پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

چند نکته در مورد بیانیه اخیر باب آواکیان در مورد انتخابات آمریکا – امید بهرنگ

چند هفته پیش باب آواکیان رهبر حزب کمونیست انقلابی آمریکا (آر سی پی) بیانیه ای در شش نکته صادر کرد. او در این بیانیه ضمن توضیح وضعیت خطرناک و اضطراری پیشاروی و تأکید بر استراتژی انقلابی حزبشان و ضرورت پیشبرد مبارزه مستقیم در خیابان علیه فاشیسم خواهان آن شد که مردم با دادن رأی به بایدن مانع از انتخاب مجدد ترامپ شوند. او بایدن را نماینده و ابزار سیستم استثمارگر و ستم گر و آدمکش سرمایه داری – امپریالیستی آمریکا دانست، به عنوان کسی که در پایه ای ترین و اساسی ترین مفهوم امر “خوبی” را نمایندگی نمی کند و در هیچ جنبه محتوایی “بهتر” از ترامپ نیست؛ جز اینکه او ترامپ نیست و بخشی از تلاش برای تحکیم حاکمیت فاشیستی نیست.

این موضع گیری برخی ها را شوکه کرد. عده ای نیز از این مسئله استفاده کرده و به کمونیسم نوین و باب آواکیان حمله ور شدند. آنان هیاهو به راه انداخته و از او به عنوان کمونیستی که در عقایدش تجدیدنظر کرده و مدافع بورژوازی شده نام برده اند. این هیاهو و هوچی گری هیچ کمکی به کشف حقیقت نمی کند و جدأ باید از آن احتراز کرد.

هدف این نوشتار کمک به درک این سیاست تاکتیکی است. با بحث حول پرسش هایی چون: واقعاً در آمریکا چه می گذرد؟ چرا این تاکتیک از سوی وی اتخاذ شد؟ آیا این تاکتیک منطبق بر اوضاع عینی است و مهمتر از آن در خدمت استراتژی انقلابی این حزب قرار دارد یا خیر؟

بدون شک خود را نظاره گری می دانم که از دور دستی بر آتش دارد. این جایگاه، محدودیت شناخت خود را ببار می آورد. ولی آن اندازه فعالیت ها و مباحث و خط این حزب را دنبال کرده ام که بتوانم دریابم که بحث اصلی این بیانیه چیست. هدف این نوشتار عمدتاً توضیح پایه های عینی و ذهنی این سیاست تاکتیکی است. در خاتمه برخی ملاحظات انتقادی خود را نیز خواهم آورد.

دو پرنسیپ اساسی

اما قبل از هر چیز باید بر دو پرنسیپ پایه ای تأکید کرد. یکم داشتن دیسیپلین معرفت شناسانه، دوم بر عهده گرفتن مسئولیت کل جنبش.

منظور از داشتن نظم و انضباط معرفت شناسانه، توجه دقیق به واقعیات عینی است. بدون درک از اوضاع عینی نمی توان در موقعیتی قرار گرفت که قضاوت صحیح کرد. تا جایی که به بیانیه باب آواکیان بر می گردد او به حداکثر تلاش کرده تصویر درستی از واقعیت عینی پیشاروی مبارزه طبقاتی در آمریکا ارائه دهد. بحث او روشن و واضح است. طی چند ماهه اخیر او مدام با انتشار نوشتارهای متعدد از جوانب گوناگون به اوضاع سیاسی در آمریکا، مبارزات عادلانه مردم و گرایش های ایدئولوژیک سیاسی مختلف در میان مردم پرداخته است. پرسش کلیدی این است که آیا این تحلیل مشخص درست است یا خیر؟ یعنی منطبق بر واقعیت کنونی مبارزه طبقاتی در آمریکا هست یا خیر و مهمتر از آن به تغییر واقعیت خدمت می کند یا نه؟

