چوب بهدستهای ورزیلِ ساعدی و قرارداد چین و جمهوری اسلامی
بخش اول / مقدمات
در میان یادداشتها و.. در باره قرارداد جمهوری اسلامی و چین یکی دو سطر در پست فیس بوکی دوستم، نویسنده خوب و خلاق ما امیراکبر سردوزامی، بیش از همه به دلم نشست. کامنتی نوشتم اما پیش از نقل پست و کامنت بگویم:
۱ ــ مثل همه شما از متن کامل قرارداد و پیوستهای آن بیخبرم اما این میدانم که اگر بندهای شرمآوری در آن نبود آنرا از چشم مردم پنهان نمیکردند به ویژه بندهائی در باره همکاریهای امنیتی و نظامی و پلیسی و کنترل و سرکوب مردم و…
۲ ـ ـ چون اغلب شما میدانم که چین و روسیه از سوئی(گاه با هم و گاه در تضاد با هم) و اروپا و آمریکا از دیگر سو، (گاه با هم و گاه در تضاد با هم ) برای حفظ و توسعه سلطه خود و برای کشاندن کشورهای گوناگون به بلوک خود تلاش میکنند و بازنده همیشگی این تلاشها و تضادها و بلوکبندیها، ما هستیم
۳ ــ چون بسیاری از شما میدانم که برنامه « راه ابریشم نو» برای حکومت و نظام مسلط بر چین، که بر ددمنشانهترین شیوههای به بردگی کشاندن نیروی کار، بهرهکشی، استبداد همهجانبه و کارا و گسترده و.. شکل گرفتهاست، فضائی است برای گسترش حوزه نفوذ اقتصادی و سیاسی و نظامی خود به آسیا و اروپا. اژدها بیدار شده و در حال بلعیدن است.
۴ ـــ چون اغلب شما با این گفته همراهم که حکومتی که با مردم خود نیست و از حل بحرانهای خود ناتوان است، دیر یا زود، ناچار به تکیه و در نتیجه امتیاز دادن، به نیرویهای خارجی است.
۵ ــ جمهوری اسلامی درمانده از حل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود، هراسان از اعتراضها و شورشهای در راه مردم، اسیر در چنبره سیاستهای نادرستی چون غنیسازی و موشکسازی، حمایت نظامی و مالی از گروههای مرتجع، دخالت نظامی در منطقه و …برآن است تا با پیوستن به بلوک روسیه و چین بر عمر خود بیافزاید. بلوک مقابل، اروپا و آمریکا نیز که در پی حفظ منافع وحفظ و گسترش سلطه خویش است، بیکار نخواهد نشست و… تنشهای بیشتری در راه است که باز هم بازنده همیشگی آن ما هستیم
۶ ــ اما این پیمان، هرچه که هست، برخلاف تیتر برخی رسانههای حکومتی نه «پیمان شیر و اژدها» که تسلیمنامه خرگوش در برابر مار است . شنیدهایم که خرگوش با دیدن مار در جا بیحرکت و در نتیجه طعمه مار میشود
و یک نکته برای بهانهگیران حرفهای خیلی ضدامپریالیست
از نظر من هم اشعال سرزمینهای فلسطینی محکوم اما نابودی اسرائیل شعاری نادرست است. سیاستهای حکومت دست راستی اسرائیل محکوم است، سلطه جوئی آمریکا و اروپا و روسیه و چین و… نیز. این نوع محکومیتها را اثری نیست اما نوشتم تا چون بار پیش نگویند چرا فلان را محکوم و بهمان را محکوم نکرد.
چوب به دستهای ورزیل ساعدی و تقدیری که شیطان رقم میزند
اول // پست امیراکبر سردوزامی و کامنت من
……. و حکایت بسیاری که به امید حل بحرانهای خود و به قصد فرار از شر سلطه بلوک آمریکا و اروپا به بلوک چین و روسیه پناه میبرند اما همان حکایت روستائیان ورزیلِ ساعدی است که برای دفع گراز به شکارچیان متوسل شدند و شکارچیان، پس از دفع گراز بر روستائیان مسلط شده و دمار از روزگار آنان درآوردند.
