbar-rooz.com/?p=37817 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x