منظور از مسئولیت کل را بر عهده داشتن نیز این است که آیا از زاویه و اهداف کلی انقلاب به مبارزه جاری نگاه می کنیم یا اینکه فقط می خواهیم با یکی دو موضع گیری یا انگ زدن خیال خود را راحت کنیم. حتی اگر این سیاست تاکتیکی غلط باشد. باید مشخص کنیم که این یک خطای معمولی است یا خطای استراتژیکی و یا بدتر از آن خطایی است که موجب قلب ماهیت کمونیستی و انقلابی این حزب شده است. در هر یک از این حالت مسئولیت انقلابی حکم می کند که بهترین راه برای مقابله با این خطا اتخاذ شود و حزب و رهبری کمونیستی که سال ها با استحکام در جاده انقلاب گام برداشته و خدمات بی نظیری در جهت تکامل علم کمونیسم انجام داده را “نجات” دهیم. این نقطه عزیمت و موضع ایدئولوژیک با خود مسئولیت عظیمی ببار می آورد. اتخاذ موضع صحیح اگر با بر عهده گرفتن این مسئولیت همراه نباشد، هیچ گرهی را بازنخواهد کرد. حتی منجر به درک عمیق تر از واقعیت و خط های مختلف و خطاهای واقعی نخواهد شد.

تاریخ جنبش کمونیستی بین المللی سرشار از تجربه های مثبت و منفی در این زمینه است. تجربه نشان داد کسانی که دنبال موضع گیری های سریع، بی مایه و میان تهی هستند بیشتر از هرکسی پتانسیل تکرارهمان اشتباهاتی را دارند که مدعی نقد آن هستند و زودتر از هرکسی بدان در می غلتند. کسانی که با تجربه جنبش انقلابی انترناسیونالیستی (ریم) آشنایی دارند، می دانند که حزب کمونیست انقلابی آمریکا در رویارویی با تند پیچ ها و خطوط انحرافی که در صفوف کمونیست ها (برای مثال در جریان جنگ خلق در پرو و نپال) سربلند کرد همواره مبلغ و مشوق اتخاذ این روش اصولی، متعهدانه و صحیح بود. این از آموزه های باب آواکیان است که نباید درگیر مسابقه برای اثبات اینکه کی مارکسیست بهتری است یا کی “از اول همه چی را می دانست” شد. جهت گیری و تلاش هر کمونیست انقلابی باید این باشد که به درک صحیحی از اوضاع دست یابد و ببیند چه چیزی انقلابی را که توده های مردم بدان نیاز دارند به پیش می برد و چه چیزی انقلاب را به پرتگاه هل می دهد؟

اصل مطلب چیست؟

باب آواکیان مؤلفه های اصلی اوضاعی که اتخاذ این تاکتیک را ایجاب می کند، چنین برشمرده است:

او به طور مستمر طی سال های اخیر در بدنه آثارش نشان داد که روندی فاشیستی در میان هیئت حاکمِ امریکا – مشخصاً جناحی از جمهوری خواهان – به راه افتاده است. این بخش از هیئت حاکمِ آمریکا – که تاریخ خود را داراست – می خواهد با اعمال فاشیسم به ضرورت های پیشاروی امپریالیسم آمریکا چه در حیطه داخلی و چه در حیطه بین المللی پاسخ دهد. با به قدرت رسیدن ترامپ جهشی در این روند صورت گرفته است. هرچند این روند هنوز کاملاً تثبیت نشده اما به آن اندازه قوی و خطرناک است که جامعه آمریکا و جهان را به شدت تهدید کند. باب آواکیان تأکید دارد که حتی اگر بایدن نیز به ریاست جمهوری انتخاب شود این روند استمرار خواهد داشت و انتخاب او بهیچوجه به معنای “عادی شدن” اوضاع نخواهد بود و کشمکش بر سر حل تضاد میان جوهر و ظاهر بورژوا دمکراسی و اعمال دیکتاتوری بورژوازی به شکل عریان و بیشرمانه بر توده ها ادامه خواهد یافت. آواکیان تاکنون تحلیل همه جانبه و کاملی از این روند ارائه داده و به پشتوانه جمع‌بندی علمی – انتقادی که از اشتباهات کمینترن و شوروی زمان استالین در مقابله با فاشیسم صورت داده، درک تئوریک صحیح تر و عمیق تری از ماهیت فاشیسم و دلایل شکل گیری و عملکرد آن تدوین کرده است. او نشان داد که چگونه می توان و باید امر انقلاب را از کانال مبارزات ضد فاشیستی به پیش برد و به ناسیونالیسم و بورژوا دمکراسی در نغلتید.

