جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

چرا هفت تپه شعار «مرگ بر انصاف نیوز می دهد» – اسدبیگی ها بالای منبر انصاف نیوز

در جنگل رسانه‌های رانتی و سانسورچی داخل کشور، آن‌کس که فرصت‌طلب‌تر، درنده‌خوتر و وفادارتر به ارباب باشد بقا می‌یابد. آشنایی با انصاف نیوز و سردبیرش علی‌اصغر شفیعیان

کمیته ی عمل سازمانده کارگری: در جنگل رسانه‌های رانتی و سانسورچی داخل کشور، آن‌کس که فرصت‌طلب‌تر، درنده‌خوتر و وفادارتر به ارباب باشد بقا می‌یابد. از باد و بوران تحولات گزندی نمی‌بیند؛ بمب ببارد یا بر زمین سیل خون بپاشد، سهم او یک ویترین شیشه‌ای و نمایش تیترهایی حروف‌چینی‌شده‌ای است که تاریخ را به روایتِ اربابش جعل کند.

در این مطلب می‌خواهیم با یکی از این حروف‌چینانِ ارباب آشنا شویم: انصاف نیوز و سردبیرش علی‌اصغر شفیعیان.

به این خاطر که در چند ماه گذشته، این رسانه مطالبی سریالی را در ضدیت با مبارزه کارگران نیشکر هفت‌تپه منتشر کرد و به قدری بر این رویه پافشاری کرد که کارگران، برای افشا و شرم‌سار کردنش بعد از شعار «ننگِ ما صدا و سیمای ما»، «مرگ بر انصاف‌نیوز» را هم افزودند.

آشنایی با دکان انصاف‌فروش

انصاف‌نیوز برخلاف ایسنا و ایلنا و فارس‌نیوز و امثالهم یک مغازۀ چهاردهنه و کلی سیاهی لشکر مزدبگیر ندارد؛ برعکس، دکه‌ای کوچک دارد با جاه‌طلبی‌هایی بزرگ. همین آرزوی بزرگ‌شدن است که او را وا می‌دارد به هر جنجالی چنگ بزند تا دیده شود. خواه آنکه با ستونِ «زرد خبر»ش در سایت، برای جذبِ کلیک دام پهن کند؛ خواه کپی‌برداری و سرهم‌بندی شلخته‌ای از دعواهای توئیتری را به اسم خبر سیاسی به خورد مخاطب دهد و خواه اهرم پرونده‌سازی و کمپین‌گردانِ بدنامی علیه مبارزات کارگری شود! خلاصه که دکانی به پا کرده که بیا و ببین! اصول اولیۀ ژورنالیسم هم حراجِ مُشتری‌.

البته ارباب چهل‌سالۀ ما خوب می‌داند که حروف‌چینانِ مجیزه‌گو و دروغ‌بافش مخاطبی در بین مردم ندارند؛ می‌داند که برای جهت‌دهی به افکار عمومی، باید خودش اپوزیسیون‌سازی کند و به رسانه‌های ظاهراً «مستقل» پر و بال بدهد. به همین خاطر مجبور می‌شود حصار سانسور را برای خودی‌ها چند میلی‌متری‌ گشادتر بگیرد تا دکان‌های سانسورچی‌اش کاملاً بی‌مُشتری نماند. انصاف‌نیوز هم چنین کارکردی دارد. رسانه‌ای کوچک با دهانی بزرگ و «اصلاح‌طلبی» با حاشیۀ امنی مُجازتر از «عصر اعتدال». بطوریکه گمانۀ «امنیتی بودنش» هم نقل محافل دوستان اصلاح‌طلبش است و هم خودِ شاغلانش [۱]!

واکنشی که شفیعیان نسبت به «شایعۀ امنیتی بودن» می‌دهد [۲] در نوع خود جالب است؛ او اهداف و کارکرد رسانه‌اش را با آوردنِ مثال «قتل‌های زنجیره‌ای» و نقش رسانه در جهت دهی به افکار عمومی چنین معرفی می‌کند:

«…رسانه های فارسی زبان آن سوی آب هر ساله می گویند “سالگرد قتل های زنجیره ای در جمهوری اسلامی”. اما ما باید وارد شویم و بگوییم “سالگرد انتشار بیانیه افتخارآمیز دولت جمهوری اسلامی ایران در پذیرش خطایی که در وزارت اطلاعات انجام گرفت”»!

در حقیقت انصاف‌نیوز همان کاری را میکنند که همگنان‌شان در بی‌بی‌سی و صدای آمریکا و ایران اینترنشنال و سایر رسانه‌های اصلی دنیا می‌کنند؛ یعنی پیام اصلی را زیر خرواری از تاکتیک های رسانه‌ای دفن میکند. تابلوی «بی‌طرفی» و «دموکراتیک‌بودن» را نصب و گهگاهی به‌شکل گزینشی به برخی از خودی‌های کم‌صدا‌تر به اسم «مخالف» تریبون میدهد تا «منابع مالی»، «وابستگی سیاسی» و «اهداف این رسانه» کمرنگ و دیده نشود.

وسواس شدید شفیعیان در بکاربردن متناوب کلمۀ «بی‌طرفی» واکنشی است عصبی به باورناپذیربودنِ ژست توخالی انصاف‌اش. لباس دموکرات‌مآبی به قدری بر تن این رسانۀ وابسته زار می‌زند که از صدر تا ذیلش – حتی اسمش هم- باید تقلایی باشد برای جفت و جور شدن با این لباسِ زار.

کاتالوگِ انصاف‌نیوز روی میزِ اسدبیگی

رسانه و دموکراسی و انصاف همه مقوله‌هایی «طبقاتی» هستند. اینکه وسط آبان ۹۸ -در شرایطی که یکسو کارگران نیشکر هفت‌تپه در اعتصاب بودند و سوی دیگر مردم در خیابان گلوله میخوردند- انصاف‌نیوز یک رپرتاژ آگهی مفصل [۳] برای خاندان اسدبیگی‌ها ترتیب و در آن کارگران اعتصابی به «داعش» و «الاهوازیه» و «کشورهای معاند» نسبت داده شده و فراخوان سرکوبشان اعلام شد، اصلاً اتفاقی نیست. اینجا هم میدان جنگ طبقاتی است، منتها در حوزۀ رسانه.