پست امیراکبر سردوزامی:
«کشفیات امیراکبر: گویا ماجرای این دوره از مناسبات ایران و چین، تکرارِ نمایشنامهی چوببهدستهایِ ورزیلِ غلامحسین ساعدی استها! فقط امیدوارم باز هم آخرش، ماجرا، به پناه بردن به مسجد ختم نشه
.
آمین یا گوشکوب و دیزیِ سنگی»!
کامنت من ، کسی راز مرا داند که ….
«یادآوری محشری است امیراکبر عزیز
انگار ساعدی در چوب بهدست های ورزیل وجهی از تاریخ ما را، اگر نه همه ابعاد آنرا، نوشته است. مردمی که از ستم شاهان و امیران ساسانی و روحانیت زرتشی آن روزگار به «مسلمانان» (ایرانیان عرب زبان مسیحی خراسان و کرمان و میان رودان آن زمان) پناه بردند و قدرتمندان این گرایش با همدستی خاندانهای ثروتمند ساسانی تازه مسلمان خلفای عباسی را بر آنان تحمیل کردند، بعدتر از جبر این شاه به آن شاه، از جبر شاهان خوارزمشاهی به مغولها و… از جبر امیران محلی به صفویه و… از مشروطه تا کنون نیز. از جبر شاهان قاجار به سفارتخانه انگلیس و..
حکومتها هم که همیشه به یک یا چند نیروی خارجی تکیه می کردند، گاهی به آلمان و گاهی به روسیه و انگلیس و بعدتر به شوروی و انگلیس و آمریکا و… و ما بازنده بودیم همیشه.
در آخرین بار اکثریت مردم از جبر شاه به خمینی و… پناه بردند و دیدم چه شد.
اکنون حکومتی در آستانه فروپاشی و با ادعای مخالفت با «سلطه غرب» به سلطه روسیه و چین پناه میبرد. با سلطه روسها، تزاری و شوروی، سابقه دراز داریم و حالا چینیها هم میآیند تا دایره کامل شود و کسی نمانده باشد که ما را … باشد
چه خلاقیتی عظیمی دارند برخی هنرمندان در برکشیدن تاریخ به هنر و چه نابینا هستیم ما مردم و هستند حکومتها در ندیدن هنر.
یادش به خیر ساعدی که چه خلاق بود. همیشه از خود پرسیده ام که او چگونه توانست تا این حد ژرف به روانشناسی جمعی ما بنگرد، به مثل در واهمههای بی نام نشان و ترس و لرز و عزاداران بیل و در نمایشنامههای خود.
جمله آل احمد را به یادم میآورم که نوشت: آن روستائیان هدیه به دست صف کشیدهی ورزیل، که برای شکارچیان غذا و…میبرند، صف هدیه آورندگان نقشهای تخت جمشید را به یاد میآورد (نقل از حافظه و به مضمون). در نقد کتاب نیل بود انگار این مقاله او. اگر درست به یادم مانده باشد.
و چه اجرای محشری بود اجرای شب اول چوب به دستها. ساعدی بچههای محفل صمد را دعوت کرده بود به دیدن نمایش با بلیط مجانی. یک آبجو و یک ساندویچ کالباس مجانی هم به حساب او در بار تئاتر به قول آل احمد سنگلج نوشیدیم و خوردیم (فکر می کنم نام آن ۲۵ شهریور بود در آن سالها یا همه چیزی. یادم نیست حالا)
صمد چند تا از بچهها، از جمله من و مناف را هم با خودش برده بود و چه عالمی داشت دیدن نمایش نشسته بر صندلیهای ردیفهای جلو با کارت دعوت. چقدر جوان بودم من. چقدر جوان بودیم ما. بعد با خود گفتیم این بار اما فرق میکند. این بار آگاهی، آزادی از ضرورت و رهائی است. برای بیرون کردن گراز از شکارچیها کمک نمیگیریم . خودمان دست همت بالا میزنیم. زدیم. کمک هم نگرفتیم اما مردم ما، یا هرچه و هر که، همان انگار تقدیر تاریخی را دوباره نوشت.خمینی و … شد همان که اخوان ما در «کتبیه» گفته بود.
«نوشته بود همان،
کسی راز مرا داند،
که از این رو بدان رویم بگرداند.
