پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پیشینه مهاجرت در ایران – مرجان نیک خواه


مهاجرت: از جایی به جای دیگر رفتن، دوری کردن از شهر و دیار خود، جلای وطن کردن، کوچ کردن است. مهاجرت و پناهندگی جابه‌جایی جمعیتی است که در اثر وقایع هولناک طبیعی یا سیاسی اتفاق می‌افتد که زندگی در وطن مالوف را غیر ممکن می‌کند. مهاجرت دارای دو سر است یک سر مهاجرت از سرزمین مادری(مبدا) و سر دیگر مهاجرت به سرزمین مهاجرپذیر(مقصد) یا سرزمین جدید.

از دیر باز جابه‌جایی در میان اقوام وجود داشت و این پدیده‌ای مختص به دوره‌ی معاصر نیست.  سرزمین ما ایران از دوران کهن منطقه‌ای مهاجرپذیر و نیز مهاجرفرست بود. با نگاهی گذرا به تاریخ و فرهنگ ایران رد پای اقوام مهاجر را می‌توان یافت و آثار و شواهد فرهنگی مشترک با اقوام و ملل دیگر گواه مهاجرت مردم ساکن در این فلات به نقاط دیگر است که بررسی این اشتراکات خود مقوله‌ای گسترده و نیازمند تحقیقی عمیق است. اما آنچه از شواهد تاریخی برمی‌آید نخستین مهاجرت‌ها به ایران به تاریخ باستان ایران برمی‌گردد. نخستین گروهی که به فلات ایران آمدند همسایه‌ی غربی ایران یعنی سومری‌ها بودند که پس از بحران در کشاورزی‌شان به جلگه‌های خوزستان نقل مکان کردند و نشانه‌ی آن باورهای کهنی در میان ایرانیان است که رنگ و نشان سومری دارد. پس از آن اقوام آریایی به ایران مهاجرت کردند و مهر و نشان خود را بر این سرزمین زدند، این اقوام نیز بنا بر تنگنای معاش از دشت‌های سرد و استپ‌های کم‌حاصل شمال شرق به ایران آمدند.
 
اما نخستین مهاجرتی که با انگیزه‌ی سیاسی انجام شد کوچ یهودیان اسیر در بابل به ایران بود که پس از فتح بابل دوهزاروپانصد سال پیش به دست کورش و آزادی این قوم شکل گرفت و بخشی از آن‌ها به ایران آمدند. آثار به جا مانده از این کوچ بنای شهرستان جی(بعدها اصفهان) و قبرستان کهن گیلعارد در دماوند است.
مهاجرت‌ها به دو صورت شکل می‌گرفت یا کاملاً صلح‌آمیز بود یا با حمله و کشتار و تخریب صورت می‌گرفت. اما بیشتر مواقع با حملات گسترده همراه بود. در دوره‌ی باستان حمله‌ی اسکندر به ایران سبب شد بخشی از نظامیان یونانی در ایران مستقر شوند و پس از مرگ اسکندر به مدت شصت و پنج سال از ۳۱۲ -۲۴۷ پیش از میلاد جانشین اسکندر سلوکیان بر ایران حکومت کردند. این حکومت به دست پارتیان برچیده شد اما تاثیر فرهنگ یونانی بر هنر و فرهنگ و ادبیات ایران باقی ماند و با ترکیب این دو فرهنگ، فرهنگ ستبر پارتی یا اشکانی ۳۱۲-۶۴ پیش از میلاد سر برآورد و یونانیان در میان ایرانیان مستحیل شدند.