اسدبیگی‌ها با همدستی انصاف‌نیوز در آن زمان و درحالیکه برخی نماینده‌های کارگری به تازگی اخراج شده بودند، فیلم تقطیع‌شده‌ای را از اعتصابات پیشین نمایش دادند که چاپلوس‌منشانه مثلاً به دستگاه‌های امنیتی گرا داده میشد که فلان جا بهمان کارگر به امام جمعه «توهین» کرده! یا آنکه کشورهای خارجی مشغول توطئه‌اند. چکمه‌لیسی و حقارت اسدبیگی‌ها در آن مصاحبه خود بهترین شاخص «خصلت استبدادی» سرمایه‌دارانِ «بخش خصوصی» در ایران است. کسانی که در خونین‌ترین لحظات تاریخ دهۀ اخیر، از صدقۀ سر استبداد چنان غرق ریزه‌خواری از لاشه‌های مردم و کارگران هستند که هیچ حد و حدودی در کثافتکاری نمی‌شناسند.

یک روز بعد از انتشار آن رپرتاژ امنیتی، اینترنت در ایران قطع شد و انعکاسش زیر سایۀ اعتراضات آبان و هزاران زخمی و کشته‌ای که برجا گذاشته ‌بود دفن شد و به گوش نرسید. منتها طی ماه‌های بعد، برخی کارگران و خبرنگاران نگذاشتند که آن لجن‌پراکنی‌های سابق انصاف‌نیوز بی‌پاسخ بماند. به طوریکه دو مناظره بر سر آن رپرتاژ ضدکارگری با شخص شفیعیان ترتیب دادند [۴].

تقلای شفیعیان برای ماله‌کشی بر رسوایی‌اش

در این مناظره‌ها چند چیز ثابت شد:

انصاف‌نیوز درست پیش از انجام مصاحبۀ سال پیش از اسدبیگی‌ها بابت تبلیغات پول گرفته است. منتها شفیعیان تأکید دارد که تراکنش مالی میان «اسدبیگی‌ها» و «انصاف‌نیوز» اتفاقی بوده و ربطی به آن مصاحبه نداشته و توجیه می‌کند که این همزمانیِ دریافت پول با مصاحبه صرفاً از آن رو بوده که تا پیش از سفارش آگهی، انصاف‌نیوز راهی برای ارتباط با اسدبیگی‌ها به قصد انجام مصاحبه نیافته ‌بود و صرفاً بعد از سفارش آگهی فرصتی پیدا شد که آن راه ارتباطی باز شود!

شفیعیان که عمری است دکانِ «انصاف‌نیوز»ش را با بیگاری و بهره‌کشی از نیروی کار تعدادی دانشجو به اسم «کارآموز خبرنگاری» بالا بُرده، اینجا هم تصور می‌کند که با همان کارآموزان طرف است و می‌تواند هر ادعای سخیفی را به خوردِ مخاطبش دهد. لابد ما گوش‌درازان هم باید باور کنیم که دفتر و دستک عریض و طویل روابط عمومی نیشکر هفت‌تپه که با یک سرچ ۲۰ ثانیه‌ای مدیر و خبرنگار و کانال و شماره تلفن و حتی آی‌دی تلگرامی‌ ادمینش پیدا می‌شود برای تیم انصاف‌نیوز در دسترس نبوده! یا دفتر مرکزی نیشکر هفت‌تپه که فاصلۀ نیم‌ساعته از انصاف‌نیوز دارد، تازه کروکی‌اش بعد از واریز پول پیدا شده!

واضح است که شفیعیان دروغ می‌گوید. او مثل هر کاسبِ کوچکی، بعد از دریافت آگهی از اسدبیگی‌ها فرصت را مغتنم شمرده و به آن‌ها پیشنهادِ مصاحبه‌ای «کاملاً باز» داده. مصاحبه‌ای که حتی از همان استانداردهای نیم‌بند و جهت‌دار در چهارچوب جمهوری اسلامی هم کیلومترها عقب‌تر است. بری از هرگونه راستی‌آزمایی در مورد دعاوی مصاحبه‌شونده است و فراتر از آن یک اتهام‌نامۀ ننگین به سیاق طراحی سوخته بود. به اسدبیگی‌ها اجازه داده شد که درست مثل بازجویان برای کارگران پروندۀ امنیتی بسازند و حتی دروغ‌های شاخ‌دار از زندگی شخصی برخی از آن‌ها منتشر کنند. به راستی هم که اسدبیگی‌ها نمی‌توانستند رسانه‌ای زردتر و بی‌اصول‌تر از انصافِ شفیعیان برای نشر آن اتهام‌نامه پیدا کنند.

خلاصه که آن مصاحبه حتی «رپرتاژ آگهی» هم نبود؛ بلکه مصداقی از کاسبی با رنج و امنیت و شرف و آبروی کارگران و هم اقدام امنیتی علیه شان بود.شفیعیان قاطعانه ماهیتِ «رپرتاژ آگهی» بودنِ آن مصاحبه را رد و ادعا می‌کند که مطالبِ تجاری انصاف‌نیوز، با ذکر «اسپانسری» شرکت‌ها در بالای مقالات از باقی مطالب تحریریه متمایز می‌شوند. درحالیکه م.صادقی (خبرنگار) در مناظره‌اش با شفیعیان [۵] مستنداً خلاف این ادعا را ثابت و تجربه‌ای را نقل می‌کند که طی آن انصاف‌نیوز یک رپرتاژ تبلیغاتی برای مدیران فولاد اکسین تهیه کرده ‌بود ولی تنها بعد از سماجت و و پا پی شدن او «انصاف‌نیوز» حاضر شد که عبارت «تبلیغات» را به ابتدای آن گزارش اضافه کند. همین موضوع نشان می‌دهد که بیزینس «انصاف» با مسائل کارگری، فقط محدود به هفت‌تپه نبوده، بلکه سابقه‌دار است.

شفیعیان مدام رسانۀ خود را «دادگاه بی‌طرف» جا می‌زند و می‌گوید که باید به طرفین دعوا در هفت‌تپه فرصت برابر داد. البته نمی‌گوید که نه طرفین دعوا در موقعیت برابرند و نه فرصتی که به آن‌ها داده شد برابر بود! یک طرف کارگرانی هستند که سه ماه به سه ماه حقوق می‌گیرند، در فضای به شدت امنیتی، زیر ساطور پرونده‌سازی و زندان و اخراج و… حرفشان را می‌زنند. آن طرف اسدبیگی‌های مولتی‌میلیاردر هستند که تیم روابط عمومی و وکلایی دارند که مستقیماً از کاخ ریاست‌جمهوری برای دفاعشان حاضر می‌شوند [۶]. قدرت و پول و پشتوانه‌ای سیاسی دارند که به اذعانشان با آن «هر کسی را در هر مقامی می‌توان خرید»! [۷] و چپ و راست در رسانه‌های ریز و درشت محلی و غیرمحلی، دولتی و خصوصی مصاحبه (بخوانید رپرتاژ آگهی) منتشر می‌کنند و مطمئناً با این همه امکانات و یک لشکر پشت سرشان، لنگِ «دادگاه بی‌طرف انصاف‌نیوز» نیستند!