نشستیم و به مهتاب و شب تیره نگه کردیم
و شب شط علیلی بود»
و «در تیرگی کسی نبود بداند که صید کیست، صیاد کیست» (جملهای از فروغ در یک فیلم آن سالها. دوستی نوشت خشت و آئینه گلستان)
راستی عجب آدم خلاقی بود این ساعدی ما . چه آدم نازنینی بود این صمد ما. دلم برای آن ها تنگ شده.بدجوری. بدجوری
توصیه میکنم مقاله نیویورک تایمز در رابطه با قرارداد چین و سریلانکا را که در سایت ایران امروز منتشر شده بخوانید
جناب مینائی,
درست ست که ما ۴۰ سال پیش “انقلاب” کردیم ولی دست های نامرئی این شورش را به سوئی هدایت کرد که از پیشرفت شوروی در ایران جلوگیری کند و ما با همکاری این دست نامرئی – طبق فرهنگ مرسوم خود – آیت الله را بر تخت نشاندیم. خوشبختانه – برای دست نامرئی – چند سال بعد شوروی سقوط کرد ولی آیت الله و شرکاء شروع به جفتک اندازی نمودند که هنوز ادامه دارد.
میگویند زمانی که خدا میخواهد خانه کسی را خراب کند کلنگ را به دست خود او میدهد که داد. اکنون در این ویرانه, تنها هدف رژیم حفظ خود به هر قیمتی ست و ظاهرا “خود کرده را چاره نیست” “مگر دستی از غیب برون آید و کاری بکند”. عقل من بیش از این قد نمیدهد ولی خب “روشنفکران” نقشه کش بسیاری شب و روز نقشه کشیده و منتشر میکنند, امید بجائی برسد.
اپوزیسیون در مورد حراج ثروت کشور در بورس هنوز عکس العمل مناسبی نسان نداده است ،حد اقل از فروش کشور جلو گیری کند!
نمیتواند؟
حد اقل میتواند نمادی برای ثبت در تاریخ بیانیه صادر کند و تلاش نماید حول آن متمرکز شود!
جناب کیا ، کدام اپوزیسیون ؟
یکی از شگرد های حکومت ننگین ولایت فقیه طرح مسائل و مشکلات در رسانه های حکومتی و امنیتی می باشد که با این روش حساسیت موضوعات را در بین مردم کاهش دهد. با این وجود فشار جنبش مردمی بر حکومت بیش از آن ست که ما تصور می کنیم. حکومت در باره ی هزاران نوع فساد خود ، انواع پرونده ها ی جنحه و جنائی و انواع زندانیان سیاسی و غیر سیاسی ، انواع اختلاس ها و دزدی های نجومی ، انواع روابط مافیائی باندهای حکومتی و…. در روزی نامه های حکومت کشتار اسلامی خبر می دهد . در مجلس خیلی راحت در باره این موضوعات افشاگری می شود و ویدئو های زیادی در تلفن های همراه رد و بدل میشود . رادیو و تلویزیون ها بزرگ بین المللی از رسانه های داخلی تغذیه میشوند و مصاحبه های گوناگون صورت میگیرد و به موضوعات جهت داده می شود.
امروز لینکی از رادیو فردا دریافت کردم که با کارشناس محیط زیست در ایران گفتوگو می کند .
رادیو فردا به علاوه به روزنامه ی شرق نیز استناد کرده ست:
درحالیکه صیادان جنوب ایران از خالی ماندن سفرههایشان از ماهی در عذاب هستند، ۹۱ کشتی چینی در آبهای جنوب، کف دریا را از هر چه هست خالی میکنند
عضو شورای مرکزی خانه کشاورز به روزنامه شرق گفته است که صید شبانه کشتیهای چینی چنان دردسرساز شده که گاه ارزش محمولهای که تنها در یک شب صید می کنند بالغ بر ۹۰ میلیارد تومان است که به اندازه قیمت خود کشتی است(پایان نقل قول)
در این زمینه ها سال هاست که فعالان محیط زیست و تشکل های صنفی افشاگری کرده اند و انواع شوخی و طنز علیه سیاست های ضد مردمی حکومت در بین مردم پخش شده ست . نیروهای مخالف حکومت مستقر در خارج از کشور بکلی دور از جنبش های ریز و درشت اعتراضی داخل کشور می باشد . فقط وقتی این موضوعات جمع میشود و در ایران مثل جنبش آبان ۹۸ یا ۹۶ پایه های حکومت را به لرزه در میاورد . مخالفین حکومت در خارج از کشور متوجه میشوند که در ایران خبری ست و واکنش نشان میدهند.
