FOURTEEN PAGES OF
A Discovrse on Vegetation & Motion
Frances Kruk
Translated to Farsi
Ziba Karbassi
۱
امروز افقی پیدا نیست
می افتد و همه یخ می زنند
پنجره ها از ترس سفید می شوند
باید پیرهنم را بکنم بخاطر پول
۲
امروز مو و زنبور قورت می دهم
بی اعتمادی می بافم
من سوسمار
۳
امروز رحم ندارم
بی هیچ بخششی
باید انگشتی به این مرغ برسانم
۴
امروز کودکم را خوردم
۵
امروز باله وحشیتی سازمان یافته ست
۶
امروز موش را دار خواهند زد
۷
امروز حفره ها را حشری می کنم
دلم برای جسدهای این شهر کوچک می سوزد
۸
امروز اصلاح می کنم
می خوابم
با نرم کننده موهایم را تر و صاف می کنم
فاصله ی میان بال هایم را
بیرون می شوم
خواب می بینم
تنها به غذا فکر می کنم
۹
امروز استرلیزه می شوم
۱۰
امروز عاشق آن پرنده ی سیاه می شوم
۱۱
امروز انفجار گل و خون است
۱۲
امروز زخم هایم را بازرسی می کنم
۱۳
امروز تهوع شدیدن امری مدرن است
۱۴
امروز مامور وزوزم
فرانسیس کراک،برگردان: زیبا کرباسی
امروز افقی پیدا نیست
می افتد و همه یخ می زنند
پنجره ها از ترس سفید می شوند
باید پیرهنم را بکنم بخاطر پول
معنی تحت اللفظی:
امروز از افق خبری نیست.
(خدا می داند که چه چیزهایی و یا چه کسانی) می افتند و یخ می زنند.
در اثر آن پنجره ها سفید می شوند.
من باید به خاطر پول
خودفروشی کنم.
شعرای آخرالزمان
چنین اند.
به خاطر دلار لخت می شوند و در بستر هر مست هر ولگرد
عصمت یک عشق را می آلایند.