اتفاقا برعکس! این همه به در و دیوار زدن شفیعیان برای توجیه آن ننگ‌نامه به خاطر آنست که به هر ترتیب منکر «نفع رسانه‌اش» در این معادله شود. موضوعی که کمی پایین‌تر به آن برمی‌گردیم.

شفیعیان وانمود می‌کند که هدف یک رسانه صرفاً انعکاسِ دیدگاه‌های مصاحبه‌شونده است. این تعریف از ژورنالیسم (به‌مثابۀ روابط عمومی شرکتی) الحق که در نوع خود منحصر‌به‌فرد است. یعنی یک خبرنگار فقط وظیفۀ تایپ‌کردن صوتِ مصاحبه‌شونده را دارد، نه فاکت‌یابی، نه به چالش کشیدن یا راستی‌آزمایی ادعاها! این «بی‌طرفی» عین «طرفداری» است.

اما اشتباه نکنید! شفیعیان هم ساز و کار و عرف‌های روزنامه‌نگاری و هم چهارچوب‌های حقوقی آن را می‌شناسد. خوب می‌داند که اگر اتهام بی‌اساسی از رسانه‌اش متوجه شخص حقیقی شود (ولو از زبان غیر)، با همین قوانین زهواررفتۀ ج.ا هم امکان شکایت وجود دارد و تبعات تنبیهی و غرامتی‌اش متوجه آن رسانه‌ خواهد شد. منتها شفیعیان خوب می‌داند که «دادگاه» هم در این جامعه طبقاتی است؛ می‌داند که کارگران شکایت نخواهند کرد، چون اولاً پول و انرژی وکیل گرفتن را ندارند و ثانیاً نقداً نفس‌شان زیر خرواری از پرونده‌ و شکایت حکومت و اسدبیگی‌ها گرفته شده و زندگی‌هایشان در راهروهای دادگاه‌ها می‌گذرد و ثالثاً به تجربه می‌دانند در اتاقِ آن دادگاه‌ها هم «داد» سهمِ سرمایه‌دار است و «بیداد» سهمِ کارگر. پس کارگران نیشکر هفت‌تپه از تنها ابزاری که می‌شناختند استفاده کردند و افشای انصاف‌نیوز را به محکمۀ افکار عمومی با شعار کف خیابان ارجاع دادند.

مصاحبۀ ننگین و ضدکارگری انصاف‌نیوز با آن حجم از اتهاماتش، البته در نهایت به سند مثبوتی به نفع کارگران تبدیل شد و رسوایی‌اش برای اسدبیگی‌ها و شفیعیان ماند. منتها باز هم شفیعیان از رو نمی‌رود و وقتی کفگیر توجیهاتش به تهِ دیگ خورده اعلام می‌کند که: پس نهایتاً آن مصاحبه اشتباه نبود چون به نفع کارگران شد! درحالیکه مصاحبه برخلاف اهداف اولیه‌ای که برای ضربه‌زدن به کارگران و مبارزه‌شان در سر داشت به اینجا رسید (درست مثل طراحی سوخته). اینکه این مصاحبۀ ننگین باعث رسوایی ماهیت اسدبیگی‌ها و سمپاتی مضاعف به سمت کارگران شد، هیچ تخفیفی در نقش مخرب انصاف‌نیوز نمی‌دهد. در حقیقت شفیعیان بعد از این رسوایی، دارد روغن ریخته را نذر امام‌زاده می‌کند!

لجن‌پراکنی به سمت کمیتۀ عمل: قسمتی از آن فیلم مونتاژشده و ننگینی که اسدبیگی‌ها برای «مظلوم‌نمایی» خود ساختند‌ و از مجرای انصاف‌نیوز منتشر کردند، به نمایش بخشهایی از مطالب و فعالیت‌های حمایتی «کمیتۀ عمل» اختصاص داده شده، با این تیتر: «فعالیت گستردۀ سازمان مجاهدین خلق علیه نیشکر هفت‌تپه».

در اینجا ۲ سوال مطرح می‌شود: ۱- چرا اسدبیگی‌ها باید فعالیت کمیته را برجسته کنند؟ ۲- چرا ناگهان نام سازمان مجاهدین این وسط مطرح شده؟

پاسخ اولی البته روشن است. همانطور که قبلاً هم دربارۀ مستند «طراحی سوخته» گفتیم، هدف از این نوع کارزارها آنست که نقاط عطف مبارزۀ کارگران، به توطئۀ بیرونی نسبت داده شود. مبارزه‌ای که ثمرۀ ۱۳ سال تلاش مستمر کارگران برای متشکل‌شدن بوده و خشت به خشتش با اراده و دخالت جمعی خودشان ساخته شده، به هیچ نگاشته شود و چنین القا شود که کارگران «چیزی نمی‌توانند از خود بسازند» و هر اتفاقی می‌افتد منشأ بیرونی دارد و از خارج مجموعه به آن‌ها دیکته می‌شود. حتی تاریخ تولد و فرموله شدنِ شعار «ادارۀ کارگری» و «کارخانه به دست کارگران» که از بطن بدنۀ کارگری و به شکل خودجوش از دل اعتصابات سال ۹۶ شکل گرفت (به استناد فیلم‌های موجود)، محو و مخدوش شود.

اما حتی اسدبیگی‌ها هم می‌دانند که طرح ادعای چنین «توطئۀ بزرگی» و سپس چسباندنش به یک کمیتۀ کوچک و نحیف و ناشناخته که خودش همیشه گفته «وزنی در جنبش ندارد»، به قدری مسخره و سخیف خواهد بود که مایۀ استهزای همه خواهد شد. پس ناگزیر باید نام نهاد گنده‌تری را می‌آوردند که این ادعای «توطئۀ بزرگ»‌شان را باورپذیرتر کند. جلو انداختنِ انگ «مجاهدین» و انتساب فعالیت‌های این کمیته به آن نام ننگین هم دقیقاً از این رو بوده. چون با سازمانی طرف هستیم که فهرست بلندبالایی از «دولت‌های سرمایه‌داری» و «سازمان‌های اطلاعاتی» پشتِ آن به صف شده‌اند.