 بر بستر این روند سیاسی، در این مقطع خاص جنبش انقلابی در آمریکا با تناسب قوای نامساعد و خطرناکی روبرو شده است. تناسب قوای نامساعد به معنای عدم پیشروی جنبش ضد فاشیستی نیست. می دانیم که هزاران هزار تن به ویژه پس از قتل جرج فلوید به خیابان ها ریختند اما این جنبش برای به زیر کشاندن ترامپ کافی نیست. تا جایی که به “آر سی پی” بر می گردد این حزب حداکثر تلاش خود را برای به راه انداختن مبارزات ضد فاشیستی صورت داده است. اما به دلایل گوناگون این مبارزه آن طور که می بایست توده گیر نشده است. دلایل عینی و ذهنی مختلفی برای این عدم موفقیت موجود است که جمعبندی از آن ‌ها ضروری است. برای مثال زمانی که ترامپ به قدرت رسید کسی باور نداشت که او فاشیست است. بسیاری با انشاالله گربه است با این پدیده روبرو شدند. برخی می گفتند سازوکارهای نهادهای دمکراتیک در آمریکا مانع از آن خواهد شد که ترامپ اهداف خود را عملی کند و قس علیهذا. هرچند سیر رویدادها ضربه زیادی در سطح داخلی و جهانی به این قبیل توهمات زده اما هنوز توهمات پابرجاست. به ویژه در زمینه راه حل بسیاری کماکان فکر می کنند از طریق انتخابات می توانند جلوی روند فاشیستی که در جامعه به راه افتاده را بگیرند. این تفکر بسیاری از توده ها را در سطح وسیع ازلحاظ عملی در مقابل اقدامات فاشیستی و سرکوبگرانه ترامپ آچمز کرده است.

اگر ترامپ در این انتخابات پیروز شود مردم آمریکا و مشخصاً جنبش های مترقی با خطر جدی روبرو خواهند شد. ترامپ سرکوب نیروهای مترقی و کمونیست را در دستور کار خود دارد. این امر به احتمال زیاد به معنای قلع و قمع کلیه نیروهای سازمانیافته مقاومت انقلابی و “آرسی پی” و حتی نابودی مدافعان حقوق دمکراتیک است. این وجه خطرناک تناسب قوای نامساعد در اوضاع کنونی است.

نباید درک تک خطی و مکانیکی از تناسب قوا داشت. درست است که جنبش های مقاومت رشد کرده اند و اشکال مبارزه تکامل یافته اند و این امکانی برای گسترش بیشتر فعالیت انقلابی فراهم می کند. اما این رشد و تکامل برای نبردهای پیشاروی کافی نیست. زمانی که سطح نبرد به ویژه توسط دشمن – و حتی پیشرفت مبارزات انقلابی – ارتقا می یابد، نسبی بودن تناسب قوا بیشتر خود را نمایان می کند. در این مورد مشخص اگر ترامپ مجدداً در انتخابات پیروز شود، تناسب قوا بشدت به ضرر جنبش انقلابی خواهد چرخید. پرسش این است که چگونه می توان مانع نامساعدتر شدن این تناسب قوا شد؟

