چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

چرا احزاب چپ‌گرای اروپا فرصت‌های دهه‌ی اخیر را از دست دادند؟ – گاردین، برگردان: وفا ستوده‌نیا

وقتى که الکسیس سیپراس، نخست وزیر وقت، براى حفظ عضویت یونان در اروپا تن به اصلاحات ساختارى شدیدى داد، ثابت کرد که دموکراسى قابل معامله است. این سرمایه است که حرف آخر را مى‌زند نه مردم.

بحران مالى مشخصه‌ى یک دهه‌ى اخیر اروپاست. این بحران، زاده‌ى سیاست‌هاى نئولیبرالى بود، سیاستى که توسط اقتصاددانانى همچون میلتون فریدمن طراحى شد و در دهه‌ی ۱۹۸۰ رهبرانى چون رونالد ریگان و مارگارت تاچر از آن پرده‌بردارى کردند. موج بلندى از رفع محدودیت‌های بازار در نهایت به نوعی سونامى مالى انجامید که کل نظام اقتصادى را به مرز فروپاشى کشاند. در پاییز سال ۲۰۰۸ در طى چند هفته جریان نقدینگى منجمد گشت و داد و ستد و سرمایه‌گذارى در سطح بین‌المللى فلج شد و در نتیجه آب باریکه‌ى کارگران به فرسایش حقوق و دستمزد و شرایط ناگوار استخدام آن‌ها انجامید. وقوع این اتفاقات سبب تسکین جهان‌بینى ایدئولوژیک جناح چپ شد. اما کاملاً روشن است که سیاست‌هاى چپ‌گرا موفقیتى کسب نکردند.

در نیمه‌ى اول دهه‌ى ٢٠١٠، موج نیروهاى مترقى شروع به خیزش کردند. پیروزى حزب چپ‌گرای سیریزا در یونان، اوج‌گیرى حزب پودموس در اسپانیا و کارزار انتخاباتى ریاست جمهورىِ ژان لوک ملانشون در فرانسه این باور را در همه ایجاد کرد که آینده متعلق به چپ‌گراهاست.

منشأ این خیزش مجدد کجا بود؟ سیاستمداران اروپایى پس از یک دوره‌ى کوتاه کینزى با به کارگیرى محرک اقتصادى قوى در تنظیم بودجه به منظور خروج از رکود فزاینده، مجدداً به برنامه‌هاى ریاضت اقتصادى روى آوردند. اولى رِن، سرپرست وقت امور اقتصادى و پولى اروپا، در ژوئن ٢٠١٠ گفت که «هیچ‌کس نمى‌تواند براى همیشه خرجش از دخلش بیشتر باشد ــ حتى حکومت‌ها.» در واقع وقتى شبح رکود اقتصادى نمایان مى‌شود، حکومت‌ها مى‌توانند و باید «بیش از دخلشان خرج کنند.» و بانک‌هاى مرکزى باید به افزایش نقدینگى کمک کنند تا جلوى موج فزاینده‌ى ورشکستگى را بگیرند. این کار را فقط بخش دولتى مى‌تواند انجام دهد.

بازگشت به برنامه‌ى ریاضت اقتصادى مجدداً سبب کسادى اقتصاد در کل منطقه شد به نحوى که خود یورو را در معرض خطر شدید قرار داد. این شرایط با موجى از نارضایتى اجتماعى همراه شد که در نیم‌قرن اخیر در اروپاى غربى بى‌سابقه بود. اعتراضات در اسپانیا و یونان به شکل تجمعات گسترده در میادین عمومى و اعتصاب گسترش یافت. روح مقاومت فضای سیاسى را فراگرفت و سبب عقب‌نشینى احزاب چپ میانه‌ی طرفدار ریاضت اقتصادی و نیز ظهور سازمان‌هاى جدید و افراطى شد.