آنچه که از اسناد تاریخی برمی‌آید نخستین کوچ ایرانیان از سرزمین مادری خود در طی ۱۴۰ سال پس از اسلام و پس از حمله عرب‌های مسلمان صورت گرفت. مهاجرتی دسته‌جمعی و در طی مدت زمانی ممتد از نقاط مختلف ایران انجام شد. اعراب با حمله به ایران در برابر مردم ایران راه‌هایی نهادند و ایرانیان یکی از این گزینه‌ها را بایستی می پذیرفتند. اول گزینه‌ی مرگ به جرم کفر(غیر مسلمان بودن)، دوم گزینه‌ی پرداخت جزیه و تبدیل به انسان درجه دو و بی‌حق و حقوق و آخر آنکه پذیرش اسلام، دست شستن از عقاید اجدادی و تبدیل شدن به نوکران اعراب مسلمان تازه‌به‌دوران‌رسیده بود. گروهی از ایرانیان که این سرنوشت را تن زدند راه مهاجرت را گزیدند و در یکصد سال پس از سقوط تیسفون پایتخت ساسانی راه هند را برگزیدند و از ایران رفتند. این مهاجرت یکی از بزرگ‌ترین مهاجرت‌های دوران باستان بود که پی‌آمد  کشتار، اسارت و فشار خشونت‌بار اعراب بود. اینان نمی‌خواستند از باور کهن خود دست بکشند و تن به خفت پرداخت جزیه نیز ندادند.

حمله عرب‌های مسلمان برای تصرف راه‌های تجاری ایران ساسانی بود. در پی این هجوم راه‌ها و شهرهای تجارتی ایران از رونق افتادند و مراکز بازرگانی از ری و خراسان و کرمان به عراق و عربستان منتقل شدند. هم از این رو مردم ایران دچار تنگدستی شدند. فشار فقر ناشی از این حمله بر تنگناهای مذهبی قوم مهاجم نیز افزود. بنابراین مردم از مناطق مختلفی چون خراسان، طبرستان، کرمان و بیرجند به سوی هند گریختند. این مهاجرت مدت طولانی ادامه یافت و برخی تعداد مهاجران را تا صدهزار نفر حدس می‌زنند. در بین نخستین کوچندگان بیشتر نخبگان نظام ساسانی از قبیل شاهزادگان، عالمان دینی، و دانشمندان و پزشکان، بزرگان و ثروتمندان حضور داشتند. اینان پس از دریافت اجازه‌ی اقامت از حاکم گجرات، نام شهرهای خود را به مناطق جدید زندگی خود دادند. از جمله شهر نو ساری و سنجان در گجرات است. بیشترین مهاجران ایرانی در بمبئی یا مومبای ساکن شدند و امروزه اقلیتی قدرتمند و صاحب نام از جنبه‌ی اقتصادی در این منطقه هستند و صاحبان صنعت و سرمایه‌ی مومبای می‌باشند.