این پرسش جایگاهی خاص به این انتخابات بخشیده است. به جرئت می توان گفت که برای اولین بار طی دهه های اخیر در تاریخ این کشور، نتیجه انتخابات برای پیشبرد امر مبارزه انقلابی علی السویه نیست. این انتخابات با کلیه انتخاباتی که تا کنون در آمریکا صورت گرفته، متفاوت است. زیرا برای جلوگیری از تثبیت حاکمیت فاشیستی در آمریکا مهم است. این را همه نیروهای مخالف ترامپ حس کرده اند. این امر ضرورت و امکان دخالت گری مؤثر در نتیجه انتخابات را فراهم آورده است. این انتخابات علیرغم محدودیت های ذاتی که دارد فرصت محدودی فراهم می کند که مردم وسیعتر مخالفت خود با ترامپ را نشان دهند. همان طور که باب آواکیان تأکید کرده نمی توان آن گونه که دمکرات ها تبلیغ می کنند تنها از طریق انتخابات ترامپ را شکست داد، بدون سازماندهی و بسیج گسترده و پایدار مردم علیه رژیم ترامپ / پنس نمی توان نه مانع از انتخاب مجدد این رژیم شد و نه جلوی روند فاشیستی شدن جامعه را در فردای پس از انتخابات (علیرغم هر نتیجه ای که داشته باشد) گرفت. تکیه صرف برانتخابات به فاجعه منجر خواهد شد.

نکات فوق امری ابژکتیو هستند. جدا از اینکه ماهیت طبقاتی هر نیروی سیاسی چیست، چه می خواهد و چه کار می خواهد انجام دهد، با این وضعیت عینی مشخص روبرو است. یعنی انتخابات خاص و تأثیرگذار، تناسب قوای نامساعد و خطرناک و ادامه روند فاشیستی در جامعه و در رأس هرم قدرت سیاسی. اگر با واقعیت عینی همان گونه که هست روبرو نشویم راه برای خیالبافی ها و پیشداوری ها و جزم های مذهب گونه باز می شود. تاکتیک باید بر پایه محاسبه هشیارانه و قویاً ابژکتیو کلیه نیروهای طبقاتی یک کشور و نیز کلیه کشورها در مقیاس جهانی و همچنین بر روی تجربه جنبش های انقلابی استوار باشد.

ازاین ‌رو پرسش اصلی در مواجهه با این اوضاع مشخص در مقابل هر انقلابی و کمونیستی این است که بهترین تاکتیک برای تغییر این واقعیت چیست؟ تا جایی که به خوانش از واقعیت بر می گردد باب آواکیان منسجم تر، دقیق تر، عمیق تر و همه جانبه تر از هر کسی تا کنون این واقعیت عینی را مورد بررسی قرار داده است. او بر پایه این وضعیت مشخص سیاست تاکتیکی خود در برخورد به این انتخابات را پیش نهاده است. هر نظرگاهی که با این سیاست تاکتیکی مخالف است باید قبل از هر چیز و در درجه اول به این اوضاع مشخص بپردازد. آیا تحلیل پایه ای و تاکتیک او منطبق بر اوضاع هست یا خیر؟ این محک اول است. محک دوم که در ارتباط تنگاتنگ و دیالکتیکی با محک اول قرار دارد این است که آیا این تاکتیک به استراتژی انقلابی و کمونیستی این حزب خدمت می کند یا خیر و چگونه؟

تنها کسانی که گمان می کنند هیچ تفاوتی میان فاشیسم و بورژوا دمکراسی موجود نیست و بود و نبودش برای مردم آمریکا و جهان یکسان است می توانند در بررسی این وضعیت مشخص لاقید و سهل انگار باشند و سَبُکسرانه برخورد کنند. همان اندازه که به قدرت رسیدن یا نرسیدن هیتلر برای مردم آلمان و جهان تفاوتی نداشت به قدرت رسیدن یا نرسیدن مجدد ترامپ نیز توفیری ندارد؟!