خیانت غم‌انگیز یونانى در ژوئیه‌ی ۲۰۱۵ را می‌توان لحظه‌ى پایان این جریان دانست. در آن تابستان مرگ‌بار، مردم یونان به شرایط اعلام شده از سوى اتحادیه‌ى اروپا، بانک مرکزى اروپا و صندوق بین‌المللى پول براى کمک مالى به یونان، رأى منفى دادند. ولى سیریزا ــ تنها حکومت سوسیال دموکرات چپ‌گرا در اروپا ــ این پیروزى را تبدیل به تسلیمى تحقیر‌آمیز کرد. وقتى که الکسیس سیپراس، نخست وزیر وقت، براى حفظ عضویت یونان در اروپا تن به اصلاحات ساختارى شدیدى داد، ثابت کرد که دموکراسى قابل معامله است. این سرمایه است که حرف آخر را مى‌زند نه مردم.

با اروپا چه کنیم؟ با جهانى‌شدن چه کنیم؟ این‌ها سؤالاتى است که فکر چپ‌گراها را دهه‌‌هاست به خود مشغول ساخته و هم‌چنان بى‌پاسخ مانده است. از زمان «برنامه‌ى ریاضت اقتصادى» فرانسوا میتران در سال ١٩٨٣ ــ یعنى وقتى که حکومت سوسیالیستىِ فرانسه تصمیم گرفت سیاست اقتصادى خود را کنار بگذارد تا ارتباط فرانک را با نظام پولى اروپا حفظ کند ــ تا شکست اخیر حزب کارگرِ جرمى کوربین، طرح چنین سؤالى براى اروپا مضر بوده است زیرا جناح چپ را به نسبت میانه در موقعیت پایین‌ترى قرار مى‌دهد. از یک طرف امیدى جهان‌گرایانه وجود دارد که اروپا با همبستگى بیشتر مى‌تواند با نظام سرمایه‌دارى مقابله کرده و با کمک یکدیگر کشورى مشترک‌المنافع ایجاد کنند، از طرف دیگر هر کوششى جهت ایجاد تغییرات معنادار مستلزم نوعى گسست از سنت نئولیبرال است که در نهادهای اروپایى ریشه دوانده است. به موارد فوق این واقعیت را نیز باید افزود که اکثریت طبقه‌ى کارگر دشمنىِ عمیقى با اتحادیه‌ى اروپا دارند و همچنین شکاف سیاسى فراخ و واضحى در جناح چپ ایجاد شده است که حزب ملى‌گراى راستِ بوریس جانسون و مارین لوپن از آن فرصت استفاده کردند.

سیاست‌هاى پولى نامتعارف در محافل تصمیم‌گیرى حکومت، دیگر امرى عادى شده است تا جایى که احتمال وجود بحران مالى عملاً به صفر رسیده است: هر زمان که نشانه‌هاى ضعف اقتصادى بروز کند با برنامه‌هاى فوق‌العاده‌ى تزریق حجم بالاى نقدینگى جبران مى‌شود. ماریو دراگى در انتهاى دوران ریاستش در بانک مرکزى اروپا، براى مواجهه با رکود اقتصادى اخیر، دور جدیدى از کاهش نرخ‌هاى بهره را آغاز کرد. و درست قبل از کریسمس بانک مرکزى فدرال آمریکا براى کاهش فشار در بازارهاى مالى اقدام به تزریق ۵۷ میلیارد دلار اضافى کرد. جراحت‌های ناشى از بحران مالى جهانى هنوز در زندگى طبقه‌ى کارگر نمایان است ولى براى حمایت نظام مالى جهانِ غرب، پول به اندازه‌ى کافى وجود دارد.

