شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

چپ آن است که خود می گوید! – ف. تابان

«افول گفتمان چپ» در کشور ما و در سطح جهانی امری واقع شده و مورد توافق است که احتیاج به بحث ندارد. آن چه احتیاج به گفتگو پیرامون آن هست، چگونگی برخورد ما با شکست ها و ناکامی های چپ در چند دهه ی اخیر است که می تواند راه ما را برای آینده تا حدودی روشن کند.
در این زمینه چند نوع برخورد و جریان قابل ملاحظه است.

الف.
یک دسته با شکست و ناکامی «سوسیالیسم واقعا موجود»، اعتقاد خود را به سوسیالیسم و برابری اجتماعی از دست دادند و به اشکال مختلف مدافع نظام سرمایه داری شدند. با این عده بحث بر سر این است که آیا «چپ» در دنیای ما ضرورت است یا نه؟ من در این مورد با آن دلایلی که دوست گرامی ام سهراب مبشری در مقاله ی خود پیرامون چرا ما چپ هستیم، نوشته است، موافقت دارم. مبارزه ی انسان ها برای برابری و عدالت و علیه تبعیض در هر چهره اش، نه با سوسیالیسم شوروی به وجود آمد، نه با شکست سوسیالیسم شوروی شکست خورد. تنها کافی است نگاهی به دنیای پر تبعیض و وحشی اطرافمان بیاندازیم تا هزاران دلیل برای آن که چرا باید چپ بود پیدا کنیم. این دلایل بسیارند. در عین حال من همواره معتقد بوده ام و گفته ام که چپ یا راست بودن یک «انتخاب اجتماعی» است. نه ربطی به علم دارد نه معرفت. «سوسیالیسم علمی» مفهوم غیر واقعی و متناقضی است. به همان اندازه که کارگران می توانند «دلایل علمی» برای حقانیت سوسیالیسم بیاورند، سرمایه داران می توانند دلیل در رد آن بیاورند. سوسیالیسم یک انتخاب اجتماعی است که هر کس در زندگی خود با توجه به عوامل بسیار زیادی آن را انتخاب می کند یا نمی کند.

ب.
عده ای معتقدند که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده است، شوروی سوسیالیست نبوده است و سرمایه داری بوده و در اتحاد شوروی یک نوع سرمایه داری جایش را به نوع دیگری داده است. این ها با فروپاشی اتحاد شوروی کمتر دچار بحران ذهنی شده اند، منتهی مساله این است که بین ذهن آن ها و «ذهن» میلیون ها و بلکه میلیاردها مردم جهان، قرابتی وجود ندارد. برای اکثریت قاطع مردم جهان اثبات این که «هیچ اتفاقی نیفتاده است»، کار دشواری است. مردم معمولا اتحاد شوروری را به نوعی نماد سوسیالیسم می دانستند – و می دانند – و از شکست آن نتیجه گیری های خود را می کنند.

ج.
بخش دیگری «شکست سوسیالیسم واقعا موجود» را به گردن «خیانت» یکی دو تن می اندازند و نمی خواهند بپذیرند که آن سیستم – که زمانی شکست ناپذیر اعلام می شد – اشکالات بسیار اساسی ای داشت که متلاشی شد. این دسته با چنین نحوه ی برخوردی احتیاج زیادی هم به تجدیدنظر در تئوری ها و نظرات و راهی که پیموده شد، ندارند. آن ها متاسفانه در سطح «مارکسیسم – لنینسم» دهه ها قبل متوقف شده اند و کمتر کمکی به تکامل ایده های سوسیالیستی می کنند.
من شخصا مایل بودم که اتحاد شوروی فرو نمی پاشید و راه اصلاح را بر می گزید. یعنی در اینجا کاملا اصلاح طلب و رفرمیست هستم. بعد از اتحاد شوروی جهان ما بسیار ناامن تر، وحشی تر، جنگجوتر و ناعادلانه تر شده است. با شکست اتحاد شوروی ایده سوسیالیسم – هر چقدر هم ما بخواهیم اثبات کنیم آن جا سوسیالیستی نبوده است – ضربه ی بسیار سنگینی خورده است. اما علیرغم این تمایل، اتحاد شوروی شکست خورد و فرو پاشید و حالا وظیفه ی چپ ها یافتن دلایل بی طرفانه ی این شکست است.
من همچنان فکر می کنم تجربه ی شوروی بزرگترین تجربه ی بشریت – تا امروز – برای ساختن جهانی دیگر بوده است. جنبش چپ جهانی و جنبش سوسیالیستی نمی تواند بدون اعتنا به این تجربه، آینده خود را بسازد. زیر فشار سرمایه داری جهان رسم شده است که هر کس می خواهد خود را از این تجربه کنار بکشد و دامن خود را پاکیزه بکند و بگوید: «من نبودم!». من تاکید فراخوان سه جریان برای «گسست» از این تجربه را نمی فهم. این نوع برخورد به نظر من غیرمسئولانه و فرار به جلو است. برای کسانی که می خواهند در جهت نفی سرمایه داری و ایجاد سوسیالیسم در جهان مبارزه کنند، مگر می شود از این تجربه «گسست» کنند؟ به نظر من تاکید بر برخورد اصلاحی و تکاملی، منطقی تر و مسئولانه تر به نظر می رسد.

د.
با فروریزی «سوسیالیسم واقعا موجود» عده ای هم وسایل رزم خود را برداشتند و به خانه ی بغلی نقل مکان کردند و از آن جا با حدت تمام به جنگ با هم خانه ای های سابق خود مشغول شدند. در ظاهر هم حق با آن ها بود. خانه ی تازه آب و رنگ و ظاهری داشت، اما این که چهارستونی که خانه روی آن بنا شده چقدر مستحکم است، جای بحث و گفتگو بسیار دارد. ما حدود سی سال پیش هم وقتی داشتیم خانه ی خود را تعویض می کردیم به همین ظاهر توجه کردیم و مرعوب جلال و جبروت بیرونی شدیم، و غافل ماندیم که آن خانه به زودی فرو خواهد پاشید.
انتقال از جنبش جهانی کمونیستی به جنبش جهانی سوسیال دموکراسی، ساده ترین کاری بود که می شد در این بحران خانه خرابی کرد. اما من فکر می کنم این انتخاب آینده ای نخواهد داشت.
نقد سوسیال دموکراسی به معنای نفی آن نیست. سوسیال دموکراسی هم به به عنوان یک تجربه بشری برای حرکت به سوی سوسیالیسم با نقاط قوت و ضعف های بسیاری همراه بوده است و مبارزه برای سوسیالیسم باید از همه ی این تجارب بهره بگیرد. از این رو من نه دشمنی با آن و نه «گسست» از آن را هم درست نمی دانم.
در ابتدا اما بگویم که در رقابت بین دو جنبش عمده ی چپ جهانی، اگر زمان به عقب بر می گشت و ما مجبور به انتخاب بین این دو قطب رقیب می شدیم، من هرگز سوسیآل دموکراسی را انتخاب نمی کردم. زیرا اساس اعلام موجودیت آن بر پایه ی خیانت به صلح و دفاع از جنگ امپریالیستی بود. این حقیقت امروز به دلیل فرادستی سوسیال دموکراسی در جنبش چپ نادیده گرفته می شود. اختلاف در سال های انشعاب بین دو جریان عمده ی سوسیال دموکراسی جهانی اختلافات شدید و واقعی بود، اما آن چه کار را به انشعاب انترناسیونال ها کشاند، رای سوسیآل دموکرات ها به جنگ امپریالیستی و کشتار مردم بود.
امروز اما سوسیال دموکراسی با دو معضل بزرگ مواجه است. سوسیال دموکراسی هر چند در تمام سال های قرن گذشته تا فروپاشی اتحاد شوروی در رقابت با جنبش جهانی کمونیستی بوده است، اما بخشی از موفقیت های خود را مرهون وجود و حضور آن است. سرمایه داری جهانی برای مقابله با اردوگاه سوسیالیسم شوروی مجبور به تحمل رفرم ها و باج دادن هایی بود که سوسیال دموکراسی از این باج ها می خورد و فربه می شد و بخشی از موفقیت هایش ناشی از این واقعیت بود. این موقعیت امروز از بین رفته است. یکی از دلایل سقوط سوسیال دموکراسی و دولت های رفاه و تضعیف مداوم موقعیت آن ها در سال های اخیر همین است که «لولوی سوسیالیسم» از بین رفته است و سرمایه داری نه تنها دیگر باج نمی دهد، در صدد است هر چه داده را پس بگیرد.
دلیل دوم. سوسیال دموکراسی اساسا حاصل سازش طبقاتی و سرمایه داری دوران ثبات (و تا حدودی رفاه) است. سوسیال دموکراسی برای دوران های بحرانی و انقلابی نسخه ای ندارد. اکنون که دنیای سرمایه داری را – آن هم در مرکز خود – موج بحران ها فرا گرفته است، سوسیال دموکراسی بیشتر از گذشته دارد از روند روبه گسترش جنبش چپ کنار می ماند. در کشورهایی مثل یونان، اسپانیا، پرتقال، ایتالیا و… یعنی جاهایی که چپ جدید دارد متولد می شود، سوسیال دموکرات ها در برخی مواقع حتی نمی توانند در کنار معترضین قرار بگیرند.
این جنبش های ضدسرمایه داری، در مدل دو قطبی «جنبش کمونیستی – سوسیال دموکراسی» اساسا جایی ندارند. به همین دلیل هم هست که کسانی که از اردوی کمونیسم به سوسیال دموکراسی نقل مکان می کنند، انتخاب خود را تنها انتخاب وانمود کرده و این جنبش ها را نمی بینند.

ه.
جنبش چپ طبقاتی و ضدسرمایه داری امروز در اشکال جدیدی ظهور مجدد خود را در جهان اعلام کرده است. این جنبش در حال حاضر یک جنبش طبقاتی و اجتماعی است و در خیابان های مادرید و لیسبون و آتن و رم و سایر شهرهای اروپایی و نیز شهرهای مختلف آمریکا خود را متشکل می کند.
شاخه ی دیگر این جنبش بزرگ، در آمریکای لاتین در شکل دیگری در جریان است. جایی که مدعی ساختمان «سوسیالیسم قرن بیست و یکمی» شده است و راه ها و تجربه های نوینی را بر تجارب غنی چپ جهانی می افزاید.
این جنبش ها قطعا شکل سیاسی جدیدی برای چپ خواهند آفرید. این جنبش ها درست مثل جنبش های نیمه ی دوم قرن نوزدهم و دوران ظهور مارکسیسم در قلب سرمایه داری اروپا – و تا حدودی آمریکا – در حال ایفای یک نقش تاریخی هستند. مارکسیسم بر شانه ی جنبش های کارگری قرن نوزدهم شکل گرفت و چپ قرن بیست و یکم هم احتمالا بر پایه ی همین جنبش های ضد سرمایه داری – و اتکا بر همه ی تجارب یک قرن و نیم گذشته – شکل خواهد گرفت. من امیدوار هستم که بر پایه ی جنبش های طبقاتی و اجتماعی و سوسیالیستی که امروز در قلب کشورهای اروپایی تا کشورهای آمریکای لاتین جریان دارد، چپ جدید خود را سازمان خواهد داد.
آن چه امروز می توان با اطمینان بر آن صحه گذاشت این است که سخن گزافه ی «سرمایه داری پایان تاریخ»، تنها دو دهه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی بار دیگر در سرتاسر جهان به چالش گرفته شده و چپ در اشکال متنوع و گسترده ظهور خود را اعلام می کند.