در جای دیگری از همان مصاحبه، امیر اسدبیگی می‌نالد که «بر روی تمام در و دیوار دفتر ما عکس‌هایی کشیده‌اند و نوشته‌اند لعنت بر مافیای اسدبیگی‌ها» [۸]؛ تو گویی با آن همه ثروت و وکیل و وزیری که در جیبِ آن‌هاست باید باور کنیم مرعوبِ چهار تا شعارنویسی شده‌اند. البته مرعوب شده‌اند، اما نه مرعوبِ این! مرعوبِ همبستگی طبقاتی که از سرتاسر کشور به هفت‌تپه سرازیر شد. آن اتحاد بی‌نظیر واقعاً هم که رعب‌آمیز بود. به قدری که حتی حکومت را هم بر آن داشت که برای آنکه این موج دامنِ خودش را نگیرد، به محاکمۀ اسدبیگی‌ها تن دهد.

ممکن است سوال شود که پس چرا تازه یکسال بعد از گذشت مبارزات ۹۷، اسدبیگی‌ها به فکر پرده‌برداری از این فیلم و انتشارش افتادند؟ پاسخ این معما را امید اسدبیگی در مصاحبۀ اخیرش با انصاف‌نیوز ناخواسته می‌دهد [۹]. او برای اولین بار اعلام می‌کند که در آن زمان (از شهریور تا آذر ۹۸) در زندان بوده. پس یعنی این فیلم را که چکیده‌ای از خوش‌رقصی‌های امنیتی خاندان اسدبیگی‌ها برای جمهوری اسلامی است، می‌توان آخرین دست و پا زدن‌ها و تقلاهای مذبوحانۀ آن‌ها برای نجاتشان از محاکمۀ قضایی دانست. اینجاست که عیان‌تر می‌شود چرا انتخاب نام «مجاهدین» و استفاده از آن برای تحریک نهادهای امنیتی به قصد تخفیف مجازات اسدبیگی، بامسماتر از هر اسم دیگری بوده.

اما تکلیف انصاف‌نیوز که «بی‌طرفانه» دست به انتشار این فیلم امنیتی میزند چیست؟

ما ادعا می‌کنیم که موضوع فراتر از تراکنش مالی انصاف‌نیوز و اسدبیگی‌ها، حتی فراتر از خوش‌خدمتی شفیعیان به این خاندان اَبَرسرمایه‌دار و حتی فراتر از جنجال‌سازی برای جذبِ کلیک بوده است. بلکه اساساً بخشی از معادله بزرگتر سیاسی-اقتصادی است که انصاف‌نیوز در آن نقش بازی می‌کند.

 سردبیر کاسبکار و مافیای هزارتوی جناح اصلاح‌طلب سرمایه‌داری

شفیعیان و همسرش مطهره شفیعی در کنار هاشمی رفسنجانی

شفیعیان کسی است که هویت سیاسی‌اش از دل انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ شکل گرفت. با یکی از اقوام هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد و کل عمر سیاسی‌اش را در دالان‌های سران اصلاح‌طلب در رفت و آمد بوده و افتخاراتش بوق زدن و کمپین‌کردن برای آن‌ها ‌است. به بیان ساده او را می‌توان یکی از «ریزه‌خواران سران اصلاحات» و «عملۀ قدرت» دانست. تأکید بر ریزه‌خواری می‌کنیم چون درست مثل یک کاسبکار کوچک هرجا که فرصت ترقی و زد و بند سیاسی و اقتصادی دیده به استقبالش شتافته؛ چنانکه برخوردش با اسدبیگی‌ها، شاخص است.

مادر زن او «فاطمه هاشمی رفسنجانی [۱۰]» به همراه محسن و یاسر (پسران اکبر رفسنجانی) از جمله کاندیداهای لیست اصلاح‌طلبان در شورای شهر تهران بودند. با این حساب جای تعجب ندارد که شهرداریِ زیر نظر محسن رفسنجانی (رئیس فعلی شورای شهر تهران)، به حساب جیبِ مردم و از منابع عمومی بنرهای شهری تشکر از انصاف‌نیوز به‌خاطر «بسط آگاهی» چاپ و نصب کند [۱۱]!

خانوادۀ همسر او، تعداد زیادی شرکت اقتصادی را در ید خود دارند که فقط یک مورد آن (شرکت کشت و صنعت غدیر دشت ایرانیان) مشتمل بر ۶۳۰ هکتار باغ پسته و ۴۰۰هکتار غلات گندم [۱۲] و به مدیریت مادر زن اوست [۱۳].

شفیعیان در مصاحبه‌ای به اشتغالش در «بخش خصوصی» در دورۀ احمدی‌نژاد اشاره می‌کند که از «تولید دستمال کاغذی در کشور آذربایجان» تا فروش موتورسیکلت و راه‌اندازی شهرک گلخانه‌ای و اشتغال در شرکت تولید و بازرگانی پروتئینی را شامل میشده. حداقل در این مورد آخر یعنی شرکت «سهامی خاص وطن پروتئین» که شفیعیان از بازرسان آن بوده می‌دانیم که رفسنجانی‌ها جزو مالکانش بوده‌اند.

استفاده از نیروی کار مجانی
دانشجویان به اسم «خبرنگار افتخاری»

اما در مورد انصاف‌نیوز: برای اینکه ببینید شفیعیان چه نوع کارفرمایی است، کافی است پروسۀ تبدیل انصاف‌نیوز از یک بولتن انتخاباتی به یک سایت خبری را بررسی کنید. پروسه‌ای که با بهره‌کشی از نیروی کار ارزان دانشجویان و دستمزدهای پایین‌تر از عرف و حتی «بیگاری» (به اسم کارآموزی) محقق شد.

در جریان مصاحبۀ اخیر اسدبیگی‌ها، با سماجت احسان‌الله اسدبیگی مشخص می‌شود که دستمزد دبیر بخش سیاسی انصاف‌نیوز زیر قانون کار و «یک میلیون و هفتصد هزار تومان» است! توجه کنید این دستمزدِ زیرِ قانون کار تازه مربوط به خبرنگارِ ارشد (دبیر بخش سیاسی) است و نه حتی خبرنگار جزء! پس عجیب نیست که شفیعیان از دانشجویان بیچاره هم برای کار مجانی استفاده می‌کند و هم آنان را سپر بلای دسیسه‌های رسانه‌ای‌اش می‌کند تا هر وقت گندش درآمد تقصیر را به دوش همان دانشجویان بیندازد.