دومین موج مهاجرت در دوره‌ی غزنویان (۹۵۷-۱۱۸۷م) شکل گرفت. چون ترکان غزنویان از غلامی دربار عباسیان  به سلطنت شرق ایران رسیدند، به سیاق اربابان خود خلفای عباسی بنای سرکوب و نابودی فرهنگ ایرانیان را نهادند. بنایی که در طول چهار قرن پس از فترت عرب با تلاش خاندان‌ها و حاکمان ایرانی سر برآورده بود. آنها با تعصب کور مذهبی برگرفته از دربار عباسیان به‌خصوص در زمان محمود غزنوی(۳۸۹ه) به قلع و قمع قرمطیان دست زدند. جنبش‌های فلسفی این دوره ریشه در تفکر ایران باستان و جنبش‌های دویست سال نخست پس از حمله اعراب داشت؛ مانند جنبش مانوی، مزدکی، خرمدینیان، نهضت شعوبیه که این نحله‌های فلسفی و ملی ایرانیان را سبب ایستادگی در برابرخلفای عباسی بود. غزنویان دست به سرکوب بردند تا حکومت عباسی را در  برابر جنبش عظیم ملت ایران سرپا نگه دارند. داستان بر دار کردن حسنک وزیر در زمان مسعود غزنوی (۴۲۱ه) یادآور این سرکوب سبعانه است. در پی خشونت مرگبار غزنویان با ایرانیان گروه کثیری از مردم ایران در قرن ۱۱ میلادی به مولتان، سند، لاهور و مصر رفتند. حمله‌ی غزنویان به هند برای سرکوب قرمطیان و حاکمان قرمطی سند و مولتان بود و آن را جهاد در راه خلیفه و سلطان غزنوی نام نهادند. حاکمان مولتان و سند تابع فاطمیان مصر بودند که منافع عباسیان در تجارت را به  خطر انداخته بودند و مصر نیز از پناه‌گاه‌های مهم قرمطیان گریخته از عباسیان و غزنویان بود.
سومین موج گسترده مهاجرت ایرانیان که با کوچ ایرانیان در دوره‌ی اعراب قابل قیاس است، گریختن ایرانیان از برابر تیغ مغولان در ۶۱۶ ه بود. در این زمان چون حمله از سوی استپ‌های شرقی به سوی خراسان صورت گرفت مردم بیشتر به سوی سرزمین‌های غربی و به خصوص آسیای صغیر گریختند. مغولان شهرهای آباد و مراکز تجارت ایران را نابود کردند تا خود بر راه‌های تجارتی ایران دست یابند. به علاوه مراکز اقتصادی، صنعتی و کشاورزی ایران را نیز به نابودی کشاندند و ایرانیان یک‌جانشین را به زور به کوچرو و برده تبدیل کردند. از جنبه‌ی فرهنگی نیز وقفه‌ی علمی در ایران شکل گرفت و مدارس نظامیه از دور خارج شدند و خرافات گسترش یافت و علم به قهقرا رفت. با حمله‌ی مغول بسیاری از اهل اندیشه و علم از ایران به آسیای صغیر رفتند و تحت چتر حمایتی سلجوقیان رم قرار گرفتند. اتابکان فارس و سواحل جنوب ایران و نیز اتابکان موصل از مراکز پناهندگان ایرانی بودند بود. سرزمین دیگری که پناهگاه مهم ایرانیان از آسیب مغولان بود هندوستان بود. در میان پناهندگان دانشمندان، دیوانیان، امرای، شاعران فلاسفه و عارفان بسیاری علاوه بر مردم معمولی بودند.

مهمترین گروه، مهاجران اسمعیلیه ایران بودند. هلاکو در ۵۶۴ به ایران حمله کرد. این به دعوت خلیفه‌ی عباسی برای ریشه‌کن کردن اسماعیلیه صورت گرفت. بخشی از سپاه هلاکو از مسلمانان مخالف اسمعیلیه بود. از جانب دیگر مسیحیان نیز در سپاه هلاکو خدمت می‌کردند تا شر سلجوقیان را از سر مسیحیان صلیبی کم کند. پس از تصرف گرد کوه و الموت اسماعیلیه برای گریز از مرگ به هند رفتند و بخشی نیز به خانقاه‌ها پناه بردند. این مهاجرت‌ها سبب شد تا مظاهر فرهنگی ایرانیان از دستبرد مغولان در امان بماند و شرق و غرب ایران به پناهگاه و مراکز فرهنگی ایرانیان تبدیل شود و این تمدن و فرهنگ نشو و نما یابد.