چپ آن است که خود می گوید!
قسمت پایانی این یادداشت را به مسائل درونی چپ متمرکز می کنم. زیرا به نظر من، آن چه چپ را در حال حاضر بیش از اندازه ضعیف و ناتوان می سازد، قیام چپ علیه چپ است. متاسفانه واقعیتی است که چپ خود به بزرگترین دشمن خود تبدیل شده است و به قتل عام سیاسی بغل دستی های خود مشغول است. این وضعیت در کشور ما به صورت حادی بروز کرده است.
می خواهم بگویم چپ بیش از آن که به دنبال «گفتمان مشترک» باشد، باید به دنبال راهی برای درمان بیماری خودمحوری و سکتاریسمی که همه ی چپ را به جان هم انداخته بگردد. تا این بیماری درمان نشود و یا دست کم تخفیف نیابد، «گفتمان مشترک» هیچ گاه غلبه نخواهد کرد و بر بخش بخش جریان های چپ چه در ایران و چه در سطح جهان، «گفتمان من» حاکم خواهد بود.
من در قسمت قبلی کوشیدم این را بگویم که چپ در جهان امروز ما بسیار متنوع و رنگارنگ است، و هر بخش آن شانس ها و امکانات خود را دارد. اینجا می خواهم اضافه کنم، چپ هر کسی است که خودش را «چپ» می داند و اعلام می کند. این یک نکته ی کلیدی است. اگر این مساله پذیرفته نشود که چپ کسی است که خودش را چپ می داند و چپ را کسی بدانیم که ما تعریف می کنیم، به مشکلات بزرگ و لاینحلی برخورد خواهیم کرد. در آن صورت باید دنبال مرکزی بگردیم که «چپ» را تعریف و بر «چپ بودن» افراد و جریانات مهر تایید بزند. در این زمینه تجربه های زیادی وجود دارد که همه شان ناموفق و حتی فاجعه بار بوده اند. در دوره هایی مراکزی در سطح جهانی (انترناسیونال ها) به وجود آمدند که بر احزاب و جریانات سیاسی مهر تایید و یا عدم تایید می زدند. همواره کوشش می شد که نظرات مارکس (و از سوی عده ای لنین) معیار تعریف چپ قرار گیرد. اما این ها همه ناموفق بوده است؛ زیرا از نظرات مارکس و لنین هم به اندازه ی آدم های تفسیرکننده، تفسیر وجود داشته است.
برای حل این معضلات نخستین گام این است که پذیرفته شود، «چپ» به تعبیر امروزه ی ما ایرانی ها، «ولایت فقیه» ندارد، هیچ مرکزی نیست که تعیین کند چه کسی چپ است و به سوسیالیسم وفادار است و چه کسی نیست. اصل باید بر این قرار گیرد، که چپ آن کسی است که خود می گوید، یعنی می گوید مخالف نظام سرمایه داری و هر نظام متکی بر مناسبات ناعادلانه و تبعیض آمیز است و در راه برقراری یک جامعه ی ضدتبعیض و انسانی که ما سوسیالیسمش می نامیم مبارزه می کند.
به نظر من همین برای قبولی در امتحان کافی است.

«گفتمان من»
کسی در زیر مقاله ی نادر عصاره در اخبار روز کامنت گذاشته بود که: تو همانی که در کنفرانس استکهلم شرکت داشته ای، بنابر این تو را چه به چپ؟ در همین نظرهایی که در پای مقالات گذاشته می شود، آقای عیسی صفا حکم داده است که فدائیان (اکثریت) و اتحاد فدائیان خلق ماهیت ضد کمونیستی دارند.
من می خواهم بگویم تمام درد چپ را در بحث اخیر، اگر بخواهیم خلاصه و فشرده کنیم، در همین نحوه ی برخورد با خود و دیگران است. ما امروز به تعداد آدم هایی که خود را چپ می دانند، مرکز برای تعیین هویت بغل دستی های خودمان داریم. هر فرد، گروه و حزبی به خود حق و اجازه می دهد، که دیگران را وارد اردوگاه چپ کند و یا از آن اخراج کند – در مورد ما ایرانی ها البته بیشتر اخراج حاکم است – . دلایل این اخراج ها گاه تا حد غیرقابل باوری ساده و نسبت به آرمان های سوسیالیستی پیش پا افتاده است. این دلایل در بسیاری از مواقع به نفی مبارزه در راه سوسیالیسم، دست برداشتن از مخالفت با نظام سرمایه داری و امثالهم از سوی کسانی که مورد اتهام قرار می گیرند هم بر نمی گردد، کافی است کسی، جریانی یا حزبی تشخیص دهد، که در این مرحله از مبارزه بهتر است از این راه برود، یا با این نیروها گفتگو کند، یا نکند. همین تشخیص برای آن که از سوی عده ی دیگری حکم اخراج او از «چپ» صادر شود، کافی است. به همین دلیل است که من می گویم به تعداد آدم ها و افراد و جریانات «گفتمان» در سطح جنبش چپ داریم که متاسفانه این «گفتمان» ها به عنوان معیار و ملاک چپ بودن مورد استفاده قرار می گیرد. یعنی این که فعلا در جنبش چپ به جای گفتمان مشترک، «گفتمان من» حاکم است و هر کس خود را مرکز تعیین و تعریف «چپ» در سطح ایران و حتی جهان می داند.

«گفتمان مشترک»
اگر بتوانیم خود را از «گفتمان من» نجات دهیم و یا دست کم آن را تا حدودی تعدیل و تضعیف کنیم، آن گاه در خواهیم یافت که «گفتمان مشترک» بین ما چپ ها بیش از آن است که غالبا به آن توجه می کنیم. در اینجا من «گفتمان کلان» یا همان «گفتمان سوسیالیستی» را مدنظر دارم. نباید تاکتیک های معین و روزانه و یا حتی میان مدت سیاسی را با این گفتمان کلان یکی کرد. چگونگی عبور از استبداد حاکم به دموکراسی، معیار و میزان چپ بودن و سوسیالیست بودن نیست. تاکتیک های سیاسی غالبا ربطی به گفتمان های عمومی ندارند. در کشور ما امروز «رادیکال ترین» تاکتیک های سیاسی در برابر حکومت از سوی دو جریانی مطرح می شود که بیشترین دشمنی ها را با چپ دارند.
اگر چنین درکی (درک عام و یا کلان) را از گفتمان چپ مورد نظر قرار دهیم، آن گاه می توان گفت که «گفتمان مشترک»ی وجود دارد. گفتمانی که بخش های مختلف چپ – با همان مفهوم ضد تبعیض و ضدسرمایه دارانه– روی آن ها توافق نظر دارند. مخالفت با سرمایه داری، آرمان سوسیالیستی، توجه به عدالت اجتماعی و اقشار پائین جامعه، مخالفت با تبعیض و برتری جویی طبقاتی و نژادی و جنسیتی از جمله مواردی هستند که در تمام بخش های چپ روی آن ها کمابیش توافق وجود دارد، شاید فقط درک ها متفاوت باشد. این موارد همان هایی هستند که اردوی وسیع و رنگارنگ چپ را در برابر اردوهای رقیب و یا مخالف (دشمن) متمایز می سازند.
در این گفتمان عمومی یک موضوع است که توافق و هم نظری روی آن کمتر وجود دارد. این موضوع، مساله دموکراسی است. بیشترین ناهماهنگی و اختلاف بین طیف های مختلف چپ در این مورد وجود دارد و از همین نظر هم باید بحث های بیشتری در مورد آن صورت بگیرد.

اتحادهای کوچک – آتش بس بزرگ
وقتی از اتحاد و وحدت چپ سخن گفته می شود، باید کوشید تا درکی واقعی و عینی از آن را در سرلوحه ی فعالیت های خود قرار داد. وحدت بین گروه های همسو می تواند به وجود بیاید و به وجود هم می اید، اما وحدت چپ در کلیت خود یک سراب است که هرگز عملی نخواهد شد و احتیاجی هم به عملی شدن آن وجود ندارد. احزاب و جریان های چپ بر اساس آرمان های عمومی خود (گفتمان کلان) یک جبهه ی عمومی در برابر سرمایه داری جهانی و گرایشات ارتجاعی تشکیل می دهند. اگر این «گفتمان عمومی» جای «گفتمان من» را بگیرد، آن گاه می توان امیدوار بود که جریان های چپ به سیاست دشمنی با یکدیگر، تضعیف و تخریب مداوم یکدیکر پایان دهند، تنوع در صفوف خود را بپذیرند و از سیاست تخریب و دشمنی به سیاست گفتگو و همکاری – در جاهایی که امکان پذیر است – روی بیاورند. یعنی یک آتش بس سراسری در جبهه ی چپ برقرار شود. به این معنا که نقد و انتقاد جای دشمنی و کوشش برای تخریب و نابودی دیگران را بگیرد.
برای فعالیت های مشترک معین تر، به توافق های سیاسی نیاز است. در این عرصه نمی توان شاهد یک «گفتمان مشترک» بین چپ ها بود، اما می توان «گفتمان های مشترک» بین گروه ها و دسته جات بزرگتر چپ را ایجاد کرد و کوشش کرد که این گفتمان ها از دشمنی با یکدیگر و تخریب یکدیگر پرهیز کنند و این واقعیت را مدنظر قرار دهند که ان ها از راه های مختلف به سوی یک هدف بزرگ و عمومی یعنی خوشبختی مردم و پایان دادن به ظلم، استبداد، تبعیض و استثمار حرکت می کنند. 