با همین سوابق است که باید بفهمیم چرا شفیعیان با اسدبیگی‌ها هم به لحاظ شخصی و هم سیاسی و طبقاتی عمیقاً احساس همدلی می‌کند. کافیست نحوۀ مصاحبۀ تحقیرآمیز او با یک کارگر هفت‌تپه [۱۴] را با رفتار متملقانه‌اش نسبت به اسدبیگی‌ها مقایسه کنید. اینها هیچیک اتفاقی نیست، او خودش یک نیمچه سرمایه‌دار است و هم خطر مبارزۀ کارگران نیشکر هفت‌تپه و شعارهای ضدسرمایه‌داری‌شان را می‌فهمد و هم وظیفۀ دفاع از منافع سرمایه‌دار بزرگ (ارباب حکومتی‌اش) را بر دوش دارد.

چپ‌ستیزی منصفانه

انگیزه‌های سیاسی شفیعیان و اصرارش بر قرض دادن تریبون‌های یک‌طرفه به اسدبیگی‌ها را باید در نقش و منفعت «جناح اصلاح‌طلب» سرمایه‌داری حاکم در خصوصی‌سازی‌ها دید. بر کسی پوشیده نیست که چپ‌ستیزی که با تار و پود جمهوری اسلامی گره خورده، با غلظت بیشتری در جناح اصلاح‌طلبش بروز پیدا می‌کند. انصاف‌نیوز پیش از آنکه به‌اصطلاح «رسانه» شود، بوقچی انتخاباتی مسعود پزشکیان [۱۵] بوده؛ کسی که فعالیت سیاسی‌اش را با سرکوب کمونیست‌ها در دانشگاه تبریز آغاز کرد و نقش مهمی در تسویۀ آن‌ها (در انقلاب فرهنگی) داشت [۱۶]؛ عجیب نیست که این رسانه عیناً در رکابِ همان نمایندۀ چپ‌کُشش حرکت می‌کند.

انصاف‌نیوز که به لحاظ امنیتی می‌توان آن را تسنیمِ اصلاح‌طلبان-اعتدالیون محسوب کرد، پروپاگاندای رسانه‌ا‌ی‌اش را البته اندکی متفاوت‌تر و با الگوبرداری از همکارانش در بی‌بی‌سی اجرا می‌کند. به این شکل که به ازای ده‌ها مطلب مارکسیست‌ستیز و امنیتی، برای رعایت «انصاف» به ضدمارکسیست‌های کهنه‌کار دیگری هم به عنوان «فعال چپگرا» تریبون می‌دهد! کافی است نگاه کنید تا به حال چند بار مطالب «فرخ نگهدار» (که در چپ‌کُشی برای خود مقام استاد ‌تمام دارد) در سطح تیتر یک و مطلب برگزیده در این رسانه منتشر شده!

یا آنکه به نحوۀ پوشش اعتراضات ۱۶ آذر امسال دانشگاه تهران (تیتر ۲) نگاه کنید و با مطلب چپ‌ستیزانۀ زیدآبادی علیه آن تجمع (مطلب برگزیده) و پوشش خبری تجمع ۱۹ آذر (مطلب برگزیده) مقایسه کنید تا مشخص شود که این رسانه در پسِ هر پوشش خبری چه خطی را دنبال می‌کند.

اینکه اسدبیگی‌ها برای منافع فوری خود و خوش‌رقصی برای ج.ا یک فیلم مونتاژشده‌ و مغرضانه بسازند البته جای تعجب ندارد. منتها اگر برای آن‌ها این یک تجربۀ سیاسی تازه است، برای امثال انصاف‌نیوز «شغلی روزانه» است. 

دوماه پیش از ماجرای انتشار فیلم اسدبیگی‌ها، یعنی در اواخر شهریور ۹۸، انصاف‌نیوز مطلبی را منتشر کرده‌ بود که نام «کمیتۀ عمل» در بخشی از متن آن آمده بود [۱۷]. لابد شما هم مثل ما تعجب می‌کنید که چرا باید نام این کمیته به عنوان یک گروه ضد ج.ا در یک سایت رسمی و مجوزدار داخلی بیاید؟ با اینحال محتوای آن مطلب تعیین می‌کند که هدف از انتشارش چه بوده. هم از آن حیث که نام کمیته در آن مطلب کذایی کنار گروهی گذاشته شده که به تنهایی به اندازۀ یکی از ادارات وزارت اطلاعات، علیه نمایندگان کارگری هفت‌تپه و طیف وسیعی از فعالان کارگری و چپ داخل کشور اقدام به پرونده‌سازی در سایتش کرده است. هم از آن حیث که اشاره به نامۀ انتقادی ما به اسماعیل بخشی، آن هم در قالب «مطلب برگزیده»، گویی قرار بوده که آغاز «یک گسست» را اعلام کند. البته که در ذهن مذهب‌زدۀ این سانسورچی‌ها که تمام عمرشان را در مرید و مرادیِ این یا آن آیت‌الله گذرانده‌اند، انتقاد هم باید معنای تکفیر بگیرد و زیگزاگ معنای انفصال و گسست.

دُم خروس آنان اما زمانی بیرون میزند که یکجا کمیته را «چپگرا» معرفی می‌کنند و جای دیگر از زبان اسدبیگی مُهر جعلی «مجاهدین» بر آن می‌زنند. اتفاقاً سایت فرصت‌طلب و جعل‌ساز انصاف‌نیوز با این کارش نشان می‌دهد که چه خوب «فیک‌نیوز» را به عنوان سلاحی بُرّا مثل برادرانِ «مجاهد»ش می‌شناسد و به کار می‌برد [۱۸]. 

تحریفات و تناقضات اسدبیگی‌ها درباره وضع شرکت

بعد از ننگ‌نامۀ اسدبیگی و انصاف‌نیوز در آبان ۹۸، شفیعیان هفت ماه بعد در تیر ۹۹ اعلام کرد که میخواهد به امید اسدبیگی بار دیگر تریبون دهد. منتها مصاحبه‌ای که قرار بود تک نفره باشد با حضور ایل و تبار اسدبیگی‌ها به دورهمی خانوادگی بدل شد [۱۹]. حکایت آنکه به روباه گفتند شاهدت کیست، گفت دُمم.

در اینجا به مهمترین تحریفات و استدلالات آنها پاسخ می‌دهیم:

۱) اسدبیگی‌ها با افتخار می‌گویند ما ۲ هزار نفر را بازنشسته کردیم تا جوان‌ها را استخدام کنیم! در صورتی که هدف از این بازنشستگی‌ها نه «جوان‌گرایی در مجموعه»، که کاهش تعداد نیروهای رسمی و خلاصی از شرّ بار مالی سنگین آن‌ها بوده است.