این سیاست تاکتیکی نه تسلیم طلبانه است نه بیان عقب نشینی از انقلاب

حزب کمونیست انقلابی امریکا با اتخاذ این تاکتیک می خواهد مانع از اجرای بدترین سناریو یا اصلی ترین روند محتمل شود و با خریدن وقت تغییری در تناسب قوای نامساعد موجود ایجاد کند. این اصلی ترین و فوری ترین هدف این سیاست تاکتیکی است. استفاده از ابزار انتخابات برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد ترامپ، می تواند در حد خود – هرچند محدود و کوچک – به تغییر تناسب قوای ذکرشده یاری رساند. زیر ضرب رفتن نیروهای انقلابی را به تعویق اندازد و امکان بیشتری برای سازماندهی و بسیج گسترده توده ای فراهم کند. حداقل حزبی باقی بماند تا بتواند با تلاش های بیشتر توان مقابله با فاشیسم را افرایش دهد و امر انقلاب را با هدف سرنگونی کلیت نظام به پیش راند. در تغییر این تناسب قوای نامساعد استفاده از هر نیروی ولو کوچک و محدود، جلب نظر هر نیروی متزلزل و بینابینی و استفاده از تضاد میان دشمنان ضروری و مجاز است، زیرا به امر بزرگتری یاری می رساند. صد سال پیش لنین به درستی متذکر شد که:

«پیروزی بر دشمنی نیرومندتر از خود فقط در صورتی ممکن است که به منتهی درجه نیرو به کار برده شود و از هر “شکافی” در بین دشمنان هرقدر هم که کوچک باشد و از هرگونه تضاد منافع بین بورژوازی کشورهای مختلف و بین گروه ها و انواع مختلف بورژوازی در داخل هر یک از کشورها و نیز از هر امکانی هرقدر هم که کوچک باشد برای به دست آوردن متفق توده ای، حتی متفق موقت، مردد، ناپایدار، غیرقابل اعتماد و مشروط حتماً و با نهایت دقت و مواظبت و احتیاط ماهرانه استفاده شود. کسی که این مطلب را نفهمیده باشد هیچ چیز از مارکسیسم و به طور کلی از سوسیالیسم علمی معاصر نفهمیده است. کسی که طی یک مدت نسبتاً طولانی و در اوضاع و احوال سیاسی گوناگون قابلیت خود را در به کار بستن این حقیقت عملاً به ثبوت نرسانده باشد. هنوز یاد نگرفته است که چگونه باید به طبقهٔ انقلابی در مبارزه اش به خاطر رهائی تمام بشریت زحمت کش از قید استثمارگران کمک نمود. این مطلب به طور یکسانی هم به دوران قبل از تصرف قدرت سیاسی توسط پرولتاریا، مربوط است و هم به دوران بعد از آن.»  (بیماری کودکی، چپ روی در کمونیسم)

می توان گفت که تاکتیک پیشنهادشده توسط باب آواکیان متکی بر دیدگاه فوق است. تاکتیک، تئوری استفاده از نیروها در یک نبرد یا کارزار مشخص است و با استراتژی که تئوری استفاده از نبردهای مختلف برای اهداف کلی انقلاب می باشد، متفاوت است. معیار برای تشخیص درستی یا نادرستی یک تاکتیک معین آن است که آیا این تاکتیک بخشی از استراتژی انقلابی و در خدمت استراتژی و تابع آن هست یا خیر؟ راه را برای انقلاب کمونیستی باز می کند یا خیر؟ باید در نظر داشت که هر تاکتیکی به ناگزیر با استراتژی در تضاد است و باید در تضاد باشد در غیر این صورت تاکتیک محسوب نمی شود. این تاکتیک نیز از جوانبی در تضاد با استراتژی قرار دارد. زیرا می تواند به نوبه خود به توهم انتخاباتی در میان بخش هایی از اهالی دامن زند. نفس این امر نشانه غلط بودن تاکتیک نیست. همان گونه که کمونیست ها می توانند برای رفرم مبارزه کنند بدون اینکه به رفرمیسم در بغلتند، از این انتخابات خاص نیز می توانند استفاده معین ببرند. به قول لنین همانند موقعیت کسی که گرفتار دو راهزن شده که اولی مستقیماً قصد جانش را کرده و دومی درگیری ‌هایی با اولی دارد؛ می توان موقتاً با دومی مصالحه ای صورت داد تا بتوان برای خود وقت خرید و کل بساط راهزنی را برانداخت.