     از : برزویه طبیب

عنوان : عمل مقدم است
هسته متمایز مقاله رفیق تابان را میتوان چنین خلاصه کرد ۱- ادعای چپ بودن بر عمل مقدم است ،بنابراین معیاری برای تمایز سره از ناسره قایل نمیشویم و بهانه این سخاوت ،عدم تمایل به محدود کردن دایره شمول چپ است . این نظر کیفیت را فدای کمیت میکند . هرچند که تاکتیک های مقطعی و یا حتی میان مدت را دلیلی بر اخراج نیرویی از این دایره نمیدانم ،ولی عمل را بر ادعا و عدم تناقض اساسی هر تاکتیک را با استراژی دراز مدت چپ ،اساسی میدانم. مثلا حزب سوسیال دموکرات ویا هرنام دیگری که موافق حمله به ایران باشد( عدول ازنترناسیونالیسم) با یک من عسل گفتمان دموکراسی و رفاه وحقوق بشر هم ،شیرین (چپ )نمیشود . نظر دیگر رفقا و دوستانی که درباره حقوق بشر مینویسند را به این نکته جلب میکنم که حقوق بشر مطروحه در اعلامیه مربوطه وجه اشتراک ما با دیگر نیروهای مترقی است .ولی مسئله پیدا کردن هویت متمایزی برای چپ ،هویتی پیگیر تر ،برای چپ است برزویه طبیب
۴۹۵۷۵ – تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۱       

     از : نامی شاکری

عنوان : جنبش، سازمان, حزب و…
“چپ جدید” یک جنبش است و مهمترین ویژگی این جنبش (در جهان بعد از جنگ سرد) این است که نظام موجود را نقد می کند اما هنوز جسارت و دانش “نفی” آنرا ندارد. با “نفی” این نظام، ضرورت پاسخ به “نظام آلترناتیو” مطرح می شود که امری ذهنی و حاصل تحلیل عینی وضعیت است. جنبش ها اصولا محصول مواجهه با وضعیت عینی اند و از درون آنها جریان های سیاسی “نفی” کننده، سازمان دهنده و رهبری کننده به “نظام آلترناتیو” پدید می آیند. از سازمان های مختلفی که از درون جنبش ها به وجودمی آیند، “احزاب” عالی ترین سازمان فعالیت سیاسی و ناظر به منافع گروه های اجتماعی مشخص اند. “تعامل و همگامی با قبول اختلاف در عقیده” (دریا دل توانا) در جنبش ها, امری معمولی، در سازمان های سیاسی, امری ممکن و در احزاب امری ناپدبرفتنی است، چرا که مبارزه ی حزب برای اسقاط نظام حاکم و کسب قدرت سیاسی جهت برپایی نظام آلترناتیو، امری پیچیده, خطیر و مستلزم حداکثر دقت در عملیات بر اساس اصل هزینه/ فایده است.
در جنبش چپ (اعم از قدیم یا جدید) البته که حکم اخراج “کسی، فرد جریانی یا حزبی تشخیص دهد، که در این مرحله از مبارزه بهتر است از این راه برود، یا با این نیروها گفتگو کند، یا نکند…”(ف.تابان) نه موضوعیت دارد و نه پذیرفته است. اما در حزب, (به ویژه حزب کمونیست) هر موضعگیری، رفتار و اقدام سیاسی حساب و کتاب دارد و بر اساس استراتژی مایل به “نظام آلترناتیو” اتخاذ می شود و البته که غفلت مکرر از آن, مستوجب اخراج است.
تا گروه های اجتماعی مختلف المنافع وجود دارند, کشمکش و مبارزه ی سیاسی برای کسب قدرت یا اشتراک در قدرت وجود دارد و در جهان مدرن سازمان ها و احزاب سیاسی, مناسب ترین دستگاه های وصول به اهدافند. برای آنها که به مفهوم طبقه و مبارزه ی طبقاتی در جوامع قائلند، حزب کمونیست (با ساختار اساسی پیشنهادی لنین) عالیترین “راهکار و ابزار” مبارزه است.
“چپ جدید” در سرگشتگی از تجربه ی اتحاد شوروی و لنین و بی اعتمادی به سوسیال دمکراسی و (یورو کمونیسم)، برای زایش سازمان های تعریف کننده ی “نظام آلترناتیو”، تا مدت ها در جوش و خروش خواهد بود, اما راه دوری نخواهد رفت.
۴۹۵۷۲ – تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۱       

     از : مسعود راد

عنوان : اعلامیه جهانی حقوق بشر: ملاک عدالت طلبیِ اجتماعی
لطف و ابراز نظر دوستان، بخصوص مشارکت جناب تابان در بحثهای جانبی بسیار شوق انگیز است و از این نظر به همه تبریک میگویم. اما چند نکته را لازم به ذکر دیدم.

اول، در پاسخ جناب زنگنه معتقدم اصولا مطرح کردن لفظ اقلیت با مبانی حقوق بشر سازگاری ندارد از آن رو که از دید منشور جهانی حقوق بشر تفاوتی در بین ابناء بشر نیست. به نظر من هم طرح هرمطلبی که به هر لحاظ به تفاوت آدمها بپردازد و گروهی را به گروه دیگری ارجح کند تنها تخم نفاق و بدبینی می پاشد و ارزشهای انسانی دیگری را نادیده میگیرد. از این رو در قانون اساسی مترقی ایران آینده میبایستی از ذکر هر نکته ای که ایرانیان را دسته بندی کند پرهیز شود. منجمله بحث مذهب رسمی و دینهای مجاز است که معتقدم از نکات بارز مغایر حقوق بشر در قانون اساسی حکومت اسلامی است.

دوم، لفظ عدالت اجتماعی است که به نظر میرسد بعضی از دوستان ترجیح میدهند از آن بجای «حقوق بشر» استفاده کنند. در مقام مقایسه این دو معتقدم که لفظ و حتی مفهوم «عدالت اجتماعی» تعریف دقیق و مشخصی ندارد و میتواند مورد تعبیر و تفسیر و سوء استفاده قرار گیرد، اما حقوق بشر تعریف خاص و مشخصی دارد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن به روشنی و به شکل جامعی تبیین شده است. به عبارت دیگر عدالت اجتماعی مفهوم عامی است که در حقوق بشر به صورت خاص و بند بند تعریف شده و خارج از آن نیست. پس استفاده از لفظ حقوق بشر بجای عدالت اجتماعی را ترجیح است.

نکته بعد تاکید بر کامنت جناب پیروز است بخصوص آنجا که در مورد منشور حقوق بشر نوشتند: «گرچه این منشور تمام خواسته های سوسیالیستی را در بر نمیگیرد ولی با توجه به نتایج انتخابات دنیا , شاید بیش از نیمی از دنیا سوسیالیست نباشد و در حال حاضر شاید مهمترین وظیفه ” چپ ” گرد آمدن زیر این پرچم باشد .»

از توجه تان متشکرم
۴۹۵۶۹ – تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۱       

     از : دریادل توانا

عنوان : نقد ونظر یا شعار و تهمت؟؟
ضمن سپاس از دوست عزیزم جناب آقای تابان و همه عزیزانی که با نقد و نظر خویش در راه دستیابی به تعامل و تفاهم در جنیش چپ گام نهاده اند با عرض نمایم که :
نمیدانم چرا پس از سالها از گسست جنبش و فعالین چپ از خام اندیشی و ساده انگاری در برخورد با آرای فلاسفه عصر مدرنیته، و با وجود این همه منابع و امکانات و تجربه ، هنوز شاهد تهمت زنی و ……. علیه جنبش چپ وفعالین برجسته این جنبش هستیم ؟
در حالیکه ضمن احترام به همه این عزیزان پیشنهاد می کنم در تفسیر و تحلیل مواضع و موقعیت چپ در گذشته تاریخ ایران باید بر موقعیت مکانی و تاریخی رویدادها ، سیاست های راهبردی ، شخصیت ها از منظر روانشناسی ، بستر تاریخی آن اتفاقات و……… پرتو افشانی نمود و با در نظر گرفتن متن (text)و بستر تاریخی آن (context) مواضع چپ و فعالین آن رامورد ارزیابی دقیق قرار داد . تا جنبش چپ ضمن پالایش دیدگاهها، بدور از دگماتیزم ایدوئولوژیک به اصلاح خویش اقدام نماید.واقعیت آنست که بسیاری از ما فعالین چپ در نهایت خام اندیشی با نهادهای سیاسی – اجتماعی و حتی اقتصادی برخورد کردیم.
به امید تعامل و همگامی با قبول اختلاف در عقیده – د- توانا- ایران
۴۹۵۵۵ – تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۱       

     از : ف. تابان

عنوان : به آقای روزبه صالحی
روزبه عزیز. به مسائلی اشاره کرده اید که هم بسیار مهم و هم بسیار غامضند و طبعا در یک کامنت نمی توان به آن ها پاسخ داد و بیشتر از آن، پاسخی همه جانبه نیز از من بر نمی آید.
در مورد اول طبیعی است که امروز اعتراض اصلی جنبش های ضدسرمایه داری جهانی متوجه سرمایه های ملی – بانکی است که حکومت خود را بر سراسر جهان گسترانده و به نظر من جنبش های اعتراضی در دیدن این واقعیت صحیح عمل کرده اند. این که تضادهای داخلی سرمایه داری تا چه میزان گسترش یابند و در کنار آن تضادهای جغرافیایی سرمایه داری چطور عمل کنند، موضوعی است که کار اقتصاددان های چپ و ضدسرمایه داری را می سازد و من ارزیابی معینی ندارم. اما من بنابر روحیه و اصل حداکثر همکاری ها، معتقدم که از هر کس می شود باید در این مبارزه استفاده کرد و در کنارش قرار گرفت.
در مورد دوم یعنی مشخصه های چپ جدید، من کوشیده ام تا حد ممکن از دادن تعریف خودداری کنم و به همان «انتخاب اجتماعی» بسنده نمایم. یعنی آن که چپ را انتخاب می کند – با همان مفاهم تاریخی شناخته شده از آن – چپ است. برخی دوستان مصر به تعریف هستند و تعاریفی هم می دهند که به نظر من نمی تواند مورد توافق عمومی قرار بگیرد. هر تعریفی الزاما دامنه ی چپ را محدود خواهد کرد.
در مورد چپ جدید هم بنابر این من کوشش نکرده ام تعریفی به دست بدهم و نمی توانم هم تعریفی به دست بدهم. آن چه من گفته ام ابراز این امیدواری است که چپ اجتماعی و طبقاتی که امروز در اروپا به میدان آمده است بعد از مدتی بتواند سیمای سیاسی (و شاید تشکیلاتی) خود را هم ارایه دهد و به نظرم خواهد توانست این کار را بکند. من فکر می کنم اساس این سیمای جدید باید قرار دادن جنبش های چپ بر روی دو پای دموکراسی و عدالت اجتماعی باشد.
دوری و نزدیکی شاخه های مختلف چپ را اما این تعاریف تعیین نمی کند. آن چه من در پاسخ به آقای زنگنه گفتم فقط یک واقعیت اتفاق افتاده است، یعنی در جبهه ای که امروز در خیابان های اروپا تشکیل شده است، کمونیست ها در کنار بقیه معترضین قرار دارند و سوسیال دموکرات ها در اکثر مواقع متاسفانه حضور ندارند – اگر در جناح روبرو نباشند – به نظر من یک دلیل این موضوع خصلت ضدسرمایه داری این نیروهاست. شاید به این خاطر که این خصلت در سوسیال دموکراسی به حداقل رسیده است.
۴۹۵۴٣ – تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۱       