۲) امید اسدبیگی در مصاحبۀ تیرماه با انصاف نیوز تعداد کارگران هفت تپه را ۵ هزار نفر اعلام می‌کند و درست همان روز به فاصلۀ چند ساعت در مصاحبۀ دیگری با ایلنا این رقم را به ۱۰ هزار نفر می‌رساند! یعنی دو رقم با اختلاف فاحش ۲۰۰ درصدی ، آن هم در مصاحبه‌هایی که در یک روز واحد صورت گرفته! همین به تنهایی نشان می‌دهد که با چه «دقت مهندسی»‌ای در مدیریت هفت تپه طرفیم! اما اشتباه نکنید، اسدبیگی‌ها به خوبی رقم کارگران شرکت را می‌دانند، اما مغرضانه این ارقام را هر بار وارونه نشان می‌دهد. آن هم درحالیکه در یک ماهۀ اخیر فقط در یک قلم ۲۰۰ کارگر را از شرکت اخراج کرده‌ است.

۳) امیر اسدبیگی می‌گوید پارسال ۹۰۱ نیروی پیمانکاری (دفع آفاتی و نی بری و غیره) را قراردادی کردم. اما این را نمی‌گوید که ۱- این تعداد از کارگرانِ تبدیلِ قرارداد شده، کمتر از نصف کارگران فصلی شرکت هستند-۲- استخدام همین تعداد هم زیر فشار اعتصاب بزرگ ۹۷ صورت گرفت که یکی از مطالباتشان تبدیل وضعیت قراردادها بود و نه لطف آنها ۳- این قراردادها نه ماهیت موقتی شغل این دسته از کارگران را تغییر داده (نصف سال بیکار هستند) و نه تضمینی برای استخدام مجدد آن‌هاست.

۴) اسدبیگی‌ها بارها به وجود ۲ هزار نیروی مازاد در شرکت اشاره کرده‌اند. طبق قرارداد واگذاری میان دولت و اسدبیگی‌ها و تأکیدی که اسدبیگی در مصاحبۀ اخیرش داشت، دولت او را صرفاً مجاب به نگهداشتن ۲۰۰۰ و اندی کارگر کرده و نه بیشتر. درحالیکه این رقم در متن قرارداد قاعدتاً اشاره به کارگران غیرفصلی است ولی اسدبیگی با تعمیم آن رقم به مجموع کل کارگران موقت و دائمی شرکت (حدود ۴ هزار نفر) می‌خواهد اخراج‌های فعلی و آتی را توجیه کند.

بند یازده قرارداد واگذاری هفت تپه

۵) اسدبیگی‌ها مدام می‌گویند که ما داریم ۱۱ هزار نفر را نان می‌دهیم. در پوچ بودن این حرف همین بس که وقتی یک روز کارگران اعتصاب می‌کنند، همه چیز در شرکت فلج می‌شود. پس کارگران نان‌خورِ اسدبیگی نیستند، اسدبیگی‌ها نان‌خورِ کارگرانند. آن هم درحالیکه امید اسدبیگی با فوق‌دیپلم برق، مالک مجموعۀ ۲۴ هزار هکتار زمین و کارخانه‌های مختلفش در هفت‌تپه است، اما کارگر هفت‌تپه با لیسانس یا فوق لیسانس باید نی‌بری کند.

۶) در مصاحبۀ قبلی انصاف نیوز، امیر اسدبیگی به صراحت و با اطمینان بیان می‌کند که «حتی داعشی هم در هفت‌تپه وجود دارد {…} وزارت اطلاعات آنها را کنترل می‌کند، در واقع خودشان نمی‌دانند که ما از این مساله باخبر هستیم» [۲۰]. اما اینبار که از خودشان سند برای آن ادعا خواسته می‌شود، بزدلانه و آن هم از ترس کارگران حرف قبلی را ماستمالی می‌کنند و احسان الله اسدبیگی می‌گوید که خیر، ما گفتیم «احتمال» دارد و «ممکن» است چنین عناصر نفوذی بین کارگران باشند!

۷) اسدبیگی‌ها می‌گویند که ما برای همۀ حرف‌هایمان سند داریم. درحالیکه این اسناد را محرمانه نگه داشته‌اند. چرا به جای پُز «سند داشتن»، همان اسناد را علناً منتشر نمی‌کنند؟ به این خاطر که اتفاقاً در محرمانه نگه داشتن این اسناد است که میتوانند فضا را چنان مه‌آلود نگه دارند که ده جور عدد و محاسبۀ مختلف در مورد هزینه‌های خرید مجموعه و پرداخت قسط و سرمایه‌گذاری و بدهی شرکت و سطح زیر کشت و میزان فروش محصولات (شکر و الکل و خوراک دام و…) و حتی تعداد کارگران به رسانه‌ها بدهند.

یک نمونۀ آن قراردادهای ناروشن واگذاری و اجارۀ اراضی شرکت است که کارگران این روزها مدام برای علنی‌کردنش حنجره‌شان را پاره می‌کنند. اسدبیگی‌ها در همین مصاحبۀ اخیر هم اعلام کردند که «پول اجاره‌ها کم است»؛ درحالیکه مطلقاً از علنی‌کردن اسناد اجاره طفره میروند تا معلوم نشود چه میزان از اراضی و به چه مبلغی و برای چه مدتی در حال واگذاری است.

۸) کارگران ۴ سال تمام برای انتشار قرارداد واگذاری هفت‌تپه (که محرمانه نگه داشته می‌شد[۲۱]) فشار آوردند و هزینه دادند. اما بعد از ده‌ها دور اعتصاب و افشای فسادهای کلان مالی اسدبیگی بود که تازه این قرارداد اواسط سال پیش روی صفحۀ سازمان خصوصی‌سازی قرار گرفت.

تاریخ انتشار قرارداد واگذاری هفت تپه روی پورتال سازمان خصوصی سازی

در همین قرارداد، کل مبلغ معامله در حدود فقط ۳۹۳ میلیارد تومان در نظر گرفته شده (۱۰ میلیارد نقد، ۲۰۰ میلیارد قسطی و ۱۸۲ میلیارد سود فروش قسطی).

اسدبیگی مدام هزینۀ خرید هفت‌تپه و هزینۀ سرمایه‌گذاری‌های ادعایی‌اش (رب گوجه و ام دی اف و کارخانۀ الکل و غیره) را باهم جمع می‌زند و به رسانه‌ها ارائه می‌دهد. در صورتی که حتی اگر این سرمایه‌گذاری‌های ادعایی را هم واقعی در نظر بگیریم، این ارقام هیچ ربطی به مسالۀ قیمت‌گذاری هفت تپه ندارد.