خصلت تاکتیک، راه رفتن بر لبه تیغ است زیرا همواره می تواند به گرایش های ایدئولوژیک سیاسی متضاد پا دهد. تمامی تاکتیک ها – به ویژه تاکتیک هایی که ناظر بر استفاده از تضاد میان دشمنان بالاخص دخالت های انتخاباتی است – به طور بالقوه خطر راست روی را در خود دارند. خطر دامن زدن به گرایش های غلط در میان توده ها را دارند. بسیاری می توانند از موضع راست مدافع چنین سیاست های تاکتیکی گردند. اما این امر لزوماً بیان عدم صحت تاکتیک معین نیست. اگر این قبیل تاکتیک ها پاسخ به ضرورت های واقعی باشند درمجموع راه را بیشتر برای انقلاب و استراتژی انقلابی باز می کنند تا اینکه به راه حل های بورژوایی یاری رسانند.

 تاکتیک پیشنهادشده توسط باب آواکیان ناظر بر استراتژی سیاسی “تسریع و انتظار” و “سه آمادگی” (آمادگی توده ها، آمادگی حزب و آماده کردن زمینه) حزب کمونیست انقلابی آمریکا است. حزب با دخالت گری فعال درصحنه سیاسی خاص هم امور را تسریع می کند و هم منتظر تحولات مهمتر در فردای انتخابات خواهد شد. تسریع به این معنا که نیرو و شتاب بیشتری به مبارزات ضد فاشیستی انقلابی می دهد: از طریق افزودن مقاومت های خرد و کوچک و حتی لیبرالی به مقاومت اصلی که در خیابان ‌ها جاری است. هدف این نیست که مقاومت خیابانی تابع روند انتخاباتی شود بلکه برعکس به قول لنین هدف ایجاد فضایی برای بکاربستن “منتهی درجه نیرو” برای مقابله با دشمن نیرومندتر است. در این صورت حتی اگر هم ترامپ پیروز شود و در مقابل حملات او جهشی در مقاومت توده ای صورت گیرد، نیروهای انقلابی از شانس بیشتری برای تأثیرگذاری بر آن برخوردار خواهند شد.

این تاکتیک به آماده کردن بیشتر زمینه (مشخصاً ایجاد موانع بیشتر برای انتخاب مجدد ترامپ و مقابله با وی)، آمادگی توده ها (مشخصاً جلب توده ها در مقیاس گسترده تر به مبارزه ضد فاشیستی و تحت تأثیر قرار دادنشان) و آمادگی حزب (مشخصاً حفظ و گسترش نیروهای حزب و به تأخیر انداختن حملات فاشیستی به حزب) نیز یاری می رساند.