     از : روزبه صالحی

عنوان : عنوان : آقای تابان مولفه ها چپ جدید کدامند ؟
آقای تابان خسته نباشی !
مقاله تان تفسیری بود بر احوال گرایش چپ موجود نزد اپوزوسیون خارج کشور . تاکنون ۲۶ نظر پیرامون مقاله ارائه شده است . شما به اعتراضات زحمتکشان یا ۹۹ که نخست از وال استریت آغاز شد و شما در مورد سوسیال دمکراسی اروپایی فرموده اید . ” با این حال من می پذیرم که کمونیست ها به چپ جدید بسیار نزدیک تر هستند تا سوسیال دموکرات ها و آن ها امروز در جبهه عمومی چپ حضور دارند. این چپ جدید را البته من «نتراشیده ام» در خیابان های آتن و مادرید و لیسیون و رم حضور خودش را دارد اعلام می کند. این که این چپ جدید «هیچ شباهنی» به فدائیان اکثریت و اتحاد فدائیان ندارد را خود آن ها باید توضیح بدهند. دوست گرامی زنگنه. من فکر نمی کنم در مورد سوسیال دموکراسی «کم لطفی» کرده باشم. اتفاقات «امتیاز» داده ام. وگرنه این سوسیال دموکراسی امروز در یونان و اسپانیا و جاهای دیگری هم در برابر تظاهرات ضدسرمایه داری قرار گرفته است متاسفانه ” . شما تبیین مولفه چپ جدید را به اکثریت و اتحاد فداییان محول می کنید . اما پرسش های من از جنابعالی بوده که با هدف بیشتر دانستن من آنها را می آورم :
۱ – نئولیبرلیسم نمود جدید بخش سرمایه های مالی – بانکی است که در پرتو مکتب اقتصادی واشنگتن ( مدل فریدمن ) چنان از یکه خواری فربه شده که نحیف شدن سرمایه داری صنعتی و اجیر کردن بخش های بازرگانی و خدماتی توزیعی مصداق سیاست آن می باشد . آیا صرف اینکه سرمایه داری مالی – بانکی مولود سرمایه داری صنعتی است می شود براحتی از چالش درون سرمایه داری عبور کرد یا می توان دقت کرد که در بحران سوم از سری بحران های ادواری سرمایه داری این بخش تا چه مدتی توان تحمل صدمه را دارد و اعتراض مقطعی آن در کنار اعتراض ۹۹ ها را چگونه می بینید.
۲ – چپ جدید از نظر شما چه مختصاتی دارد . زیرا شما نیز آنرا در اعتراض های خیابانی آتن ، مادرید ، لیسبون و… به ما نشان می دهید . بنابراین می توانید مصداق هایی از آن را بیان فرمایید تا در فهم ما از واژه چپ جدید کمکی کرده باشید. قطعا بهتر از من تسلط تئوریک دارید که فهم واژه ها قرار دادی بوده و به تناسب زیست اجتماعی تبیین می شود . پس وقتی می پذیرید که کمونیست ها به چپ جدید بیشتر نزدیک هستند تا سوسیال دمکرات ها . بنابراین از نگاه شما مختصات مبنای تعیین نزدیکی و دوری را در قامت دو نحله چپ سنتی و چپ دمکرات چه می باشد. در پایان از بردباری شما و مطالعه نظرات خوانندگان و پاسخگویی تان به سهم خود تشکر می کنم . زیرا شما به موازات تداوم گفتگو با عناصر سرشناس با خوانندگان علاقمند چپ نیز از در گفتگو درآمده اید. روزبه صالحی
۴۹۵٣۷ – تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱٣۹۱       

     از : Hadi shahab

عنوان : از اینکه کامنت من را مورد نظر خود داشتید کمال تشکر را دارم.
آقای همایون محترم،
از اینکه کامنت من را مورد نظر خود داشتید و با سوالات و تشابه من به «خروس جنگی» به ان جواب دادید کمال تشکر را دارم.

نوشته من صرفا برای خانوم یا آقای جنبش شکست نخوردگان بود. اما دلیل ادب نمیدانم که سوال شما را بی جواب بگذارم:

سوال کرده اید که : شما واقعا در کره ی زمین زندگی می کنید؟
جواب : بله . فکر میکنم که سوال شما جدی بوده باشد. پس جواب ان هم آری است.

سوال دوم این بود:
در کجای کره ی زمین باد جنبش از چپ می وزد؟
جواب: در همه جا هر جا که انسانی برای حد اقل ترین حقوق خود و خانواده اش یا دستمزدش یا پل بیکارییاش مبارزه میکند. در ایران مبارزه کارگران را حتما در همین سایت دنبال میکنید یا مبارزه مردم اسپانیا ، پرتقال , یونان و سایر جاها .

سوال سوم شما:
آن ها که می خواهند به قدرت و سرمایه نزدیک شوند که مجیز سرمایه را می گویند، پرچم سرخ بر نمی دارند! امروز پرچم سرخ برداشتن جز تحمل داغ و درفش چه دارد که کسی بخواهد به دروغ آن را برافراشته سازد؟
جواب : حتما در خاطر دارید که سه سال پیش در جریان انتخابات سال ۸۸ در ایران ستاد تبلیغات موسوی ، کروبی و احمدی نژاد چه سرود هایی را برای تبلیغات خود میگذاشتند. (سر اومد زمستون و نظیران سرودها. از دعای کمیل خبری نبود ).
حتما در آخرین خبرها شنیده ا ید که احمدی نژاد مدعی شده این اوست که میخواهد بیشتر پول جیب مردم بر یزد و این مخالفانش هستند که جلوی او را گرفته اند. هدف از نوشتن پرچم سرخ و داس چکش اهداف پو پو لیستی حاکمین نظام جمهوری اسلامی بود. این درست است که برای رسیدن به قدرت باید مجیز سرمایه را بگویند. اما برای فریب افکار مردم این آقایان و خانمها میگویند که چپ هستند. همنطور که گفته اند اگر لازم به حفظ نظام اقتضا کند نماز و روزه را هم کنار خواهند گذاشت …

خوشحال نشدم که شما در آخر نوشته اید : ” با وجود چپ هایی مثل شما سرنوشت ما همینی خواهد ماند که هست!”
فکر میکنم که عامل سرنوشت ما جمهوری کثیف اسلامی است و نه آدمهایی مثل من و شما.

سرنگون باد نظام کثیف جمهوری اسلامی
در این راه پیروز باشید

هادی شهاب
۴۹۵٣۶ – تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱٣۹۱       

     از : رضا اسدی

عنوان : حد و مرز استفاده از واژه”چپ”
به نظر میرسد، آنچه که به عنوان واژه “چپ” در سیاست جهانی به کار میرود متفاوت از آن است که در میان ایرانیان، بحث کنندگان و نظر دهندگان این مقاله جریان دارد. ملاک”چپ گرایی” میتواند در درون یک حاکمیت، پارلمان،حزب، گروه های عقیدتی سیاسی، گرایش های مختلف ایدیولوژیک و دگر اندیشان وجود داشته باشد. و همانطور که آقای تابان هم به آن اشاره نموده است “چپ بودن” یک انتخاب فردی است. بدین صورت میتوان بین دو فرد و تا ابعاد گسترده تری به وجود بیاید. پس ممکن است که اعضای یک پارلمانی که تماماٌ از درون قوانین و ضوابط یک حکومت و یک دست انتخاب شده اند، باشند تعدادی از آنها که به چپ،راست و غیرو گرایش داشته باشند.
اینکه تصور شما از “چپ بودن” به مفهوم اتنخاب مارکسیسم و یا هر شاخه دیگری از آن است، باعث میشود تا یک خط قرمزی بین خودتان و توده مردم بکشید و حتی از دیگر مارکسیت ها نیز جدا بمانید. آیا بهتر نیست که وازه “چپ” را رها کنید و فقط به چهارچوب اهداف سیاسی، پیشنهادات،نقطه نظرات، خواسته ها، و عقاید گروهی و فردی خودتان بچسبید و در جهت همبستگی و گسترش دموکراسی و تحمل گرایی بحث کنید و قدم بر دارید؟
۴۹۵٣۲ – تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱٣۹۱       

     از : غلامرضا زنگنه

عنوان : بحث و گفتگو
باز هم از آقای تابان قدر دانی می کنم, چرا که مصرانه سعی می کنند که در جهت رفع سوء تفاهمات بکوشند.می گویند بحث, بحث را هم به دنبال می آورد. مهمترین دست آورد این سه جریان درجهت وحدت, روزنه ای است که به سوی امید برای اتحاد, باز کرده اند. برخی از دوستان در کامنت های خویش به درستی نوشته اند که نیروی چپ می تواند همه نیروهای معتقد به عدالت اجتماعی که در جهت کنترل سرمایه به نفع طبقه کارگر و زحمتکشان تلاش می کنند را در بر بگیرد.از راستترین بخش آن که به طبقه میانه جامعه نزدیک است تا رادیکالترین آن که با آنارشیسم بیش از چند قدم فاصله ندارد.حال در این طیف وسیع چپ بزرگ که امیدوارم تشبیه به دینوساریای بزرگ نشود عواملی را باید احترام گذاشت تا بتوان همه با هم کار کنند.از جمله همانطور که دوستان دیگر هم گفته اند احترام به دمکراسی و حقوق بشر در درون خود جنبش است .پرهیز از باند بازی برای گرفتن رهبری در دست , چنانکه در برخی از سازمانها اتفاق افتاده است, دوری از عدم همکاری به دلایل شخصی و عوامل دیگر می تواند اعتمادسازی کند و راه را برای اتحاد فراهم سازد.نکته دیگر در تمام بحث ها من ندیدم که اشاره ای به قوم ها و یا ملت های ایرانی بشود. از آنجا که افرادی همچون من در اقلیت خواهیم بود و ممکن است به عنوان فراکسیون چپ کرد, در چپ بزرگی که قرار است شکل بگیرد, فعال باشیم , دوست داشتم که نظر شما آقای تابان یا دوستان محترمی که کامنت در زیر سات گذاشته اند و از دمکراسی و حقوق بشرنوشته اند را بدانم.
با تشکر
۴۹۵۲٨ – تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱٣۹۱       

     از : همایون

عنوان : در کره ی زمین زندگی می کنید؟
جناب آقای هادی شهاب شما واقعا در کره ی زمین زندگی می کنید؟ در کجای کره ی زمین باد جنبش از چپ می وزد؟ آن ها که می خواهند به قدرت و سرمایه نزدیک شوند که مجیز سرمایه را می گویند، پرچم سرخ بر نمی دارند! امروز پرچم سرخ برداشتن جز تحمل داغ و درفش چه دارد که کسی بخواهد به دروغ آن را برافراشته سازد؟
شما متاسفانه مظهر همان «گفتمان من» این مقاله هستید و به قول آقای اردشیر زارعی قنواتی مثل «خروس جنگی» به این و آن می پرید. با وجود چپ هایی مثل شما سرنوشت ما همینی خواهد ماند که هست!
۴۹۵۲۴ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : خسرو د

عنوان : مقاله ای درخور تأمل
متن آقای تابان اگر چه نمی تواند مانیفست همه نیروهای چپ باشد، اما می تواند سرآغازی برای چنین رشد خطیری باشد. دوستان نظرات خوبی دادند و نیاز به تکرار آنها نیست، لیکن مهمترین نتیجه ای که می توان از این مقاله گرفت، آن است که اپوزیسیون چپ را تشویق کند که به قول آقای اردشیر زارعی قنواتی از حالت “خروس جنگی” در بیایند. یکی دو روز پیش، در خصوص اعتراض ۳ تن از اعضای شورای موقت سوسیالیستها به “فراخوان دو سازمان فدایی و شورای موقت …”، در کامنتی نوشتم: در تمام سازمانهای سیاسی پژوهشگرانی هستند که تحقیقات دانشگاهی فراوان انجام داده اند. در کدام تحقیق دانشگاهی منتقدان به هم دشنام می دهند و یا دروغ می گویند؟ چنین پژوهشی مورد پسند هیچ استادی قرار نمی گیرد. اما متاسفانه اغلب اپوزیسیون ایرانی پس از سه دهه هنوز به این درجه از رشد نرسیده اند که باید ضمن احترام و مدارای حال یکدیگر، به طور مستند سخن بگویند. این در حالی است که همه ما آگاهیم که هیچ نیرویی به تنهایی قادر به تغییر چنین رژیمی نیست، و از این هم آگاهیم که نقدهای خصمانه و دروغین و غیر مستند ما به هیچوجه سبب نمی شود که احزاب و سازمانهای ریشه دار ایران داوطلبانه به حیات خود خاتمه دهند.”
این نقیصه از انجا ناشی می شود که ما آن گونه که شایسته و لازم است در قبال کشور خود احساس مسوولیت نمی کنیم. این ناشی از عدم پختگی ماست. باید این خصایل کودگانه را از خود دور کنیم و با منتقدان خود در اپوزیسیون همسو همان گونه رفتار کنیم که از انها انتظار چنین رفتاری می رود. در ساده ترین حالت می توانیم این مثل ایرانی را آویزه گوش خود کنیم که “احترام، احترام می اورد.” اگر ما در سی و اندی سال گذشته فقط با تکیه بر همین مهم به تربیت خود می پرداختیم، حالا کشور ما اینجا قرار نداشت. اما، جلوی زیان را هر زمان بگیری، باز سود است. از همین حالا می توانیم شروع کنیم. درود بر همه شما!
۴۹۵۲٣ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : Hadi shahab