چهارمین موج گریز ایرانیان از وطن در دوره‌ی صفویه شکل گرفت. با قدرت گرفتن صفویه شمشیر قزلباش بر فراز سر ایرانیان به حرکت درآمد و بخش مهمی از ایرانیان سنی مذهب که تشیع را نپذیرفتند به هند رفتند. این مهاجرت در طول دوران صفوی ادامه داشت و به دلایل اقتصادی سیاسی و حتی اختلافات درباریان با شاه نیز انجام شد. دانشمندان، معماران، دولت‌مردان، عارفان، و هنرمندان ایرانی راهی هند وکشمیر شدند. در هند به دستگاه دیوانی دربار بابریان (گورکانیان هند)  وارد شدند. مانند خانواده‌ی آصف الدوله میرزا غیاث الدین که در دوره‌ی اکبر به هند رفت. جهانگیر امپراتور هند با دختر او نورجهان ازدواج کرد و آصف خان صدر اظم جهانگیر شد. ارجمند بانو برادرزاده‌ی نورجهان با شاهجهان ازدواج کرد و ملکه هند شد. تاج محل را امپراتور هند برای همسر محبوب خود به دست معماران و هنرمندان ایرانی و هندی برپا کرد که از آثار پر ارزش دوره بابریان است و بر کتیبه‌های آن اشعار فارسی چشم‌نوازی می‌کند. به علاوه شاعران و نویسندگان مهمی از ایران به هند رفتند زیرا که داستان‌سرایی در ایران صفوی ممنوع بود. گروه دیگر از مهاجران ایرانی عرفا بودند که سبب شدند در آن دیار عرفان ایرانی رشد کند. برخی از این عارفان به کشمیر رفتند و در آن سرزمین به حکومت و صدارت رسیدند مانند سادات بیهقی.

مهاجرت ایرانیان به سرزمین‌های دیگر در طول تاریخ دستاوردهایی داشت که مهمترین آن جوانه زدن فرهنگ ایرانی در جایی دور از سرزمین اصلی و زنده شدن آن بوده است. همچنین شکل گرفتن فرهنگ ترکیبی نوین که جلوه‌های کهن را نیز در خود داشته است. بسیاری از طرح‌ها و معماری که امروزه به عنوان طرح‌های اسلیمی مطرح است همان شکل ترکیب شده‌ی هنر ایرانی است. در زمینه شعر و ادبیات و زبان فارسی بسیاری از کشورهای اطراف ایران از این زبان به عنوان زبان دربار و دیوان بهره بردند. نیز اصطلاح ایران بزرگ فرهنگی علاوه بر گستردگی قلمرو ایران در دوره اوج شکوفایی امپراتوری ایران، بخشی نیز مرهون تلاش‌های ایرانیان مهاجر بود که آداب دیوانی، درباری، هنرهای ادبی، معماری و صنعت‌گری خود را با خود به کشور مقصد بردند. این همه شاخص آن است که ایرانیان در طول تاریخ دیرین خود حرفی برای گفتن و هنری برای عرضه داشتند که از سوی حاکمان کشورهای مقصد پذیرفته شدند و تاثیری همه‌جانبه بر فرهنگ کشور مقصد داشته‌اند.

پس از فروپاشی صفویه و بر آمدن نادر شاه افشار قدر و منزلت روحانیت صفوی فرو کاسته شد و نادر سیاست تسامح و تساهل مذهبی را در پیش گرفت و در هنگام تاج‌گذاری خود در در دشت مغان به روحانیان اهمیتی نداد.
در دوره زندیه و کریمخان زند روحانیان همچنان محلی از اعراب نداشتند، ازاین‌رو سیاست تسامح و تساهل مذهبی برقرار بود.
در دوره‌ی قاجاریه موقعیت روحانیان بهبود یافت اما هیچگاه به دوره‌ی صفویه بازنگشت. اینان در امور قضایی و معاملات و روابط اجتماعی مردم دخالت داشتند و سبب‌ساز جنگ‌های ایران و روس و معاهده ترکمانچای شدند.
انقلاب مشروطه توانست دست روحانیت را از قضاوت و آموزش پرورش و امور مدنی کوتاه کند و همچنان سیاست مدارای
دینی و تساهل و تسامح ادامه یافت تا آنکه در بهمن ١٣۵٧ باردیگر خشونت مذهبی گریبانگیر جامعه ایران شد و پس از جدی شدن قدرت، روحانیان ایرانیان دسته دسته جلای وطن کردند تا به امروز که رقمی حدود پنج ملیون را در بر می‌گیرد.

https://akhbar-rooz.com/?p=124912 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x