تا زمانیکه نیروهای مخالف خارج از کشور یا به تعبیر شما اپوزیسیون خود را با مردم داخل ایران همبسته به معنی واقعی نکند و با آنها ارتباط زنده بر قرار ننماید . متاسفانه حکومت ولایت فقیه از این تشتت ها برای ادامه بقای ننگین خود استفاده خواهد کرد. امروز ارتباط بر قرار کردن با مردم در داخل کشور کار مشکلی نیست و رسانه های بزرگ از تمام امکانات اینترنتی برای تبلیغات خود استفاده می کنند و مردم در ایران بخاطر مصاحبه با این رسانه ها دستگیر میشوند و هزینه میدهند.
ما باید نسبت به اپوزیسیون خارج از کشور و بی عملی آنها حساسیت بیشتری نشان دهیم و به عادات های و ادعا های تا کنونی آنها توجه نکنیم.
۱- اپوزیسیون همیشه از جنبش های مردمی در ایران عقب تر بوده ست.
۲- تشتت و تعدد وسیع اپوزیسیون در خارج کشور دشواری های زیادی در بین مردم ایران بوجود آورده که تا بحال توجه چندانی به اپوزیسیون نداشته اند.
۳ – راه حل این مشکل بستگی به اراده ی اپوزیسیون خارج از کشور دارد که به خود بیاید و بر علیه تفرق اقدام واقعی نماید.
جناب سواد کوهی
کاش میشد مانند عرفی گفت “هر گاه که چشم من و عرفی به هم افتاد, در هم نگرستیم و گرستیم و گذشتیم”. ما چشم دیدن همدیگر را نداریم, چه رسد به “نگرستن و گرستن و گذشتن”.
“و یک نکته برای بهانهگیران حرفهای خیلی ضدامپریالیست
از نظر من هم اشعال سرزمینهای فلسطینی محکوم اما نابودی اسرائیل شعاری نادرست است. سیاستهای حکومت دست راستی اسرائیل محکوم است، سلطه جوئی آمریکا و اروپا و روسیه و چین و… نیز. این نوع محکومیتها را اثری نیست اما نوشتم تا چون بار پیش نگویند چرا فلان را محکوم و بهمان را محکوم نکرد”.
“………برنامه « راه ابریشم نو» برای حکومت و نظام مسلط بر چین، که بر ددمنشانهترین شیوههای به بردگی کشاندن نیروی کار، بهرهکشی، استبداد همهجانبه و کارا و گسترده و.. شکل گرفتهاست، فضائی است برای گسترش حوزه نفوذ اقتصادی و سیاسی و نظامی خود به آسیا و اروپا. اژدها بیدار شده و در حال بلعیدن است.”
میلیون ها کشته در جنگ های کره و ویتنام و لائوس و غیره, بین ۳ تا ۷ میلیون کشته در کنگو و سیا و لومومبا و موسه چومبه و غیره, صدها هزار تا میلیون ها کشته و آواره در افغانستان و عراق و لیبی و سومالی و غیره که هنوز هم ادامه دارد, آمریکای مرکزی و جنوبی به جای خود”. تسلط بر دریا ها و توانایی اختناق چین با بستن راه های دریائی مواد خام و نفت و گاز. ۸۰۰ -۷۰۰ پایگاه نظامی در دنیا.
ایجاد راه ابریشم برای رونق اقتصادی مشترکین و راه آلترناتیو برای مواد خام در صورت محاصره.
به گمانم ساکنین آلمان اژدها را به شکلی دیگر می بینند. نمیدانم.
آقای پیروز ، در این که باید از منافع و مصالح مردم و کشور بدون قید و شرط در برابر قدرتهای جهان از آمریکا ، آلمان ، انگلیس ، فرانسه ، روسیه ، چین ( ۵+ا) و سایر قلدر های جهان جدا از اینکه حکومت اسلامی مرتجع در ایران با کدام میانه ی بهتری دارد دفاع کرد تردیدی نیست.