عنوان : دروغ اصل سیاسی اینهاست
جنبش شکست نخوردگان محترم ،
من فکر میکنم که اینجا دچار یک خوش بینی و توقع بسیار نابجا از سوی ماکیاولیستاهای وطنی شده ای.
همانطور که پیشینه این حضرات نشان میدهد دروغ گویی اصل سیاسی اینهاست . یک روز با دشمنی با امریکا ان را ضدیت با امپریالیسم تفسیر میکردند .. امام ضد امپریالیسم اینها میگفت که طرفدار کارگر و برزگر است .. جمهوری خواهان
ملی امروز آنوقت از بند جیم قانون اساسی و .. دفاع میکردند. دیدیم که کارگر و دهقان این نظام آقا زاده های رفسنجانی ، کروبی، خامنه ای و در کل درباریان امام جنایتکار بودند …
حد اقل بیش از سی سال است که برای هر کسی روشن شده که دفاع از طبقه کارگر و زحمتکشان در انحصار چپ است و بس. آقای رضا پهلوی در مصاحبه ای که با حشمت ریسی داشت به صراحت گفت: “که چپها در طول تاریخ وظیفه دفاع از
فقرا را بعهده داشته اند. . ” ) اما از آنجا که این ماکیاولیستاهای وطنی (بخوان سب.، …) میدانند که باد جنبش از چپ میوزد وچون عاشق قدرت و سرمایه اندوزی هستند میشوند موج سوارجنبش مردم. به همین خاطر من تعجب نمیکنم که اینها بوقتش با پرچم سرخ و داس و چکش بمیدان بیایند البته فقط و فقط برای قدرت و سرمایه اندوزی خودشان و نه کارگر و آدم زحمتکش.

اینها هیچ وقت اهداف خود را روشن بیان نمیکنند. دروغ اصل سیاسی اینهاست..

هادی شهاب
۴۹۵۱۹ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : منشور جهانی حقوق بشر
راجع به فرمایش جناب تابان که ” اما این نکته را هم می خواهم توجه بدهم که منشور حقوق بشر در اساس خود در صورت اجرا بیشتر به ایجاد یک دموکراسی سیاسی منجر می شود که لازم است اما کافی نیست.” باید توجه داشت که این منشور تنها مربوط به حقوق سیاسی نیست و ماده ۲۵ بنقل از ویکیپدیای فارسی چنین است :

” • ماده ی ۲۵

۱. هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، من جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره مند گردد.”.

این منشور زمانی نوشته شده بود که ” چپ ” ها در کمال قدرت بودند و با ضعف تدریجی آنها این منشور و اجرای آن هم بتدریج توخالی شد . گرچه این منشور تمام خواسته های سوسیالیستی را در بر نمیگیرد ولی با توجه به نتایج انتخابات دنیا , شاید بیش از نیمی از دنیا سوسیالیست نباشد و در حال حاضر شاید مهمترین وظیفه ” چپ ” گرد آمدن زیر این پرچم باشد .
۴۹۵۱۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : ف. تابان

عنوان : درباره ی منشور حقوق بشر
پاسخی به پرسش مسعود راد و بهروز در مورد منشور حقوق بشر.
با اجرای منشور حقوق بشر در ایران به طور کامل موافق هستم. رعایت مواد این منشور در کشور ما در حال حاضر یک پیروزی بزرگ برای همه ی مردم ایران است. خیلی باید هنر کنیم و تا آن جا برسیم. اصلا کار کوچکی هم نیست. من قبلا گفته ام و دوباره هم می گویم که کمونیست ها و جنبش های سوسیالیستی اکثرشان بدهی های بزرگی به دموکراسی دارند که باید پرداخت شود.
اما این نکته را هم می خواهم توجه بدهم که منشور حقوق بشر در اساس خود در صورت اجرا بیشتر به ایجاد یک دموکراسی سیاسی منجر می شود که لازم است اما کافی نیست. درک از حقوق بشر باید تعمیق پیدا کند. مبارزه برای دموکراسی هم باید محتوای اجتماعی و عدالت خواهانه داشته باشد. یعنی حقوق اولیه و بدیهی مثل حق گرسنه نبودن، حق کار، حق مسکن، حق آموزش، حق خالی نبودن سفره ها، حق دخالت در پروسه ی تولید و در یک کلام حق زندگی شایسته ی انسانی برای پائینی های جامعه هم جزو این حقوق بدیهی است که باید رعایت بشود. به این ترتیب شاید بتوان گفت دموکراسی باید به عرصه ی اقتصادی گسترش یابد و برای آن لازم است در اولین گام به حاکمیت تراست ها و کارتل ها و بانک ها پایان داده شود. ما می باید مرتب حقوق بشر را گسترده تر و عمیق تر و فراگیرتر سازیم و به آن محتوای عدالت طلبانه بیشتری بدهیم.
۴۹۵۱۴ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : خسرو صدری

عنوان : چپ بسیج گر یا چپ منزوی؟
واژه”چپ” رادر جایی که به کار می رود، می توان معنی کرد.بدین ترتیب نمایندگان کنگره آمریکا را هم می توان به چپ و راست تقسیم کرد. در این بحث هم احزاب کمونیست و کارگری را می توان بخشی از”چپ” و نه همه آن، به حساب آورد.در همین رابطه ،به نظر من این تفکرکه گویا”اصول”ی وجود دارند که عقب نشینی از آن ها جایز نیست(حرام است)،ما را اسیر دگم های مذهبی خواهد کرد. نه این که این اصول الزاما ایرادی دارند، بلکه از آن جهت که هر اندیشه مطرح در عرصه سیاسی، مجبور است از قوائد حاکم براین عرصه پیروی کند. از این رو زمان را باید شناخت و نوک پیکان را به سمت اصلی ترین هدف نشانه رفت.وگرنه نیروها هرز می روند. درست به همین خاطر می بایست جبهه را فراخ کرد. آن قدر فراخ که حتی نزدیکترین متحدان ناپایدارحریف را هم ترغیب به مشارکت با ما نماید. پس شعار و تعاریف مان از واژها (از جمله “چپ”)، نیز باید متناسب با این هدف باشد. همه این ها ولی در زمان و شرایط دیگر می توانند تغییر کنند.
براساس آنچه گفته شد، به نظرمن اصراربربرقراری “نظام چند قطبی” در جهان، در مقابل خطرعینی تسلط مطلق یک ابرقدرت، می بایست اساس کارقرارگیرد. اینجا دیگر بحث بورژوا و کارگر مطرح نیست. یک سونامی دیگر، تا غرق شدن کامل قایق های طبقات محروم و متوسط باقی مانده است. پرچم سرخ را عجالتا ،در چنین شرایطی ، می توان زمین گذاشت و به کمک پرچم های رنگی دیگررفت.
دوستی نوشته اند که :سرمایه دار روسی و چینی با آمریکایی فرقی ندارد. به نظرمن، طرفداران عدالت اجتماعی، در جهانی تک قطبی، شانسی برای مبارزه و پیروزی ندارند.و ملت های کوچک نیز، بدون توازن و تعادل قدرت در جهان، امکان حفظ و حراست از منافع ملی و سرحدات سرزمین خود را از دست خواهند داد.
۴۹۵۱٣ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : ا. م. شیری

عنوان : برخورد متناسب و متعارف
ممنون و سپاسگزار هم از رفیق ف. تابان بخاطر مقاله پربارشان و هم از رفیق دامون عزیز بخاطر نظرات ارزنده و تاظهار لطفشان به من. اما گله ای هم دارم و آن اینکه، رفیق دامون بهتر می بود ایراداتشان به مقاله ام را (چه خوش گفت دخو، یادش بخیر!)،در پای همان مقاله بیان می کردند تا من هم می توانستم توضیحات خودم را بدهم. بنظرم اگر رفیق عزیزم دامون چنین فرصتی برایم فراهم می کردند، می توانستم ثابت کنم که نه دستپاچه شده، با یک مورد نقد، تحلیل و بررسی ارزشمند رفیق تابان را به زیر سوال برده ام و نه بردباری کمتری نشان داده، در نقد “فراخوان” سه سازمان، درشتی هایی کرده ام. من در نوشته هایم، بخصوص در نقدهایم، از ادبیات متناسب و متعارف با هر موردی استفاده می کنم. با اجازه رفیق تابان، چون هم مقاله ایشان و هم مقاله من تقریبا به موضوع واحدی مربوط هستند، در اینجا یک توضیح مختصر می دهم. رفقا و همراهان حتما توجه دارند که یکی از معضلاتی که چپ همواره با آن مواجه بوده، سرقت و سپس تحریف شعارها و ایده هایش از سوی پیروان افکار و اندیشه های سرمایه داری بوده و در سالها اخیر این کار را حتی به عرصه اسامی و عناوین نیز تعمیم داده اند. مثلا همین عنوان «چپ» که بسیاریها مایلند در پشت آن از سرمایه داری دفاع کنند، یک نمونه برجسته آن است که بتدریج دارند مثل مفاهیم دمکراسی و حقوق بشر از محتوای خود خالی می کنند. چپ دارای بار مفهومی مشخصی است و تأکید بر مبارزه طبقاتی، وجه تمایز عمده و اساسی آن با راست شمرده می شود. ولذا، جریانی را که گسست از سیستم فکری کمونیستی را شرط غلبه بر پراکندگی «چپ» ارزیابی می کند، نمی توان و نباید چپ نامید. خلاصه کنم، در مجموع من بر این باورم که اگر «خادم» بنام خودش و «خائن» نیز بنام خودش نامید شود، مرزها مخدوش نمی گردد.
۴۹۵۰۹ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : نازلی