در عین‌حال پس از یک دهه رکود، ریاضت اقتصادى به لحاظ فکرى و نظرى شکست خورده است. کریستین لاگارد [رئیس بانک مرکزى اروپا]، صندوق بین‌المللى پول و امانوئل مکرون خواهان کنار گذاشتن رویکرد سنتی به نظام بودجه هستند که از نظر آنان «متعلق به قرن گذشته است». حتى در آلمان طیف وسیعى از سیاستمداران و فعالان اقتصادى خواستار ترک سیاست مبتنى بر کمبود بودجه هستند تا بتوانند به مدرن‌سازى زیرساخت‌ها بپردازند و سیاست حمایت از کسب و کار صنعتى را احیاء کنند.

اما تناقضى مشقت‌بار در این‌جا وجود دارد. اقتصاددانان مایل به چپ در اوایل دهه‌ى ۲۰۱۰ به درستى این بحث را مطرح کردند که بازار قادر به مراقبت از خود نیست. اما نخبگان از این بینش براى حفظ این نظام استفاده کردند، نه براى تغییر آن. سیاست‌گذارى‌ها به نحوى جرح و تعدیل شد که تمام قدرت اقتصادى دولت در خدمت تحکیم و تداوم ثروت ثروتمندان به کار گرفته شد. طى ۱۰ سال گذشته با رشد بازارهاى سهام به لطف تسهیلات مالى، افرادى که دارایى‌هاى مالى داشتند شاهد افزایش ثروت خود بودند و حالا رهبران راست‌گرایی مانند جانسون و دیگر سیاستمداران اروپایى خوشحال هستند که مى‌توانند به سیاست‌هاى صنعتى و افزایش هزینه‌هاى دولتى فکر کنند. و جناح چپ نیز از ارائه‌ى استدلالى حیاتى بى‌بهره است.

مطمئناً هنوز حوزه‌هاى فراوان دیگرى وجود دارد که در آن جناح چپ حرف‌هاى زیاد و ‌انکارناپذیری براى زدن دارد ــ درباره‌ی بحران تغییرات آب و هوایى، نابرابرى و مقابله با موج جدیدى به نام فئودالیسمِ دیجیتال زیرا می‌بینیم که غول‌هاى فناوری بر فراز اقتصاد سر به فلک کشیده‌اند. اما درس تلخى که از دهه‌ى ۲۰۱۰ گرفتیم این است که صرفاً منتقد بودن کافى نیست. بدون داشتن راهبردى که در بوته‌ى واقعیت‌هاى پیچیده‌ى سیاست طبقه‌بندى اجتماعى آب دیده شده باشد و بدون طرحى روشن از چگونگى مواجهه‌ى دولت با شرکت‌هاى بزرگ جهانى و نهادهای حامى آن‌ها، هیچ موفقیتى براى چپ‌گرایان در قرن بیست و یکم متصور نخواهد بود.


نویسنده: سدریک دوران Cédric Durand مدرس اقتصاد و نظریه‌های توسعه در دانشگاه پاریس

منبع:آسو

https://akhbar-rooz.com/?p=18823 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جوجو
جوجو
4 سال قبل

عزیزدلم باقرجان مگه میشه با پیشنهاد سرمایه داران را وادار که سرمایه هایشان را به عموم مردم ببخشند وخود آنها به اندازه بقیه مردم از آن بهره ببرند. یااینکه خانه های دراندشتشان را باپیشنهاد به مکانی عمومی مانند مثلن فرهنگ سرا تبدیل نمایند. عزیزدلم، نمیشه.

باقر شیخ الاسلامی
باقر شیخ الاسلامی
4 سال قبل

با حلوا حلوا گفتن ، دهانی شیرین نمیشود .
چرا احزاب چپ و اقتصاد دانان چپ هرگز نتوانسته اند برنامه ای ، پیشنهادی و کاری ارائه بدهند که طرف مقابل خود ( سرمایه داری جهانی ) را به قبول آن وادارند ؟ !
تا کی طبقه کارگر و طبقه کارگر ورد زبان شماست ؟.
مگر وقتی چپ های یونان قدرت را بدست گرفتند ، همه شما چشن نگرفتید ؟ چه شد که آنها ترجیح دادند در همان اروپای سرمایه داری بمانند ؟ .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x