همان گونه که در بیانیه باب آواکیان منعکس است مسئله بهیچوجه انتخاب میان “بد” و “بدتر” نیست. تأکید اصلی بیانیه در پیش گرفتن روش انقلابی مبارزه در خیابان است و در این زمینه هیچ امتیازی به “راه مزخرف انتخاباتی” نمی دهد. این تاکتیک فقط می خواهد با استفاده از تضاد و شرایط معین تغییری – هرچند کوچک اما مهم – در تناسب قوا به وجود آورد. مخاطب اصلی این تاکتیک عمدتاً کسانی هستند که در انتخابات شرکت می کنند ولی به دلیل نارضایتی از ترامپ و حزب دمکرات به برخی از کاندیدهای دیگر که شانسی برای پیروزی ندارند رأی اعتراضی می دهند. بحث اساساً بر سر این “رای اعتراضی” است که می تواند در بیرون راندن ترامپ از قدرت مؤثر باشد. امری که اگر اتفاق نیفتد جنبش انقلابی در آمریکا را در موقعیت دشوارتری قرار می دهد. نه تسلیمی در کار است نه عقب نشینی. پاسخ به یک ضرورت سیاسی معین در مقطعی حساس و سرنوشت ساز از تاریخ جهان است. شکی نباید داشت که اگر ترامپ مجدداً انتخاب شود فجایع زیادی اتفاق خواهد افتاد و تمامی جریان های ضدانقلابی و فاشیستی که در گوشه و کنار جهان طی چهارساله اخیر سربلند کرده اند تقویت خواهند شد و هارتر و تهاجمی تر از قبل به حقوق توده ها تعرض خواهند کرد.

دو ملاحظه انتقادی

همان طور که در ابتدا گفته شد عده ای در مواجهه با بیانیه باب آواکیان شوکه شده اند. این امر می تواند دلایل گوناگونی داشته باشد. علت اصلی کسانی که در شوک به سر می برند این است که هنوز درنیافته اند که به قدرت رسیدن فاشیسم و تلاش برای تثبیت حاکمیت فاشیستی امری واقعی و جدی است و نیاز به بسیج همه نیروها برای مقابله با این خطر است. فقط کافی است به برخورد فاشیستی رژیم ترامپ / پنس به معضل ویروس کرونا و روش های ویژه سرکوبگرانه اش در پورتلند و کارشکنی هایش در رأی گیری و مقدمه چینی برای “دبه درآوردن” در برابر نتایج انتخابات و تلاشش برای بیرون راندن دمکرات‌ ها از قدرت توجه کرد تا ابعاد کمی و کیفی خطر را دریافت. همان گونه که مبارزه طبقاتی هیچگاه در تاریخ به “روال عادی” پیش نرفته، امروزه نیز به “روال عادی” پیش نخواهد رفت و مهمتر از آن به “روال عادی” نیز بازنخواهد گشت. عدم درک این شرایط عامل اصلی شوکه شدن کسانی است که در دنیای خیالی خود دنبال مبارزه طبقاتی “تر و تمیز” هستند که یک طرف بورژوازی بایستد طرف دیگر پرولتاریا. آنان قادر به درک عینیت پر تضادی که به این وضعیت سیاسی معین پا داده، نیستند. عینیتی که فاشیسم را در دستور کار بخشی از بورژوازی آمریکا برای سرکوب توده ها در جامعه و در سطح جهانی و کسب مجدد هژمونی آمریکا بر سایر رقبا و قدرت های امپریالیستی قرار داده است.

تا جایی که به وظایف روشنگرانه حزب کمونیست انقلابی آمریکا بر می گردد، از قبل به ویژه از زمانی که جنبش “رفیوز فاشیسم” توسط آنان سازماندهی شد، تا حدودی مشخص بود که دیر یا زود لازم است در برخورد به تضاد میان دمکرات ها و جمهوری خواهان فاشیست دخالت گری های سیاسی معینی صورت گیرد. باب آواکیان به طور مدام و مستمر در مورد خصلت و ماهیت این تضاد توضیح داد اما چندان به این مسئله نپرداخت که ممکن است زمانی حزب مجبور به دخالت گری سیاسی مستقیم شود. درنتیجه با توجه به خط پایه ای حزب و تجربه های پیشین خط راهنمای مشخص خود را توضیح کافی نداد. این مسئله به نوبه خود موجبات شوک شدن برخی ها را فراهم کرد. البته نباید فراموش کرد که صحنه عینی مبارزه طبقاتی همواره شوک آور خواهد بود. بدون روبرو شدن با اوضاع مشخص نمی توان صحبت از تحلیل مشخص کرد. اما تا حدی که امکان پذیر است باید به لحاظ ایدئولوژیک سیاسی توده ها را برای اتخاذ راه حل های تاکتیکی مختلف آماده کرد. این را هم می دانیم که احزاب کمونیست اگر قبل از موعد در مورد امکان اتخاذ چنین سیاست‌ هایی (به ویژه دخالت گری در تضاد میان بالایی ها) خلق افکار کنند، می تواند مانع از تمرکز حزب و توده ها و کلاً پایه اجتماعی انقلاب بر اصلی ترین وظایف انقلابی شود. حل این تضاد آسان نیست و نیازمند کار ایدئولوژیک سیاسی بیشتر با مردم است.