عنوان : چپ گسسته
جبهه‌ی چپ فعلی ما از هم گسسته و سر در گم است، در ضمن میانگین سن چپهای ایران کم کم دارد بالا میرود و بنظر می‌آید که نسل جوان در این جنبش چندان حضوری ندارد، برای پیشبرد هر جنبش وجود دو نسل ضروری است.
برای قضاوت در مورد سوسیال-دموکراتها به وضعیت و موضع گیریهای سیاسی و اجتماعیشان نگاهی بیاندازیم و قصاوت کنیم، چپهای امریکای جنوبی هم نه آنچنان قوی هستند که جهان یک قطبی شده را چندان خطری باشند و خودشان هم فعلن کلافه‌ی مشکلات روزانه و داخلی خود هستند و متزلزل بنظر می‌آیند (بدلایل مختلف) ، جریان وال استریت هم تا الان قویتر نشده است (هر چند که انگشت بر عمده ترین نقطه‌ی گندیدگی جهان گذاشته است ولی فعلن پشتیبانی مردمی چندانی ندارد، البته پیش خواهد رفت)، همانطوریکه بدرستی آقای تابان اشاره کرده اند، عدالتخواهی یک خواسته‌ی همیشگی بوده است و خواهد بود و با فروپاشی یک ایده یا یک جریان ناپدید نمیشود. جهان جدید مکتب جدیدی میطلبد، که نقاط مشترک فراوان با خواسته های سوسیال -کمونیستی دارد، با روشهای جدیدی که موازی با دیگر پدیده های جهان اکنونی است، قابل دسترسی خواهد شد. همین چپ گسسته، هنوز هم مترقی ترین جنبش موجود است، چه خوب که اگر متحد میشدند که نیرویشان را صرف حرکت به جلو و تکامل میکردند تا تخریب خود. با درود بر دلسوزان واقعی مردم ایران
۴۹۵۰۶ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : بهروز

عنوان : ….
با سلام و تشکر خدمت شما آقای تابان عزیز، در پاسخ به رفقا، فراموش کردید به مسعود راد در مورد منشور جهانی حقوق بشر جواب دهید. از انجا که من هم به این منشور علاقمند و خواهان اجرای همه مفادش در ایرانم، خواهشمندم جواب او را بدهید که جواب به بنده هم خواهد بود. سلامت و شاد باشید. بهروز
۴۹۵۰۵ – تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱       

     از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : از پاسختان ممنون.
ف. تابان از اینکه پاسخ نوشتید ممنون. من هم با پاسخ شما موافقم اگر جامعه ایران دارالمجانین بود و مردم نیز به طبقات تقسیم نمی شدند و دست در گردن یکدیگر برای یکدیگر زمزمه های عشق می خواندند. اما متاسفانه در آن جامعه، افرادی هستند که به اسم چپ با سفاکترین رژیمها همکاری کرده اند. اینها وسیله ای بوده اند برای جا زدن خونریزهای رژِیم که به بیرون پرتاب شده اند، در میان اپوزیسیون. بعد نیز به نام چپ مبتکر بازسازی سرمایه داری در ایران شده اند ولی انقدر جریت ندارند که به اسم خود و با برنامه خود جلو بیایند. در کارنامه چند دهه اخیر اینها اگر شما توانستید از مبارزه عملی برای خواسته ای انسانی چیزی ببینید، خوشحالم که به بخشی از آن اشاره کنید. به نظر من اگر این راستها بجای قایم شدن فرصت طلبانه در پشت چپ، با افتخار مثل برادران خود در غرب، برنامه و حرف دل خود را ارایه دهند، جامعه ایران یک قدم جلوتر می بود. متاسفانه تا به نرخ روز نان خوردن در میان اینها رواج داشته باشد، هر روز مطابق به رنگی در می ایند و حتی در چند رنگ حاضر می شوند. بی جهت نیست رد اینها را از دفتر رفسنجانی می توانید بگیرید تا قراردادهای بازسازی رژیم و شرکتهای واردات و صادرات به ایران تا جمهوریخواهان ملی و کلمه و بی بی سی و … اینکه امروز نیز چپ شده اند، فشار جامعه است و رادیکال بودن آن. اگر نه اینها که اینکاره نیستند. من مطمینم اگر اینها حرف دلشان را بزنند و سازمانهای خود را بوجود اورند و سعی نکنند هر روز رنگ عوض کنند، جامعه ما قدمی به متشکل شدن در حزبیت سیاسی نزدیک خواهد شد. اما دریغ. راست و راه حل راست روانه و طرفداران آن در صد ساله اخیر تاریخ ایران نشان داده اند تا چقدر از برادران اروپایی خود عقب مانده ترند. اگر به قضایا بصورت تاریخی نگاه کنید و چپ را همانطور که گفته اید به صورت جنبش اجتماعی، انوقت متوجه میشوید که این افراد را نه براساس ادعایشان بلکه بر اساس عملشان می سنجیدید. تشویق کردن اینکه راستها برنامه خود را ارایه ندهند به پیشرفت جامعه کمکی نمی کند، به دو دوزه بازی و عقب ماندگی جامعه کمک خواهد کرد. امیدوارم روزی به این اصل مهم برای پیشرفت جامعه و گسترش حزبیت سیاسی پی ببرید. شعار همه باهم کمکی به جامعه نمی کند که راه خود را بیابد. فقط به رهبری پوپولیستی و سنتهای عقب مانده شرقی کمک می کند
۴۹۴۹٨ – تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱       

     از : دامون سروی

عنوان : خرسند از پیشنهاد تابان
گاه پیش می آید که دو نظر که اساسن واحد هستند مدتی درگیر هم می شوند و گرد و خاک فراوان می کنند و همینکه گرد و خاک فرو نشست معلوم می شود هیاهو برای هیچ بوده .به نظر من می رسد که برخی دیدگاهها در وضعیت جنینی خود، ابراز عمومی می شود و با این واکنش های “خروس جنگی وار” ( تعبیر زارعی گرامی) آن دیدگاه سرکوب یا در شخص حامل آن پایدارتر می شود و شاید در شرایط گفتمان متعادل و صمیمانه چنین سرنوشتی نیابد. پیشنهاد هم نشینی وگفتمان های مشترک از سوی تابان گرامی اندیشمندانه و بجاست و اگر با استقبال گروههای گوناگون چپ – بزرگ و کوچکش مهم نیست – روبرو شود می تواند گرد و خاکها را فرو نشانده و در بسیاری موارد معلوم کند که:” من چرا دشنه بدستم؟” و ” خروس جنگی ” جایگاهش را در وجه عمده از دست خواهد داد. همین جا بگویم که در نقاط کهتری با تابان اختلاف نظر دارم ولی چرا باید همچون شیری گرامی دستپاچه شده و فکر کنم ” تا دیر نشده ضمن تایید پیشنهادش، مخالفت خود را با آن بخش نظرش اعلام کنم!” ( اشاره می کنم که ا.م.شیری بردباری کمتری دارد از جمله در مقاله اش – که عمدتن مورد پذیرش من بود – در نقد “فراخوان” سه سازمان، درشتی هایی به فراخوان نویسان کرده بود که شایسته نیست)
۴۹۴۹۴ – تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱       

     از : peerooz

عنوان : کسی نماند که دشمن ز دوست نشناسد – توئی و من که بهم دشمنیم و دوست هنوز , شهریار
رشد عقلانی با رشد جسمانی بسیار متفاوت است و بسا پیران که صلاح کار خود نمیدانند. متاسفانه “چپ” در این اواخر نه رشد عقلانی داشته است نه رشد جسمانی.

مساله این نیست که کسی خود و یا دیگران را “چپ” میداند . مساله این است که در ایران و جهان “چپ ” هنوز به رشد عقلانی خود نرسیده است که بجای نزاع با یکدیگر , بر علیه دشمن مشترک متحد شود ، در حالی که “دشمن” با برتری مالی ، قدرت و تبلیغ را در دست دارد و اختلافات جزئی را به یکسو نهاده است. تا زمانی که “چپ ” به رشد عقلانی نرسد آش همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود.
اگر کار با نصیحت درست میشد قرنها پیش دنیا بهشت برین شده بود. “پیران ” در این “مساله ” کم تقصیر نیستند. خدا کند جوانان چنین نباشند.

مارا بمستی افسانه کردند -پیران جاهل شیخان گمراه , حافظ
۴۹۴۹٣ – تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱       

     از : ا. م. شیری

عنوان : تحلیل ارزشمند
تحلیل ف. تابان، علیرغم حداقل یک مورد که ناصحیح بنظر می رسد، یک تحلیل علمی جامعی است که متاسفانه در سالهای اخیر کمتر شاهد موارد مشابه آن بوده ایم. و آن نکته نا صحیح اینکه گفتمان «چپ آن است که خود می گوید!» بر روی پایه چندان محکم منطقی استوار نیست. اگر بخواهیم منطق ادعائی هر «خود» را مبنای داوری قرار دهیم، با مشکل مواجه خواهیم. چرا که در طول تاریخ، هیچ جباری، هیچ جنگ افروزی و بطور کلی، هیچ «خودی»، خود را چنانکه بود، تعریف نکرده است. همه با مدعیات پرطمطراق، با شعارها و مدعیات حق به جانب وارد صحنه شده، ماهیت واقعی خود را در عمل نشان داده است. در اینجا اگر ف. تابان باید عمل را معیار تعریف هر «خود» قرار می داد نه ادعای او را، می شد گفت که سنگ تمام گذاشته است.
۴۹۴۹۲ – تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱       

     از : اردشیر زارعی قنواتی

عنوان : بگذارید همه سخن بگویند
نوشته خوب جناب تابان در خصوص “حس مشترک” کنشگران سیاسی – اجتماعی در یک نگاه کلی به “چپ” جالب است و به نوعی خروج از دگماتیسم حاکم بر یک گفتمان ذهن گرایانه در گذشته می باشد که امروز می بایست جای خود را به ضرورت های جدید بدهد. هر چند با این تعریف کلی چندان موافق نیستم که هر کسی با ادعای چپ حتما و الزاما در این مجموعه خواهد گنجید چرا که در تجربه تاریخی چپ جهانی و چپ ایرانی می توان فاکت های مشخصی را دید که دقیقا نقش ستون پنجم را ایفا کرده اند، ولی در صورت بندی کلی تعهد به عدالت اجتماعی (حداقلی – حداکثری)، صلح جهانی، حقوق مشروع طبقات زیرین اجتماعی، دمکراسی، حقوق قومیت ها، برابری جنسیتی و تمامی مواردی که مولفه های حقوق انسانی بدون نقض حقوق مشروع دیگران را رعایت می کند، می تواند در چارچوب چپ یا متحدین سیاسی – اجتماعی جنبش چپ به حساب آیند. البته بحث چپ در حوزه تئوریک و ذهنی با کنشگری حاملان این تفکر در حوزه عینی تا حدودی متفاوت خواهد بود که این تفاوت با توجه به تاثیری که بر تحولات اجتماعی در جامعه ملی و بین المللی می گذارد در جای خود قابل بحث و بررسی است. بدن تعارف بگویم ما چپ ها همیشه در حوزه تئوری و پراتیک به نوعی به شیوه “خروس جنگی” عمل کرده ایم و به همین دلیل نه تنها بین خود و بسیازی از دمکرات ها ملی دیوار کشیده ایم بلکه حتی در درون خانواده چپ نیز دیوارهایی به بلندی همان دیوار چین بر پا کرده ایم که همیشه نیز تاوان آن را به بدترین شکل ممکن پرداخته ایم. ایراد واقعی همیشه از آنجا شروع می شود که ما از قبل پنداشته ایم که چپ یعنی یک گروه یا یک تشکیلات مشخص، در صورتی که چپ در مفهوم کلی خود بسیار فراتر از این مرزبندی های کلیشه یی قرار دارد. باید گذاشت تا همه آنانی که خود را چپ می دانند سخن و تفسیر خود را از این روند اجتماعی بیان کرده و به حوزه کنشگری در چارچوب مفاهیم کلی چپ وارد شوند. اگر قرار باشد در این بین تابلوی ایستی برقرار شود تنها در آنجا خواهد بود که خطر تصادم و اخلال تعمدی در گستره جنبش چپ وجود دارد. رسیدن به حس مشترک در جنبش چپ اولین گام برای تعمیق عینی جنبش و برقراری اتحادهای تاکتیکی و استراتژیک خواهد بود بدون اینکه هر کدام از طیف های متفاوت چپ را از نقد دیگری یا حتی رقابت سالم بر حذر دارد. میدان چپ میدان بازی بزرگی است که جا برای رقابت و عرضه کردن همه کسانی که به این مفهوم باور دارند وجود دارد و به همین دلیل نیازی به پرخاشگری و نفی دیگری بر اساس تفسیر خاص شخصی و حتی گروهی وجود نخواهد داشت.
۴۹۴۹۰ – تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱       

     از : ف. تابان

عنوان : پاسخ به چند انتقاد
دوستانی لطف کرده اند و زیر مقاله ی من نظرات و انتقاداتی را مطرح کرده اند. در مورد نظراتی که مطرح شده مثل یادداشت آقای خسرو صدری الزاما حرفی ندارم. چند مورد انتقاد را در این جا پاسخ می دهم.