او حتی بدهی ۴۸۵ میلیاردی نیشکر هفت تپه در مقطع واگذاری را اینبار ۸۰۰ میلیارد تومان عنوان می‌کند!

بنابراین نه فقط هیچ آمار درست و درمانی در مورد میزان بدهی‌های کنونی هفت‌تپه، که همین طور نهادهای طلبکار، میزان اقساط پرداختی و سرمایه‌گذاری‌های انجام شده، درصد پیشرفت کارخانه‌های در حال ساخت و خصوصا قراردادهای فروش و اجارۀ اراضی که با شدت زیادی سرعت گرفته در دست نیست.

۹) وقتی از اسدبیگی‌ها دربارۀ «ساخت پارک تفریحی» سؤال می‌شود، اسدبیگی‌ها می‌گویند مگر ما شهردار هستیم که پارک بسازیم؟ درحالیکه همین اسدبیگی‌ها ۱.۵ میلیارد بدهی باشگاه استقلال خوزستان را پرداخت و وعدۀ اردوی خارجی داده بودند[۲۲]. همین امید اسدبیگی تا چندی قبل عضو هیات مدیرۀ باشگاه ورزشی زنجیره‌ای لاکچری به اسم «گروه اکسیژن» بوده، که بعد از درز کردنش به رسانه‌ها، با دستپاچگی نام و تصویر او را از مدیریتِ این کلوبِ آقازادگان حذف کردند![۲۳]

۱۰) کلاً با شنیدن این دفاعیات، اسدبیگی‌ها را باید «آقایان اتفاقی» خواند! چون:

  • پروسۀ واگذاری هفت تپه با ۵ بار عرضۀ نافرجام، ۱۱ سال طول کشید. اما ناگهان و به طور «اتفاقی» اسدبیگی‌ها در کنار یک شرکتِ لامپ کم‌مصرف و لوستر با ۲ سال قدمت مالکان این مجموعۀ عظیم می‌شوند (شرکت دریای نور زئوس حتی یک سایت هم غیر از یک دامنۀ از کارافتاده ندارد). این نوع واگذاری‌ها، آن هم بعد از یک دهه مناقشه، بدون رانت و سایر زیرمیزی‌ها و زدوبندها ناممکن است. کما اینکه خود امید اسدبیگی می‌گوید که فقط برای ورود[۲۴] به این مزایده ۱۰ میلیارد تومان خرج کردند و برای برنده شدن در مزایده ۱۲ میلیارد تومان دیگر (بدون اینکه جزئیات این «دیگر» را بگوید).
  • اسدبیگی‌ دربارۀ اینکه چرا معاون حقوقی رئیس جمهور وکیل اوست، می‌گوید که قانوناً مجبور به پذیرشِ وکلای مورد تأیید قوۀ قضاییه بوده[۲۵]، اما نمی‌گوید که گزینش حسین سرتیپ از فهرست ۱۰۶ نفرۀ وکلا «انتخاب» خود اسدبیگی‌ها بوده و نه «اتفاقی»[۲۶]!
  • به صورت «اتفاقی» نام امید اسدبیگی در پروندۀ قربانعلی فرخزاد می‌آید. همان مالک ماشین سازی تبریز، که «اعتراف» کرده بود اسدبیگی به نام او پروفرم‌های جعلیِ ثبت سفارش خط تولید ام دی اف و نوشابۀ گازدار تهیه می‌کرده، ارز دولتی می‌گرفته و بعد از فروش در بازار آزاد، سهم او را هم کنار می‌گذاشته است! با اینحال وقتی از امید اسدبیگی صراحتاً سؤال می‌شود که «آیا ارز گرفتید و در بازار فروختید» جواب روشنی نمی‌دهد و می‌پیچاند.

۱۱) بهانه‌تراشی برای عدم پرداخت حقوق:

الف) اسدبیگی مدعی می‌شود که تا پیش از دادگاه اخیر، روال پرداخت حقوق به‌روز و منظم بوده. در حالی که از بدو روی کار آمدن او بلااستثنا هر سال اعتراض یا اعتصاب بابت حقوق معوقه وجود داشته. اعتصابات مهر ۱۳۹۵ و مرداد و آذر و دی و بهمن ۱۳۹۶ و فروردین و مرداد و شهریور و آذر و دی ۱۳۹۷ تنها نمونه‌هایی از آن هستند. همین روال در سال ۹۸ و ۹۹ هم تکرار شده. اصولاً در هفت تپه کمتر حقوقی بوده که بدون اعتصاب و اعتراض داده شود.

ب) اسدبیگی‌ها و نماینده تام‌الاختیارشان (آمیلی)، بی‌شرمانه پرداخت با ۲ ماه تأخیر را حق مفروض و بدیهی خود می‌دانند و تأخیر تا سقف دو ماه را «به روز بودن» جا میزنند. برای توجیهش هم به امضای نمایندگان شورای اسلامی سابق پای توافق‌نامه‌ای ارجاع می‌دهند که نه فقط اسدبیگی به بندهایش پایبند نماند بلکه حکم اخراج تعدادی از همان نمایندگان را هم صادر کرد. بدیهی است که با آن اتفاقات و انحلال و از میان رفتن مشروعیت شورای اسلامی، چنین توافق‌نامه‌ای از هرگونه اعتبار ساقط است.

ج) اسدبیگی در توضیح عدم پرداخت حقوق می‌گوید قوۀ قضائیه حساب‌ها را بلوکه کرده و قوۀ قضائیه می‌گوید که شما آزاد هستید و منابع دیگری برای پرداخت دارید. در واقع هر دو طرف، مشغول گروکشی از کارگران هستند.

نگاهی به دارایی‌ها و شرکت‌های هلدینگ خاندان اسدبیگی نشان می‌دهد که به قدر کافی منابع برای پرداخت حقوق دارند: به جز هفت تپه ۱۳ شرکت دیگر زیرمجموعۀ هلدینگ آریاک[۲۷] هستند.

از طرفی قوۀ قضائیه یا دولت هم اگر اراده کنند، می‌توانند از حساب‌های بلوکه‌شده یا هر حساب دیگر اسدبیگی‌ها، دستمزد کارگران را یک ساعته پرداخت کنند اما امتناعشان به این خاطر است که این پول‌ها را گروی طلب آتی و سهم خودشان می‌دانند و نه سهم کارگران.