شوربختانه همیشه فشار هر یک از قدرتهای بین المللی بر کشور هائی نظیر ایران ، این قبیل کشور ها را وادار کرده برای ادامه بقای خود دست بدامان قدرتهای دیگر شوند. کیست نداند که در این ۴۰ سال چه غارتی از منابع طبیعی ایران در بازار سیاه صورت گرفته ست. چه محصولات بنجلی به ایران وادار شده ست.
– بعداز مشروطه و استبداد صغییر انقلابیون از ترس اعدام مهاجرت کردند. دخالت های روسیه و انگلیس در ایران چنان نفرتی در بین انقلابیون و نخبگان ایجاد کرده بود که عده ای به آلمان رفتند که در ایران زیاد شناخته شده نبود. ولی جنگ استعماری جهانی اول توسط قیصرآلمان ، خلافت عثمانی و امپراتوری اطریش علیه استعمار انگلیس ُ فرانسه و روسیه کلید خورد.که تبعات آن بسیار زیاد بود که در این کامنت نمی گنجد. بسیاری از آن نخبگان که بخاطر نقش انگلیس و روسیه در آلمان ساکن شدند به کشور بازگشتند با حکومت رضاشاه همکاری کردند و پست و مقام گرفتند و در حکومت پهلوی دوم سناتور شدند و به حضور نیکسون مشرف شدند. از انقلابیگری ، ضد انگلیس و ضد روسیه به طرفدرار پر و پا قرص آمریکا و غرب تبدیل شدند.
– در جریان جنگ جهانی دوم نیز روشنفکران بنا بر وضعیت اجتماعی خود به شوروی سوسیالیستی ، آلمان نازیستی و فاشیستی یا متفقین انگلیس ، فرانسه و آمریکا گرایش پیدا کردند.
نتیجه : حکومت های آلمان موجب دو جنگ جهانی شدند که در آن دو جنگ موضعی استعماری ، ارتجاعی ، نژادپرستانه و فاشیستی داشتند . ایرانیانی که دلبستگی های به این کشور نشان دادند امروز به آسانی می توان گفت که راهی خظا رفتند.
در مورد گرایش به شوروی نیز امروز آسان تر می توان بحث کرد. ولی در بحبوحه جنگ جهانی دوم و حضور شوروی در جبهه متفقین علیه فاشیسم و نازیسم وضع فرق میکرد و مقاومت مردم شوروی و فداکاری ارتش سرخ برای برچیدن حکومت هیتلر موضوع استالین را تحت الشعاع قرارداده بود.
بعداز پایان جنگ جهانی دوم و شروع جنگ سرد دور جدیدی از یارگیری های بین المللی آغاز گردید از یک طرف جنبش های استقلال طلبانه و بعضی انقلاب ها از طرفی دیگر کودتاهای نظامی و سرکوب جنبش های آزادیخواهانه و عدالت جویانه بود .
طرفه آنکه بعداز فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» کشور های عراق ، لیبی و سوریه در اتش جنگ و تروریسم می سوزند که چرا در زمان جنگ سرد با «سوسیالیسم واقعا موجود » همکاری کرده بودند.
ایالات متحده هنوز در سراسر جهان با پایگاه های نظامی خود هژمونی اقتصادی ، سیاسی و نظامی خود را که بعداز جنگ جهانی دوم بدست آورده بود را حفظ کرده ست .
همانطور که بسیاری از نخبگان ایرانی در جنگ جهانی اول و دوم درک درستی از صف بندی و ماهیت نیرو ها بین قدرت های جهانی نداشتند و در آتش جنگ سرگردان بودند . امروز هم تحلیل منسجمی از وضعیت جهان وجود ندارد .
متاسفانه حکومت بی خرد اسلامی دلواپسی نیرو ها را صد چندان نموده ست.
هیچ دلیل عقلانی پیدا نمیشود که از رابطه ی حکومت مرتجع ایران با قدرتهای مختلف جهان استقبال کرد. تا زمانیکه د رایران حکومتی نماینده آحاد مختلف مردم نباشد بیم آن میرود که این حکومت قشری برای ادامه بقای خود دست به هر ساخت و پاخت با قدرتهای مختلف جهان بزند.
قدرتهای بزرگ جهان بدون استثناء بخاطر منافع خود از حماقت های حکومت مرتجع ایران استقبال خواهند کرد.