ملاحظه انتقادی دیگر ناظر بر وضعیت متضاد جامعه آمریکا از زاویه ظهور اشکال مختلف مقاومت و مبارزه می باشد. حزب کمونیست انقلابی آمریکا در پرتو استراتژی سیاسی (و نظامی) کلانش در برخورد به وضعیت کنونی به درستی تأکید می کند باید از هر وسیله و عمل غیر خشونت آمیز مناسب برای بیرون راندن این رژیم از قدرت استفاده شود. کسانی که با مباحث راه انقلاب مشخصاً سند “چگونه می توانیم پیروز شویم” باب آواکیان آشنا باشند می دانند که در هر شرایطی نمی توان مبارزه مسلحانه در جامعه آمریکا را آغاز کرد. هرگونه اقدام عجولانه و زودرس موجب نابودی مقاومت توده ای و حزب خواهد شد. از این زاویه تأکید بر راه حل غیر خشونت آمیز در شرایط کنونی قابل درک است. اما در واقعیت، امور ناموزون تکامل می یابند و نیروهای سیاسی دیگری هستند که می توانند اشکال تکامل یافته تری از مبارزه را در هر سطحی در پیش گیرند. قطعاً بین سیاست تاکتیکی پیشنهادشده و این وضعیت ناموزون تضادهایی موجود است. به ویژه با توجه به اینکه توده ها باید دریابند که به سوی یک مبارزه مسلحانه خونین بروند. هم ترامپ با اقدامات فاشیستی اش می تواند چنین مبارزه ای را به مردم قبل از کسب آمادگی های لازم تحمیل کند و هم پیشرفت مبارزات عادلانه مردم می تواند اتخاذ اشکال قهری مبارزه را ضروری کند. تحقق استراتژی نظامی حزب بدون آماده کردن روحی توده ها میسر نیست. هم نیاز است بر مبارزه غیرخشونت آمیز در این مرحله تأکید شود و هم توده ها را به سمتی برد که بدانند بدون مبارزه تا پای جان و حس تحقیر نسبت به مرگ پیروزی میسر نیست. به این تضادهایی که تاکتیک کنونی (هرچند ضروری) ایجاد خواهد کرد چگونه باید پرداخت؟ چگونه باید این مسئله را در تبلیغ و ترویج کمونیستی در نظر گرفت؟

چند پرسش برای فکر بیشتر

برای روشن تر شدن بیشتر ابعاد سیاست تاکتیکی فوق می توان به پرسش های زیر نیز فکر کرد:

آیا اتخاذ تاکتیک به توان کمی و کیفی یک حزب وابسته است؟ این توان چه تأثیری در اتخاذ یک تاکتیک و پیشبرد آن خواهد داشت؟

چرا اتخاذ این تاکتیک در دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (در جریان رقابت میان هیلاری کلینتون و ترامپ) درست نبود؟

این تاکتیک چه تأثیرات مثبت و منفی بر طبقات میانی خواهد گذاشت؟

آیا وضعیت این انتخابات در آمریکا قابل مقایسه با انتخابات در ایران (رقابت خاتمی با ناطق نوری، موسوی با احمدی نژاد و روحانی با رئیسی) است؟ چرا در آن انتخابات اتخاذ چنین تاکتیک هایی صحیح و مجاز نبود؟

https://akhbar-rooz.com/?p=43914 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x