۱. جنبش شکست نخوردگان: از نظر من شما تجسم همان «گفتمان من» هستید که در این مقاله مورد انتقاد قرار گرفته است. بی دریغ تهمت می زنید و اخراج می کنید. صدای بلندتان به خاطر ترستان است. دائما در وحشت از نفوذ دشمن بورژوازی تا اتاق رفیق بغل دستی تان هستید. اگر از شما خواسته شود به غیر از خودتان و حزبتان چند تا کمونیست دیگر در سرتاسر دنیا نشان بدهید، احتمالا دچار اشکال می شوید که این البته افتخاری نیست. شما در این دنیا بسیار تنها هستید و جز «کارگران جهان» که مفهومی عمومی و کلی است کسی را با خود ندارید. توصیه ی من به شما همان است که در مقاله مطرح شده است. از «گفتمان من» دست بردارید و دنبال نقاط مشترک با دیگران بگردید. این طور احساس تنهایی نخواهید کرد.

۲. آقای عیسی صفا. من احزاب کمونیست را از قلم نیانداخته ام، مگر می شود آن ها را از قلم انداخت؟ آن ها به نظر من به طور عمده در گروهی قرار می گیرند که کمتر از گذشته و تجربه ی شکست خورده ی سوسیالیسم شوروی می آموزند و در صدد رفع اشتباهات هستند. به مواضع دبیر کل حزب کمونیست روسیه در همین سایت اخبار روز مراجعه کنید. با این حال من می پذیرم که کمونیست ها به چپ جدید بسیار نزدیک تر هستند تا سوسیال دموکرات ها و آن ها امروز در جبهه عمومی چپ حضور دارند. این چپ جدید را البته من «نتراشیده ام» در خیابان های آتن و مادرید و لیسیون و رم حضور خودش را دارد اعلام می کند. این که این چپ جدید «هیچ شباهنی» به فدائیان اکثریت و اتحاد فدائیان ندارد را خود آن ها باید توضیح بدهند. اگر اعلام کنند که آن ها خود را با این چپ جدید و اهدافش همبسته می بینند، از نظر من «شباهت» وجود دارد. اظهارات شما در مورد جلسه ی نئوکان ها به من مربوط نمی شود.

۳. دوست گرامی زنگنه. من فکر نمی کنم در مورد سوسیال دموکراسی «کم لطفی» کرده باشم. اتفاقات «امتیاز» داده ام. وگرنه این سوسیال دموکراسی امروز در یونان و اسپانیا و جاهای دیگری هم در برابر تظاهرات ضدسرمایه داری قرار گرفته است متاسفانه. در عین حال من کاستی های دموکراسی در کشورهای آمریکای لاتین را می پذیرم. آن را البته فقط به احزاب چپ آن جا مربوط نمی دانم. آمریکای لاتین از این نظر یک مرحله از اروپا عقب تر است. هر کس سر کار بیاید، دموکراسی آن جا هنوز باید تکامل پیدا کند. با این حال به نظر من نباید تبلیغات دستگاه ها و رسانه های غربی در مورد سرکوب دموکراسی در کشورهای چپگرای آمریکای لاتین را معیار قرار داد. همین چاوز که به دلیل رابطه اش با احمدی نژآد چندان در بین ما چپ های ایرانی محبوب نیست، مگر هر چهار سال یک بار انتخابات برگزار نکرده است؟ مگر اپوزیسیون امکانات گسترده برای شرکت در انتخابات نداشته است؟ مگر بی دریغ از سوی کشورهای سرمایه داری و آمریکا پشتیبانی نشده است؟ این ها هم دموکراسی است دیگر. در عین حال من نمی دانم اگر دموگراسی اروپایی و آمریکایی یک زمانی در برابر انتخاب برای «تعویض نظام» قرار بگیرد، چطور واکنش نشان بدهد. توجه کنید که انتخابات در آمریکای لاتین همیشه بر سر تعویض نظام است، در اروپا از این حرف ها نیست. این حزب برود، آن یکی بیاید، اساس دست نخورده باقی خواهد ماند. این را همه می دانند و خیالشان هم راحت است. تصور کنید اگر زمانی خطر به قدرت رسیدن احزاب کمونیست جدی شود. دموکراسی اروپایی چه واکنشی نشان خواهد داد؟
۴۹۴٨۷ – تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱       

     از : مسعود راد

عنوان : حقوق بشر هم استراتژی، هم تاکتیک
جناب تابان ممنون از اینکه بحث روشنگرانه ای را مطرح کردید. در جایی فرموده اید که در گفتمان عمومی چپ موضوعی هست که توافق و هم نظری روی آن کمتر وجود دارد و این موضوع، مساله دموکراسی است.

به نظرم ریشه این امر به طریق اولی در عدم توافق و هم نظری در مورد بحث حقوق بشر نهفته است. گزافه نیست اگر گفته شود موضوع «گفتمان من» که به آن اشاره داشتید هم به غفلت از موضوع حقوق بشر برمیگردد و به این عدم توافق و التزام دامن زده است.

معتقدم که نیروهای پیشرو و عدالتخواه میتوانند حول محور اعلامیه جهانی حقوق بشر، به عنوان مهمترین دستاوردهای اجتماعی انسان متمدن، گردآمده و خواستار برقراری مفاد آن به عنوان پایه مطالبات اجتماعی شوند. از این نظر این اعلامیه میتواند هم به عنوان استراتژی و هم تاکتیک در خدمت اهداف والای جنبش قرارگیرد.

با تشکر
۴۹۴٨۰ – تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱       

     از : آرمان

عنوان : چپ چه می خواهد؟
هر زمان معنی چپ را روشن کردید بفرمائید که چپ چه می خواهد؟ آیا این چپ می خواهد نظام اقتصادی کنونی را که به فقر و بیچاره گی میلیونها انسان ختم شده است تغیر دهد یا می خواهد فقط آن را بزک کرده و با اندکی رفرم به این سیستم خانمانسوز ادامه دهد؟ آیا می خواهد از الیگارشی سرمایه داران مافیایی روسیه یک قطب در مقابل سرمایه داران آمریکای درست کند؟ چه فرقی بین هر دو این هیولاهای ضد انسانی وجود دارد؟
سرمایه داران چینی که به کمک کمونیست ها از دوران فئودالی گذر کردند و به یک ابر قدرت سرمایه داری جهانی تبدیل شده اند میلیونها انسان را بدتر از برده ها به بردگی کشیده اند و آیا معنی چپ این است که یک قطب از این هیولاهای آسیای بر علیه سرمایه داران غربی درست شود تا مبادا دنیا از سرمایه داری تک قطبی رنج نکشد؟
سرمایه داری امروزه جهانی است و اگر سوسیال دمکرات ها یا بقیه لیبرالها تلاش می کنند که با شیوه های متفاوت آن را از بحران لاعلاج نجات دهند در جهت منافع مردم کاری نیست بلکه برای سود دهی بیشتر است.
چپ آن است که در تمام زمینه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تلاش می کند این سیستم ستمگر را وارونه کند و نمی توان آن را با هر بزکی لیبرالیسم کرد. سوسیال دمکراسی دشمنی دیرینه با چپ انقلابی دارد و این دشمنی ناشی از ماهیت بورژوازی آن دارد.
۴۹۴۷۹ – تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱       

     از : الف باران

عنوان : تشکیل مجلس موسسان…
کاش میشد نظر نیروهای ترقی‌ خواه ایران را روی گزینش “تشکیل مجلس موسسان” معطوف کرد. در این گزینش تمام نیروها میتواند نظرات خود را داشته و تبلیغ کنند ولی‌ ملاک انتخاب آنها رای مردم باشد.
۴۹۴۷٨ – تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱       

     از : برزویه طبیب

عنوان : صد در هزار
چپ یا راست بودن یک انتخاب نیست ، شما نمیتوانید چپ را انتخاب نکنید ، اگر نمیخواهید راست باشید و بلعکس و در عین حال هرلحظه حتی در زندگی روزمره ،مجبورید انتخاب کنید. و در این گرداب شب هایل ، بیشتر غوطه ور شوید .بر بالای باریکاد نمیتوان ایستاد . کاری که جمعی دموکرات بودن را بهانه ان قرار داده اند.
«سوسیالیسم علمی» مفهوم غیر واقعی و متناقضی نیست. شما خودتان هسته اساسی انرا اورده اید وقتی نوشته اید… به همان اندازه که کارگران می توانند «دلایل علمی» برای حقانیت سوسیالیسم بیاورند، سرمایه داران می توانند دلیل در رد آن بیاورند…. ومن ادامه میدهم که اینجا زور ومنافع نتیجه را تعیین میکند وتعیین خواهد کرد، نه مقالات علمی .این اساس قضیه است که بیان واقعیت جهان است و چون بیان واقعیت است علمی است .وچون به کارگران کمک میکند که عرصه واقعی نبرد جاری را بهتر ببینند ، سوسیالیستی است .
نوشته اید .. من تاکید فراخوان سه جریان برای «گسست» از این تجربه (تجربه شوروی) را نمی فهم. این نوع برخورد به نظر من غیرمسئولانه و فرار به جلو است…نقد سوسیال دموکراسی به معنای نفی آن نیست. سوسیال دموکراسی هم به به عنوان یک تجربه بشری برای حرکت به سوی سوسیالیسم با نقاط قوت و ضعف های بسیاری همراه بوده است و مبارزه برای سوسیالیسم باید از همه ی این تجارب بهره بگیرد. از این رو من نه دشمنی با آن و نه «گسست» از آن را هم درست نمی دانم… با این نظر شما کاملا موافقم .مگر بعد از شکست کمون پاریس کسی گفت من نبودم دوستم بود؟ تازه گسست از گذشته چپ ایران را هم درست نمیدانم.
نوشته اید…اصل باید بر این قرار گیرد، که چپ آن کسی است که خود می گوید، یعنی می گوید مخالف نظام سرمایه داری و هر نظام متکی بر مناسبات ناعادلانه و تبعیض آمیز است و در راه برقراری یک جامعه ی ضدتبعیض و انسانی که ما سوسیالیسمش می نامیم مبارزه می کند…به نظرم باید این نوشته را چنین تغییر داد….اصل باید بر این قرار گیرد، که چپ آن کسی است (..) که مخالف نظام سرمایه داری و هر نظام متکی بر مناسبات ناعادلانه و تبعیض آمیز است و در راه برقراری یک جامعه ی ضدتبعیض و انسانی (..) و( ضد استثمار در تمام جهان) مبارزه می کند.. حتی اگر بضاعتش مثل من پیرمرد جز این کامنت گذاری ها نباشد ..هر چه باشد هیچکس نمیگوید ماست من ترش است حتی امام راحل ما .
نوشته اید..«گفتمان مشترک» بین ما چپ ها بیش از آن است که غالبا به آن توجه می کنیم. در اینجا من «گفتمان کلان» یا همان «گفتمان سوسیالیستی» را مدنظر دارم. نباید تاکتیک های معین و روزانه و یا حتی میان مدت سیاسی را با این گفتمان کلان یکی کرد. …با این نظر شما و با نظرتان در مورد مسئله اهمیت بحث دموکراسی صد در هزار موافقم.
نوشته اید …اما وحدت چپ در کلیت خود یک سراب است که هرگز عملی نخواهد شد و احتیاجی هم به عملی شدن آن وجود ندارد. احزاب و جریان های چپ بر اساس آرمان های عمومی خود (گفتمان کلان) یک جبهه ی عمومی در برابر سرمایه داری جهانی و گرایشات ارتجاعی تشکیل می دهند. ..با این نظر شما هم صد در هزار موافقم .پاینده باشید .برزویه طبیب
۴۹۴۷۶ – تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱       