۱۲) اسدبیگی‌ها بارها تأکید می‌کنند که هفت تپه یک شرکت ورشکستۀ مادۀ ۱۴۱ با کوهی از بدهی و مشکلات بوده. سؤال اینست که پس چرا با علم به همۀ این‌ها خریدندش؟ قاعدتاً نباید باور کنیم به نیت «نان دادن به ۶ هزار نفر». خیر، دقیقاً به قصد «بُزخری» و «مُفت‌بَری» به سراغ یک شرکت ورشکسته و زیانده رفتند. چون می‌دانستند هرچه مشکلات شرکت عظیم و متقاضیانش کمتر باشد، با هزینۀ کمتر می‌توانند مالکش شوند و از تسهیلات و عواید و تجزیه‌اش استفاده کنند.

۱۳) نهایتاً بهانه‌تراشی‌های اسدبیگی‌ها و دولت و قوۀ قضائیه در طول همۀ این سال‌ها یک خط واحد بوده است که یک پاسخ واحد می‌طلبد. پاسخی که کارگران از سه سال پیش تاکنون آن را تکرار کرده‌اند: اگر ادارۀ هفت تپه اینقدر مشکل و پُرزحمت است، بدهیدش به دست کارگران و از این «عذاب» خلاص شوید.

کمیته عمل سازمانده کارگری- ۱۶ تیر ۱۳۹۹

[۱] حتی خبرنگاران این رسانه هم نمی‌توانند از تجربۀ همکاری‌شان با انصاف نیوز بگویند بدون اینکه واکنشی به این شایعه نشان ندهند.

حسین سخنورخبرنگار انصاف: «…{شفیعیان} تحلیل‌هایی دارد که می‌گویم رییس‌‌جان، حق‌ات است که می‌گویند امنیتی هستی…»

[۲] http://www.ensafnews.com/141219/انصاف-نیوز-به-روایت-مدیرمسوول-از-قتل‌/

[۳] http://www.ensafnews.com/199565/اسد-بیگی‌ها-درباره‌ی-هفت‌تپه-چه-می‌/

[۴] مناظره‎ها در قالب لایو اینستاگرامی برگزار شدند. اولی با حضور «ماندانا صادقی» (خبرنگار خوزستانی) در برابر شفیعیان، در تاریخ ۱۳ خرداد:

دومی با حضور «محمد خنیفر» (کارگر اخراجی هفت‌تپه) و شفیعیان در تاریخ ۱۵ خرداد

[۵] https://www.instagram.com/tv/CA8V_y5gm_E/?igshid=9zrdv8gq3idy

[۶] http://etedaal.ir/fa/news/241087/وکیل-مشترک-برادر-رییس-جمهور-و-مفسد-اقتصادی-تصاویر

[۷] https://eslahaatpress.com/News/31241/جزئیات-تخلفات-۱۵-میلیارد-دلاری-مدیرعامل-نیشکر-هفت-تپه-پای-استاندار-خوزستان-هم-در-میان-است؟

[۸] https://ksazmandeh.com/?p=1482

[۹] https://www.instagram.com/tv/CCEGboOpSOZ/?igshid=1a7gtp4yqofm9

[۱۰] معاون انجمن ام‌اس ایران (با دختر اکبر هاشمی رفسنجانی اشتباه گرفته نشود)

[۱۱]  شفیعیان که گویا هیچ درک و دریافتی از خبرنگاری مستقل ندارد و کل فهمش از آزادی در چهارچوب مافیای رفسنجانی و اصلاح‌طلبان و اصولگرایان معنی پیدا میکند، حتی نمیتواند از تبختر به این بده بستان‌های فامیلی، آن هم به جیبِ مردم شرم و امتناع ‌کند.

[۱۲] https://www.ostan-th.ir/News/63357/افتتاح-پروژه-های-شاخص-بخش-تولیدات-دامی-وگلخانه-درتهران-دردهه-فجر-امسال.html

[۱۳] آگهی روزنامه رسمی شرکت – اسفند ۹۷

[۱۴] محمد خنیفر

[۱۵] تا همین امروز هم هنوز در صفحه فیسبوک پزشکیان، انصاف‌نیوز به عنوان وبسایت شخصی او لیست شده است.

[۱۶] http://www.drpezeshkian.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=78&Itemid=280

[۱۷] عنوان مطلب: انتقاد دو سایت چپ‌گرا از نامه‌ی اخیر اسماعیل بخشی

[۱۸]  از لفظ «برادر» استفاده میکنیم، چون مجاهدین را جناحِ مغلوب ج.ا میدانیم. نقش رجوی در روی کارآمدن خمینی و تثبیت و توجیه سرکوبهای اولیه‌ ج.ا (خصوصاً علیه کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان) بر کمتر کسی پوشیده است. اینکه به فاصلۀ اندکی از کشتیِ جمهوری اسلامی پیاده شد ناشی از سهم‌خواهی قدرت بوده و نه اختلاف اصولی.

[۱۹]  بخش‌های اول، دوم و سوم مصاحبه

[۲۰] http://www.ensafnews.com/199565/اسد-بیگی‌ها-درباره‌ی-هفت‌تپه-چه-می‌/

[۲۱] https://www.mashreghnews.ir/news/922814/در-واگذاری-هفت-تپه-چه-کردند-که-قرارداد-اصلی-منتشر-نمی-شود

[۲۲] http://khuzestansport.ir/fa/news/18789/کمک-مالی-نیشکر-هفت‌تپه-به-استقلال-خوزستان

۳] https://www.mashreghnews.ir/news/1086243/از-قرارداد-نجومی-ویلموتس-تا-پرونده-فساد-هفت-تپه-ورزش-بدون-فساد

[۲۴] طبق قانون برای شرکت در مزایده، هر شرکت باید سپرده‌ای به میزان ۳% قیمت پایه بگذارد. بنابراین احتمالاً منظور اسدبیگی همین «سپردۀ شرکت در مزایده است».

[۲۵] تبصره ماده ۴۸ آیین دادرسی

.[۲۶] البته جا دارد که بگوییم باید درِ آن دادگاه و دولتی را گِل گرفت که در آن شاکی (دولت)، وکیلِ خودش را در اختیار دفاع از کسی که از منابع عمومی پول دزدیده قرار می‌دهد! بدیهی است که با بده‌بستانی میان دو جناح طرف هستیم و نه هیچ چیز «اتفاقی».

[۲۷]آریاک چوب شمال ، آریاک کیمیای خوانسار ، آریاک چوب شیراز ، آریاک چوب چهاردانگه، آریاک چوب خاوران، آریاک نانو صنعت پارس، آریاک ماشین، آریاک سازه، آریاک تولز، آریاک چوب اشتهارد، آریاک چوب قم، آریاک کرمانشاه، آریاک معدن

https://akhbar-rooz.com/?p=39318 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x