     از : زنگنه

عنوان : عطر آن است که ببویند نه اینکه عطار خود بگوید.
آقای تابان تلاش شما برای وحدت میان گروه ها ی مختلف چپ قابل تحسین است.سایت خبری اخبار روز نیز چنانکه مشخص است مصمم است تا نظرات مختلف را به قضاوت عموم برساندو این خود جای تشکر را دارد.

در ارتباط با نوشته شما باید اذعان کنم, که در مورد سوسیال دمکراسی , کم لطفی می کنید, من خود بالشخصه سوسیال دمکراسی اروپا را به چپ آمریکای لاتین ترجیح می دهم.به دو دلیل کاملآ مشخص . اول اینکه سوسیال دموکراسی مدافع حقوق بشر و دمکراسی است , در حالیکه به باور من احزاب چپ در آمریکای لاتین هنوز به این مرحله نرسیده اند.احزاب چپ آمریکای لاتین احزابی خلقی هستند و بر امواج شعار های غیر واقعی سوار هستند.رمز موفقییت آنها تنها در جلب اعتماد مردم و پایبندی به اعتقادات برنامه ای خویش است .امری که متاسفانه در چپ ایران دو بار ا ز سوی دو حزب عمده به آن پشت پا زده شده است.
با این وجود برای من, استفاده از تجارب جنبش چپ ایران در صد سال گذشته برای اتحاد و مبارزه جنبش زحمتکشان ایران بر “سوسیال دمکراسی” و “سوسیالیسم ” به عنوان تجارب خارج ایران اهمییت بیشتری دارد. فکر می کنم که ما به آن مرحله رسیده ایم که مستقل از این دو سیستم طرح نو در اندازیم.چپی حول دمکراسی و عدالت اجتماعی .
شما در جائی دیگر در مقاله تان نوشته اید:
” اگر زمان به عقب بر می گشت و ما مجبور به انتخاب بین این دو قطب رقیب می شدیم، من هرگز سوسیآل دموکراسی را انتخاب نمی کردم. زیرا اساس اعلام موجودیت آن بر پایه ی خیانت به صلح و دفاع از جنگ امپریالیستی بود.” سئوال من از شما این است که چه کسی جمله خیانت به صلح و دفاع از جنگ امپریالیستی را برای اولین بار به کار برده که شما حال آنرا تکرار می کنید. آیا این لنین, بلشویک ها و احزاب انترناسونال نبودند. با این تعریف شما اگر ما به گذشته در ایران بر گردیم. بسیار دور نرویم سی سال و اندی پیش آیا می توان دو نیروی عمده چپ را که از ارتجاع حمایت کردند,این گونه مورد قضاوت قرار دهیم و شما اخم نکنید. من نیز مانند شما خود را چپ می دانم .اگر در فراخوان نوشته نمی شد که ما هنوز تصمیم قطعی نگرفته یایم که حرف آخر را بزنیم , مسلمآ من نیز در این بحث شرکت نمی کردم.از همین اکنون چپ بزرگ باید به نظرات مخالف توجه کند.
۴۹۴۷۵ – تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱       

     از : عیسی صفا

عنوان : تراشیدن « چپ جدید» از طرف آقای تابان برای رقابت با احزاب کمونیست
آقای تابان در مبارزه علیه سرمایه داری یک نیروی بزرگ و اصلی را از قلم انداخته اید : یعنی احزاب کمونیست در سراسر جهان را. بازهم شما برای دورزدن آحزاب کمونیست و همچنین افراد کمونیست ،رقیب « چپ جدید» برای آنها می تراشید. مع الاسف این بار « چپ جدید» شما به کمونیست ها نزدیک است و همراه با انها حتی علیه احزاب سوسیال دمکرات در قدرت دولتی مبارزه می کند. به یونان ، اسپانیا و فرانسه نگاه کنید. این چپ جدید ضد امپریالیست هم هست و دمکراسی کنونی در غرب را هم مانند مارکس « ظاهری» معرفی می کند. افراد این چپ جدید در هیچ جلسه نیوکانها شرکت نمی کنند. این چپ جدید هیچ شباهتی به فداییان اکثریت و اتحاد فداییان ندارد. شما یا هر فرد دیگری برای هر نوعی از چپ بودن نیاز به « مجوز» ندارید ، ولی یک بار بعد از انتخاب ،دیگران حق انتقاد و مبارزه ایدیولوژیک با نظریات شما را دارند.
۴۹۴۷۴ – تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱       

     از : خسرو صدری

عنوان : “چپ” را باید تعریف کرد
هر پدیده ای لااقل در ذهن هرکدام از ما باید”تعریف”( Definition) مشخصی داشته باشد وگرنه نمی توان در مورد آن بحث کرد. جامع و مانع بودن هم ترازوی سنجش تعریف است.
در حال حاضرچپ بودن یعنی تلاش در جهت برقراری “نظم چند قطبی” در جهان. این جبهه بسیاری از سرمایه داران را هم که در مقابل”نظم تک قطبی” ایستاده اند در بر می گیرد.
این مرز بین چپ و راست و نبرد بین این دو در همه جای عالم جاری است و مصداق “عینی” دارد( نه آن که “ایده” افرادی خاص باشد).
ارائه هر تعریف دیگری(در حال حاضر) به نظر من متناقض و احتمالا نتیجه تلاش حامیان “نظم تک قطبی” برای خلط مبحث و پیش راندن سیاست های جهانی و منطقه ای ابرقدرت برتری طلب می باشد. سعی این گروه دربرقراری ارتباط بین چپ بودن و مخالفت با ج.ا. نیز در راستای همین عوامفریبی است. آن گونه که “چپ” را با نئوکان ها هم جبهه خواهد کرد.
۴۹۴۶۷ – تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱       

     از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : چپ بعنوان یک جنبش اجتماعی همیشه وجود داشته است
جنبش کمونیستی در ایران درتمام سی وچند سال گذشته در ایران تاریخ دارد، جنبش داشته و سنت دارد. به کردستان نگاه کنید، به مراسم های اول ماه می در این سی وچند سال اخیر نظری بیندازید، به برگزاری روز کودک و سنتهای آن نگاهی بکنید، از جنبش علیه اعدام و تاریخ آن و چگونگی غالب شدن آن به یک خواسته عمومی نگاهی بکنید، از شعار مبارزه علیه آپارتاید جنسی، انقلاب آینده در ایران زنانه است، تاریخچه اش را دنبال کنید، از مبارزه علیه اسلام سیاسی، علیه حجاب کودکان، دفاع از حقوق پناهندگان افغانی، مبارزه برای حقوق پناهندگان ایرانی در خارج ، مبارزه برای دفاع از کارگران زندانی و کمیته های دفاع از مبارزات کارگران نگاهی بیندازید و کلا به کل جو ضد سرمایه داری و تبدیل شدن هر حرکت اجتماعی در ایران برای مبارزه علیه سرمایه داران و سرمایه داری نگاهی بیندازید، این تاریخ چپ در ایران است. این حاصل یک جنبش اجتماعی است. این جنبش اجتماعی سازمانهای خود را دارد، شخصیتهای خود را دارد، سنتهای خود را دارد. کسانی که یکروز دست در گردن ملا ها ، مردم را دعوت به کار بیشتر می کردند، کسانی که نه تاریخی از مبارزه دارند و هر چه دارند سازش است و توجیه رژیم جمهوری اسلامی برای اینکه بتوانند با بخشی از آن کنار آمده و چیزی عایدشان شود، که بصرف ادعایشان نمی توان چپ گفت. اگر بجای بی بی سی و صدای امریکا، کمی هم به جامعه نگاهی بیندازید، میتوانید این جنبش اجتماعی را ببینید. این جنبش اجتماعی با اولین شکاف در بالای رژیم و ضعیف شدن آن، حضور ملیونی خود را نشان خواهد داد. به جنبش اجتماعی راستها، به جنبش اجتماعی که هدفش را بازسازی سرمایه قرار داده و با هزار و یک حرکت آنرا نشان داده است ، توصیه می کنم که سعی کند همان خواستهای خود را فرموله کند. خود را سازمان دهد. روی آوری این جریانات به ادبیات چپ اگر چه نشاندهنده قوی بودن جنبش اجتماعی کمونیستی در ایران است و لی در عین حال نشاندهنده بی جربزه بودن، ترسو بودن راست در ایران است که همیشه سعی کرده است در زیر عبا یا تاج یا این یا آن خود را قایم کند تا مردم واقعیت آنرا نبینند. وقت انست که این فرصت طلبی را کنار بگذارد و با اسم خود، با برنامه خود به میدان بیاید.
۴۹۴۶۶ – تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱       

     از : الف رستمی

عنوان : فوق العاده واقعبینانه
از رفیقمان تابان بسیار سپاسگزارم. مطلبی نوشته اند که واقعا راهگشا است. می توان با این یا آن نکتهٔ آن موفق نبود، اما کلیتی قابل قبول دارد و ای کاش مورد استقبال قرار گیرد و ما در قدم اول شاهد کنفرانس هایی در این زمینه باشیم که جوّ واگرایی را به همگرایی تبدیل می کند.
همبستگی بعنوان یک مفهوم کلیدی در این نوشته ارزشمند به خوبی برجسته شده است.
۴۹۴۶۵ – تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱       

https://akhbar-rooz.com/?p=9002 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x